پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بررسی جامع و کامل آیه ی تطهیر

    حسین قربانی | دوشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ب.ظ

    ((إِنَّمَا یرِیدُ اللَّـهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا))

    ترجمه: «خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد[1]

    مهمترین و صریح ترین دلیل نقلی بر عصمت امیرالمومنین علیه السلام آیه ی تطهیر است که در اینجا به تفصیل درباره ی آن سخن می گوییم.

    تشریح نکات آیه

    در آیه واژه هایی آمده است که انحصار حکم و عصمت اهل بیت علیهم السلام را ثابت می کنند:

    واژه ی «إنّما»

    در این آیه، کلمه ی إنّما آمده است که دلیل بر حصر حکم آیه فقط در حق 5 تن آل عبا دارد.

    ابن منظور لغت شناس درباره ی کلمه ی انّما می گوید:

    «کلمه انّما مفهومی را برای آنچه که بعد از او آمده است اثبات می کند ؛ مانند این سخن که کسی به کسی بگوید: من و مانند من از شرف و حیثیتم دفاع می کنم ؛ یعنی در واقع می گوید: فقط من و مثل من چنین هستیم نه فردی دیگر .»[2]

    ابن حجر عسقلانی نیز تصریح کرده که انّما از ادات حصر است.[3]

    واژه ی «عنکم»

    کلمه «عنکم» هم تاکید بر انحصار بیشتر است؛ زیرا مفعول فعل «لیذهب» که الرجس است باید در پی فعل و پس از آن قرار گیرد ( یعنی باید می شد : لیذهب الرجس عنکم ) ولی این چنین نشده و کلمه ی «عنکم» بین آن دو فاصله شده است که بدون حکمت و علت نیست؛ چون به قول اهل فن: «تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر» ؛ یعنی کلمه ای که جایگاه آن در آخر یک جمله است، وقتی که جلوتر می آید و مقدم می شود، بیانگر انحصار مفهوم و حکم در آن جمله است.[4]

    واژه ی «لیذهب»  

    واژه ی اذهاب، صورت متعدى ماده ذهب و ذهاب است؛ ذهاب به معناى رفتن، سیر کردن و گذشتن است و طبعاً صورت متعدى آن به معناى بردن، گذراندن و عبور دادن است.

    روشن است که این واژه وقتى با متعلق خود همراه با «عن» مى آید، هم با برطرف کردن چیزى از چیزى سازگار است و هم با منصرف ساختن و دور داشتن آن . به عبارت دیگر، در صدق لغوى این واژه، سابقه ی وجود متعلق لحاظ نشده، بلکه کافى است که چیزى در معرض چیزی دیگر باشد، یا در زمینه هاى آن فراهم باشد.

    در آیه تطهیر هم خداوند رجس را از اهل بیت دور مى دارد و منصرف مى سازد؛ چرا که به طور طبیعى امکان آلودگى آنان فراهم بوده است. و مؤیدش اینکه: پیامبر معصوم صلی الله علیه وآله هم مشمول اذهاب رجس بودند و زدودن گناه از معصوم هم که بی معناست و نیز حسنین علیهما السلام خردسال بوده و گناهی نداشتند تا از آن پاک شوند؛ لذا اذهاب در آیه ی تطهیر قطعا به معنای دفع رجس است نه رفع آن.

    واژه ی «رجس»

    ماوردی شافعی، از مفسرین بزرگ اهل سنت، می گوید:

    «و در مورد رجس در اینجا شش سخن وجود دارد: اول: گناه که آن را سدی گفته است. دوم: شرک که حسن گفته است. سوم: شیطان که آن را ابن زید گفته است. چهارم: گناهان. پنجم: شک و ششم: پلیدی ها.»[5] 

    ابو حیان آندلسی، یکی دیگر از مفسرین بزرگ اهل سنت، می گوید:

    «و رجس شامل گناه، عذاب، نجاست و عیب و نقص ها می شود؛ پس خداوند همه ی آن ها را از اهل بیت دور کرده است.»[6]

    ابن عطیه آندلسی نیز همین سخن را گفته است.[7]

    آلوسی نیز می نویسد:

    «رِجس در اصل پلیدی است...و گفته شده است که شامل گناه، عذاب، نجاست و هرگونه نقصی می شود، و مقصود از رِجس در آیه تطهیر اعم از همه این معانی است...و الف و لام التطهیر برای جنس و استغراق است؛ یعنی خداوند اراده کرده است از شما اهل بیت گناهان را دور و به تقوا آراسته و از پلیدی حفظ نماید.»[8]

    عبارت «یطهرکم تطهیرا»

    ابو الحسن ماوردی می گوید:

    «((و شما را پاک گرداند پاک گردانیدنی)) در مورد آن سه وجه وجود دارد: اول: از اثم (نوعی گناه مضر) که آن را سدی گفته است. دوم: از بدی که آن را قتاده گفته است. و سومی: از ذنب (گناهان دارای آثار بد) که آن را کلبی گفته است و معنایشان نزدیک به هم است.»[9] 

    واژه ی تطهیرا نیز برای تأکید بیشتر آمده است؛ یعنی خدا پاک می کند چه پاک کردنی !

    واژه ی «یرید الله»

    اراده ی خداوند، سه گونه است:

    اراده ی تکوینی: بدین معنا که اگر اراده خدا به چیزی تعلق گرفت، وجود آن، حتمی و ضروری خواهد بود؛

     ((وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ = و هنگامی که خدا اراده سوئی به قومی (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد.))[10] 

    ((إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَن یقُولَ لَهُ کن فَیکونُ = فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود.))[11]      

    مانند اراده ی خداوند بر سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم علیه السلام:

    ((قُلْنَا یا نَارُ کونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ = گفتیم: ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش.))[12]

     اراده ی تشریعی: مقصود از اراده ی تشریعی این است که خداوند متعال از لحاظ تشریع و جعل قانون، چیزی را اراده نموده است؛ یعنی چیزهایی را که می‌خواسته مردم انجام دهند، طبق آنها قانون و حکم جعل نموده است؛

    ((مَا یرِیدُ اللَّـهُ لِیجْعَلَ عَلَیکم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـٰکن یرِیدُ لِیطَهِّرَکمْ وَلِیتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیکمْ = خدا نمی‌خواهد هیچ گونه سختی برای شما قرار دهد، و لیکن می‌خواهد تا شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند.))[13]

    توضیح بیشتر اینکه: خداوند در تشریع، حکم عام می دهد و منظور از اراده تشریعی، همان اوامر و نواهی الهی است؛ مانند اینکه خداوند از ما نماز و روزه و حج و جهاد خواسته است که احکامی عام هستند.

    اراده ی توفیقی: در این نوع از اراده، خداوند به بعضی از بندگانش عنایت می کند تا با اختیار خودشان تکالیفشان را به نحو احسن انجام دهند.

    اگر در آیه ی تطهیر، اراده خداوند اراده ی تشریعی باشد، معنای آیه چنین می‌شود: «خدا در نظام تشریع و قانونگذاری مقرر فرموده که شما اهل بیت گناه نکنید» یا «مقرر فرموده که از نجاسات و پلیدی ها اجتناب کنید» ؛ یعنی احکام و قوانینی جعل نموده که اگر بدان ها عمل کنید، از گناه محفوظ می‌مانید !!! ولی با کمی دقت، این معنی در شان این آیه نخواهد بود؛ چرا که خداوند از همه مکلفین خواسته که با رعایت اصول و قوانینی، از انجام گناه به دور باشند و این اختصاص به اهل بیت ندارد و لذا با این تفسیر، هیچ گونه فضیلت خاصی برای اهل بیت در این آیه وجود نخواهد داشت.

    پر واضح است که آیه چه در مورد زنان پیامبر صلی الله علیه وآله باشد و چه در مورد اهل بیت، نمی توان اراده ی خدا در این جا را منحصرا تشریعی دانست؛ چرا که در هر حال، خدا اهل البیت را مخاطب خاص قرار داده و این با اعطا و تکوین هم تناسب دارد.

    و معلوم است که اراده تشریعی، به افعال ما تعلق می گیرد نه افعال خداوند، در حالی که در آیه ی تطهیر ، متعلق اراده افعال خدا است و می فرماید: ((خدا اراده کرده است که پلیدی را از شما ببرد))؛ لذا چنین اراده ای باید تکوینی باشد، و مربوط به خواست خداوند در عالم تکوین.[14]

    اما اراده ی خدا در آیه ی تطهیر، اراده ی توفیقی یا تقدیری است؛ به عبارت دیگر، در این آیه ی خاص ( انما یرید الله ...تطهیرا ) ، خدا نخواسته که اهل بیتش را امر و نهی کند، و از سوی دیگر ، اذهاب رجس و تطهیر تکوینی نیز فضیلتی محسوب نمی گردد، بلکه اراده ی خدا بر این قرار گرفته تا با امداد و اعانت، اهل بیت نبوت را در مواضع رجس یاری رسانده و به آنان توفیق عنایت کند که پاک و پاکیزه بمانند و این همان مدلول آیه ی ((مَّا أَصَابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّـهِ = آنچه از نیکیها به تو می‌رسد، از طرف خداست))[15] می باشد.

    خدا موانع طهارت را از مسیر ایشان بر می دارد و حقیقت گناه را بر آنان نمایان می کند و آنان به اختیار خویش از معاصی اجتناب می کنند، همانطور که در ماجرای حضرت یوسف علیه السلام می فرماید:

     ((وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَن رَّأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کذَٰلِک لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ = آن زن قصد او کرد؛ و او نیز -اگر برهان پروردگار را نمی‌دید- قصد وی می‌نمود! اینچنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود.))[16]

     و این فضیلتی است که خدا برای این افراد خاص ( خمسه طیبه ) خواسته است. ((وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّـهِ = و توفیقم فقط به [یاری] خداست.))[17] اگرچه توفیق را به خدا می داند، اما نافی فعل اختیاری نیست و این همان معنایی است که در آیه تطهیر برای اراده خدا مورد نظر است.

    موفقیت در انجام و ترک یک فعل، تنها به قدرت و اختیار فاعل بستگی ندارد؛ گاهی سختی و سهولت یک عمل، موجب انصراف و یا اقدام به آن عمل می گردد.

    طرح یک شبهه و پاسخ آن

    دعای پیغمبر صلی الله علیه وآله بعد از نزول آیه ، دلیل بر این است که امر تطهیر برای اهل بیت مقدر نشده بود و الا نیازی به دعا ( اللهم ...اذهب عنهم الرجس و طهرهم ...) نبود.

    پاسخ اینکه:

     اولا: نقل دیگری از داستان ، دعای پیامبر صلی الله علیه وآله را قبل از نزول آیه تطهیر ؛ یعنی وقتی اهل بیت آن حضرت در زیر عبا جمع می شوند ذکر می کند: «اللهم هولاء اهل بیتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.» و بعد از این دعا، جبرئیل علیه السلام نازل می شود و آیه را از طرف خدا بر پیامبر تلاوت می کند.

    ثانیا: دعا همواره ممدوح است و می تواند برای دوام نعمت و عطای الهی باشد؛ همانند آیه ی ((اهدنا الصراط المستقیم.))[18] در قرآن که معنای دعایی دارد و رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز هر روز آن را می خواند، با اینکه رسول خدا صلی الله علیه وآله به تصریح خداوند، در راه راست قرار داشتند: ((إِنَّک عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ =  یقیناً تو بر راهی راست قرار داری.))[19]   

    ثالثا: ممکن است دلیل انجام این کار توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله دفع این شبهه باشد که زنان آن حضرت نیز جزء اهل البیت در آیه هستند. قرینه ی مؤید سخن ما نیز جمله ی پایانی رسول خدا صلی الله علیه وآله در این قضیه است که فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی؛ خداوندا، اینان اهل بیتم هستند»

    برداشت عصمت از آیه در حدیث نبوی

    اهل سنت با سند معتبر از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایتی نقل کرده اند که حضرت با استدلال به آیه ی تطهیر فرموده اند که من و اهل بیتم از گناهان پاک هستیم:

    «ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمودند: ... سپس خداوند قبائل را خاندانها ساخت و مرا در بهترین خاندان نهاد و این گفته خداى عز و جل است: ((إنما یرید الله لیذهب عنکم...)) لذا من و اهل بیتم از گناهان پاک هستیم.»[20]

    این روایت را یعقوب بن سفیان و بیهقی با سند معتبر[21] نقل کرده اند.

    نزول آیه ی تطهیر در حق پنج تن آل عبا علیهم السلام

    در کتب اهل سنت روایات زیادی با اسناد معتبر نقل شده که آیه ی تطهیر در حق پنج تن آل عبا علیهم السلام نازل شده است که فقط چند مورد را از باب نمونه ذکر می کنیم.

    حدیث صحیح مسلم:

    «عایشه گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله خارج شد در حالی که بر دوشش پارچه ای سیاه از موی شتر داشت. حسن بن علی و حسین بن علی و بعد از آن فاطمة و بعد از آنها علی علیه السلام وارد شده و همگی به زیر آن پارچه داخل شدند. سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: ((خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد))»[22]

    حدیث سنن ترمذی:

    «ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله بر روی حسن، حسین، علی و فاطمه (علیهم السلام) عبایی کشید و فرمود: که خداوندا، ایشان اهل بیت من و نزدیکان من هستند؛ از ایشان پلیدی را ببر و ایشان را پاک گردان.

    ام سلمه علیها السلام می گوید: از رسول خدا صلی الله علیه وآله پرسیدم که آیا من همراه ایشان هستم (از اهل بیتم)؟ فرمودند: تو بر خوبی هستی.

    ترمذی می گوید: این حدیث حسن است و بهترین روایت در این زمینه می باشد و در این رابطه از عمر بن ابی سلمه، انس بن مالک، ابو الحمراء، معقل بن یسار و عایشه نیز روایاتی نقل شده است.»[23]

    این روایت را البانی در تحقیق سنن ترمذی تصحیح کرده است.[24]

    روایت صحیح حاکم:

    «ام سلمه علیها السلام گفت: در خانه من آیه تطهیر نازل شد و بعد از نزول آن، رسول خدا صلی الله علیه وآله دنبال علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) فرستاد و بعد فرمود: این ها اهل بیت من هستند.»[25]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر او موافقت کرده است.[26]

    «واثلة بن الأسقع می گوید: آمدم که خدمت (علی علیه السلام) برسم، ولی آن حضرت را نیافتم، حضرت زهرا علیها السلام فرمود: علی علیه السلام به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله رفته است. در همین حین، آن حضرت به همراه علی علیه السلام وارد خانه شدند و من هم به همراه آنها داخل شدم. رسول خدا صلی الله علیه وآله، حسن و حسین (علیهما السلام) را صدا کردند و هر یک را به روی زانوی خود نشاندند و فاطمه علیها السلام نیز نزدیک حضرت آمدند و در این حال، حضرت پارچه ای را بر روی آنها انداخت و فرمود: ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا)) و سپس فرمود: «اینها اهل بیت من هستند، خدایا اهل بیت من سزاوارترند.»[27]

    این روایت را نیز حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر او موافقت نموده است.[28]

    عامه از این روایات صحیح چنین جواب داده اند:

    آیه ی تطهیر در شان امهات المومنین نازل شد؛ یعنی خداوند اهل بیت را منحصر به همین ها کرد، ولی نبی مکرم صلی الله علیه وآله پس از نزول آیه، حضرات فاطمه، علی و حسنین علیهم السلام را زیر کساء برد و برای آنها دعا کرد تا آنها هم از اهل بیت باشند و دعای پیامبر صلی الله علیه وآله هم که رد خور ندارد !

    در پاسخ می گوییم:

    اولا: اگر آیه در حق زنان پیامبر صلی الله علیه وآله نازل شده باشد، سپس بعد از دعای پیامبر صلی الله علیه وآله، آل علی را هم شامل بشود، این می شود بداء (طبق تعریف اهل سنت) که اهل سنت آن را قبول ندارند !

    ثانیا: اگر چنین بود، پس چرا جناب ام سلمه علیها السلام از چنین چیزی خبر ندارد و از پیامبر صلی الله علیه وآله در هنگامی که آل عبا را زیر کساء می برند می پرسد که آیا من هم از اهل بیت هستم یا نه ؟! و حتی طبق بعضی از روایات، کساء را بالا می برد تا زیر کساء برود، ولی پیامبر صلی الله علیه وآله آن را از دست ام سلمه می گیرند !!

    احمد بن حنبل با سندش از جناب ام سلمه علیها السلام نقل می کند که فرمود:

    «رسول خدا صلی الله علیه وآله به فاطمه علیها السلام فرمود: همسرت و دو پسرت را به نزد من بیاور ، پس او با آن ها آمد. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله عبای فدکی را روی آن ها انداخت و سپس دستشان را روی آن ها قرار داد و سپس فرمود: خداوندا این ها آل محمد هستند؛ پس صلوات و برکاتت را بر محمد و آل محمد قرار بده ؛ چرا که شما ستوده و والایی. ام سلمه علیها السلام می گوید: پس من کساء را بالا بردم تا داخل شوم و با آن ها شوم، ولی رسول خدا صلی الله علیه وآله کساء را از دستم گرفتند و فرمودند: تو بر خیر هستی (و زیر عبا راه ندادند).»[29] 

    سند این روایت را حمزه احمد الزین در تحقیق مسند احمد تحسین کرده است.[30]

    و حتی در روایت معتبر دیگر، جناب ام سلمه می گوید: در آن هنگامی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آل عبا را به زیر عبایشان بردند، اگر می فرمودند که من نیز از اهل بیت هستم، برایم از آنچه خورشید بر آن می تابد بهتر بود !

    طحاوی با سندش از عمره همدانیه نقل می کند که گفت:

    «من بر ام سلمه علیها السلام وارد شدم و سلام کردم. گفت: که هستی؟ گفتم: من عمره همدانیه هستم ای ام المؤمنین، مرا از حالات این مردی که در میان ما او را کشتند - مقصود علی بن ابیطالب علیهما السلام است - آگاه کن؛ چون بعضی از مردم دوستدار او و بعضی دشمن او هستند و بغض او را در دل دارند.

    ام سلمه علیها السلام گفت: تو آیا او را دوست می داری یا دشمن؟ گفتم: نه دوست دارم و نه دشمن. پس ام سلمه علیها السلام گفت: خدا این آیه را فرستاد که: ((خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.)) و در خانه فقط جبرئیل علیه السلام ، رسول خدا صلی الله علیه وآله، علی علیه السلام، فاطمه علیها السلام، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام بودند؛ پس من عرض کردم: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله، من هم از اهل بیت هستم؟ حضرت فرمود: تو در نزد خدا صاحب درجه ی خوبی هستی. دوست داشتم که پیغمبر صلی الله علیه وآله جواب مرا بله بدهد و مرا از اهل بیت قرار دهد که اگر چنین می فرمود، برای من از تمام روی زمین و جاهایی که آفتاب بر آن می تابد بهتر بود.»[31]

    سند این روایت نیز معتبر است.[32]

    ثالثا: چرا هیچ یک از صحابه چنین چیزی نفهمیده اند؟ بخصوص خود امهات المومنین .

    ابو الحسن ماوِردی متوفای 450 هـ می نویسد:

    «در مورد اهل البیت در آیه ی تطهیر، سه قول وجود دارد: یکی اینکه: مقصود از آن علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند که این را ابو سعید خدری، انس بن مالک، عایشه و ام سلمه گفته اند. دوم اینکه: منظور از آن فقط زنان پیامبر صلی الله علیه وآله هستند که این مطلب را ابن عباس (؟) و عکرمه (غلام ابن عباس) گفته اند. سوم اینکه: منظور از آن، هم اهل کساء هستند و هم زنان که این مطلب را ضحاک گفته است.»[33]

    و ابوالفرج بن جوزی حنبلی متوفای 597 هـ می گوید:

    «و در مورد اهل بیت در این آیه، سه قول وجود دارد: یکی اینکه: زنان پیامبر صلی الله علیه وآله هستند که این را ابن عباس و عکرمه گفته اند. پس اگر گفته شود: پس چگونه گفته است: عنکم (ضمیر مذکر)؟ در جواب گفته می شود: زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله در میان آن ها هستند؛ لذا مذکر غلبه می کند. دوم اینکه: رسول خدا صلی الله علیه وآله، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند که این را انس، عایشه و ام سلمه گفته اند. و سوم اینکه: هم اهل رسول خدا صلی الله علیه وآله و هم زنانش هستند که این را ضحاک گفته است.»[34]

    ابو حیان آندلسی متوفای 745 هـ می گوید:

    «این سخن عکرمه، مقاتل بن سلیمان و ابن سائب که گفته اند: اهل بیت در این آیه مختص زنان پیامبر صلی الله علیه وآله است، سخن خوبی نیست؛ زیرا اگر مطلب آنطور که آن ها گفته اند می بود، در آیه به جای عنکم و یطهرکم (ضمایر مذکر)، می گفت: عنکن و یطهرکن (ضمایر مؤنث)؛ هرچند این قول از ابن عباس نقل شده است، اما گویا نسبت این مطلب به او صحیح نیست. و ابو سعید خدری گفته است: این آیه، خاص رسول خدا صلی الله علیه وآله، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام است. و این مطلب از انس، عایشه و ام سلمه نیز روایت شده است و ضحاک گفته است: منظور، اهل پیامبر صلی الله علیه وآله و زنانش می باشد.»[35]  

    همانطور که می بینید، به اعتراف علمای بزرگ اهل سنت، دو تن از زنان پیامبر صلی الله علیه وآله هم اعتقاد داشتند که آیه ی تطهیر در حق آنها نازل نشده، بلکه فقط در حق پنج تن آل عبا علیهم السلام نازل شده است! و این قول که مراد از اهل البیت در آیه ی تطهیر، زنان پیامبر صلی الله علیه وآله و پنج تن آل عبا هستند (یعنی نظر اکثریت اهل سنت امروزی)، فقط از ضحاک تابعی نقل شده است که او را علمای رجال اهل سنت تضعیف کرده اند !!

    اعتراف علمای عامه به نزول خاصه آیه ی تطهیر در حق پنج تن آل عبا

    بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت تصریح کرده اند که آیه ی تطهیر تنها در حق آل عبا علیهم السلام نازل شده است که ما در اینجا به ذکر سخن سرشناس ترین آن ها بسنده می کنیم.

    1. ابو جعفر الطحاوی متوفای 321 هـ

    «پس آن چه ما از روایات پیامبر صلی الله علیه وآله و خطاب پیامبر صلی الله علیه وآله به ام سلمه بیان کردیم، دلالت بر این دارد که ام سلمه از کسانی که مورد نظر این آیه هستند نمی باشد و مراد از این آیه، پیامبر صلی الله علیه وآله، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) هستند نه غیر از آنان.»[36]

    2. ابوبکر محمد بن الحسین الآجری متوفای 360 هـ

    «اهل البیت در آیه تطهیر، چهار نفری هستند که همه ی افتخار را به خود اختصاص داده اند و آن ها: علی بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) هستند.»[37]

    3. حاکم نیشابوری متوفای 405 هـ

    او بعد از نقل حدیثی درباره ی صلوات بر پنج تن آل عبا و نزول آیه ی تطهیر، حدیث دیگری نقل میکند و در پایان می گوید:

     «و تنها به این خاطر این روایت را نقل کردم تا معلوم شود که اهل بیت و آل، همگی، آن ها هستند.»[38]

    4. ابن ابی طالب مکی مالکی متوفای 437 هـ

    «و گفته شده است که: مراد اهل البیت در اینجا، پیامبر صلی الله علیه وآله، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) هستند و ابو سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وآله روایت کرده است که این آیه در حق پنج نفر نازل شد: من، علی، حسن، حسین و فاطمه (علیهم السلام) که این مطلب را گروهی از صحابه گفته اند.»[39] 

    5. جمهور اهل سنت به نقل ابن عطیه آندلسی متوفای 546 هـ

    «و فرقه ای که جمهور اهل سنت هستند، گفته اند: اهل البیت: علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند و در این رابطه احادیثی از پیامبر صلی الله علیه وآله نیز وجود دارد. ابو سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمودند: این آیه در حق پنج نفر نازل شده است: در حق من، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام و دلیل جمهور این است که در آیه گفته است: «عنکم» و «یطهرکم» با میم (مذکر) و اگر مخصوص زنان بود، باید «عنکن (ضمیر مؤنث)» می بود.»[40]

    6. ابو منصور ابن عساکر متوفای 620 هـ

    ابو سعید خدری از ام سلمه نقل کرده است که گفت: «این آیه در خانه ی من نازل شد و من گفتم: ای رسول خدا، آیا من از اهل البیت نیستم؟ فرمودند: شما در طریق خیر هستی و از زنان رسول خدا صلی الله علیه وآله هستی. ام سلمه گفت: و اهل البیت، رسول خدا صلی الله علیه وآله، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام هستند. این حدیث صحیح است ... و آیه به طور خاص فقط در حق همین نفرات یاد شده نازل شده است.»[41]

    7. محب الدین الطبری متوفای 694 هـ

    «بابی در بیان اینکه فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم السلام همان اهل البیت در آیه ی مورد اشاره هستند و پوشاندن رسول خدا صلی الله علیه وآله آن ها را با کساء و دعایشان برای آن ها.»[42] 

    8. شمس الدین الذهبی متوفای 748 هـ

    «آیه ی تطهیر در حق فاطمه و همسرش و پسرانش (علیهم السلام) نازل شد؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله آن ها را با کساء پوشانید و فرمود: خداوندا، این ها اهل بیت من هستند.»[43]  

    9. صلاح الدین الصفدی متوفای 764 هـ

    «حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام ریحانه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله، پسر دخترش فاطمه زهرا علیها السلام و یکی از سروران جوانان اهل بهشت است. او، برادرش، مادرش و پدرش (علیهم السلام) اهل البیت هستند که خداوند رجس و پلیدی را از آن ها دور کرده و کاملا پاکشان کرده است.»[44]  

    10. ابن حجر العسقلانی متوفای 852 هـ

    «و در ذکر بیت معنی دیگری وجود دارد که مرجع اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله به آن برمی گردد، آنطور که در تفسیر آیه ی «خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد» ام سلمه گفته است: هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر صلی الله علیه وآله فاطمه، علی، حسن و حسین علیهم السلام را خواست و با عبا آنان را پوشانید و فرمود: خداوندا، این ها اهل بیت من هستند. که این حدیث را ترمذی و غیر او نقل کرده اند. و مرجع اهل این خانه ی مذکور در آیه، به خدیجه علیها السلام بر می گردد؛ زیرا حسن و حسین (علیهما السلام) از فاطمه علیها السلام به وجود آمده اند و فاطمه علیها السلام دخترش است و علی علیه السلام هم از کودکی در خانه ی خدیجه علیها السلام رشد و نمو یافت و بزرگ شد و سپس با دخترش ازدواج کرد؛ پس روشن شد که بازگشت معنای اهل بیت نبوی، فقط به خدیجه (علیها السلام) است.»[45]   

    11. ابو زید الثعالبی متوفای 875 هـ

    «ام سلمه گفت: این آیه در خانه ی من نازل شد؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله ، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را خواست و با آن ها زیر کساء خیبری داخل شد و فرمود: این ها اهل بیت من هستند و آیه را خواند و فرمود: خداوندا، از آن ها رجس را دفع کن و کاملا پاکشان گردان. ام سلمه می گوید: پس من گفتم: ای رسول خدا، آیا من نیز مشمول این آیه هستم؟ حضرت فرمودند: تو از زنان پیامبر صلی الله علیه وآله هستی و به سوی خیر روانی. جمهور علمای اهل سنت نیز بر همین قائل هستند.»[46]

    12. ابن حجر هیثمی مکی متوفای 973 هـ

    «اکثر مفسرین بر این اعتقادند که این آیه در حق علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است، به خاطر مذکر شدن ضمیر در عنکم و بعد از آن.»[47]

    13. نور الدین سمهودی متوفای 991 هـ

    «مراد از عترت و اهل بیت در حدیث ثقلین، همان کسانی هستند که در داستان مباهله ذکر شده است و آن ها حسین، حسن، فاطمه و علی علیهم السلام هستند و این ها همان اهل کساء هستند که مراد خداوند در آیه ی تطهیر و مباهله می باشند.»[48]

    14. عبد الرؤوف المناوی متوفای 1031 هـ

    « «و عترت من» «اهل بیت من» تفصیل بعد از اجمال به عنوان بدل از عترت یا عطف بیان از عترت است و آن ها اصحاب آل عبا هستند که خداوند رجس را از آن ها دفع کرده و کاملا پاکشان گردانیده است.»[49]

    15. محمد بن علی الشوکانی متوفای 1250 هـ

    «جمهور اهل سنت به این قائل شده اند که اجماع عترت به تنهایی حجت نیست، ولی زیدیه و امامیه معتقدند حجت است و استدلال کرده اند به آیه ی تطهیر و گفته اند که: خطا، رجس است؛ پس واجب است که اهل بیت (علیهم السلام) از آن پاک شوند و جواب داده می شود که از سیاق آیه استفاده می شود که مرادش زنان پیامبر صلی الله علیه وآله هستند و از این جواب نیز چنین جواب داده می شود که دلیل صحیح وارد شده است بر اینکه آیه در حق علی، فاطمه و حسنین علیهم السلام نازل شده است ... و نیز استدلال کرده اند به آیه ای مثل مودت و به احادیث بسیار زیادی که مشتمل بر زیادی شرف آن ها و بزرگی فضیلت آن ها است.»[50]

    چند نکته پیرامون دخالت سیاق در آیه ی تطهیر

    قرآن کریم می فرماید:

    ((وَقَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا (33) وَاذْکرْنَ مَا یتْلَى فِی بُیوتِکنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَالْحِکمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفًا خَبِیرًا (34) .)) سوره ی احزاب

    «و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.(33) آنچه را در خانه‌های شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده می‌شود یاد کنید؛ خداوند لطیف و خبیر است! (34)»

    اهل سنت با استدلال به سیاق آیات و معنای لغوی اهل بیت، می گویند که مراد از اهل البیت در آیه ی تطهیر، زنان پیامبر n می باشند و سپس از احادیث استفاده می کنند که آل علی (علیهم السلام) نیز داخل در اهل البیت هستند.

    برای روشن شدن حقیقت، چند مطلب را در قالب چند نکته بیان می کنیم.

    نکته ی اول:

    درست است که صدر و ذیل یک آیه معمولا یک مطلب را دنبال مى کنند، ولى این سخن در جایى است که قرینه اى بر خلاف آن وجود نداشته باشد؛ بنابراین کسانى که این قسمت از آیه را نیز ناظر به همسران پیامبر صلی الله علیه وآله دانسته اند، سخنى بر خلاف ظاهر آیه و قرینه موجود در آن؛ یعنى تفاوت ضمیرها گفته اند و اینکه مخاطب آیه در میان آن عوض شده، چیز جدیدی نیست و در چند آیه ی دیگر نیز جملات معترضه به کار رفته است.

     از جمله در قرآن از زبان عزیز مصر چنین نقل شده است:

    (( یوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَـٰذَا ۚ وَاسْتَغْفِرِی لِذَنبِک ۖ إِنَّک کنتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ = ای یوسف از این موضوع، صرف‌نظر کن! و از گناهت استغفار کن که از خطاکاران بودی !))[51]

    در این آیه، ابتدا عزیز مصر خطاب به حضرت یوسف علیه السلام می گوید: از این صرف نظر کن و سپس خطاب آیه از مذکر به مؤنث عوض شده و خطاب به زلیخا می گوید: از گناهت استغفار کن که از خطا کاران بودی.

    و در آیه ی دیگر می فرماید:

    (( فَإِلَّمْ یسْتَجِیبُوا لَکمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّـهِ وَأَن لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ = پس اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند، بدانید که آنچه نازل شده به علم خداست و هیچ معبودى جز او نیست، پس آیا تسلیم مى‌شوید؟)) [52]

    آیه ی مبارکه ی فوق در ابتدا خطاب به مسلمانان می فرماید: «پس اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند» و سپس مخاطب عوض شده و خطاب به کفار می فرماید: «بدانید که آنچه نازل شده به علم خداست و هیچ معبودى جز او نیست، پس آیا تسلیم مى‌شوید؟»

    زرکشی و سیوطی، دو تن از مفسران بزرگ اهل سنت، به این مطلب تصریح کرده اند؛

    «بیستم: خطاب شخص، سپس عدول به دیگری ؛ مانند این قسمت از آیه که می فرماید: ((پس اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند)) که خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله است؛ سپس به کفار می فرماید: ((دانید که آنچه نازل شده به علم خداست)) به دلیل ادامه ی آیه که می فرماید: ((پس آیا تسلیم مى‌شوید.))»[53]

    «بیست و ششم: خطاب شخص سپس عدول به دیگری؛ مانند این قسمت از آیه که می فرماید: «پس اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند» که خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله است. سپس به کفار می فرماید: ((بدانید که آنچه نازل شده به علم خداست)) به دلیل ادامه ی آیه که می فرماید: ((پس آیا تسلیم مى‌شوید.)) »[54]

    و بالاتر از آن مطلبی است که سیوطی از بخاری، مسلم و دیگران نقل کرده است ؛

    «بخاری، مسلم، نسائی، ابن جریر طبری، ابن منذر، ابن ابی حاتم و بیهقی در سننش از سهل بن سعد روایت کرده اند که می گوید:((بخورید و بیاشامید تا خط سپید از خط سیاه نمایان شود» و «از صبحگاه)) نازل نشد و عده ای هنگامی که می خواستند روزه بگیرند، یکی از آنان به پاهایش بند سفید و بند سیاه می بست و  می خورد و می نوشید تا دیدن آن دو برایش روشن شود؛ پس خداوند ((از صبحگاه)) را نازل کرد و دانستند که شب و روز را قصد کرده است.»[55]

    همانطور که سیوطی گفته، این روایت را بخاری[56] و مسلم[57] در صحیحشان نقل کرده اند.

    آیه ی مذکور (مِنَ الْفَجْرِ ؛ یعنی از صبحگاه)، قسمتی از آیه ی 187 سوره ی بقره است:

    ((أُحِلَّ لَکمْ لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَىٰ نِسَائِکمْ ۚ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ ۗ عَلِمَ اللَّـهُ أَنَّکمْ کنتُمْ تَخْتَانُونَ أَنفُسَکمْ فَتَابَ عَلَیکمْ وَعَفَا عَنکمْ ۖ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کتَبَ اللَّـهُ لَکمْ ۚ وَکلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّىٰ یتَبَینَ لَکمُ الْخَیطُ الْأَبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ۖ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیلِ ۚ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ ۗ تِلْک حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ۗ کذَٰلِک یبَینُ اللَّـهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ .))

     «آمیزش جنسی با همسرانتان، در شبِ روزهایی که روزه می‌گیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند می‌دانست که شما به خود خیانت می‌کردید؛ (و این کارِ ممنوع را انجام می‌دادید؛) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است؛ پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را برای مردم، روشن می‌سازد، باشد که پرهیزکار گردند!»

    بنابراین از آنجایی که طبق روایات صحیح، آیه ی تطهیر به صورت جداگانه نازل شده است، استدلال به قبل و بعد آیه ی تطهیر، حجیتی ندارد.

    نکته ی دوم:

    در آیه ی 32 ، ابتدای آیه ی 33 ، آیه ی 34 و... که خطاب به زنان پیامبر صلی الله علیه وآله است، همه ی افعال و ضمایر، مونث هستند: «لستُنَّ، اتّقیتُنَّ، لا تَخضَعْنَ، قُلنَ، قَرْنَ، بیوتِکُنَّ، اَقِمْن، آتینَ، اطعْنَ، واذکُرنَ، بیوتکنّ»، اما وقتی که به آیه ی تطهیر می رسد، به ضمایر مذکر «عَنکُم و یطَهِّرَکمْ» و کلمه ی مفرد «اهل البیت» عدول می کند و این نشان مى دهد که مقصود از اهل بیت، همسران پیامبر صلی الله علیه وآله نیستند.

    ضمن اینکه در این آیات، همسران پیامبر صلی الله علیه وآله را یک بار با تعبیر «الازواج» و دو بار با تعبیر «نساء النبى» خطاب کرده که هر دو صریح در همسران اویند. به چه دلیل از این تعبیر عدول کرده و «اهل البیت» فرموده؟ عدول از آن سیاق، قرینه است که مخاطب به اهل البیت، غیر از مخاطب با آن دو تعبیر است.

    بعضی ها از مذکر شدن ضمیر، دو جواب داده اند:

    جواب اول: پیامبر صلی الله علیه وآله هم داخل در اهل البیت است !

    میگویم: همین جواب، استدلال به سیاق آیه را باطل می کند؛ چون خطاب آیه از «فقط زنان»، به «زنان + پیامبر» تغییر یافته است. اگر چنین تغییری ممکن باشد، چرا خطاب آیه از زنان به 5 تن آل عبا ممکن نباشد؟!

    جواب دوم: ضمایر به خاطر لفظ مذکر اهل، مذکر شده اند !

    می گویم: این خلاف قوائد عربی است ؛ زیرا:

    اولا: ضمیر در عربی (به جز در مورد  شأن که اینجا موردش نیست)، به مرجع قبل از خود باز می گردد ، نه بعدش. در آیه تطهیر، «اهل» بعد از «کم» آمده است، همچنانکه در آیه ی ((فقال لأهله ... اتیکم))[58] ضمیر «کم» به ظاهر لفظ «اهل» در قبل از خودش برگشته است، نه به مرجعی بعد از خودش و همچنین ضمیر «کم» در آیه 73 سوره هود .

    ثانیا: ضمیر «کم» ضمیر مخاطب است! و مرجع ضمیر مخاطب، لفظ نیست، بلکه خارج است؛ یعنی نمی‌توان گفت که ضمیر به لفظی در جمله بر می‌گردد! به عبارت دیگر، ضمیر مخاطب، اصلا مرجع در کلام نیاز ندارد! و تعریف ضمیر هم همین است.

    ثالثا: کلمه ی اهل، هم مذکر است و هم مونث؛ همانطور که زمخشری گفته است.[59]

    فلذا اگر خطاب آیه به زنان پیامبر صلی الله علیه وآله بود، باید از ضمایر مونث استفاده می کرد، تا هم با آیات قبل و بعد هماهنگ باشد و هم اینکه دلیل دست شیعه ندهد و اینطور اختلاف ایجاد نشود.

    نکته ی سوم:

    آمدن لفظ «بیت» در آیه ی تطهیر، بر خلاف لفظ «بیوت» در آیات قبل و بعد ؛

    ((وَقَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا (33) وَاذْکرْنَ مَا یتْلَى فِی بُیوتِکنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَالْحِکمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفًا خَبِیرًا (34).)) احزاب

    و در آیه 53 همین سوره مى‌فرماید:

    ((یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی = اى کسانى که ایمان آورده‌اید، داخل خانه‌هاى پیامبر مشوید.))

    اهل سنت از این موضوع، چنین جواب داده اند:

     منظور از اهل بیت، ساکنان خانه پیامبر صلی الله علیه وآله است؛ زیرا بیت به معنى خانه مسکونى است و ساکنان خانه پیامبر صلی الله علیه وآله همان همسران پیامبرند و افراد دیگر را شامل نمى شود و اگر ضمیرها به صورت ضمیر مذکّر آمده، به خاطر آن است که لفظ اهل مذکّر است، و اگر بیت به صورت مفرد آمده نه به صورت جمع، با اینکه همسران پیامبر صلی الله علیه وآله در خانه هاى متعدّد سکنى داشتند، به این دلیل است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرد واحدى بود و بیت او نیز به صورت واحد ذکر شده است. خلاصه اینکه، آیه تنها نظر به همسران پیامبر صلی الله علیه وآله دارد.

     پاسخ: اگر منظور از اهل، همسران پیامبر صلی الله علیه وآله باشد، ظاهر لفظ: مفرد مذکّر و معناى آن: جمع مؤنّث است، در حالی که در آیه، نه مفرد مذکّر ذکر شده و نه جمع مؤنّث؛ بلکه به صورت جمع مذکّر آمده است.

    هم چنین تعبیر به بیت به صورت مفرد، بر خلاف صدر آیه: ((وَ قَرْنَ فى بُیُوتِکُنَّ)) که به صورت جمع آمده، نمى تواند به خاطر شخص پیامبر صلی الله علیه وآله باشد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله خانه مستقلّى براى خود نداشت و در واقع، خانه او خانه هایى بود که همسرانش در آنها زندگى مى کردند. [60]

    از طرف دیگر، الف و لام در «اهل البیت» از نوع عهد است؛ زیرا الف و لام در «البیت»، نه جنس را مى رساند و نه استغراق افراد را؛ چون نه مى خواهد حکم جنس و طبیعت اهل بیت را بگوید و نه مى خواهد حکمى درباره همه خاندان ها در جهان یا خانواده هاى پیامبر صلی الله علیه وآله را بیان کند، و گرنه به جاى مفرد، از کلمه جمع (بیوت) استفاده مى کرد، همچنان که در اول آیه خطاب به همه همسران، «بیوتکن» آمده است.

    پس مقصود از «اهل البیت» در آیه ی تطهیر ، خانواده ی خاص و مورد نظر است و آیه اشاره به پاکى خاندان خاصى مى کند که میان گوینده و مخاطب معلوم است. حال باید دید که آن خاندان و آن خانه کدام است؟ آیا خانه همسران آن حضرت است یا خانه حضرت فاطمه علیها السلام و شوهرش و دو فرزندش حسن و حسین علیهم السلام؟

    اولى که نیست؛ چون همه همسرانش یک خانه نداشتند که الف و لام اشاره به آن باشد؛ هر کدام در خانه ای جدا بودند و اگر یکى از آنها مقصود بود، آیه مخصوص به آن مى شد، در حالى که اتفاقى است که چنین نیست.[61]

    نتیجه اینکه:

    1. این آیه نشان می دهد صحبت از چند خانه است، نه یک خانه و مخاطبین قسمت ابتدایی آیه ، زنان پیامبر صلی الله علیه وآله هستند که با جمع مونث مشخص شده اند.

     2. در وسط آیه، خطاب عوض میشود و ضمایر مذکر میشود.

    3. در این قسمت، خطاب خدا به ساکنین یک خانه است ( البیت ) که با الف و لام عهد تعریف این بیت از سایر بیوت جدا شده است. خداوند یک بیت خاص را میگوید و این خانه جزء آن بیوتی که قبلا نام برده شده اند نیست.

    4. آن بیت خاص که خدا آن را با الف و لام عهد جدا کرده ، آن را به عنوان الگو برای سایر بیت ها نشان داده است.

    در ادامه در بحث آیه ی ((وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ ...)) و حدیث «سد الابواب»، عهد بودن الف و لام در «البیت» کاملا روشن خواهد شد.

    اهل البیت در آیه ی «وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ»

    ((وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا))

    « اهلت را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش.» [62]

    پس از نزول این آیه، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به مدت چند ماه هر وقت که برای نماز از خانه بیرون می رفتند، به نزد خانه ی حضرت فاطمه علیها السلام می رفتند و می فرمودند:

    «الصلاة یا اهل البیت ، ((انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا)) « = نماز ای اهل بیت، خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»

    رسول خدا صلی الله علیه وآله با این عملکردشان به روشنی مراد و مصداق «اهل البیت» در آیه ی تطهیر را مشخص کرده اند و راهی برای بهانه جویان و مغالطان نگذاشته اند.

    این روایت در کتب اهل سنت از 5 نفر از صحابه نقل شده که 4 سند آن معتبر است و یکدیگر را نیز تقویت می کنند و حداقل به درجه ی صحیح لغیره می رسانند.

    یکم: أنس بن مالک

    سند یکم:

    حاکم نیشابوری این روایت را با دو سند نقل کرده است:

    یکی، از حماد بن سلمه از حمید بن تیرویه از انس بن مالک:

    «حدثنا أبو بکر محمد بن عبد الله الحفید ثنا الحسین بن الفضل البجلی ثنا عفان بن مسلم ثنا حماد بن سلمة أخبرنی حمید وعلی بن زید عن أنس بن مالک رضی الله عنه أن رسول الله صلی الله علیه وآله کان یمر بباب فاطمة رضی الله عنها ستة أشهر إذا خرج لصلاة الفجر یقول الصلاة یا أهل البیت ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا)) هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه.»

    حاکم این سند را تصحیح کرده و برنامه جوامع الکلم نیز حکم به حسن بودن سندش داده است.[63]

    سند دوم:

    حاکم نیشابوری و دیگران این روایت را از طریق حماد بن سلمه از علی بن زید از انس بن مالک نیز نقل نموده اند:

    «... حماد بن سلمه عن علی بن زید عن أنس بن مالک أن النبی صلی الله علیه وآلهکان یمر ببیت فاطمة ستة أشهر إذا خرج إلى الفجر فیقول الصلاة یا أهل البیت ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا))»

    این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده و حمزه احمد الزین سندش را حسن[64] و وصی الله بن محمد عباس سندش را حسن لغیره [65] دانسته اند.

    ترمذی نیز آن را حسن دانسته است.[66]

    دوم: أبو الحمراء هلال بن الحارث 

    «... عن أبی الحمراء قال رابطت المدینة سبعة اشهر کیوم فکان رسول الله صلی الله علیه وآله یأتی باب علی وفاطمة کل غداة فیقول الصلاة الصلاة ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا))»

    این روایت را بخاری در تاریخ کبیرش[67] و ابن ابی شیبه در مسندش[68] نقل کرده اند و حافظ ابن عساکر بعد از نقل آن حکم به حسن بودنش داده است.[69]

    سوم: ابو برزه

    نور الدین هیثمی از طبرانی چنین روایت نقل می کند:

    «وعن أبی برزة قال صلیت مع رسول الله صلی الله علیه وآله سبعة عشر شهرا فإذا خرج من بیته أتى باب فاطمة فقال الصلاة علیکم ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس)) الآیة»

    هیثمی سپس می نویسد:

    «رواه الطبرانی وفیه عمر بن شبیب المسلی وهو ضعیف ؛ این روایت را طبرانی نقل کرده و در سندش عمر بن شبیب المسلی وجود دارد که ضعیف است.»[70]

    اما عمر بن شبیب نیز توثیق دارد و ابن حبان تصریح کرده است که: «عمر بن شبیب شیخی صالح و راستگو است، اما بسیار خطا می کند؛ لذا اگر روایاتش از طرق دیگری نقل نشده باشند، حجیت ندارند (به عبارت دیگر: اگر روایاتی که او نقل می کند، طرق دیگری داشته باشند، معتبر می شوند).»[71]

    و ملاحظه می کنید که این روایت، چند سند دیگر دارد که بعضی از آنها معتبر هستند؛ لذا سند روایت ابو برزه نیز معتبر است.

    چهارم: ابو سعید خدری

    صالحی شامی روایت ابو سعید خدری را از ابن سعد، ابن ابی حاتم (در تفسیرش) ، طبرانی و ابن مردویه نقل کرده است؛

    «وروى ابن سعد وابن أبی حاتم والطبرانی وابن مردویه عن أبی سعید - رضی الله تعالى عنه - قال: لما دخل علی بفاطمة - رضی الله تعالى عنها - جاء رسول الله صلی الله علیه وآله أربعین صباحا إلى بابها یقول : ' السلام علیکم أهل البیت ورحمة الله وبرکاته ، الصلاة رحمکم الله ، ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا))  [ الاحزاب / 33 ] انتهى.»[72]

    اما ابو نعیم اصفهانی با سندی دیگر، از ابو سعید خدری این روایت را با اضافه ی ارتباط این عملکرد پیامبر صلی الله علیه وآله به آیه ی « وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیهَا» نقل کرده است؛

    «حدثنا محمد بن الفضل قال ثنا إسحاق بن إبراهیم شاذان قال ثنا الکرمانی بن عمرو قال ثنا عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری عن النبی صلی الله علیه وآله حین نزلت ((وأمر أهلک بالصلوة واصطبر علیها)) کان یجىء نبی الله صلی الله علیه وآله إلى باب علی صلاة الغداة ثمانیة أشهر یقول الصلاة رحمکم الله ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا.))»[73]

    پنجم: عبد الله بن عباس

    سیوطی روایت دیگری از ابن مردویه از ابن عباس در این باره نقل کرده است:

    «وأخرج ابن مردویه عن ابن عباس رضی الله عنهما قال شهدنا رسول الله صلی الله علیه وآله تسعة أشهر یأتی کل یوم باب علی بن أبی طالب رضی الله عنه عند وقت کل صلاة فیقول : السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته أهل البیت ((إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا)) الصلاة رحمکم الله کل یوم خمس مرات.»[74]

    بنابراین با این آیه و روایات روشن شد که الف و لام در «اهل البیت» عهد است نه جنس و تنها اشاره به اهل خانه ی حضرت زهرا علیها السلام دارد.

    البیت در حدیث سد الابواب

    دور تا دور مسجد النبی صلی الله علیه وآله، صحابه اتاق هایی ساخته بودند که یک درش نیز به مسجد باز می شد و هنگام نماز از آنجا رفت و آمد می کردند، تا اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله به فرمان خداوند امر کردند همه ی درهای متصل به مسجد بسته شوند بجز درِ خانه ی حضرت علی علیه السلام .

    حدیث سد الابواب طرق زیادی دارد و تعداد زیادی از علمای اهل سنت این طرق را تصحیح کرده اند.

    ابن حجر عسقلانی می گوید:

    «ترمذی روایت کرده ... و گفته : حسن و غریب است ... و از طرق صحیح زیادی وارد شده است که پیامبر صلی الله علیه وآله هنگامی که دستور به بستن درهای باز شونده به مسجد بجز در علی علیه السلام دادند، این مطلب بر بعضی از صحابه سخت آمد؛ پس در جوابشان عذرش (دستور الهی) را در مورد آن بیان کرد. و آن در حدیث طولانی از ابن عباس وارد شده است که احمد و طبرانی با سند نیکو آن را نقل کرده اند.»[75]   

    و از این رو، تعدادی از علمای اهل سنت آن را متواتر دانسته اند که به ذکر آنها بسنده می کنیم.

    جلال الدین سیوطی می گوید:

    «با این احادیث صحیح و بلکه متواتر، ثابت مى‌شود که رسول خدا صلی الله علیه وآله از باز بودن تمام درهایی که به سوى مسجد باز می شده، نهى کرده است و به هیچ کس و حتى عموى خود عباس و یا ابوبکر اجازه نداده است که درِ خانه آن‌ها به داخل مسجد باز باشد، غیر از على علیه السلام به خاطر جایگاه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت به آن حضرت.»[76]

    ابن حجر هیثمی مکی نیز همان سخن سیوطی را تکرار کرده است.[77]

    محمد بن جعفر الکتانی نیز این روایت را در زمره ی روایات متواتر آورده و اسامی 9 نفر از صحابه ی راوی این قضیه را ذکر کرده است.[78]

    تعدادی از صحابه، از جمله ابن عباس این فضیلت را از فضائل مخصوص امیرالمومنین علیه السلام دانسته اند و ابن عباس به جواز ورود حضرت علی علیه السلام به مسجد با حالت جُنُب اشاره کرده است که ارتباط این حدیث با آیه ی تطهیر را می رساند.

    «عمرو بن میمون می گوید: در نزد ابن عباس بودیم که نُه گروه نزد وی آمده و گفتند: ای ابن عباس ! یا با ما بیا و یا مجلس را برای ما از این مردم خالی کن. ابن عباس گفت: من با شما می آیم. عمرو بن میمون می گوید: درست این است که این جریان برای قبل از نابینا شدن ابن عباس می باشد. پس در کناری نشستند و با هم به سخن گفتن پرداختند و ما نفهمیدیم که چه می گویند. بعد از آن گفتگو، ابن عباس آمد و در حالی که لباس خود را می تکاند، گفت: اف بر اینها ! اینها حرفهای ناروا و نکوهش در مورد مردی میگویند که بیش از ده فضیلت و منقبت برای وی می باشد که برای هیچکس غیر از او وجود ندارد. اینها بدگویی از مردی می کنند که ... رسول خدا صلی الله علیه وآله تمام درهاى مسجد جز در على (علیه السلام‏) را بست. راهى جز راه مسجد براى على (علیه السلام‏) نبود. على (علیه السلام‏) با آن که جنب بود، وارد مسجد می‌شد [و این امر تنها به ایشان و رسول خدا صلى صلی الله علیه وآله اختصاص داشت].»[79]

    این روایت را تعدادی از علمای بزرگ اهل سنت، از جمله حاکم و ذهبی تصحیح کرده اند.[80]

    طبق روایتی که در ادامه می آوریم نیز نتیجه می گیریم که هدف از سد الابواب الا باب علی، تطهیر مسجد از رجس و پلیدی بود؛ زیرا بعضی از صحابه گاهی با حالت جُنُب به مسجد می رفتند، اما چون اهل خانه ی امیرالمومنین علیه السلام طبق آیه ی تطهیر، از هر گونه رجس و پلیدی پاک شده بودند، فقط به آنها اجازه داده شد که درشان به مسجد باز باشد.

    ترمذی چنین روایت می کند:

    «ابو سعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که به علی علیه السلام فرمودند: «یا علی، برای احدی حلال نیست که در این مسجد جنب شود، غیر از من و تو.» علی بن منذر گوید: به ضرار بن صرد گفتم: معنی این حدیث چیست؟ گفت: یعنی برای احدی غیر از من و تو حلال نیست که با حالت جنب به این مسجد رفت و آمد کند. ابو عیسی ترمذی گوید: این حدیث، حسن و غریب است.»[81]

    ابن حجر عسقلانی این حدیث را از کتب نه گانه تخریج کرده و طرق متعددش را تصحیح و تحسین کرده است:

    «الحدیث الثامن عشر: حدیث أن النبی قال لعلی : " یا علی ، لا یحل لأحد یجنب فی هذا المسجد غیری و غیرک . ... فصل فی تلخیص من أخرج هذه الأحادیث من الائمة الستة فی کتبهم المشهورة علی ترتیبها:

    الثانی: أبو داود ، والترمذی ، وابن ماجة ، وهو صحیح ... . الخامس: أبوداود ، والنسائی، وهو حسن . السادس: أبوداود ، والنسائی ، وهو صحیح . السابع: أبو داود ، وابن ماجة ، وهو حسن ... . التاسع: الترمذی ، وهو حسن ... . الحادی عشر: أبو داود ، والترمذی ، وهو حسن . الثانی عشر: الترمذی ، وهو حسن . الثالث عشر: أبو داود ، والترمذی ، وهو حسن ... . الخامس عشر: أبو داود ، وهو حسن . السادس عشر: الترمذی ، وهو حسن . السابع عشر: الترمذی ، وهو ضعیف ، ویجوز أن یحسن . الثامن عشر: الترمذی ، وهو ضعیف ، وقد یحسن أیضاً.»[82]

    و در این، نکته ی لطیفی است: طهارت و بیت ؛ یعنی مراد از اهل بیت در آیه ی تطهیر، اهل خانه ی امیرالمومنین علیه السلام است.

    در نتیجه: مراد از اهل البیت، اهل آن خانه ی خاص متصل به مسجد است که حدیث سد الابواب و آیه ی ((وَأْمُرْ أَهْلَک بِالصَّلَاةِ)) مؤید آن است و همانطور که گفتیم، الف و لام عهد در «اهل البیت» به همین نکته اشاره دارد.

     

    [[1]] احزاب: 33

    [[2]] لسان العرب  ج 13   ص 31  ومعنى إنما إثبات لما یذکر بعدها ونفی لما سواه کقوله : وإنما یدافع عن أحسابهم أنا أو مثلی المعنى : ما یدافع عن أحسابهم إلا أنا أو من هو مثلی

    [[3]] فتح الباری  ج 9 ص 406 کلمة إنما تفید الحصر

    [[4]] شرح العقیده الواسطیه للعثیمین ، ج 1 ص 21 سایت شامله / والقاعدة البلاغیة: أن تقدیم ما حقه التأخیر یفید الحصر

    [[5]] النکت والعیون تفسیر الماوردی  ج 4   ص 400-401 وفی الرجس ها هنا ستة أقاویل: أحدها: الإثم، قاله السدی. الثانی: الشرک، قاله الحسن. الثالث: الشیطان، قاله ابن زید. الرابع: المعاصی. الخامس: الشک. السادس: الأقذار

    [[6]] تفسیر البحر المحیط  ج 7   ص 224  والرجس یقع على الإثم ، وعلى العذاب ، وعلى النجاسة ، وعلى النقائص ، فأذهب الله جمیع ذلک عن أهل البیت

    [[7]] المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز  ج 4   ص 384

    [[8]] روح المعانی  ج 22   ص 12  والرجس فی الأصل الشیء القذر...، وقیل : إن الرجس یقع علی الإثم وعلی العذاب وعلی النجاسة وعلی النقائص ، والمراد به هنا ما یعم کل ذلک ... وأل فیه للجنس أو للاستغراق ، والمراد بالتطهیر قیل: التحلیة بالتقوی ، والمعنی علی ما قیل: إنما یرید الله لیذهب عنکم الذنوب والمعاصی فیما نهاکم ویحلیکم بالتقوی تحلیة بلیغة فیما أمرکم ، وجوّز أن یراد به الصون ، والمعنی إنما یرید سبحانه لیذهب عنکم الرجس ویصونکم من المعاصی صوناً بلیغاً فیما أمر ونهی جل شأنه

    [[9]] النکت والعیون تفسیر الماوردی  ج 4   ص 401 ( ویطهرکم تطهیرا ) فیه ثلاثة أوجه : أحدها : من الإثم , قاله السدی . الثانی : من السوء , قاله قتادة . الثالث : من الذنوب , قاله الکلبی , ومعانیها متقاربة

    [[10]] رعد: 11

    [[11]] یس: 82

    [[12]] انبیاء: 69

    [[13]] مائده: 6

    [[14]] تفسیر نمونه، ج 17 آیت الله مکارم شیرازی

    [[15]] نساء: 79

    [[16]] یوسف: 24

    [[17]] هود: 88

    [[18]] فاتحه: 6 

    [[19]] زخرف: 43

    [[20]] المعرفة والتاریخ  ج 1   ص 269 و دلائل النبوة  ج 1   ص 170-171 حدثنی یحیى بن عبد الحمید قال حدثنا قیس عن الأعمش عن عبایة بن ربعی الأسدی عن ابن عباس : اان رسول الله صلی الله علیه وآله قال : ... ثم جعل القبائل بیوتا فجعلنی فی خیرها بیتا وذلک قوله : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) سورة الأحزاب : الآیة 33 وأنا واهل بیتی مطهرون من الذنوب

    [[21]] بررسی سند روایت:

    یحیى بن عبد الحمید الحمانی: در ادامه توثیقش را ذکر می کنیم / قیس بن الربیع الأسدی: صدوق / سلیمان بن مهران الأعمش: ثقة (طبق برنامه جوامع الکلم) / عبایة بن ربعی الأسدی: در ادامه توثیقش را ذکر می کنیم / عبد الله بن العباس القرشی: صحابی

    توثیق عبایة بن ربعی

    او هیچ جرح مفسری ندارد و تنها گناهش نقل احادیثی در فضیلت اهل بیت علیهم السلام است ؛

    ابن حبان نام او را در کتاب الثقات ذکر کرده است ؛

    الثقات  ج 5   ص 281 رقم 4844 «عبایة بن ربعى الأسدی رأى جماعة من الصحابة روى عنه أهل الکوفة

     ابو حاتم رازی از او به عنوان شیخ یاد کرده است ؛

    الجرح والتعدیل  ج 7   ص 29 «عبایة بن ربعى الأسدی کوفى ... سمعت أبى یقول ذلک نا عبد الرحمن قال سألت أبى عنه فقال کان من عتق الشیعة قلت ما حاله قال شیخ.»

    ابن سعد بر او ترحم کرده است ؛

    الطبقات الکبرى  ج 6   ص 127 «عبایة بن ربعی الأسدی روى عن عمر وعلی بن أبی طالب وکان قلیل الحدیث رحمة الله علیه وبرکاته.»

    حاکم نیشابوری و ذهبی هم حدیثش را تصحیح کرده اند ؛

    المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 500 ح 3717  «عن عبایة بن ربعی عن علی رضی الله عنه فی قوله عز وجل ( وألزمهم کلمة التقوى ) قال لا إله إلا الله والله أکبر هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه ؛ قال الذهبی: علی شرط البخاری ومسلم.»

    توثیق یحیی بن عبد الحمید الحمانی

    تعدادی از بزرگان علم رجال اهل سنت او را توثیق کرده اند و عده ای نیز تصریح کرده اند که تضعیف او تنها به خاطر حسادت نسبت به او بوده است ؛

    «أبو أحمد بن عدی الجرجانی : أرجو أنه لا بأس به / أبو دواد السجستانی : کان حافظا / أحمد بن منصور الرمادی : عندى أوثق من أبی بکر بن أبی شیبة، وما یتکلمون فیه إلا من الحسد / محمد بن إبراهیم البوشنجی : ثقة / محمد بن عبد الله بن نمیر : ومرة: ثقة، ومرة: یحفظ حفظا جیدا، وما هو إلا صدوق / مصنفوا تحریر تقریب التهذیب : ضعیف یعتبر به / یحیى بن معین : صدوق مشهور، ما یقال: فیه إلا من حسد، ومرة: ثقة، ومرة: صدوق ثقة، وفی روایة ابن محرز عنه قال: کان ثقة، لا بأس به، رجل صدوق»  منبع: قسمت تراجم برنامه ی جوامع الکلم و سایت موسوعة الحدیث

    جالب اینکه أحمد بن منصور الرمادی که ذهبی از او به عنوان «الإمام الحافظ الضابط» یاد کرده، حمانی را ثقه تر از ابوبکر بن ابی شیبه (از محدثین بزرگ اهل سنت) دانسته است !

    «وأما الرمادی فقال : هو أوثق عندی من أبی بکر بن أبی شیبة ، وما یتکلمون فیه إلا من الحسد ؛ و اما رمادی گفته است: او در نزد من از ابوبکر بن ابی شیبه (استاد بخاری) مورد اعتماد تر است و در مورد او فقط به خاطر حسادت سخنانی گفته اند.» تاریخ الإسلام  ج 16   ص 455

    «الرمادی ( ق ) الإمام الحافظ الضابط أبو بکر أحمد بن منصور بن سیار بن معارک الرمادی البغدادی .» سیر أعلام النبلاء  ج 12   ص 389

    شمس الدین ذهبی از او به عنوان حافظ و امام کبیر یاد کرده است ؛

    «یحیى بن عبد الحمید ابن عبد الرحمن بن میمون بن عبد الرحمن الحافظ الإمام الکبیر أبو زکریا بن المحدث الثقة أبی یحیى الحمانی الکوفی صاحب المسند الکبیر .» سیر أعلام النبلاء  ج 10   ص 526

    و در کتاب دیگرش ، روایتش را حسن دانسته است ؛

    «قلت : وقع لنا حدیثه عالیا. أخبرنا أبو المعالی الهمدانی ... ثنا یحیى بن عبد الحمید ... ثنا علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال : أما إنی سمعت النبی n یقول : لا تکذبوا علی ، فمن کذب علی معتمدا فلیلج النار هذا حدیث حسن عال متصل ، سالم من العنعنة المحتملة للتدلیس ، قل أن یضع مثله .» تاریخ الإسلام  ج 16   ص 455-456

    یحیی بن معین او را توثیق کرده است :

    «وقال عثمان الدارمی سمعت بن معین یقول بن الحمانی صدوق مشهور بالکوفة مثل بن الحمانی ما یقال فیه من حسد قال عثمان وکان بن الحمانی شیخا فیه غفلة لم یکن یقدر أن یصون نفسه وقال بن أبی خیثمة عن بن معین بن الحمانی ثقة وبالکوفة رجل یحفظ معه وهؤلاء یحسدونه وقال أبو حاتم الرازی سألت بن معین عنه فاحمل القول فیه وقال کان أحد المحدثین وقال عبد الخالق بن منصور سئل یحیى بن معین عن الحمانی فقال صدوق ثقة وهکذا قال الدوری ومحمد بن عثمان بن أبی شیبة والبغوی وابن الدورقی ومطین وجماعة عن بن معین .» تهذیب التهذیب  ج 11   ص 216

    مسلم حدیثش را در صحیحش آورده است :

    «له ذکر فی صحیح مسلم فی حدیث عبد الملک بن سعید ... وقال الخلیلی یحیى بن عبد الحمید حافظ رضیه یحیى بن معین وضعفه غیره وهو مخرج فی الصحیح کذا قال .» تهذیب التهذیب  ج 11   ص 217

    تعدادی دیگر از علمای اهل سنت نیز توثیقش کرده اند ؛

    «وقال بن عدی ولیحیى مسند صالح ویقال إنه أول من صنف المسند بالکوفة ثم ذکر قصة الدارمی إلى أن قال ولم أر فی مسنده وأحادیثه منکرا وأرجو أنه لا بأس به ... وسمعت محمد بن إبراهیم البوشنجی یقول وقد سئل عن الحمانی فقال ثقة قال یحیى بن معین وابن نمیر هو ثقة ... وکان بن نمیر ... قال وکان یحفظ حفظا جیدا وما هو إلا صدوق قیل له فاحمد کان سیء الرأی فیه قال نعم ؛ ابن عدی گفته است: یحیی مسند خوبی داشت و گفته می شود که او اولین کسی بود که در کوفه مسند نوشت؛ سپس داستان دارمی را ذکر کرد تا اینکه گفت: در مسندش احادیث منکری ندیدم و امیدوارم که اشکالی به او نباشد ... و از محمد بن ابراهیم بوشنجی شنیدم که می گفت: از حمانی سؤال شد، پس گفت: ثقه است. گفت: یحیی بن معین و ابن نمیر هم گفته اند که او ثقه است... و ابن نمیر ... گفته است: حافظه ی خوبی دارد و راستگو است. به او گفته شد: اما احمد در مورد او نظر بدی دارد. گفت: آری [می دانم ولی نظر احمد را قبول ندارم].» تهذیب التهذیب  ج 11   ص 217

    [[22]] صحیح مسلم  ج 4   ص 1883 ح 2424  حدثنا أبو بکر بن أبی شیبة ومحمد بن عبد الله بن نمیر واللفظ لأبی بکر قالا حدثنا محمد بن بشر عن زکریا عن مصعب بن شیبة عن صفیة بنت شیبة قالت قالت عائشة خرج النبی صلی الله علیه وآله غداة وعلیه مرط مرحل من شعر أسود فجاء الحسن بن علی فأدخله ثم جاء الحسین فدخل معه ثم جاءت فاطمة فأدخلها ثم جاء علی فأدخله ثم قال ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا )

    [[23]] سنن الترمذی  ج 5   ص 699 ح 3871 حدثنا محمود بن غیلان حدثنا أبو أحمد الزبیری حدثنا سفیان عن زبید عن شهر بن حوشب عن أم سلمة أن النبی صلی الله علیه وآله جلل على الحسن والحسین وعلی وفاطمة کساء ثم قال اللهم هؤلاء أهل بیتی وخاصتی أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا فقالت أم سلمة وأنا معهم یا رسول الله قال إنک إلى خیر قال هذا حدیث حسن وهو أحسن شیء روی فی هذا وفی الباب عن عمر بن أبی سلمة وأنس بن مالک وأبی الحمراء ومعقل بن یسار وعائشة

    [[24]] صحیح وضعیف سنن الترمذی ، ج 8 ص 371 ح 3871 سایت شامله؛ قال الألبانی: صحیح

    [[25]] حدثنا أبو بکر أحمد بن سلمان الفقیه وأبو العباس محمد بن یعقوب قالا ثنا الحسن بن مکرم البزار ثنا عثمان بن عمر ثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن دینار عن شریک بن أبی نمر عن عطاء بن یسار عن أم سلمة قالت فی بیتی نزلت ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ) قالت فأرسل رسول الله صلی الله علیه وآله إلى علی وفاطمة والحسن والحسین فقال هؤلاء أهل بیتی

    [[26]] المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 158 ح 4705 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح على شرط البخاری ولم یخرجاه  و قال الذهبی فی التلخیص: على شرط البخاری

    [[27]] حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا الربیع بن سلیمان المرادی وبحر بن نصر الخولانی قالا ثنا بشر بن بکر وثنا الأوزاعی حدثنی أبو عمار حدثنی واثلة بن الأسقع قال أتیت علیا فلم أجده فقالت لی فاطمة انطلق إلى رسول الله صلی الله علیه وآله یدعوه فجاء مع رسول الله صلی الله علیه وآله فدخلا ودخلت معهما فدعا رسول الله صلی الله علیه وآله الحسن والحسین فأقعد کل واحد منهما على فخذیه وأدنى فاطمة من حجره وزوجها ثم لف علیهم ثوبا وقال إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ثم قال هؤلاء أهل بیتی اللهم أهل بیتی أحق

    [[28]] المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 159 ح 4706 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه و قال الذهبی فی التلخیص: على شرط مسلم

    [[29]] حدثنا عبد الله حدثنی أبى ثنا عفان ثنا حماد بن سلمة قال ثنا على بن زید عن شهر بن حوشب عن أم سلمة ان رسول الله صلی الله علیه وآله قال لفاطمة ائتنی بزوجک وابنیک فجاءت بهما فألقى علیهم کساء فدکیا قال ثم وضع یده علیهم ثم قال اللهم ان هؤلاء آل محمد فاجعل صلواتک وبرکاتک على محمد وعلى آل محمد انک حمید مجید قالت أم سلمة فرفعت الکساء لأدخل معهم فجذبه من یدی وقال انک على خیر

    [[30]]مسند أحمد بن حنبل  ج 18 ص 314 ح 26625 پی دی اف؛ قال حمزه احمد الزین: إسناده حسن

    [[31]] شرح مشکل الاثار  ج 2   ص 244 حدثنا فهد حدثنا سعید بن کثیر بن عفیر حدثنا ابن لهیعة عن أبی صخر عن أبی معاویة البجلی عن عمرة الهمدانیة قالت أتیت أم سلمة فسلمت علیها فقالت من أنت فقلت عمرة الهمدانیة فقالت عمرة یا أم المؤمنین أخبرینی عن هذا الرجل الذی قتل بین أظهرنا فمحب ومبغض ترید علی بن أبی طالب قالت أم سلمة أتحبینه أم تبغضینه قالت ما أحبه ولا أبغضه فقالت أنزل الله هذه الآیة إنما یرید الله إلى آخرها وما فی البیت إلا جبریل ورسول الله صلی الله علیه وآله وعلی وفاطمة وحسن وحسین علیهم السلام فقلت یا رسول الله أنا من أهل البیت فقال إن لک عند الله خیرا فوددت أنه قال نعم فکان أحب إلی مما تطلع علیه الشمس وتغرب

    [[32]] همه ی رجال سند این روایت در برنامه ی جوامع الکلم ، ثقه یا صدوق هستند بجز ابن لهیعه و عمرة الهمدانیة.

    عمرة الهمدانیة طبق تصریح عجلی که از بزرگان جرح و تعدیل است ، تابعی و ثقه است و جرحی نیز ندارد؛

    «عمرة الهمدانیة کوفیة تابعیة ثقة.» معرفة الثقات للعجلی  ج 2   ص 457 رقم 2345

    عبد الله بن لهیعه نیز ثقه است؛ احمد شاکر که از علمای معاصر است و همه ی اقوال علمای جرح و تعدیل در مورد او را دیده، چنین می گوید:

    «او ثقه و صحیح الحدیث است و درباره اش خیلی ها بدون دلیل به جهت حفظش سخن گفته اند و ما بسیاری از احادیثش را تحقیق کرده ایم و کلام علما در مورد او را فهمیده ایم، سپس متقاعد شدیم که او صحیح الحدیث است و آنچه از ضعف در روایاتش وجود دارد، تنها از جانب کسانی است که او از آن ها روایت کرده است و یا کسانی که آن ها از او روایت کرده اند و البته او نیز مانند همه ی راویان، خطا می کند.»

    سنن الترمذی بتحقیق وشرح احمد محمد شاکر ، ج 1 ص 16 ح 10 وهو ثقة صحیح الحدیث وقد تکلم فیه کثیرون بغیر حجة من جهة حفظه، وقد تتبعنا کثیراً من حدیثه، وتفهمنا کلام العلماء فیه فترجح لدینا أنه صحیح الحدیث، وأن ما قد یکون فی الروایة من الضعف إنما هو ممن فوقه أو ممن دونه، وقد یخطئ هو کما یخطئ کل عالم وکل راو

    [[33]] النکت والعیون تفسیر الماوردی  ج 4   ص 401 وفی قوله تعالى {أَهْلَ الْبَیتِ} - ثلاثة أقاویل: أحدها: أنه عنى علیاً وفاطمة والحسن والحسین رضی الله عنهم , قاله أبو سعید الخدری وأنس بن مالک وعائشة وأم سلمة رضی الله عنهم. الثانی: أنه عنى أزواج النبی صلی الله علیه وآله خاصة , قاله ابن عباس وعکرمة. الثالث: أنها فی الأهل والأزواج , قاله الضحاک

    [[34]] کشف المشکل من حدیث الصحیحین ج 4   ص 418  وفی المراد بأهل البیت هاهنا ثلاثة أقوال : أحدها : نساء النبی صلی الله علیه وآله ، قاله ابن عباس وعکرمة . فإن قیل : فکیف قال : ( عنکم ) قیل : لأن رسول الله صلی الله علیه وآله فیهن ، فغلب المذکر . والثانی : رسول الله صلی الله علیه وآله وعلی وفاطمة والحسن والحسین . قاله أنس وعائشة وأم سلمة . والثالث : أنهم أهل رسول الله صلی الله علیه وآله وأزواجه ، قاله الضحاک

    [[35]] تفسیر البحر المحیط  ج 7   ص 224 وقول عکرمة ، ومقاتل ، وابن السائب : أن أهل البیت فی هذه الآیة مختص بزوجاته علیه السلام لیس بجید ، إذ لو کان کما قالوا ، لکان الترکیب : عنکن ویطهرکن ، وإن کان هذا القول مرویا عن ابن عباس ، فلعله لا یصح عنه . وقال أبو سعید الخدری : هو خاص برسول الله وعلی وفاطمة والحسن والحسین . وروی نحوه عن أنس وعائشة وأم سلمة . وقال الضحاک : هم أهله وأزواجه

    [[36]] شرح مشکل الاثار  ج 2   ص 244-245 فدل ما روینا فی هذه الآثار مما کان من رسول الله nإلى أم سلمة مما ذکر فیها لم یرد به أنها کانت ممن أرید به مما فی الآیة المتلوة فی هذا الباب وأن المرادین بما فیها هم رسول الله صلی الله علیه وآله وعلی وفاطمة وحسن وحسین علیهم السلام دون من سواهم

    [[37]] الشریعة  ج 5   ص 2205 باب ذکر قول الله عز وجل : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجز أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) ؛ قال محمد بن الحسین رحمه الله : هم الأربعة الذین حووا جمیع الشرف ، وهم علی بن أبی طالب وفاطمة والحسن والحسین رضی الله عنهم

    [[38]] المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 160 ذیل ح 4710 وإنما خرجته لیعلم المستفید أن أهل البیت والآل جمیعا هم

    [[39]] تفسیر الهدایة إلی بلوغ النهایة ، ج 9 ص 5834 سایت شامله ؛ وقیل: عُنِی بأهل البیت هنا النبی nوعلی وفاطمة والحسن والحسین علیهما لسلام، رواه الخدری. عن النبی صلی الله علیه وآله أنه قال " نَزَلَتِ الآیةِ فِی خَمْسٍ: فِی وَفِی علی وحَسَنٍ وحُسَینٍ وَفَاطِمَةَ " وهو قول جماعة من الصحابة

    [[40]] المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز  ج 4   ص 384 وقالت فرقة هی الجمهور ^ أهل البیت ^ علی وفاطمة والحسن والحسین وفی هذا أحادیث عن النبی صلی الله علیه وآله قال أبو سعید الخدری قال رسول الله صلی الله علیه وآله نزلت هذه الآیة فی خمسة فی وفی علی وفاطمة والحسن والحسین رضی الله عنهم ومن حجة الجمهور قوله ^ عنکم ^ و ^ یطهرکم ^ بالمیم ولو کان النساء خاصة لکان عنکن

    [[41]] الأربعین فی مناقب أمهات المؤمنین  ج 1   ص 105-106  عن أبی سعید الخدری عن أم سلمه رضی الله عنها قالت نزلت هذه الایة فی بیتی ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) قلت یارسول الله ألست من أهل البیت قال إنک إلى خیر إنک من أزواج رسول الله صلی الله علیه وآله قالت وأهل البیت رسول الله صلی الله علیه وآله وعلی وفاطمة والحسن والحسین رضی الله عنهم أجمعین هذا حدیث صحیح ... والآیة نزلت خاصة فی هؤلاء المذکورین

    [[42]] ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى  ج 1   ص 21 باب فی بیان أن فاطمة وعلیا والحسن والحسین هم أهل البیت الآیة المشار إلیهم فی قوله تعالى (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا) وتجلیله صلی الله علیه وآله إیاهم بکساء ودعائه لهم

    [[43]] تاریخ الإسلام  ج 3   ص 44  وفی فاطمة وزوجها وبنیها نزلت : إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا فجللهم رسول الله صلی الله علیه وآله بکساء وقال : اللهم هؤلاء أهل بیتی

    [[44]] الوافی بالوفیات  ج 12   ص 262  الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله عنهما ریحانة رسول الله صلی الله علیه وآله وابن ابنته فاطمة الزهراء رضی الله عنها وأحد سیدی شباب أهل الجنة هو وأخوه وأمه وأبوه أهل البیت الذین أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا

    [[45]] فتح الباری  ج 7   ص 138  وفی ذکر البیت معنى اخر لان مرجع أهل بیت النبی صلی الله علیه وآله إلیها لما ثبت فی تفسیر قوله تعالى انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت قالت أم سلمة لما نزلت دعا النبی صلی الله علیه وآله فاطمة وعلیا والحسن والحسین فجللهم بکساء فقال اللهم هؤلاء أهل بیتی الحدیث أخرجه الترمذی وغیره ومرجع أهل البیت هؤلاء إلى خدیجة لان الحسنین من فاطمة وفاطمة بنتها وعلی نشا فی بیت خدیجة وهو صغیر ثم تزوج بنتها بعدها فظهر رجوع أهل البیت النبوی إلى خدیجة دون غیرها

    [[46]] تفسیر الثعالبی = الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن ، ج 4 ص 346  سایت شامله؛ قالت أم سلمة: نزلت هذه الآیة فی بیتی; فدعا رسول الله صلی الله علیه وآله علیا وفاطمة وحسنا وحسینا فدخل معهم تحت کساء خیبری، وقال: " هؤلاء أهل بیتی، وقرأ الآیة، وقال اللهم أذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا، قالت أم سلمة: فقلت: وأنا یا رسول الله، فقال: أنت من أزواج النبی صلی الله علیه وآله وأنت إلى خیر ". والجمهور على هذا

    [[47]] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة  ج 2   ص 421 أکثر المفسرین على أنها نزلت فی علی وفاطمة والحسن والحسین لتذکیر ضمیر عنکم وما بعده

    [[48]] جواهر العقدین ، ج 2 ص 26-27 و کذا قوله: (انّی تارک فیکم ما أن تمسکتم به لن تضلّوا کتاب اللّه و عترتی) ، و کذا قوله فی الحدیث الآتی: (و انّی تارک فیکم الثّقلین .. الحدیث) ، و کذا ألحقوا به فی: قصّه المباهله المشار الیها بقوله تعالی: ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ الآیه)، فغدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم محتضنا الحسین آخذا بید الحسن و فاطمه تمشی خلفه و علیّ خلفها)، و هؤلاء هم أهل الکساء فهم المراد من الآیتین

    [[49]] فیض القدیر  ج 3   ص 14 ( وعترتی ) بمثناة فوقیة ( أهل بیتی ) تفصیل بعد إجمال بدلا أو بیانا وهم أصحاب الکساء الذین أذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا

    [[50]] إرشاد الفحول  ج 1   ص 152 وذهب الجمهور أیضا إلى أن إجماع العترة وحدها لیس بحجة وقالت الزیدیة والإمامیة هو حجة واستدلوا بقوله ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) والخطأ رجس فوجب أن یکونوا مطهرین عنه وأجیب بأن سیاق الآیة یفید أنه فی نسائه صلی الله علیه وآله ویجاب عن هذا الجواب بأنه قد ورد الدلیل الصحیح أنها نزلت فی علی وفاطمة والحسنین وقد أوضحنا الکلام فی هذا فی تفسیرنا الذی سمیناه فتح القدیر فلیرجع إلیه ولکن لا یخفاک أن کون الخطأ رجس لا یدل علیه لغة ولا شرع فإن معناه فی اللغة القذر ویطلق فی الشرع على العذاب کما فی قوله سبحانه ( قال قد وقع علیکم من ربکم رجس وغضب ) وقوله ( من رجز ألیم ) والرجز الرجس واستدلوا بمثل قوله ( قل لا أسألکم علیه أجرا إلا المودة فی القربى ) وبأحادیث کثیرة جدا تشتمل على مزید شرفهم وعظیم فضلهم

    [[51]] یوسف: 29

    [[52]] هود: 14

    [[53]] البرهان فی علوم القرآن للزرکشی  ج 2   ص 245  العشرون خطاب الشخص ثم العدول إلى غیره کقوله ( فإن لم یستجیبوا لکم ) الخطاب للنبی صلی الله علیه وآله ثم قال للکفار ( فاعلموا أنما أنزل بعلم الله ) بدلیل قوله ( فهل أنتم مسلمون )

    [[54]] الإتقان فی علوم القرآن للسیوطی  ج 3   ص 92  السادس والعشرون خطاب الشخص ثم العدول إلى غیره نحو ( فإن لم یستجیبوا لکم ) خوطب به النبی صلی الله علیه وآله ثم قال للکفار ( فاعلموا أنما أنزل بعلم الله ) بدلیل ( فهل أنتم مسلمون )

    [[55]] الدر المنثور  ج 1   ص 480 وأخرج البخاری ومسلم والنسائی وابن جریر وابن المنذر وابن أبی حاتم والبیهقی فی سننه عن سهل بن سعد قال : أنزلت ( وکلوا واشربوا حتى یتبین لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود ) ولم ینزل «من الفجر» فکان رجال إذا أرادوا الصوم ربط أحدهم فی رجلیه الخیط الأبیض والخیط الأسود فلا یزال یأکل ویشرب حتى یتبین له رؤیتهما فأنزل الله بعد ( من الفجر ) فعلموا إنما یعنی اللیل والنهار

    [[56]] صحیح البخاری  ج 2   ص 677 ح 1818 و ج 4 ص 1640 ح 4241

    [[57]] صحیح مسلم  ج 2   ص 767 ح 1091

    [[58]] طه: 10

    [[59]] الکشاف  ج 1   ص 566  ولکن لأن الأهل یذکر ویؤنث

    [[60]] پیام قرآن، آیت اله مکارم شیرازی، جلد 9

    [[61]] با استفاده از کتاب سیمای عقاید شیعه ، آیت الله شیخ جعفر سبحانی

    [[62]] طه: 132

    [[63]] المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 172 ح 4748 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناد حسن

    [[64]] مسند أحمد بن حنبل  ج 11 ص 257-258 ح 13663 و ص 336 ح 13973 پی دی اف؛ قال حمزه احمد الزین: إسناده حسن ...

    [[65]] فضائل الصحابة لاحمد، ص 953-954 ح 1340 و 1341 پی دی اف؛ قال وصی الله: إسناده حسن لغیره

    [[66]] سنن الترمذی  ج 5   ص 352 ح 3206 قال الترمذی: هذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه

    [[67]] التاریخ الکبیر للبخاری (الکنی)  ج 1   ص 25 رقم 205  قال أبو عاصم عن عباد أبی یحیى قال نا أبو داود عن أبی الحمراء قال صحبت النبی صلی الله علیه وآله تسعة أشهر فکان إذا أصبح کل یوم یأتی باب على وفاطمة فیقول السلام أهل البیت إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا

    [[68]] مسند ابن أبی شیبة  ج 2   ص 233 ح 722 «نا أبو نعیم الفضل بن دکین ، قال : نا یونس بن أبی إسحاق قال : نا أبو داود ، عن أبی الحمراء قال : رابطت بالمدینة سبعة أشهر على عهد رسول الله صلی الله علیه وآله قال : فرأیت رسول الله إذا طلع الفجر جاء إلى باب علی وفاطمة فقال صلی الله علیه وآله : ' الصلاة ، الصلاة : ( إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ) »

    [[69]] المعجم المشتمل على ذکر أسماء شیوخ الأئمة النبل ، ج 1 ص 738-739 ح 918 پی دی اف؛ قال ابن عساکر: هذا حدیث حسن غریب

    [[70]] مجمع الزوائد  ج 9   ص 169

    [[71]] المجروحین  ج 2   ص 90 رقم 653  عمر بن شبیب المسلمی یروی عن علقمة بن مرثد وعبد الله بن عیسى روى عنه العراقیون کان شیخا صالحا صدوقا ولکنه کان یخطىء کثیرا حتى خرج عن حد الاحتجاج به إذا انفرد على قلة روایته

    [[72]] سبل الهدى والرشاد  ج 11   ص 13

    [[73]] طبقات المحدثین بأصبهان  ج 4   ص 148

    [[74]] الدر المنثور  ج 6   ص 606

    [[75]] شرح الطیبی على مشکاة المصابیح المسمى بالکاشف عن حقائق السنن (ت: هنداوی) ، ج 1 ص 355 ح 18 پی دی اف؛ أخرجه الترمذی ... و قال حسن غریب ... وقد ورد من طرق کثیرة صحیحة أن النبی صلی الله علیه وآله لما أمر بسد الأبواب الشارعة فی المسجد إلا باب علی ، فشق علی بعض من الصحابة ، فأجابهم بعذره فی ذلک. وقد ورد ذلک فی حدیث طویل لابن عباس أخرجه أحمد والطبرانی بسند جید.

    [[76]] الحاوی للفتاوی  ج 2   ص 16 فصل : قد ثبت بهذه الأحادیث الصحیحة بل المتواترة أنه nمنع من فتح باب شارع إلى مسجد ولم یأذن فی ذلک لأحد ولا لعمه العباس ولا لأبی بکر إلا لعلی لمکان ابنة رسول الله صلی الله علیه وآله منه

    [[77]] الفتاوى الفقهیة الکبرى  ج 3   ص 160 وعلم من تلک الأحادیث الصحیحة بل المتواترة کما مر أنه منع من فتح باب شارع إلى مسجده ولم یأذن فی ذلک لأحد حتى لأبی بکر والعباس إلا لعلی رضی الله عنه لمکان ابنة رسول الله صلی الله علیه وآله منه

    [[78]] نظم المتناثر  ج 1   ص 191 رقم ۲۲۹ أما سد الأبواب إلا باب علی فممن رواه ( 1 ) سعد بن أبی وقاص ( 2 ) وزید بن أرقم ( 3 ) وابن عباس ( 4 ) وجابر بن سمرة ( 5 ) وابن عمر ( 6 ) وعلی ( 7 ) وجابر بن عبد الله ( 8 ) وأنس بن مالک ( 9 ) وبریدة الأسلمی

    [[79]] ثنا عمرو بن میمون قال إنی لجالس عند بن عباس إذ أتاه تسعة رهط فقالوا یا بن عباس إما أن تقوم معنا وإما أن تخلو بنا من بین هؤلاء قال فقال بن عباس بل أنا أقوم معکم قال وهو یومئذ صحیح قبل أن یعمى قال فابتدؤوا فتحدثوا فلا ندری ما قالوا قال فجاء ینفض ثوبه ویقول أف وتف وقعوا فی رجل له بضع عشرة فضائل لیست لأحد غیره وقعوا فی رجل ... قال بن عباس وسد رسول الله صلی الله علیه وآله أبواب المسجد غیر باب علی فکان یدخل المسجد جنبا وهو طریقه لیس له طریق غیره

    [[80]] المستدرک علی الصحیحین بتعلیق الذهبی، ج 3 ص 143 ح 4652

    [[81]] سنن الترمذی  ج 5   ص 639 ح 3727  عن أبی سعید قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله لعلی یا علی لا یحل لأحد یجنب فی هذا المسجد غیری وغیرک قال علی بن المنذر قلت لضرار بن صرد ما معنى هذا الحدیث قال لا یحل لأحد یستطرقه جنبا غیری وغیرک قال أبو عیسى هذا حدیث حسن غریب

    [[82]] شرح الطیبی على مشکاة المصابیح المسمى بالکاشف عن حقائق السنن (ت: هنداوی) ، ج 1 صص 355-356 ح 18 پی دی اف

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی