پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام (مقدمه)

    حسین قربانی | چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۶ ب.ظ

    بر اساس روایات معتبر اهل سنت، حضرت زهرا علیها السلام بدون بیعت با ابوبکر و در حالی که از او غضبناک بود از دنیا رفت و بر اساس بعضی روایات معتبر، اصل وقوع تهدید به آتش زدن خانه ی حضرت زهرا علیها السلام قطعی است و طبق بعضی دیگر از روایات معتبر اهل سنت، تهدید عملی شده است، اما جزئیات دقیق ماجرا در کتب اهل سنت آنطور که باید ذکر نشده و به دست ما نرسیده است، که دلیلش حرمت نقل مشاجرات بین صحابه و عدم نقل مطاعن صحابه، به خصوص شیخین بوده است؛ از طرفی به اقرار بزرگان اهل سنت، حضرت زهرا علیها السلام به حضرت محسن علیه السلام حامله بودند و او را سقط کردند، البته بسیاری از آنها برایش علتی ذکر نکرده اند.

    لذا بعد از ثبوت این مطالب، جایی برای استبعاد این واقعه باقی نمی ماند، به خصوص که عمر بن خطاب، شخصی تند خو بود و بارها زنانی را کتک زده بود.

    سیره ی سیاسی عمر بن خطاب در برخورد با مخالفین

    شایسته است ببینیم که موضع عمر بن خطاب در برابر دیگر مخالفین سیاسی اش چگونه بوده است، تا روشن شود که عملکرد او در مقابل تحصن کنندگان در خانه ی حضرت زهرا علیها السلام چگونه می توانست باشد.

    عمر بن خطاب در سقیفه قسم خورد و گفت: «هرکس با ما مخالفت کند، می کشیمش!»

     ابن حجر عسقلانی می نویسد:

    «در کتاب آخر المغازی تألیف موسی بن عقبه از ابن شهاب نقل شده است که ... عمر گفت: به خدا قسم هیچ کس با ما مخالفت نمی کند مگر اینکه می کشیمش !»[1]

    ذهبی بسیاری از مطالب کتاب مغازی موسی بن عقبه را معتبر شمرده و یحیی بن معین نیز آن را از صحیح ترین کتاب ها در این موضوع دانسته است:

    «و اما کتاب مغازی موسی بن عقبه در مجلد بزرگ نیست؛ روایاتش را شنیدیم و اغلب آن ها صحیح و مرسل نیکو هستند ... یحیی بن معین همواره می گفت: کتاب موسی بن عقبه از زهری از صحیح ترین این کتاب ها است.»[2]

    دکتر محمد السید الوکیل، از علمای معاصر اهل سنت، نیز می نویسد :

    «خلیفه ی دوم (عمر بن الخطاب) چندین بار بر کشتن مخالفین تاکید می کند، چه یک نفر باشند و چه بیشتر؛ چرا که او می دانست نتیجه ی این اختلاف تلخ است و کسانی که تلخی آن را خواهند چشید، مسلمانان هستند ... بنابراین کشتن یک یا دو یا سه نفر به منظور بقای اسلام و این که حکومت اسلام سربلند بماند و کرامتش تمام و کمال حفظ شود و پرچم حق برافراشته شود و کلمة الله در اوج بماند اشکالی ندارد، حتی اگر این افراد از بزرگان صحابه باشند.»[3]

    آغاز ماجرای هجوم

    ماجرای هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام از آنجا آغاز می شود که امیرالمومنین علیه السلام به همراه زبیر و سایر پیروانشان در خانه شان تجمع می کنند و با ابوبکر بیعت نمی کنند. عمر بن خطاب گفته است:

    «زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله وفات کرد، همه ی انصار با ما مخالفت کردند و برای تعیین خلیفه ای جدید در سقیفه ی بنی ساعده جمع شدند و نیز علی علیها السلام و زبیر و همراهانشان با ما مخالفت کردند ... .»[4]

    زمان و کیفیت وقوع ماجرا

    از آنجایی که تقدم و تأخر زمانی ماجراهای بعد از سقیفه و جزئیات آن ها در کتب اهل سنت به روشنی بیان نشده است، به ناچار خلاصه ی آن ها را بر اساس روایات شیعه بیان می کنیم و البته این کار خالی از لطف هم نیست و تناقضات و اشکالات ظاهری روایات فاطمیه و بعضی از شبهاتی را که مخالفین همواره مطرح می کنند را حل می کند.

    خلاصه ی ماجرا این است: بعد از اینکه همه با ابوبکر بیعت می کنند - چه از سر اختیار و چه از سر اکراه - ، امیر المومنین علیه السلام شبانه به همراه حضرت زهرا علیها السلام و فرزندانش به خانه های اهل بدر از مهاجران و انصار می رود و ضمن یادآوری حق خود، از آن ها می خواهد که صبح زود با سرهای تراشیده و شمشیر به دست با ایشان بیعت کنند و تا دم مرگ یاری اش کنند، اما صبح هنگام جز چهار نفر؛ یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر کسی به عهدش وفا نمی کند و این کار را سه شب تکرار کردند، ولی نتیجه همان شد.  

    امیر المومنین علیه السلام بعد از آن خانه نشینی اختیار کرد و طبق وصیت رسول خدا صلی الله علیه وآله به جمع آوری قرآن و نوشتن تفسیرش مشغول شد و چون ابوبکر به دنبال حضرت فرستاد تا بیعت کند، امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: من مشغول جمع آوری قرآن هستم و قسم خورده ام که تا پایان جمع آوری آن فقط برای اقامه ی نماز عبا بر دوش بیندازم و مشغول کار دیگری نشوم؛ لذا آن ها هم چند روزی در مورد حضرت علی علیه السلام (و شیعیان گوش به فرمانش) سکوت اختیار کردند.

    بعد از گذشت چند روز و اتمام کار جمع آوری قرآن و نوشتن تأویل آیاتش، امیر المومنین علیه السلام آن را در پارچه ای پیچید و با خود به مسجد برد تا آن را ارائه دهد و در ضمن آن، در میان مردم با صدای بلند حق خویش را یادآوری نمود و طلب یاری کرد، اما صدایی از کسی برنخاست. در آن هنگام عمر گفت: آنچه از قرآن در نزد ماست (قرآن بدون تأویل و تفسیر) ما را از آنچه که تو به آن دعوت می کنی بی نیاز می کند. پس امیرالمومنین علیه السلام به خانه برگشت.

    پس از بازگشت حضرت علی علیه السلام از مسجد، عمر به ابوبکر گفت: کسی را دنبال علی علیه السلام بفرست تا بیعت کند؛ زیرا تا او بیعت نکند هیچ اعتباری به کار ما نیست و فقط در صورتی که او بیعت کند از شرّ او ایمن خواهیم شد.

     پس ابوبکر به دنبال ایشان فرستاد تا بیعت کند، اما امیرالمومنین علیه السلام قبول نکردند و این اتفاق چندین بار تکرار شد تا اینکه کار به تهدید به سوزاندن خانه با اهلش کشید و سر انجام عمر تهدیدش را عملی کرد و قنفذ با افرادش به خانه هجوم بردند و امیرالمومنین علیه السلام را محاصره و دستگیر کردند و ریسمان به گردنش انداختند.

    در این اثنا چون حضرت زهرا علیها السلام رفتند تا بین مهاجمین و امیرالمومنین علیه السلام حایل شوند، قنفذ با تازیانه بر بازوی حضرت و با تهِ غلاف شمشیر به سینه ایشان ضربه زد و آن حضرت را به چارچوب در کشید و در را چنان فشار داد که استخوان پهلوی مبارکش شکست و فرزند داخل رحمش سقط شد و از این رو حضرت زهرا علیها السلام پیوسته در بستر افتاد تا اینکه بر اثر ضربات و جراحات به شهادت رسید.

    این واقعه احتمالا بعد از ماجرای غصب فدک و ایراد خطبه ی فدکیه بوده است و شاید علت هجوم و پافشاری ابوبکر و عمر بر بیعت گرفتن اجباری از امیرالمومنین علیه السلام به هر قیمتی، رسوا شدنشان در خطبه ی فدکیه بود و آنگاه بود که با خود گفتند: تا وقتی که امیرالمومنین علیه السلام بیعت نکند هیچ اعتباری به حکومتشان نیست و ممکن است آن حضرت به کمک حضرت زهرا علیها السلام مردم را علیه حکومت بشوراند.

    ادامه ماجرا

    امیرالمومنین علیه السلام را به زور برای بیعت بردند و چون آن حضرت حق خویش در خلافت را بیان نمودند، ابوبکر گفت (طبق روایات شیعه): « ما همه ی این ها را قبول داریم و خودمان از پیغمبر صلی الله علیه وآله شنیده ای،؛ اما پس از آن، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: خدا برای ما اهل بیت علیه السلام، آخرت را بر دنیا ترجیح داده و نبوت و خلافت در ما اهل بیت جمع نمی شود! » چون ابوبکر این سخن را گفت، عمر، ابو عبیده جراح، سالم مولی ابی حذیفه و معاذ بن جبل نیز سخنش را تصدیق کردند[5] و بعد از رد و بدل شدن سخنانی، سر انجام ابوبکر دستش را به عنوان بیعت بر روی دست مشت کرده ی امیرالمومنین علیه السلام کشید و سپس به اجبار از شیعیان آن حضرت نیز بیعت گرفتند و چون زبیر امتناع کرد، با او درگیر شدند و شمشیرش را شکستند و او را نیز مجبور به بیعت کردند.

    در ادامه، اسناد و مدارک تهدید، هجوم و سقط شدن حضرت محسن علیه السلام از کتب اهل سنت را ارائه می دهیم.

     

    [[1]] فتح الباری  ج 7   ص 31  ووقع فی اخر المغازی لموسى بن عقبة عن بن شهاب ... قال فقال عمر لا والله لا یخالفنا أحد الا قتلناه

    [[2]] سیر أعلام النبلاء  ج 6   ص 116-117  وأما مغازی موسى بن عقبة فهی فی مجلد لیس بالکبیر سمعناها وغالبها صحیح ومرسل جید ... کان یحیى بن معین یقول کتاب موسى بن عقبة عن الزهری من اصح هذه الکتب

    [[3]] جولة تاریخیة فی عصر الخلفاء الراشدین (دراسة وصفیة تحلیلیة لأحداث تلک الفترة)، ص310  پی دی اف / إن الخلیفة یؤکد أکثر من مرة على قتل المخالفین سواء کانوا واحدا أم أکثر لأنه - رضی الله عنه - کان یعلم أن ثمرة هذا الخلاف مرة ، وأن الذین سیتجرعون مرارتها هم المسلمون ..... فلا بأس إذا بقتل رجل أو رجلین أو ثلاثة ولو کانوا من کبار الصحابة فی سبیل البقاء على الإسلام ودولته مرفوعة الرأس ، موفورة الکرامة ، ترفع رایة الحق وتعلی کلمة الله

    [[4]] صحیح البخاری  ج 6   ص 2505 ح 6442  حین توفى الله نبیه صلى الله علیه وسلم أن الأنصار خالفونا واجتمعوا بأسرهم فی سقیفة بنی ساعدة وخالف عنا علی والزبیر ومن معهما

    [[5]] طبق روایات شیعه، ابوبکر ، عمر، ابو عبیده جراح، معاذ بن جبل و سالم مولی ابی حذیفه اصحاب صحیفه ی ملعونه هستند و در حجة الوداع با یکدیگر پیمان بستند که نگذارند امیرالمومنین علیه السلام به خلافت برسند و خودشان خلافت را به دست بگیرند.

    حدیث صحیفه ی ملعونه اگرچه در کتب اهل سنت نیامده است (چون اساس مکتب سقیفه را ویران می کند)، اما مؤیدی دارد و آن اینکه وقتی به عمر گفتند که خلیفه تعیین کن، گفت: چه کسی را خلیفه کنم؟ ابو عبیده جراح که مرده، معاذ بن جبل مرده و سالم مولی ابی حذیفه نیز مرده است و اگر اینها زنده بودند شورا قرار نمیدادم!

    أخبار المدینة  ج 2   ص 61 ح 1496 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن / البدایة والنهایة  ج 6   ص 336

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی