پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    غیبت امام مهدی عج در قرآن و روایات اهل ست

    حسین قربانی | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۶ ب.ظ

    بر خلاف کتب شیعه که مملو از روایات مربوط به غیبت امام زمان عجل الله فرجه الشریف است، متأسفانه در کتب اهل سنت این مبحث چندان مطرح نشده، اما خالی از اشارات نیز نیست.

    آیات ایمان به غیب

    1. (( الم (1) ذَٰلِک الْکتَابُ لَا رَیبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ (2) الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ وَیقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ (3).)) 

    «الف، لام، میم (1) آن کتاب [بلند مرتبه‌] هیچ تردیدى در آن نیست، راهنماى پرهیزگاران است (2) آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز را برپا مى‌دارند و از آنچه روزیشان کرده‌ایم، انفاق مى کنند (3).»[1]

    2. (( وَیقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِّن رَّبِّهِ ۖ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّـهِ فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ .))

    «و می‌گویند: چرا نشانه‌ای (رسالتی) از جانب پروردگارش بر او نازل نشده‌؟ بگو: غیب فقط برای خداست، پس انتظار بکشید (که) همواره من (هم) با شما از منتظرانم.»[2]

    محمد ناصر الدین ألبانی وهابی می گوید:

    «و خلاصه مطلب این است: عقیده به خروج مهدی (علیه السلام) عقیده ای متواتر و ثابت به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بوده و ایمان به آن واجب است؛ زیرا از اموری غیبی است و ایمان به آن از صفات متقین است همچنان که خداوند متعال می فرماید: ... و انکار مهدی (علیه السلام) بیان نمی شود مگر از افراد جاهل یا معاند. از خدای تعالی می خواهم که ما را بمیراند بر ایمان به آن، و به هر چه در کتاب و سنت به صحت پیوسته است.»[3]

    آیه ی غیبت کبری

     ((أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یکونُوا کالَّذِینَ أُوتُوا الْکتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ.))

    «آیا برای کسانی که ایمان آورده‌ اند هنگام آن نرسیده که دل‌هایشان به یاد خدا و آنچه از حق نازل شده خاشع گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش به آنها کتاب داده شد و زمان بر آنان به درازا کشید، پس دل هایشان سخت گردید. در حالی که بسیاری از آنان فاسقانند.»[4]

    جمله ی ((فَطَالَ عَلَیهِمُ الْأَمَدُ)) ؛ یعنی  «زمان بر آنان به درازا کشید» تلویحا به غیبت کبری در میان اهل کتاب و تکرار آن در امت اسلام اشاره دارد که در روایات شیعه به این مطلب تصریح شده است.

    روایات دال بر غیبت امام مهدی علیه السلام

    در رابطه با روایات باید دقت کرد که در هیچ روایت معتبری نیامده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده باشند حضرت امام مهدی علیه السلام در آخر الزمان متولد می شوند، بلکه در همه ی روایاتی که بشارت به آمدن حضرت در آخر الزمان داده شده است، لفظ ظهور یا خروج به کار برده شده است، در حالی که همین لفظ را برای دجال به کار برده اند و دجال کسی است که طبق روایات صحیح اهل سنت، در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله زنده بوده و تاکنون زنده و موجود است و در آخر الزمان ظهور و خروج می کند (نه اینکه به دنیا بیاید) !

    مسلم در صحیحش از نواس بن سمعان نقل می کند که گفت:

    « روزی رسول خدا‌ صلی الله علیه وآله به هنگام صبح، از دجّال صحبت کرد؛ بعضی امور مربوط به او را چنان ذکر کرد که از آن‌ها حقیر و ذلیل بودن او معلوم می‌شود (مثلاً این‌که او یک چشم است)، و نیز در مورد او چیزهایی فرمود که از آن معلوم می‌ شد که فتنه‌ی او خیلی سخت و بزرگ است (به عنوان نمونه بهشت و دوزخی و خوارق عادت دیگری با خود همراه دارد)، از توضیح آن جناب‌ صلی الله علیه وآله [بر ما چنان خوفی عارض گشت که] گمان کردیم که دجّال در انبوهی از درخت‌های خرماست (یعنی: در نزدیکی ما قرار دارد)، وقتی که دیر وقت (بیگاه) به خدمت رسول خدا‌ صلی الله علیه وآله حاضر شدیم، ایشان از تأثرات قلبی ما آگاهی یافت و پرسید: حال شما چیست؟ ما عرض کردیم: صبح تذکره‌ی دجّال را به میان آوردید و بعضی امور مربوط به او را چنان ذکر کردید که از آن‌ معامله‌ی او حقیر و آسان معلوم می ‌شد و برخی دیگر را چنان ذکر فرمودید که او دارای نیروی زیادی است و فتنه ‌اش بسیار بزرگ است. ما چنان احساس کردیم که او در نزدیکی ما در انبوهی از درخت‌های خرما قرار گرفته است.

    پس حضرت رسول‌ صلی الله علیه وآله فرمود: فتنه‌هایی که من نسبت به شما احساس خطر می‌کنم، به نسبت فتنه‌ی دجّال بسیار خطرناک ‌تر هستند (یعنی: فتنه‌ی دجّال به آن میزان بزرگ نیست که شما تصور کرده‌اید)، اگر او در زمان حیاتِ من بیرون آید، من شخصاً با او به مبارزه خواهم پرداخت (شما نیازی به مقابله کردن ندارید) و اگر او پس از من آمد، هر کسی موافق همت خود برای سرکوب کردن او بکوشد؛ خداوند متعال در نبودن من حامی و یاور هر مسلمان است ... .»[5]

    در ادامه، چند روایت از کتاب های اهل سنت که اشاره به غیبت امام مهدی علیه السلام دارند را ذکر می کنیم:

    روایت اول:

    «کمیل بن زیاد مى گوید: امام علی علیه السلام دست مرا گرفت، و به سوى قبرستان کوفه برد، آنگاه آه پردردى کشید و فرمود: اى کمیل بن زیاد! این قلب ها بسان ظرفهایى هستند، که بهترین آنها، فراگیرترین آنهاست، پس آنچه را مى گویم نگاه دار. مردم سه دسته اند ... خداوندا آرى، زمین هیچگاه از حجت قائم خداوندى خالى نمى ماند. خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان از دیده ها، تا حجتها و نشانه هاى روشن دین خدا از میان نرود. اینان آیا چند تن هستند، یا در کجایند؟ به خدا سوگند، که شمارشان بس اندک است، ولى قدر و منزلتشان بسیار است. خداوند به اینان حجتها و نشانه هاى روشن خود را حفظ کند، تا آن را به همانندان خود به ودیعت سپارند و این بذر در دلهاى ایشان بکارند. علم و حقیقت و بصیرت به آنان روى آور شده و روح یقین را یافته اند و آنچه ناز پروردگان، دشوار پنداشته اند، بر خود آسان ساخته اند. و بر آنچه نادانان از آن مى ترسند انس گرفته اند. به تن همدم دنیایند، ولى جانشان به جهان بالا پیوسته است. جانشینان خداوند در روى زمین هستند و داعیان دین اویند. آه ، آه . چه آرزومند دیدارشان هستم.»[6]

    در این حدیث که اعتبارش را قبلا به طور مفصل اثبات کردیم، امیرالمومنین علیه السلام تصریح می کنند که حجت الهی امکان دارد در پشت پرده ی غیبت باشد.

    روایت دوم:

    احمد بن حنبل با سند صحیح (طبق نظر محقق کتابش، وصی اللله بن محمد عباس) از حضرت علی علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

    «مردم پیوسته (ازنظر عقاید مذهبى) رو به نقصان مى روند تا اینکه کسی الله ، الله نمی گوید؛ پس آنگاه که چنین شد، رهبر دین [همچون زنبور ملکه] دمش را بر زمین می زند و در جایگاه خود مستقر می شود و خداوند گروهی را به سوی او بر می انگیزد و در اطراف زمین جمع می کند، همانطور که پاره ابرهای متفرق پاییزی کنار هم جمع می شوند. به خدا قسم، من اسم امیرشان و محل فرود مرکب هایشان را می شناسم.»[7]    

    همین روایت را ابن ابی شیبه با سندی دیگر، از حضرت علی علیه السلام نقل کرده است..[8]   

    ابن ابی الحدید معتزلی شافعی در شرح یکی از حکمت های  نهج البلاغه، عبارت « ضَرَب بِذَنبِه » که در این روایت نیز آمده است را دالّ بر غیبت دانسته و می نویسد:

    «و معناى « ضَرَب بِذَنبِه » به حال استقرار و آرامش در آمدن بعد از اضطراب است؛ چه « یعسوب » ملکه زنبور عسل و رهبر آن است و بیشتر اوقاتش در حال پرواز با دو بال خود مى باشد و هنگامى که دم خود را بر زمین مى زند، دیگر از پرواز و حرکت باز ایستاده، به آرامش می گراید.

    پس اگر بگویی: این نظریه همانند عقیده امامیه است در اینکه مهدى علیه السلام به حال ترس و پنهانى در گوشه و کنار زمین به سر برد، آنگاه در آخر الزمان ظهور کند و در مرکز حکومت خود ثابت و مستقر گردد، من مىگویم: طبق مذهب ما ( اهل تسنن ) بعید نیست که امام مهدى (علیه السلام)، همان کسی که در آخر الزمان ظهور مىکند، نخست از روى مصلحتى که خدا از آن آگاه است در حال اضطراب و پراکندگى حکومت نماید، و از آن پس حکومتش مستقر، و پراکندگی اش سامان یابد.»[9]

    روایت سوم:

    احمد بن حنبل با سندش از سبیع روایت می کند که گفت:

    «مرا از کنار آبی به کوفه فرستادند تا چهارپا بخرم و به کناسه آمدیم که در آن مردی بود که گروهی دور او بودند و رفیق من برای چهارپایان رفت و من نزد آن مرد رفتم و او حذیفه بود. پس ، از او شنیدم که گفت:

    یاران رسول خدا صلی الله علیه وآله از ایشان، از خوبی می پرسیدند و من از بدی؛ پس گفتم: ای رسول خدا n، آیا بعد از خوبی، بدی است، همانطوری که قبل از آن بود؟ فرمود: بله. گفتم: راه حفظ از آن چیست؟ فرمود: شمشیر -به گمانم ابو التیاح می گفت شمشیر-. به گمانم [از حذیفه چنین نقل کرد و] گفت: گفتم که سپس چه چیزی است؟ فرمود: سپس آرامشی بر دخن است. گفتم سپس چیست ؟ فرمود: دعوت گران به گمراهی.

    فرمود: اگر در آن روز خلیفه ی خدا را در زمین دیدی همراه او باش، اگرچه بدنت از توان افتد و مالت گرفته شود و اگر او را ندیدی فرار کن، و لو در حالی که تنه ی درخت را گاز گرفته ای بمیری.

    گفتم سپس چیست؟ فرمود: سپس دجال خروج می کند. گفتم : با چه چیزی می آید ؟ فرمود : با رود یا فرمود با آب و آتش ؛ پس هرکس داخل رودش شود اجرش از بین می رود و گناهش قطعی می شود و هرکس داخل آتش او شود اجرش قطعی و گناهش می ریزد. گفتم: سپس چیست؟ فرمود: اگر اسبی بچه ای به دنیا آورد، بر کره اش سوار نمی شود تا اینکه قیامت بر پا شود.»[10]

    سند این روایت را محقق کتاب مسند احمد، حمزه احمد الزین، تصحیح کرده است.[11]

    نکته اینکه، در این روایت به احتمال غیبت خلیفه ی خدا قبل از خروج دجال اشاره شده که دقیقا منطبق با اعتقاد شیعه است.

    روایات دیگر:

    قبلا آوردیم که ابن الفوطی حنبلی، متوفای 723 هـ از علمای بزرگ اهل سنت، درباره ی امام زمان علیه السلام گفته است:

    «ولادتش در نیمه شعبان بود، و برای او قبل از ظهورش دو غیبت است که یکی از دیگری طولانی تر می باشد و در این باره روایت هایی نقل شده است.»[12]

    جمال الدین مقدسی شافعی متوفای 685 هـ دو روایت درباره ی غیبت امام مهدی علیه السلام از امام باقر علیه السلام و امام حسین علیه السلام نقل کرده است:

    «از ابو جعفر محمد بن علی علیهما السلام روایت است که می فرماید : برای صاحب این امر؛ یعنی مهدی علیه السلام در بعضی از این گردنه ها غیبتی است و با دستش به سوی ذی طوی اشاره کرد تا هنگامی که قبل از خروجش برسد. دوستی که همراه او است می رود تا بعضی از یارانش را زیارت کند و می گوید: اینجا چند نفر هستید؟ می گویند: حدود 40 نفر. می گوید: شما اگر صاحبتان را ببینید حالتان چگونه است؟ می گویند: به خدا قسم، اگر با کوه ها دشمنی کند با او در مقابل آن ها می ایستیم. سپس در سال بعد می آید و می گوید: از رئیسان یا بهترینتان ده نفر را انتخاب کنید و انتخاب می کنند و با آن ها می رود تا با صاحبشان دیدار کند و به آن ها شب بعد را وعده می دهد.

    و از ابو عبدالله حسین بن علی C روایت است که فرمود: برای صاحب این امر؛ یعنی مهدی علیه السلام دو غیبت است که یکی طولانی تر است تا این که بعضی می گویند مرده است و بعضی می گویند کشته شده است و بعضی می گویند رفته است و کسی از دوستان و غیر دوستان از محلش خبر ندارد جز همراهی که کارش را انجام می دهد.»[13]

    علامه متقی هندی متوفای 975 هـ نیز همین دو روایت را نقل کرده است.[14]

    علامه محمد بن رسول البرزنجی متوفای 1013 هـ می نویسد:

    «از ابو عبد الله حسین بن علی علیهما السلام روایتی وارد شده است که می فرماید: برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی طولانی تر است تا این که بعضی می گویند: مرده است و بعضی می گویند: کشته شده است و بعضی می گویند: رفته است و کسی از دوستان و غیر دوستان از محلش خبر ندارد جز همراهی که کارش را انجام می دهد و این دو غیبت است و خدا به آنچه گذشت داناتر است.

     او در کوه های طائف مخفی می شود و سپس عده ای از مردم نزد او می روند و با آن ها ظهور می کند و اهل مکه را شکست می دهد؛ سپس در کوه های مکه مخفی می شود و کسی نسبت به او اطلاع نمی یابد و این خبر را روایتی از ابو جعفر محمد بن علی باقر (علیهما السلام) تایید می کند که می فرماید: برای صاحب این امر در بعضی از این گردنه ها غیبتی است و با دستش به منطقه ی ذی طوی اشاره کرد و سخن ابو عبدالله حسین علیه السلام که گذشت: "بعضی می گویند مرده است تا آخر" با آن موافقت می کند؛ زیرا مخفی شدن بعد از ظهور باعث می شود گمان مرگ در او برود و اما آنچه امامیه شیعه گفته اند که: "او محمد بن حسن عسکری است و غایب شده است؛ سپس برای بعضی از شیعیان خاصش ظهور می کند، سپس دوباره غایب می شود و شیعیان خاصش او را می بینند" را این قضیه رد می کند که ظهور برای بعضی از خواص، ظهور نامیده نمی شود و سخنش در روایت حسین علیه السلام که کسی مکانش را چه از دوست و غیر دوست نمی داند، منافی با این سخنشان دارد که شیعیان خاصش او را می شناسند و او در منطقه ذی طوی است؛ زیرا آن ها می گویند در سرداب در سامرا غایب شده است و خدا داناتر است.»[15]

    عبد الوهاب عبد اللطیف، استاد دانشکده اصول الدین دانشگاه الازهر مصر، در تعلیقش بر کتاب الصواعق المحرقه ابن حجر هیثمی، می نویسد:

    «پنهان شدن عسکری (امام مهدی علیه السلام) و ظهورش برای خواص شیعه اش تناقض دارد با آنچه که از ابی عبد الله حسین (علیه السلام) روایت شده است که فقط دوستانش او را می شناسند و آنچه که از باقر (علیه السلام) روایت می شود از ظهورش و پنهان شدنش و آن چیزی است که علمای اهل سنت در مورد مهدی علیه السلام ذکر کرده اند که او غیبتی طولانی دارد و دیگری کوتاه است و در کوه های طائف پنهان می شود، سپس ظاهر می شود و در کوه های مکه پنهان می شود و ظهور عسکری (علیه السلام) برای خواص شیعیانش ظهور نامیده نمی شود _ولی ای که در سرداب در ذی طوی است همانطور که می گویند_ و برای ظهورش نشانه هایی است که سیوطی و برزنجی در کتاب الإشاعة ذکر کرده اند.»[16]

    فضیلت منتظران فرج

    در روایات شیعه تصریح شده که برترین اعمال، انتظار فرج است و مراد از آن را نیز به طور خاص انتظار ظهور حضرت مهدی علیه السلام  بیان کرده اند، اما در کتب اهل سنت این روایت بدون شرح و فصل بیان شده است. از طرفی در کتب اهل سنت روایت صحیحی نقل شده که منتظران واقعی در روزگار صبر، اجر 50 صحابی را دارند که کاملا منطبق بر باور و اعتقاد شیعه به مهدویت است.

    روایت اول: افضل العبادة انتظار الفرج

    رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «افضل عبادات، انتظار فرج است.»

    این حدیث در کتب اهل سنت از 6 نفر از صحابه و در مجموع با 9 سند نقل شده است.

    1. عبد الله بن مسعود

    ابو عیسی ترمذی این روایت را با دو سند نقل کرده و دومی را صحیح تر می داند:

    «حدثنا بشر بن معاذ العقدی البصری حدثنا حماد بن واقد عن إسرائیل عن أبی إسحاق عن أبی الأحوص عن عبد الله قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله سلوا الله من فضله فإن الله عز وجل یحب أن یسأل وأفضل العبادة انتظار الفرج قال أبو عیسى هکذا روى حماد بن واقد هذا الحدیث وقد خولف فی روایته وحماد بن واقد هذا هو الصفار لیس بالحافظ وهو عندنا شیخ بصری وروى أبو نعیم هذا الحدیث عن إسرائیل عن حکیم بن جبیر عن رجل عن النبی صلی الله علیه وآله مرسل وحدیث أبی نعیم أشبه أن یکون أصح.»[17]

    و اسماعیل بن محمد العجلونی الجراحی متوفای 1162 هـ تصریح کرده است که حافظ ابن حجر عسقلانی این روایت را حسن دانسته است.[18]

    زرقانی مالکی نیز در مختصر کتاب المقاصد الحسنة، آن را حسن دانسته است.[19]

    2. حضرت علی علیه السلام

    سند اول:

    «أخبرتنا فخر النساء شهدة بنت أحمد بن الفرج بن عمر الإبری ، المعروفة بالکاتبة ، رحمها الله ، قراءة علیها ، قیل لها : أخبرکم النقیب الکامل أبو الفوارس طراد بن محمد بن علی بن الحسن الزینبی، إجازة ، أنبأ أبو الحسین علی بن محمد بن عبد الله بن بشران ، قال : أنبأ أبو علی الحسین بن صفوان البرذعی ، قال : ثنا أبو بکر عبد الله بن محمد بن عبید بن أبی الدنیا ، قال : حدثنا أبو سعید عبد الله بن شبیب بن خالد المدینی ، قال : ثنا إسحاق بن محمد الفروی ، قال : حدثنی سعید بن مسلم بن بانک ، عن أبیه ، أنه سمع علی بن الحسین ، یقول عن أبیه ، عن علی بن أبی طالب ، رضی الله عنه ، قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله: « انتظار الفرج من الله عبادة ، ومن رضی بالقلیل من الرزق رضی الله منه بالقلیل من العمل.» »[20]

    سند دوم:

    «أنبأنا أبو القاسم النسیب وأبو الوحش المقرىء عن رشأ بن نظیف أنا عبد الوهاب المیدانی أنا أبو محمد عبد الله بن محمد بن عبد الغفار بن أحمد بن أحمد بن إسحاق ابن ذکوان حدثنی أبو علی محمود بن هود بن عمرو البیروتی أنا عمر بن أحمد بن سعید بن أحمد نا حامد بن یحیى البلخی قال کنت بمکة فبت مغموما فرأیت فی المنام محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب فقلت سمعت أباک یخبر عن جدک قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله انتظار الفرج من الله عبادة.»[21]

    3. عبد الله بن عباس

    سند اول:

    «حدثنا الحسین بن سلیمان بن حمزة بن سلم ، ثنا عبد الله بن محمد بن عطیة السعدی ، ثنا محمد بن عمر الرومی ، ثنا قیس بن الربیع ، عن حکیم بن جبیر ، عن سعید بن جبیر ، عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله: « أفضل العبادة انتظار الفرج.» »[22]

    سند دوم:

    «أخبرنا منصور بن علی الأنماطی ثنا الحسن بن رشیق أبنا الحسین بن علی العلوی أبنا أبو موسى عیسى بن مهران ثنا حسن بن حسین ثنا سفیان بن إبراهیم عن حنظلة المکی عن مجاهد عن بن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله انتظار الفرج بالصبر عباده.»[23]

    4. انس بن مالک

    «حدثنا محمد بن علی الأهوازی : نا أبو أیوب سلیمان بن شرحبیل ، عن بقیة بن الولید ، عن مالک بن أنس ، عن الزهری ، عن أنس ، قال: قال رسول الله: إن أفضل العبادة انتظار الفرج من الله.»[24]

    5. عبد الله بن عمر

    «عمرو بن حمید ... عن اللیث بن سعد عن نافع عن بن عمر عن النبی صلی الله علیه وآله قال انتظار الفرج بالصبر عبادة.»[25]

    «حدثنا یحیى بن الحسین ببغداد قال حدثنا محمد بن عبدالعزیز بن المبارک قال حدثنا عمرو بن حمید یعنی قاضی الدینور قال حدثنا اللیث بن سعد عن نافع عن ابن عمر قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله إنتظار الفرج بالصبر عبادة.»[26]

    6. جابر بن عبد الله

    «عن جابر رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله الحیاء زینة و التقى کرم وخیر المراکب الصبر و انتظار الفرج من الله تعالى عبادة.»[27]

    روایت دوم: اجر 50 صحابه برای منتظران فرج

    رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:

    «همانا از پشت سر شما روزگار صبر است؛ هرکس از مردم آن زمان بر ایمان و عقیده ی صحیح استوار باشد (و صبر پیشه کند)، پاداش 50 نفر از شما را دارد.

    صحابه گفتند: ای پیامبر خدا، اجر 50 نفر از آن مردم ؟

    حضرت صلی الله علیه وآله فرمودند: نه، بلکه اجر 50 نفر از شما صحابه را دارد .»

    البانی بعد از نقل این روایت، می گوید:

    «این روایت را طبرانی در المعجم الکبیر نقل کرده و سندش صحیح و همه ی رجالش ثقه و رجال صحیح مسلم هستند و همین روایت را ابو داود، ترمذی، ابن ماجه و ابن حبان نیز نقل کرده اند.»[28]

    ابن حبان این حدیث را در رابطه با آخر الزمان دانسته و نوشته است:

    «در پشت سر شما روز هایی است که صبر در آن ها مانند گرفتن آتش است برای عاملین؛ در آن روز ها مانند ثواب 50 نفر است که مانند عمل او انجام می دهند. گویند و دیگری برای من اضافه کرده است: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله، اجر 50 نفر از آن ها ؟ فرمود 50 نفر از شما.»[29]

    جلال الدین سیوطی هم آن را مرتبط با ایام شدت فتنه در زمان امام مهدی علیه السلام دانسته و نوشته است:

    «ابن ابی شیبه در المصنف در باب مهدی علیه السلام می گوید: ابو اسامه از عوف از محمد بن سیرین روایت میکند که می گوید: در این امت خلیفه ای است که ابوبکر و عمر بر او برتری ندارند. این سند صحیح است و این لفظ کمتر از لفظ اول است. نظر درست نزد من این است که آن دو لفظ به تاویل روند بر آنچه حدیث "بل اجر خمسین منکم" تاویل شده است به خاطر شدت فتنه های زمان مهدی (علیه السلام) و توطئه ی تمام روم علیه او و این که دجّال او را محاصره می کند.»[30]

    دیدار عالم اهل سنت با امام مهدی علیه السلام

    شعرانى، یکى از علماى اهل سنت، در کتاب الطبقات الکبرى که آن را به «لواقح الانوار فى طبقات الاخیار» نام گذارى کرده، و در آن سخن و سیره اولیاء و علماء و سرگذشت آنان را تا قرن دهم بازگو نموده است. از جمله به حکایت عجیبى از حسن عراقى نیز اشاره کرده و داستان تشرف او را به محضر حضرت امام مهدى علیه السلام، اینگونه آورده است:

    «شیخ عارف به خدا، حسن عراقى که دفن شده در کوم، بیرون باب شعریه نزدیک برکه رطلى و جامع بشیرى. من با آقایم ابى العباس حریثى به نزد او رفتیم. حسن عراقى گفت: از این که تو از کودکى با من رفیق بودى مى ‌خواهم حکایت خودم را برایت بگویم. گفتم: بگو. گفت: من جوانى از اهل دمشق و صنعت گر بودم. روزهاى جمعه‌ همراه رفقایم مشغول کار لهو و لعب و نوشیدن شراب بودیم. روزى پیام آگاهى و الهام گونه‌اى از جانب خدا سراغم آمد که آیا تو را براى این کارها خلق کرده ‌ام؟

    بعد از آن، از رفقا و کارهایی که مى‌کردیم صرف نظر کردم و از آنها جدا شدم. رفقایم مرا دنبال کردند، اما نتوانستند مرا بیابند. آمدم در مسجد جامع بنى امیه دیدم شخصى روى منبر در باره مهدى علیه السلام سخن مى‌گوید. بعد از شنیدن سخنان او در دلم اشتیاق دیدار مهدى علیه السلام نمایان شد. هر سجده‌اى که انجام مى‌دادم، از خداوند درخواست مى‌کردم که مرا به دیدار آن حضرت مشرف کند.

    شبى بعد از نماز مغرب، نماز مستحب انجام مى ‌دادم که شخصى پشت سر من نشست و بازویم را گرفت و به من فرمود: فرزندم، خداوند دعاى تو را مستجاب کرد.‌ تو را چه شده است؟ من مهدى هستم. گفتم: آیا به خانه ام مى‌ روی؟ فرمود: بلى. همراه من به خانه رفت و فرمود: جاى خلوت برایم آماده کن. من جاى خلوتى آماده کردم. آن حضرت هفت شبانه روز ماند و مرا ذکر خدا یاد داد و فرمود: به تو تقوایم را یاد مى‌ دهم تا اگر خدا بخواهد بر آن مداومت کنى: یک روز روزه بگیر و یک روز افطار کن و هر شب پانصد رکعت نماز بگذار. گفتم: بلى. من هر شب پشت سر او پانصد رکعت نماز مى‌کردم و من جوان بى ‌ریش و نیکو صورت بودم. مىفرمود: فقط پشت سر من بنشین و من همان کار را مى‌کردم. عمامه او همانند مردم عجم بود و عبایش از کرک شتران بود. پس از گذشت هفت روز، خدا حافظى کرد و رفت و به من فرمود:

    اى حسن، چیزى که بین من و تو اتفاق افتاده، با کسى دیگر اتفاق نیفتاده است؛ پس بر ورع و تقوا مستدام باش تا جایى که بتوانى؛ چرا که تو عمر طولانى خواهی داشت.

    حسن عراقی گفت: الان عمر من 127 سال است! ... .»[31]

    بررسی سند روایت

    عبدالوهاب شعرانی:

    شهاب الدین آلوسی عالم بزرگ اهل سنت، می گوید:

    «مولای ما شعرانی از بزرگان اهل سنت و بلکه از مشایخ اهل خدای متعال است.»[32]

    حسن عراقی:

    شعرانی درباره ی شیخ حسن عراقی این تعبیر را دارد:

    «شیخ عارف به خدای متعال، سرور من حسن العراقی که رحمت خدا بر او باد.»[33]

    شیخ نجم الدین محمد بن محمد الغزی متوفای 1061 هـ نیز حسن عراقى را اینگونه معرفى کرده ‌است:

    «حسن العراقی: ساکن مصر، شیخ صالح، عابد، زاهد و دارای حالات عجیب و مکاشفه ی صحیح است و از او می باشد که اگر کسی چیزی از لباس های نفیس را برای شما آورد و بگوید: ای شیخ حسن، این نذر برای توست، آن را قبول می کند، سپس چاقو را می گیرد و آن را می برد، سپس آن را با نخ و سوزن می دوزد و میگوید: هنگامی که بنده ای لباس جدید می پوشد، نفس انسانی با نگاه به آن ربوده می شود و هنگامی که او را بریدیم خاطر نفس بریده می شود و شیخ عبد الوهاب شعراوی داستان عجیبی از او نقل می کند که از خودش به آن خبر داد ... .»[34]

    وی سپس همین داستان تشرف او را نقل کرده است.

    حضرت عیسی علیه السلام پاسخ خداوند به تشکیک کنندگان مهدویت

    طبق آیات قرآن کریم، حضرت عیسی علیه السلام در گهواره پیامبر بود و سخن می گفت، به غیبت کبری رفت، عمر طولانی دارد و در آخر الزمان ظهور می کند:

    1. ((فَأَشَارَتْ إِلَیهِ ۖ قَالُوا کیفَ نُکلِّمُ مَن کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا (29) قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّـهِ آتَانِی الْکتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا (30).))

    «پس (مریم) سوی عیسی اشاره کرد. گفتند: «چگونه با کسی که در گهواره، کودک بوده سخن بگوییم‌؟! (ناگهان عیسی زبان به سخن گشود و) گفت: من بنده خدایم؛ او کتاب (آسمانی) به من داده؛ و مرا پیامبر قرار داده است.»[35]

    2. ((وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ ۚ هَـٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ.))

    «و او [= مسیح] سبب آگاهی بر روز قیامت است. (زیرا نزول عیسی گواه نزدیکی رستاخیز است)؛ هرگز در آن تردید نکنید؛ و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است!»[36]

    3. ((وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ رَسُولَ اللَّـهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَـٰکن شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَک مِّنْهُ ۚ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ ۚ وَمَا قَتَلُوهُ یقِینًا (157) بَل رَّفَعَهُ اللَّـهُ إِلَیهِ ۚ وَکانَ اللَّـهُ عَزِیزًا حَکیمًا (158) وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکتَابِ إِلَّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ ۖ وَیوْمَ الْقِیامَةِ یکونُ عَلَیهِمْ شَهِیدًا (159) .))

    «و گفتارشان که: «ما، مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!» در حالی که نه او را کشتند، و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند؛ و قطعاً او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد. و خداوند، توانا و حکیم است ، و هیچ کس از اهل کتاب، نیست مگر آنکه بی‌چون پیش از مرگش [:مرگ مسیح] بی‌گمان به او ایمان می‌آورد و روز قیامت (عیسی نیز) بر آنان گواه است.»[37]

    اعتقاد جمهور علمای عامه بر زنده بودن حضرت خضر علیه السلام

    از جمله دلایلی که دفع استبعاد از عمر طولانی و غیبت امام مهدی علیه السلام می کند، زنده بودن حضرت خضر علیه السلام است؛ چرا که آن حضرت _که داستان همراهی حضرت موسی علیه السلام با ایشان در سوره ی کهف آمده است_  به اعتقاد شیعه و سنی تا کنون زنده هستند.

    یحیی بن شرف نووی، از علمای بزرگ اهل سنت، در شرحش بر صحیح مسلم می نویسد :

    «باب فضائل حضرت خضر علیه السلام: جمهور علماء بر این هستند که حضرت خضر زنده و در میان ما موجود است. این نظر مورد اتفاق صوفیه،‌ اهل صلاح و عارفان است و حکایات آنان در دیدار و اجتماع با او و گرفتن پاسخ سؤالها و وجود او در جاهاى شریف و متبرک و مواطن خیر بسیار و فراتر از شمارش و مشهور تر از این است که پوشیده بماند. شیخ ابو عمر بن صلاح مى‌گوید: حضرت خضر علیه السلام نزد جمهور علماء و صلحاء زنده است و عامه مردم هم با آنان هم عقیده اند؛ تنها اندکى از برخى محدثان آن را انکار کرده اند.»[38]

    ابن تیمیه نیز در پاسخ به سؤال کسی که پرسیده بود آیا حضرت خضر علیه السلام تا الآن زنده است یا نه ، به زنده بودن ایشان تصریح کرده است.[39]

     

    [[1]] بقره: 1-3

    [[2]] یونس: 20

    [[3]] موسوعة الألبانی فی العقیدة ، ج 9 ص 234 و 278  سایت شامله / وخلاصة القول: إن عقیدة خروج المهدی عقیدة ثابتة متواترة عنه - صلى الله علیه وآله وسلم - یجب الإیمان بها لأنها من أمور الغیب، والإیمان بها من صفات المتقین کما قال تعالى: {الم، ذَلِکَ الکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالغَیبِ}. وإن إنکارها لا یصدر إلا من جاهل أو مکابر. أسأل الله تعالى أن یتوفانا على الإیمان بها وبکل ما صح فی الکتاب والسنة. مقالات الألبانی" (ص 105 - 110) ".

    [[4]] حدید: 16

    [[5]] صحیح مسلم  ج 4   ص 2251-2252 ح 2937 جبیر بن نفیر عن النواس بن سمعان قال ذکر رسول الله صلى الله علیه وسلم الدجال ذات غداة فخفض فیه ورفع حتى ظنناه فی طائفة النخل فلما رحنا إلیه عرف ذلک فینا فقال ما شأنکم قلنا یا رسول الله ذکرت الدجال غداة فخفضت فیه ورفعت حتى ظنناه فی طائفة النخل فقال غیر الدجال أخوفنی علیکم إن یخرج وأنا فیکم فأنا حجیجه دونکم وإن یخرج ولست فیکم فامرؤ حجیج نفسه والله خلیفتی على کل مسلم ...

    [[6]] نهج البلاغه ، حکمت 147 قَالَ کُمَیلُ بْنُ زِیادٍ أَخَذَ بِیدِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ ( علیه السلام ) فَأَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ: یا کُمَیلَ بْنَ زِیادٍ : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیةٌ فَخَیرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ ... اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَینَ أُولَئِکَ ، أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَینَاتِهِ حَتَّى یودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیتِهِمْ

    [[7]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ص 820-821 ح 1125 پی دی اف / حدثنا علی نا قتیبة نا جریر عن الأعمش عن إبراهیم التیمی عن الحارث بن سوید قال قال علی لا یزال الناس ینتقصون حتى لا یقول أحد الله الله فإذا کان ذلک ضرب یعسوب الدین بذنبه فإذا فعل ذلک بعث إلیه بعثا یتجمعون على أطراف الأرض کما تتجمع قزع الخریف والله إنی لاعلم اسم امیرهم ومناخ رکابهم

    [[8]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 7   ص 452 ح 3753 حدثنا أبو معاویة عن الأعمش عن إبراهیم التیمی عن الحارث بن سوید عن علی قال ینقص الإسلام حتى لا یقال الله الله فإذا فعل ذلک ضرب یعسوب الدین بذنبه فإذا فعل ذلک بعث قوم یجتمعون کما یجتمع فرع الخریف والله إنی لأعرف اسم أمیرهم ومناخ رکابهم

    [[9]] شرح نهج البلاغة  ج 19   ص 45 ومعنى قوله : ' ضرب بذنبه ' أقام وثبت بعد اضطرابه ، وذلک لأن الیعسوب فحل النحل وسیدها ، وهو أکثر زمانه طائر بجناحیه ، فإذا ضرب بذنبه الأرض فقد أقام وترک الطیران والحرکة . فإن قلت : فهذا یشبه مذهب الإمامیة فی أن المهدی خائف مستتر ینتقل فی الأرض ، وأنه یظهر آخر الزمان ویثبت ویقیم فی دار ملکه . قلت : لا یبعد على مذهبنا أن یکون الإمام المهدی الذی یظهر فی آخر الزمان مضطرب الأمر ، منتشر الملک فی أول أمره لمصلحة یعلمها الله تعالى ، ثم بعد ذلک یثبت ملکه ، وتنتظم أموره 

    [[10]] حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا محمد بن جعفر ثنا شعبة عن أبی التیاح قال سمعت صخرا یحدث عن سبیع قال أرسلونی من ماء إلى الکوفة اشترى الدواب فأتینا الکناسة فإذا رجل علیه جمع قال فأما صاحبی فانطلق إلى الدواب وأما أنا فأتیته فإذا هو حذیفة فسمعته یقول کان أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم یسألونه عن الخیر وأسأله عن الشر فقلت یا رسول الله هل بعد هذا الخیر شر کما کان قبله قال نعم قلت فما العصمة منه قال السیف أحسب أبو التیاح یقول السیف أحسب قال قلت ثم ماذا قال ثم تکون هدنة على دخن قال قلت ثم ماذا قال ثم تکون دعاة الضلالة قال فإن رأیت یومئذ خلیفة الله فی الأرض فالزمه وإن نهک جسمک وأخذ مالک فإن لم تره فاهرب فی الأرض ولو إن تموت وأنت عاض بجذل شجرة قال قلت ثم ماذا قال ثم یخرج الدجال قال قلت فیم یجئ به معه قال بنهر أو قال ماء ونار فمن دخل نهره حط أجره ووجب وزره ومن دخل ناره وجب أجره وحط وزره قال قلت ثم ماذا قال لو أنتجت فرسا لم ترکب فلوها حتى تقوم الساعة

    [[11]] مسند احمد بن حنبل ، ج 16 ص 621-622 ح 23318 پی دی اف / قال حمزة احمد الزین: إسناده صحیح

    [[12]] مجمع الآداب فی معجم الألقاب ، ج 3 ص 329-330 رقم 2715 سایت شامله / وکان مولده لیلة النصف من شعبان وله قبل قیامه غیبتان، إحداهما أطول من الاخرى جاءت بذلک الأخبار

    [[13]] عقد الدرر فی أخبار المنتظر  ج 1   ص 201 وعن أبی جعفر محمد بن علی ، علیهما السلام ، فقال : یکون لصاحب هذا الأمر یعنی المهدی علیه السلام غیبة فی بعض هذه الشعاب ، وأومأ بیده إلى ناحیة ذی طوى ، حتى إذا کان قبل خروجه ، انتهى المولى الذی یکون معه حتى یلقى بعض أصحابه ، فیقول : کم أنتم ههنا ؟ فیقولون : نحو من أربعین رجلا. فیقول : کیف أنتم لو رأیتم صاحبکم ؟ فیقولون : والله لو ناوى الجبال لنناوینها معه . ثم یأتیهم من القابلة ، فیقول : استبرئوا من رؤساکم أو خیارکم عشرة ، فیستبرئون له ، فینطلق بهم ، حتى یلقوا صاحبهم ، ویعدهم اللیلة التی تلیها.  وعن أبی عبد الله الحسین بن علی ، علیهما السلام ، أنه قال : لصاحب هذا الأمر یعنی المهدی علیه السلام غیبتان ؛ إحداهما تطول حتى یقول بعضهم : مات . وبعضهم : قتل . وبعضهم : ذهب . ولا یطلع على موضعه أحد من ولی ولا غیره ، إلا المولى الذی یلی أمره

    [[14]] البرهان فی علامات صاحب الزمان ، ص 36-37 ، مخطوط 

    [[15]] الإشاعة لأشراط الساعة ، ص 148-149 پی دی اف / ورد عن أبی عبد الله الحسین بن علی علیهما السلام انه قال لصاحب هذا الأمر یعنی المهدی علیه السلام غیبتان إحداهما تطول حتى یقول بعضهم مات وبعضهم ذهب. ولا یطلع على موضعه احد من ولی ولا غیره إلا المولى الذی یلی أمره وهاتان الغیبتان والله اعلم ما مر آنفا أنه یختفی بجبال الطائف ثم ینساب إلیه ناس ویظهر معهم ویهزم اهل مکة ثم إنه یختفی بجبال مکة ولا یطلع علیه احد ویؤیده ما روی عن أبی جعفر محمد بن علی الباقر أنه قال یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض هذه الشعاب وأومأ بیده إلى ناحیة ذی طوى ویلائمه قول أبی عبد الله الحسین المار حتى یقول بعضهم مات ، إلخ. لأن الإختفاء بعد الظهور هو الذی یظن فیه الموت وأما ما ذهب إلیه الإمامیة الشیعة من أنه محمد بن الحسن العسکری وأنه غاب ثم ظهر لبعض خواص شیعته ثم غاب ثانیا وانه یراه خواص شیعته فیرده أن الظهور لبعض الخواص لا یسمى ظهورا. وقوله فی روایة الحسین لا یطلع على موضعه احد من ولی ولا غیره فإن هذا ینافی قولهم یعرفه خواص شیعته وکونه بناحیة ذی طوى لأنهم یقولون غاب بسرداب بسر من رآى والله أعلم

    [[16]] الصواعق المحرقة فی الرد على أهل البدع والزندقة ، ص 168 سایت مکتبه اهل البیت / اختفاء العسکری وظهوره لخواص شیعته یناقض ما روى عن أبی عبد الله الحسین بأنه لا یعرف إلا الأولیاء وما یروى عن الباقر من ظهوره واختفائه هو ما ذکره علماء السنة فی المهدی من أنه یغیب غیبة طویلة وأخرى قصیرة یختفى بجبال الطائف ثم یظهر ویختفى بجبال مکة ولا یسمى ظهور العسکری لخواص شیعته ظهورا ولی بسر داب بذی طوى کما یقولونه ولظهوره علامات ذکرها السیوطی والبرزنجی فی الإشاعة

    [[17]] سنن الترمذی  ج 5   ص 565 ح 3571

    [[18]] کشف الخفاء  ج 1   ص 239 ( انتظار الفرج عبادة ) رواه الترمذی وابن أبی الدنیا فی الفرج عن سعد بن أبی وقاص ورویاه أیضا وأبو داود والنسائی والبیهقی فی الشعب والعسکری فی الأمثال والدیلمی کلهم عن ابن مسعود مرفوعا بلفظ سلوا الله من فضله فان الله یحب أن یسأل من فضله وأفضل العبادة انتظار الفرج وحسن اسناده الحافظ ابن حجر فی بعض حواشیه

    [[19]] مختصر المقاصد الحسنة ، ص 81 ح 175 پی دی اف

    [[20]] الفرج بعد الشدة لابن ابی الدنیا  ج 1   ص 565

    [[21]] تاریخ مدینة دمشق  ج 57   ص 128 ح 7262

    [[22]] معجم ابن المقرئ  ج 2   ص 260

    [[23]] مسند الشهاب  ج 1   ص 63 ح 47

    [[24]] مسند البزار  ج 13   ص 7-8 ح 6297

    [[25]] الثقات  ج 8   ص 483 رقم 14562

    [[26]] معجم الشیوخ  ج 1   ص 377 رقم 370

    [[27]] نوادر الأصول فی أحادیث الرسول لحکیم الترمذی  ج 2   ص 220

    [[28]] سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج 1 ص 892-893 ح 494 سایت شامله / إن من ورائکم أیام الصبر، للمتمسک فیهن یومئذ بما أنتم علیه أجر خمسین منکم قالوا: یا نبی الله أو منهم؟ قال: بل منکم. أخرجه الطبرانی فی " المعجم الکبیر " (3 / 76 / 1) ... قلت: وهذا إسناد صحیح رجاله کلهم ثقات رجال مسلم ... أخرجه أبو داود (4341) والترمذی (2 / 177) وابن ماجه (4014) وابن حبان (1850)

    [[29]] صحیح ابن حبان  ج 2   ص 108-109 ح 385 ذکر إعطاء الله جل وعلا العامل بطاعة الله ورسوله فی آخر الزمان أجر خمسین رجلا یعملون مثل عمله... فإن من ورائکم أیاما الصبر فیهن مثل قبض على الجمر للعامل فیهن مثل أجر خمسین رجلا یعملون مثل عمله قال وزادنی غیره یا رسول الله أجر خمسین منهم قال خمسین منکم

    [[30]] الحاوی للفتاوی  ج 2   ص 73 وقد قال ابن أبی شیبة فی المصنف فی باب المهدی : حدثنا أبو أسامة عن عوف عن محمد هو ابن سیرین قال : یکون فی هذه الأمة خلیفة لا یفضل علیه أبو بکر ولا عمر قلت : هذا إسناد صحیح وهذا اللفظ أخف من اللفظ الأول ، والأوجه عندی تأویل اللفظین على ما أول علیه حدیث بل أجر خمسین منکم لشدة الفتن فی زمان المهدی وتمالؤ الروم بأسرها علیه ومحاصرة الدجال له

    [[31]] الطبقات الکبرى لوافح الأنوار فی طبقات الأخیار ، ج 2 ص 249-250 پی دی اف / ومنهم الشیخ العارف بالله تعالى سیدی حسن العراقی رحمه الله تعالى المدفون بالکوم خارج باب الشعریة رضی الله عنه بالقرب من برکة الرطلی، وجامع البشیری ترددت إلیه مع سیدی أبی العباس الحریثی، وقال أرید أن أحکی لک حکایتی من مبتدأ أمری إلى وقتی هذا کأنک کنت رفیقی من الصغر، فقلت له: نعم فقال: کنت شاباً من دمشق، وکنت صانعاً، وکنا نجتمع یوماً فی الجمعة على اللهو واللعب، والخمر، فجاءنی التنبیه من الله تعالى یوماً ألهذا خلقت ؟ فترکت ما فیهم فیه، وهربت منهم فتبعوا ورائی فلم یدرکونی، فدخلت جامع بنی أمیة، فوجدت شخصاً یتکلم على الکرسی فی شأن المهدی علیه السلام، فاشتقت إلى لقائه فصرت لا أسجد سجدة إلا وسألت الله تعالى أن یجمعنی علیه فبینما أنا لیلة بعد صلاة المغرب أصلی صلاة السنة، وإذا بشخص جلس خلفی، وحسس على کتفی، وقال لی: قد استجاب الله تعالى دعاءک یا ولدی مالک أنا المهدی فقلت تذهب معی إلى الدار، فقال نعم، فذهب معی، فقال: أخل لی مکاناً أنفرد فیه فأخلیت له مکاناً فأقام عندی سبعة أیام بلیالیها، ولقننی الذکر، وقال أعلمک ورعی تدوم علیه إن شاء الله تعالى تصوم یوماً، وتفطر یوماً، وتصلی کل لیلة خمسمائة رکعة، فقلت: نعم فکنت أصلی خلفه کل لیلة خمسمائة رکعة وکنت شاباً أمرد حسن الصورة فکان یقول: لا تجلس قط إلا ورائی فکنت أفعل، وکانت عمامته کعمامة العجم، وعلیه جبة من وبر الجمال فلما انقضت السبعة أیام خرج، فودعته، وقال لی: یا حسن ما وقع لی قط مع أحد ما وقع معک فدم علی ورعک حتى تعجز، فإنک ستعمر عمراً طویلا انتهى کلام المهدی. قال: فعمری الآن مائة وسبعة وعشرون سنة . قال : فلما فارقنی المهدی علیه السلام...

    [[32]] روح المعانی  ج 1   ص 221 مولانا الشعرانی وهو من أکابر أهل السنة بل من مشایخ أهل الله تعالى

    [[33]] الطبقات الکبرى لوافح الأنوار فی طبقات الأخیار ، ج 2 ص 249 الشیخ العارف بالله تعالى سیدی حسن العراقی رحمه الله تعالى

    [[34]] الکواکب السائرة بأعیان المئة العاشرة  ج 1   ص 114 حسن العراقی: حسن العراقی نزیل مصر، الشیخ الصالح العابد الزاهد صاحب الأحوال العجیبة، والکشف الصحیح، کان عن طریقه إذا أتاه أحد بشیء من الأثواب النفیسة ویقول هذا نذر لک یا شیخ حسن یقبلها ثم یأخذ السکین فیقطعه قطعا ثم یخیطها بخیط ومسلة، ویقول: إن العبد إذا لبس الجدید تصیر النفس سارقة بالنظر إلیه، وتعجب به، فإذا قطعناها تقطع خاطر النفس، وحکى عنه الشیخ عبد الوهاب الشعراوی حکایة عجیبة أخبر بها عن نفسه ...

    [[35]] مریم: 29 و 30

    [[36]] زخرف: 61

    [[37]] نساء: 157-159

    [[38]] شرح النووی على صحیح مسلم  ج 15   ص 135-136 باب من فضائل الخضر صلى الله علیه وسلم . جمهور العلماء على انه حی موجود بین أظهرنا وذلک متفق علیه عند الصوفیة واهل الصلاح والمعرفة وحکایاتهم فی رؤیته والاجتماع به والاخذ عنه وسؤاله وجوابه ووجوده فی المواضع الشریفة ومواطن الخیر اکثر من ان یحصر وأشهر من ان یستر وقال الشیخ أبو عمر بن الصلاح هو حی عند جماهیر العلماء والصالحین والعامة معهم فی ذلک قال وانما شذ بانکاره بعض المحدثین

    [[39]] مجموع الفتاوى  ج 4   ص 338-339 سئل الشیخ رحمه الله هل کان الخضر علیه السلام نبیا أو ولیا وهل هو حى إلى الآن ... وأما حیاته فهو حى

     

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی