وجوب وجود امام معصوم از اهل بیت (ع) در هر زمان
آیات و روایات زیادی وجود دارند که دلالت بر وجود اهل بیت در روی زمین تا قیامت دارند که در اینجا مهم ترین آن ها را ذکر می کنیم.
الف) آیاتی که به این مطلب اشاره دارند
در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع» این دسته از آیات را مطرح کرده ایم؛ لذا جهت آگاهی از این آیات می توانید به آن کتاب مراجعه کنید.[1]
ب) احادیثی که به این مطلب دلالت دارند
1 ، 2 و 3. احادیث ثقلین ، سفینه و امان
حدیث ثقلین: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا و انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض.»
من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم : کتاب خدا و عترتم اهل بیتم ، مادامی که به آن دو تمسک جویید هرگز و ابدا بعد از من گمراه نمی شوید و آن دو از همدیگر جدا نمی شوند تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند.
حدیث سفینه: «مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکب فیها نجا ومن تخلف عنها غرق.»
مثل اهل بی من مثل کشتی نوح علیه السلام است ؛ هرکس در آن سوار شود نجات می یابد و هرکس از آن تخلف کند غرق می شود.
حدیث امان: «النجوم أمان لأهل السماء فإذا ذهبت أتاها ما یوعدون وأهل بیتی أمان لأمتی فإذا ذهب أهل بیتی أتى أمتی ما یوعدون.»
ستارگان مایه امنیت برای اهل آسمان هستند ، پس هنگامی که آن ها نابود شوند ، آنچه وعده داده شده است می آید و اهل بیت من نیز مایه ی امنیت برای امتم هستند ، پس هنگامی که آن ها (از روی زمین) بروند ، آنچه به امتم وعده داده شده است ، می آید [و قیامت برپا می شود].
از این احادیث صحیح که در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع» مفصل اسنادشان را بررسی کرده ایم، روشن می شود که تا قیام قیامت ، همیشه از اهل بیت علیهم السلام کسی روی زمین موجود خواهد بود و این مطلبی است که علمای اهل سنت نیز به آن اعتراف کرده اند:
1. ابوبکر کلاباذی بخاری
«خداوند فرمود: ((ولی (ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد.)) انفال: 33 ، سپس بعد از ایشان ، اصحابش و اهل بیتش مایه ی امان از عذاب هستند ؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اهل بیت من مایه ی امان برای امتم هستند و نیز فرمود: اصحابم مایه ی امنیت برای امتم هستند ، هنگامی که آن ها از روی زمین بروند، آنچه به امتم وعده داده شده است می رسد. پس هنگامی که خداوند این ها را به سوی رحمت خویش قبض روح فرمود، بدلی از آن ها در هر عصر و زمانی متناسب با شایستگی اهل آن دوران قرار داد که به وسیله ی آن ها از اهل زمانشان عذاب را دفع می کند.»[2]
2. ابن فندمه بیهقی
«بعضی از علما در تفسیر این سخن پیامبر صلی الله علیه وآله که فرمود: « همه ی حسب و نسب ها به جز حسب و نسب من قطع می شود» گفته اند: منظور از «حسب»: شریعت و منظور از «نسب»: دودمان و عترت است. و دلیل صحیح بودن این معنی آن چیزی است که سلمة بن أکوع از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرده است که ایشان فرمود: ستارگان مایه ی امان برای اهل آسمان هستند؛ زمانی که آن ها از میان بروند، اهل آسمان نیز از میان میروند و اهل بیت من مایه ی امان برای اهل زمین هستند؛ پس هنگامی که اهل بیتم از میان بروند، اهل زمین نیز از بین می روند.»[3]
3. حکیم ترمذی
«پیامبر صلی الله علیه وآله بیت نسبت و اهل بیت نسبت دارند؛ پس هنگامی که بیت کرامت و نبوت برای ایشان بیاید، بر آن بیت غالب می شود و مراد از آن، هرکسی است که قلبش از راه اهل آن بیت به سوی خداوند متعال بازگشت کند که آن ها چهار نفر هستند که بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله جانشینش شدند تا اینکه زمین به وسیله ی آن ها قوام یافت و به وسیله ی آن ها باران می بارد و مردم روزی داده می شوند و جایز نیست که بر اهل بیت نسب دو معنی حمل شود و یکی از آن ها در حدیثی نقل شده است که «پس هنگامی که اهل بیت من از روی زمین بروند، آنچه وعده داده شده است بر سر امتم می آید» ، پس چگونه می توان تصور نمود که اهل بیتش از روی زمین بروند تا اینکه کسی از آنان باقی نماند، در حالی که آن ها بیشتر از آن هستند که شمارش بشوند و برکت خداوند متعال بر آن ها دائم و رحمتش سایه افکنده است و آن حضرت فرموده اند: «همه ی سبب ها به جز سبب و نسب من قطع می شود» و دوم اینکه اهل بیت نسبتش بنی هاشم و بنی عبد المطلب هستند، در حالی که برای چه مایه ی امنیت برای امت باشند تا جایی که اگر از روی زمین بروند ، دنیا نابود شود ؟! و سوم اینکه در میان آن ها مانند دیگران فساد پیدا می شود ؛ بعضی از آن ها نیکوکار و بعضی دیگر بدکار هستند، پس به خاطر چه چیزی مایه ی امنیت برای اهل زمین شدند ؟!
پس دانسته شد که مراد از کسانی که قوام دنیا به او وابسته است، نام آوران و راهنمایان آنها به راه هدایت در هر زمان هستند که هر وقت نابود شوند، برای زمین حرمتی باقی نمی ماند و اهلش را بلا می گیرد. پس اگر گفته شود به خاطر حرمت رسول خدا صلی الله علیه وآله و قرابت آن ها با ایشان مایه ی امنیت برای اهل زمین شدند، گفته می شود: حرمت رسول خدا صلی الله علیه وآله بزرگ است و در زمین ، بزرگتر از حرمت دودمان آن حضرت وجود دارد که کتاب خدا می باشد و آن را مایه ی امنیت برای اهل زمین ذکر نکرده است؛ بنابراین حرمت برای اهل تقوا است؛ زیرا حرمت پیامبر صلی الله علیه وآله به خاطر فضیلت نبوت که خداوند به ایشان بخشیده ، بزرگ داشته شده است.»[4]
4. نظام الدین نیشابوری
وی که از مفسران اهل سنت است ، در تفسیر آیه ی 101 سوره ی آل عمران می نویسد:
«و معنی اش این است که از کجا کفر به سوی شما راه پیدا کند و حال آنکه آیات خدا بر شما توسط رسول الله صلی الله علیه وآله خوانده می شود در همه ی مواقع و برای شما روشن می سازد و همه ی شبهات را تبیین می کند و از شما رفع می کند ؟! و با وجود این دو نور (کتاب و رسول) ، اثری از تاریکی و گمراهی باقی نمی ماند ، پس بر شماست که به قول مخالف توجه نکنید و به قرآن و نبی صلی الله علیه وآله مراجعه کنید. می گویم: اما کتاب پس برای هر زمانی باقی است و اما نبی صلی الله علیه وآله اگر چه در ظاهر از دنیا رفته است ولی نور مخفی اش بین مومنین ، باقی است پس همانگونه باقی است بر عترت و ورثه ی پیامبر صلی الله علیه وآله و آنها مقام و منزلت پیامبر صلی الله علیه وآله را برپا می دارند و بر این اساس است که نبی مکرم صلی الله علیه وآله فرمودند من در میان شما دو چیز گرانبها به جا می گذارم ، مادامی که به آن دو تمسک کنید ، هرگز گمراه نمی شوید و آن دو ، کتاب خداست و عترتم.»[5]
5. مولوی محمد ثناء الله مظهری
او که از شاگردان شاه ولی الله دهلوی است و شاه عبد العزیز دهلوی به او لقب بیهقی زمان را داده، همین مطلب نظام الدین نیشابوری را بیان کرده و آن را به مجدد الف ثانی نیز نسبت داده است.[6]
6. ابن حجر هیثمی
«در روایت صحیحی آمده است: «من در میان شما دو امر به جای می گذارم که اگر از آن دو تبعیت کنید هرگز گمراه نمی شوید و آن دو کتاب خدا و اهل بیتم عترتم هستند» . طبرانی افزوده است که : «من درباره ی آن دو سؤال می کنم ، پس از آن دو جلوتر نروید که هلاک می شوید و از آن دو عقب نمانید که باز هلاک می شوید و به آن ها آموزش ندهید چرا که آن ها از شما داناتر هستند» و در روایتی «کتاب خدا و سنتم» آمده است که منظور از تمسک به کتاب در احادیث خلاصه شده نیز همین است ؛ زیرا سنت مبیّن کتاب است و با ذکر آن به ذکر کتاب نیازی نیست. نتیجه اینکه به تمسک کردن بر کتاب و سنت و علمای آن دو از اهل بیت تشویق شده است و از مجموع آن ها بقای آن امور سه گانه تا قیامت استفاده می شود...
و در احادیثی که بر تمسک به اهل بیت تشویق شده ، اشاره است به عدم انقطاع فرد شایسته از آن ها برای تمسک به او تا قیامت؛ همانطور که کتاب عزیز چنین است و به همین دلیل است که آن ها مایه ی امان برای اهل زمین هستند همانطور که می آید و شاهد آن روایت پیشین است که می فرماید: «در میان هر امت من یکی بعد از دیگری افراد عادلی از اهل بیت من وجود دارند» تا آخر حدیث . سپس شایسته ترین فرد از آن ها که به او تمسک می شود ، امام و عالم آن ها علی بن ابی طالب کرم الله وجهه است به خاطر آنچه که قبلا بیان کردیم از زیادی علمش، استنباط های دقیقش و... .»[7]
7. نور الدین سمهودی
«از آن فهمیده می شود وجود کسی که شایسته برای تمسک باشد از اهل بیت و عترت طاهره در هر زمانی تا قیامت ، تا اینکه تشویق مذکور را به تمسک به آن متوجه می کند ، همانطور که کتاب عزیز چنین است و به این خاطر برای اهل زمین مایه ی امنیت هستند و هنگامی که از روی زمین بروند، اهلش نابود می شود.»[8]
همین سخن را عبدالملک عصامی مکی از او نقل کرده است.[9]
سمهودی در جای دیگر می نویسد:
«نتیجه اینکه به تمسک کردن بر کتاب و سنت و علما ، و به آن دو از اهل بیت نبوی تشویق شده است و از مجموع آن ها استمرار وجود امور سه گانه تا قیامت استفاده می شود.»[10]
8. عبد الرؤوف مناوی
وی می نویسد:
«از این روایت فهمیده می شود وجود کسی که شایسته برای تمسک باشد از اهل بیت و عترت طاهره در هر زمانی تا قیامت ، تا اینکه تشویق مذکور را به تمسک به آن متوجه می کند ، همانطور که کتاب عزیز چنین است و به این خاطر برای اهل زمین مایه ی امنیت هستند و هنگامی که از روی زمین بروند ، اهلش نابود میشود.»[11]
مناوی در جای دیگر می نویسد:
«رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: « و اهل بیت من مایه ی امنیت برای امتم هستند» آن حضرت اهل بیت را به ستارگان آسمان تشبیه کردند؛ چرا که از آن ها هدایت جسته می شود به طلوع و غروب، حرکت و سکون آنها، پس همینطور از آن ها هدایت جسته می شود و مایه ی امنیت از هلاک شدن می گردند .
حکیم ترمذی گفته است: اهل بیتش در اینجا کسانی هستند که جانشین آن حضرت در روششان بعد از ایشان هستند و آن ها : صدیقان هستند که همان ابدال می باشند . و گروهی بر این اعتقاد هستند که مراد از اهل بیتش در اینجا ، اهل بیتش در نسب هستند که این اعتقاد هیچ اساس ، هماهنگی و سازشی ندارد ؛ زیرا اهل بیتش بنی هاشم و مطلب هستند ؛ پس کِی این ها می توانند مایه ی امنیت برای امت باشند تا جایی که اگر از روی زمین بروند ، دنیا نابود شود ؟! این ممکن نیست مگر برای کسانی که راهنمایان به طریق هدایت در هر زمان باشند. و هرکس بگوید که اهل بیتش ، نسل او هستند ، پس در ذریه ی آن حضرت ، میل به دنیا و فساد موجود است همانطور که در غیر آن ها اینچنین است ، پس از میان آن ها نیکوکار و بدکار وجود دارد؛ پس به خاطر چه چیزی مایه ی امنیت برای اهل زمین شدند ؟ اگر گفته شود به خاطر حرمت رسول خدا صلی الله علیه وآله، پس حرمت آن حضرت بزرگ است و در زمین ، بزرگتر از حرمت دودمان آن حضرت وجود دارد که کتاب خدا می باشند و آن را مایه ی امنیت برای اهل زمین ذکر نکرده است . بنابر این حرمت برای اهل تقوی است.
عامری بغدادی در شرح الشهاب گفته است: گروهی که نادانی به آیات ، سنت ها و آثار بر آن ها غلبه کرده است ، بر این اعتقادند که: اهل البیت در این حدیث ، فقط خانواده ی پیامبر صلی الله علیه وآله می باشند ! ولی چگونه مایه ی امنیت می شوند با وجود اینکه در بسیاری از آن ها فساد و تجاوز از حدود الهی یافت می شود . پس اگر گفته شود به خاطر حرمت نزدیکی به رسول خدا صلی الله علیه وآله چنین هستند ، می گوییم: حرمت آن حضرت بزرگ است ، اما حرمت کتاب خدا بزرگ تر از حمت دودمانش است . و حرمت حضرت مصطفی صلی الله علیه وآله به خاطر نبوت و رسالت است نه عشیره . بنابراین مراد از اهل البیت در حدیث امان ، تنها اهل تقوا و ابدال پیامبران هستند که راه آنان را سِیر و سنتش را احیا کنند . و در حدیثی آمده است که آل محمد صلی الله علیه وآله همگی اهل تقوا هستند.
و سمهودی گفته است: احتمال دارد که مراد از اهل بیتش در اینجا علمای آن ها باشند که به هدایت آن ها اقتدا می شود همانگونه که به ستارگان اقتدا می شود ، همان هایی که اگر آسمان از آن ها خالی شود ، آنچه از نشانه ها برای اهل زمین وعده داده شده است ، می آید و آن در هنگام وفات حضرت مهدی علیه السلام است؛ زیرا نزول حضرت عیسی علیه السلام برای کشتن دجال در زمان آن حضرت است آنطور که در روایات آمده است . و احتمال دارد که مراد ، مطلق اهل بیتش باشند و این به نظر درست تر است ؛ زیرا خداوند هنگامی که دنیا را به خاطر حضرت مصطفی صلی الله علیه وآله آفرید، دوامش را در دولت آن حضرت و اهل بیتش بعد از ایشان قرار داد.»[12]
وی در جای دیگر می نویسد:
«گروهی بر این معتقد شده اند که قطب اولیا در هر زمان تنها از اهل بیت مذکور در حدیث سفینه هستند ، و وجه تشبیه آن ها به کشتی این است که هر کس دوستشان داشته باشد و آن ها را بزرگ بدارد به خاطر شکر نعمت جدشان و هدایت را از علمای آن ها بگیرد ، از تاریکی های مخالفت با دین نجات می یابد و هرکس از آن تخلف کند ، در دریای کفر نعمت غرق می شود و در معادن طغیان هلاک می گردد.»[13]
9. شهاب الدین آلوسی
سید محمود آلوسی، از مفسران بزرگ اهل سنت، در تفسیر آیه (( یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ)) « ای داوود! ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم. ص: 26 » مطلبی را بیان می کند که به همان معنای حدیث امان اشاره دارد:
«این خلافت (از زمان حضرت آدم علیه السلام) تا قیام قیامت در انسان کامل باقی خواهد ماند؛ و هرگاه که این انسان از عالم جدا شود، عالم نابود میشود ؛ زیرا او روحی است که بقای این عالم به او است ؛ او رکن معنوی آسمان است، و کل دنیا، تنها یک بخش از اعضای این عالمی است که انسان (کامل) روح آن بدن است! و چون این اسم (انسان کامل) قابل هر دو عالم (ملک و ملکوت) است، میتواند خلیفة الله باشد و عالم را تدبیر کند.»[14]
4. حدیث خالی نماندن زمین از حجت خدا
« قَالَ کمَیلُ بْنُ زِیادٍ أَخَذَ بِیدِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ( علیه السلام ) فَأَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ: یا کمَیلَ بْنَ زِیادٍ : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیةٌ فَخَیرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَک النَّاسُ ثَلَاثَةٌ ...هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً- وَأَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ- لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً ... اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ وَ کمْ ذَا وَ أَینَ أُولَئِک ، أُولَئِک وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَینَاتِهِ حَتَّى یودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِک خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیتِهِمْ.»
ترجمه: «کمیل بن زیاد مى گوید: امام علی علیه السلام دست مرا گرفت، و به سوى قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردى کشید و فرمود: اى کمیل بن زیاد! این قلب ها بسان ظرفهایى هستند، که بهترین آنها، فراگیرترین آنهاست، پس آنچه را مى گویم نگاه دار. مردم سه دسته اند ... (بدان اى کمیل) در اینجا علم فراوانى است- و با دست اشاره به سینه مبارکش کرد- اى کاش افراد لایقى را براى آن می یافتم [تا علمم را به آن ها بسپارم و از دنیا بروم] ... خداوندا آرى ، زمین هیچگاه از حجت قائم خداوندى خالى نمى ماند. خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان از دیده ها. تا حجتها و نشانه هاى روشن دین خدا از میان نرود. اینان آیا چند تن هستند، یا در کجایند؟ به خدا سوگند که شمارشان بس اندک است ، ولى قدر و منزلتشان بسیار است.
خداوند به اینان حجتها و نشانه هاى روشن خود را حفظ کند، تا آن را به همانندان خود به ودیعت سپارند و این بذر را در دلهاى ایشان بکارند. علم و حقیقت و بصیرت به آنان روى آور شده و روح یقین را یافته اند و آنچه ناز پروردگان، دشوار پنداشته اند، بر خود آسان ساخته اند. و بر آنچه نادانان از آن مى ترسند انس گرفته اند. به تن همدم دنیایند ولى جانشان به جهان بالا پیوسته است. جانشینان خداوند در روى زمین هستند و داعیان دین اویند. آه ، آه . چه آرزومند دیدارشان هستم.»[15]
در این حدیث که در نهج البلاغه نیز آمده است، چهار قسمت مهم وجود دارد که نظر شیعه درباره ی مهدویت را ثابت می کند:
- خالی نماندن زمین از حجت خدا
- امکان غائب بودن حجت خدا
- خلیفة الله بودن
- کم بودن تعداد آن ها
و این حدیث کاملا منطبق با حدیث دوازده خلیفه است که در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع» به تفصیل درباره اش سخن گفته ایم.
جالب اینکه ابن ابی الحدید معتزلی شافعی در شرح این روایت می گوید:
«آرى، زمین خالى نمى ماند از کسى که قائم به حجت خداى متعال است، و زمان تهى نمى ماند از کسى که از سوى خداوند متعال بر بندگانش سیطره دارد و نگهبان بر ایشان است. این سخن على علیه السلام گر چه نزدیک به تصریح به مذهب امامیه است؛ ولى یاران معتزلى ما آن را بر ابدال معنى مى کنند که همان کسانى هستند که اخبار نبوى در باره ایشان حاکى از آن است که در زمین در حال سیاحت هستند؛ برخى از ایشان شناخته شده اند و برخى ناشناخته و آنان نمى میرند تا آنکه آن راز پوشیده را که همان عرفان است به گروهى دیگر که قائم مقام آنان خواهند بود، به ودیعت بسپارند.»[16]
گرچه به قول بعضی از علمای بزرگ اهل سنت، این روایت نیاز به بررسی سندی ندارد، اما خالی از لطف نیست که اسنادش نیز بیان شود.
سند اول
ابن عبد ربه (متوفای 328 هـ ) می نویسد:
«حدثنا أیوب بن سلیمان قال حدثنا عامر بن معاویة عن أحمد بن عمران الأخنس عن الولید بن صالح الهاشمی ، عن عبد الله بن عبد الرحمن الکوفی ، عن أبی مخنف ، عن کمیل النخعی ، قال أخذ بیدی علی بن أبی طالب کرم الله وجهه ... اللهم بلى ، لا تخلو الأرض من قائم بحجة الله إما ظاهرا مشهورا ، أو خائفا مغمورا ، لئلا تبطل حجج الله وبیناته وکم ذا ، وأین أولئک والله الأقلون عددا والأعظمون عند الله قدرا بهم یحفظ الله حججه حتى یودعوها نظراءهم ویزرعوها فی قلوب أشباههم ، هجم بهم العلم على حقیقة الإیمان حتى باشروا روح الیقین فاستلانوا ما استخشن المترفون ، وأنسوا بما استوحش منه الجاهلون ، وصحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلقة بالرفیق الأعلى یا کمیل ، أولئک خلفاء الله فی أرضه ، والدعاة إلى دنیه ، آه آه شوقا إلیهم.»[17]
سند دوم
ابو الفرج النهروانی (متوفای 390 هـ ) چنین روایت می کند:
«حدثنا محمد بن أحمد المقدمی وحدثنا عبد الله بن عمر بن عبد الرحمن الوراق وحدثنا ابن عائشة قال حدثنی أبی عن عمه عن کمیل، وحدثنی أبی قال حدثنا أحمد بن عبید قال حدثنا المدائنی، والألفاظ فی الروایتین مختلطة، قالا، قال کمیل بن زیاد النخعی: أخذ علی بن أبی طالب کرم الله وجهه بیدی فأخرجنی إلى ناحیة الجبان ... ثم قال اللهم بلى، لا تخلو الأرض من قائم لله بحجة إما ظاهر مشهور وإما خائف مغمور، لئلا تبطل حجج الله وبیناته فیکم، وأین أولئک؟»[18]
حافظ ابن عساکر شافعی نیز این حدیث را با همین سند، چنین نقل کرده است:
«أخبرنا أبو العز أحمد بن عبید الله إذنا ومناولة وقرأ علی إسناده أنبأنا محمد بن الحسین أنبأنا المعافى بن زکریا القاضی حدثنا محمد بن أحمد المقدمی حدثنا عبد الله بن عمر بن عبد الرحمن الوراق حدثنا ابن عائشة حدثنی أبی عن عمه عن کمیل ح قال وحدثنی أبی حدثنا أحمد بن عبید حدثنا المدائنی والألفاظ فی الروایتین مختلطة قالا قال کمیل بن زیاد النخعی ... اللهم بلى لا تخلو الأرض من قائم بحجة إما ظاهر مستور وإما خائف مغمور لأن لا تبطل حجج الله وبیناته.»[19]
سند سوم
ابو هلال عسکری، متوفای 395 هـ که از پیشوایان لغت و ادبیات اهل سنت بوده است، می گوید:
«بلیغ ترین چیزی که در وصف علم آمده، فرمایش علی علیه السلام است که: ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد. و بعضی ها آن را به این صورت نقل کرده اند: ارزش هر انسانی به اندازه ی علمش است . و در مدح علم و شمارش ویژگی هایش بلیغ تر از کلام آن حضرت خطاب به کمیل بن زیاد نمی شناسم که آن را در اینجا برایت نشان می دهم و ثابت می کنم اگرچه مشهور است : ... .»[20]
سند چهارم
شجری جرجانی می نویسد:
«أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءته لنا إسناده وقرأه علیه جمیعه فی جامع المنصور ببغداد . قال حدثنا أبو بکر محمد بن عبد الله بن محمد بن صالح الأبهری المالکی . قال حدثنا محمد بن الحسین الأشنانی قال حدثنا إسماعیل بن موسى الغزاوی بن بنت السدی . قال حدثنا عاصم بن حمید أو رجل عن عاصم بن حمید الخیاط ، عن ثابت عن أبی صفیة أبی حمزة الثمالی عن عبد الرحمن بن جندب عن کمیل بن زیاد النخعی قال : أخذ یعنی بیدی فأخرجنی إلى ناحیة الجبان.»[21]
تنها اشکال سند این روایت طبق برنامه جوامع الکلم، متوجه ابو حمزه ثمالی است که حاکم نیشابوری روایات او را صحیح دانسته و تصریح کرده است که تنها علت تضعیف او، غلو در مذهبش است [که تأثیری در وثاقتش ندارد]:
«هذا حدیث صحیح الإسناد فإن أبا حمزة الثمالی لم ینقم علیه إلا الغلو فی مذهبه فقط.»[22]
ابو نعیم اصفهانی و ابن عساکر دمشقی این روایت را با طرق دیگری از ابو حمزه ثمالی روایت کرده اند:
«حدثنا حبیب بن الحسن ثنا موسى بن اسحاق وثنا سلیمان بن أحمد ثنا محمد بن عثمان بی أبی شیبة قالا ثنا أبو نعیم ضرار بن صرد وثنا أبو أحمد محمد بن محمد بن أحمد الحافظ ثنا محمد بن الحسین الخثعمی ثنا اسماعیل بن موسى الفزاری قالا ثنا عصام بن حمید الخیاط ثنا ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی عن عبدالرحمن بن جندب عن کمیل بن زیاد قال أخذ علی بن أبی طالب بیدی فأخرجنی إلى ناحیة الجبان فلما أصحرنا جلس ثم تنفس ثم قال یا کمیل بن زیاد القلوب أوعیة ... .»[23]
«ما أخبرنا أبو محمد هبة الله بن سهل بن عمر وأبوالقاسم تمیم بن أبی سعید بن أبی العباس قالا أنبأنا أبو سعد محمد بن عبد الرحمن بن محمد أنبأنا أبو أحمد محمد بن محمد بن أحمد بن إسحاق أنبأنا أبو جعفر محمد بن الحسین الخثعمی بالکوفة حدثنا إسماعیل بن موسى الفزاری أنبأنا عاصم بن حمید الحناط أو رجل عنه حدثنا ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی عن عبد الرحمن بن جندب عن کمیل بن زیاد النخعی قال أخذ علی بیدی فأخرجنی إلى ناحیة الجبان.»[24]
«أخبرناه أبو القاسم علی بن إبراهیم قراءة أنبأنا عمی الشریف الأمیر النقیب عماد الدولة أبو البرکات عقیل بن العباس الحسینی أنبأنا الحسین بن عبد الله بن محمد بن أبی کامل الأطرابلسی قراءة علیه بدمشق أنبأنا خال أبی أبو الحسن خیثمة بن سلیمان بن حیدرة الأطرابلسی حدثنا نجیح بن إبراهیم الزهری حدثنا ضرار بن صرد حدثنا عاصم بن حمید الحناط حدثنا ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی عن عبد الرحمن بن جندب عن کمیل ابن زیاد قال أخذ علیه السلام بیدی فأخرجنی ناحیة الجبان.»[25]
ارسال مسلّم حدیث توسط علمای اهل سنت
بسیاری از علمای اهل سنت، اگر چه صریحا حکم به صحت این حدیث نکرده اند، اما آن را تلقی به قبول کرده اند و اشکالی بر آن نگرفته اند.
1. ابو طالب مکی متوفای 386 هـ
«پس آن ها اهل حقایق هستند که علی علیه السلام آن ها را توصیف کرده و بر خلایق برتری شان داده است آنجا که در وصفشان فرمود: قلب ها بسان ظرف هایی هستند ... پس این ها همه اش اوصاف علمای آخرت است و این توصیف های علم باطن و علم قلب ها است نه علم زبان ها.»[26]
2. ابن سمعون متوفای 387 هـ
«و به کمیل بن زیاد فرمود: ای کمیل ، قلب ها بسان ظرف هایی هستند که بهترین آن ها فراگیرترین آن ها برای خیر است ... .»[27]
3. ابو هلال عسکری متوفای 395 هـ
«بلیغ ترین چیزی که در وصف علم آمده ، فرمایش علی علیه السلام است که : ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی است که دوست می دارد . و بعضی ها آن را به این صورت نقل کرده اند: ارزش هر انسانی به اندازه ی علمش است. و در مدح علم و شمارش ویژگی هایش بلیغ تر از کلام آن حضرت خطاب به کمیل بن زیاد نمیشناسم که آن را در اینجا برایت نشان می دهم و ثابت می کنم اگرچه مشهور است... .»[28]
4. ابن عبد البر النمری متوفای 463 هـ
«علی بن ابی طالب علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعی فرمود: - و آن حدیث مشهوری در نزد اهل علم است که به خاطر شهرتش در نزد آن ها از اسناد بی نیاز می کند - ای کمیل ، همانا این قلب ها بسان ظرف هایی هستند که بهترین آن ها فراگیرترین آن ها برای خیر است ... .»[29]
عده ای از علمای اهل سنت نیز، این سخن ابو عمر بن عبد البر را نقل کرده و آن را رد نکرده اند.
5. خطیب بغدادی متوفای 463 هـ
«ابو بکر خطیب بغدادی گفته است: این حدیث نیکویی است و از نیکوترین احادیث از جهت معنی و شریف ترین آن ها از جهت الفاظ متنش می باشد و تقسیم امیرالمومنین علیه السلام مردم را در اول آن ، تقسیمی است در غایت صحت و نهایت درستی.»[30]
6. ابو حامد غزالی متوفای 505 هـ
«و در وصف این دانشمندان ، علی علیه السلام در حدیثی طولانی فرمود: قلب ها بسان ظرف هایی هستند ...»[31]
7. ابوبکر الطرطوشی المالکی متوفای 520 هـ
او نیز این روایت را به طور مسلّم به امیرالمومنین علیه السلام نسبت می دهد.[32]
8. جار الله زمخشری متوفای 538 هـ
او هم از جمله کسانی است که به صراحت روایت مذکور را به علی علیه السلام نسبت می دهد.[33]
9. عبد الرحمن بن جوزی متوفای 597 هـ
ابن جوزی، هم مضمون با این حدیث سخنانی گفته است:
«خداوند زمین را از کسی که با حجت برای او قیام کند خالی نمی گذارد ، آن کسی که جمع کننده بین علم و عمل ، عارف به حقوق خداوند متعال و ترسان از ایشان باشد؛ پس آن قطب دنیا است و هنگامی که او بمیرد، خداوند عوضش را جانشینش می کند. و چه بسا او نمیرد تا اینکه کسی که صلاحیت نیابت از او را از همه جهت داشته باشد ببیند و زمین از مانند این شخص خالی نمی شود؛ پس او مقام پیامبر (صلی الله علیه وآله) را در امت دارد.»[34]
ابن حجر عسقلانی نیز می نویسد:
«ابن جوزی گفته است: ... و در نماز خواندن عیسی علیه السلام پشت مردی از این امت در آخر الزمان و نزدیک قیامت ، دلالت است بر روایات و سخنان صحیحی که «زمین از کسی که با حجت برای خدا قیام کند خالی نمی شود» و خدا داناتر است.»[35]
10. فخر رازی متوفای 604 هـ
او نیز صدور این روایت از امیرالمومنین علیه السلام را مسلّم می انگارد.[36]
11. ابن حمدون متوفای 608 هـ
او نیز در صدور این روایت از امیرالمومنین علیه السلام شکی به خود راه نمی دهد .[37]
12. ابن قیّم الجوزیه (شاگرد ابن تیمیه) متوفای 751 هـ
وی سخن ابو عمر بن عبد البر درباره ی این حدیث را نقل و آن را تأیید می کند.[38]
البته او قسمتی از حدیث را دروغ پنداشته و می نویسد:
«دروغگویان به حدیث علی علیه السلام اضافه کرده اند که :« چه ظاهر و مشهور باشد و چه ترسان و پنهان» و گمان کرده اند که آن دلیلی برای آن ها در عقیده شان به منتظَر (غیبت امام مهدی علیه السلام) است و همه ی این زیاده از جعل بعضی از دروغگویانشان است و این حدیث از علی علیه السلام مشهور است؛ اما کسی این جمله ی جعلی را از ایشان نقل نکرده است مگر دروغگو!»[39]
اینکه ابن قیّم از یک طرف نتوانسته حدیث را به خاطر بلاغت و شهرتش رد بکند و از طرف دیگر ادعا کرده است که قسمت دال بر غیبت امام زمان علیه السلام جزء حدیث نیست (در حالی که در سه تا از چهار طرق این حدیث ، این قسمت آمده است!) ، بهترین دلیل است بر اینکه این حدیث مدعای شیعه مبنی بر اشاره ی حدیث به غیبت امام زمان علیه السلام را ثابت می کند.
13. ابن کثیر دمشقی متوفای 774 هـ
«گروه زیادی از تابعین از کمیل روایت کرده اند و برای او اثر مشهوری از علی بن ابی طالب علیه السلام است که اولش این است: «قلب ها بسان ظرف هایی هستند که بهترینشان فراگیرترین آن ها است» که آن طولانی است و گروهی از حافظان مورد اعتماد آن را روایت کرده اند و در آن موعظه ها و سخنان نیکویی وجود دارد. خدا از گوینده اش راضی باشد.»[40]
14. ابن ابی العز حنفی متوفای 792 هـ
او نیز سخن ابو عمر بن عبد البر را با دید تأیید نقل کرده است.[41]
15. کمال الدین الدمیری متوفای 808 هـ
او نیز این حدیث کمیل را با ارسال مسلّم به حضرت علی علیه السلام نسبت داده است.[42]
16. صالحی شامی متوفای 942 هـ
او نیز از جمله کسانی است که این حدیث کمیل را با ارسال مسلّم به حضرت علی علیه السلام نسبت داده است.[43]
17. عبد الروؤف مناوی متوفای 1031 هـ
او نیز صدور این حدیث از حضرت علی علیه السلام را مسلّم دانسته است.[44]
18. صالح العمری متوفای 1218 هـ
او نیز همان سخنان ابن عبد البر را تکرار کرده است.[45]
19. التمیمی الحنبلی متوفای 1221 هـ
او نیز از جمله کسانی است که سخنان ابن عبد البر را عینا تکرار کرده است.[46]
20. محمد الامین الشنقیطی متوفای 1393 هـ
او نیز سخنان ابن عبد البر را عینا تکرار کرده است.[47]
یک شبهه و پاسخ آن
خداوند متعال به صراحت در آیه ی 165 نساء میفرماید: ((هیچ حجتی بعد از پیامبران وجود ندارد)). لذا بعد از پیامبران علیهم السلام هیچ حجتی وجود نداشته و این حدیث باطل است.
به آیه ی مذکور دقت کنید:
(( رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یکونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ ۚ وَکانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکیمًا.))
پیامبرانی که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجت و بهانه ای برای مردم بر خدا باقی نماند ، و خداوند، توانا و حکیم است.
مراد از حجت در این آیه بهانه است؛ یعنی پیامبران برای مردم اتمام حجت کرده اند، همان طور که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله با اعلام آشکار امامت، بر مردم اتمام حجت کرده اند!
در ضمن، آیه می فرماید: برای مردم بر خدا حجتی نیست، نه اینکه برای خدا بر مردم حجتی نباشد !!
« مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة.»
«هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.»
این روایت با الفاظ نزدیک به هم در کتب معتبر اهل سنت نقل شده است:
یکم: ومن مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة .[48]
«هرکس بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
ملا علی قاری حنفی این حدیث را چنین شرح می دهد:
«و از عبد الله بن عمر نقل شده است که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمودند: ... «و هرکس بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد» یعنی بیعت با امام «به مرگ جاهلیت مرده است» و معنی آن همان است که زبانزد است و سعد الدین تفتازانی در کتاب شرح العقائد این حدیث را چنین ذکر کرده است: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. «این را مسلم نقل کرده است.» »[49]
سعد الدین تفتازانی می نویسد:
«این فرمایش خداوند متعال که ((از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر نیز اطاعت کنید)) و این فرمایش رسول خدا n که فرمودند: هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است؛ پس وجوب اطاعت و شناخت، لازمه اش وجوب دسترسی است.»[50]
البته بطلان شبهه اش روشن است؛ زیرا به رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز دسترسی نداریم، اما به آن حضرت ایمان آورده ایم و باید از ایشان پیروی کنیم.
عبد القادر بن أبی الوفاء حنفی متوفای 775 هـ نیز می نویسد:
«در روایات آمده است که اولی الامر، همان علمای برگزیده هستند و این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله در صحیح مسلم که: «هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است» یعنی کسی که بر او اقتدا کردن و هدایت جستن به امام در زمانش واجب بوده است را نشناسى.»[51]
«و اما این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله در آنچه مسلم روایت کرده است که «هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است»، پس اهل جاهلیت هیچ شرع و دینی ندارند.»[52]
شیخ محمد رشید رضا نیز کلام تفتازانی را نقل کرده و حدیث مورد اشاره اش را رد نکرده است.[53]
دوم: من مات ولیس له إمام مات میتة جاهلیة [54]
«هرکس بمیرد و امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
سوم: من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة [55]
«هرکس بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
بررسی دلالت حدیث
در سایت های عامه بعد از بررسی دلالت این حدیث، در نهایت چنین گفته اند:
«خلاصه اینکه: مراد از امام و بیعت با او در احادیث وارده، در حقیقت امیر و حاکم و خلیفه ی مسلمین است و بر اساس این احادیث، هرگاه امیر و حاکم مسلمانی وجود داشت، ما نیز با او بیعت می کنیم و در نیکی و معروف و طاعت خدا از وی اطاعت می کنیم، ولی در گناه و معصیت از او سرپیچی خواهیم نمود و هرگاه در دوره ای از زمان، امام یا حاکم و امیری وجود نداشت، پس تکلیف از دوش مسلمانان برداشته می شود و نیازی نیست دنبال کسی بود تا به وی بیعت داد؛ زیرا خداوند متعال هیچکس را بیشتر از تواناییش مکلف نمی سازد؛ اگر در جایی آب نبود، پس با خاک تیمم می کنیم و اگر توانایی رفتن به حج را نداشتیم، پس فرض حج هم از ما برداشته می شود، در حالیکه حج رکن اسلام است.. و هرگاه حاکم و امیرالمومنین وجود نداشت و حکومت در دست مسلمین نبود، پس نیازی هم به بیعت دادن به کسی نیست و همواره و در هر حال قرآن و احادیث نبوی را امام خود می دانیم تا روز قیامت.»
پاسخ:
پاسخ این شبهات را در قالب چند نکته بیان می کنم تا حقیقت روشن شود ان شاء الله.
نکته ی یکم: در روایات، تنها لفظ امام نیامده که ما بتوانیم آن را قرآن یا احادیث نبوی بدانیم، بلکه لفظ امام به همراه بیعت آمده است؛ لذا منظور از امام، شخص است و نیز بیعت با احادیث نبوی صورت نمی گیرد، بلکه با خود پیامبر صلی الله علیه وآله بیعت می شود.
برداشت عبد الله بن عمر نیز همین بوده است، چنانکه مسلم در صحیحش روایت می کند:
«از نافع نقل شده است که گفت: در واقعه حره که در زمان یزید بن معاویة روی داد، عبدالله بن عمر نزد عبدالله بن مطیع رفت. عبدالله بن مطیع گفت:برای ابو عبدالرحمن متکا بیاورید. گفت: من برای نشستن نیامده ام، بلکه آمدم تا برایت حدیثی را که از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده ام را بازگو کنم؛ از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: «هرکس دست از اطاعت بردارد، در حالی خداوند را روز قیامت ملاقات می کند که هیچ دلیل وعذری برای این کارش در نزد خداوند ندارد و هرکس بمیرد در حالی که بیعتی برگردنش نباشد، بر مرگ دوران جاهلیت مرده است.»[[56]]
نکته ی دوم: این احادیث اشاره به وجود امام در هر زمان می کنند. حتی اگر از لفظ «امام زمانه» که به صراحت این مطلب را می رساند عدول کنیم، الفاظ «من مات ولیس له إمام» و «من مات بغیر إمام» صراحت دارند بر اینکه هر مسلمانی در هر زمان، باید امامی داشته باشد.
در احادیث دیگر اهل سنت، به وجود خلیفه در هر زمان تا قیامت تصریح شده است:
«عبد الله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که آن حضرت فرمودند: این امر همیشه در قریش است، مادامی که دو نفر از مردم در زمین وجود داشته باشند.»[[57]]
«عبد الله بن عمر از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمودند: این امر همیشه در قریش است، مادامی که دو نفر از آن ها در زمین وجود داشته باشند.»[[58]]
نکته ی سوم: اگر ما در صورت نبودن آب تیمم می کنیم، به این دلیل است که خدا فرموده است و اگر این مطلب را نمی گفت، یا باید بدون وضو نماز می خواندیم و یا اینکه نماز نمی خواندیم که در هر صورت، نشانگر نقصان یا اشتباه بودن دینمان بود. (دقت کنید)
در اینجا رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: بر هر مسلمانی واجب است که امامی داشته باشد و با او بیعت کند و مطلق سخن حضرت، این مطلب را می رساند که همواره در روی زمین امام وجود خواهد داشت و اینکه اهل سنت ادعا می کنند اگر خلیفه ای نبود، تکلیف از دوش مسلمانان برداشته می شود، مثل این است که آن ها از حکم تیمم خبر نداشته باشند و بگویند چون آب نیست، نماز نمی خوانیم!
بنابراین بهتر است اهل سنت امامشان را پیدا کنند، نه اینکه صورت مسئله را پاک کنند.
نکته ی چهارم: اساساً تصور اهل سنت از اینکه منظور از امام، حاکم حکومت اسلامی است، اشتباه است، بلکه منظور از آن، خلفایی است که خداوند نصب کرده است که جلو تر بیان خواهیم کرد و از این رو بود که حضرت فاطمه زهرا علیها السلام که طبق احادیث نبوی در صحیح بخاری، سرور زنان اهل بهشت هستند، بدون بیعت با ابوبکر از دنیا رفتند [؛ چون امامشان حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود و با آن حضرت بیعت کرده بودند].[59]
نکته ی پنجم: این امام در هر زمان، فقط یک نفر است:
«ابوسعید خدری از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل می کند که فرمودند: زمانی که با دو خلیفه بیعت شود، یکی از آنها را بکشید.»[60]
از جمله مهمترین احادیثی که ادعای شیعه در انحصار امامت در دوازده امام را ثابت می کند، حدیثی است که بخاری، مسلم و دیگر محدثان اهل سنت نقل کرده اند.
بخاری در صحیحش و همچنین در تاریخ کبیرش در این باره روایت نقل کرده است:
«عبد الملک از جابر بن سمره نقل می کند که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: [بعد از من] دوازده امیر خواهد بود. آن گاه سخنى گفت که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: همه آنان از قریش هستند.»[61]
«ابو جحیفه گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: امر امتم همواره به صلاح خواهد بود تا اینکه دوازده خلیفه بگذرد که همگی از قریش هستند.»[62]
مسلم نیز در صحیحش چنین روایت کرده است:
«حصین از جابر بن سمره نقل می کند که گفت: همراه پدرم به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله رفتیم، پس شنیدم که می فرمود: این امر منقضى نمى شود تا آن که دوازده خلیفه در میان آنان بگذرد. آن گاه سخنی فرمود که بر من مخفى گشت، از پدرم سؤال کردم که رسول خدا صلی الله علیه وآله چه فرمود؟ پدرم در جواب گفت: همه آن ها از قریش هستند.»[63]
در کتاب «امامت از منظر عقل و شرع»، مفصل درباره ی این حدیث بحث و اثبات کردیم که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله تا قیام قیامت، تنها 12 خلیفه خواهد بود که آنان را تنها بر اهل بیت علیهم السلام می توان تطبیق داد، و در روایات صحیح اهل سنت ثابت است که حضرت امام مهدی علیه السلام از اهل بیت علیهم السلام است.
[[1] ] این کتاب هنوز به چاپ نرسیده است.
[[2]] بحر الفوائد المشهور بمعانی الأخبار لابی بکر الکلاباذی البخاری ج 1 ص 41 قال الله تعالى : ( وما کان الله لیعذبهم وأنت فیهم ) [ الأنفال : 33 ] ، ثم أصحابه من بعده ، وأهل بیته ، قال رسول الله (ص) أهل بیتی أمان لأمتی ، وقال علیه السلام : ' أصحابی أمنة لأمتی ، إذا ذهب أصحابى أتى کذلک أمتى ما یوعدون ' ، فلما قبض الله هؤلاء إلى رحمته جعل منهم فی کل عصر وحین بدلا منهم على حسب ما ینبغی بأهل ذلک العصر فیدفع بهم عنهم العذاب
[[3]] لباب الأنساب والألقاب والأعقاب لابن فندمة ج 1 ص 3 وقال بعض العلماء فی قول النبی صلى الله علیه وآله " کل حسب ونسب ینقطع إلا حسبی ونسبی " فالحسب الشریعة، والنسب الذریة والعترة. والدلیل على صحة هذا المعنى ما روى سلمة بن الأکوع عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم أنه قال: النجوم أمان لأهل السماء، وأهل بیتی أمان لأهل الأرض، فإذا ذهبت النجوم ذهب أهل السماء، وإذا ذهب أهل بیتی ذهب أهل الأرض
[[4]] نوادر الأصول فی أحادیث الرسول للکشفی الترمذی ج 3 ص 66-67 فکذا کان له بیت النسبة وأهل بیت النسبة فلما جاءه بیت الکرامة والنبوة فغلب على ذلک البیت کان کل من رجع قلبه إلى الله تعالى على طریقه من أهل ذلک البیت وهم الأربعون الذی خلفوه من بعده حتى تقوم بهم الأرض وبهم یمطرون ویرزقون ولا یجوز أن یحمل على أهل بیت النسب لمعان أحدها أنه روی فی الحدیث ( فإذا ذهب أهل بیتی أتى أمتی ما یوعدون ) فکیف یتصور أن یذهب أهل بیته حتى لا یبقى منهم أحد وهم أکثر من أن یحصى وبرکة الله تعالى علیهم دائمة ورحمته مظلة من فوقهم وقد قال علیه السلام ( کل سبب ینقطع إلا سببی ونسبی ) والثانی أن أهل بیته نسبة بنو هاشم وبنو عبد المطلب ولم یکونوا أمانا لهذه الأمة حتى إذا ذهبوا ذهبت الدنیا والثالث أنه قد یوجد منهم الفساد کما یوجد فی غیرهم ومنهم المحسن ومنهم المسیء فبأی شیء صاروا أمانا لأهل الأرض فعلم أن المراد به من به تقوم الدنیا وهم أعلامه وأدلة الهدى فی کل وقت فإذا تفانوا لم یبق للأرض حرمة فعمهم بالبلاء فإن قال قائل بحرمة رسول الله صلى الله علیه وسلم وقربهم منه صاروا أمانا لأهل الأرض قیل حرمة رسول الله صلى الله علیه وسلم عظیمة جلیلة وفی الأرض ما هو أعظم من حرمة ذریته وهو کتاب الله فلا نجد ذکره فی الحدیث ثم الحرمة لأهل التقوى لأنه إنما عظمت حرمة رسول الله صلى الله علیه وسلم لفضل النبوة ما أکرمه الله تعالى به
[[5]] تفسیر غرائب القران ورغائب الفرقان ج 2 ص 221 سایت شامله / والمعنى من أین یتطرق إلیکم الکفر والحال أن آیات الله تتلى علیکم على لسان الرسول صلى الله علیه وسلم فی کل واقعة وبین أظهرکم رسول الله یبین لکم کل شبهة ویزیح عنکم کل علة؟ ومع هذین النورین لا یبقى لظلمة الضلال عین ولا أثر، فعلیکم أن لا تلتفتوا إلى قول المخالف وترجعوا فیما یعنّ لکم إلى الکتاب والنبی صلى الله علیه وسلم. قلت: أما الکتاب فإنه باق على وجه الدهر، وأما النبی صلى الله علیه وسلم فإن کان قد مضى إلى رحمة الله فی الظاهر، ولکن نور سره باق بین المؤمنین، فکأنه باق على أن عترته صلى الله علیه وسلم وورثته یقومون مقامه بحسب الظاهر أیضا. ولهذا قال صلى الله علیه وسلم: إنی تارک فیکم الثقلین ما أن تمسکتم بهما لن تضلوا کتاب الله وعترتی
[[6]] تفسیر المظهری ، ج 2 ص 103 سایت شامله / وَکَیفَ تَکْفُرُونَ عطف على یردّوکم والاستفهام للتعجب والإنکار وَأَنْتُمْ تُتْلى عَلَیکُمْ آیاتُ اللَّهِ على لسان الرسول غضة طریة یعنى القران وَفِیکُمْ رَسُولُهُ ینهاکم ویعظکم ویزیح شبهکم یعنى والحال ان الأسباب الداعیة الى الایمان المانعة من الکفر مجتمعة لکم قال قتادة فى هذه الایة علمان بینان کتاب الله ونبى الله اما نبى الله فقد قضى واما کتاب الله فابقاه الله رحمة منه ونعمة قلت ولکن نبى الله صلى الله علیه وسلم أرشدنا الى من ینوبه یعده من خلفائه الى یوم القیامة عن زید بن أرقم قال قام فینا رسول الله صلى الله علیه وسلم ذات یوم خطیبا فحمد الله واثنى علیه ثم قال اما بعد ایها الناس انما انا بشر یوشک ان یأتینی رسول ربى فاجیبه وانى تارک فیکم الثقلین أولهما کتاب الله فیه الهدى والنور فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به فحث على کتاب الله ورغب فیه ثم قال واهل بیتی أذکرکم الله فى اهل بیتی أذکرکم الله فى اهل بیتی- وفى روایة کتاب الله هو حبل الله من اتبعه کان على الهدى ومن ترکه کان على الضلالة رواه مسلم- ورواه الترمذی بلفظ انى تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من الاخر کتاب الله حبل ممدود من السماء الى الأرض وعترتى اهل بیتی ولن یتفرقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفونى فیهما- وروى الترمذی عن جابر قال رایت رسول الله صلى الله علیه وسلم فى حجته یوم عرفة وهو على ناقته القصواء یخطب فیقول یا ایها الناس انى ترکت فیکم ما ان أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتى اهل بیتی- قلت أشار النبی صلى الله علیه وسلم الى اهل البیت لانهم اقطاب الإرشاد فى الولایات أولهم على علیه السلام ثم ابناؤه الى الحسن العسکری وآخرهم غوث الثقلین محى الدین عبد القادر الجیلی رضى الله عنهم أجمعین لا یصل أحد من الأولین والآخرین الى درجة الولایة الا بتوسطهم کذا قال المجدد رضى الله عنه
[[7]] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ج 2 ص 439 و 442 وفی روایة صحیحة ( إنی تارک فیکم أمرین لن تضلوا إن تبعتموهما وهما کتاب الله وأهل بیتی عترتی ) زاد الطبرانی ( إنی سألت ذلک لهما فلا تقدموهما فتهلکوا ولا تقصروا عنهما فتهلکوا ولا تعلموهم فإنهم أعلم منکم ) وفی روایة کتاب الله وسنتی وهی المراد من الأحادیث المقتصرة على الکتاب لأن السنة مبینة له فأغنى ذکره عن ذکرها والحاصل أن الحث وقع على التمسک بالکتاب وبالسنة وبالعلماء بهما من أهل البیت ویستفاد من مجموع ذلک بقاء الأمور الثلاثة إلى قیام الساعة ... وفی أحادیث الحث على التمسک بأهل البیت إشارة إلى عدم انقطاع متأهل منهم للتمسک به إلى یوم القیامة کما أن الکتاب العزیز کذلک ولهذا کانوا أمانا لأهل الأرض کما یأتی ویشهد لذلک الخبر السابق ( فی کل خلف من أمتی عدول من أهل بیتی ) إلى آخره . ثم أحق من یتمسک به منهم إمامهم وعالمهم علی بن أبی طالب کرم الله وجهه لما قدمناه من مزید علمه ودقائق مستنبطاته ...
[[8]] جواهر العقدین ، القسم الثانی ، الجزء الاول ، الخامس ، ص 94 پی دی اف / إن ذلک یفهم وجود من یکون أهلاً للتمسک من أهل البیت والعترة الطاهرة فی کل زمان وجدوا فیه إلى قیام الساعة حتى یتوجه الحث المذکور إلى التمسک به، کما أنّ الکتاب العزیز کذلک، ولهذا کانوا ـ کما سیأتی ـ أماناً لأهل الأرض، فإذا ذهبوا ذهب أهل الأرض
[[9]] سمط النجوم العوالی للعاصمی المکی الشافعی ج 4 ص 160-161 قال فی جواهر العقدین ... وکل هذا یفهم وجوب من یکون أهلا للتمسک به من أهل البیت والعترة الطاهرة فی کل زمان وجدوا فیه إلى قیام الساعة حتى یتوجه الحث المذکور على التمسک به کما أن الکتاب العزیز کذلک ولهذا کانوا أمانا لأهل الأرض فإذا ذهبوا أهل الأرض
[[10]] جواهر العقدین ، القسم الثانی ، الجزء الاول ، الخامس ، ص 117 پی دی اف / فالحاصل أن الحث وقع على التمسک بالکتاب والسنة وبالعلماء ، وبهما من أهل البیت النبوی ، ویستفاد من مجموع ذلک استمرار وجود الأمور الثلاثة إلى قیام الساعة
[[11]] فیض القدیر ج 3 ص 15 قال ( الشریف ) : هذا الخبر یفهم وجود من یکون أهلا للتمسک به من أهل البیت والعترة الطاهرة فی کل زمن إلى قیام الساعة حتى یتوجه الحث المذکور إلى التمسک به کما أن الکتاب کذلک فلذلک کانوا أمانا لأهل الأرض فإذا ذهبوا ذهب أهل الأرض
[[12]] فیض القدیر ج 6 ص 297 النجوم أمان لفظ روایة الطبرانی النجوم جعلت أمانا لأهل السماء بالمعنى المقرر وأهل بیتی أمان لأمتی شبههم بنجوم السماء وهی التی یقع بها الاهتداء وهی الطوالع والغوارب والسیارات والثابتات فکذلک بهم الاهتداء وبهم الأمان من الهلاک قال الحکیم الترمذی أهل بیته هنا من خلفه على منهاجه من بعده وهم الصدیقون وهم الأبدال قال وذهب قوم إلى أن المراد بأهل بیته هنا أهل بیته فی النسب وهذا مذهب لا نظام له ولا وفاق ولا مساغ لأن أهل بیته بنو هاشم والمطلب فمتى کان هؤلاء أمنا للأمة حتى إذا ذهبوا ذهبت الدنیا إنما یکون هذا لمن هم أدلة الهدى فی کل وقت ومن قال أهل بیته ذریته فموجود فی ذریته المیل والفساد کما یوجد فی غیرها فمنهم المحسن والمسیء فبأی شیء صاروا أمانا لأهل الأرض فإن قیل بحرمة رسول الله صلى الله تعالى علیه وعلى آله وسلم فحرمته عظیمة وفی الأرض أعظم حرمة من حرمة ذریته وهو کتاب الله ولم یذکره فالحرمة لأهل التقوى قال العامری البغدادی فی شرح الشهاب ذهب قوم غلب علیهم الجهل بالآیات والسنن والآثار إلى أن أهل البیت هنا أهل بیته لا غیر وکیف یکونون أمانا مع ما وجد فی کثیر منهم من الفساد وتعدی الحدود فإن قیل فحرمة القرابة قلنا حرمتها جلیلة لکن حرمة کتاب الله أعظم من حرمة الذریة وحرمة المصطفى بالنبوة والرسالة لا بالعشیرة وإنما المراد بهم هنا أهل التقوى وأبدال الأنبیاء الذین سلکوا طریقه وأحیوا سنته وفی حدیث آل محمد کل تقی وقال السمهودی یحتمل أن المراد بأهل بیته هنا علماؤهم الذین یقتدى بهم کما یقتدى بالنجوم التی إذا خلت السماء منها جاء أهل الأرض من الآیات ما یوعدون وذلک عند موت المهدی لأن نزول عیسى لقتل الدجال فی زمنه کما جاءت به الأخبار ویحتمل أن المراد مطلق أهل بیته وهو الأظهر لأنه سبحانه وتعالى لما خلق الدنیا لأجل المصطفى جعل دوامها بدولته ثم بدوام أهل بیته D
[[13]] فیض القدیر ج 5 ص 517 ومن ثم ذهب قوم إلى أن قطب الأولیاء فی کل زمن لا یکون إلا منهم ووجه تشبیههم بالسفینة أن من أحبهم وعظمهم شکرا لنعمة جدهم وأخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات ومن تخلف عن ذلک غرق فی بحر کفر النعم وهلک فی معادن الطغیان
[[14]] روح المعانی ج 1 ص 220-221 ولم تزل تلک الخلافة فی الإنسان الکامل إلى قیام الساعة وساعة القیام بل متى فارق هذا الإنسان العالم مات العالم لأنه الروح الذی به قوامه فهو العماد المعنوی للسماء والدار الدنیا جارحة من جوارح جسد العالم الذی الإنسان روحه ولما کان هذا الأسم الجامع قابل الحضرتین بذاته صحت له الخلافة وتدبیر العالم
[[15]] نهج البلاغه ، حکمت 147 و شرح نهج البلاغة ج 18 ص 160
[[16]] شرح نهج البلاغة ج 18 ص 163 اللهم بلى ، لا تخلو الأرض من قائم بحجة الله تعالى : کیلا یخلو الزمان ممن هو مهیمن لله تعالى على عباده ، ومسیطر علیهم ، وهذا یکاد یکون تصریحا بمذهب الإمامیة ، إلا أن أصحابنا یحملونه على أن المراد به الأبدال الذین وردت الأخبار النبویة عنهم أنهم فی الأرض سائحون ، فمنهم من یعرف ، ومنهم من لا یعرف ، وأنهم لا یموتون حتى یودعوا السر ، وهو العرفان عند قوم آخرین یقومون مقامهم
[[17]] العقد الفرید ج 2 ص 74-75
[[18]] الجلیس الصالح والأنیس الناصح ج 1 ص 381
[[19]] تاریخ مدینة دمشق ج 50 ص 254-255
[[20]] دیوان المعانی ج 1 ص 146-147 أبلغ ما جاء فی وصف العلم قول علی رضی الله تعالى عنه : قیمة کل امرئ ما یحسنه . وشذ به بعضهم فقال : قیمة کل امرئ علمه . ولا أعرف فی مدح العلم وعد خصاله أبلغ من کلامه رضی الله تعالى عنه خاطب به کمیل بن زیاد أثبته لک هنا وان کان مشهورا : أخبرنا أبو أحمد حدثنا الهیثم بن أحمد ابن الزیدنی حدثنا علی بن حکیم الأذری حدثنا الربیع بن عبد الله المدنی حدثنا عبد الله بن حسن عن محمد عن علی عن آبائه عم کمیل بن زیاد قال أخذ بیدی على رضی الله تعالى عنه فلما أصحرنا قال یا کمیل إن هذه القلوب أوعیة وخسرها أوعاها ... اللهم بلى لا تخلو الأرض من قائم بحجة إما ظاهر وإما خائف لئلا تبطل حجة الله وتبیانه وکم وأین أولئک الأقلون عددا الأعظمون قدرا ...
[[21]] الأمالی للشجری ج 1 ص 87-88
[[22]] المستدرک على الصحیحین ج 2 ص 565 ح 3917
[[23]] حلیة الأولیاء ج 1 ص 79-80
[[24]] تاریخ مدینة دمشق ج 50 ص 252-253
[[25]] تاریخ مدینة دمشق ج 50 ص 253-254
[[26]] قوت القلوب ج 1 ص 232-233 فهم أهل الحقائق الذین وصفهم علی علیه السلام وفضلهم على الخلائق ، فقال فی وصفهم القلوب أوعیة ... فهذه کلها أوصاف علماء الآخرة وهذه نعوت علم الباطن وعلم القلوب لا علم الألسنة
[[27]] أمالی ابن سمعون ج 2 ص 237 وقال لکمیل بن زیاد: یا کمیل القلوب أوعیة، وخیرها أوعاها للخیر ...
[[28]] دیوان المعانی ج 1 ص 146 أبلغ ما جاء فی وصف العلم قول علی رضی الله تعالى عنه : قیمة کل امرئ ما یحسنه . وشذ به بعضهم فقال : قیمة کل امرئ علمه . ولا أعرف فی مدح العلم وعد خصاله أبلغ من کلامه رضی الله تعالى عنه خاطب به کمیل بن زیاد أثبته لک هنا وان کان مشهورا ...
[[29]] جامع بیان العلم وفضله ج 2 ص 112 وقال علی بن أبی طالب رضی الله علیه لکمیل بن زیاد النخعی وهو حدیث مشهور عند أهل العلم یستغنی عن الاسناد لشهرته عندهم یا کمیل إن هذه القلوب أوعیة فخیرها أوعاها للخیر ...
[[30]] مفتاح دار السعادة للزرعی ج 1 ص 123-124 قال أبو بکر الخطیب هذا حدیث حسن من احسن الاحادیث معنى واشرفها لفظا وتقسیم امیر المؤمنین للناس فی اوله تقسیم فی غایة الصحة ونهایة السداد
[[31]] إحیاء علوم الدین ج 1 ص 71-72 وفی وصف هؤلاء العلماء قال علی رضی الله عنه فی حدیث طویل القلوب أوعیة ...
[[32]] سراج الملوک ج 1 ص 52 قال کمیل بن زیاد النخعی: خرجت مع علی بن أبی طالب رضی الله عنه إلى الجبانة، فلما أصحرنا تنفس الصعداء، ثم قال: یا کمیل بن زیاد، إن القلوب أوعیة ...
[[33]] الفائق ج 2 ص 29 على علیه السلام قال لکمیل بن زیاد رحمه الله تعالى : الناس ثلاثة
[[34]] صید الخاطر ج 1 ص 255 إلا أن الله لا یخلی الأرض من قائم له بالحجة، جامع بین العلم والعمل. عارف بحقوق الله تعالى، خائف منه. فذلک قطب الدنیا، ومتى مات أخلف الله عوضه . وربما لم یمت حتى یرى من یصلح للنیابة عنه فی کل نائبة. ومثل هذا لا تخلو الأرض منه. فهو بمقام النبی فی الأمة .
[[35]] فتح الباری ج 6 ص 494 در شرح ح 3265 وقال بن الجوزی ... وفی صلاة عیسى خلف رجل من هذه الأمة مع کونه فی آخر الزمان وقرب قیام الساعة دلالة للصحیح من الأقوال أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجة والله أعلم
[[36]] التفسیر الکبیر ج 2 ص 176 کمیل بن زیاد قال أخذ علی بن أبی طالب رضی الله عنه بیدی فأخرجنی إلى الجبانة
[[37]] التذکرة الحمدونیة ج 1 ص 67-68 قال کمیل بن زیاد النخعی : أخذ بیدی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام فأخرجنی إلى الجبانة ...
[[38]] إعلام الموقعین ج 2 ص 195 قال أبو عمر وقال علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی الجنة لکمیل بن زیاد النخعی وهو حدیث مشهور عند أهل العلم یستغنی عن الإسناد لشهرته عندهم یاکمیل إن هذه القلوب أوعیة ...
[[39]] مفتاح دار السعادة ج 1 ص 144 وزاد الکذابون فی حدیث على إما ظاهرا مشهورا وإما خفیا مستورا وظنوا ان ذلک دلیل لهم على القول بالمنتظر وکلن هذه الزیادة من وضع بعض کذا بیهم والحدیث مشهور عن علی لم یقل أحد عنه هذه المقالة الا کذاب
[[40]] البدایة والنهایة ج 9 ص 47 وقد روى عن کمیل جماعة کثیرة من التابعین وله الأثر المشهور عن علی بن أبی طالب الذی أوله القلوب أوعیة فخیرها أوعاها وهو طویل قد رواه جماعة من الحفاظ الثقات وفیه مواعظ وکلام حسن رضی الله عن قائله
[[41]] الاتباع ج 1 ص 85 وقال أبو عمر أیضا وغیره قال علی بن أبی طالب رضی الله عنه لکمیل بن زیاد النخعی وهو حدیث مشهور یا کمیل احفظ ما أقول لک القلوب أوعیة ...
[[42]] حیاة الحیوان الکبرى ج 2 ص 530 وقال لکمیل بن زیاد : یا کمیل القلوب أوعیة ...
[[43]] سبل الهدى والرشاد ج 11 ص 299 وقال لکمیل بن زیاد : القلوب أوعیة وخیرها أوعاها ...
[[44]] فیض القدیر ج 6 ص 294 وأفضلهما کما جاء فی خبرین تتمة قال علی کرم الله وجهه لکمیل بن زیاد یا کمیل القلوب أوعیة
[[45]] إیقاظ الهمم ج 1 ص 37 قال علی بن أبی طالب لکمیل بن زیاد النخعی وهو حدیث مشهور عند أهل العلم مستغنى عن الإسناد لشهرته عندهم یا کمیل إن هذه القلوب أوعیة
[[46]] الفواکه العذاب فی الرد على من لم یحکم السنة والکتاب ج 7 ص 37 وقال علی بن أبی طالب رضی الله عنه لکمیل بن زیاد النخعی ، وهو حدیث مشهور عند أهل العلم ، یستغنى عن الإسناد لشهرته عندهم: یا کمیل إن هذه القلوب أوعیة
[[47]] أضواء البیان ج 7 ص 311 وقال علی بن أبی طالب رضی الله عنه لکمیل بن زیاد النخعی ، وهو حدیث مشهور عند أهل العلم ، یستغنى عن الإسناد لشهرته عندهم: یا کمیل إن هذه القلوب أوعیة
[[48]] صحیح مسلم ج 3 ص 1478 ح 1851
[[49]] مرقاة المفاتیح ج 7 ص 234 وعن عبد الله بن عمر قال : سمعت رسول الله یقول : ... ( ومن مات ولیس فی عنقه بیعة ) أی لإمام ( مات میتة جاهلیة ) وهو معنى ما اشتهر على الألسنة . وذکره السعد فی شرح العقائد من حدیث : من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة . ( رواه مسلم )
[[50]] شرح المقاصد فی علم الکلام ج 2 ص 275 قوله تعالی أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم وقوله صلى الله علیه وسلم من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة فإن وجوب الطاعة والمعرفة یقتضی وجوب الحصول
[[51]] طبقات الحنفیة ج 2 ص 457 وقد جاء فى الآثار والأخبار أن أولی الأمر هم العلماء الأخیار وقوله علیه السلام فى صحیح مسلم من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة معناه لم یعرف من یجب علیه الإقتداء والإهتداء به فى أوانه
[[52]] الجواهر المضیة ج 2 ص 509-510 وأما قوله علیه السلام فیما رواه مسلم من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة . فان أهل الجاهلیة ما کان لهم شرع
[[53]] الخلافة ج 1 ص 44
[[54]] السنة لابن أبی عاصم ومعها ظلال الجنة للألبانی ، ج 2 ص 503 ح 1057 سایت شامله / قال الألبانی: إسناده حسن
[[55]] مسند احمد، ج 28 ص 88-89 ح 16876 سایت شامله / قال الأرنئوط: حدیث صحیح لغیره، وهذا إسناد حسن
[[56]] صحیح مسلم ج 3 ص 1478 ح 1851 عن نافع قال جاء عبد الله بن عمر إلى عبد الله بن مطیع حین کان من أمر الحرة ما کان زمن یزید بن معاویة فقال اطرحوا لأبی عبد الرحمن وسادة فقال إنی لم آتک لأجلس أتیتک لأحدثک حدیثا سمعت رسول الله n یقوله سمعت رسول الله n یقول من خلع یدا من طاعة لقی الله یوم القیامة لا حجة له ومن مات ولیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة
[[57]] صحیح مسلم ج 3 ص 1452 ح 1821 قال عبد الله قال رسول الله n لا یزال هذا الأمر فی قریش ما بقی من الناس اثنان
[[58]] صحیح البخاری ج 3 ص 1290 ح 3310 عن بن عمر رضی الله عنهما عن النبی n قال لا یزال هذا الأمر فی قریش ما بقی منهم اثنان
[[59]] جهت مطالعه ی مدارک آن، رجوع کنید به کتاب مظلومیت حضرت زهرا B تألیف اینجانب.
[[60]] صحیح مسلم ج 3 ص 1480 ح 1853 عن أبی سعید الخدری قال قال رسول الله n إذا بویع لخلیفتین فاقتلوا الآخر منهما
[[61]] صحیح البخاری ج 6 ص 2640 ح 6796 عن عبد الملک سمعت جابر بن سمرة قال سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول یکون اثنا عشر أمیرا فقال کلمة لم أسمعها فقال أبی إنه قال کلهم من قریش
[[62]] التاریخ الکبیر للبخاری ج 8 ص 410 ح 3520 با سند معتبر ؛ حدثنا عون بن أبی جحیفة عن أبیه قال سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول لا یزال أمر أمتی صالحا حتى یمضی اثنا عشر خلیفة کلهم من قریش
[[63]] صحیح مسلم ج 3 ص 1452 ح 1821 عن حصین عن جابر بن سمرة قال دخلت مع أبی على النبی صلى الله علیه وسلم فسمعته یقول إن هذا الأمر لا ینقضی حتى یمضی فیهم اثنا عشر خلیفة قال ثم تکلم بکلام خفی علی قال فقلت لأبی ما قال قال کلهم من قریش
- ۹۹/۰۴/۰۸