پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    پاسخ به شبهات فاطمیه / نامگذاری به اسامی خلفا

    حسین قربانی | يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۹ ب.ظ

    شبهه پنجم: چرا حضرت علی علیه السلام اسامی سه تن از فرزندانشان را ابوبکر، عمر و عثمان گذاشتند؟

    پاسخ:

    اولا: اگر این نامگذاری ها حقیقت داشته باشد، یک احتمالش این است که به خاطر تقیه بوده است، همانطور که سلیم بن قیس هلالی نقل کرده است:

    «معاویه سپس به امیر مؤمنان علیه السلام نوشت که: اگر آنچه را گفتى و ادّعا کردى و یارانت بر آن گواهى داده‌اند راست باشد، حقّا که به جز تو و اهل بیت و پیروانت، ابو بکر و عمر و عثمان و همۀ مهاجران و انصار هلاک شده‌اند! به من خبر رسید که بر آن سه، رحمت فرستاده‌اى و براى‌شان آمرزش خواسته‌اى و این از دو حال خارج نیست: یا که از سر تقیه بوده؛ چرا که اگر از آنان بیزارى مى ‌جستى، مى‌ ترسیدى که سپاهیانت که با آنان علیه من مى‌ جنگى، از گرد تو پراکنده شوند، و یا که آنچه را ادّعا کرده‌اى باطل و دروغ است!

    به من خبر رسیده و این خبر توسط‍‌ یکى از کسانى که مورد اعتماد تو مى ‌باشد و از خواصّ‌ تو است نیز رسیده که تو به پیروان گمراه و اطرافیان بدت مى‌گویى: من سه تا از پسرانم را ابو بکر و عمر و عثمان نام نهاده ‌ام، هرگاه مى ‌شنوید که من بر یکى از این سه پیشواى گمراهى رحمت مى ‌فرستم، بدانید که منظورم یکى از پسرانم مى ‌باشد! دلیل بر صحّت این خبر آن است که ما خود با چشمان خویش تو را دیده ‌ایم؛ لذا نیازى نداریم که در این باره از دیگرى بپرسیم. هنگامى که با ابو بکر بیعت شد، تو را دیدم که همسرت فاطمه را بر دراز گوشى سوار کرده بودى و دست دو پسرت حسن و حسین را گرفته بودى و به خانه یکایک مجاهدان و پیشگامان در اسلام رفتى و آنان را به یارى خویش علیه ابو بکر فراخواندى به جز این چهار نفر: سلمان، ابو ذر، مقداد و زبیر، کسى تو را پاسخ نداد ... .»[1]

    دلیل دیگر این کار می توانست حفظ خون شیعیان باشد، به طوری که آن ها با اقتدا به امامان معصوم علیهم السلام، اسامی فرزندانشان را به نام های سرکردگان دشمنان اهل بیت علیهم السلام بگذارند. از این رو است که در میان اصحاب ائمه علیهم السلام، به نام هایی چون عمر بن یزید بیاع السابری، عمر بن اذینه، عمر بن ابی شعبه حلبی، عمر بن ابی زیاد، عمر بن ابان کلبی، عثمان بن سعید العمری (یکی از چهار نایب خاص امام زمان عج)،  یزید بن عمر بن طلحه، یزید بن عبد الملک، یزید بن حاتم، شمر بن زیاد و ... بوده است!

    جالب اینکه در یکی از روایات شیعه، از احمد بن عمره نقل شده است که می گوید:

    «به سوی امام رضا علیه السلام سفر کردم، در حالی که همسرم حامله بود؛ پس این موضوع را به اطلاع امام رساندم و عرض کردم که از خدا خواسته ام که فرزندم را پسر قرار دهد. پس امام علیه السلام فرمود: او پسر است؛ پس اسمش را عمر بگذار ! پس من گفتم: تصمیم گرفته بودم که اسمش را علی بگذارم و به خانواده ام هم چنین امر کرده ام. امام علیه السلام بار دیگر فرمود: اسمش را عمر بگذار. پس من بازگشتم و به کوفه رفتم، در حالی که پسری برایم متولد شده بود که اسمش را علی گذاشته بودند؛ پس من او را عمر نامگذاری کردم. پس همسایگانم به من گفتند: بعد از این، هیچ چیزی از حرف هایی که در مورد تو حکایت می شود را باور نمی کنیم. پس من دانستم که امام رضا علیه السلام به من از خودم با بصیرت تر است.»[2]

    ثانیا: اگر نامگذاری نشانه روابط خوب است، پس چرا خلفا هیچ کدام از فرزندان خود را علی، حسن و حسین ، نامگذاری نکردند؟!

    چه خوش بی ‌مهربانی هر دو سر بی *** که یکسر مهربانی درد سر بی

    ثالثا: همانطور که گفتیم، نام برخی از اصحاب ائمه علیهم السلام نام های دشمنانشان بوده است، حتی نام یکی از آن ها، شمر بن یزید بود !! یا نام فرزند امام سجاد علیه السلام، عبید الله بود. آیا این به خاطر عبید الله بن زیاد بود؟! و نیز نام تعدادی از فرزندان صحابه به نام سران کفار و مشرکین بوده است؛ از جمله نام فرزند عثمان ، عمرو بوده است که همنام عمرو بن عبدود و ابو جهل است و از این روست که شیخ الاسلام وهابیان، ابن تیمیه می گوید:

    «از حماقت‌ های دیگر روافض، عدم نامگذاری فرزندان‌ شان به اسم ابوبکر، عمر و عثمان است. روافض حتی از معامله با افرادی که چنین اسم‌ هایی دارند، پرهیز می ‌نمایند، در حالی که بدیهی است حتی اگر آن‌ ها کافرترین مردم هم باشند، باز پرهیز از نامگذاری با اسامی آن ‌ها هیچ وجهی ندارد، همچنانکه نام بعضی از صحابه ولید بود... علاوه بر این، نام بعضی از صحابه عمرو بوده است، در حالی که عمرو بن عبدودّ مشرک بوده، و نام اصلی ابو جهل نیز عمرو بن هشام بوده است.

    خالد بن سعید بن عاص از سابقان نخستین بوده و خالد بن سفیان هذلی از مشرکان بوده است.

    نام بعضی از صحابه هشام بوده است، مانند: هشام بن حکیم، در حالی که نام پدر ابوجهل نیز هشام بوده است.

    نام بعضی از صحابه عقبه بوده است، مانند: ابومسعود عقبه بن عمرو بدری، و عقبه بن عامر جهنی، در حالی که نام یکی از مشرکان عقبه بن أبی معیط بوده است.

    نام بعضی از صحابه علی و عثمان بوده است، در حالی که در بین مشرکان نیز این اسامی وجود داشت، مانند: علی بن أمیه بن خلف که در روز بدر بر کفر و ضلالت کشته شد، عثمان بن طلحه که قبل از مسلمان ‌شدن کشته شد، و کفار بسیار دیگری که دارای اسم علی و عثمان بوده ‌اند.

    بنابراین پیغمبر صلی الله علیه وآله و یارانش از هیچ اسمی تنها به این علت که نام یکی از کفار است، کراهت نداشته ‌اند. و حتی به فرض کافر بودن (منافق بودن) مسلمانانی که این اسامی را داشته‌ اند، باز هم کراهت از این نامها وجهی ندارد؛ زیرا بدیهی است که پیغمبر صلی الله علیه وآله آن‌ها را با همین اسامی صدا می‌ زده است و مردم نیز همین گونه بوده ‌اند.

    و بسیاری از روافض گمان می‌کنند که آن خلفا منافق بوده‌اند، و پیغمبر صلی الله علیه وآله نیز می ‌دانست، ولی این نیز دلیل مناسبی نیست؛ زیرا به فرض صحت این گمان نیز، باید گفت: آیا پیغمبر صلی الله علیه وآله آن‌ها را با این اسامی صدا می ‌زد یا نه؟

    علی بن ابی‌طالب علیهما السلام نیز فرزندانش را با همین اسامی نامگذاری کرده است؛ بنابراین ثابت می ‌شود که از دیدگاه اسلام، گذاشتن این اسامی بر فرزندان – چه آن خلفا کافر بوده باشند و چه مسلمان – جایز است، و هرکس از صدا زدن افراد با این اسامی کراهت داشته باشد، باید شدیدترین مخالف دین اسلام باشد.

    باید به این نکته نیز اشاره کرد که چنانچه نام شخصی علی یا جعفر یا حسن یا حسین و یا از این قبیل باشد، روافض با وی معامله می‌کنند، و او را اکرام می‌نمایند، در حالی که در آن برای آن ها دلیلی نیست بر اینکه او از آن ها  (شیعه) است، بلکه اهل سنت نیز به این اسامی نامگذاری می کنند؛ پس در نامگذاری به آن، چیزی وجود ندارد که دلالت کند بر اینکه آن ها  (اهل سنت) از ایشان (شیعه) هستند؛ پس نامگذاری به آن اسامی (ابوبکر، عمر و عثمان) در میان آن ها  (شیعه) دلالت نمی کند بر اینکه آن شخص نامگذاری شده به آن، از اهل سنت باشد، ولی این گروه (شیعه) در نهایت جهالت و هوای نفس هستند.»[3]

    رابعا: این نام‌ها آن زمان مرسوم بود.

     ابن حجر عسقلانی در کتابی که درباره ی شناخت صحابه نوشته است، نام 21 نفر از صحابه را می ‌آورد که اسم آن‌ها عمر[4] و 26 نفر عثمان بوده است![5]

    پس بدون دلیل، نمی توان گفت که امام علی علیه السلام به خاطر عمر بن خطاب و عثمان بن عفان نام های فرزندانش را چنین گذاشته است.

    خامسا: «ابوبکر» کنیه ی وضع شده برای دو تن از فرزندان امیر المومنین علیه السلام؛ یعنی محمد اصغر و عبدالله یا عبید الله بوده است، نه نامش ! که بعد ها به شخصیت مستقلی تبدیل کردند![6]

    در مورد «عثمان»، از خود حضرت علی علیه السلام روایت شده است که فرمودند:

    «به خاطر برادرم عثمان بن مظعون نامش را عثمان گذاشتم (نه به خاطر ابن عفان!)»[7]

    در مورد نامگذاری به «عمر» نیز باید گفت که یکی از عادت های عمر، تغییر اسامی مردم یا نامگذاری فرزندان آنها بوده است و طبق تصریح بلاذری[8] و ذهبی[9]، این عمر بود که نام فرزند امیر المومنین علیه السلام را به نام خودش گذاشت.

    پس اگر امام علی علیه السلام فرزندی به نام عمر داشته اند، خودشان آن نام را انتخاب نکرده اند.

    سادسا: این احتمال نیز وجود دارد که نام فرزند امیرالمومنین علیه السلام عمرو بوده و بعد ها «واو» آن حذف شده و به عمر تبدیل شده است که در اینجا تعدادی از مدارک آن را از نظر می گذرانیم:

    1. ابن ابی شیبه، متوفای 232 هـ

    «محمد بن عمرو بن علی عن علی بن أبی طالب قال أول من دفن بالبقیع عثمان بن مظعون... .»[10]

    «حدثنا أبو أسامة عن عبد الله بن محمد بن عمرو بن علی قال حدثنی أبی قال قال علی والذی فلق الحبة وبرأ النسمة ... .»[11]

    2. مصعب بن عبدالله زبیری متوفای 236 هـ

    «وکانت فاطمة بنت الحسین بن الحسن بن علی بن أبی طالب وأمها : أم حبیب بنت عمرو بن علی بن أبی طالب.»[12]

    «فولد یحیى بن زید بن علی : حسنة ، وأمها : محبة بنت عمرو بن علی بن أبی طالب .»[13]

    3. خلیفة بن خیاط، متوفای 240 هـ

    «ومحمد بن عمرو بن علی بن أبی طالب أمه أم عبد الله, وأمها أسماء بنت عقیل.»[14]

    4. احمد بن شعیب نسائی، متوفای 303 هـ

    «عن عبد الله بن محمد بن عمرو بن علی قال حدثنی أبی عن کریب قال أرسلنی بن عباس وناس من أصحاب النبی صلی الله علیه وآله إلى أم سلمة أی الأیام کان النبی صلی الله علیه وآله أکثرها صیاما ...»[15]

    5. حاکم نیشابوری، متوفای 405 هـ

    «عبد الله بن محمد بن عمرو بن علی عن أبیه أن کریبا مولى بن عباس أخبره أن بن عباس وناسا من أصحاب رسول الله صلی الله علیه وآله بعثونی إلى أم سلمة أسألها عن أی الأیام کان رسول الله صلی الله علیه وآله أکثر لها صیاما ... .»[16]

    6. ابن اثیر جزری، متوفای 630 هـ

    «قال علی بن عبد الله بن محمد بن عمرو بن علی حضرنا باب ریاح فی المقصورة فقال الآذن من کان ههنا من بنی الحسین.»[17]

    7. جمال الدین مزی، متوفای 742 هـ

    «ت : محمد بن عمرو بن علی بن أبی طالب القرشی الهاشمی.»[18]

    8. شمس الدین ذهبی، متوفای 748 هـ

    «محمد بن عمرو بن علی بن أبی طالب عن جده وعنه یحیى بن سعید کذا عند الترمذی الصواب محمد بن علی ت.»[19]

    9. ابو سعید العلائی، متوفای 761 هـ

    «محمد بن عمرو بن علی بن أبی طالب أخرج له الترمذی عن جده عنه عن النبی صلی الله علیه وآله حدیث إذا عملت أمتی خمس عشرة خصلة حل بها البلاء .»[20]

    10. ابن حجر عسقلانی، متوفای 852 هـ

    «محمد بن عمرو بن علی بن أبی طالب مجهول من الثالثة وقیل الصواب عن محمد بن علی ت.» [21]

    «ت الترمذی محمد بن عمرو بن علی بن أبی طالب عن علی رفعه إذا عملت أمتی خمس عشرة خصلة الحدیث.»[22]

    با وجود اینکه این حدیث مورد اشاره ی ابن حجر، با محمد بن عمرو بن علی به نقل ترمذی در سننش شناخته می شود، اما در سنن ترمذی «واو» از عمرو حذف و به عمر تبدیل شده است!

    11. متقی هندی، متوفای 975 هـ

    «عن ابن أبی فدیک قال : حدثنی علی بن عمر بن علی بن أبی طالب عن أبیه عن جده  ... ابن جریر وقال : هذا خبر عندنا صحیح سنده إن کان عمرو بن علی هذا هو عمر بن علی بن أبی طالب ... .»[23]

    در این چاپ که واو از عمرو در سند روایت حذف شده، شاهد بر حذفش باقی مانده است و آن ، نقل قول متقی هندی از ابن جریر طبری است که می گوید:

    «سند این روایت در نزد ما صحیح است، اگر این عمرو بن علی، همان عمر بن علی بن ابی طالب باشد!!»

    12. عبدالرؤوف مناوی، متوفای 1031 هـ

    «الشافعی فی مسنده عن محمد بن عمرو بن علی بن أبی طالب مرسلا هو فی التابعین متعدد فکان ینبغی تمییزه .»[24]

     

    [[1]] کتاب سلیم بن قیس هلالی، حدیث 25 ثُمَّ کَتَبَ مُعَاوِیَةُ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ ع لَئِنْ کَانَ مَا قُلْتَ وَ اِدَّعَیْتَ وَ اِسْتَشْهَدْتَ عَلَیْهِ أَصْحَابَکَ حَقّاً لَقَدْ هَلَکَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ جَمِیعُ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ غَیْرَکَ وَ غَیْرَ أَهْلِ بَیْتِکَ وَ شِیعَتِکَ وَ قَدْ بَلَغَنِی تَرَحُّمُکَ عَلَیْهِمْ وَ اِسْتِغْفَارُکَ لَهُمْ وَ إِنَّهُ لَعَلَى وَجْهَیْنِ مَا لَهُمَا ثَالِثٌ إِمَّا تَقِیَّةٌ إِنْ أَنْتَ تَبَرَّأْتَ مِنْهُمْ خِفْتَ أَنْ یَتَفَرَّقَ عَنْکَ أَهْلُ عَسْکَرِکَ اَلَّذِینَ تُقَاتِلُنِی بِهِمْ أَوْ إِنَّ اَلَّذِی اِدَّعَیْتَ بَاطِلٌ وَ کَذِبٌ وَ قَدْ بَلَغَنِی وَ جَاءَنِی بَعْضُ مَنْ تَثِقُ بِهِ مِنْ خَاصَّتِکَ بِأَنَّکَ تَقُولُ لِشِیعَتِکَ [اَلضَّالَّةِ] وَ بِطَانَتِکَ بِطَانَةِ اَلسَّوْءِ إِنِّی قَدْ سَمَّیْتُ ثَلاَثَةً؟؟ بَیَّنَ لِی مِنْ بَنِیَّ أَبَا بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ فَإِذَا سَمِعْتُمُونِی أَتَرَحَّمُ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَئِمَّةِ اَلضَّلاَلَةِ فَإِنِّی أَعْنِی بِذَلِکَ بَنِیَّ وَ اَلدَّلِیلُ عَلَى صِدْقِ مَا أَتَوْنِی بِهِ وَ رَقَوْهُ إِلَیَّ أَنَّا قَدْ رَأَیْنَاکَ بِأَعْیُنِنَا فَلاَ نَحْتَاجُ أَنْ نَسْأَلَ مِنْ ذَلِکَ غَیْرَنَا رَأَیْتُکَ حَمَلْتَ اِمْرَأَتَکَ فَاطِمَةَ [عَلَى حِمَارٍ] وَ أَخَذْتَ بِیَدِ اِبْنَیْکَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ إِذْ بُویِعَ أَبُو بَکْرٍ فَلَمْ تَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَهْلِ اَلسَّابِقَةِ إِلاَّ دَعَوْتَهُمْ وَ اِسْتَنْصَرْتَهُمْ عَلَیْهِ فَلَمْ تَجِدْ مِنْهُمْ إِنْسَاناً غَیْرَ أَرْبَعَةٍ سَلْمَانَ وَ أبو أَبِی ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادِ وَ اَلزُّبَیْر

    [2] بحار الانوار، ج 49 ص  52 سایت کتابخانه مدرسه فقاهت / یج: روی عن أحمد بن عمرة قال: خرجت إلى الرضا وامرأتی حبلى، فقلت له: إنی قد خلفت أهلی وهی حامل فادع الله أن یجعله ذکرا فقال لی: وهو ذکر فسمه عمر فقلت: نویت أن اسمیه علیا وأمرت الاهل به قال علیه السلام: سمه عمر، فوردت الکوفة وقد ولد ابن لی وسمی علیا فسمیته عمر، فقال لی جیرانی: لا نصدق بعدها بشئ مما کان یحکى عنک، فعلمت أنه کان أنظر إلی من نفسی

    [[3]] منهاج السنة النبویة  ج 1   ص 41-43 با ترجمه اسحاق دبیری / وکذلک هجرهم لأسم أبی بکر وعمر وعثمان ولمن یتسمى بذلک حتى إنهم یکرهون معاملته ومعلوم أن هؤلاء لو کانوا من أکفر الناس لم یشرع أن لا یتسمى الرجل بمثل أسمائهم فقد کان فی الصحابة من اسمه الولید ... وفی الصحابة من اسمه عمرو وفی المشرکین من اسمه عمرو مثل عمرو بن عبدود وأبو جهل اسمه عمرو بن هشام وفی الصحابة خالد بن سعید بن العاص من السابقین الأولین وفی المشرکین خالد بن سفیان الهذلی وفی الصحابة من اسمه هشام مثل هشام بن حکیم وأبو جهل کان اسم أبیه هشاما وفی الصحابة من اسمه عقبة مثل أبی مسعود عقبة ابن عمرو البدری وعقبة بن عامر الجهنی وکان فی المشرکین عقبة بن أبی معیط وفی الصحابة علی وعثمان وکان فی المشرکین من اسمه علی مثل علی بن أمیة بن خلف قتل یوم بدر کافرا ومثل عثمان بن أبی طلحة قتل قبل أن یسلم ومثل هذا کثیر فلم یکن النبی صلى الله علیه وسلم والمؤمنون یکرهون اسما من الأسماء لکونه قد تسمى به کافر من الکفار فلو قدر أن المسمین بهذه الأسماء کفار لم یوجب ذلک کراهة هذه الأسماء مع العلم لکل أحد بأن النبی صلى الله علیه وسلم کان یدعوهم بها ویقر الناس على دعائهم بها وکثیر منهم یزعم أنهم کانوا منافقین وکان النبی صلى الله علیه وسلم یعلم أنهم منافقون وهو مع هذا یدعوهم بها وعلی بن أبی طالب رضی الله عنه قد سمى أولاده بها فعلم أن جواز الدعاء بهذه الأسماء سواء کان ذلک المسمى بها مسلما أو کافرا أمر معلوم من دین الإسلام فمن کره أن یدعو أحدا بها کان من أظهر الناس مخالفة لدین الإسلام ثم مع هذا إذا تسمى الرجل عندهم باسم علی أو جعفر أو حسن أو حسین أو نحو ذلک عاملوه وأکرموه ولا دلیل لهم فی ذلک على أنه منهم بل أهل السنة یتسمون بهذه الأسماء فلیس فی التسمیة بها ما یدل على أنهم منهم والتسمیة بتلک الأسماء قد تکون فیهم فلا یدل على أن المسمى بها من أهل السنة لکن القوم فی غایة الجهل والهوى

    [[4]] الإصابة فی تمییز الصحابة  ج 4   ص 587 رقم 5738 الی 5759

    [[5]] الإصابة فی تمییز الصحابة  ج 4   ص 447 رقم 5436 الی 5461

    [[6]] در این باره به کتاب «تحریف اسماء اولاد المعصومین» ، نوشته ی شیخ نجاح طائی رجوع کنید.

    [[7]] مقاتل الطالبیین  ج 1   ص 23 وعثمان بن علی الذی روى عن علی أنه قال: إنما سمیته باسم أخی عثمان بن مظعون.

    [[8]] أنساب الأشراف  ج 1   ص 297 وکان عمر بن الخطاب سمى عمر بن علی باسمه

    [[9]] سیر أعلام النبلاء  ج 4   ص 134 ومولده فی أیام عمر فعمر سماه باسمه

    [[10]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 7   ص 273 ح 36023

    [[11]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 7   ص 462 ح 37245

    [[12]] نسب قریش  ج 2   ص 51

    [[13]] نسب قریش  ج 2   ص 66

    [[14]] الطبقات لخلیفة بن خیاط، ص 417 رقم 2048 سایت شامله

    [[15]] سنن النسائی الکبرى  ج 2   ص 146 ح 2776

    [[16]] المستدرک على الصحیحین  ج 1   ص 602 ح 1593

    [[17]] الکامل فی التاریخ  ج 5   ص 143

    [[18]] تهذیب الکمال  ج 26   ص 218 رقم 5514

    [[19]] الکاشف  ج 2   ص 207 رقم 5087

    [[20]] جامع التحصیل  ج 1   ص 267 رقم 703

    [[21]] تقریب التهذیب  ج 1   ص 499 رقم 6189

    [[22]] تهذیب التهذیب  ج 9   ص 334

    [[23]] کنز العمال  ج 4   ص 54 رقم 9876

    [[24]] فیض القدیر  ج 6   ص 283

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی