پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    جهل ابوبکر و عمر به معنای «کلاله»

    حسین قربانی | جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۲۲ ب.ظ

    از عامر شعبی روایت شده است که گفت: «از ابوبکر درباره ی معنای کلاله سوال شد، پس گفت: من نظر خود را در این باره میگویم؛ اگر درست بود از جانب خداست، و اگر خلاف بود از جانب من و شیطان است و خدا و رسولش از آن بری هستند. کلاله به نظر من [وارثی] به غیر از پدر و مادر است. پس هنگامی که عمر به خلافت رسید، گفت: من از خدا حیا می کنم که چیزی را رد کنم که ابوبکر گفته است.»[[1]]

    حسین سلیم اسد[[2]] و ابن حجر عسقلانی[[3]] تصریح کرده اند که تمام رجال سند این روایت، ثقه هستند بجز اینکه سندش منقطع است؛ چون از شعبی تابعی نقل شده است.

    البته شعبی از جمله کسانی است که بعضی از علمای اهل سنت مراسیلش را قبول می کنند.[[4]]

    مسلم در صحیحش از معدان بن ابی طلحه روایت کرده است که گفت:

    «عمر در روز جمعه خطبه خواند و یادى از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و ابوبکر کرد و آنگاه گفت: هیچ مسأله اى نزد من مهمتر از کلاله نیست که پس از خود باقى بگذارم؛ زیرا من درباره هیچ مسأله اى به اندازه کلاله به پیامبر صلی الله علیه وآله مراجعه ننمودم و حضرت نیز در هیچ مسأله اى به اندازه کلاله با من تندى نکرد تا جایى که با انگشت بر سینه من کوبید و فرمود: اى عمر! آیا آیه صیف در آخر سوره نساء ، براى تو کافى نیست؟!»[[5]]

    طبری نیز از طارق بن شهاب روایت کرده است که گوید:

    «عمر کتفی را گرفت و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله را جمع نمود و سپس گفت: من در مورد کلاله قضاوتی می کنم که زن ها در پس پرده آن را بازگو کنند. پس در این موقع ماری از خانه درآمد که همه ترسیده و پراکنده شدند، پس گفت: اگر خداوند عزوجل می خواست که این کار تمام شود، هر آینه آن را تمام می نمود.»[[6]]

    سند این روایت طبق برنامه جوامع الکلم، صحیح بوده[[7]] و ابن کثیر دمشقی نیز به صحت سند آن تصریح کرده است.[[8]]

    همچنین از مره بن شراحیل روایت شده است که عمر بن خطاب گفت:

    «سه چیز را اگر رسول خدا صلی الله علیه وآله بیان فرموده بود، پیش من محبوب تر بود از شتران سرخ موی :1. خلافت 2. کلاله 3. ربا.»[[9]]

    این روایت را ابن ماجه نقل کرده و کنانی رجال سندش را ثقه دانسته است بجز اینکه گفته: مره بن شراحیل، بنابر گفته ی ابو زرعه و ابو حاتم، عمر بن خطاب را ندیده و لذا روایتش مرسل است.[[10]]

    حاکم نیشابوری نیز همین روایت را نقل و بنابر شرط شیخین تصحیح کرده و ذهبی نیز آن را مطابق شروط شیخین دانسته است.[[11]]

    ضیاء مقدسی نیز همین روایت از شراحیل را در صحیحش آورده است.[[12]]

    حاکم نیشابوری همین روایت را با سندی دیگر، از محمد بن طلحه نقل کرده و سندش را تصحیح نموده است:

    «محمد بن طلحه از عمر بن خطاب نقل کرده است که او گفت: هر آینه اگر من از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله از سه چیز سئوال کرده بودم، برایم از شتران سرخ موی محبوب تر بود: 1. از خلیفه بعد از او 2. از قومی که می گویند ما اقرار به زکات در اموالمان داریم، ولی به تو نمی دهیم. آیا جنگ با آنها حلال است؟ 3. و از کلاله.»[[13]]

    جالب اینکه طبق روایتی که از سعید بن مسیب نقل شده، بعد از اینکه عمر بن خطاب درباره ی کلاله از پیامبر صلی الله علیه وآله پرسید و با وجود پاسخ آن حضرت، باز هم متوجه معنایش نشد، از دخترش حفصه خواست تا از رسول خدا صلی الله علیه وآله این مسئله را بپرسد. رسول خدا صلی الله علیه وآله که متوجه شدند پرسش حفصه به درخواست عمر بوده است، تصریح کردند که «ما أرى أباک یعلمها أبدا»؛ یعنی پدرت را نمی بینم که هرگز آن را بفهمد![[14]]

    سند این روایت را ابن حجر عسقلانی[[15]] و حافظ بوصیری[[16]] تصحیح نموده اند به این شرط که اگر سعید بن مسیب از حفصه شنیده باشد.

    دکتر الشثری در تحقیق کتاب المطالب العالیة، سند این روایت را طبق شرط مسلم صحیح می داند و تصریح می کند که دیدار حفصه و ابن مسیب ممکن بوده است و سپس دلایل خود را ارائه می دهد.[[17]]

    اما نشنیدن ابن مسیب نیز خللی در صحت سند ایجاد نمیکند؛ زیرا علمای اهل سنت، مراسیل او را صحیح می دانند.[[18]]

     

    [[1]] أخبرنا یزید بن هارون ثنا عاصم عن الشعبی قال سئل أبو بکر عن الکلالة فقال إنی سأقول فیها برأیی فإن کان صوابا فمن الله وإن کان خطأ فمنی ومن الشیطان أراه ماخلا الوالد والولد فلما استخلف عمر قال إنی لأستحیی الله أن أرد شیئا قاله أبو بکر

    [[2]] سنن الدارمی  ج 2   ص 462 ح 2972 سایت شامله / قال سلیم حسین اسد: رجاله ثقات غیر انه منقطع

    [[3]] تلخیص الحبیر  ج 3   ص 89 قال العسقلانی: رجاله ثقات إلا أنه منقطع

    [[4]] شمس الدین ذهبی می گوید :

    «فَمِن صِحاح المراسیل : مُرسَل سعید بن المسیب. ومُرسَل مسروق. ومُرسَل الصُّنَابِحِی. ومُرسَل قیس بن أبی حازم. ونحوُ ذلک . فإنَّ المرسَل إذا صَحَّ إلى تابعی کبیر، فهو حُجَّة عند خلق من الفقهاء ... وإن صَحَّ الإسنادُ إلى تابعی متوسّط الطبقة، کمراسیل : مجاهد، وإبراهیم، والشعبی. فهو مُرسَل جید لا بأسَ به، یقَبلُه قومٌ ویرُدُّه آخَرون.» ترجمه: «از مرسل های صحیح: مرسل سعید بن مسیب ، مسروق ، صُنابِحی ، قیس بن ابی حازم و از این قبیل است. اگر سند حدیث مرسل تا تابعی بزرگی صحیح باشد، پس آن در نزد بسیاری از فقها حجت است ... و اگر سند روایت تا تابعی متوسط الطبقه صحیح باشد؛ مانند مرسل های مجاهد ، ابراهیم و شعبی، پس آن مرسل نیکویی است که اشکالی به آن نیست و گروهی قبولش میکنند و دیگران ردش می کنند.  الموقظة فی علم مصطلح الحدیث ، ص 38-40 سایت شامله

    عبد الله بن یوسف الجدیع در تقسیم بندی اعتبار روایات مرسل تابعین، می نویسد:

    « الطبقة الثانیة: أوساط التابعین، وهم الذین أدرکوا علی بن أبی طالب، ومن بقی حیا إلى عهده وبعیده من الصحابة، کحذیفة بن الیمان، وأبی موسى الأشعری، وأبی أیوب الأنصاری، وعمران بن حصین، وسعد بن أبی وقاص، وعائشة أم المؤمنین، وأبی هریرة، والبراء بن عازب، وعبد الله بن عمر، وعبد الله بن عباس، ووقع سماعهم من بعضهم. ومثال هؤلاء التابعین: الحسن البصری، ومحمد بن سیرین، وعطاء بن أبی رباح، وطاوس الیمانی، والقاسم بن محمد، وأبو سلمة بن عبد الرحمن، وعامر الشعبی، ومجاهد بن جبر فمراسیل هذه الطبقة صالحة تکتب ویعتبر بها.» ترجمه: طبقه دوم: تابعین طبقه متوسط و آن ها کسانی هستند که علی بن ابی طالب علیهما السلام ... عائشه و .. را درک نموده اند و از بعضی از آنها حدیث شنیده اند. و مثال این تابعین: حسن بصری، .. ، قاسم بن محمد، ... عامر شعبی و مجاهد بن جبر است. پس مرسل های این طبقه صلاحیت دارند، نوشته می شوند و معتبر هستند.  تحریر علوم الحدیث، ج 2 ص 929-930  سایت شامله

    [[5]] صحیح مسلم  ج 3   ص 1236 ح 1617 عن معدان بن أبی طلحة أن عمر بن الخطاب خطب یوم جمعة فذکر نبی الله صلى الله علیه وسلم وذکر أبا بکر ثم قال إنی لا أدع بعدی شیئا أهم عندی من الکلالة ما راجعت رسول الله صلى الله علیه وسلم فی شیء ما راجعته فی الکلالة وما أغلظ لی فی شیء ما أغلظ لی فیه حتى طعن بإصبعه فی صدری وقال یا عمر ألا تکفیک آیة الصیف التی فی آخر سورة النساء

    [[6]]  تفسیر الطبری  ج 6   ص 43 حدثنا أبو کریب قال ثنا عثام قال ثنا الأعمش عن قیس بن مسلم عن طارق بن شهاب قال أخذ عمر کتفا وجمع أصحاب محمد صلى الله علیه وسلم ثم قال لأقضین فی الکلالة قضاء تحدث به النساء فی خدورهن فخرجت حینئذ حیة من البیت فتفرقوا فقال لو أراد الله أن یتم هذا الأمر لأتمه

    [[7]] بررسی سند روایت:

    محمد بن العلاء الهمدانی: ثقة / عثام بن علی العامری: ثقة / سلیمان بن مهران الأعمش: ثقة / قیس بن مسلم الجدلی: ثقة / طارق بن شهاب البجلی: له رؤیة (صحابی)

    [[8]] تفسیر ابن کثیر  ج 1   ص 595 قال ابن کثیر: وهذا إسناد صحیح

    [[9]] سنن ابن ماجه  ج 2   ص 911 ح 2727 حدثنا علی بن محمد وأبو بکر بن أبی شیبة قالا ثنا وکیع ثنا سفیان ثنا عمرو بن مرة عن مرة بن شراحیل قال قال عمر بن الخطاب ثلاث لأن یکون رسول الله صلى الله علیه وسلم بینهن أحب إلی من الدنیا وما فیها الکلالة والربا والخلافة

    [[10]] مصباح الزجاجة  ج 3   ص 148 قال احمد الکنانی: هذا إسناد رجاله ثقات إلا أنه منقطع قال أبو زرعة وأبو حاتم حدیث مرة بن شرحبیل عن عمر بن الخطاب مرسل وقال أبو حاتم لم یدرکه

    [[11]] المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 333 ح 3188 قال الذهبی: على شرط البخاری ومسلم / وأخبرنا علی بن محمد بن عقبة حدثنا الهیثم بن خالد حدثنا أبو نعیم حدثنا سفیان عن عمرو بن مرة عن مرة عن عمر رضی الله عنه قال ثلاث لأن یکون النبی صلى الله علیه وسلم بینهم لنا أحب إلی من الدنیا وما فیها الخلافة والکلالة والربا هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه

    [[12]] الأحادیث المختارة  ج 1   ص 397 ح 280

    [[13]] المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 332 ح 3186 هکذا أخبرنا علی بن محمد بن عقبة الشیبانی بالکوفة حدثنا الهیثم بن خالد حدثنا أبو نعیم حدثنا بن عیینة عن عمرو بن دینار قال سمعت محمد بن طلحة بن یزید بن رکانة یحدث عن عمر بن الخطاب رضی الله عنه قال لأن أکون سألت رسول الله صلى الله علیه وسلم عن ثلاث أحب إلی من حمر النعم من الخلیفة بعده وعن قوم قالوا أنقر بالزکاة فی أموالنا ولا نؤدیها إلیک أیحل قتالهم وعن الکلالة هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه

    [[14]] إسحاق أخبرنا جریر عن الشیبانی عن عمرو بن مرة عن سعید بن المسیب قال إن عمر رضی الله عنه سأل رسول الله صلى الله علیه وسلم کیف نورث الکلالة فقال صلى الله علیه وسلم أو لیس قد بین الله تعالى ذلک ثم قرأ ( وإن کان رجل یورث کلالة ) إلى آخرها فکأن عمر رضی الله عنه لم یفهم فأنزل الله تعالى (یستفتونک قل الله یفتیکم فی الکلالة ) إلى آخر الآیة فکأن عمر رضی الله عنه لم یفهم فقال لحفصة رضی الله عنها إذا رأیت من رسول الله صلى الله علیه وسلم طیب نفس فاسألیه عنها فرأت منه طیب نفس فسألته عنها فقال صلى الله علیه وسلم أبوک کتب لک هذا ما أرى أباک یعلمها أبدا فکان عمر رضی الله عنه یقول ما أرانی أعلمها أبدا وقد قال صلى الله علیه وسلم ما قال ( صحیح ) إن کان ابن المسیب سمعه من حفصة رضی الله عنها

    [[15]] المطالب العالیة  ج 8   ص 17 ح 1537

    [[16]] إتحاف الخیرة، ج 3 ص 440-441 ح 3051 سایت شامله

    [[17]] المطالب العالیة، ج 8 ص 19 ح 1537 الحکم علیه: حدیث الباب رجاله ثقات، وهو صحیح علی شرط مسلم. قال الحافظ بعد ایراده هنا: صحیح إن کان ابن المسیب سمعه من حفصة ... وکذا قال البوصیری فی إتحافه. واللقاء ممکن بین حفصة وابن المسیب، لأمور: ...

    [[18]] تحریر تقریب التهذیب، ج 2 ص 43 رقم 2396 سعیدُ بن المسیب ... أحدُ العلماءِ الأثبات الفقهاء الکبار، من کبار الثانیة: اتَّفَقُوا على أن مرسلاتِه أصحُّ المراسیل، وقال ابن المَدِینی: لا أعلمُ فی التابعین أوسعَ علمًا منه ...

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی