پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    نقد و بررسی حدیث «اقتدا به شیخین»

    حسین قربانی | جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۱۰ ب.ظ

    یکی دیگر از مهمترین و مشهورترین احادیثی که اهل سنت به آن بر مشروعیت خلافت ابوبکر و عمر و رد دلالت احادیثی مانند حدیث ثقلین استدلال میکنند، حدیثی است که از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که حضرت فرموده اند: بعد از من به آن دو کس؛ یعنی ابوبکر و عمر اقتدا کنید.

    کاوشی در سند حدیث

    این حدیث از 6 نفر از صحابه نقل شده است که سند هیچ کدام صحیح نیست.

    یکم: حذیفة بن یمان

    با 2 سند، این روایت از حذیفه نقل شده است:

    یکی از طریق عبد الملک بن عمیر از غلام ربعی از ربعی بن حراش از حذیفه و دیگری از سالم المرادی از عمرو بن هرم از ربعی از حذیفه .

    در سند اول، در مورد عبد الملک بن عمیر اختلاف شده است؛ غلام ربعی که هلال نام دارد، مجهول است و تنها ابن حبان به خاطر نقل این روایتش، نام او را در کتاب الثقات آورده است!

    ابن حزم آندلسی می گوید:

    «و اما روایت به دو کس بعد از من اقتدا کنید، حدیث صحیحی نیست؛ زیرا از غلام ربعی که مجهول است روایت می شود.»[[1]]

    و نکته ی دیگر اینکه به اعتقاد عده ای از علمای اهل سنت، ربعی از حذیفه حدیث نشنیده است؛ لذا سند این روایت، انقطاع نیز دارد.

    عبد الرؤوف مناوی می گوید:

    «ابن حجر در این مورد مى گوید: بین علما و رجال شناسان در سند این حدیث به خاطر وجود عبدالملک اختلاف شده است. ابوحاتِم آن را داراى اشکال دانسته است. بزّار همچون ابن حزم اظهار نظر کرده که این روایت صحیح نیست؛ زیرا عبدالملک چیزى از ربعى نشنیده و ربعى نیز از حذیفه نشنیده است.»[[2]]

    در سند دوم هم علاوه بر انقطاع سند، سالم المرادی وجود دارد که طبق برنامه ی جوامع الکلم، ضعیف الحدیث است.

    ابن حزم آندلسی می گوید:

    «سالم ضعیف است و بعضی ها او را مولی (غلام) نامیده اند و گوید: هلال غلام ربعی، مجهول است و اصلا شناخته نمیشود.»[[3]]

    سند اول:

    «حدثنا وکیع عن سفیان عن عبد الملک بن عمیر عن مولى لربعی بن حراش عن ربعی عن حذیفة قال کنا جلوسا عند النبی صلی الله علیه وآله فقال إنی لا أدری ما قدر بقائی فیکم فاقتدوا بالذین من بعدی وأشار إلى أبی بکر وعمر واهتدوا بهدی عمار وما حدثکم بن مسعود من شیء فصدقوه» [[4]]

    در این سند، غلام ربعی وجود دارد که گفتیم مجهول است. البته در بعضی دیگر از روایات، اسم او ذکر شده، اما اینکه او چه کسی است، چندین نقل وجود دارد:

    1. هلال

    ابو عیسی ترمذی می نویسد:

    «حدثنا محمود بن غیلان حدثنا وکیع حدثنا سفیان عن عبد الملک بن عمیر عن مولى ربعی عن ربعی عن حذیفة قال کنا جلوس عند النبی صلی الله علیه وآله فقال إنی لا أدری ما قدر بقائی فیکم فاقتدوا باللذین من بعدی وأشار إلى أبی بکر وعمر واهتدوا بهدی عمار وما حدثکم بن مسعود فصدقوه قال هذا حدیث حسن

     وروى إبراهیم بن سعد هذا الحدیث عن سفیان الثوری عبد الملک بن عمیر عن هلال مولى ربعی عن ربعی عن حذیفة عن النبی صلی الله علیه وآله نحوه» [[5]]

    وی بلافاصله روایت دیگری نقل میکند که مشخص می کند مراد از مولی لربعی در این روایت که سندش را حسن دانسته، همان هلال است.

    «حدثنا محمود بن غیلان حدثنا وکیع حدثنا سفیان عن عبد الملک بن عمیر عن هلال مولى ربعی عن ربعی عن حذیفة عن النبی صلی الله علیه وآله نحوه» [[6]]

    2. منذر

    «حدثنا عبد الله بن الصقر السکری قال نا محمد بن مصفى قال نا مؤمل بن إسماعیل قثنا سفیان قال نا عبد الملک بن عمیر عن منذر عن ربعی عن حذیفة قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»[[7]]

    اما ساده لوحی است که این سند را سند مجزایی بشماریم؛ زیرا ابن ماجه با 2 سند صحیح تا مؤمل بن اسماعیل، همین روایت را به صورت صحیح تر نقل کرده و ادامه ی سندش همان سند روایت فضائل الصحابه است، با این تفاوت که به جای منذر، غلام ربعی ذکر شده است؛ لذا روایتی که در آن منذر آمده، اشتباه است:

    «حدثنا علی بن محمد ثنا وکیع ح وحدثنا محمد بن بشار ثنا مؤمل قالا ثنا سفیان عن عبد الملک بن عمیر عن مولى لربعی بن حراش عن ربعی بن حراش عن حذیفة بن الیمان قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله إنی لا أدری ما قدر بقائی فیکم فاقتدوا باللذین من بعدی وأشار إلى أبی بکر وعمر»[[8]]

    سند دوم:

    «حدثنا وکیع عن سالم المرادی أبی العلاء عن عمرو بن هرم عن ربعی بن حراش وأبی عبد الله رجل من أصحاب حذیفة عن حذیفة قال کنا جلوسا عند النبی صلی الله علیه وآله فذکر مثل حدیث عبد الملک بن عمیر إلا أنه قال تمسکوا بعهد بن أم عبد» [[9]]

    «حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی قثنا محمد بن عبید هو الطنافسی قثنا سالم المرادی عن عمرو بن هرم الأزدی عن أبی عبد الله وربعی بن حراش عن حذیفة قال بینا نحن عند رسول الله صلی الله علیه وآله إذ قال انی لست أدری ما قدر بقائی فیکم فاقتدوا باللذین من بعدی یشیر إلى أبی بکر وعمر»[[10]]

    «حدثنا سعید بن یحیى بن سعید الأموی حدثنا وکیع عن سالم بن العلاء المرادی عن عمرو بن هرم عن ربعی بن حراش عن حذیفة رضی الله عنه قال کنا جلوسا عند النبی صلی الله علیه وآله فقال إنی لا أدری ما بقائی فیکم فاقتدوا باللذین من بعدی وأشار إلى أبی بکر وعمر»[[11]]

    «أخبرنا أحمد بن علی بن المثنى قال حدثنا أبو بکر بن أبی شیبة حدثنا وکیع عن سالم المرادی عن عمرو بن هرم عن ربعی بن حراش عن حذیفة قال کنا عند رسول الله صلی الله علیه وآله فقال إنی لا أرى بقائی فیکم إلا قلیلا فاقتدوا بالذین من بعدی وأشار إلى أبی بکر وعمر واهتدوا بهدی عمار وما حدثکم ابن مسعود فاقبلوه»[[12]]

    این روایات از شخصی به نام «سالم المرادی» نقل شده است که گفتیم طبق برنامه ی جوامع الکلم، ضعیف الحدیث است.

    دوم: عبد الله بن مسعود

    این روایت از ابن مسعود نیز با دو سند ضعیف نقل شده است.

    سند اول:

    «حدثنا عبد الله قال حدثنی أبو الفضل الخراسانی قثنا سهل بن عثمان العسکری قثنا یحیى بن أبی زائدة عن یحیى بن سلمة بن کهیل عن أبیه عن أبی الزعراء عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر»[[13]]

    «حدثنا إبراهیم بن إسماعیل بن یحیى بن سلمة بن کهیل حدثنی أبی عن أبیه عن سلمة بن کهیل عن أبی الزعراء عن بن مسعود قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی من أصحابی أبی بکر وعمر واهتدوا بهدی عمار وتمسکوا بعهد بن مسعود قال هذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه من حدیث بن مسعود لا نعرفه إلا من حدیث یحیى بن سلمة بن کهیل ویحیى بن سلمة یضعف فی الحدیث» [[14]]

    «حدثنا أبو بکر بن إسحاق أنبأ عبد الله بن أحمد بن حنبل ثنا إبراهیم بن إسماعیل بن یحیى بن سلمة بن کهیل ثنا أبی عن أبیه عن جده عن أبی الزعراء عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر واهتدوا بهدی عمار وتمسکوا بعهد بن مسعود»[[15]]

    طبق برنامه ی جوامع الکلم، یحیى بن سلمة بن کهیل متروک الحدیث و ابی الزعراء ضعیف الحدیث هستند.

    سند دوم:

    «أخبرنا أبو شکر محمد بن أبی طاهر حمد بن أبی نصر عبد الله بن الحسین المستوفی بأصبهان أنا أبو عمرو بن مندة أنا أحمد بن سعد البغدادی بتنیس نا محمد بن عبد العزیز بن ربیعة الکلابی نا أحمد بن رشد بن خیثم نا حمید بن عبد الرحمن عن الحسن بن صالح عن فراس بن یحیى عن الشعبی عن علقمة بن قیس عن عبد الله بن مسعود قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر.»

    این روایت را ابن عساکر نقل کرده که برنامه ی جوامع الکلم حکم به ضعف سندش داده است به خاطر انقطاع سند و نیز ضعیف الحدیث بودن احمد بن راشد الهلالی.[[16]]

    سوم: انس بن مالک

    ابن عدی می نویسد:

    «حدثنا علی بن الحسن بن سلیمان ثنا أحمد بن محمد بن المعلى الآدمی ثنا مسلم بن صالح أبو رجاء ثنا حماد بن دلیل عن عمر بن نافع عن عمرو بن هرم قال دخلت انا وجابر بن زید على أنس بن مالک فقال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی أبو بکر وعمر وتمسکوا بعهد بن أم عبد واهتدوا بهدی عمار.

    ثنا محمد بن عبد الحمید الفرغانی ثنا صالح بن حکیم البصری ثنا أبو رجاء مسلم بن صالح ثنا أبو زید قاضی المدائن حماد بن دلیل عن عمر بن نافع فذکر بإسناده نحوه.

    ثنا محمد بن سعید الحرانی ثنا جعفر بن محمد بن الصباح ثنا مسلم بن صالح البصری فذکر بإسناده نحوه.»[[17]]

    ابن عدی در ادامه، با همان سند اول، اما با نقل مستقیم حماد بن دلیل از عمرو بن هرم و بدون واسطه ی عمر بن نافع، همین روایت را از ربعی از حذیفه نقل می کند که همان سند دوم روایت حذیفه است !

    «ثنا علی بن الحسن بن سلیمان ثنا أحمد بن محمد بن المعلى الآدمی قال ثنا مسلم بن صالح ثنا حماد بن دلیل عن عمرو بن هرم عن ربعی عن حذیفة عن النبی صلی الله علیه وآله نحوه»[[18]]

    لذا به نظر می رسد که اشکال روایت انس بن مالک، یا متوجه ابو رجاء مسلم بن صالح است که مجهول الحال است و یا حماد بن دلیل که بعضی ها او را تضعیف کرده اند و ابن عدی او را اشکال سند این روایت دانسته و گفته است:

    «این حماد بن دلیل، کم روایت است و این حدیث با دو سند، فقط از او نقل شده است.»[[19]]

    چهارم: عبد الله بن عمر

    این روایت، با سه سند ضعیف نیز از ابن عمر نقل شده است:

    سند اول:

    عقیلی می نویسد:

    «محمد بن عبد الله بن عمر بن القاسم العمری عن بن مالک ولا یصح حدیثه ولا یعرف بنقل الحدیث حدثناه أحمد بن الخلیل الخریبی حدثنا إبراهیم بن محمد الحلبی حدثنی محمد بن عبد الله بن عمر بن القاسم بن عبد الله بن عبید الله بن إبراهیم بن عمر بن الخطاب قال أخبرنا مالک عن نافع عن بن عمر قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا بالأمیرین بعدی أبی بکر وعمر رضی الله عنهما حدیث منکر لا أصل له من حدیث مالک»[[20]]

    عقیلی بعد از نقل این روایت، آن را حدیثی منکر دانسته و اضافه کرده است که این حدیث از مالک (راوی این روایت)، اصل و اساسی ندارد.

    سند دوم:

    «أخبرنا أبو نصر أحمد بن محمد بن أحمد الإسکندرانی وأبو الفتح محمد بن الموفق بن محمد الجرجانی وأبو الفتح محمد بن علی بن نصر الحمادی الأدرقانی وأبو النضر عبد الرحمن بن عبد الجبار بن عثمان العامی وأبو جعفر محمد بن علی بن محمد الطبری وأبو المظفر عبد الفاطر بن عبد الرحیم بن عبد الله السقطی المقرئان بهراة قالوا أنا أبو سهل نجیب بن میمون بن سهل أنا أبو علی منصور بن عبد الله بن خالد الذهلی الخالدی نا أبو إسحاق إبراهیم بن محمد بن عمرویة المروزی الملقب بعبد دلیل وأبو سعید الحسن بن أحمد بن محمد بن المبارک التستری قالا أنا أحمد بن صبیح بن وضاح نا محمد بن قطن نا ذا النون نا مالک بن أنس عن نافع عن ابن عمر قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر.»

    این روایت را ابن عساکر نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم حکم به موضوع بودن آن داده است؛ زیرا در سندش «منصور بن عبد الله الخالدی» وجود دارد که کذاب است و نیز «حسن بن احمد التستری» که متهم به وضع است.[[21]]

    ضمن اینکه ذو النون هم ضعیف الحدیث است.

    ابن حجر عسقلانی بعد از نقل این روایت می نویسد:

    «این حدیث، غلط است و احمد به آن اعتمادی ندارد.»[[22]]

    سند سوم:

    «أخبرنا أبو بکر وجیه بن طاهر وأبو الفتح محمد بن الموفق بن مبارک بن أبی مطیع الوکیل وعبد الجبار بن أبی سعید بن أبی القاسم الطبیب وأبو العلاء صاعد بن أبی الفضل بن أبی عثمان الشعیبی المالینی قالوا أنبأ أم الفضل بنت عبد الصمد بن علی بن محمد الهریمیة قالت أنبأ أبو محمد بن أبی شریح نا أبو القاسم عبد الرحمن بن الحسن الأسدی زاد وجیه بهمذان نا أبو عبد الرحمن عبد الله بن محمد بن العباس الضبی نا أحمد بن خلاد القطان نا محمد بن عبد الله العمری المدنی عن مالک بن أنس عن نافع عن ابن عمر قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر.»[[23]]

    طبق برنامه ی جوامع الکلم، «عبد الرحمن بن الحسن» متهم بالوضع، «عبد الله بن احمد» مجهول الحال و «محمد بن عبد الله العمری» ضعیف الحدیث هستند.

    ابن حجر در ترجمه ی أحمد بن محمد بن غالب الباهلی می نویسد:

    «از جمله روایت هاى مصیبت بار او این است که مى گوید: محمّد بن عبداللّه عمرى از مالک از نافع از ابن عمر براى ما نقل مى کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: پس از من به آن دو؛ یعنى ابوبکر و عمر اقتدا کنید. این روایت به دروغ به مالک نسبت داده شده است و ابوبکر نقّاش مى گوید: او بى ارزش و واهى است.»[[24]]

    پنجم: ابی الدرداء

    حدثنا عبد الرحمن بن معاویة العتبی ثنا محمد بن نصر القارىء ثنا أبو الیمان الحکم بن نافع ثنا إسماعیل بن عیاش عن المطعم بن المقدام الصنعانی عن عبد الله بن عنبسة الکلاعی عن أبی إدریس الخولانی عن أبی الدرداء قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله اقتدوا بالذین من بعدی أبی بکر وعمر فإنهما حبل الله الممدود فمن تمسک بهما فقد تمسک بعروة الله الوثقى التی لا انفصام لها[[25]]

    طبق برنامه ی جوامع الکلم، سه نفر از رجال سند این روایت، ضعیف هستند که عبارتند از: عبد الرحمن بن معاویة، محمد بن نصر و عبد الله بن عنبسه .

    ششم: جده ی عبد الله بن ابی الهذیل

    «حدثنا أحمد بن محمد بن الجسور نا أحمد بن الفضل الدینوری نا محمد بن جبیر نا عبد الرحمن بن الأسود الطفاوی نا محمد بن کثیر الملائی نا المفضل الضبی عن ضرار بن مرة عن عبد الله بن أبی الهذیل العتری عن جدته عن النبی صلی الله علیه وآله قال اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر واهتدوا بهدی عمار وتمسکوا بعهد ابن أم عبد»[[26]]

    در سند این روایت، أحمد بن الفضل بن العباس وجود دارد که طبق برنامه ی جوامع الکلم، متروک الحدیث است و نیز عبد الرحمن بن الأسود الطفاوی که مجهول الحال است.

    البته خود ابن حزم این سند را به خاطر «المفضل الضبی» تضعیف کرده است.[[27]]

    تضعیف روایت توسط علمای عامه

    تعدادی از علمای اهل سنت که با نظر انصاف به این روایت نگریسته اند، آن را تضعیف کرده اند.

    یکم: ابن حزم آندلسی

    «اگر ما تدلیس و نیز بیان امرى را که اگر دشمنان ما به آن دست مى یافتند از خوشحالى پرواز مى کردند، یا از ناراحتى ساکت و مبهوت مى شدند جایز مى دانستیم، به طور قطع به این روایت نقل شده که حضرتش فرموده باشد: «پس از من به آن دو؛ یعنى ابوبکر و عمر اقتدا کنید» احتجاج مى کردیم، ولى این حدیث صحیح نیست و خداوند ما را از احتجاج و استدلال به آنچه صحیح نیست، در امان دارد.»[[28]]

    دوم و سوم: ابو حاتم و بزّار

    مناوی می گوید:

    «ابن حجر در این مورد مى گوید: بین علما و رجال شناسان در سند این حدیث به خاطر وجود عبدالملک اختلاف شده است. ابوحاتِم آن را داراى اشکال دانسته است. بزّار همچون ابن حزم اظهار نظر کرده که این روایت صحیح نیست؛ زیرا عبدالملک چیزى از ربعى نشنیده و ربعى نیز از حذیفه نشنیده است.»[[29]]

    چهارم: مقبل بن هادی الوادعی

    «سپس ترمذی بعد از نقل حدیث، در ادامه گفته است: سندش منقطع است و عبد الملک بن عمیر از ربعی نشنیده است و تنها از هلال غلام ربعی شنیده است.

    ابو عبد الرحمن (مقبل بن هادی الوادعی) گفته است: و هلال غلام ربعی مجهول است و تنها عبد الملک بن عمیر از او روایت کرده است که خودش توثیق معتبری ندارد و مناوی در فیض القدیر افزوده که ابن حجر می گوید: ابو حاتم این روایت را دارای اشکال دانسته است، به خاطر اینکه ربعی بن حراش از حذیفه نشنیده است.

    و از آن چیزهایی که ذکر می شود، حدیث ابن مسعود و حدیث انس بن مالک است که صلاحیت استشهاد ندارند؛ زیرا منقطع و شدیدا ضعیف هستند.»[[30]]

    کاوشی در متن حدیث

    علاوه بر اشکالات سندی، اشکالات متعددی نیز متوجه متن روایت است که در قالب چند نکته بیان میکنیم.

    نکته ی یکم: این روایت به صورت «اقتدوا بالذین من بعدی و أشار الی ابی بکر و عمر» نیز نقل شده است؛ یعنی احتمال دارد که در اینجا رسول خدا n بعد از اینکه به اقتدا به دو کس (قرآن و عترت) دستور می دهند، خاصه به ابوبکر و عمر اشاره می کنند و به آنها می فهمانند که نباید از آن دو پیشی بگیرند و مؤیدش حدیث ثقلین و خلیفتین است.

    نکته ی دوم: اهل بیت علیهم السلام و به خصوص حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به این حدیث (با متن دستور به اقتدا به شیخین) عمل نکردند و با ابوبکر بیعت نکردند.  

    نکته ی سوم: ابوبکر و عمر خودشان با یکدیگر اختلاف داشتند، تا حدی که ابن قیم جوزیه آن را مشهورتر از آن می داند که نیاز به ذکرش باشد:

    «وجه دوم اینکه: مخالفت عمر با ابوبکر مشهور تر از آن است که ذکر شود، همانطور که مخالفت کرد با او در مورد ... .»[[31]]

    نکته ی چهارم: این حدیث، اعلمیت و عصمت ابوبکر و عمر را ثابت می کند، اما اثری از این دو ویژگی در آنان وجود ندارد.[[32]]

    نکته ی پنجم: اگر این حدیث با لفظ دستور به اقتدا به ابوبکر و عمر صحیح می بود، اول از همه خودشان به آن علیه مخالفینشان در جریان به خلافت رسیدن ابوبکر و عمر احتجاج می کردند، ولی نکردند.

    نکته ی ششم: در مشهورترین طریق این روایت، جمله ی «واهتدوا بهدی عمار؛ یعنی از هدایت عمار، هدایت جویید» وجود دارد که با پذیرش آن، عامه باید لوازم آن را نیز بپذیرند؛ از جمله بطلان مشروعیت خلافت عثمان را؛ زیرا در جریان شورای شش نفره، جناب عمار از حضرت علی علیه السلام طرفداری کرد و به بیعت با ایشان دعوت می نمود و با خلیفه کردن عثمان مخالفت کرد:

    «...پس عمار به سعید بن زید گفت: اگر می خواهی مسلمانان اختلاف نکنند، پس با علی علیه السلام بیعت کن. مقداد بن اسود گفت: عمار راست گفت؛ اگر با علی علیه السلام بیعت کنی، حرفش را می شنویم و اطاعت می کنیم. اما ابن ابی سرح گفت: اگر می خواهی قریش اختلافی نکنند، پس با عثمان بیعت کن. عبد الله بن ابی ربیعه گفت: راست گفت؛ اگر با عثمان بیعت کنی، حرفش را می شنویم و اطاعتش می کنیم. پس عمار به ابن ابی سرح دشنام داد و گفت: از کی نصیحت گر مسلمین شده ای ؟      

    آنگاه بنی هاشم و بنی امیه در این باره سخن کردند؛ پس عمار گفت: ای مردم، خداوند عز و جل ما را به وسیله ی پیامبرش گرامی داشت و با دینش به ما عزت داد؛ پس این امر خلافت را از اهل بیت پیامبرتان به کجا می برید ؟

    مردی از بنی مخروم گفت: از حدت تجاوز می کنی ای پسر سمیه! تو را چه کار به اینکه قریش برای خودش امیر معین می کند.

    سعد بن ابی وقاص گفت: ای عبد الرحمن، قبل از اینکه مردم گرفتار فتنه شوند، کار را یکسره کن.»

    سند روایت ابن شبه نمیری طبق برنامه ی جوامع الکلم معتبر است[33] و محقق کتاب، عبد الله الدویش نیز آن را تصحیح کرده است.[34]

    طبری نیز این روایت را با پنج سند نقل کرده که طبق برنامه ی جوامع الکلم، سند سوم ضعیف و بقیه حسن هستند.[35]

    نکته ی هفتم: احتمال دارد که سبب صدور این روایت، قضیه خاصی در مورد معینی بوده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مسیری می رفته اند و ابوبکر و عمر مقداری عقب تر پشت سر حضرت حرکت می کرده اند، آنگاه به بعضی دیگر که قصد داشته اند مسیر راه را بدانند، فرموده اند که پشت سر آن دو نفر بیایند تا راه را گم نکنند.

    جالب این که عین این داستان در حدیث دیگری اتفاق افتاده و عامه به جمله ای از آن روایت برای اثبات مشروعیت خلافت ابوبکر و عمر استشهاد می کنند.

    ابن تیمیه می گوید:

    «در صحیح [مسلم] از رسول خدا صلی الله علیه وآله ثبت شده است که در بعضی از جنگ هایشان فرمودند: اگر قوم از ابوبکر و عمر اطاعت کنند، راه می یابند.»[[36]]

    حال آنکه قضیه چیز دیگری است و این جمله نیز واضح نیست که از رسول خدا صلی الله علیه وآله است یا مردم !

    مسلم در صحیحش در ضمن روایتی طولانی که قضا شدن نماز صبح رسول خدا صلی الله علیه وآله (؟) را ذکر می کند، این مطلب را از ابو قتاده روایت کرده است که گفت:

    «شب را راه خواهید رفت و صبح اگر خدا بخواهد به آب خواهید رسید. مردم حرکت کردند و [به علت سرعت در حرکت] کسی منتظر دیگری نماند. ابو قتاده گفت: در آن میان، رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز تا نیمه های شب راه پیمود و من در کنار ایشان بودم ... تا اینکه هفت سوار کار به هم جمع آمدیم. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرود آمد و استراحت کرد و فرمود: «در مورد نماز مراقب باشید»، بعد همه به خواب رفتیم. اولین کسی که بیدار شد، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بود، در حالی که خورشید به پشت وی تابیده بود. ما بی تابی کردیم. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «سوار مرکب خویش شوید.» سوار شدیم و راه افتادیم تا وقتی که خورشید بالا آمد. در این وقت از مرکب پایین آمد ... آنگاه بلال اذان گفت و رسول خدا صلی الله علیه وآله دو رکعت نماز خواند. سپس نماز صبح خواند و به شیوه ای عمل نمود که هر روز عمل می کرد.

    ابو قتاده گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله سوار بر مرکب شد و ما نیز چنین کردیم ... و سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «فکر می کنید مردم چه کار کرده اند؟ [و در مورد ما چه فکر می کنند؟]» ابو قتاده گفت: سپس پیامبر صلی الله علیه وآله خود پاسخ داد و فرمود: در حالی شب را به روز رسانده اند که پیامبرشان را گم کرده اند. ابوبکر و عمر گفتند: پیامبر صلی الله علیه وآله پشت سر شماست [و هنوز به شما نرسیده است] و چنان نیست که شما را پشت سر خود بگذارد [و از شما پیشی بگیرد]، اما مردم دیگر گفتند: بدون شک پیامبر صلی الله علیه وآله جلوتر از شما قرار دارد؛ پس اگر آنان از ابوبکر و عمر اطاعت کنند راه می یابند. راوی گفت: ما آنگاه به مردم رسیدیم که مقداری از روز گذشته بود و هوا گرم شده بود.»[[37]]

    در این روایت، ابو قتاده می گوید: نخستین کسی که بعد از طلوع آفتاب از خواب برخاست، رسول خدا صلی الله علیه وآله بود؛ اما مسلم در حدیث بعدی، از عمران بن حصین نقل می کند که اولین نفری که برای نماز قضا برخاست، ابوبکر بود و سپس عمر. و عمر با صدای بلند تکبیر می گفت (اذان می گفت)، در حالی که در روایت قبلی، بلال اذان گفت !!! جالب اینکه در روایت عمران بن حصین، جمله ی «ان یطع القوم ابابکر و عمر یرشدوا» نیز وجود ندارد.

    جعل حدیث در فضیلت شیخین در مکتب سقیفه تا جایی پیش رفته است که جاعلان حدیث ایشان، در مورد بیدار شدن برای نماز قضا شده نیز سعی در فضیلت تراشی برای آن دو کرده اند !!

     

    [[1]] الإحکام لابن حزم  ج 6   ص 242 وأما الروایة اقتدوا باللذین من بعدی فحدیث لا یصح لأنه مروی عن مولى لربعی مجهول

    [[2]] فیض القدیر  ج 2   ص 56 قال ابن حجر: اختلف فیه على عبد الملک وأعله أبو حاتم وقال البزار کابن حزم لا یصح لأن عبد الله لم یسمعه من ربعی وربعی لم یسمعه من حذیفة

    [[3]] الإحکام لابن حزم  ج 6   ص 243 قال أبو محمد سالم ضعیف وقد سمى بعضهم المولى فقال هلال مولى ربعی وهو مجهول لا یعرف من هو أصلا

    [[4]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 7   ص 433 ح 37049 و فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 1   ص 332 ح 478

    [[5]] سنن الترمذی  ج 5   ص 668 ح 3799

    [[6]] سنن الترمذی  ج 5   ص 668 ح 3799

    [[7]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 1   ص 359 ح 526

    [[8]] سنن ابن ماجه  ج 1   ص 37 ح 97

    [[9]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 7   ص 433 ح 37050

    [[10]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 1   ص 332 ح 479

    [[11]] سنن الترمذی  ج 5   ص 610 ح 3663

    [[12]] صحیح ابن حبان  ج 15   ص 327 ح 6902

    [[13]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 1   ص 238 ح 294

    [[14]] سنن الترمذی  ج 5   ص 672 ح 3805

    [[15]] المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 80 ح 4456

    [[16]] تاریخ مدینة دمشق  ج 30   ص 227-228 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناد ضعیف لأن به موضع انقطاع وموضع تعلیق ، وفیه أحمد بن راشد الهلالی وهو ضعیف الحدیث

    [[17]] الکامل فی ضعفاء الرجال  ج 2   ص 249 رقم 424

    [[18]] الکامل فی ضعفاء الرجال  ج 2   ص 249 رقم 424

    [[19]] الکامل فی ضعفاء الرجال  ج 2   ص 249 رقم 424  وحماد بن دلیل هذا قلیل الروایة وهذا الحدیث قد روى له حماد بن دلیل اسنادین ولا یروی هذین الإسنادین غیر حماد بن دلیل

    [[20]] ضعفاء العقیلی  ج 4   ص 94 رقم 1648 

    [[21]] تاریخ مدینة دمشق  ج 30   ص 228 (ح 30136) حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناد فیه منصور بن عبد الله الخالدی وهو کذاب ، والحسن بن أحمد التستری وهو متهم بالوضع

    [[22]] لسان المیزان  ج 1   ص 188 رقم 596  أحمد بن صلیح عن ذی النون المصری عن مالک عن نافع عن بن عمر رضی الله عنهما بحدیث اقتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر وهذا غلط وأحمد لا یعتمد علیه

    [[23]] تاریخ مدینة دمشق  ج 30   ص 228 (ح 30137)

    [[24]] لسان المیزان  ج 1   ص 272 رقم 832 ومن مصائبه قال حدثنا محمد بن عبد الله العمری ثنا مالک عن نافع عن بن عمر رضی الله عنهما قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم اقتدوا بالذین من بعدی أبی بکر وعمر فهذا ملصق بمالک وقال أبو بکر النقاش وهو واه

    [[25]] مسند الشامیین  ج 2   ص 57 ح 913

    [[26]] الإحکام لابن حزم  ج 6   ص 242

    [[27]] الإحکام لابن حزم  ج 6   ص 242  وأما الروایة اقتدوا باللذین من بعدی فحدیث لا یصح لأنه مروی عن مولى لربعی مجهول وعن المفضل الضبی ولیس بحجة

    [[28]] الفصل فی الملل  ج 4   ص 88 ( قال أبو محمد ) ولو أننا نستجیز التدلیس والأمر الذی لو ظفر به خصومنا طاروا به فرحا أو أبلسوا أسفا لاحتججنا بما روی افتدوا باللذین من بعدی أبی بکر وعمر ( قال أبو محمد ) ولکنه لم یصح ویعیذنا الله من الاحتجاج بما لا یصح

    [[29]] فیض القدیر  ج 2   ص 56 قال ابن حجر : اختلف فیه على عبد الملک وأعله أبو حاتم وقال البزار کابن حزم لا یصح لأن عبد الله لم یسمعه من ربعی وربعی لم یسمعه من حذیفة

    [[30]] أحادیث معلة ظاهرها الصحة ، ص 118 رقم 120 سایت شامله ؛ ثم عقبه الترمذی بأنه منقطع وأن عبد الملک بن عمیر لم یسمعه من ربعی، وإنما سمعه من مولى ربعی هلال . قال أبو عبد الرحمن: وهلال مولى ربعی مجهول، لم یرو عنه إلا عبد الملک بن عمیر ولم یوثقه معتبر، وزاد المناوی فی " فیض القدیر" أن ابن حجر یقول: إن أبا حاتم أعله بأن ربعی بن حراش لم یسمعه من حذیفة. اهـ . ومما ذکر أن حدیث ابن مسعود وحدیث أنس یشهدان له لا یصلح، لنه منقطع وهما شدیدا الضعف. والله أعلم.

    [[31]] إعلام الموقعین  ج 2   ص 235 الوجه الثانی أن خلاف عمر لأبی بکر أشهر من أن یذکر کما خالفه فی ...

    [[32]] جهت آگاهی از تفصیل و مدارک این موضوع، به کتاب خلفا از نگاهی دیگر تآلیف اینجانب مراجعه کنید.

    [[33]] أخبار المدینة  ج 2   ص 81-85 ح 1592

    إبراهیم بن المنذر الحزامی: صدوق حسن الحدیث / محمد بن فلیح الأسلمی: صدوق یهم / موسى بن عقبة القرشی: ثقة فقیه إمام فی المغازی / نافع مولى ابن عمر: ثقة ثبت مشهور / عبد الله بن عمر العدوی: صحابی.

    [[34]] أخبار المدینة (المجلد السادس)، ج 3 ص 140-147  پی دی اف / قال الدویش: صحیح رجاله ثقات و رواه ابن سعد

    [[35]] تاریخ الطبری  ج 2   ص 580-583

    1. حدثنی عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن وکیع عن الأعمش عن إبراهیم (عن شهر بن حوشب)

    2. (حدثنی عمر بن شبة قال حدثنا) محمد بن عبدالله الأنصاری عن ابن أبی عروبة عن قتادة عن شهر بن حوشب

    3. (حدثنی عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن وکیع عن) أبن مخنف عن یوسف بن یزید عن عباس بن سهل

    4. (حدثنی عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن وکیع عن) مبارک بن فضالة عن عبیدالله بن عمر (عن عمرو بن میمون الأودی)

    5. (حدثنی عمر بن شبة قال حدثنا علی بن محمد عن وکیع عن مبارک بن فضالة عن) یونس بن أبی إسحاق عن عمرو بن میمون الأودی

    [[36]] منهاج السنة النبویة  ج 6   ص 129 وثبت فی الصحیح عن النبی صلى الله علیه وسلم أنه قال فی بعض مغازیه إن یطع القوم أبا بکر وعمر یرشدوا

    [[37]] صحیح مسلم  ج 1   ص 472-473 ح 681 با ترجمه ی خالد ایوبی نیا در ج 1 ص 641 ح 681 عن أبی قتادة قال خطبنا رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال إنکم تسیرون عشیتکم ولیلتکم وتأتون الماء إن شاء الله غدا فانطلق الناس لا یلوی أحد على أحد قال أبو قتادة فبینما رسول الله صلى الله علیه وسلم یسیر حتى إبهار اللیل وأنا إلى جنبه ... حتى اجتمعنا فکنا سبعة رکب قال فمال رسول الله صلى الله علیه وسلم عن الطریق فوضع رأسه ثم قال احفظوا علینا صلاتنا فکان أول من استیقظ رسول الله صلى الله علیه وسلم والشمس فی ظهره قال فقمنا فزعین ثم قال ارکبوا فرکبنا فسرنا حتى إذا ارتفعت الشمس نزل ... ثم أذن بلال بالصلاة فصلى رسول الله صلى الله علیه وسلم رکعتین ثم صلى الغداة فصنع کما کان یصنع کل یوم قال ورکب رسول الله صلى الله علیه وسلم ورکبنا معه ... ثم قال ما ترون الناس صنعوا قال ثم قال أصبح الناس فقدوا نبیهم فقال أبو بکر وعمر رسول الله صلى الله علیه وسلم بعدکم لم یکن لیخلفکم وقال الناس إن رسول الله صلى الله علیه وسلم بین أیدیکم فإن یطیعوا أبا بکر وعمر یرشدوا قال فانتهینا إلى الناس حین امتد النهار وحمی کل شیء

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی