پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    ممانعت مسلمانان از دفن عثمان

    حسین قربانی | جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۴۰ ق.ظ

    وجوب دفن میّت مسلمان، یکی از اصول مسلّم و متفق علیه در دین اسلام است، به طوری که بر هر مسلمانی واجب کفایی است؛ یعنی اگر کسی یافت شد که میت مسلمان را دفن کند، از دیگران ساقط می شود، وگرنه بر گردن همه مسلمانان واجب است که بر دفن او اقدام کنند.

    محیی الدین نووی شافعی (شارح صحیح مسلم) می نویسد:

    «دفن میت واجب کفایی است به اجماع علما، و دانسته شد که واجب کفایی اگر انجام نشود، تمام کسانی که مشمول این واجب می شوند، گناه کرده اند، نه دیگران.»[[1]]

    با این وجود، وقتی عثمان کشته شد، جنازه اش سه روز بر زمین ماند و نه تنها صحابه اقدام به دفنش نکردند، بلکه از دفن کردنش نیز جلوگیری می کردند، و وقتی که عده ای خواستند او را در بقیع (قبرستان مسلمانان) دفن کنند، صحابه از دفنش جلوگیری کردند و لذا مجبور شدند او را در حش کوکب دفن کنند.

    یکم: روایت ابو نعیم با سند معتبر از عروه بن زبیر

    از عروه بن زبیر (نوه ی ابوبکر) روایت شده است که گفت:

    «عثمان سه روز در حش کوکب انداخته شده بود و کسى بر او نماز نخواند، تا این که هاتفى صدا زد: او را دفن کنید، ولى بر او نماز نخوانید؛ چرا که خداوند بر او نماز خوانده است!»[[2]]

    این روایت را ابونعیم اصفهانی (متوفای 430 هـ) نقل کرده و سندش معتبر است.[[3]]

    ابوالفرج بن جوزی حنبلی، این روایت را با ارسال مسلّم به عروه بن زبیر نسبت داده و سپس گفته است:

    «در اینکه چه کسی بر عثمان نماز خواند اختلاف شده است و گفته شده که زبیر یا حکیم بن حزام و یا جبیر بن مطعم بوده است.[[4]]

    ابن شبه نمیری (متوفای 262 هـ) نیز با سندی دیگر از علی بن محمد القرشی (صدوق حسن الحدیث) از ابو دینار (؟) از مخلد بن خفاف الغفاری (مقبول) از عروه بن زبیر، قضیه ی ممانعت از دفن عثمان در بقیع و سپس دفنش در حش کوکب را روایت کرده است.[[5]]

    دوم: روایت طبرانی از مالک بن انس

    از مالک بن انس (متوفای 179 هـ) روایت شده است که گفت:

    «عثمان کشته شد و تا سه روز جسدش در زباله ‌دانی فلان قوم باقی مانده بود! دوازده نفر آمدند که در میان آنان این افراد بودند: حویطب بن عبد العزى، حکیم بن حزام، عبد الله بن الزبیر و عایشه بنت عثمان ... پس جسد عثمان را برداشتند و بر تخته‌ی دری نهادند و حمل کردند. سر عثمان به آن تخته می‌خورد و صدای تق تق می‌داد. تا اینکه او را به قبرستان رساندند؛ پس در نماز خواندن بر او اختلاف کردند، تا اینکه حکیم بن حزام یا حویطب بن عبد العزی بر او نماز خواند، سپس خواستند که عثمان را دفن کنند، پس مردی از قبیله بنی مازن بلند شد و گفت: به خدا قس، اگر او را با مسلمان ها دفن کنید، به مردم خبر می‌دهم! پس جسد عثمان را می‌بردند تا به "حشّ کوکب" رسیدند. آنگاه گودالی برای او کندند. عایشه دختر عثمان، زمانی که خواستند عثمان را درون قبر بگذراند، فریاد کشید. در این هنگام عبدالله بن زبیر به او گفت: والله اگر ساکت نشوی، گردنت را می‌زنم.»[[6]]

    هیثمی این روایت را از طبرانی نقل کرده و همه ی رجالش را ثقه دانسته است.[[7]]

    هر چند سند این روایت، مرسل است؛ اما در کنار روایت اول، تقویت می شود. از طرف دیگر، عده ای از بزرگان اهل سنت مراسیل مالک را صحیح دانسته اند.

    قاضی عیاض متوفای 544 هـ می نویسد:

    «ابن المدینی گوید: مالک فقط از ثقه حدیث نقل می کند ... و گوید: روایات مرسل مالک، ‌صحیح تر از روایات مرسل سعید بن مسیب و حسن بصرى است و مالک صحیح ‌ترین مرسلات را دارد. سفیان ثورى گفته: وقتى مالک بگوید که این روایت به من رسیده، براى من سند است. یحیى بن سعید گفته: مرسلات مالک، صحیح ‌ترین مرسلات است. یحیى گفته: اصحاب ما گفته‌اند که مرسلات مالک، همانند مسند‌هاى او است، ابن وهب گفته: گفته مالک و لیث سند است؛ اگر چه سند آن را ذکر نکنند. ابراهیم حربى گفته: مالک روایت را به صورت مرسل نقل نمى‌کند، مگر این که از ثقه باشد.»[[8]]

    سوم: روایت ابن سعد با سند صحیح از مالک بن ابی عامر (متوفای 74 هـ)

    محمد بن سعد زهری متوفای 230 هـ با سند صحیح[[9]] از مالک بن ابی عامر (جد امام مالک) روایت میکند که گفت:

    «وقتى عثمان کشته شد، من جزء بردارندگان وى بودم. جنازه را بر درى نهادیم که سرش به در مى‏خورد (همان مضمون روایت امام مالک)، به سبب آنکه با شتاب مى‏رفتیم که سخت بیمناک بودیم و او را در گورش در حش کوکب زیر خاک کردیم.»[[10]]

    هر چند در این روایت، جزئیات ماجرای دفن عثمان؛ از جمله سه روز بر زمین ماندن جنازه اش و ممانعت مسلمانان از دفن او در بقیع نیامده است، اما با دقت به عبارات «وإن رأسه لیقرع الباب لإسراعنا به» و «وإن بنا من الخوف لأمرا عظیما» مضمون روایات پیشین تأیید می شود؛ چرا که اگر چنانکه طرفداران عثمان میگویند، همه چیز آرام بوده، در آن صورت دلیلی نداشت که مالک و همراهانش جنازه ی عثمان را با شتاب و سرعت حمل کنند و سخت بیمناک باشند. دقت کنید.

    چهارم: روایت بلاذری با سند حسن از عروه بن زبیر

    روایت دیگری که مضمون روایات پیشین و دفن اجباری عثمان در "حش کوکب" را تأیید می کند، روایتی است که بلاذری با سند حسن (طبق حکم برنامه جوامع الکلم)[[11]] از عروه بن زبیر نقل کرده است که گفت:

    «هنگامی که امام حسن علیه السلام از دنیا رفت، خواستند که او را نزد قبر پیامبر صلی الله علیه وآله دفن کنند، اما مروان بن حکم اجازه نداد و گفت: نه، عثمان در "حش کوکب" دفن شود و حسن در اینجا؟

    بنی هاشم و بنی امیه برای یاری یکدیگر جمع شدند و اسلحه آوردند.

    ابوهریره به مروان گفت: آیا تو از دفن حسن علیه السلام در اینجا جلوگیری می کنی، در حالی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدی که به او و برادرش حسین علیه السلام می فرمود: «این دو سردار جوانان اهل بهشتند»؟

    مروان گفت: رهایم کن، حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله ضایع شده، اگر غیر از تو و ابو سعید خدری آن را حفظ نکرده باشند؛ تو در زمان فتح خیبر اسلام آوردی.

    ابوهریره گفت: راست گفتی، در زمان فتح خیبر اسلام آوردم؛ اما همواره ملازم پیامبر صلی الله علیه وآله بودم و از او جدا نشدم، از او سؤال می کردم و به این کار عنایت داشتم، تا اینکه دانستم و شناختم که:

     رسول خدا صلی الله علیه وآله چه کسی را دوست دارد و از چه کسی بدش می آید!

    چه کسی به او نزدیک است و چه کسی از او دور!

    چه کسی را گذاشت در مدینه بماند و چه کسی را تبعید کرد!

     چه کسی را دعا کرد و چه کسی را لعن (اشاره اش به تبعید و لعن پدر مروان است)!

    هنگامی که عایشه اسلحه و مردان را دید و ترسید که شر بین آن ها بزرگتر شود و خونریزی شود، گفت:

    خانه، خانه من است، اجازه نمی دهم که کسی در آن دفن شود... لذا در بقیع در کنار مادرش دفن شد.»[[12]]

     

    [[1]] المجموع  ج 5   ص 239 دفن المیت فرض کفایة بالإجماع ، وقد علم أن فرض الکفایة إذا تعطل أثم به کل من دخل فی ذلک الفرض دون غیرهم

    [[2]] معرفة الصحابة  ج 1   ص 68 ح 26 حدثنا أبو محمد بن حیان ثنا محمد بن سلیمان ثنا المسروقی ثنا عبید بن الصباح ثنا حفص بن غیاث عن هشام بن عروة عن أبیه قال : مکث عثمان فی حش کوکب مطروحا ثلاثا لا یصلى علیه حتى هتف بهم هاتف : ادفنوه ولا تصلوا علیه ؛ فإن الله عز وجل قد صلى علیه .

    [[3]] بررسی سند روایت:

    أحمد بن عبد الله الأصبهانی: ثقة / عبد الله بن محمد الأصبهانی: ثقة / محمد بن أحمد الفقیه: صدوق حسن الحدیث / موسى بن عبد الرحمن الکندی: ثقة / عبید بن الصباح النهشلی: در ادامه توثیقش می آید / حفص بن غیاث النخعی: ثقة / هشام بن عروة الأسدی: ثقة / عروة بن الزبیر الأسدی: ثقة

    توثیق عبید بن الصباح الکوفی:

    ابوبکر البزار متوفای 292 هـ از عبید بن صباح روایتی نقل کرده و سپس توثیقش کرده است.

    مسند البزار  ج 4   ص 309 رقم 1490 وعبید بن الصباح لیس به بأس

    ابن حبان نام او را در کتاب الثقات خود آورده است.

    الثقات  ج 8   ص 429 رقم 14248 عبید بن الصباح الکوفى یروى عن الکوفیین وکان راویا لکامل أبى العلاء روى عنه أهل بلده المسروقى وغیره

    ذهبی در تاریخش از او چنین یاد کرده است:

    عبید بن الصباح الکوفی، قرائت را مستقیم از حفص شنیده و او یکی از برترین اصحاب حفص بن غیاث و از ضابط ترین آن ها بود. احمد بن سهل اشنانی به صورت مستقیم قرائت را از او گرفته و گفته: بنابر آنچه که می دانم، او از پرهیزگاران و متقین بود. در سال 235 هـ درگذشت.

    تاریخ الإسلام  ج 17   ص 267 عبید بن الصباح بن صبیح أبو محمد الکوفی المقریء أخو عمرو بن الصباح . أخذ القراءة عوضا عن حفص ، وهو من أجل أصحابه وأضبطهم . روى عنه القراءة عرضا أحمد بن سهل الأشنانی . قال : وکان ما علمت من الورعین المتقین . مات سنة خمس وثلاثین ومائتین .

    همچنین حاکم در مستدرکش از طریق موسی المسروقی از عبید بن الصباح روایتی را نقل کرده و سپس آن را تصحیح کرده و ذهبی نیز در تلخیص مستدرک، با نظر حاکم موافقت نموده است.

    المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 102 ح 2459 قال الذهبی: على شرط مسلم / «... حدثنا موسى بن عبد الرحمن المسروقی حدثنا عبید بن الصباح ... هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه.»

    ابن حجر عسقلانی نیز در شرح صحیح بخاری، روایت بزار از عبید بن صباح را نقل کرده و سپس تصریح کرده که تمام رجالش (از جمله عبید بن الصباح) ثقه هستند؛ اما در مورد عبید بن الصباح اختلاف شده است.

    فتح الباری  ج 9   ص 325 رقم 4927 وعن بن مسعود رفعه أن الله کتب الغیرة على النساء فمن صبر منهن کان لها أجر شهید أخرجه البزار وأشار إلى صحته ورجاله ثقات لکن اختلف فی عبید بن الصباح منهم

    [[4]] تلقیح فهوم أهل الأثر  ج 1   ص 79 وقال عروة مکث عثمان فی حش کوکب مطروحا ثلاثا لا یصلی علیه حتى هتف بهم هاتف ادفنوه ولا تصلوا علیه فإن الله قد صلى علیه واختلفوا فیمن صلى علیه فقیل الزبیر وقیل حکیم بن حزام وقیل جبیر بن مطعم

    [[5]] أخبار المدینة  ج 1   ص 75 ح 344 حدثنا علی عن أبی دینار أحد بنی دینار بن النجار عن مخلد بن خفاف عن عروة بن الزبیر قال منعهم من دفن عثمان بالبقیع أسلم بن أوس بن بحرة الساعدی قال فانطلقوا به إلى حش کوکب فصلى علیه حکیم بن حزام وأدخل بنو أمیة حش کوکب فی البقیع

    [[6]] المعجم الکبیر  ج 1   ص 78 ح 109 حدثنا عمرو بن أبی الطاهر بن السرح المصری ثنا عبد الرحمن بن عبد الله بن عبد الحکم ثنا عبد الملک الماجشون قال سمعت مالکا یقول قتل عثمان رضی الله عنه فأقام مطروحا على کناسة بنی فلان ثلاثا فأتاه اثنا عشر رجلا فیهم جدی مالک بن أبی عامر وحویطب بن عبد العزى وحکیم بن حزام وعبد الله بن الزبیر وعائشة بنت عثمان معهم مصباح فی حق فحملوه على باب وإن رأسه یقول على الباب طق طق حتى أتوا به البقیع فاختلفوا فی الصلاة علیه فصلى علیه حکیم بن حزام أو حویطب بن عبد العزى شک عبد الرحمن ثم أرادوا دفنه فقام رجل من بنی مازن فقال والله لئن دفنتموه مع المسلمین لأخبرن الناس فحملوه حتى أتوا به إلى حش کوکب فلما دلوه فی قبره صاحت عائشة بنت عثمان فقال لها بن الزبیر أسکتی فوالله لئن عدت لأضربن الذی فیه عیناک فلما دفنوه وسووا علیه التراب قال لها بن الزبیر صیحی ما بدا لک أن تصیحی قال مالک وکان عثمان بن عفان رضی الله عنه قبل ذلک یمر بحش کوکب فیقول لیدفنن ها هنا رجل صالح قال أبو القاسم الحش البستان

    [[7]] مجمع الزوائد  ج 9   ص 95 قال الهیثمی: رواه الطبرانی وقال الحش البستان ورجاله ثقات

    [[8]] ترتیب المدارک وتقریب المسالک  ج 1   ص 65-66 قال ابن المدینی : ... فإن مالکا لم یکن یحدث إلا عن ثقة . ... وقال : مراسیل مالک أصح من مراسیل سعید بن المسیب ومن مراسیل الحسن ومالک اصح الناس مرسلا وقال سفیان : إذا قال مالک بلغنی فهو إسناد . وقال یحیى بن سعید : مرسلات مالک صحاح . وقال یحیى کان أصحابنا یقولون مرسلات مالک إسناده . قال ابن وهب مالک واللیث إسناد وإن لم یسند أو قال إبراهیم الحربی مالک لا یرسل إلا عن ثقة .

    [[9]] بررسی سند روایت:

    عبد الحمید بن أبی أویس الأصبحی: ثقة / الربیع بن مالک بن أبى عامر الأصبحی: وثقه ابن حبان / مالک بن أبی عامر الأصبحی: ثقة

    الثقات  ج 6   ص 296 رقم 7797 الربیع بن مالک بن أبى عامر الأصبحی عم مالک بن أنس کنیته أبو مالک حلیف بنى تیم یروى عن المدنیین روى عنه

    [[10]] الطبقات الکبرى  ج 3   ص 79 قال أخبرنا أبو بکر بن عبد الله بن أبی أویس المدنی قال حدثنی عم جدتی الربیع بن مالک بن أبی عامر عن أبیه قال کنت أحد حملة عثمان بن عفان حین توفی حملناه على باب وإن رأسه لیقرع الباب لإسراعنا به وإن بنا من الخوف لأمرا عظیما حتى واریناه فی قبره حش کوکب

    [[11] ] إسناده حسن رجاله ثقات عدا حفص بن عمر الدوری وهو صدوق حسن الحدیث ، وأحمد بن یحیى البلازدی وهو صدوق اختلط بآخره

    [[12]] أنساب الأشراف  ج 1   ص 389 حدثنا حفص بن عمر الدوری المقرئ عن عباد بن عباد عن هشام بن عروة عن أبیه قال قال الحسن حین حضرته الوفاة: ادفنونی عند قبر رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا أن تخافوا أن یکون فی ذلک شر، فإن خفتم الشر فادفنونی عند أمی. وتوفی فلما أرادوا دفنه أبى ذلک مروان وقال: لا یدفن عثمان فی حش کوکب ویدفن الحسن ههنا. فاجتمع بنو هاشم وبنو أمیة فأعان هؤلاء قوم وهؤلاء قوم، وجاؤوا بالسلاح فقال أبو هریرة لمروان: یا مروان أتمنع الحسن أن یدفن فی هذا الموضع وقد سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول له ولأخیه حسین: هما سیدا شباب أهل الجنة. فقال مروان: دعنا عنک، لقد ضاع حدیث رسول الله ان کان لا یحفظه غیرک وغیر أبی سعید الخدری إنما أسلمت أیام خیبر، قال: صدقت، أسلمت أیام خیبر، إنما لزمت رسول الله صلى الله علیه وسلم فلم أکن أفارقه، وکنت أسأله وعنیت بذلک حتى علمت وعرفت من أحب ومن أبغض ومن قرب ومن أبعد، ومن أقر ومن نفى، ومن دعا له ومن لعنه. فلما رأت عائشة السلاح والرجال، وخافت أن یعظم الشر بینهم وتسفک الدماء قالت: البیت بیتی ولا آذن أن یدفن فیه أحد. وقال محمد بن علی لأخیه: یا أخی إنه لو أوصى أن یدفن لدفناه أو نموت قبل ذلک، ولکنه قد استثنى فقال: إلا أن تخافوا الشر، فأی شر أشد مما ترى ؟ فدفن بالبقیع إلى جنب أمه.

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی