پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    جهل عمر به حکم توسعه ی دو مسجد

    حسین قربانی | يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۲۲ ب.ظ

    احمد بن حنبل با سند معتبر[[1]] از یوسف بن مهران روایت می کند که ابن عباس گوید:

    «برای عباس خانه ای در کنار مسجد مدینه بود، پس عمر بن خطاب گفت: آن را بفروش یا به من ببخش تا آن را جزء مسجد نمایم؛ اما او نپذیرفت. پس عمر گفت: میان من و خودت مردی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله را حاکم قرار بده. پس ابی بن کعب را قرار دادند و او به نفع عباس قضاوت کرد. عمر گفت: هیچکس از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله با جرأت تر از تو بر من نیست. ابی بن کعب گفت: یا خیرخواه تر از من بر تو نیست. آنگاه گفت: ای امیرمومنان، آیا به تو حدیث داود علیه السلام نرسیده که خداوند عزوجل او را به ساختن بیت المقدس امر کرد؛ پس در آن خانه زنی را بدون اذن او داخل کرد، پس چون به جلوگیری مردان از آن زن رسید، خداوند داود علیه السلام را از بناء و ساختن آن منع کرد. داود علیه السلام گفت: ای پروردگار من، اگر مرا از ساختن آن منع کردی، پس آن را در فرزندان من قرار بده. پس عباس گفت: آیا اینطور نیست که برای خود به آن قضاوت کردی و مال من گردید؟ گفت:آری. عباس گفت: پس من تو را گواه میگیرم که من آن را برای خدا قرار دادم.»[[2]]

    حاکم با سند حسن طبق حکم برنامه جوامع الکلم[[3]] از اسلم غلام عمر بن خطاب روایت کرده است که:

    «عمر به عباس گفت: من شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمود: ما در مسجد زیاد میکنیم و خانه تو در نزدیکی مسجد است؛ پس آن را به ما بده تا آن را به مسجد ملحق کنیم و من برای تو زمین و خانه ای وسیع تر از آن می دهم. عباس گفت: این کار را نمی کنم. عمر گفت: من به زور آن را از تو میگیرم! گفت: این کار هم برای تو نخواهد بود؛ پس میان من و خودت کسی را قرار بده که به حق قضاوت کند. گفت: و آن کیست؟ گفت: حذیفه بن یمان. گوید: پس آمدند نزد حذیفه و قصه را برای او گفتند، پس حذیفه گفت: نزد من در این باره خبری است. گفت: آن خبر چیست؟ گفت: به درستی که داود نبی g خواست که در بیت المقدس زیاد کند و خانه یتیمی نزدیک مسجد بود، پس از او خواست؛ اما او قبول نکرد. پس داود g تصمیم گرفت که آن را به زور از او بگیرد! پس خدای عزوجل به او وحی کرد که من خانه ها را از ظلم و ستم برای خانه خودم پاک میکنم. گوید: پس آن را واگذارد. پس عباس به او گفت: چیزی باقی ماند؟ گفت: نه. گفت: پس عمر داخل مسجد شد و ناگاه دید که ناودان عباس به سمت مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله است تا آنکه آب باران از آن، در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله جاری شود! پس عمر با دستش ناودان را کند و گفت: این ناودان نباید در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله جاری باشد. پس عباس به او گفت: قسم به آن کسی که محمد صلی الله علیه وآله را به حق فرستاد، او این ناودان را در این مکان قرار داد و تو ای عمر، آن را میکنی! پس عمر گفت: بیا پاهایت را بگذار بر گردن من و آن را به جای خودش بگذار. پس عباس پا بر گردن عمر گذارد و ناودان را به جای اولش گذاشت. سپس عباس گفت: من خانه را به تو بخشیدم که آن را در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله زیاد کنی. پس عمر آن را در مسجد افزود و سپس خانه ای وسیع تر از آن در زوراء به او بخشید.

    حاکم گوید: و من برای آن شاهدی از حدیث اهل شام از سعید بن مسیب یافتم که عمر بن خطاب وقتی خواست که در مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله زیاد کند، بر سر خانه عباس بن عبد المطلب میان او و عباس نزاعی واقع شد، تا پایان حدیث.»[[4]]

    حدیث مورد اشاره ی حاکم از سعید بن مسیب را بیهقی با سند حسن (طبق حکم برنامه جوامع الکلم) از طریق حاکم روایت کرده؛ اما او نیز به مانند حاکم، از ذکر متن حدیث خودداری کرده است.[[5]]

    مرحوم علامه امینی می فرماید: مجموع این روایات به ما درسی می دهد که خلیفه عالم به حکم موقع توسعه دادن مسجد النبی نبوده تا آنکه ابی بن کعب یا حذیفه به او خبر داده و با او در روایتش موافقت نمود.

    می گویم: چنین ماجرایی در زمان عثمان نیز تکرار شد.

    ابن اثیر جزری در تاریخش در ذکر وقایع سال 26 هـ می نویسد:

    «در همین سال بود که عثمان زمین مسجد الحرام را افزود و آن را پهناور نمود، ساختمان های گروهی از همسایگان را خرید و دیگران که به فروش تن در ندادند، سـرای هاشان را ویران ساخت و بهای آن را در بیت المال نهاد و چون بر سر او بانگ و فریاد راه انداختند، دسـتور داد که آن ها را زندانی کنند و گفت: بردباری من شـما را بر من گستاخ ساخته است. عمر با شـما همین کار را کرد و بر سـر او داد نزدید. سـپس عبد الله بن خالد بن اسید درباره آنها با او به گفتگو پرداخت تا از بند رهایی یافتند.»[[6]]

    بلاذری نیز  با سند صحیح[[7]] از ابن شهاب زهری روایت کرده است که گفت:

    «عثمان مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله را گسترش داد و ده هزار درهم از دارایی خود را به هزینه آن رساند. پس مردم گفتند: مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله را گسترش می دهد و سنتش را دگرگون می کند.»[[8]]

    این در حالی است که طبق روایت صحیح نبوی، «هیچ مسلمانی را نرسد که چوبدستی برادرش را جز با خشنودی خود او بستاند.»[[9]]

     

    [[1]] بررسی سند روایت:

    شیبان بن أبی شیبة الحبطی: صدوق حسن الحدیث / حماد بن سلمة البصری: ثقة / علی بن زید القرشی: توثیقش قبلا در مورد بیست و چهارم از جهالت های شیخین گذشت / یوسف بن مهران البصری: صدوق حسن الحدیث / عبد الله بن العباس القرشی: صحابی

    [[2]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 2   ص 939 ح 1807 حدثنا عبد الله قثنا شیبان قال نا حماد یعنی بن سلمة قثنا علی بن زید عن یوسف بن مهران عن بن عباس قال کان للعباس دار إلى جنب المسجد وفی المسجد ضیق فأراد عمر أن یدخلها فی المسجد فأبى فقال اجعل بینی وبینک رجلا من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم فجعلا بینهما أبی بن کعب فقضى للعباس على عمر فقال عمر ما أحد من أصحاب محمد أجرأ علی منک فقال أبی أو أنصح لک منی قال یا أمیر المؤمنین أما بلغک حدیث داود أن الله عز وجل أمره ببناء بیت المقدس فأدخل فیه بیت امرأة بغیر إذنها فلما بلغ حجز الرجال منعه الله بناءه قال داود یا رب منعتنی بناءه فاجعله فی عقبی فقال العباس ألیس قد صارت لی وقضى لها بها قال فإنی أشهدک أنی قد جعلتها لله عز وجل

    [[3]] المستدرک على الصحیحین  ج 3   ص 374-375 ح 5428-5429 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن رجاله ثقات عدا عطاء بن أبی مسلم الخراسانی وهو صدوق حسن الحدیث

    [[4]] أخبرنا أبو جعفر محمد بن محمد بن عبد الله البغدادی ثنا أبو القاسم عبد الله بن محمد بن سلیمان بن إبراهیم الإسکندرانی بمصر ثنا أبو یحیى الضریر زید بن الحسن البصری ثنا عبد الرحمن بن زید بن أسلم عن أبیه عن جده عن عمر بن الخطاب أنه قال للعباس بن عبد المطلب رضی الله عنهما إنی سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول نزد فی المسجد ودارک قریبة من المسجد فاعطناها نزدها فی المسجد واقطع لک أوسع منها قال لا أفعل قال إذا أغلبک علیها قال لیس ذاک لک فاجعل بینی وبینک من یقضی بالحق قال ومن هو قال حذیفة بن الیمان قال فجاؤوا إلى حذیفة فقصوا علیه فقال حذیفة عندی فی هذا خبر قال وما ذاک قال إن داود النبی صلوات الله علیه أراد أن یزید فی بیت المقدس وقد کان بیت قریب من المسجد لیتیم فطلب إلیه فأبى فأراد داود أن یأخذها منه فأوحى الله عز وجل إلیه أن نزه البیوت عن الظلم لبیتی قال فترکه فقال له العباس فبقی شیء قال لا قال فدخل المسجد فإذا میزاب للعباس شارع فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وسلم لیسیل ماء المطر منه فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال عمر بیده فقلع المیزاب فقال هذا المیزاب لا یسیل فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال له العباس والذی بعث محمدا بالحق إنه هو الذی وضع المیزاب فی هذا المکان ونزعته أنت یا عمر فقال عمر ضع رجلیک على عنقی لترده إلى ما کان هذا ففعل ذلک العباس ثم قال العباس قد أعطیتک الدار تزیدها فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وسلم فزادها عمر فی المسجد ثم قطع للعباس دارا أوسع منها بالزوراء هذا حدیث کتبناه عن أبی جعفر وأبی علی الحافظ علیه ولم یکتبه إلا بهذا الإسناد والشیخان رضی الله عنهما لم یحتجا بعبد الرحمن بن زید بن أسلم وقد وجدت له شاهدا من حدیث أهل الشام حدثناه أبو أحمد الحسین بن علی التمیمی رحمه الله أنا محمد بن المسیب ثنا أبو عمیرة عیسى بن محمد بن النحاس ثنا الولید بن مسلم ثنا شعیب الخرسانی عن عطاء الخرسانی عن سعید بن المسیب أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه لما أراد أن یزید فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وسلم وقعت منازعة على دار العباس بن عبد المطلب فذکر الحدیث بنحو منه

    [[5]] سنن البیهقی الکبرى  ج 6   ص 67 ح 11146 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناد حسن / حدثنا أبو عبد الله الحافظ ثنا أبو أحمد الحسین بن علی التمیمی ثنا محمد بن المسیب ثنا أبو عمیر عیسى بن محمد بن النحاس ثنا الولید بن مسلم ثنا شعیب الخرسانی عن عطاء الخرسانی عن سعید بن المسیب أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه لما أراد أن یزید فی مسجد رسول الله صلى الله علیه وسلم وقعت زیادته على دار العباس بن عبد المطلب فذکر قصة وذکر فیها قصة المیزاب بمعناه

    [[6]] الکامل فی التاریخ  ج 2   ص 481 ثم دخلت سنة ست وعشرین ذکر الزیادة فی الحرم: فی هذه السنة أمر عثمان بتجدید أنصاب الحرم وفیها زاد عثمان فی المسجد الحرام ووسعه وابتاع من قوم فأبى آخرون فهدم علیهم ووضع الأثمان فی بیت المال فصاحوا بعثمان فأمر بهم فحبسوا وقال لهم أتدرون ما جرأکم علی ما جرأکم علی إلا حلمی قد فعل هذا بکم عمر فلم تصیحوا به فکلمه فیهم عبد الله بن خالد بن أسید فأطلقهم

    [[7]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    مصعب بن عبد الله الزبیری: ثقة / مالک بن أنس الأصبحی: ثقة / محمد بن شهاب الزهری: ثقة

    [[8]] أنساب الأشراف  ج 2   ص 270 وحدثنی مصعب بن عبد الله الزبیری عن مالک بن أنس عن الزهری قال: وسع عثمان مسجد النبی صلى الله علیه وسلم فأنفق علیه من ماله عشرة آلاف درهم، فقال الناس: یوسع مسجد رسول الله ویغیر سنته.

    [[9]] صحیح ابن حبان  ج 13   ص 316 ح 5978 قال  شعیب الأرنؤوط : إسناده صحیح / أخبرنا أبو یعلى قال : حدثنا أبو خثیمة قال: حدثنا أبو عامر العقدی عن سلیمان بن بلال عن سهیل بن أبی صالح عن عبد الرحمن بن سعد : عن أبی حمید الساعدی أن النبی صلى الله علیه و سلم قال : لا یحل لامرئ أن یأخذ عصا أخیه بغیر طیب نفس منه ) قال ذلک لشدة ما حرم الله من مال المسلم على المسلم

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی