پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    سرپیچی شیخین از دستور پیامبر (ص)

    حسین قربانی | سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۹، ۰۹:۲۴ ب.ظ

    روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در جمع اصحاب به ابوبکر فرمود که «ذوالثدیه» (که بعدها رهبر خوارج شد) را بکشد؛ اما زمانی که سراغ او رفت، چون او در حال نماز بود، فرمان پیامبر صلی الله علیه وآله را اطاعت نکرد و از کشتن او خودداری کرد. سپس به عمر دستور داد و او رفت؛ اما او نیز فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله را اطاعت نکرد؛ سپس امیرالمومنین علیه السلام رفت؛ اما آن مرد آنجا نبود.

    این قضیه با اسناد معتبر در کتب اهل سنت گزارش شده است:

    سند اول:

    «از ابو سعید خدری روایت شده است که گفت: ابوبکر به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و گفت: ای رسول خدا، من گذارم به فلان جا و فلان جا افتاد، ناگهان مردی نیکو نما را دیدم که با فروتنی نماز می گزارد. رسول خدا صلی الله علیه وآله به او فرمود: به سویش برو و او را بکش.

    ابو سعید خدری گفت: ابوبکر به نزد او رفت و چون او را در آن حالت دید، خوش نداشت او را بکشد و به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله بازگشت.

     پیامبر صلی الله علیه وآله به عمر فرمود: تو به نزد او برو و وی را بکش. ابو سعید خدری گفت: عمر نیز رفت و چون او را در همان حالی دید که ابوبکر دیده بود ناخوش داشت که او را بکشد؛ پس بازگشت و گفت: ای رسول خدا، من دیدم که حالی سراسر فروتنی دارد، خوش نداشتم او را بکشم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای علی تو برو و او را بکش. علی علیه السلام رفت و او را ندید و برگشت و فرمود: ای رسول خدا، من او را ندیدم.

    پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: این کس و یارانش قرآن را می خوانند با آنکه آوای آن از گرداگرد ایشان نمی گذرد؛ چنان از دین بیرون می شوند که تیر از چله کمان و سپس به آن بر نمی گردند مگر اینکه تیر در سوفار خود باز گردد؛ آنان را بکشید که بدترین آفریدگانند.»[[1]]

    این روایت را احمد در مسندش نقل کرده و حمزه احمد الزین[[2]] و البانی[[3]] سندش را حسن دانسته اند و ابن حجر عسقلانی سندش را نیکو دانسته[[4]] و هیثمی نیز رجالش را ثقه دانسته است.[[5]]

    سند دوم:

    «جابر گوید: مردی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله گذشت که مردم در مورد او سخن گفتند و ستایشش کردند. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: چه کسی او را می کشد؟ ابوبکر گفت: من. پس رفت و دید که او برای خودش در زمین خطی کشیده و در آنجا ایستاده و نماز می خواند؛ پس هنگامی که او را در آن حال دید، بازگشت و او را نکشت. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله [دیگر بار] فرمود: چه کسی او را می کشد؟ عمر گفت: من. پس رفت و او را در آنجا دید که ایستاده و نماز می خواند؛ پس بازگشت و او را نکشت. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله [برای بار سوم] فرمود: چه کسی او را میکشد؟ علی علیه السلام فرمود: من. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: تو ؛ ولی نمی بینم که او را بیابی. پس علی علیه السلام رفت و دید که رفته است.»[[6]]

         این روایت را ابو یعلی موصلی نقل کرده و حسین سلیم اسد[[7]] و هیثمی[[8]] رجال سندش را رجال صحیح و ابن حجر عسقلانی[[9]] نیز ثقه دانسته اند.

    سند سوم:

    «از انس بن مالک روایت شده است که گفت: در روزگار رسول خدا صلی الله علیه وآله مردی بود که عبادت و تلاش او ما را خوش می آمد و این را برای رسول خدا صلی الله علیه وآله باز گفتیم و نام وی را هم بردیم، ولی وی را نشناخت؛ مشخصات وی را بیان کردیم، باز هم وی را نشناخت. در همین هنگام که گفتگو می کردیم، ناگهان سر و کله مرد پیدا شد. گفتیم همین است. فرمود: شما درباره مردی برای من خبر آورده اید که در روی او اثر و چشم زخمی از شیطان است. پس او روی آورد تا کنار ایشان ایستاد و سلام نگفت. رسول خدا صلی الله علیه وآله به او فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم، آیا هنگامی که تو در کنار مجلس ما ایستادی، گفتی که در میان قوم کسی برتر از من یا بهتر از من نیست؟ گفت: به خدا، آری. سپس داخل شد و به نماز ایستاد.

    رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: چه کسی این مرد را می کشد؟ ابوبکر گفت: من. پس بر او داخل شد و دید نماز میخواند؛ پس با خود گفت: سبحان الله، آیا مردی نماز خوان را بکشم؟ با آنکه رسول خدا صلی الله علیه وآله از قتل نمازگزاران نهی کرده است. پس بیرون شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: چه کردی؟ گفت: خوش نداشتم مردی را که در حال نماز است بکشم؛ زیرا تو خود از قتل نمازگزاران منع کردی.

    پیامبر صلی الله علیه وآله دوباره پرسید، چه کسی آن مرد را می کشد؟ عمر گفت: من. پس داخل شد، دید او پیشانی بر زمین نهاده است. عمر با خود گفت: ابوبکر برتر از من بود؛ پس بیرون شد. پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: چه کردی؟ گفت: دیدم پیشانی اش را در برابر خدا به خاک نهاده است؛ خوش نداشتم او را بکشم.

     پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: کیست آن مرد را بکشد؟ علی علیه السلام فرمود: من. پس فرمود: اگر بتوانی او را بیابی. پس به جای وی درآمد و دید بیرون رفته است، پس به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله برگشت. حضرت به ایشان فرمود: چه کردی؟ فرمود: دیدم بیرون رفته بود. فرمود: اگر کشته می شد، دو نفر هم در میان امت من اختلاف نمی کردند، از اول ایشان تا آخر ایشان.

      موسی گوید: از محمد بن کعب شنیدم که می گفت: او همان کسی بود که علی علیه السلام او را [در جنگ نهروان] کشت؛ یعنی ذو الثدیه (رهبر خوارج).»[[10]]

    این روایت را نیز ابو یعلی موصلی نقل کرده و هیثمی بعد از نقل آن گفته است:

    «در سند روایت ابو یعلی، موسی بن عبیده وجود دارد که متروک است و بزار همین روایت را به صورت مختصر نقل کرده که رجالش توثیق شده اند، با وجود اینکه در بعضی از آن ها ضعف وجود دارد.»[[11]]

    اما موسی بن عبیده را نیز تعدادی از بزرگان اهل سنت توثیق کرده اند.

     فصل الخطاب اینکه ألبانی بعد از نقل اقوال علما درباره ی او می گوید: «از این اقوال برای من روشن شد که موسی بن عبیده از کسانی است که به احادیثش استشهاد می شود.»[[12]]

     

    [[1]] حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا بکر بن عیسى ثنا جامع بن مطر الحبطی ثنا أبو روبة شداد بن عمران القیسی عن أبی سعید الخدری ان أبا بکر جاء إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال یا رسول الله إنی مررت بوادی کذا وکذا فإذا رجل متخشع حسن الهیئة یصلی فقال له النبی صلى الله علیه وسلم اذهب إلیه فاقتله قال فذهب إلیه أبو بکر فلما رآه على تلک الحال کره ان یقتله فرجع إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم قال فقال النبی صلى الله علیه وسلم لعمر اذهب فاقتله فذهب عمر فرآه على تلک الحال التی رآه أبو بکر قال فکره أن یقتله قال فرجع فقال یا رسول الله إنی رأیته یصلی متخشعا فکرهت أن أقتله قال یا علی اذهب فاقتله قال فذهب علی فلم یره فرجع علی فقال یا رسول الله انه لم یره قال فقال النبی صلى الله علیه وسلم ان هذا وأصحابه یقرؤون القرآن لا یجاوز تراقیهم یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة ثم لا یعودون فیه حتى یعود السهم فی فوقه فاقتلوهم هم شر البریة

    [[2]] مسند احمد ، ج 10 ص 52-53 ح 11060 قال حمزة احمد الزین: إسناده حسن / پی دی اف

    [[3]] سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج 5 ص 659 ح 2495 قال الألبانی: وإسناده حسن

    [[4]] فتح الباری  ج 12   ص 298-299 در شرح ح 6534 قال العسقلانی: أخرجه أحمد بسند جید

    [[5]] مجمع الزوائد  ج 6   ص 225 قال الهیثمی: رواه أحمد ورجاله ثقات

    [[6]] حدثنا أبو خیثمة حدثنا یزید بن هارون أخبرنا العوام بن حوشب قال حدثنی طلحة بن نافع عن جابر قال مر على رسول الله صلى الله علیه وسلم رجل فقالوا فیه وأثنوا علیه فقال من یقتله قال أبو بکر أنا فانطلق فوجده قد خط على نفسه خطة فهو قائم یصلی فیها فلما رآه على ذلک الحال رجع ولم یقتله فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم من یقتله فقال عمر أنا فذهب فرآه یصلی فی خطة قائما یصلی فرجع ولم یقتله فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم من له أو من یقتله فقال علی أنا فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم أنت ولا أراک تدرکه فأنطلق فوجده قد ذهب

    [[7]] مسند أبی یعلى  ج 4   ص 150 ح 2215 قال حسین سلیم أسد: رجاله رجال الصحیح

    [[8]] مجمع الزوائد  ج 6   ص 227 قال الهیثمی: رواه أبو یعلى ورجاله رجال الصحیح

    [[9]] فتح الباری  ج 12   ص 299 در شرح ح 6534 قال العسقلانی: وله شاهد من حدیث جابر أخرجه أبو یعلى ورجاله ثقات ویمکن الجمع بأن یکون هذا الرجل هو الأول

    [[10]] مسند أبی یعلى  ج 1   ص 90 ح 90 حدثنا محمد بن الفرج حدثنا محمد بن الزبرقان حدثنا موسى بن عبیدة أخبرنی هود بن عطاء عن أنس بن مالک قال کان فی عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم رجل یعجبنا تعبده واجتهاده فذکرناه لرسول الله صلى الله علیه وسلم باسمه فلم یعرفه ووصفناه بصفته فلم یعرفه فبینما نحن نذکره إذ طلع الرجل قلنا ها هو ذا قال إنکم لتخبرونی عن رجل إن على وجهه سفعة من الشیطان فأقبل حتى وقف علیهم ولم یسلم فقال له رسول الله صلى الله علیه وسلم أنشدتک بالله هل قلت حین وقفت على المجلس ما فی القوم أحد أفضل منی أو أخیر منی قال اللهم نعم ثم دخل یصلی فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم من یقتل الرجل فقال أبو بکر أنا فدخل علیه فوجده قائما یصلی فقال سبحان الله أقتل رجلا یصلی وقد نهى رسول الله صلى الله علیه وسلم عن قتل المصلین فخرج فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ما فعلت قال کرهت أن أقتله وهو یصلی وقد نهیت عن قتل المصلین قال عمر أنا فدخل فوجده واضعا وجهه فقال عمر أبو بکر أفضل منی فخرج فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم مه قال وجدته واضعا وجهه فکرهت أن أقتله فقال من یقتل الرجل فقال علی أنا قال أنت إن أدرکته قال فدخل علی فوجده قد خرج فرجع إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال مه قال وجدته قد خرج قال لو قتل ما اختلف فی أمتی رجلان کان أولهم وآخرهم قال موسى سمعت محمد بن کعب یقول هو الذی قتله علی ذا الثدیة

    [[11]] مجمع الزوائد  ج 6   ص 227 قال الهیثمی: رواه أبو یعلى وفیه موسى بن عبیدة وهو متروک ورواه البزار باختصار ورجاله وثقوا على ضعف فی بعضهم

    [[12]] سلسلة الاحادیث الصحیحة ، ج 7 ص 429-431 ح 3150 سایت شامله / فیبدو لی من هذه الأقوال أنه ممن یستشهد به

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی