پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    وصایت امام علی (ع) در حدیث صحیحین (بخاری و مسلم)

    حسین قربانی | شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۵۹ ب.ظ

    بخاری[1] و مسلم[2] روایت کرده اند که :

    «در نزد عائشه گفتند: علی علیه السلام وصی پیغمبر صلی الله علیه وآله بوده است. عائشه گفت: چه زمانی پیغمبر صلی الله علیه وآله علی علیه السلام را وصی قرار داد؟ وقتی پیغمبر از دنیا می‌رفت من تکیه گاه او بودم و سرش را به سینه من تکیه داده بود یا بر دامن بود و در آخرین لحظه یک طشت خواست و مقداری آب از دهان‌شان خارج شد و دیگر متوجه نشدم و پیغمبر از دنیا رفت، چه زمانی علی را وصی خویش قرار داد؟»[3]

    تصویر 1

    محمد بن علی شوکانی سلفی در 32 سالگی رساله ای در اثبات وصایت امیرالمومنین علیه السلام نوشته و گفته است: کسانی که در نزد عایشه، وصایت حضرت علی علیه السلام را مطرح کردند، گروهی از صحابه بودند!

    «بدان که گروهی از کینه ورزان به شیعه ، از سر دشمنی با آنان می گویند : اینکه حضرت علی علیه السلام وصی رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده باشد ، از خرافات شیعیان است ، و این زیاده روی در بی انصافی است. چگونه این از خرافات شیعیان است در حالی که این مطلب را گروهی از صحابه گفته اند، همانطور که در صحیح بخاری و مسلم آمده است که گروهی در نزد عایشه گفتند: حضرت علی علیه السلام وصی بوده است و همینطور در سایر روایات.»[4] 

    تصویر 1

    البته انکار و نفی عایشه به چند دلیل هیچ تأثیری در نفی این موضوع ندارد:

    اولا: عایشه دشمن مولا علی علیه السلام بود و حرف او حجت نیست.

    ابن عباس می گوید: «... عائشه قلبش نسبت به امام علی علیه السلام پاک نبود.»[5]

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3 - تصویر 4

    و نیز روایت شده است که در نزد عایشه به امیر المومنین علیه السلام دشنام دادند، اما او هیچ واکنشی نشان نداد.

    «از عطاء بن یسار روایت شده است که گفت: شخصی آمد و در نزد عائشه به علی (علیه السلام) و عمار دشنام داد و عائشة گفت: در مورد علی چیزی به تو نمی گویم، اما در مورد عمار شنیدم که پیامبر صلی الله علیه وآله می فرمود: عمار بین دو امر مخیر نمی شود مگر آن که درست ترینش را انتخاب می کند.»[6]

    این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده و حمزه احمد الزین[7] و شعیب الأرنؤوط[8] سندش را تصحیح کرده اند.

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3

    داستان وقتی جالب می شود که بدانید عایشه حتی در برابر دشنام به حسّان بن ثابت (یکی از صحابه ای که در قضیه ی افک به عایشه _ طبق نظر اهل سنت _ تهمت زنا زد) سکوت نکرده و از او دفاع می کند:

    «عروة بن الزبیر گفت: به نزد عایشه رفتم و حسان را در نزدش سب می کردم. پس گفت: او را سب نکن؛ زیرا او از رسول الله صلی الله علیه وآله دفاع می کرد.»[9]

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3

    در جنگ جمل نیز عایشه قصد کشتن حضرت علی علیه السلام را داشت.[10]

    ثانیا: مگر قرار بود پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فقط در آخرین لحظات عمرشان وصی معین بفرمایند؟!

    ابوالحسن حنفی معروف به سندی در شرح این حدیث، این نکته را متذکر شده است:

    «پوشیده نیست که این مانع نمی شود از اینکه وصیت قبل از آن بوده باشد و اقتضا نمی کند بر اینکه آن حضرت از دنیا رفتند و برایشان ممکن نبود که وصیت بکنند و اصلا چنین چیزی تصور نمی شود و چگونه تصور شود در حالی که می دانیم رسول خدا صلی الله علیه وآله از نزدیک بودن اجلش قبل از بیماری شان آگاهی داشت و سپس چند روزی بیمار شدند. بله آن حضرت به علی علیه السلام وصیت کردند ، اما به چه ؟ به کتاب و سنت . که وصیت به این دو اختصاص به علی علیه السلام ندارد ، بلکه شامل همه ی مسلمانان می شود و اگر وصیت به مال است که آن حضرت مالی به جا نگذاشتند تا احتیاج به وصیت به ایشان داشته باشد و خداوند داناتر است.»[11]    

    تصویر 1 - تصویر 2

    ثالثا: آخرین نفرى که با رسول خدا صلی الله علیه وآله بود، حضرت علی علیه السلام بود نه عایشه!

    سند یکم:

    «ام سلمه علیها السلام می گوید: قسم به کسی که قسم او را می خورم ، علی علیه السلام نزدیک ترین مردم به حضرت رسول صلی الله علیه وآله بود. رسول خدا صلی الله علیه وآله را صبح ملاقات کردیم در حالی که او مدام می فرمود : علی علیه السلام آمد ؟ علی علیه السلام آمد ؟ فاطمه علیها السلام فرمود: گویا او را برای کاری فرستاده ای ؟ و بعد از آن علی علیه السلام آمد و ام سلمه می گوید : گمان کردم که از او درخواستی دارد و از خانه خارج شدیم و کنار در نشستیم و من نزدیک تر به در بودم . پس رسول خدا صلی الله علیه وآله به سمت او برگشت و او را در طرف چپش قرار داد و با او نجوا می کرد. سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله در همان روز رحلت کرد و علی علیه السلام از نظر عهد نزدیک ترین مردم به او بود.»[12]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر حاکم موافقت نموده است.[13]

    تصویر 1 - تصویر 2

    نور الدین هیثمی نیز گفته است که تمام راویان سند این روایت از رجال صحیحین هستند بجز ام موسی که او نیز ثقه است.[14]

    وصی الله بن محمد عباس نیز در تحقیق کتاب احمد بن حنبل سندش را تصحیح کرده است.[15]

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3

    سند دوم:

    «ابو رافع گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله وفات کرد و سرش در آغوش علی بن ابی طالب علیه السلام بود و به علی علیه السلام می فرمود: خدا را خدا را در مورد بندگان؛ خدا را خدا را در مورد نماز ؛ و آن آخرین کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله بود.»[16]

    هیثمی این روایت را از بزار نقل کرده و گفته است که همه ی رجال سندش ثقه هستند بجز غسان بن عبد الله که ترجمه ای برای او نیافتم.[17]

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3

    در حالی که غسان بن عبدالله ، همان غسان بن عبیدالله یا عبید است که توثیق دارد.

    ابن حجر عسقلانی می نویسد:

    «عباس و کس دیگر از یحیی بن معین نقل کرده اند که گفته است: غسان ثقه است ... و دارقطنی گفته: صالح است ... ابن حبان از یحیی بن معین نقل کرده که او حدیث شناس نبود، اما اهل دروغگویی هم نبود و ابن حبان نام او را در زمره ی ثقات آورده و گفته است: از شعبه نسخه ی مستقیمی روایت کرده است.»[18]

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3

    ابن خزیمه نیز روایتی را از او در صحیحش نقل کرده است.[19]

    سند سوم:

    «نعیم بن یزید از علی بن ابی طالب علیه السلام نقل می کند که [هنگامی که بیماری پیامبر صلی الله علیه وآله شدت یافت،] فرمود : ای علی علیه السلام ! پوستی بیاور تا در آن چیزی بنویسم که امتم گمراه نشود. و ترسیدم که رحلت کند ، پس گفتم: من از کاغذ حافظ ترم. پس فرمود: به نماز، زکات و بندگان وصیت میکنم.»[20]

    این روایت را احمد نقل کرده و احمد شاکر سندش را حسن دانسته (تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3 - تصویر 4 )[21] و ضیاء مقدسی نیز آن را در صحیحش آورده است. (تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3 - تصویر 4 )[22]

    همین روایت را بخاری در کتاب الادب المفرد با همین سند نقل کرده، ولی اضافه کرده است که:

    «و این چنین می گفت تا رحلت فرمود. و او را فرمان داد به شهادت این که لا اله الا الله و محمد صلی الله علیه وآله بنده و فرستاده اش است و هر که به این دو شهادت دهد، بر آتش جهنم حرام است.»[23]

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3 - تصویر 4

    رابعا: طبق گفته ی ابن عباس ، پیغمبر صلی الله علیه وآله به هنگام رحلتشان سه وصیت کردند:

    «ابن عباس گفت: روز پنج شنبه، و چه عظیم است روز پنج شنبه ! پس گریست تا اینکه اشک او سنگ ریزه های آنجا را تَر کرد. گفتم: ای ابن عباس ، روز پنج شنبه چیست ؟ ابن عباس گفت: درد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سخت شد؛ پس فرمود: کتف بیاورید تا برای شما بنویسم کتابی که بعد از آن هرگز گمراه نشوید؛ پس کسانی که در آنجا بودند تنازع کردند _و شایسته نیست که در نزد پیامبر نزاع شود_ پس گفتند: او را چه شده است؟ آیا هذیان می گوید؟ از او بپرسید. پس شروع کردند به برگرداندن کلام بر پیامبر. سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: رهایم کنید؛ بگذارید مرا ! آنچه که من در آنم بهتر است از آنچه که شما مرا بدان می خوانید. پس آنان را به سه چیز سفارش کرد و فرمود:

    مشرکین را از جزیره العرب بیرون کنید ، نمایندگان قبایل را بپذیرید همان طور که من به آن ها اجازه ورود می دادم و در مورد سومی [راوی] سکوت کرد یا گفت و من آن را فراموش کرده ام. سفیان می گوید : این سخن سلیمان است.»[24]

    تصویر 1 - تصویر 2 - تصویر 3

    بنابراین بر اساس روایت مذکور در صحیحین، وصایت امیرالمومنین علیه السلام در نزد صحابه یا تابعین مشهور بوده است و سخن عایشه در رد آن اعتباری ندارد.

     

    [[1]] صحیح البخاری  ج 3   ص 1006 ح 2590

    [[2]] صحیح مسلم  ج 3   ص 1257 ح 1636

    [[3]] عن الأسود قال ذکروا عند عائشة أن علیا رضی الله عنهما کان وصیا فقالت متى أوصى إلیه وقد کنت مسندته إلى صدری أو قالت حجری فدعا بالطست فلقد انخنث فی حجری فما شعرت أنه قد مات فمتى أوصى إلیه

    [[4]] مجموعة الرسائل الیمنیه ، الرسالة الثانی : العقد الثمین فی اثبات وصایة أمیرالمؤمنین ، ص 10 پی دی اف ؛ اعلم ان جماعة من المبغضین للشیعة عدوا قولهم: ان علیا (ع) وصی لرسول اللّه من خرافاتهم، وهذا افراط‏وتعنت یاباه الانصاف، وکیف یکون الامر کذلک وقد قال بذلک جماعة من الصحابة، کما ثبت فی‏الصحیحین ان جماعة ذکروا عند عائشة ان علیا وصی، وکما فی غیرهما

    [[5]] ارواء الغلیل للألبانی ، ج 1، ص 178 رقم 147  سایت شامله / قال الألبانی : إسناده صحیح؛ عَائِشَةَ لاَ تَطِیبُ له نَفْساً

    [[6]] عن عطاء بن یسار قال جاء رجل فوقع فی علی وفی عمار رضی الله عنهما عند عائشة فقالت أما علی فلست قائلة لک فیه شیئا واما عمار فإنی سمعت رسول الله صلی الله علیه وآله یقول لا یخیر بین أمرین الا اختار أرشدهما

    [[7]] مسند احمد ، ج 17 ص 437 ح 24701 قال حمزه احمد الزین: إسناده صحیح

    [[8]] مسند احمد ، ج 41 ص 322 ح 24820 قال شعیب الأرنؤوط: إسناده صحیح علی شرط مسلم

    [[9]] صحیح البخاری  ج 5   ص 2278 ح 5798 وعن هشام بن عروة عن أبیه قال ذهبت أسب حسان عند عائشة فقالت لا تسبه فإنه کان ینافح عن رسول الله صلی الله علیه وآله

    [[10]] مدارک این قضیه مفصل و طولانی است؛ لذا به ذکر یک روایت صحیح و صریح بسنده می کنیم؛

    احمد بن یحیی بلاذری با سند صحیح، چنین روایت می کند:

    «وحدثنی أحمد بن إبراهیم الدورقی، حدثنا أبو النضر، حدثنا إسحاق بن سعید، عن عمرو بن سعید، حدثنی سعید بن عمرو: عن ابن حاطب قال: أقبلت مع علی یوم الجمل إلى الهودج وکأنه شوک قنفذ من النبل، فضرب الهودج؛ ثم قال: إن حمیراء إرم هذه أرادت أن تقتلنی کما قتلت عثمان بن عفان. فقال لها أخوها محمد: هل أصابک شیء ؟ فقالت: مشقص فی عضدی. فأدخل رأسه ثم جرها إلیه فأخرجه.»

    «ابن حاطب میگوید: در روز جنگ جمل به همراه علی (علیه السلام) به سمت هودج عایشه رفتیم، در حالی که هودج بر اثر اصابت تیرها همانند خارپشت شده بود. پس علی علیه السلام به هودج زد و گفت: حمیراء (عایشه) این تیرها را گذاشته بود تا مرا بکشد، آنچنان که عثمان بن عفان را کشت!  محمد بن ابی بکر (برادر عایشه) به عایشه گفت: آیا چیزی به تو خورده ؟ عایشه گفت: تیری به بازویم خورده. پس محمد بن ابی بکر سرش را داخل هودج کرد و تیر را خارج کرد.»

     أنساب الأشراف  ج 1   ص 312

    بررسی سند روایت:

    احمد بن ابراهیم بن کثیر بن زید الدورقی: ثقة . تقریب التهذیب لابن حجر العسقلانی  ج 1 ص 77 رقم 3

    هاشم بن القاسم بن مسلم اللیثی أبو النضر: ثقة . تقریب التهذیب  ج 1 ص 570 رقم 7256

    اسحاق بن سعید بن (نه عن!) عمرو بن سعید بن العاص: ثقة . تقریب التهذیب  ج 1 ص 101 رقم 356

    در نام این راوی، تصحیف ایجاد شده و بن به عن تبدیل شده است.

    سعید بن عمرو بن سعید بن العاص: ثقة. تقریب التهذیب  ج 1 ص 239 رقم 2370

    محمد بن حاطب بن الحارث الجمحی: صحابی . تقریب التهذیب  ج 1 473 ش 5800

    بنابراین سند این روایت کاملا صحیح است.

    [[11]] حاشیة السندی على سنن النسائی  ج 1   ص 33 ولا یخفى أن هذا لا یمنع الوصیة قبل ذلک ولا یقتضی أنه مات فجأة بحیث لاتمکن منه الوصیة ولا یتصور کیف وقد علم أنه صلی الله علیه وآله علم بقرب أجله قبل المرض ثم مرض أیاما نعم هو یوصی إلى على بماذا کان بالکتاب والسنة فالوصیة بهما لا تختص بعلی بل یعم المسلمین کلهم وان کان المال فما ترک مالا حتى یحتاج إلى وصیة إلیه والله تعالى أعلم  

    [[12]] عن أم سلمة رضی الله عنها قالت والذی أحلف به إن کان علی لأقرب الناس عهدا برسول الله صلی الله علیه وآله عدنا رسول الله صلی الله علیه وآله غداة وهو یقول جاء علی جاء علی مرارا فقالت فاطمة رضی الله عنها کأنک بعثته فی حاجة قالت فجاء بعد قالت أم سلمة فظننت أن له إلیه حاجة فخرجنا من البیت فقعدنا عند الباب وکنت من أدناهم إلى الباب فأکب علیه رسول الله صلی الله علیه وآله وجعل یساره ویناجیه ثم قبض رسول الله nمن یومه ذلک فکان علی أقرب الناس عهدا

    [[13]] المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 149 ح 4671

    [[14]] مجمع الزوائد  ج 9   ص 112 قال الهیثمی: ورجالهم رجال الصحیح غیر أم موسى وهی ثقة

    [[15]] فضائل الصحابة لاحمد، مجموع دو جلد ص853-854 ح 1171 پی دی اف؛ قال وصی الله : إسناده صحیح

    [[16]] مسند البزار  ج 9   ص 329 ح 3886 حدثنا غسان بن عبید الله قال نا یوسف بن نافع قال نا عبد الرحمن بن أبی الموالی عن عبید الله بن أبی رافع عن أبیه رضی الله عنه قال توفی رسول الله ورأسه فی حجر علی بن أبی طالب وهو یقول لعلی ( الله الله وما ملکت أیمانکم الله الله والصلاة فکان آخر ما تکلم به رسول الله )

    [[17]] مجمع الزوائد  ج 1   ص 293 قال الهیثمی: رواه البزار وفیه غسان بن عبدالله ولم أجد من ترجمه وبقیه رجاله ثقات

    [[18]] لسان المیزان لابن حجر العسقلانی ج 4   ص 418 وروى عباس وآخر عن یحیى بن معین ثقة ... وقال الدارقطنی صالح ... قال بن حبان عن یحیى بن معین لم یکن یعرف الحدیث الا انه لم یکن من أهل الکذب وقال بن حبان فی الثقات روى عن شعبة نسخة مستقیمة

    [[19]] صحیح ابن خزیمة  ج 1   ص 8 ح 9  أخبرنا أبو طاهر ثنا أبو بکر ثنا الحسن بن سعید أبو محمد القزاز الفارسی سکن بغداد بخبر غریب الإسناد قال ثنا غسان بن عبید الموصلی ثنا عکرمة بن عمار عن یحیى بن أبی کثیر عن أبی سلمة بن عبد الرحمن عن أبی هریرة قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله لا تقبل صلاة إلا بطهور ولا صدقة من غلول

    [[20]] حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا بکر بن عیسى الراسبی ثنا عمر بن الفضل عن نعیم بن یزید عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال أمرنی النبی nأن آتیه بطبق یکتب فیه ما لا تضل أمته من بعده قال فخشیت ان تفوتنی نفسه قال قلت انى أحفظ وأعی قال أوصى بالصلاة والزکاة وما ملکت أیمانکم

    [[21]] مسند أحمد بن حنبل  ج 1   ص 468 ح 693 پی دی اف / قال احمد شاکر: إسناده حسن

    [[22]] الأحادیث المختارة  ج 2   ص 380 ح 762

    [[23]] الأدب المفرد للبخاری  ج 1   ص 66 ح 156  حدثنا حفص بن عمر قال حدثنا عمر بن الفضل قال حدثنا نعیم بن یزید قال حدثنا علی بن أبی طالب صلوات الله علیه أن النبی صلی الله علیه وآله لما ثقل قال یا على ائتنى بطبق أکتب فیه ما لا تضل أمتى فخشیت أن یسبقنى فقلت إنی لأحفظ من ذراعى الصحیفة وکان رأسه بین ذراعه وعضدى یوصى بالصلاة والزکاة وما ملکت ایمانکم وقال کذاک حتى فاضت نفسه وأمره بشهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله من شهد بهما حرم على النار

    [[24]] صحیح البخاری  ج 3   ص 1155 ح 2997 حدثنا محمد حدثنا بن عیینة عن سلیمان الأحول سمع سعید بن جبیر سمع بن عباس رضی الله عنهما یقول یوم الخمیس وما یوم الخمیس ثم بکى حتى بل دمعه الحصى قلت یا أبا عباس ما یوم الخمیس قال اشتد برسول الله صلی الله علیه وآله وجعه فقال ائتونی بکتف أکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده أبدا فتنازعوا ولا ینبغی عند نبی تنازع فقالوا ما له أهجر استفهموه فقال ذرونی فالذی أنا فیه خیر مما تدعوننی إلیه فأمرهم بثلاث قال أخرجوا المشرکین من جزیرة العرب وأجیزوا الوفد بنحو ما کنت أجیزهم والثالثة خیر إما أن سکت عنها وإما أن قالها فنسیتها قال سفیان هذا من قول سلیمان

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی