پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    مظلومیت امام حسن علیه السلام در هنگام دفن

    حسین قربانی | چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۰۹ ب.ظ

    امام حسن مجتبی علیه السلام  در هنگام مسمومیتشان که به شهادتشان منجر شد، به امام حسین علیه السلام وصیت نمودند که پیکر مرا کنار قبر پیامبر صلی الله علیه وآله دفن کنید، ولی اگر مشکلی پیش آمد، راضی به خونریزی نیستم و در آن صورت، پیکرم را به بقیع ببرید.

    بعد از شهادت امام مجتبی علیه السلام هنگامی که پیکر مطهر آن حضرت را به کنار قبر پیامبر صلی الله علیه وآله بردند، مروان بن حکم (پسر عمو و داماد عثمان) متوجه شد و با توجه به دشمنی که با اهل بیت علیهم السلام  داشت و می دانست که دفن امام مجتبی علیه السلام در کنار پیامبر صلی الله علیه وآله باعث محبوبیت آن حضرت و زنده ماندن یاد و نام ایشان و نیز باعث کمرنگتر شدن محبوبیت ابوبکر و عمر به جهت مدفون بودن در کنار پیامبر صلی الله علیه وآله خواهد شد، عایشه را از این موضوع آگاه کرد تا اینکه او سوار بر قاطر به همراه بنی امیه آمد و از دفن امام مجتبی علیه السلام در کنار جدشان صلی الله علیه وآله جلوگیری کرد، به طوری که نزدیک بود بین بنی امیه و بنی هاشم، جنگی دربگیرد و لذا امام حسین علیه السلام  بنا به وصیت برادر، پیکر امام علیه السلام  را به سمت بقیع بردند و در آنجا دفن نمودند.

    بلاذری با سند حسن (طبق حکم برنامه جوامع الکلم) از عروه بن زبیر روایت کرده است که گفت:

    «هنگامی که امام حسن علیه السلام از دنیا رفت، خواستند که او را نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وآله دفن کنند، اما مروان اجازه نداد و گفت: نه، عثمان در "حش کوکب" دفن شود و حسن در اینجا؟

    بنی هاشم و بنی امیه برای یاری یکدیگر جمع شدند و اسلحه آوردند.

    ابوهریره به مروان گفت: آیا تو از دفن حسن علیه السلام در اینجا جلوگیری می کنی، در حالی که از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیدی که به او و برادرش حسین می گفت: «این دو سردار جوانان اهل بهشتند»؟ مروان گفت: رهایم کن، حدیث رسول خدا ضایع شده، اگر غیر از تو و ابو سعید خدری آن را حفظ نکرده باشند؛ تو در زمان فتح خیر اسلام آوردی.

     ابوهریره گفت: راست گفتی، در زمان فتح خیبر اسلام آوردم؛ اما همواره ملازم پیامبر صلی الله علیه وآله بودم و از او جدا نشدم، از او سؤال می کردم و به این کار عنایت داشتم، تا اینکه دانستم و شناختم که رسول خدا صلی الله علیه وآله چه کسی را دوست دارد و از چه کسی بدش می آید، که به او نزدیک است و چه کسی از او دور، چه کسی را گذاشت در مدینه بماند و چه کسی را تبعید کرد، چه کسی را دعا کرد و چه کسی را لعن.[[1]]

    هنگامی که عایشه اسلحه و مردان را دید و ترسید که شر بین آن ها بزرگتر شود و خونریزی شود، گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمی دهم که کسی در آن دفن شود... لذا در بقیع در کنار مادرش دفن شد.»[[2]]

    ابو عمر ابن عبدالبر قرطبی نیز به صراحت می‌گوید:

    «زمانی که حسن علیه السلام از دنیا رفت، خواستند او را در خانه رسول الله صلی الله علیه وآله دفن کنند، ولی عایشه از این امر جلوگیری کرده و بر قاطری سوار شد و مردم را جمع کرد. ابن عباس به او گفت: آیا می‌خواهی (به امروز) بگویند روز قاطر، آنچنان که در مورد روز جمل (شتر)گفتند؟ عایشه گفت: خداوند تو را رحمت کند، آن روز فراموش شده است. ابن عباس گفت: هیچ روزی فراموش نشدنی تر از آن روز نیست.»[[3]]

     

    [[1] ] اشاره دارد به تبعید و لعن حکم بن ابی العاص (پدر مروان) که در کتاب «خلفا از نگاهی دیگر» مدارک و اسنادش را مفصل ذکر کرده ایم.

    [[2]] أنساب الأشراف  ج 1   ص 389 حدثنا حفص بن عمر الدوری المقرئ عن عباد بن عباد عن هشام بن عروة عن أبیه قال قال الحسن حین حضرته الوفاة: ادفنونی عند قبر رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا أن تخافوا أن یکون فی ذلک شر، فإن خفتم الشر فادفنونی عند أمی. وتوفی فلما أرادوا دفنه أبى ذلک مروان وقال: لا یدفن عثمان فی حش کوکب ویدفن الحسن ههنا. فاجتمع بنو هاشم وبنو أمیة فأعان هؤلاء قوم وهؤلاء قوم، وجاؤوا بالسلاح فقال أبو هریرة لمروان: یا مروان أتمنع الحسن أن یدفن فی هذا الموضع وقد سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول له ولأخیه حسین: هما سیدا شباب أهل الجنة. فقال مروان: دعنا عنک، لقد ضاع حدیث رسول الله ان کان لا یحفظه غیرک وغیر أبی سعید الخدری إنما أسلمت أیام خیبر، قال: صدقت، أسلمت أیام خیبر، إنما لزمت رسول الله صلى الله علیه وسلم فلم أکن أفارقه، وکنت أسأله وعنیت بذلک حتى علمت وعرفت من أحب ومن أبغض ومن قرب ومن أبعد، ومن أقر ومن نفى، ومن دعا له ومن لعنه. فلما رأت عائشة السلاح والرجال، وخافت أن یعظم الشر بینهم وتسفک الدماء قالت: البیت بیتی ولا آذن أن یدفن فیه أحد. وقال محمد بن علی لأخیه: یا أخی إنه لو أوصى أن یدفن لدفناه أو نموت قبل ذلک، ولکنه قد استثنى فقال: إلا أن تخافوا الشر، فأی شر أشد مما ترى ؟ فدفن بالبقیع إلى جنب أمه.

    [[3]] بهجة المجالس وأنس المجالس و شحذ الذاهن و الهاجس ، ج 1 ،ص 100 پی دی اف / لما مات الحسن أرادوا أن یدفنوه فی بیت رسول الله صلی الله علیه وآله، فأبت ذلک عائشة ورکبت بغلة وجمعت الناس، فقال لها ابن عباس: کأنک أردت أن یقال: یوم البغلة کما قیل یوم الجمل?! قالت: رحمک الله، ذاک یوم نسی. قال: لا یوم أذکر منه على الدهر.

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی