پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    جهل عثمان به میراث دو برادر

    حسین قربانی | دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۶:۳۸ ب.ظ

    حاکم نیشابوری از شعبه غلام ابن عباس روایت کرده است که:

    «ابن عباس نزد عثمان آمد و گفت: چرا دو برادر، سـهم الارث مادر را به یک ششم تقلیل می دهند؟ با آنکه در قرآن آمده است:((اگر (میت) برادرانی داشـته باشد)) در حالی که دو برادر در زبان و گفتار قومت، برادران شمرده نمی شوند. عثمان گفت: من نمیتوانم قانونی را که پیش از من بوده و در شهرها جریان یافته است و مردم بر طبق آن ارث برده اند را رد کنم.»[[1]]

    سند این روایت را حاکم تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر او موافقت نموده است.[[2]]

    طبری نیز در تفسیرش این روایت را نقل کرده و سپس می نویسد:

    «گروه یاران پیامبر صلی الله علیه وآله و شاگردان آنها و کسانی از علمای اسلام که پس از آنان در هر زمان آمدند، گویند: اینکه خداوند فرموده است: ((اگر (میت) برادرانی داشته باشد، یک ششم ترکه اش به مـادر می رسـد)) مقصود ایشان دو برادر یـا بیشتر است و اگر- به جای آن ها- دو یا بیشتر خواهران باشـند نیز حکم همین است، چنان که اگر یک برادر و یک خواهر هم باشـد، حکم همین است: و گروهی از کسانی که این اطلاق را درست میداننـد، چنین دلیل آورده اند که این را امت از بیان خداوند به زبان پیامبر صلی الله علیه وآله گفته و امت پیامبر او در ضـمن خبری مسـتفیض، آن را آورده اند که ورود آن، راه هر بهانه ای را می بندد و هر تردیـدی را از دل خلق می زداید.

    رأی درست بـه نظر من آن است که مقصود از فراز ((اگر برای او برادرانی باشد)) آن است که میت دو برادر به بـالا داشته باشد و این همان رأیی است که اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله داشته اند و با قول ابن عباس نمی سازد؛ زیرا صحت رأی ایشان و این که سخن ایشان در این باره از روی دلیل بوده، و این که قول ابن عباس را در این باره انکار کرده اند، همه این ها را امت اسلام، هر طبقه ای از طبقه پیشین خود گرفته و نقل کرده اند.

    اگر کسی بگویـد: چگونه دو برادر را برادران خوانده است، با آن که می دانیم کلمه ی اخوین (= دو برادر) در لغت عرب صیغه ای است که کاربرد آن با کاربرد صـیغه ی اخوه (برادران) هماننـد نیست، می گوییم: به راستی که این همانندی هست؛ زیرا از خصوصیات زبان عرب جمع کردن میان دو کلام است به اعتبار نزدیکی معنی آن دو- هر چند که از بعضـی لحاظ با هم فرق داشـته باشند- پس چون چنین شـد و بودن این روش در زبان ایشان با گزارش های بسـیار ثابت گردیـد و در کلام ایشان امری معمول و رایج دیدیم که بگویند عبدالله و عمر را بر سرهایشان (و نه بر سر آن دو) زدم و پشت هایشان (و نه پشت آن دو) را به درد آوردم و این را در زبـان ایشـان بیش از آن شـنیدم تا بگوینـد: پشت آن دو را به درد آوردم؛ هر چنـد که به صورت اخیر هم استعمال می شود و نظیر آن قـول فرزوق است که فؤاد (= دل) را وقـتی به کلمه تثنیه اضافه کرده، خود آن را نیز به صورت مثنی به کار برده- و نه جمع- وگفته: " بما فی فوادینا من الشوق و الهوی ** فیبرا منهاض الفواد المشغف" و این گونه استعمال هر چند غلط نیست؛ ولی شیواتر از آن، این است که کلمه «افئدتنا» به کار رود، چنان که در قرآن نیز وقتی کلمه قلب را مضـاف برای یک کلمه مثنی قرار می دهد، خداوند آن را به صورت جمع به کار می برد و می فرماید: ((ان تتوبا الی الله فقـد صغت قلوبکما = اگر شما دو تن به سوی خدا بازگردیـد، شایسته است؛ زیرا دل های هر دوتان منحرف شده است.)) پس همان گونه که شرح دادم، هر عضو تکی انسان چون با عضو تکی کسی دیگر ضمیمه شـد، و دو چیز متعلق به دو کس گردید، در آن حال اسـتعمال لفظ جمع در منطق عرب فصـیح تر و در کلام او رایـج تر است و آن گاه دو برادر نیز دو شخص انـد که هر یک از آن دو به غیر از دیگری است و دارای جانی به غیر از جان دیگری و این است که معنی آن دو شباهت دارد به اعضای تکی انسان- که برای آن ها دومی نیست- و از ایـن لحـاظ مانند همان حکمی را که بر آن اعضـاء جاری می داشتیم، در اینجا نیز معمول می داریم و اخوه (برادران) را برای اخوین (= دو برادر) بـه همان گـونه به کـار می بریم که پشت هـا را در معنی دو پشت، و دهـان هـا را در معنی دو دهـان، و دل هـا را در معنی دو دل، و تـازه برخی از نحویان گفته اند این که در آیه آمـده: ((برادران)) چون اقل جمع دو تا است.»[[3]]

    حاکم همچنین روایت کرده است که: «زید بن ثابت، بودن دو برادر برای میت را موجب نقصان سهم الارث مادر می دانست و می گفت: عرب دو برادر را نیز برادران می نامند.»[[4]]

    حاکم سپس این روایت بر شرط شیخین صحیح دانسته و ذهبی نیز نظر او را تایید میکند.[[5]]

    ابن ابی حاتم نیز در تفسیرش در تفسیر آیه ی ((و اگر او را برادرانی باشـد، شش یک به مادر می رسـد)) با سند حسن[[6]] از قتاده روایت می کند که گفت:

    «اینان به مادر زیان زدند و ارث به خودشان هم نمی رسد و اگر یک برادر باشد، موجب حرمان مادر از ثلث ماترک نمی شود و اگر بیشتر باشد، می شود.»[[7]]

    و جصاص قول صحابه را در حرمان مادر از ثلث ماترک با بودن دو برادر- همچون سه برادر و بیشتر- آورده و می نویسـد:

    «دلیلش این که نام برادران (اخوه) بر دو تن اطلاق می شود، چنان که در آیه ((ان تتوبا الی الله فقد صـغت قلوبکما)) به جای «قلبان» کلمه «قلوب» به کار برده و در جای دیگر گفته: ((و هل اتاک نبا الخصم اذ تسوروا المحراب = و آیا گزارش آن اهل دعوی که از محراب بالا رفتند به تو رسیده)) که می بینیم فعل «تسوروا» را به صورت جمع آورده، با آن که فاعل آن مثنی بوده است، چنان که از آیه ی پس از آن برمی آید: ((خصـمان بغی بعضنا علی بعض = ما دو صاحب دعواییم که یکی مان بر دیگری ستم روا داشته است)) و در آیه دیگر میخوانیم که: (( اگر برادران و خواهرانی باشند، هر مرد دو برابر زن ارث ببرد)) که اگر یک برادر و یک خواهر هم باشد، حکم این آیه درباره ایشان جاری است.»[[8]]

    امام مالک نیز بعد از ذکر آیه ی «اگر میت برادرانی داشته باشد، یک ششم ماترک به مادرش می رسد.» مینویسد:

    «سنت بر این گذشته است که دو برادر و بیشتر را برادران بشمارند.»[[9]]

    محمد بن علی شوکانی نیز می نویسد:

    «اجماع اهل علم بر آن است که در مانع شـدن از رسـیدن یک سوم ما ترک به مادر- و در رساندن سهم او به یک ششم- دو برادر و بیشتر می توانند مشمول "برادران" شوند بجز اینکه از ابن عباس روایت شده است که او دو برادر را مانند یک برادر قرار داد در عدم مانع شدنشان از رسیدن یک سوم ماترک به مادر.»[[10]]

    مرحوم علامه امینی می فرماید: این بود فتوای علمای امت دربـاره برادران، که می رساند درست بودن اطلاق برادران بر دو برادر در آیه کریمه، بر خلیفه پوشیده مانده است؛ زیرا از زبان ملتش بی خبر بوده و ندانسته که گذشتگان، کلمه اخوه ( برادران) را به گونه ای می فهمیدند که دو برادر را هم شامل شود و گمان کرده که پیشینیان او با مفهوم زبان ملتش مخالفت نموده اند و بر خلاف کتاب خدا بر آن رفته اند که دو برادر می توانند سهم الارث مادر را بکاهند، و آنگاه آمده است و افسوس می خورد که آنچه را واقع شده نمی توانـد تغییر دهـد و آئینی را که مردم پیروی کنند نمی یارد بشکند. این است نمونه اطلاع این مرد در پیرامون کتاب خدا و ادله احکام و واجبات مسلمه میان ملت!

    البته ابن عباس از فهم زبان توده اش پرت نیفتاده بود؛ زیرا وی از سـروران عربان و از بزرگان قریش و از خانواده ای بود که در زبان تازی از هر کسی شیوا گوی تر بودند و مقصود وی از سـؤالی که از خلیفه کرد، این بود که به اجتماع بفهماند دانش خلیفه در زمینه ساده ترین چیزهایی که ماننـد اویی باید بداند، چه رسد به مسائل مشـکله، چه اندازه است و احاطه او به لغات و آشـنایی اش با موارد استعمال آن ها، که مقـدمه واجب برای گرفتن حکم از کتـاب و سـنتی است که به این زبـان آمده، تـا کجا است. و همین بود که ابن عباس مطلب خود را به صورت سوال از علت اسـتنباط حکم به آن گونه مطرح کرد و درباره اصل حکم سؤالی پیش نیاورد و اصل حکم برایش مسـلّم بود، نه اینکه آنچه را برای خلیفه- به صورت سؤال از علت استنباط حکم به آن گونه- مطرح کرد، ایرادی باشد که به اصل حکم محروم شـدن مادر از ثلث با بودن دو برادر داشته باشد و اگر خود او اصل این حکم را نمی پذیرفت، البته یارانش هم که پا جای پای او نهادند از وی پیروی می کردند، با آن که همه ایشان در " محروم شدن مادر از ثلث با بودن دو برادر " با مسلمانان و علمای ایشان همداستان هستند.

     

    [[1]] أخبرنا أحمد بن کامل القاضی ثنا عبد الله بن روح المدائنی ثنا شبابة بن سوار ثنا بن أبی ذئب عن شعبة مولى بن عباس عن بن عباس رضی الله عنهما أنه دخل على عثمان بن عفان رضی الله عنه فقال إن الأخوین لا یردان الأم عن الثلث قال الله عز وجل فإن کان له إخوة فلأمه السدس فالأخوان بلسان قومک لیسا بإخوة فقال عثمان بن عفان لا أستطیع أن أرد ما کان قبلی ومضى فی الأمصار توارث به الناس

    [[2]] المستدرک على الصحیحین  ج 4   ص 372 ح 7960 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه. قال الذهبی: صحیح

    [[3]] تفسیر الطبری  ج 4   ص 278-279 قل أبو جعفر والصواب من القول فی ذلک عندی أن المعنی بقوله ^ فإن کان له إخوة ^ اثنان من إخوة المیت فصاعدا على ما قاله أصحاب رسول الله دون ما قاله بن عباس رضی الله عنهما لنقل الأمة وراثة صحة ما قالوه من ذلک عن الحجة وإنکارهم ما قاله بن عباس فی ذلک فإن قال قائل وکیف قیل فی الأخوین إخوة وقد علمت أن للأخوین فی منطق العرب مثالا لا یشبه مثال الإخوة فی منطقها قیل إن ذلک وإن کان کذلک فإن من شأنها التألیف بین الکلامین بتقارب معنییهما وإن اختلفا فی بعض وجوههما فلما کان ذلک کذلک وکان مستفیضا فی منطقها منتشرا مستعملا فی کلامها ضربت من عبد الله وعمرو رءوسهما وأوجعت منهما ظهورهما وکان ذلک أشد استفاضة فی منطقها من أن یقال أوجعت منهما ظهرهما وإن کان مقولا أوجعت ظهرهما کما قال الفرزدق بما فی فؤادینا من الحب والهوى فیبرأ منهاض الفؤاد المشغف غیر أن ذلک وإن کان مقولا فأفصح منه بما فی أفئدتنا کما قال جل ثناؤه ^ إن تتوبا إلى الله فقد صغت قلوبکما ^ فلما کان ما وصفت من إخراج کل ما کان فی الإنسان واحدا إذا ضم إلى الواحد منه آخر من إنسان آخر فصار اثنین من اثنین فلفظ الجمع أفصح فی منطقها وأشهر فی کلامها وکان الأخوان شخصین کل واحد منهما غیر صاحبه من نفسین مختلفین أشبه معناهما معنى ما کان فی الإنسان من أعضائه واحدا لا ثانی له فأخرج أنثییهما بلفظ أنثى العضوین اللذین وصفت فقیل إخوة فی معنى الأخوین کما قیل ظهور فی معنى الظهرین وأفواه فی معنى فموین وقلوب فی معنى قلبین وقد قال بعض النحویین إنما قیل إخوة لأن أقل الجمع اثنان

    [[4]] حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ثنا بحر بن نصر ثنا عبد الله بن وهب أخبرنی عبد الرحمن بن أبی الزناد عن أبیه عن خارجة بن زید بن ثابت عن أبیه أنه کان یقول الإخوة فی کلام العرب أخوان فصاعدا هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه

    [[5]] المستدرک على الصحیحین  ج 4   ص 372 ح 7961 قال الذهبی: على شرط البخاری ومسلم

    [[6]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    محمد بن إدریس الحنظلی: ثقة / عبد العزیز بن المغیرة المنقری: صدوق حسن الحدیث / یزید بن زریع العیشی: ثقة / سعید بن أبی عروبة العدوی: ثقة / قتادة بن دعامة السدوسی: ثقة

    [[7]] تفسیر ابن أبی حاتم  ج 3   ص 883 ح 4905 حدثنا أبی ، ثنا عبد العزیز بن المغیرة ، انبا یزید بن زریع ، عن سعید ، عن قتادة قوله : فان کان له اخوة فلامه السدس اضروا بالام ولا یرثون ولا یحجبها الاخ الواحد من الثلث ، ویحجبها ما فوق ذلک

    [[8]] أحکام القرآن للجصاص  ج 3   ص 11 والحجة للقول الأول أن اسم الأخوة قد یقع على الإثنین کما قال تعالى ( إن تتوبا إلى الله فقد صغت قلوبکما ) وهما قلبان وقال تعالى ( وهل أتاک نبأ الخصم إذ تسوروا المحراب ) ثم قال تعالى ( خصمان بغى بعضنا على بعض ) فأطلق لفظ الجمع على اثنین وقال تعالى ( وإن کانوا إخوة رجالا ونساء فللذکر مثل حظ الأنثیین ) فلو کان أخا وأختا کان حکم الآیة جاریا فیهما

    [[9]] موطأ مالک  ج 2   ص 506(... فإن کان له إخوة فلأمه السدس ) فمضت السنة ان الاخوة اثنان فصاعدا

    [[10]] فتح القدیر  ج 1   ص 433 وقد أجمع أهل العلم على ان الإثنین من الإخوة یقومون مقام الثلاثة فصاعدا فی حجب الأم إلى السدس إلا ما یروى عن ابن عباس انه جعل الأثنین کالواحد فی عدم الحجب واجمعوا أیضا على ان الأختین فصاعدا کالأخوین فی حجب الأم

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی