پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    پاسخ به شبهه ی نیامدن اسامی ائمه علیهم السلام در قرآن

    حسین قربانی | شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۷ ب.ظ

    جواب اول:

    در کتاب شریف کافی (یکی از کتب اربعه ی شیعه)، مرحوم کلینی با چند سند صحیح از طریق ابو بصیر جواب این سوال را از امام صادق  نقل کرده است:

    «ابو بصیر می گوید: تفسیر این آیه را پرسیدم که می فرماید: ((خداوند، رسول خدا و صاحب الامر از مؤمنان را اطاعت کنید.)) (نساء: 59)

    امام صادق علیه السلام فرمود: این آیه در شأن علی و دو فرزندش حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است.

    گفتم: مردمان (اهل سنت) می گویند: از چه جهت نام علی علیه السلام و خاندانش در آیه نیامده؟

    امام صادق علیه السلام فرمود:

    شما در پاسخ آنان بگویید: دستور نماز خواندن به رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد و سخنی از سه رکعت و چهار رکعت آن در میان نیست. این رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که رکعات نماز را تفسیر کرد. دستور پرداخت زکات نازل شد و نگفت که از چهل درهم یک درهم. این رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که نصاب زکات را تفسیر کرد. دستور حج نازل شد و نگفت که هفت نوبت طواف کنید. این رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که مراسم طواف را تفسیر کرد. بر همین اساس، فرمان خدا نازل شد که: ((از رسول خدا و صاحبان امر اطاعت کنید)) و حکم آن درباره علی، حسن و حسین (علیهم السلام) ثابت و پابرجا ماند ... .»[[1]]

    حجیت سنت و روایات نبوی از اصول قطعی مسلمانان شیعه و سنی است که در آیات متعددی به آن اشاره شده است.[[2]]

    جواب دوم:

    خدایی که می دانست با نیاوردن اسامی ائمه علیهم السلام در قرآن، امت دچار اختلاف می شوند، هم می دانست که اگر به مشروعیت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان در قرآن تصریح نکند، امت دچار اختلاف می شوند؛ پس چرا چنین نکرد؟ همچنین آیا خداوند نمی توانست در قرآنش در یک آیه تصریح کند که بعد از پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله امامی از جانب خداوند وجود ندارد تا امت را از گمراهی حفظ کند؟!

    لذا ذکر شدن یا نشدن اسامی ائمه علیهم السلام ارتباطی با گمراهی یا هدایت مسلمین ندارد و سبب گمراهی یا هدایت، چیزهای دیگری هستند.

    جواب سوم:

    همه می دانند که معرفی خدا از معرفی حضرت امیر علیه السلام در قرآن مهمتر و والاتر است،لکن خداوند در معرفی خود به گونه ای عمل نکرده است که اختلافی در میان مسلمانان به وجود نیاید؛ مثلاً اینکه خداوند جسم است یا نه؟ خداوند مکان دارد یا ندارد؟ کلام خدا و اراده خدا حادث است یا نه؟ و یا اصلاً خداوند صفت دارد یا ندارد؟ و اگر فرضاً دارد، متحد با ‏ذات است یا نه؟ و…اینها مباحثی است که اختلافات زیادی را در بین مسلمانان ایجاد کرده است.

    حال آیا می شود اشکال کرد‏ که چرا قرآن اینها را به گونه ای واضح نگفت که مردم در آن اختلاف نکنند؟!

    جواب چهارم:

    در مثل چنین مسأله‏اى که سیاسی است و احتمال مخالفت زیاد است، مصلحت در آن است که قرآن به صورت غیر صریح و با اشاره و کنایه مطلب را بیان نماید؛ زیرا احتمال دارد که دامنه ی مخالفت با مسأله ی امامت ائمه علیهم السلام به مخالفت با قرآن و اصل دین کشیده شود، که مسلما این به صلاح مسلمانان نخواهد بود؛ یعنى چه بسا مخالفین ولایت حضرت على علیه السلام به جهت مخالفت با آن حضرت - اگر آیه‏اى به طور صریح ولایت آن حضرت را بیان مى‏فرمود - آن آیه را تحریف یا تبدیل یا حذف نمایند، و آنگاه ارزش اسلام به عنوان دین خاتم و قرآن به منزله ی یک کتاب آسمانى جاودان، هتک مى‏گردید. افزون بر این باید توجه داشت اگر خداوند در قرآن مى ‏فرماید: ((ما قرآن را نازل کردیم و خود حافظ آن هستیم)) یکى از راه‏ هاى حفظ قرآن به این است که انگیزه ‏هاى مخالفت و تحریف را به صورت طبیعى از میان بردارد.

    جواب پنجم:

    چه بسا ذکر نام ائمه علیه السلام سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل کشی بپردازند. آنها برای اینکه از تولد آن امامان جلوگیری کنند، هیچ بعید نبود همچنانکه درباره حضرت موسی علیه السلام رخ داد به نسل کشی اهل بیت و سادات دست بزنند و این کار سبب میشد که اکنون هیچ حدیثی از اهل بیت علیهم السلام در دست نداشته باشیم.

    جواب ششم:

    ذکر نام دلیلی بر اهمیت بیشتر یا افضلیت نیست؛ برای مثال نام زید بن حارثه در قرآن آمده،[[3]] ولی نام ابوبکر و عمر که به اجماع اهل سنت افضل از زید هستند، نیامده است. یا مثلا سوره داریم به نام فیل، مورچه، زنبور و ... در حالی که سوره ای درباره ی مهدویت که به اجماع شیعه و سنی بر اساس روایات متواتر فریقین قطعی است، در قرآن نیامده است و یا مثلا در قرآن نام جناب لقمان، ذو القرنین و طالوت که پیامبر نبوده اند آمده است، در حالی که نام حضرت خضر علیه السلام که استاد حضرت موسی علیه السلام بوده، نیامده و از ایشان تعبیر به ((عَبْداً مِنْ عِبادِنا)) [[4]] شده است.

    از میان زنان نیز فقط به نام حضرت مریم علیها السلام تصریح شده و سوره ای به نام ایشان نازل شده است، در حالی که از سایر زنان با اشاره یاد کرده است که عبارتند از: حواء، زن حضرت نوح و حضرت لوط، عائشه و حفصه، ساره و هاجر (همسران حضرت ابراهیم علیه السلام)، آسیه همسر فرعون، زلیخا و ... .

    در حالی که طبق روایات متفق علیه شیعه و سنی، حضرت فاطمه علیها السلام سرور زنان اهل بهشت هستند، ولی نامشان در قرآن نیامده، ولی سوره ی کوثر درباره اش نازل شده و به رسول خدا صلی الله علیه وآله مژده داده است که از طریق او، نسلش را کثیر می گرداند.

    اما از این طرف نیز به اسامی تعدادی از کافران و دشمنان خدا تصریح شده است: فرعون، هامان، قارون، سامری، جالوت و ابو لهب. بعضی دیگر مثل نمرود اسمشان در قرآن نیامده، ولی داستانشان ذکر شده است.

    یا مثلا ماجرای بلعم باعورا[[5]] و آصف بن برخیا[[6]] اگر چه در قرآن ذکر شده، ولی اسمشان نیامده است.

    بنابراین روشن شد که خداوند در بسیاری از موارد به ذکر اوصاف بسنده کرده و به اسامی تصریح نکرده است و ذکر یا عدم ذکر اسامی، تاثیری در ثبوت اصل مطلب نداشته و ارتباطی نیز به اهمیت آن ندارد.

    جواب هفتم:

    نزول قرآن تا آخرین روزهای حیات رسول خدا صلی الله علیه وآله ادامه داشت و تنها عده ی کمی از صحابه مبادرت به کتابت آیات می کردند و کسانی که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله قرآن را به طور کامل جمع نمودند، طبق روایت بخاری در صحیحش، تنها چهار نفر بودند[[7]] و در زمان خلافت ابوبکر بود که آیات پراکنده ی قرآن تحت عنوان یک کتاب به طور رسمی گرد هم آمد[[8]] و البته باز هم صحابه در مصاحف اختلاف داشتند و این امر تا زمان حکومت عثمان ادامه داشت تا اینکه او مصحف واحدی را به طور رسمی معرفی و منتشر کرد[[9]] و بقیه ی مصحف ها را سوزاند.[[10]]

    حال با توجه به این سرگذشت جمع آوری و تدوین قرآن، آیا منطقی است که بگوییم اگر نام ائمه علیهم السلام در قرآن می آمد، اختلافی به وجود نمی آمد؟!

     

    [[1]] الکافی، ج 1، ص 286 ـ 288 / مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 3 ص 213 قال المجلسی: الحدیث الأول: صحیح بسندیه

    [[2]] در کتاب منزلت سنت و روایت، به طور مفصل به این موضوع پرداخته ایم.

    [[3]] احزاب: 37

    [[4]] کهف: 65

    [[5]] اعراف: 175-176

    [[6]] نمل: 40

    [[7]] صحیح البخاری  ج 4   ص 1913 ح 4717  حدثنا حفص بن عمر حدثنا همام حدثنا قتادة قال سألت أنس بن مالک رضی الله عنه من جمع القرآن على عهد النبی صلى الله علیه وسلم قال أربعة کلهم من الأنصار أبی بن کعب ومعاذ بن جبل وزید بن ثابت وأبو زید

    [[8]] الإتقان فی علوم القرآن  ج 1   ص 163 رقم 762  فإنما أمر الصدیق بنسخها من مکان إلى مکان مجتمعا وکان ذلک بمنزلة أوراق وجدت فی بیت رسول الله صلى الله علیه وسلم فیها القرآن منتشر فجمعها جامع وربطها بخیط حتى لا یضیع منها شیء

    [[9]] الإتقان فی علوم القرآن  ج 1   ص 166 رقم 775 وقال الحارث المحاسبی المشهور عند الناس إن جامع القرآن عثمان ولیس کذلک إنما حمل عثمان الناس على القراءة بوجه واحد على اختیار وقع بینه وبین من شهده من المهاجرین والأنصار لما خشی الفتنة عند اختلاف أهل العراق والشام فی حروف القراءات فأما قبل ذلک فقد کانت المصاحف بوجوه من القراءات المطلقات على الحروف السبعة التی نزل بها القرآن فأما السابق إلى الجمع من الحملة فهو الصدیق

    [[10]] صحیح البخاری  ج 4   ص 1908 ح 4702  وأرسل إلى کل أفق بمصحف مما نسخوا وأمر بما سواه من القرآن فی کل صحیفة أو مصحف أن یحرق

     

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی