پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بخشش فدک به حضرت فاطمه (س)

    حسین قربانی | سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۵۶ ق.ظ

    اولا: هنگامی که آیه ی ((فَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ)) [1]«= پس حق خویشاوند را ادا کن» نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را به حضرت فاطمه علیها السلام بخشیدند.

    سند اول:

    «عطیه عوفی از ابو‌سعید (خدری) نقل کرده است که گفت: هنگامی که این آیه: ((پس حق خویشاوند را ادا کن)) نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله فاطمه علیها السلام را خواست و فدک را به ایشان عطا کرد.»[2]

    این روایت را ابو یعلی موصلی (متوفای 307 هـ) نقل کرده و طبق برنامه ی جوامع الکلم، تمام رجال سندش «صدوق حسن الحدیث» هستند بجز عطیه عوفی که او نیز توثیق دارد.

    توثیق عطیه عوفی

    بیش از بیست نفر از علمای اهل سنت، او را توثیق کرده اند:

    1. یحیی بن سعید القطان متوفای 198 هـ

    یحیی بن قطان گفته است: «أبو الوداک أحب إلی من عطیة؛ یعنی ابو وداک در نزد من دوست داشتنی تر از عطیه است.»[3]

    این سخن او در واقع، مقارنه بین دو ثقه است؛ زیرا ابو الوداک (جبر بن نوف الهمدانی) بالاجماع ثقه است و واژه ی أحب، صفت تفضیلی حب است؛ یعنی ابو الوداک در نزد من دوست داشتنی تر (ثقه تر) از عطیه است که معنای دیگر این جمله این می شود که عطیه را دوست دارم (ثقه می دانم).

    2. محمد بن سعد الزهری متوفای 230 هـ

    «عطیه ان شاء الله ثقه است و احادیث صالحی دارد و عده ای هم هستند که به احادیثش احتجاج نمیکنند.»[4]

     3. یحیی بن مَعین متوفای 233 هـ

    به یحیی بن معین گفته شد: روایت عطیه چگونه است؟ گفت:‌ «صالح و خوب است.»[5]

    در جای دیگر از او به عنوان « لیس به بأس؛ یعنی اشکالی بر او نیست» یاد کرده است.[6]

    4. ابو الحسن عجلی متوفای 261 هـ

    «عطیه عوفی اهل کوفه و از تابعین ثقه است، ولی در حدیث قوی نیست.»[7]

    5. ابو عیسی ترمذی متوفای 279 هـ

    ترمذی ، احادیث عطیه را حسن دانسته است.[8]

    6. ابوبکر البزار متوفای 292 هـ

    «ابوبکر بزار گفته است: او در زمره ی شیعیان شمرده می شود که بزرگان مردم از او روایت کرده اند.»[9]

    7. ابن جریر طبری متوفای 310 هـ

    «از جمله آنها عطیه بن سعد بن جناده عوفی است... وی روایات فراوانی نقل کرده و ان شاء الله ثقه است.»[10]

    ترمذی گوید:

    «عطیه از ابن عمر از پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث نقل کرده است. از محمد (طبری) درباره ی این حدیث پرسیدم. پس گفت: اینچنین می گوید شریک از عطیه از ابن عمر. و حدیث عطیه از ابو سعید نزد من صحیح تر است.»[11]

    8. محمد بن اسحاق بن خزیمه متوفای 311 هـ

    ابن خزیمه در صحیحش از عطیه حدیث نقل کرده است.[12]

    9. ابو علی الطوسی متوفای 312 هـ

    «عطیه از ابو سعید خدری از پیامبر صلی الله علیه وآله روایت کرده است ... و گفته می شود که حدیث ابی سعید حسن و صحیح است.»[13]

    10. ابن ابی حاتم الرازی متوفای 327 هـ

    او که در مقدمه ی تفسیرش التزام داده است تنها روایات معتبر را نقل بکند، چندین روایت از عطیه از ابوسعید خدری نقل کرده است.[14]

    11. ابن شاهین متوفای 385 هـ

    ابن شاهین در جرح و تعدیل عطیه به سخن یحیی بن معین که گفته است اشکالی به وی نیست، اعتماد کرده و لذا نامش را در کتاب ثقاتش آورده است.[15]

    12. حاکم نیشابوری متوفای 405 هـ

    حاکم نیشابوری چندین حدیث از عطیه عوفی در صحیحش نقل کرده است.[16]

    اما هیچ کدام را تصحیح نکرده است؛ چون طبق شروط شیخین نبوده است، همانطور که خودش گفته است:

    «روایات عطیه عوفی از ابو سعید مطابق شروط این کتاب نیست.»[17]

    13. محمد بن طاهر المقدسی متوفای 507 هـ

    او چندین حدیث از عطیه از ابو سعید خدری را تضعیف کرده، اما در همه ی آن ها اشکال سند روایات را به غیر عطیه نسبت داده است.[18]

    لذا می توان به طور قطع نتیجه گرفت که عطیه از نظر او ثقه بوده است؛ البته او کلامی دارد که مؤید نظر ماست. وی می گوید:

    «حدیث: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه از امتش حواری داشت ... . این روایت را گروهی از عطیه از ابو سعید خدری نقل کرده اند که صحیح ترین آنهاست.»[19]

    14. حسین بن مسعود بغوی متوفای 516 هـ

    او احادیث عطیه را حسن دانسته است.[20]

    15. ابن القطان الفاسی متوفای 628 هـ

    او نیز عطیه را حسن الحدیث دانسته و گفته است:

    «و آن را فقط عطیه عوفی روایت کرده است که تضعیف شده است و یحیی بن معین درباره ی او گفته است: صالح . پس حدیثش حسن است.»[21]

    16. عبد الکریم المنذری متوفای 656 هـ

    منذری نیز روایت عطیه را حسن دانسته است.[22]

    17. زین الدین عراقی متوفای 806 هـ

    او نیز روایت عطیه را حسن دانسته است.[23] و [24]

    18. ابن حجر عسقلانی متوفای 852 هـ

    «عطیه عوفی راستگو بود و بسیار خطا میکرد و شیعه ی مدلس بود از طبقه ی سوم که در سال 111 هـ وفات یافت و بخاری در غیر صحیحش ، ابو داود ، ترمذی و ابن ماجه از او روایت نقل کرده اند.»[25]

    سیوطی نیز نوشته است:«حافظ ابن حجر گفته است: ضعف عطیه تنها از جهت تشیعش و تدلیسش میباشد و او فی نفسه راستگو است.»[26]

    البته حافظ ابن حجر عسقلانی روایات او را تحسین هم کرده است.1

    19. ملا علی قاری حنفی متوفای 1014 هـ

    «سندش از عطیه بن سعد عوفی را ذکر کرد و او از بزرگان و سروران تابعین است.»[27]

    20. محمد بن حسن المصری

    او در تحقیقش بر کتاب مسانید فراس، تألیف ابو نعیم اصفهانی، روایات عطیه از ابو سعید را تصحیح کرده است.[28]

    21. بدر بن عبد الله البدر

    او نیز در تحقیقش بر کتاب ابوبکر القطیعی متوفای 368 هـ ، روایات عطیه از ابو سعید را تصحیح کرده است.[29]

    22. دکتر عطیه الزهرانی

    او نیز سند روایت عطیه را حسن دانسته است.[30]

    23. دکتر نجم عبد الرحمن خلف

    دکتر نجم عبد الرحمن خلف از اساتید مدینه منوره در تحقیقش بر کتاب ابن ابی الدنیا (متوفای 281 هـ) ، روایت عطیه از ابو سعید را قوی و حسن دانسته است.[31]

    24. دکتر شیخ محمود سعید ممدوح

    او به طور مفصل به توثیق عطیه پرداخته و رساله ای به نام  «القول المستوفی فی توثیق عطیة العَوفی» در این باره نوشته است.

    پاسخ به جرح های علمای اهل سنت بر عطیه[32]

    قوی ترین و بلکه تنها دلیل علمی تضعیف عطیه، تدلیسش است و ماجرایش هم این است که عده ای  از محمد بن السائب الکلبی نقل کرده اند که گفت: عطیه عوفی کنیه ی مرا ابو سعید گذاشت و در احادیثش میگوید: از ابو سعید نقل می کنم و مردم گمان می کنند که ابو سعید خدری را می گوید !

    سیوطی می نویسد:

    «عطیه را تضعیف کرده اند و او از ابو سعید خدری روایت شنید؛ سپس [بعد از وفاتش] در محضر کلبی شاگردی کرد و کنیه اش را ابو سعید گذاشت؛ پس گمان شد که خدری است.»[33]

    اما حقیقت مطلب را در چند نکته بیان می کنیم:

    نکته ی اول: این ماجرا فقط از خود کلبی نقل شده و او متهم به کذب است.

    حافظ ابن رجب حنبلی متوفای 795 هـ این نکته را متذکر شده است:

    «اما کلبی به روایاتش اعتماد نمی شود و اگر این داستان درباره ی عطیه درست باشد؛ پس اقتضا میکند که تنها در مورد آنچه که از ابو سعید در تفسیر نقل میکند توقف شود، اما احادیث مرفوعی را که از ابو سعید روایت می کند (احادیث نبوی)، در آنها تنها ابو سعید خدری منظورش است و در بعضی از روایات به نسبتش تصریح می کند.»[34]

    نکته ی دوم: عطیه عوفى در سال 111 هجرى رحلت کرده است، در حالى که تاریخ وفات محمّد بن سائب کلبى سال 146 هجرى است. این موضوع ، نقل عطیه عوفى از محمّد بن سائب کلبى را با تردید مواجه مى سازد؛ هر چند تقدم عطیه عوفى بر کلبى به تنهایى براى رفع اتهام تدلیس از عطیه کافى نیست، امّا براى محققان تردید ایجاد مى کند.

    نکته ی سوم: اگر بپذیریم که عطیه عوفى روایات کلبى را با کنیه ابو سعید نقل مى کرده است، مسلماً باید گفت که این کار از سر تقیه صورت گرفته است؛ زیرا پس از نوشته شدن کتاب انساب کلبى، وى طرد شد و در اختناق شدید آن روزگار، جوّ سنگینى علیه او به وجود آمد؛ از همین رو عالمان از یک سو به روایات وى اعتماد داشتند و از او حدیث نقل مى کردند و به وثاقت و حقانیت مطالبش معتقد بودند، و از سویى دیگر به خاطر متهم بودن به تشیع، جرأت ذکر نام او را نداشتند. بنابراین چاره اى نبود جز این که احادیث او را مخفیانه و به شیوه هایى مختلف نقل کنند.

    علمای اهل سنت گفته اند:

    «محمد بن سائب کلبی صاحب تفسیر و پیشوا در تفسیر و از اصحاب عبد الله بن سبأ بود (؟) و سفیان ثورى و محمّد بن اسحاق از محمّد بن سائب کلبى روایت مى کردند و از او با کنیه اش نام برده و مى گفتند: «حدّثنا ابو النضر» تا شناخته نشود.»[35]

    مسلماً سفیان ثورى و محمّد بن اسحاق نزد اهل تسنن از عالمان بزرگ به شمار مى آیند و کسى آن ها را به دلیل اختفاء نام کلبى، به تدلیس متهم نمى کند. همین طور اگر عطیه نیز چنین کارى کرده باشد، نمى توان او را به تدلیس متهم ساخت.

    نکته ی چهارم: همانطور که قبلا گفتیم، علمای اهل سنت احادیث تفسیری کلبی را بر خلاف دیگر احادیثش، معتبر می دانند.

    «ابو احمد بن عدی گفته است: کلبی غیر از این احادیثی که ذکر کردم، احادیث معتبری به خصوص از ابی صالح دارد که در تفسیر، معروف است و طولانی ترین تفسیر، متعلق به او است و بعد از آن، تفسیر مقاتل بن سلیمان است مگر اینکه کلبی بر مقاتل برتری می یابد به دلیل آنچه که در مورد انحرافی بودن مذهب مقاتل گفته شده است. سفیان بن عیینه، حماد بن سلمه، هشیم و غیر آن ها از افراد مورد اعتماد، از کلبی حدیث نقل کرده و در تفسیر به روایات او راضی شده اند.»[36]

    لذا بر فرض که ادعای کلبی صحیح باشد [و سند انتساب این سخن به او نیز صحیح باشد]، چون این روایت مربوط به تفسیر است، باز هم معتبر خواهد بود.

    سند دوم:

    حاکم حسکانی با سندش از حضرت علی علیه السلام روایت کرده است که فرمود:

    «هنگامی که آیه ی  (( پس حق خویشاوند را ادا کن)) نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله، فاطمه (علیها السلام) را خواست و فدک را به ایشان عطا کرد.»[37]

    سند سوم:

    «ابن مردویه از ابن عباس روایت نموده که گفت: وقتی که آیه ((وآت ذا القربى حقه)) نازل شد، پیامبر صلی الله علیه وآله فدک را برای فاطمه علیها السلام جدا کرد.»[38]

    متأسفانه کتاب ابن مردویه به دست ما نرسیده و سند روایتش را در دست نداریم، اما سیوطی که کتاب را در اختیار داشته، درباره ی سندش سخنی نگفته است. با این قرینه که او بارها در مورد سند روایات مهم اعتقادی به خصوص روایات ابن مردویه اظهار نظر کرده است، می توان گفت که احتمال دارد سند ابن مردویه معتبر بوده باشد. 

    ثانیا: حضرت زهرا علیها السلام، در ابتدا فدک را به عنوان هدیه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله مطالبه نمودند و امیر مومنان علیه السلام، ام ایمن کنیز پیامبر صلی الله علیه وآله و رباح غلام پیامبر صلی الله علیه وآله نیز به آن شهادت دادند.

    سند اول:

    احمد بن یحیی بلاذری روایت کرده است که:

    «مالک بن جعونه از پدرش نقل کرده که وی گفته است: فاطمه علیها السلام به ابوبکر گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را برای من قرار داد،  پس آن را به من برگردان و علی بن ابی طالب علیه السلام برای حضرت زهرا علیها السلام شهادت داد. ابوبکر شاهد دیگری خواست، ام ایمن شهادت داد. ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا ! می‌دانی که قبول نمی‌شود مگر شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن. حضرت زهرا علیها السلام با شنیدن این سخن، از نزد او برگشت.»[39]

    سند دوم:

    بلاذری با سند دیگر، روایت کرده است که:

    «جعفر بن محمد علیه السلام گفته است: فاطمه علیها السلام به ابو بکر گفت: فدک را به من باز گردان ؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را به من بخشیده است. ابوبکر از ایشان شاهد خواست. فاطمه علیها السلام ، ام ایمن و رباح غلام پیامبر صلی الله علیه وآله را آوردند و آنها به اعطای فدک شهادت دادند. آنگاه ابوبکر گفت: شهادت قبول نمی‌شود جز این که شاهد، یک مرد و دو زن باشد.»[40]

    سند سوم:

    محب الدین طبری می نویسد:

    «از عبدالله بن ابوبکر بن عمرو بن حزم از پدرش نقل شده است که گفت: فاطمه علیها السلام نزد ابوبکر آمد و فرمود: فدک را به من بده ؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را به من بخشیده است. ابو بکر گفت: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله! راست گفتی ، اما من دیدم که رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را میان فقرا، مساکین و در راه مانده ها تقسیم کرد بعد از این که سهم شما را می‌داد.»[41]

    سند چهارم:

    احمد بن یحیی بلاذری با سندی دیگر چنین روایت کرده است:

    «موسی بن عقبه می‌گوید: حضرت فاطمه (علیها السلام) هنگام بیعت بر ابو بکر وارد شد و به او فرمود: ام ایمن و رباح برای من شهادت می‌دهند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را به من بخشیده است.

     ابوبکر گفت: به خدا سوگند ، خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من کسی را نیافریده است، دوست داشتم که روز رحلت او قیامت بر پا می‌شد. اگر عایشه محتاج و فقیر شود، نزد من محبوب تر از این است که تو فقیر شوی. آیا شما عقیده دارید که من به مردمان سیاه و سرخ پوست عطا می‌کنم، اما در حق شما ظلم می‌کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله هستی. این مال، برای مسلمین است ؛ پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق می‌کرد. (یعنی رسول خدا از این مال برای مردان جنگی در حال جنگ انفاق می‌کرد) من نیز همان کاری را انجام می‌دهم که پدرت انجام می داد.

    فاطمه علیها السلام فرمود: به خدا سوگند، هرگز با تو سخن نمی‌گویم.  ابو بکر گفت: به خدا سوگند، با تو قهر نمی‌کنم.

    فاطمه علیها السلام فرمود: به خدا سوگند، تو را نفرین می‌کنم. ابو بکر گفت: من برای تو دعا می کنم.»[42]

    سند پنجم:

    «فاطمه علیها السلام به ابو بکر گفت: ام ایمن برای من شهادت می‌دهد که رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را به من بخشیده است. ابو بکر گفت: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله! به خدا سوگند، به نظر من خداوند هیچ مخلوقی را محبوب تر از رسول خدا نیافریده است، دوست داشتم که روز وفات پدرت آسمان به زمین فرود می‌آمد. به خدا سوگند، اگر عایشه فقیر شود، نزد من محبوبتر از این است که شما فقیر باشید. به خدا سوگند، آیا شما عقیده دارید که من به مردمان سرخ و سفید پوست، حقش را عطا می‌کنم؛ اما در حق شما ظلم می‌کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله هستید. این اموال (فدک) از آن رسول خدا صلی الله علیه وآله نبود، بلکه جزئی از اموال مسلمین است که مردم برای او می آوردند و رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را در راه خدا انفاق می‌کرد. هنگامی که وفات یافت، من متولی ‌آن شدم همانگونه که ایشان متولی آن بود.

    فاطمه علیها السلام فرمود: به خدا سوگند، هرگز با تو سخن نمی‌گویم. ابو بکر گفت: هرگز با شما قهر نمی‌شوم. فاطمه علیها السلام فرمود: به خدا سوگند، تو را نفرین می‌کنم. ابو بکر گفت: به خدا سوگند، برای تو دعا می کنم. هنگامی ‌که زمان وفاتش فرار رسید، وصیت نمود که ابو بکر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه دفن شد و عباس بن عبد المطلب بر او نماز خواند. میان وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله و وفات فاطمه علیها السلام 72 شب فاصله بود.»[43]

     

     

    [[1]] اسراء: 26

    [[2]] مسند أبی یعلى  ج 2   ص 334 ح 1075 و ج 2   ص 534 ح 1409 قرأت على الحسین بن یزید الطحان هذا الحدیث فقال هو ما قرأت على سعید بن خثیم عن فضیل عن عطیة عن أبی سعید قال لما نزلت هذه الآیة ( وآت ذا القربى حقه ) الإسراء دعا النبی صلى الله علیه وسلم فاطمة وأعطاها فدک

    [[3]] التاریخ الکبیر  ج 2   ص 243 رقم 2332

    [[4]] الطبقات الکبرى  ج 6   ص 304 عطیة بن سعد بن جنادة العوفی ... وکان ثقة إن شاء الله وله أحادیث صالحة ومن الناس من لا یحتج به

    [[5]] تاریخ ابن معین (روایة الدوری)  ج 3   ص 500 رقم 2446

    [[6]] تاریخ أسماء الثقات  ج 1   ص 172 رقم 1023  عطیة العوفی لیس به بأس قاله یحیى

    [[7]] معرفة الثقات  ج 2   ص 140 رقم 1255 عطیة العوفی کوفى تابعی ثقة ولیس بالقوی

    [[8]] سنن الترمذی  ج 3   ص 617 ح 1329 ، ج 4 ص 471 ح 2174 و... ؛ عن عطیة عن أبی سعید قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم ... قال أبو عیسى حدیث أبی سعید حدیث حسن غریب لا نعرفه إلا من هذا الوجه

    [[9]] تهذیب التهذیب  ج 7   ص 201 رقم 414 قال أبو بکر البزار کان یعده فی التشیع روى عنه جلة الناس

    [[10]] المنتخب من ذیل المذیل  ج 1   ص 128 منهم عطیة بن سعد بن جنادة العوفى ... وکان کثیر الحدیث ثقة إن شاء الله

    [[11]] علل الترمذی  ج 1   ص 313 عن عطیة عن ابن عمر عن النبی صلى الله علیه وسلم. سألت محمدا عن هذا الحدیث فقال هکذا یقول شریک عطیة عن ابن عمر . وحدیث عطیة عن أبی سعید عندی أصح

    [[12]] صحیح ابن خزیمة  ج 3   ص 159 ح 1817 أنا أبو طاهر نا أبو بکر ثنا عبد الله بن الحکم بن أبی زیاد القطوانی نا معاویة یعنی بن هشام ثنا شیبان عن فراس عن عطیة عن أبی سعید عن نبی الله صلى الله علیه وسلم قال إذا تطهر الرجل فأحسن الطهور ثم أتى الجمعة فلم یلغ ولم یجهل حتى ینصرف الإمام کانت کفارة لما بینها وبین الجمعة

    [[13]] مختصر الأحکام  ج 3   ص 256-257  عن عطیة عن أبی سعید الخدری عن النبی صلى الله علیه وسلم... ویقال حدیث أبی سعید حسن صحیح

    [[14]] تفسیر ابن أبی حاتم  ج 5   ص 1427 ح 8141 ، ص 1645 ح 8725 و ...

    [[15]] تاریخ أسماء الثقات  ج 1   ص 172 رقم 1023  عطیة العوفی لیس به بأس قاله یحیى

    [[16]] المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 270 ح 2974 و ج 2   ص 290 ح 3047 و ج 2   ص 291 ح 3048 و 3049 و ج 3   ص 642 ح 6356

    [[17]] المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 3044 ح 3046 عن عطیة العوفی عن أبی سعید ولیس من شرط هذا الکتاب

    [[18]] ذخیرة الحفاظ  ج 1   ص 235 ح 100 و ص 237 ح 103 و ص 258 ح 153 و ص 294-295 ح 238 و ص 341 ح 358 و ...

    [[19]] ذخیرة الحفاظ  ج 4   ص 1921-1922 ح 4771 حدیث : ما بعث الله من نبی إلا کان من أمته حواری ... . ورواه جماعة : عن عطیة ، عن أبی سعید الخدری ، وهو أصحها

    [[20]] شرح السنة  ج 10   ص 65 ح 2472 و ج 14   ص 99-100 ح 3892 و ج 15   ص 102-103 ح 4298 عن عطیة عن أبی سعید قال : قال رسول الله ... هذا حدیث حسن   

    [[21]] بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام  ج 4   ص 363 وهو إنما یرویه عطیة العوفی ، وهو یضعف ، وقال فیه ابن معین : صالح . فالحدیث به حسن

    [[22]]الترغیب والترهیب  ج 2   ص 30 ح 1375 رواه البزار من روایة عطیة عن أبی سعید وهو إسناد حسن وله شواهد کثیر

    [[23]] المغنی عن حمل الأسفار  ج 1   ص 289 ح 1100 حدیث ( اللهم إنی أسألک بحق السائلین علیک وبحق ممشای هذا إلیک . . . ) الحدیث ( 1 / 326 ) ابن ماجه من حدیث أبی سعید الخدری بإسناد حسن

    [[24]] إحیاء علوم الدین (ومعه تعلیقات العراقی)  ج 1   ص 323 حدیث اللهم إنی إسألک بحق السائلین علیک وبحق ممشای هذا إلیک الحدیث من حدیث أبی سعید الخدری بإسناد حسن

    [[25]] تقریب التهذیب  ج 1   ص 393 رقم 4616 عطیة بن سعد بن جنادة بضم الجیم بعدها نون خفیفة العوفی الجدلی بفتح الجیم والمهملة الکوفی أبو الحسن صدوق یخطىء کثیرا وکان شیعیا مدلسا من الثالثة مات سنة إحدى عشرة بخ د ت ق

    [[26]] تحفة الأبرار بنکت الأذکار للسیوطی  ج 1   ص 44 قال الحافظ : ضعف عطیة إنما جاء من قبیل التشییع ومن قبیل التدلیس وهو فی نفسه صدوق

    [[27]] شرح مسند أبی حنیفة  ج 1   ص 292 ذکر إسناده عن عطیة بن سعد العوفی ، وهو من أجلاء التابعین

    [[28]] مسانید فراس المکتب  ج 1   ص 95 ح 30 ، ص 98 ح 31 ، ص 101 ح 32 و... حدثنا عبدالله بن جعفر حدثنا یونس بن حبیب حدثنا أبو داود حدثنا شیبان عن فراس المکتب عن عطیة عن أبی سعید أن النبی صلى الله علیه وسلم قال تحل الصدقة للغنی إذا کان فی سبیل الله صحیح بدون زیادة ابن السبیل

    [[29]] جزء الألف دینار  ج 1   ص 288 ح 189 و ج 1 ص 441 ح 295  عن عطیة عن أبی سعید عن النبی صلى الله علیه وسلم أنه قال ( إن أهل الدرجات ... ) صحیح

    [[30]] السنة للخلال  ج 2   ص 313 ح 376 أخبرنا محمد بن إسماعیل الأحمسی قال ثنا إسباط قال ثنا عمرو بن قیس عن عطیة عن أبی سعید قال الأحمسی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم إن أهل الدرجات العلى یراهم من أسفل منهم کما یرى الکوکب الطالع فی الأفق من آفاق السماء وإن أبا بکر وعمر منهما وانعما إسناده حسن

    [[31]] العیال  ج 1   ص 379-380 ح 214 و 215  ... عن البهی مولى آل الزبیر قال دخل علینا عبد الله بن الزبیر ...إسناد ضعیف لأن فیه علی بن عابس ویزید بن أبی زیاد وهما ضعیفان والبهی لم أعرفه وله شواهد قویة أخرجها المصنف فی هذا الباب / حدثنا محمد بن عمران بن محمد بن أبی لیلى حدثنا أبی حدثنی ابن أبی لیلى عن عطیة عن أبی سعید قال جاء صبی قد سماه إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو ساجد فرکب على ظهره فأمسکه بیده ثم قام وهو على ظهره ثم رکع ثم أرسله فذهب . إسناد حسن بمجموع طرقه

    [[32]] با استفاده از کتاب «جواهر الکلام فی معرفة الإمامة والإمام ـ جلد سوّم» تألیف آیت الله سید علی میلانی

    [[33]] اللآلىء المصنوعة  ج 1   ص 20 وعطیة ضعفوه وکان سمع من الخدری ثم جالس الکلبی فصار یکنیه أبا سعید فیظن الخدری

    [[34]] شرح علل الترمذی  ج 2   ص 823 ... ولکن الکلبی لا یعتمد على ما یرویه . وأن صحت هذه الحکایة عن عطیة فإنما یقتضی التوقف فیما یحکیه عن أبی سعید من التفسیر خاصة . فأما الأحادیث المرفوعة التی یرویها عن أبی سعید ، فإنما یرید أبا سعید الخدری ، ویصرح فی بعضها بنسبته

    [[35]] طبقات المفسرین للداودی  ج 1   ص 17-18 ؛ وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان  ج 4   ص 310 محمد بن السائب بن بشر وقیل مبشر بن عمرو أبو النضر الکلبی الکوفی صاحب التفسیر وکان إماما فی التفسیر وکان من أصحاب عبد الله بن سبأ وروى عنه سفیان الثوری ومحمد بن إسحاق وکانا یقولان حدثنا أبو النضر محمد حتى لا یعرف

    [[36]] تهذیب الکمال  ج 25   ص 251-252 رقم 5234  وقال أبو أحمد بن عدی : وللکلبی غیر ما ذکرت من الحدیث ، أحادیث صالحة وخاصة عن أبی صالح ، وهو معروف بالتفسیر ، ولیس لاحد تفسیر أطول منه ، ولا أشبع منه ، وبعده مقاتل ابن سلیمان ، إلا أن الکلبی یفضل على مقاتل لما قیل فی مقاتل من المذاهب الردیئة . وحدث عنه ابن عیینة ، وحماد بن سلمة ، وهشیم ، وغیرهم من ثقات الناس ورضوه فی التفسیر

    [[37]] شواهد التنزیل ج 1 ص 341 ح 473  pdf حدثنی أبو الحسن الفارسی قال: حدثنا الحسین بن محمد الماسرجسی قال: حدثنا جعفر بن سهل ببغداد، قال: حدثنا المنذر بن محمد القابوسی قال: حدثنا أبی قال: حدثنا عمی عن أبیه، عن أبان بن تغلب: عن جعفر بن محمد، عن أبیه، عن علی بن الحسین عن أبیه عن علی قال: لما نزلت: (* وآت ذا القربى حقه *) دعا رسول الله فاطمة - علیهما السلام - فأعطاها فدکا

    [[38]] الدر المنثور  ج 5   ص 274 وأخرج ابن مردویه عن ابن عباس رضی الله عنهما قال : لما نزلت ( وآت ذا القربى حقه ) أقطع رسول الله فاطمة فدکا

    [[39]] فتوح البلدان  ج 1   ص 44 وحدثنا عبد الله بن میمون المکتب قال أخبرنا الفضیل بن عیاض عن مالک بن جعونة عن أبیه قال قالت فاطمة لأبی بکر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم جعل لی فدک فأعطنی إیاه وشهد لها علی بن أبی طالب فسألها شاهدا آخر فشهدت لها أم أیمن فقال قد علمت یا بنت رسول الله أنه لا تجوز إلا شهادة رجلین أو رجل و امرأتین فانصرفت

    [[40]] فتوح البلدان  ج 1   ص 44 وحدثنی روح الکرابیسی قال حدثنا زید بن الحباب قال أخبرنا خالد بن طهمان عن رجل حسبه روح جعفر بن محمد أن فاطمة رضی الله عنها قالت لأبی بکر الصدیق رضی الله عنه اعطنی فدک فقد جعلها رسول الله صلى الله علیه وسلم لی فسألها البینة فجاءت بأم أیمن ورباح مولى النبی صلى الله علیه وسلم فشهدا لها بذلک فقال إن هذا الأمر لا تجوز فیه إلا شهادة رجل وامرأتین

    [[41]] الریاض النضرة  ج 2   ص 126 وعن عبد الله بن أبی بکر بن عمرو بن حزم عن أبیه قال جاءت فاطمة إلى أبی بکر فقالت اعطنی فدک فإن رسول الله صلى الله علیه وسلم وهبها لی قال صدقت یا بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم ولکنی رأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقسمها فیعطی الفقراء والمساکین وابن السبیل بعد ان یعطیکم منها

    [[42]] أنساب الأشراف  ج 3   ص 316 المدائنی عن سعید بن خالد مولى خزاعة عن موسى بن عقبة قال: دخلت فاطمة على أبی بکر حین بویع فقالت: إن أم أیمن، ورباح یشهدان لی أن رسول الله صلى الله علیه وسلم أعطانی فدک فقال: والله ما خلق الله أحب إلی من أبیک، لوددت أن القیامة قامت یوم مات، ولئن تفتقر عائشة أحب إلی من أن تفتقری، أفترینی أعطی الأسود والأحمر حقوقهم وأظلمک وأنت ابنة رسول الله صلى الله علیه وسلم، إن هذا المال إنما کان للمسلمین فحمل منه أبوک الراجل وینفقه فی السبیل، فأنا ألیه بما ولیه أبوک، قالت: والله لا أکلمک قال: والله لا أهجرک. قالت والله لأدعون الله علیک، قال: لأدعون الله لک

    [[43]] شرح نهج البلاغة  ج 16   ص 125-126 قال أبو بکر : وروى هشام بن محمد ، قال : قالت فاطمة لأبی بکر : إن أم أیمن تشهد لی أن رسول الله صلى الله علیه وسلم أعطانی فدک ، فقال لها : یا ابنة رسول الله ، والله ما خلق الله أحب الی من رسول الله صلى الله علیه وسلم أبیک ، ولوددت أن السماء وقعت على الأرض یوم مات أبوک ، والله لأن تفتقر عائشة أحب إلی من أن تفتقری ، أترانی أعطی الأحمر والأبیض حقه وأظلمک حقک ، وأنت بنت رسول الله صلى الله علیه وسلم إن هذا المال لم یکن للنبی صلى الله علیه وسلم ، وإنما کان مالأ من أموال المسلمین یحمل النبی به الرجال ، وینفقه فی سبیل الله ، فلما توفی رسول الله ولیته کما کان یلیه . قالت : والله لا کلمتک أبدا قال :والله لا هجرتک أبدا ، قالت : والله لأدعون الله علیک ، قال : والله لأدعون الله لک ، فلما حضرتها الوفاة أوصت ألا یصلی علیها ، فدفنت لیلا ، وصلى علیها عباس بن عبد المطلب ، وکان بین وفاتها ووفاة أبیها اثنتان وسبعون لیلة

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی