پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بررسی روایات نام پدر امام مهدی عج در کتب اهل سنت

    حسین قربانی | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۱۴ ب.ظ

    شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که حضرت مهدی علیه السلام همنام با حضرت رسول صلی الله علیه وآله است، اما بیشتر آن ها قائل به این هستند که نام پدر ایشان نیز همنام با پدر پیامبر صلی الله علیه وآله؛ یعنی عبدالله است!

    ابن تیمیه می گوید:

    «شیعیان دوازده امامی که ادعا می کنند مذهب شان دوازده امامی است، اسم مهدی آنان م ح م د بن الحسن است در حالی که آن مهدی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله توصیف کرده، اسمش محمد بن عبد الله است. به این جهت، گروهی از شیعه، جمله «اسم ابیه اسم ابی» را از روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله حذف کرده اند تا با دروغ های آنان تناقض نداشته باشد و گروهی نیز روایت را تحریف کرده اند و گفته اند: جد مهدی، حسین و کنیه جدش ابو عبد الله است، پس معنای روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله این می شود که اسم مهدی، محمد بن ابی عبد الله است و کنیه، اسم قرار داده شده است.»[1]

    ما در اینجا ابتدا صحت حدیث «اسمه اسمی ؛ نام او همنام من است» بدون زیاده ی «و اسم ابیه اسم ابی ؛ اسم پدرش نیز همنام پدرم است» را ثابت می کنیم و سپس روشن می سازیم که جمله ی «اسم ابیه اسم ابی» هیچ سند معتبری ندارد و به دلایل مختلفی، به حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله؛ یعنی حدیث «اسمه اسمی» اضافه شده است.

    حدیث «اسمه اسمی» بدون زیاده

    سند اول: عمرو بن مرة از زر از ابن مسعود

    «حدثنا محمد بن السری بن مهران الناقد ثنا عبد الله بن عمر بن أبان ثنا یوسف بن حوشب الشیبانی ثنا أبو یزید الأعور عن عمرو بن مرة عن زر بن حبیش عن عبد الله بن مسعود قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله لا یذهب الدنیا حتى یملک رجل من أهل بیتی یوافق اسمه اسمی.»

    این روایت را طبرانی نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم در متابعات، حکم به حسن بودن سندش داده است.[2]

    سند دوم: اعمش از زر از حذیفه

    «وقال الطبرانی حدثنا محمد بن زکریا الهلالی حدثنا العباس ابن بکار حدثنا عبد الله بن زیاد عن الأعمش عن زر بن حبیش عن حذیفة قال خطبنا النبی صلی الله علیه وآله فذکر ما هو کائن ثم قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجلا من ولدی اسمه اسمی ولکن هذا إسناد ضعیف.» [3]

    سند سوم: از ابو سعید خدری

    «حدثنا الولید عن أبی رافع عمن حدثه عن أبی سعید الخدری رضى الله عنه عن النبی صلی الله علیه وآله قال اسم المهدی اسمی.»[4]

    سند چهارم: از حضرت علی علیه السلام

    «قال أبو داود حدثت عن هارون بن المغیرة قال ثنا عمرو بن أبی قیس عن شعیب بن خالد عن أبی إسحاق قال قال علی رضی الله عنه ونظر إلى ابنة الحسن فقال إن ابنی هذا سید کما سماه النبی صلی الله علیه وآله وسیخرج من صلبه رجل یسمى باسم نبیکم یشبهه فی الخلق ولا یشبهه فی الخلق ثم ذکر قصة یملأ الأرض عدلا.»[5]

    سند پنجم: از عبد الله بن عمر

    «وعن عبد الله بن عمر ، رضی الله عنهما قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله: ' یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی ، اسمه کاسمی ، وکنیته ککنیتی، یملأ الأرض عدلا ، کما ملئت جورا.»[6]

    سند ششم: از حسن بصری

    «حدثنا عبد الله بن مروان عن العلاء بن عتبة عن الحسن أن رسول الله صلی الله علیه وآله ذکر بلاء یلقاه أهل بیته حتى یبعث الله رایة من المشرق سوداء من نصرها نصره الله ومن خذلها خذله الله حتى یأتوا رجلا اسمه کاسمی فیولیه أمرهم فیؤیده الله وینصره.»

    این روایت را نعیم بن حماد با سند صحیح مرسل نقل کرده است.[7]

    سند هفتم: عاصم از ابوصالح از ابوهریره

    «حدثنا عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار العطار حدثنا سفیان بن عیینة عن عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وآله قال یلی رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی قال عاصم وأنا أبو صالح عن أبی هریرة قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتى یلی.»

    این روایت را ابو عیسی ترمذی نقل کرده و یکی از اسنادش را حسن و دیگری را صحیح دانسته است.[8]

    سند هشتم: عاصم از زر از ابن مسعود

    چهار نفر از عاصم از زر بن جیش از ابن مسعود، این روایت را بدون زیاده نقل کرده اند:

    طریق اول: سفیان ثوری از عاصم

    حدثنا عبید بن أسباط بن محمد القرشی الکوفی قال حدثنی أبی حدثنا سفیان الثوری عن عاصم بن بهدلة عن زر عن عبد الله قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله لا تذهب الدنیا حتى یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی

    این روایت را ابو عیسی ترمذی نقل کرده و سپس آن را حسن و صحیح دانسته است.[9]

    «حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا یحیى بن سعید عن سفیان حدثنی عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وآله قال لا تذهب الدنیا أو قال لا تنقضی الدنیا حتى یملک العرب رجل من أهل بیتی ویواطئ اسمه اسمی.»

    این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده و محقق کتابش، احمد محمد شاکر، در دو جا سندش را تصحیح کرده است.[10]

    طریق دوم: سفیان بن عیینه از عاصم

    «حدثنا عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار العطار حدثنا سفیان بن عیینة عن عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وآله قال یلی رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی قال عاصم وأنا أبو صالح عن أبی هریرة قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتى یلی.»

    این روایت را ترمذی نقل کرده و آن را حسن و صحیح دانسته است.[11]

    «حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا سفیان بن عیینة ثنا عاصم عن ذر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وآله لا تقوم الساعة حتى یلی رجل من أهل بیتی یواطی اسمه اسمی.»

    این روایت را نیز احمد بن حنبل نقل کرده و محقق کتابش، احمد شاکر، سندش را تصحیح کرده است.[12]

    طریق سوم: عمر بن عبید از عاصم

    «حدثنا عبد الله حدثنی أبی حدثنا عمر بن عبید الطنافسی عن عاصم بن أبی النجود عن زر بن حبیش عن عبد الله قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله لا تنقضی الأیام ولا یذهب الدهر حتى یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطی اسمه اسمی.»

    این روایت را نیز احمد بن حنبل نقل کرده و محقق کتابش، احمد شاکر، سندش را تصحیح کرده است.[13]

    طریق چهارم: ابو شهاب (محمد بن ابراهیم) از عاصم

    «وحدثنا الفضل بن الحباب فی عقبه حدثنا مسدد حدثنا محمد بن إبراهیم أبو شهاب حدثنا عاصم بن بهدلة عن زر عن ابن مسعود قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله لو لم یبق من الدنیا إلا لیلة لملک فیها رجل من أهل بیتی اسمه اسمی.»

    این روایت را نیز ابن حبان در صحیحش نقل کرده است.[14]

    بررسی روایات با زیاده ی «اسم ابیه اسم ابی»

     با چند سند دیگر، این روایت با زیاده ی « اسم ابیه اسم ابی » نقل شده است که به بررسی آن ها می پردازیم:

    سند اول: چندین نفر از عاصم از زر از ابن مسعود

    قبلا آوردیم که از طریق «عمرو بن مرة و اعمش از زر بن جیش»، این حدیث بدون زیاده ی «اسم ابیه اسم ابی» نقل شده است و از طریق «عاصم از ابو صالح از ابوهریره» نیز این حدیث، بدون زیاده نقل شده است؛ و از طریق «عاصم از زر بن جیش از ابن مسعود» هم، این حدیث با 4 سند صحیح بدون زیاده نقل شده است.

    از طرف دیگر، با توجه به مضطرب الحدیث بودن عاصم بن بهدله ، روشن می شود که عاصم در نقل روایت اشتباه کرده است و این سند قابلیت احتجاج برای اثبات نام پدر حضرت مهدی علیه السلام را ندارد.

    نعیم بن حماد بعد از نقل این روایت با اضافه ی «اسم ابیه اسم ابی» به نقل از ابن عیینه از عاصم از زر از عبد الله بن مسعود، می گوید:

    «از او (یکی از این راویان مذکور) چندین مرتبه شنیدم که این روایت را بدون ذکر نام پدرش نقل کرد.»[15]

    سند دوم: حبیب از ابو طفیل از امیرالمومنین علیه السلام

    «حدثنا أبو سعد عبد الملک بن أبی عثمان الزاهد رحمه الله أنا حامد ابن محمد الهروی أنا علی ابن عبد العزیز ثنا أبو نعیم ثنا فطر بن خلیفة عن حبیب بن أبی ثابت عن أبی الطفیل عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه وآله أنه قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجلا من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.»[16]

    سند این روایت بیهقی اگرچه معتبر است، اما همین حدیث با همین سند و البته کوتاه تر (معتبرتر) ، بدون زیاده ی «اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی» نقل شده است:

    «حدثنا الفضل بن دکین قال حدثنا فطر عن القاسم بن أبی بزة عن أبی الطفیل عن علی عن النبی صلی الله علیه وآله قال لو لم یبق من الدهر إلا یوم لبعث الله رجلا من أهل بیتی یملؤها عدلا کما ملئت جورا.»

    این روایت را ابن ابی شیبه[17] و ابو داود[18] نقل کرده اند.

    سند بیهقی: به واسطه ی 3 نفر از ابو نعیم (الفضل بن دکین) از فطر بن خلیفه از حبیب بن ابی ثابت از ابو طفیل از امام علی علیه السلام

    سند ابی ابی شیبه: از خود فضل بن دکین (ابو نعیم) از فطر بن خلیفه از قاسم بن ابی برزه (ثقه) از ابو طفیل از امام علی علیه السلام

    و البته خود بیهقی با سندی شبیه تر به سند قبلی، همین حدیث را بدون زیاده نقل کرده است:

    «وأخبرنا أبو عبد الرحمن السلمی وأبو نصر عمر بن عبد العزیز بن قتادة قالا أنا یحیى بن منصور القاضی ثنا علی بن عبد العزیز ثنا أبو نعیم ثنا فطر عن القاسم بن أبی بزة عن أبی الطفیل عن علی بن أبی طالب عن النبی صلی الله علیه وآله قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لبعث الله رجلا من أهل بیتی یملأها عدلا کما ملئت جورا.»[19]

    سند دوم بیهقی: به واسطه ی دو نفر از یحیی بن منصور از علی بن عبد العزیز از ابو نعیم از فطر از قاسم از ابو طفیل از امیرالمومنین علیه السلام.

    و جالب تر اینکه بیهقی همین روایت مورد بررسی را یک صفحه بعدش با همان سند روایت مورد بررسی، ولی بدون اضافه ی «اسمه اسمی واسم ابیه اسم ابی» نقل کرده است:

    «قال وحدثنا فطر عن حبیب بن أبی ثابت عن أبی الطفیل عن علی رضی الله عنه قال فطر رواه عن النبی صلی الله علیه وآله لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجلا من أهل بیتی یملأها عدلا کما ملئت جورا.»[20]

    بنابراین سند دوم این حدیث هم فاقد حجیت برای اثبات نام پدر حضرت مهدی علیه السلام است.

    سند سوم: علقمة بن قیس و عبیدة السلمانی از ابن مسعود

    «أخبرنی أبو بکر بن دارم الحافظ بالکوفة ثنا محمد بن عثمان بن سعید القرشی ثنا یزید بن محمد الثقفی ثنا حبان بن سدیر عن عمرو بن قیس الملائی عن الحکم عن إبراهیم عن علقمة بن قیس وعبیدة السلمانی عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه قال أتینا رسول الله صلی الله علیه وآله فخرج إلینا مستبشرا یعرف السرور فی وجهه فما سألناه عن شیء إلا أخبرنا به ولا سکتنا إلا إبتدأنا حتى مرت فتیة من بنی هاشم فیهم الحسن والحسین فلما رآهم التزمهم وانهملت عیناه فقلنا یا رسول الله ما نزال نرى فی وجهک شیئا نکرهه فقال إنا أهل بیت اختار الله لنا الآخرة على الدنیا وأنه سیلقى أهل بیتی من بعدی تطریدا وتشریدا فی البلاد حتى ترتفع رایات سود من المشرق فیسألون الحق فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه فیقاتلون فینصرون فمن أدرکه منکم أو من أعقابکم فلیأت إمام أهل بیتی ولو حبوا على الثلج فإنها رایات هدى یدفعونها إلى رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملک الأرض فیملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.»[21]

    این روایت را حاکم نقل کرده، ولی تصحیح نکرده است و در برنامه ی جوامع الکلم در بررسی سند این روایت، به ابوبکر بن دارم رتبه ی کذاب، به محمد بن عثمان رتبه ی مجهول الحال و به حبان بن سدیر رتبه ی منکر الحدیث داده شده است؛ بنابراین سند این روایت نیز فاقد اعتبار است.

    سند چهارم: هیثم بن عبد الرحمن از شخص مجهول از امیرالمومنین علیه السلام

    «حدثنا عبد الله بن مروان عن الهیثم بن عبد الرحمن عمن حدثه عن علی بن أبی طالب رضى الله عنه قال المهدی مولده بالمدینة من أهل بیت النبی صلی الله علیه وآله وإسمه [ اسمی أبیه ] اسم أبی.»[22]

    در ضعف سند این روایت همین کفایت می کند که معلوم نیست واسطه ی بین هیثم و امیرالمومنین علیه السلام چه کسی است.

    سند پنجم: اسرائیل از میمون القداح از ابو طفیل

    «حدثنا الولید ورشدین عن ابن لهیعة عن إسرائیل بن عبادة عن میمون القداح عن أبی الطفیل رضى الله عنه أن رسول الله صلی الله علیه وآله وصف المهدی فذکر ثقلا فی لسانه وضرب بفخذه الیسرى بیده الیمنى إذا أبطأ علیه الکلام اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.»[23]

    طبق برنامه ی جوامع الکلم، اسرائیل بن عبادة و میمون القداح مجهول هستند؛ لذا سند این روایت نیز فاقد اعتبار برای احتجاج است.

    سند ششم: ابی المحبر از معاویة بن قرة از قرة المزنی

    «حدثنا محمد بن عبدوس بن کامل السراج ثنا أحمد بن محمد بن نیزک ح وحدثنا أحمد بن محمد بن صدقة ثنا محمد بن یحیى الأزدی قالا ثنا داود بن المحبر بن قحذم حدثنی أبی المحبر بن قحذم عن معاویة بن قرة عن أبیه قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله لتملأن الأرض ظلما وجورا کما ملئت قسطا وعدلا حتى یبعث الله رجلا منی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملأها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا یلبث فیکم سبعا أو ثمانیا فإن کثر فتسعا لا تمنع السماء قطرها ولا الأرض شیئا من نباتها.»[24]

    این روایت را طبرانی نقل کرده و طبق برنامه جوامع الکلم، داود بن المحبر وضاع (جعل کننده ی حدیث) و ابی المحبر بن قحذم ضعیف الحدیث هستند.

    سند هفتم: مجالد از شعبی از تمیم الداری

    ابن حبان چنین روایت کرده است:

    «عبد الله بن السری المدائنی شیخ یروی عن أبی عمران الجونی العجائب التی لا یشک من هذا الشأن صناعته أنها موضوعة لا یحل ذکره فی الکتب إلا على سبیل الإنباه عن أمره لمن لا یعرفه روى عن أبی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال قلت یا رسول الله رأیت للروم مدینة یقال لها أنطاکیة ما رأیت أکثر مطرا منها فقال النبی e نعم وذلک أن فیها التوراة وعصا موسى ورضراض الألواح وسریر سلیمان بن داود فی غار من غیرانها ما من سحابة تشرف علیها من وجه من الوجوه إلا أفرغت ما فیها من البرکة فی ذلک الوادی فلا تذهب الأیام ولا اللیالی حتى یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی یشبه خلقه لخلقی وخلقه خلقی یملأ الدنیا قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا أخبرناه بن قتیبة قال حدثناه أحمد بن أسلم السقا الحلبی قال حدثنا عبد الله بن السری المدائنی عن أبی عمران الجونی عن مجالد .»[25]

    خطیب بغدادی نیز اینچنین روایت می کند:

    «عبد الله بن السرى المدائنی صاحب شعیب بن حرب حدث عن عبد الرحمن بن أبى الزناد وهشام بن لاحق وشعیب بن حرب وسعید بن زکریا المدائنی وحفص بن سلیمان الغاضرى روى عنه خلف بن تمیم وأحمد بن خلید الحلبی وغیرهما وکان عبد الله بن السرى قد تحول إلى أنطاکیة فسکنها وحدث بها أخبرنا الحسین بن على بن الحسین بن بطحا المحتسب أخبرنا أبو سلیمان محمد بن الحسین بن على الحرانی حدثنا محمد بن الحسن بن قتیبة حدثنا أحمد بن مسلم الحلبی قال حدثنا عبد الله بن السرى المدائنی عن أبى عمر البزاز عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال قلت یا رسول الله ما رأیت للروم مدینة مثل مدینة یقال لها أنطاکیة وما رأیت أکثر مطرا منها فقال النبی صلی الله علیه وآله نعم وذلک ان فیها التوراة وعصا موسى ورضراض الالواح ومائدة سلیمان بن داود فی غار من غیرانها ما من سحابة تشرف علیها من وجه من الوجوه الا فرغت ما فیها من البرکة فی ذلک الوادی ولا تذهب الأیام ولا اللیالی حتى یسکنها رجل من عترتى اسمه اسمى واسم أبیه اسم أبى یشبه خلقه خلقى وخلقه خلقى.»[26]

    طبق برنامه ی جوامع الکلم، عبد الله بن السری المدائنی ضعیف الحدیث، ابی عمر البزاز متهم بالوضع و مجالد بن سعید نیز ضعیف الحدیث هستند.

    سند هشتم: ابن جریج از عطاء از ابن عباس

    «وقد روی هذا الحدیث عن عطاء عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه وآله وفیه زیادة على ما رواه الشعبی عن تمیم الداری نقلته من خط القاضی أبی عمرو عثمان بن عبد الله بن إبراهیم الطرسوسی قاضی معرة النعمان وکان فاضلا مسندا قال حدثنا أبو عمیر عدی بن أحمد بن عبد الباقی قال حدثنا یوسف ابن سعید بن مسلم قال حدثنا الحجاج عن ابن جریج عن عطاء عن ابن عباس قال کنت جالسا عند النبی صلی الله علیه وآله إذ أتاه أتاه تمیم الداری فقال له رسول الله صلی الله علیه وآله من أین قدمت قال من الشام فقال تمیم یا رسول الله لم أر بالشام مدینة أحسن من أنطاکیة ولا أطیب إلا أنها کثیرة الأمطار فقال رسول الله صلی الله علیه وآله أتدرون ما السبب فی ذلک قالوا الله ورسوله أعلم قال فیها جبل وفی 29 ظ ذلک الجبل غار وفی ذلک الغار عصاة موسى صلی الله علیه وآله وشیء من ألواحه ومائدة سلیمان ومحبرة إدریس ومنطقه شعیب وبردا نوح ولا تطلع سحابة شرقیة ولا غربیة ولا قبلیة ولا حربیة إلا حط من برکتها علیها وعلى ذلک الغار قبل أن تمطر فی الدنیا ولا تقوم الساعة ولا تذهب اللیالی والأیام حتى یخرج رجل من أهل بیتی ومن عترتی یوافق اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیستخرج جمیع ما فی ذلک الغار یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا وظلما.»[27]

    در ضعف سند این روایت نیز همین کفایت می کند که ابو عمیر عدی بن احمد، مجهول الحال است.

    بنابراین حدیث «اسم ابیه اسم ابی» هیچ سند معتبری نداشته و به نظر می رسد که مخالفین شیعه، تنها به این خاطر که این روایت با نظر شیعه مغایر است، آن را قبول کرده اند.

    انگیزه های جعل این روایت

    انگیزه هایی برای جعل عبارت «و اسم ابیه اسم ابی » و افزودن آن به حدیث اصلی وجود داشته است:

    انگیزه ی اول: جعل توسط یاران محمد بن عبد الله بن حسن نفس زکیه که به نام مهدی قیام کرد.

    صلاح الدین صفدی می نویسد:

    «مغیره بن سعید العجلی که به زودی إن شاء الله تعالی ذکرش خواهد آمد، با وجود گمراهی اش، به اصحابش می گفت: مهدی منتظر همان محمد بن عبد الله (بن حسن مثنی) است و برای اثبات آن استدلال می کرد به اینکه اسم او و اسم پدرش همنام پیامبر صلی الله علیه وآله و پدر آن حضرت است و گفت: این است همان مراد از فرمایش پیامبر صلی الله علیه وآله که : « به زودی بعد از من مردی می آید که اسمش اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.»

    و برای عبد الله پدر، فرزندانی بود: همین محمد، ابراهیم، ادریس، موسی الجون و یحیی. پس محمد دعوتش را در مدینه آشکار کرد و بر آن و مکه مستولی شد و برادرش ابراهیم بر بصره ولایت یافت و برادر آن دو؛ یعنی ادریس نیز بر بعضی بلاد مغرب مستولی گشت و آن در زمان خلافت منصور عباسی بود.»[28]

    شیخ ربیع بن محمد السعودی وهابی نیز می نویسد:

    «بدون شک این روایت را اصحاب محمد بن عبد الله نفس زکیه جعل کرده اند؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدى موعود است.»[29]

    انگیزه ی دوم: جعل توسط یاران مهدی عباسی (محمد بن عبد الله) برای سرکوب اعتراضات.

     ابو الفرج اصفهانی متوفای 356 هـ روایت می کند که منصور عباسی می خواست برای پسرش مهدی بیعت بگیرد، ولی پسرش جعفر معترض بود؛ لذا مجلسی برپا کرد و از خطیبان و شاعران خواست تا از مهدی تعریف و تمجید کنند؛ آنجا بود که مطیع بن إیاس این حدیث را جعل کرد و بدینوسیله برای مهدی بیعت گرفته شد.

    «فضل بن إیاس گفت: منصور عباسی (که اسمش عبد الله بود) می خواست برای مهدی (که اسمش محمد بود) بیعت بگیرد، اما پسرش جعفر در مورد آن به او اعتراض می کرد؛ پس منصور دستور داد مردم را در مراسمی حاضر کنند و چنین کردند؛ سپس خطیبان برخاستند و سخنرانی کردند و شاعران نیز در وصف مهدی و فضائلش شعر ها گفتند که در میان آن ها مطیع بن إیاس بود، آنگاه که وی از سخنرانی و شعر گفتن فارغ شد، به منصور گفت: ای امیر مومنان ! فلانی از فلانی برای ما حدیث کرد از پیامبر صلی الله علیه وآله که فرمودند: «مهدی از ما است و محمد بن عبد الله می باشد و مادرش از غیر ماست، زمین را از عدل پر می کند همانطور که از ظلم و جور پر شده است» و این برادرت عباس بن محمد نیز بر آن شهادت می دهد. سپس مقابل عباس آمد و به او گفت: تو را به خدا قسم می دهم، آیا این حدیث را شنیدی؟ پس او از ترس منصور گفت: آری. بنابر این منصور به مردم دستور داد تا با مهدی بیعت کنند.

    راوی می گوید: هنگامی که مجلس تمام شد، در حالی که عباس بن محمد با آن کنار نیامده بود گفت: آیا این زندیق را ندیدید زمانی که بر خدای عز و جل و رسولش صلی الله علیه وآله دروغ بست تا اینکه مرا نیز بر دروغش شاهد گرفت؟ پس من از ترس برای او شهادت دروغ دادم و تمام حاضران، شاهد دروغ من بودند. و این خبر به جعفر بن ابی جعفر رسید_ در حالی که مطیع بن إیاس از مریدان او بود و به او خدمت می کرد_ پس او را ترساند و از خدمتش طرد کرد...»[30]          

    انگیزه ی سوم: جعل توسط یاران محمد بن عبد الله المستکفی بالله عباسی

    زمانی که المستکفی بالله، خلیفه ی عباسی که اسمش عبد الله بود از خلافت خلع شد، گروهی برای رسیدن به دربار طمع کردند و برای اینکه پسرش محمد به خلافت برسد ، گفتند رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: مهدی بعد از من اسمش اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.

    صلاح الدین صفدی متوفای 764 هـ می نویسد:

    «هنگامی که پدر ابو الحسن از خلافت خلع شد و چشمانش کنده شدند، از بغداد گریخت و وارد شام و مصر شد و در آنجا اقامت کرد. ثابت بن سنان الصابی ذکر کرد که محمد بن المستکفی در نزد کافور الاخشیذی بود، گروهی او را در خلافت به طمع انداختند و گفتند: همانا رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «مهدی بعد از من اسمش همنام من و اسم پدرش همنام پدرم است» و تو اگر به بغداد برگردی، دیلم با تو برای خلافت بیعت می کند؛ پس او مخفیانه داخل بغداد شد و گروهی از دیلم در سال 357 هـ با او بیعت کردند، پس پادشاه عز الدوله - بختیار - پسر معز الدوله از آن مطلع شد و گفت: پدرم مرا بعد از خودش به خلافت منصوب نمود و اسمم را بر دینار و درهم ضرب کرد.»[31]

    انگیزه ی چهارم: جعل توسط شیعه برای تأیید اعتقاداتش !!

    سعد محمد حسن، از اساتید الازهر می گوید:

    «شیعه احادیث بسیاری را ساخته و جعل کرده مطابق با رویکرد نظرش و آن را به پیغمبر صلی الله علیه وآله نسبت داده تا این اعتقاد را رنگ اسلامی رسمی بدهد و از جمله سخن آن هاست:  "و نام پدرش نام پدر من است و آن را پر از عدل می کند همانطوری که پر از ظلم و جور بود" تا آخر آن چه اختراع می کنند و می سازند و آن بسیار است.»[32]

    جعلی دانستن اضافه ی حدیث از جانب احمد بن حنبل

    محمد بن یوسف گنجی شافعی می نویسد:

    «روایت «واسم ابیه اسم ابی» زاید بوده و بر حدیث افزوده شده است ... و فصل الخطاب در مورد آن این است که امام احمد با وجود کمال دقتش، این حدیث را در چند جای مسندش فقط به صورت «اسمه اسمی» روایت کرده است.»[33]

     

    [[1]] منهاج السنة النبویة  ج 8   ص 256-257 أن الاثنى عشریة الذین أدعوا أن هذا هو مذهبهم مهدیهم اسمه محمد بن الحسن والمهدی المنعوت الذی وصفه النبی صلى الله علیه وسلم اسمه محمد بن عبد الله ولهذا حذفت طائفة ذکر الأب من لفظ الرسول حتى لا یناقض ما کذبت وطائفة حرفته فقالت جده الحسین وکنیته أبو عبد الله فمعناه محمد بن أبی عبد الله وجعلت الکنیة اسما

    [[2]] المعجم الکبیر  ج 10   ص 131 ح 10208 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات عدا یوسف بن حوشب الشیبانی وهو مقبول

    [[3]] المنار المنیف  ج 1   ص 148

    [[4]] الفتن لنعیم بن حماد  ج 1   ص 368 ح 1080 

    [[5]] سنن أبی داود  ج 4   ص 108 ح 4290

    [[6]] عقد الدرر فی أخبار المنتظر للمقدسی الشافعی السلمی  ج 1   ص 95

    [[7]] الفتن لنعیم بن حماد  ج 1   ص 313 ح 904 با سند صحیح مرسل .

    تمام رجال سند این روایت، طبق برنامه ی جوامع الکلم ، ثقه هستند اما چون حسن بصری واسطه ی میان خود و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را ذکر نکرده، لذا این روایت مرسل است.

    [[8]] سنن الترمذی  ج 4   ص 505 ح 2231 قال أبو عیسى هذا حدیث حسن صحیح

    [[9]] سنن الترمذی  ج 4   ص 505 ح 2230 قال أبو عیسى وفی الباب عن علی وأبی سعید وأم سلمة وأبی هریرة وهذا حدیث حسن صحیح

    [[10]] مسند أحمد بن حنبل ، ج 3 ص 494 ح 3573 و ج 4 ص 140 ح 4098 پی دی اف / قال الشاکر: إسناده صحیح

    [[11]] سنن الترمذی  ج 4   ص 505 ح 2231 قال أبو عیسى هذا حدیث حسن صحیح

    [[12]] مسند أحمد بن حنبل ، ج 3 ص 491 ح 3571 قال احمد محمد شاکر: إسناده صحیح

    [[13]] مسند أحمد بن حنبل  ج 4 ص 202 ح 4279 پی دی اف / قال الشاکر: إسناده صحیح

    [[14]] صحیح ابن حبان  ج 13   ص 284 ح 5954

    [[15]] الفتن لنعیم بن حماد  ج 1   ص 367 حدثنا ابن عیینة عن عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلى الله علیه وسلم قال المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی وسمعته غیر مرة لا یذکر اسم أبیه

    [[16]] الاعتقاد  ج 1   ص 215

    [[17]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 7   ص 513 ح 37648

    [[18]] سنن أبی داود  ج 4   ص 107 ح 4283

    [[19]] الاعتقاد  ج 1   ص 216

    [[20]] الاعتقاد  ج 1   ص 216

    [[21]] المستدرک على الصحیحین  ج 4   ص 511

    [[22]] الفتن لنعیم بن حماد  ج 1   ص 366 ح 1073

    [[23]] الفتن لنعیم بن حماد  ج 1   ص 365 ح 1069

    [[24]] المعجم الکبیر  ج 19   ص 32

    [[25]] المجروحین  ج 2   ص 33

    [[26]] تاریخ بغداد  ج 9   ص 471

    [[27]] بغیة الطلب فی تاریخ حلب  ج 1   ص 100-101

    [[28]] الوافی بالوفیات  ج 3   ص 243 وکان المغیرة بن سعید العجلی وسوف یأتی ذکره إن شاء الله تعالى مع ضلالته یقول لأصحابه إن المهدی المنتظر هو محمد بن عبد الله ویستدل على ذلک بأن اسمه واسم أبیه کاسم النبی صلى الله علیه وسلم واسم أبیه وقال هو المراد بقوله صلى الله علیه وسلم سیأتی رجل بعدی یوافق اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی الحدیث ولعبد الله والدة عدة أولاد محمد هذا وإبراهیم وإدریس وموسى الجون ویحیى فأظهر محمد دعوته بالمدینة واستولى علهیا وعلى مکة واستولى أخوه إبراهیم على البصرة واستولى أخوهما إدریس على بعض بلاد المغرب وکان ذلک فی ولایة المنصور

    [[29]] الشیعة الامامیة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام ص 307 پی دی اف / و من تلک الأحادیث: «لو لم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد لطول اللّه‏ ذلک الیوم حتى یبعث اللّه‏ فیه رجلاً من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم ابی» . ولا ریب انّ هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد اللّه‏ النفس الزکیة، فانّه کان معروفا بکونه المهدی.

    [[30]] الأغانی  ج 13   ص 313 حدثنی عیسى بن الحسن الوراق قال حدثنی عمر بن محمد بن عبد الملک الزیات وحدثنیه الحسن بن علی عن ابن مهرویه عن عمر بن محمد بن عبد الملک الزیات قال حدثنی محمد بن هارون قال أخبرنی الفضل بن إیاس الهذلی الکوفی أن المنصور کان یرید البیعة للمهدی وکان ابنه جعفر یعترض علیه فی ذلک فأمر بإحضار الناس فحضروا وقامت الخطباء فتکلموا وقالت الشعراء فأکثروا فی وصف المهدی وفضائله وفیهم مطیع بن إیاس فلما فرغ من کلامه فی الخطباء وإنشاده فی الشعراء قال للمنصور یا أمیر المؤمنین حدثنا فلان عن فلان أن النبی صلى الله علیه وسلم قال المهدی منا محمد بن عبد الله وأمه من غیرنا یملؤها عدلا کما ملئت جورا وهذا العباس بن محمد أخوک یشهد على ذلک ثم أقبل على العباس فقال له أنشدک الله هل سمعت هذا فقال نعم مخافة من المنصور فأمر المنصور الناس بالبیعة للمهدی قال ولما انقضى المجلس وکان العباس بن محمد لم یأنس به قال أرأیتم هذا الزندیق إذ کذب على الله عز وجل ورسوله صلى الله علیه وسلم حتى استشهدنی على کذبه فشهدت له خوفا وشهد کل من حضر علی بأنی کاذب وبلغ الخبر جعفر بن أبی جعفر وکان مطیع منقطعا إلیه یخدمه فخافه وطرده عن خدمته ...

    [[31]] الوافی بالوفیات  ج 3   ص 254 المستکفی بالله أمیر المؤمنین ابن المکتفی ابن المعتضد ابن الأمیر الموفق ابن المتوکل ابن المعتصم ابن الرشید ابن المهدی ابن المنصور فارق أبو الحسن هذا بغداد لما خلع والده وسملت عیناه وهرب فدخل الشام ومصر وأقام هناک ذکر ثابت بن سنان الصابئ أن محمد بن المستکفی کان عند کافور الأخشیذی فلاذ به جماعة وأطمعوه فی الخلافة وقالوا إن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال المهدی من بعدی اسمه أسمى واسم أبیه اسم أبی وأنت إن عدت إلى بغداد بایع لک الدیلم بالخلافة فدخلها سرا وبایعه جماعة من الدیلم سنة سبع وخمسین وثلث مایة فاطلع الملک عز الدولة بختیار ابن معز الدولة على ذلک وکان قد قال إن والدی کان نصبنی فی الخلافة بعده وکتب اسمی على الدینار والدرهم

    [[32]] المهدیة فی الإسلام ، ص 69 پی دی اف / ما اختلقت الشیعة الأحادیث الکثیرة ووضعتها مؤیدة لوجهة نظرها ورفعتها الی النبی ، لتصبغ هذا المعتقد بصیغة اسلامیة رسمیة ، من ذلک قولهم: «... واسم ابیه اسم ابی ، یملؤها عدلا کما ملئت ظلما وجورا» ، إلی آخر ما ابتدعوا وصنعوا وإنه لکثیر

    [[33]] کفایة الطالب و یلیه البیان فی أخبار صاحب الزمان ص 483 پی دی اف / و الذی رواه «و اسم أبیه اسم أبی » فهو زائدة و هو یزید فی الحدیث ... و القول الفصل فی ذلک ان الامام احمد مع ضبطه و إتقانه روى هذا الحدیث فی مسنده عدة مواضع و اسمه اسمی

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی