پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    پاسخ به شبهات حدیث منزلت - قسمت اول

    حسین قربانی | چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۱۹ ب.ظ

    مخالفین مکتب اهل بیت علیهم السلام طبق معمول برای دور کردن مردم از مکتب اهل بیت علیهم السلام شبهاتی درباره ی دلالت آن مطرح کرده اند که ما در اینجا مهم ترین آن ها را پاسخ می دهیم.

    شبهه ی یکم: اگر کسی بگوید که پیامبر صلی الله علیه وآله حضرت علی علیه السلام را در همه چیز بجز نبوت به منزله هارون علیه السلام قرار داد ، ادعای باطلی است ؛ زیرا این سخن پیامبر صلی الله علیه وآله که می‌فرماید: «آیا راضی نمی‌شوی که تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی باشی؟» دلیل است بر اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله می‌خواهد رضایت او را جلب کند و او را دلداری دهد؛ زیرا علی علیه السلام از این جانشینی احساس ضعف و کسر شأن کرده بود و پیامبر صلی الله علیه وآله فقط به خاطر تسلی دادن و خشنود کردن علی علیه السلام این سخن را فرمود و اگر چنانچه دیگر جانشینان حضرت رسول صلی الله علیه وآله هم به جانشینی خود در مدینه راضی نمی بودند ، ممکن بود پیامبر صلی الله علیه وآله در شأن آنها هم این حدیث را بفرمایند. بگذریم که تشبیه فقط از جهت جانشینی در زمان حیات است و در مورد حضرت علی علیه السلام ، فقط در ماجرای تبوک گفته شده است.

    جواب:

    این شبهه در واقع چند شبهه است که به تفکیک پاسخ می دهیم.

    یکم: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ، حضرت علی علیه السلام را فقط در یک منزلت به حضرت هارون علیه السلام تشبیه کرده است و آن هم جانشینی در ماجرای تبوک است!

    جواب:

    اگر به حدیث دقت کنیم، می فهمیم که پیامبر صلی الله علیه وآله فقط یک چیز را استثنا فرموده اند و این کاملا بر خلاف سخن طراح شبهه است:

    «انت منّی بمنزله هارون من موسی الاّ انّه لا نبی بعدی.»

    اما اینکه استثنا دلالت بر عمومیت دارد، محققان بزرگ و پیشوایان اصول اهل سنت به آن تصریح کرده اند؛ برای نمونه ابو یحیی زکریا انصاری (متوفای 926 هـ) می نویسد:

    «استثنا: پس هر آنچه که استثنا کردنش از آن صحیح باشد از چیزهایی که در آن محصور نمی شود، پس آن عام است... مانند: «جاء الرجال إلا زیدا» یعنی "همه ی مردان آمدند بجز زید [که نیامد]".»[1]

    {تصویر1} {تصویر2}

    مرحوم میر حامد حسین در کتاب عبقات الانوار به طور مفصل به این موضوع پرداخته است که به دلیل پیچیده بودن این مطلب و قابل درک نبودنش برای عموم از نقل آن ها خود داری می کنم.

    دوم: پیامبر صلی الله علیه وآله فقط به خاطر تسلی دادن و خشنود کردن علی این سخن را فرمود و حتی فضیلت هم محسوب نمی شود ؛ چون اگر دیگر جانشینان هم گریه میکردند ، پیامبر صلی الله علیه وآله در شأن آنها هم چنین حدیثی را میفرمودند!

    جواب:

    اگر فضیلت تشبیه شدن به حضرت هارون علیه السلام دست یافتنی بود، پس چرا سعد بن ابی وقاص آن را دست نیافتنی و از دار و ندار دنیا بهتر می داند؟

    یا چرا سعید بن مسیب باورش نمی شود که پیامبر صلی الله علیه وآله چنین چیزی در شأن امام علی علیه السلام فرموده باشند؟!

    و چرا بخاری و مسلم این حدیث را فضیلتی برای حضرت علی علیه السلام دانسته اند و آن را در باب فضائل آن حضرت ذکر کرده اند ؟!

    و حتی ابن عساکر با سند معتبر[2] روایت کرده است که یکی از دشمنان امیرالمومنین علیه السلام به سعد بن ابی وقاص به خاطر نقل حدیث منزلت اعتراض می کند و سعد هم جواب می دهد که این حدیث را انکار نکن و حتی فضائلی برتر از این را هم نسبت به حضرت علی علیه السلام انکار نکن:

    «عامر بن سعد (بن ابی وقاص) گفت: من همراه پدرم بودم که مردی که بغض علی علیه السلام را داشت دنبالمان کرد ؛ پس گفت: ای ابا اسحاق ، چه حدیثی است که مردم درباره ی علی علیه السلام ذکر می کنند؟ [سعد] گفت: آن چیست؟ گفت: حدیث تو به من به منزله ی هارون برای موسی (علیهما السلام) هستی . [سعد] گفت: آری ؛ خودم از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که به علی علیه السلام می فرمود: تو به من همانند هارون علیه السلام برای موسی علیه السلام هستی. آیا انکار می کنی که برای علی علیه السلام این و برتر از این را فرموده است؟!» [3]

    {تصویر1} {تصویر2}

    و چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن قضیه در هنگام رفتن به جنگ تبوک به حضرت علی علیه السلام فرمودند:

    «مدینه جز با وجود من یا تو(ای علی) اصلاح نمی شود.»[4]

    {تصویر1} {تصویر2} {تصویر3}

    و چرا در همان قضیه فرمودند:

    «چاره ای نیست جز اینکه یا من در مدینه بمانم و یا تو. سپس علی علیه السلام را جانشینش کرد.»[5]

    هیثمی بعد از نقل این روایت گفته است که آن را طبرانی با دو سند نقل کرده است که در یکی از آن ها میمون بصری وجود دارد که ابن حبان او را توثیق کرده است و گروهی دیگر تضعیفش کرده اند و بقیه ی رجالش ، رجال صحیح بخاری هستند.[6]

    {تصویر1} {تصویر2} {تصویر3} {تصویر4}

    ابن حجر عسقلانی نیز این روایت را از محمد بن سعد زهری از براء بن ارقم نقل کرده و سندش را قوی دانسته است.[7]

    {تصویر1} {تصویر2}

    و چرا عبد الله بن عباس ، این حدیث را جزء ده فضیلت مخصوص امیرالمؤمنین علیه السلام دانسته و اضافه کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «سزاوار نیست من بروم جز اینکه تو جانشین من باشی»؟:

    «اف بر ایشان ! اینها حرفهای ناروا و نکوهش در مورد مردی میگویند که بیش از ده فضیلت و منقبتی برای وی می باشد که برای هیچکس غیر از او وجود ندارد ... اینها بدگوئی از مردی می کنند که که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مورد او فرمود: آیا راضى نیستى که نسبت بمن بمنزله هارون براى موسى باشى جز آنکه پس از من پیغمبرى نخواهد بود. همانا روا نیست که من بروم جز آنکه تو بجاى من باشى.»[8]

    و چرا راویان ، از بیان حدیث منزلت در زمان بنی امیه می ترسیدند ؟

    به عنوان نمونه : سعید بن مسیب می گوید که به ابو سعید خدری صحابی گفتم: می خواهم از تو راجع به حدیثی سؤالی کنم ، اما می ترسم... . سپس حدیث منزلت را مطرح می کند:

    «حماد بن سلمه از علی بن زید از سعید بن مسیب نقل کرده است که گفت: به سعد بن مالک گفتم که من می خواهم درباره ی حدیثی از تو سوال بکنم اما می ترسم. پس گفت: این کار را نکن ای پسر برادرم ؛ هنگامی که دانستی نزد من علمی است ، درباره ی آن از من سوال کن و از من نترس. سعید گوید: پس گفتم: [سوالم درباره ی] فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام هنگام جانشین کردنش در مدینه در جنگ تبوک است. پس سعد گفت:پیامبر صلی الله علیه وآله علی علیه السلام را در مدینه در جنگ تبوک جانشینش کرد ؛ پس [علی علیه السلام] فرمود: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله، آیا مرا در میان زنان و کودکان می گذاری؟ پس فرمود: آیا راضی نمی شوی که به من به منزله ی هارون برای موسی علیه السلام باشی؟ فرمود: آری ای رسول خدا صلی الله علیه وآله .  

    راوی گوید: علی علیه السلام چنان با سرعت بازگشت که گویی غباری را که از قدم های او بر می خاست ، می دیدم و حماد گفت: پس علی علیه السلام به سرعت بازگشت.»[9] 

    {تصویر1} {تصویر2} {تصویر3}

    و چرا احمد بن حنبل از بیان تفسیر این حدیث خود داری کرده و راویان را نیز به سکوت در مورد دلالت آن امر می کند ؟!:

    «ابوبکر مروزی می گوید: از احمد بن حنبل در مورد تفسیر حدیث منزلت پرسیدم، گفت: در این مورد سکوت کن! هیچ چیز در این باره مپرس، و حدیث را به همان صورت که نقل شده است، واگذار!!»[10]

    {تصویر1} {تصویر2}

    سخن آخر در جواب این شبهه اینکه، طبق روایت معتبر اهل سنت، امام زین العابدین علیه السلام به این حدیث بر افضلیت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بر ابی بکر و عمر استدلال کرده اند:

    «حکیم بن جبیر گفت: به علی بن حسین (علیهما السلام) عرض کردم : گروهی از مردم در نزد ما در عراق می گویند : ابوبکر و عمر از علی علیه السلام بهتر بودند . علی بن حسین (علیهما السلام) جواب دادند: پس حدیثی را که سعید بن مسیب از سعد بن ابی وقاص نقل کرده است چه کنم که رسول خدا صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمودند: تو نسبت به من به منزله ی هارون علیه السلام برای موسی علیه السلام هستی ، غیر از اینکه بعد از من پیامبری نیست.»[11]   

    این روایت را ابن عساکر با سند معتبر[12] نقل کرده است.

    سوم: این حدیث فقط در قضیه ی تبوک گفته شده است و دلالت آن فقط مربوط به آن زمان بود.

    جواب:

    اولا: هیچ دلیلی دالّ بر دلالت حدیث منزلت فقط در ماجرای تبوک و تنها بر خلافت در آن زمان وجود ندارد؛ بلکه خود حدیث به وضوح میگوید که منزلت، همیشگی است تا جایی که ملا علی قاری هروی حنفی در ذیل این حدیث شریف می گوید:

    «در آن اشاره است به اینکه اگر پیامبری پس از خاتم النبیین صلی الله علیه وآله می بود، او علی علیه السلام می بود.»[13]

    {تصویر1} {تصویر2} {تصویر3}

    ثانیا: صحابه ای مثل سعد بن ابی وقاص و تابعین بزرگی مثل سعید بن مسیب و امام زین العابدین علیه السلام دلالت حدیث را همیشگی می دانستند، همانطور که گذشت.

    ثالثا: احادیث زیادی نقل شده است که به مکان و زمان صدور این حدیث اشاره نکرده اند ؛ یعنی دلالت آن را مطلق دانسته اند.

    ترمذی از جابر بن عبدالله روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه وآله به علی علیه السلام فرمودند:

     «تو به من به منزله ی هارون برای موسی علیه السلام هستی بجز اینکه بعد از من پیامبری نیست. ابو عیسی ترمذی گوید: این حدیث حسن و غریب است از این وجه و این روایت از سعد ، زید بن ارقم ، ابو هریره و ام سلمه نیز نقل شده است.»[14]

    {تصویر1} {تصویر2}

    برای نمونه نسائی از اسماء بنت عمیس حدیث منزلت را به صورت مطلق بدون قید هیچ مکان و زمانی نقل کرده و محقق کتاب، ابو اسحاق حوینی، سندش را تصحیح کرده است.[15]

    {تصویر1} {تصویر2} {تصویر3} {تصویر4}

    رابعا: این حدیث در مکان ها و زمان های زیادی گفته شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:

    حدیث منزلت در منزل جناب ام سلمه

    سند اول :

    «رسول خدا صلی الله علیه وآله به ام سلمه فرمودند: این علی بن ابی طالب است ؛ گوشتش گوشت من و خونش خون من است، او از من است و نسبت به من به منزله ی هارون علیه السلام به موسی علیه السلام است بجز اینکه بعد از من پیامبری نیست.»[16]

    هیثمی بعد از نقل این روایت گفته است: «این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن ، حسن بن حسین عرنی وجود دارد که ضعیف است.»[17]

    اما حسن بن حسین عرنی نیز مورد وثوق است[18] و لذا سند این روایت، معتبر است.

    سند دوم:

    «أخبرنا أبو البرکات عبد الوهاب بن المبارک الأنماطی أنا أبو بکر محمد بن المظفر بن بکران الشامی نا أبو الحسن أحمد بن محمد العتیقی أنا أبو یعقوب محمد بن یوسف بن أحمد بن الدجیل نا أبو جعفر محمد بن عمرو العقیلی حدثنی علی بن سعید نا عبد الله بن داهر بن یحیى الرازی حدثنی أبی عن الأعمش عن عبابة الأسدی عن ابن عباس عن النبی صلی الله علیه وآله قال لأم سلمة یا أم سلمة إن علیا لحمه من لحمی ودمه من دمی وهو منی بمنزلة هارون من موسى غیر أنه لا نبی بعدی»[19]

    سند این روایت نیز معتبر است.[20]

    حدیث منزلت در قضیه ایجاد برادری

    در مکه مکرمه، آن روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بین مسلمانان عقد أخوت بستند، در همانجا حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان برادر خویش قرار داده و حدیث منزلت را فرمودند.

    سند اول:

    احمد بن حنبل از محدوج بن زید روایت کرده است که گفت:

    «رسول خدا صلی الله علیه وآله بین مسلمانان برادری ایجاد کردند ، سپس فرمودند: یا علی ، تو برادر من هستی و به نسبت به من به منزله ی هارون به موسی علیه السلام هستی غیر از اینکه بعد از من پیامبری نیست.»[21]

    سند دوم:

    «زید بن ابی اوفی گفت: در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله به نزد ایشان رفتم. پس فرمودند: فلانی کجاست؟ فلانی کجاست؟ و به چهره های اصحابش نگاه می کرد و آن ها را بررسی می کرد و به سوی آن ها فرستاد تا اینکه نزدش آمدند. حمد و ثنای خدا گفت و سپس بین آن ها برادری ایجاد کرد. پس علی علیه السلام فرمود: روح از بدنم رفت و پشتم شکست هنگامی که دیدم با اصحاب خود چنان کردى و با من نه. پس اگر این رفتار شما از سرِ خشم بر من است، بخشش و بزرگوارى از شماست! پس پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: قسم به آن که مرا به حق برانگیخت، تو را وا نگذاشتم مگر براى خودم و تو نسبت به من به منزله ی هارون برای موسی علیه السلام هستی جز اینکه بعد از من پیامبرى نیست.»

    این روایت را احمد بن حنبل[22] با سند معتبر[23] نقل کرده است.

    حدیث منزلت در قضیه سد الابواب

    سند اول:

    «حذیفه گفت: هنگامی که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله به مدینه آمدند، خانه ای نداشتند که در آن مسکن گزینند؛ لذا در مسجد ساکن شدند ... پس هنگامی که آن خبر (ناراحتی صحابه از دستور به بستن درها به غیر از در حضرت علی علیه السلام) به پیامبر صلی الله علیه وآله رسید، خطبه ای خواند و فرمود: بعضی از صحابه برایشان گران آمده است که من علی علیه السلام را در مسجد سکونت دادم. به خدا سوگند من صحابه را از مسجد بیرون نکردم و علی علیه السلام را در مسجد سکونت ندادم. خدای عالم به حضرت موسی علیه السلام و برادرش وحی کرد، شما در مصر برای قوم تان خانه هایی قرار دهید و خانه هایتان قبله مؤمنین باشد و نماز به طرف آن ها بگذارید و خدا به حضرت موسی علیه السلام امر کرد که کسی در مسجدش سکونت نکند و در آنجا ازدواج نکند و با همسرش نزدیکی نکند مگر حضرت هارون و ذریه او، و جایگاه علی علیه السلام به من همانند جایگاه هارون به موسی علیهما السلام است، و او برادر من است در کنار اهل بیت من، و جایز نیست که در مسجد من کسی با همسرش نزدیکی کند مگر علی و ذریه او. پس هرکس از این حرف من بدش می آید از مدینه بیرون شود و به شام برود.»[24]

    سند دوم:

    «زید بن ارقم از سعد نقل کرده است که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که به علی علیه السلام می فرمود: تو به من به منزله ی هارون برای موسی علیه السلام هستی و رسول خدا صلی الله علیه وآله همه ی درها بجز در علی علیه السلام را بست.»[25]

    «این روایت را ابن عساکر نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم حکم به حسن بودن سندش کرده است.»[26]   

     

    [[1]] غایة الوصول  ج 1   ص 126 الاستثناء : فکل ما صح الاستثناء منه مما لا حصر فیه فهو عام ... نحو : جاء الرجال إلا زیدا

    [[2]] تاریخ مدینة دمشق  ج 42   ص 157 ( ح 44030 ) حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده ضعیف ویحسن إذا توبع ، رجاله ثقات عدا معمر بن بکار السعدی وهو مقبول ، وإبراهیم بن إسحاق الأطروش وهو انفرد بتوثیقه ابن حبان

    [[3]] فأخبرناه أبو الحسن الفقیه نا عبد العزیز بن أحمد أنا تمام بن محمد والحسن بن حبارة قالا نا خیثمة نا أبو إسحاق إبراهیم بن إسحاق الصواف نا معمر بن بکار حدثنی إبراهیم بن سعد عن الزهری عن عامر بن سعد قال إنی لمع أبی إذ تبعنا رجل فی نفسه على علی بعض الشیء فقال یا أبا إسحاق ما حدیث یذکر الناس عن علی قال وما هو قال أنت منی بمنزلة هارون من موسى قال نعم سمعت رسول الله nیقول لعلی أنت منی کهارون من موسى ما تنکر أن یقول لعلی هذا وأفضل من هذا

    [[4]] المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 367 ح 3294 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه ؛ فإن المدینة لا تصلح إلا بی أو بک

    [[5]] أن رسول الله nقال لعلی حین أراد ان یغزو إنه لا بد من أن أقیم أو تقیم  فخلفه

    [[6]] مجمع الزوائد  ج 9   ص 111 قال الهیثمی: رواه الطبرانی بإسنادین فی أحدهما میمون أبو عبدالله البصری وثقه ابن حبان وضعفه جماعة وبقیة رجاله رجال الصحیح

    [[7]] فتح الباری  ج 7   ص 74 در شرح ح 3503  قال ابن حجر العسقلانی : ولابن سعد من حدیث البراء بن أرقم فی نحو هذه القصة ... وإسناده قوی

    [[8]] المستدرک علی الصحیحین بتعلیق الذهبی، ج 3 ص 143 ح 4652 با تصحیح حاکم و ذهبی / أُفٍّ وَتُفٍّ وَقَعُوا فِی رَجُلٍ لَهُ بِضْعَ عَشْرَةَ فَضَائِلَ لَیسَتْ لِأَحَدٍ غَیرَهُ ، وَقَعُوا فِی رَجُلٍ قَالَ لَهُ النَّبِی n: ... أَمَا تَرْضَى أَنْ تَکونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَیسَ بَعْدِی نَبِی، إِنَّهُ لَا ینْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلَّا وَأَنْتَ خَلِیفَتِی

    [[9]] مسند أحمد بن حنبل  ج 2 ص 231-232 ح 1490 قال احمد محمد شاکر : إسناده صحیح ؛ حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا عفان ثنا حماد یعنى بن سلمة أنبأنا على بن زید عن سعید بن المسیب قال قلت لسعد بن مالک انى أرید ان أسألک عن حدیث وأنا أهابک ان أسألک عنه فقال لا تفعل یا بن أخی إذا علمت أن عندی علما فسلنی عنه ولا تهبنی قال فقلت قول رسول الله nلعلی رضی الله عنه حین خلفه بالمدینة فی غزوة تبوک فقال سعد رضی الله عنه خلف النبی nعلیا رضی الله عنه بالمدینة فی غزوة تبوک فقال یا رسول الله أتخلفنی فی الخالفة فی النساء والصبیان فقال أما ترضى ان تکون منى بمنزلة هارون من موسى قال بلى یا رسول الله قال فأدبر علی مسرعا کأنی أنظر إلى غبار قدمیه یسطع وقد قال حماد فرجع على مسرعا

    [[10]] السنة لأبی بکر بن الخلال ج 2 ص 347 ح 460 قال د. عطیة الزهرانی : إسناده صحیح / أخبرنا أبو بکرالمروذی قال سألت أبا عبدالله عن قول النبی لعلی أنت منی بمنزلة هارون من موسى أیش تفسیرة قال أسکت عن هذا لا تسأل عن ذا الخبر کما جاء

    [[11]] تاریخ مدینة دمشق لابن عساکر  ج 42   ص 153-154 (ح 44022) قال وأنا محمد بن یوسف الهروی نا أبو قلابة عبد الملک بن محمد الرقاشی نا أمیة بن بسطام نا یزید بن زریع عن إسرائیل بن یونس عن حکیم بن جبیر قال قلت لعلی بن الحسین إن ناسا عندنا بالعراق یقولون إن أبا بکر وعمر خیر من علی قال فقال علی بن الحسین فکیف أصنع بحدیث حدثنیه سعید بن المسیب عن سعد بن أبی وقاص قال قال رسول الله nلعلی انت منی بمنزلة هارون من موسى غیر أنه لا نبی بعدی

    [[12]] طبق برنامه ی جوامع الکلم ، تمام رجال سند این روایت ، ثقه یا صدوق حسن الحدیث هستند بجز حکیم بن جبیر که البته او نیز توثیق دارد؛

    ابو زرعه او را راستگو دانسته است ، حاکم نیشابوری و ذهبی روایاتش را تصحیح کرده اند ، ضیاء مقدسی از او در کتاب الأحادیث المختاره روایت نقل کرده است، ترمذی نیز روایاتش را حسن دانسته و ابن ابی حاتم نیز در تفسیرش چند روایت از او نقل کرده و حمزه احمد الزین نیز در تحقیق مسند احمد، سند روایات او را حسن دانسته است:

    «وفیه حکیم بن جبیر قال أبو زرعة محله الصدق إن شاء الله وفیه کلام کثیر» ترجمه: «و در آن حکیم بن جبیر است که ابو زرعه گفته است: ان شاء الله راستگو است و در مورد او سخن بسیار است.» مجمع الزوائد  ج 3   ص 187

    المستدرک علی الصحیحین بتعلیق الذهبی ، ج 2 ص 285 ح 3027 و ج 2 ص 578 ح 3959 و ج 2 ص 590 ح 3991

    الأحادیث المختارة  ج 1   ص 421 ح 299

    سنن الترمذی  ج 1   ص 292 ح 155 و  ج 3   ص 40 ح 650 و ج 5 ص 636 ح 3720

    تفسیر ابن أبی حاتم  ج 3   ص 827 ح 4582 و ج 6 ص 1908 ح 10111 و ج 8 ص 2689 ح 15127 و ج 8 ص 2691 ح 15140 

    المسند للإمام أحمد، ج 17 ص 495 ح 24919 قال حمزه احمد الزین: إسناده حسن لأجل حکیم بن جبیر. تکلم فیه لحفظه ولتشیعه لکن الترمذی حسنه

    البته حمزه احمد الزین در ادامه قائل به صحیح الحدیث بودن حکیم بن جبیر شده و سند روایاتش را صحیح دانسته است.

    المسند للإمام أحمد، ج 17 ص 570 ح 25203 و ج 18 ص 69 ح 25720

     حاکم نیشابوری بعد از تصحیح سند روایتی که حکیم بن جبیر در آن قرار دارد ، تصریح میکند که علت تضعیف او ، غلوش در تشیع است _ که ضرری به وثاقت راوی نمی زند _ : «حدثنا أبو بکر بن إسحاق أنبأ بشر بن موسى ثنا الحمیدی ثنا سفیان عن حکیم بن جبیر الأسدی عن أبی صالح عن أبی هریرة رضی الله عنه أن رسول الله nقال سورة البقرة فیها آیة سید أی القرآن لا یقرأ فی بیت وفیه شیطان إلا خرج منه أیة الکرسی هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه والشیخان لم یخرجا عن حکیم بن جبیر لوهن فی روایاته إنما ترکاه لغلوه فی التشیع» ترجمه: «از حکیم بن جبیر اسدی از ابی صالح از ابو هریره روایت شده است که رسول خدا (ص) فرمودند ... . این حدیث سندش صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند و آن دو از حکیم بن جبیر به خاطر وهن در روایاتش روایتی نقل نکرده اند و تنها به خاطر غلوش در تشیع او را ترک کردند.» المستدرک على الصحیحین  ج 1   ص 748 ح 2059

    [[13]] مرقاة المفاتیح  ج 11   ص 241 در شرح حدیث 6087 وفیه إیماء إلى أنه لو کان بعده نبی لکان علیا

    [[14]] سنن الترمذی  ج 5   ص 640 ح 3730 عن جابر بن عبد الله أن النبی nقال لعلی أنت منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی قال أبو عیسى هذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه وفی الباب عن سعد وزید بن أرقم وأبی هریرة وأم سلمة

    [[15]] خصائص علی ، ص 63-64 ح 58 ، 59 ، 60 و 61 قال الحوینی : إسنادهم صحیح  ؛ موسى الجهنی قال دخلت على فاطمة ابنة علی فقال لها رفیقی هل عندک شیء عن والدک مثبت قالت حدثتنی أسماء بنت عمیس أن رسول الله nقال لعلی أنت منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی

    [[16]] المعجم الکبیر  ج 12   ص 18 ح 12341 حدثنا علی بن العباس البجلی الکوفی ثنا محمد بن تسنیم ثنا حسن بن حسین العربی ثنا یحیى بن عیسى الرملی عن الأعمش عن حبیب بن أبی ثابت عن سعید بن جبیر عن بن عباس قال قال رسول الله nلأم سلمة هذا علی بن أبی طالب لحمه لحمی ودمه دمی هو منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبی بعدی

    [[17]] مجمع الزوائد  ج 9   ص 111 قال الهیثمی: رواه الطبرانی وفیه الحسن بن الحسین العرنی وهو ضعیف

    [[18]] تضعیف حسن بن حسین عرنی بدون دلیل موجّه (جرح غیر مفسر) و صرفا به خاطر نقل چند حدیث در فضیلت اهل بیت علیهم السلام است.

    و حاکم نیشابوری سند روایت او را صحیح دانسته است: «أخبرنا علی بن عبد الرحمن بن عیسى ثنا الحسین بن الحکم الجیزی ثنا الحسن بن الحسین العرنی ثنا أبو مری الأنصاری عن المنهال بن عمرو عن زر بن حبیش عن حذیفة رضی الله عنه عن رسول الله nقال نزل من السماء ملک فاستأذن الله أن یسلم علی لم ینزل قبلها فبشرنی أن فاطمة سیدة نساء أهل الجنة هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه .»المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 164 ح 4722

    از طرفی ذهبی اقل مرتبه ی کسی که حاکم نیشابوری حدیثش را تصحیح کند، حسن می داند؛ «وإن صَحَّحَ له کالدارقطنی والحاکم، فأقلُّ أحوالهِ: حُسْنُ حدیثه» ترجمه: «و اگر امثال دارقطنی و حاکم نیشابوری احادیثش را تصحیح کرده باشند، حداقل احوالش این است که حدیثش حسن می شود.» الموقظة فی علم مصطلح الحدیث للذهبی ، ص 78 سایت شامله

    فلذا سند این روایت، حسن است.

    [[19]] تاریخ مدینة دمشق  ج 42   ص 42

    [[20]] اشکال سند این روایت متوجه عبد الله بن داهر است که :

    اولا: بدون دلیل موجّه (جرح غیر مفسر) و صرفا به خاطر نقل فضائل اهل بیت علیهم السلام تضعیفش کرده اند و خطیب بغدادی نقل می کند که او راستگو است:«أخبرنا صالح بن محمد الأسدی قال عبد الله بن داهر بن یحیى الاحمرى الرازی شیخ صدوق» تاریخ بغداد  ج 9   ص 453 ح 5085

    ثانیا: به کمک سند اول که در آن عبد الله بن داهر وجود ندارد و سندش معتبر است، تقویت می شود.

    [[21]]فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 2   ص 663 ح 1131 حدثنا الحسن قثنا أبو عبد الله الحسین بن راشد الطفاوی والصباح بن عبد الله أبو بشر جار بدل بن المحبر یتقاربان فی اللفظ ویزید أحدهما على صاحبه قالا نا قیس بن الربیع قثنا سعد الخفاف عن عطیة عن محدوج بن زید ان رسول الله nآخى بین المسلمین ثم قال یا علی أنت أخی وأنت منی بمنزلة هارون من موسى غیر انه لا نبی بعدی

    [[22]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 2   ص 666 ح 1137 حدثنا أحمد بن عبد الجبار الصوفی قثنا أبو علی الحسین بن محمد السعدی البصری فی جمادى الأولى سنة إحدى وثلاثین ومائتین قال نا عبد المؤمن بن عباد العبدی قال نا یزید بن معن عن عبد الله بن شرحبیل عن زید بن أبی أوفى قال دخلت على رسول الله nمسجده فقال أین فلان أین فلان فجعل ینظر فی وجوه اصحابه ویتفقدهم ویبعث إلیهم حتى توافوا عنده فحمد الله واثنى علیه فآخى بینهم وذکر الحدیث حدیث المؤاخاة بینهم فقال علی لقد ذهبت روحی وانقطع ظهری حین رأیتک فعلت باصحابک ما فعلت غیری فإن کان هذا من سخط علی فلک العتبی والکرامة فقال رسول الله nوالذی بعثنی بالحق ما اخرتک الا لنفسی وأنت منی بمنزلة هارون من موسى غیر انه لا نبی بعدی

    [[23]] محقق کتاب تنها اشکالی که به سند این روایت گرفته است، ضعیف بودن عبد المؤمن بن عباد العبدی است، اما ابن حبان او را توثیق کرده است:

    الثقات  ج 8   ص 417 رقم 14171 «عبد المؤمن بن عبادة العبدی من أهل البصرة یروى عن سعید بن أنس عن عکرمة روى عنه البصریون.»

    و ابوبکر بزار در مورد او گفته است که اشکالی بر وی نیست:«وهذا الحدیث لا نعلم رواه عن أیوب إلا عبد المؤمن بن عباد - وهو رجل من أهل البصرة لا بأس به.» مسند البزار  ج 13   ص 230 ح 6720

    بنابراین سند این روایت نیز معتبر است.

    [[24]] مناقب علی لابن المغازلی ، ج 1 ص 322 ح 303 أخبرنا محمد بن أحمد عثمان، حدثنا أبو الحسین محمد بن المظفر بن موسى بن عیسى الحافظ، حدثنا محمد بن الحسین بن حمید بن الربیع، حدثنا جعفر بن عبد الله بن محمد أبو عبد الله، حدثنا إسماعیل بن أبان، حدثنا سلام بن أبی عمرة عن معروف بن خربوذ عن أبی الطفیل عن حذیفة بن أسید الغفاری قال: لما قدم أصحاب النبی (ص) المدینة لم یکن لهم بیوت یبیتون فیها فکانوا یبیتون فی المسجد... فبلغ ذلک النبی nفقام خطیباً فقال: ((إن رجالاً یجدون فی أنفسهم فی أنی أسکنت علیاً فی المسجد، والله ما أخرجتهم ولا أسکنته! إن الله عز وجل أوحى إلى موسى وأخیه {أن تبوءا لقومکما بمصر بیوتاً واجعلوا بیوتکم قبلةً وأقیموا الصلاة}، وأمر موسى أن لا یسکن مسجده، ولا ینکح فیه، ولا یدخله إلا هارون وذریته، وإن علیاً منی بمنزلة هارون من موسى، وهو أخی دون أهلی، ولا یحل مسجدی لأحد ینکح فیه النساء إلا علی وذریته، فمن ساءه فهاهنا)) وأومأ بیده نحو الشام

    [[25]] أخبرناه أبو الحسن الفقیه الشافعی ناعبد العزیز الصوفی أنا أبو محمد بن أبی نصر أنا خیثمة بن سلیمان نا یحیى بن أبی طالب ببغداد نایزید بن هارون أنا فطر بن خلیفة عن عبد الله بن شریک عن زید بن أرقم قال قدمت المدینة فجلسنا إلى سعد فقال سمعت النبی nیقول لعلی أنت منی بمنزلة هارون من موسى وسد رسول الله (ص) الأبواب إلا باب علی

    [[26]] تاریخ مدینة دمشق  ج 42   ص 165 (ح 44050) حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا عبد الله بن شریک العامری وهو مقبول

    • حسین قربانی

    نظرات  (۱)

    سلام. حدیث ۲۵ تاریخ مدینه دمشق(سند دوم در قضیه سدالابواب) هیچ ربطی به همدیگه نداره

    وقتی معاویه به سعد دستور لعن امیرالمومنین رو داد ، سعد گفت از پیامبر سه چیز شنیدم که با توجه به اونا من هرگز علی را لعن نمیکنم

    حدیث پرچم، حدیث منزلت و حدیث سدالابواب

    این سه حدیث رو ممکنه در سه جای مختلف شنیده باشه، دلیل نمیشه که هرسه رو در یک جا شنیده باشه.

     

    سند اول رو هم لطفا تصحیح سندش رو بذارید

    باتشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی