پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    پاسخ به شبهه چرایی عدم طرح حدیث غدیر در مکه

    حسین قربانی | دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۲:۰۵ ب.ظ

    یکی دیگر از مهمترین شبهاتی که اهل سنت درباره ی حدیث غدیر مطرح کرده اند، این است که چرا واقعه غدیر در اجتماع بزرگ مسلمانان یعنی ایام حج واقع نشد؟

    ما جواب این شبهه را در قالب چند نکته بیان می کنیم:

    نکته ی اول: اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می شد، برجستگی لازم را پیدا نمی کرد و شکوه تاریخی آن محو می گردید. از همین رو مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پراکنده شود و برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ شود و زمینه ی پنهان کردن آن کاهش یابد.

    بنابراین، انتخاب غدیر خم با شرایط خاص و منحصر به فرد خود، انتخابی از سر تدبیر و حکمت است، تا به عنوان حادثه ای جدید و فراموش ناشدنی و برای همیشه تاریخ در اذهان مردم ثبت شود.

    نکته ی دوم: منطقه غدیر در ۳–۴ کیلومتری جحفه واقع شده که یکی از میقات‌های پنج گانه ‌است. در جحفه راه اهالی مدینه، مصر، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود؛ بنابراین خیلی از کسانی که در حج حضور داشتند، در غدیر حاضر بودند، به خصوص اهل مدینه؛ چرا که هر کسی از اهل مدینه که توانایی رفتن به حج را داشت، به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله با ایشان همراه شده بود، حتی زنان حامله !

    نکته ی سوم: مکه تا سال هشتم هجری (یعنی تا دو سال قبل از این واقعه) پایگاه دشمنان اسلام بوده است و از ابتدای ظهور اسلام برای نابودی آن تلاش کردند تا اینکه در فتح مکه برای نجات جان خود تظاهر به اسلام آوردن کردند؛ لذا مکه جای امنی برای مطرح کردن مسئله جانشینی و انتقال قدرت که همواره کسانی بدان چشم دوخته و برایش نقشه کشیده بودند، نبود. ((وَاللَّـهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ = خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد)) در آیه ی ابلاغ نیز اشاره به همین نکته دارد.

    نکته ی چهارم: رسول خدا صلی الله علیه وآله گویا در ابتدا تلاش کرده بودند در مکه امامت امیر المومنین علیه السلام را مطرح کنند، ولی به علت اغتشاشاتی که صورت گرفت، سخنرانی پیامبر صلی الله علیه وآله ناقص ماند!

    طرح حدیث ثقلین در مکه:

    ابو عیسی ترمذی چنین روایت می کند:

    «امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام و ایشان از جابر بن عبد الله نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله را در حجه الوداع در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوای خود سوار بود و خطبه می خواند. شنیدم که می فرمود: ای مردم، همانا من چیزی را بین شما بر جای می گذارم که اگر آن را بگیرید، هرگز گمراه نخواهید شد و آن: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم است. ترمذی گوید: ...این، حدیثی حسن و غریب است.»[1]

    البانی در تحقیق سنن ترمذی، این روایت را تصحیح کرده است.[2]

    طرح حدیث دوازده خلیفه در مکه:

    «شعبی از جابر بن سمره نقل می کند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله در عرفات برای ما خطبه ای خواندند و مقدمی در حدیثش از جابر نقل کرده است که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله که در منا خطبه می خواندند شنیدم. و این لفظ حدیث ابو ربیع از جابر است که گفته است: از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: این امر همواره عزیز و آشکار است تا اینکه همه ی دوازده نفر حکومت کنند. سپس مردم سر و صدا کردند و به سخن گفتن پرداختند، در نتیجه سخن پیامبر صلی الله علیه وآله را بعد از کلمه «کلّهم» نفهمیدم. از پدرم پرسیدم: رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از این کلمه چه فرمود؟ پدرم گفت: آن حضرت فرمود: همه ی آن دوازده نفر از قریشند.»[3]

    این روایت را احمد نقل کرده و شعیب الارنؤوط تصحیحش کرده است.[4]

    البته اصل سر و صدا کردن، ضجه زدن، بلند شدن و نشستن برای به هم زدن سخنرانی، در روایات زیادی آمده است؛

    «عامر از جابر بن سمره نقل می کند که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: همواره این دین عزیز است تا دوازده خلیفه بیاید. جابر می گوید: مردم تکبیر گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله سخنی فرمود که من ندانستم. به پدرم گفتم: رسول خدا صلی الله علیه وآله چه فرمود؟ گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: همه آنها از قریشند.»[5]

    این روایت را البانی در تحقیق سنن ابی داود[6] و شعیب الارنؤوط در تحقیق مسند احمد[7] تصحیح کرده اند.

    در روایت دیگری آمده است که مردم بلند می‌شدند و می‌نشستند.[8]

    این روایت را نیز شعیب الارنؤوط در تحقیق مسند احمد تصحیح کرده است.[9]

    بنابراین، رسول خدا صلی الله علیه وآله ابتدا در مکه خواستند امامت امیرالمومنین علیه السلام را بیان کنند، و چون اغتشاش ایجاد شد و نتوانستند آنجا بیان کنند، در غدیر خم بیان کردند.

    نکته ی پنجم: سرنوشت خلافت در دست مردم مدینه بود و مردم مکه، طائف، یمن و ... نقشی در تعیین جانشین پیامبر صلی الله علیه وآله نداشتند و لذا بیشترین تأکید خدا و رسولش به مردم مدینه است. از این رو خداوند بعد از اینکه مومنان را به تقوا فرا می خواند و به آن ها دستور می دهد تا همراه با صادقین (امامان معصوم) باشند[10] در آیه ی بعدش خطاب به اهل مدینه می فرماید:

    ((مَا کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الْأَعْرَابِ أَن یتَخَلَّفُوا عَن رَّسُولِ اللَّـهِ وَلَا یرْغَبُوا بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ.))[11]

    «شایسته نیست که اهل مدینه و بادیه نشینانی که پیرامون آنانند، از رسول خدا تخلف کنند؛ و آنان را نسزد که به سبب پرداختن به خویش از جان او دریغ ورزند.»

    در بحث آیه ی مباهله اثبات کردیم که امیرالمومنین علیه السلام جان رسول خدا صلی الله علیه وآله هستند؛ بنابراین شاید بتوان گفت که در این آیه منظور از جان رسول صلی الله علیه وآله، امیرالمومنین علیه السلام باشد که در این صورت خداوند خطاب به اهل مدینه می فرماید که مبادا از حضرت امیر علیه السلام اعراض کنید و به سراغ کسی دیگر بروید.

    در هر حال، این آیه اهمیت مردم مدینه را می رساند و رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز بر اساس همین اهمیت، روی مردم مدینه تمرکز کردند.

    توصیه ی عبدالرحمن بن عوف به عمر بن خطاب

    جالب است بدانید، طبق روایتی که بخاری در صحیحش آورده، عمر بن خطاب می خواست در موسم حج درباره ی موضوع جانشینی خودش صحبت کند؛ اما عبدالرحمن بن عوف او را از این کار بازداشت که دلایلش شنیدنی است:

    «ابن عبّاس گوید: من به گروهى از مهاجران که عبدالرحمن بن عوف نیز در میان آن ها بود قرآن مى آموختم. آن زمان در منا و در خانه عبدالرحمان ساکن بودم. عبدالرحمن همراه عمر بن خطاب بود و این ماجرا در سال 23 هجرى و در ایام آخرین حجِ عمر اتفاق افتاد.

     هنگامى که عبدالرحمن به نزد من بازگشت گفت: امروز مردى به نزد امیرالمؤمنین (عمر) آمد و گفت: اى امیرالمؤمنین! آیا مى دانى که فلانى گفته است که اگر عمر بمیرد به یقین با فلانى بیعت مى کنم. به خدا سوگند که بیعت با ابوبکر به صورت ناگهانى انجام شد که فرصت (بیعت با امیر مؤمنان على علیه السلام) را از ما گرفت. پس اگر عمر بمیرد (از فرصت استفاده مى کنیم) و با فلانى (على علیه السلام) بیعت مى نماییم.

     عمر از این سخن خشمناک شد و گفت: ان شاء اللّه همین امشب براى مردم سخنرانى خواهم کرد و آنها را از کسانى که قصد دارند حق حکومتى آن ها را غصب کنند بر حذر خواهم داشت.

     عبدالرحمن مى گوید: به عمر گفتم: اى امیرالمؤمنین! این کار را نکن، در مراسم حج عدّه اى از مردم عوام نیز حضور دارند و آماده غوغا و هیاهو هستند و اگر مردم تحریک بشوند و برخیزند آن ها بر تو غلبه مىکنند. من مى ترسم که تو سخنرانى کنى و حرف هایى بگویى که هوادارانت نیز از گرد تو دور شوند و سخن تو را نپذیرند و در جایى که لازم است به کار نگیرند. کمى صبر کن تا به مدینه برسى، آن جا سرزمین هجرت و سنّت است و با افراد فهمیده، اشراف و بزرگان سر و کار دارى. آن جا هر چه در توان دارى بگو که اهل علم سخنانت را مىپذیرند و در جاى خود به کار مى برند.

     عمر گفت: به خدا سوگند! در نخستین فرصتى که در مدینه به دست آورم سخنرانى خواهم کرد و این سخن را بیان خواهم نمود، ان شاء اللّه...»[12]

     

    [[1]] سنن الترمذی  ج 5   ص 662 ح 3786 حدثنا نصر بن عبد الرحمن الکوفی حدثنا زید بن الحسن هو الأنماطی عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد الله قال رأیت رسول الله صلی الله علیه وآله فی حجته یوم عرفة وهو على ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول یا أیها الناس إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی ... قال وهذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه

    [[2]] صحیح و ضعیف سنن الترمذی للألبانی ، ج 8 ص 286 ح 3786 سایت شامله؛ قال الألبانی: صحیح

    [[3]] عن الشعبی عن جابر بن سمرة قال خطبنا رسول الله صلی الله علیه وآله بعرفات وقال المقدمی فی حدیثه سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یخطب بمنى وهذا لفظ حدیث أبی الربیع فسمعته یقول لن یزال هذا الأمر عزیزا ظاهرا حتى یملک اثنا عشر کلهم ثم لغط القوم وتکلموا فلم أفهم قوله بعد کلهم فقلت لأبی یا أبتاه بعد کلهم قال کلهم من قریش وقال القواریری فی حدیثه لا یضره من خالفه أو فارقه حتى یملک اثنا عشر

    [[4]] مسند أحمد ط الرسالة، ج 34 ص 476 ح 20937 سایت شامله؛ قال الأرنؤوط: حدیث صحیح

    [[5]] عَنْ عَامِرٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یقُولُ: «لَا یزَالُ هَذَا الدِّینُ عَزِیزًا إِلَى اثْنَی عَشَرَ خَلِیفَةً»، قَالَ: فَکبَّرَ النَّاسُ وَضَجُّوا، ثُمَّ قَالَ کلِمَةً خَفِیفَةً، قُلْتُ لِأَبِی: یا أَبَتِ، مَا قَالَ؟ قَالَ: «کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».

    [[6]] سنن أبی داود  ج 4   ص 106 ح 4280  سایت شامله؛ قال الألبانی: صحیح

    [[7]] مسند أحمد ط الرسالة، ج 34 ص 472 ح 20927 سایت شامله؛ قال الأنؤوط: حدیث صحیح، وهذا إسناد حسن فی المتابعات والشواهد

    [[8]] قال فَجَعَلَ الناس یقُومُونَ وَیقْعُدُونَ

    [[9]] مسند أحمد ط الرسالة، ج 34 ص 477 ح 20939 سایت شامله ؛ قال الأرنؤوط: إسناده صحیح على شرط مسلم

    [[10]] توبه: 119 ؛ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَکونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ

    [[11]] توبه: 120

    [[12]] صحیح البخاری  ج 6   ص 2503-2504 ح 6442 عن ابن عباس قال کنت أقرئ رجالا من المهاجرین منهم عبد الرحمن بن عوف فبینما أنا فی منزله بمنى وهو عند عمر بن الخطاب فی آخر حجة حجها إذ رجع إلی عبد الرحمن فقال لو رأیت رجلا أتى أمیر المؤمنین الیوم فقال یا أمیر المؤمنین هل لک فی فلان یقول لو قد مات عمر لقد بایعت فلانا فوالله ما کانت بیعة أبی بکر إلا فلتة فتمت فغضب عمر ثم قال إنی إن شاء الله لقائم العشیة فی الناس فمحذرهم هؤلاء الذین یریدون أن یغصبوهم أمورهم قال عبد الرحمن فقلت یا أمیر المؤمنین لا تفعل فإن الموسم یجمع رعاع الناس وغوغاءهم فإنهم هم الذین یغلبون على قربک حین تقوم فی الناس وأنا أخشى أن تقوم فتقول مقالة یطیرها عنک کل مطیر وأن لا یعوها وأن لا یضعوها على مواضعها فأمهل حتى تقدم المدینة فإنها دار الهجرة والسنة فتخلص بأهل الفقه وأشراف الناس فتقول ما قلت متمکنا فیعی أهل العلم مقالتک ویضعونها على مواضعها فقال عمر أما والله إن شاء الله لأقومن بذلک أول مقام أقومه بالمدینة

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی