پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    تقسیم نامساوی بیت المال توسط عمر

    حسین قربانی | شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۲۸ ق.ظ

    احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح[[1]] از ناشزه بن سمى یزنى روایت کرده است که گفت:

    از عمر بن خطاب در روز جابیه کـه براى مردم سخنرانى مى نمود شنیدم که گفت: «خداوند عزّوجل مرا نگهبان و تقسیم کننده این مال گردانیده است. بعد از آن گفت: بلکـه خداوند آن را تقسیم مىکند، و من از اهل پیامبر صلی الله علیه وآله و از شریفترین آنها شروع مىکنم.

    [راوی می گوید:] عمر به زنان پیامبر صلی الله علیه وآله ده هزار مقرّر نمود مگر براى جویریه، صفیه و میمونه. آنگاه عایشه گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در میان ما مساوات مى نمود؛ لذا عمر در میانشان مساوات نمود.

    بعد از آن گفت: مـن از یارانم، مهاجرین اوایل شروع مىکنم؛ چون ما به ظلم و تعدى از دیار خویش بیرون رانده شدیم، [و در میان آنان] از شریف تر آن، و براى اهل بدر آنها پنج هزار تعیین نمود، و براى کسى از انصار که در بدر شـرکت نموده بود چهار هزار مقرّر کرد، و براى کسى که در احد شرکت نموده بود سه هزار تعیین نمود و گفت: کـسى کـه بـه هجرت سبقت نمود، معاش نیز براى وى پیش دستى مى نماید، و کسى که در هجرت سهل انگارى نمود، معـاش نیز برایش کندى مى نماید، و هیچکس جز خوابگاه شتر خود را ملامت نکند.»[[2]]

    ابن ابی شیبه نیز با سند معتبر[[3]] از انس بن مالک و سعید بن مسیب روایت کرده است که:

    « عمربن خطاب براى مهـاجرین پنج هزار مقرّر نمود، و براى انصار چهار هزار، و براى فرزندان مهاجرین که در بدر شرکت نموده بودند چهار هزار تعیین نمود؛ از جمله آنها: عمر بن ابى سلمه بن عبدالاسد مخزومى، اسامه بن زید، محمد بن عبداللَّه بن جحش اسدى و عبداللَّه بن عمر بودند.

    عبدالرحمن بن عوف گفت: ابن عمر از جمله اینها نیست! ابن عمر گفت: اگر براى من حقی باشد برایم بده، و الّا به من نده. آنگاه عمر به ابن عوف گفت: برای وى پنج هزار و برای من چهار هزار بنویسز عبداللَّه گفت: من این را نمىخواهم، عمر گفت: به خدا سوگند، من و تـو هر دو بر پنج هزار جمع نمى شویم.»[[4]]

    بخشش عمر به عایشه از بیت المال

    حاکم در مستدرکش با تصحیح سند[[5]]، از سعد بن ابی وقاص روایت کرده است که گفت:

    «عطای اهل بدر شش هزار و عطای امهات المومنین، هر کدام ده هزار بود بجز سه زن. یکی عایشه که عمر گفت: او افضل آن هاست و به خاطر محبت رسول خدا صلی الله علیه وآله به او، دو هزار بیشتر به او داد. دو زن دیگر نیز صفیه و جویریه بودند که به هر کدام هفت هزار داد.»[[6]]

    همچنین از ذکوان غلام آزاد شده ی عایشه روایت شده است که گفت:

    «صندوقچه اى براى عمر بن خطاب آمد، و درباره آن بـا یارانش مشورت نمود که آن را به چه کسى بدهد، بعد گفت: آیا اجازه مى دهید که آن را بـه عایشه بـه خـاطر محبت رسول خدا  صلی الله علیه وآله به او، بفرستم؟ گفتند: آرى، و آن را به عایشه بردند، او آن را باز نمود. گفتند: این را عمر بن خطاب برایت فرستاده است. گفت: چقدر براى ابن خطاب بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله فتح شده! بار خدایا، مرا به عطیه وى در سال آینده باقى نگذار.»[[7]]

    این روایت را احمد در کتاب فضائل الصحابه نقل کرده و محققش وصی الله بن محمد عباس سندش را حسن دانسته[[8]] و همچنین حاکم در مستدرکش نقل کرده و آن را به شرط سماع ذکوان، تصحیح نموده است.[[9]] ضیاء مقدسی نیز در صحیحش آورده و محققش دکتر الدهیش سندش را صحیح دانسته است.[[10]]

    بخشش عمر به انس بن مالک از بیت المال

    ابن سعد با سند صحیح[[11]] از طریق عفان بن مسلم، عارم بن الفضل و یحیی بن عباد از انس بن مالک روایت نموده است که گفت: «ابوبکر مرا بر دادن صدقه مقرّر نمود، و در حالى بازگشت نمودم که ابوبکر درگذشته بود. عمر گفت: اى انس، آیا براى مـا شترى آورده اى؟ گفتم: آرى، گفت: شتر را براى ما بیاور و مال براى تو باشد. گفتم: آن از این زیادتر است. گفت: هرچه باشد، آن براى توست، و مال چهار هزار بود. طبق روایت عفان و عارم، انس گوید: بنابراین من مالدارترین اهل مدینه شدم. و یحیی بن عباد در حدیثش گفته است که عمر گفت: آیا برای ما شتری آورده ای؟ انس گوید که گفتم: اول بیعت و سپس نیکی. پس عمر گفت: ایستادم. گوید: پس با او بیعت نمودم.»[[12]]

    این روایت را فقط در چاپ مکتبة الخانجی قاهرة با تحقیق دکتر علی محمد عمر یافتیم.[[13]]

    ابن شبه نمیری نیز با سند صحیح[[14]]، همین روایت را با اندکی تفاوت نقل کرده است.[[15]]

     

    [[1]] مسند أحمد بن حنبل  ج 25 ص 245-246 ح 15905 قال شعیب الأرنؤوط : هذا الأثر رجاله ثقات

    [[2]] حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا علی بن إسحاق ثنا عبد الله یعنی بن مبارک قال أنا سعید بن یزید وهو أبو شجاع قال سمعت الحرث بن یزید الحضرمی یحدث عن علی بن رباح عن باشره بن سمی الیزنی قال سمعت عمر بن الخطاب رضی الله عنه یقول فی یوم الجابیة وهو یخطب الناس إن الله عز وجل جعلنی خازنا لهذا المال وقاسمه له ثم قال بل الله یقسمه وأنا بادئ بأهل النبی صلى الله علیه وسلم ثم أشرفهم ففرض لأزواج النبی صلى الله علیه وسلم عشرة آلاف الا جویریة وصفیة ومیمونة فقالت عائشة إن رسول الله صلى الله علیه وسلم کان یعدل بیننا فعدل بینهن عمر ثم قال إنی بادئ بأصحابی المهاجرین الأولین فأنا أخرجنا من دیارنا ظلما وعدوانا ثم أشرفهم ففرض لأصحاب بدر منهم خمسة آلاف ولمن کان شهد بدرا من الأنصار أربعه آلاف ولمن شهد أحدا ثلاثة آلاف قال ومن أسرع فی الهجرة أسرع به العطاء ومن أبطأ فی الهجرة أبطأ به العطاء فلا یلومن رجل إلا مناخ راحلته

    [[3]] بررسی سند روایت:

    عفان بن مسلم الباهلی: ثقة / حماد بن سلمة البصری: ثقة / علی بن زید القرشی: توثیقش در قسمت علم عمر گذشت / أنس بن مالک الأنصاری: صحابی

    [[4]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 6   ص 455 ح 32880 حدثنا عفان قال ثنا حماد بن سلمة عن علی بن زید عن أنس بن مالک وسعید بن المسیب أن عمر بن الخطاب کتب المهاجرین على خمسة آلاف والأنصار على أربعة آلاف ومن لم یشهد بدرا من أولاد المهاجرین على أربعة آلاف وکان منهم أسامة بن زید ومحمد بن عبد الله بن جحش وعمر بن أبی سلمة وعبد الله بن عمر فقال عبد الرحمن بن عوف إن عبد الله لیس مثل هؤلاء إن عبد الله من أمره من أمره فقال عبد الله بن عمر لعمر إن کان حقا لی فأعطنیه وإلا فلا تعطینه فقال عمر لعبد الرحمن بن عوف فاکتبنی على أربعة آلاف وعبد الله على خمسة آلاف والله لا یجتمع أنا وأنت على خمسة آلاف فقال عبد الله بن عمر إن کان حقا فأعطنیه وإلا فلا تعطنیه

    [[5]] المستدرک على الصحیحین  ج 4   ص 9 ح 6724 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه لإرسال مطرف بن طریف إیاه

    [[6]] أخبرناه أبو العباس محمد بن أحمد المحبوبی بمرو ثنا سفیان بن مسعود ثنا عبید الله بن موسى أنبأ إسرائیل عن أبی إسحاق عن مصعب بن سعد عن سعد قال کان عطاء أهل بدر ستة آلاف ستة آلاف وکان عطاء أمهات المؤمنین عشرة آلاف عشرة آلاف لکل امرأة منهن غیر ثلاث نسوة عائشة فإن عمر قال أفضلها بألفین لحب رسول الله صلى الله علیه وسلم إیاها وصفیة وجویریة سبعة آلاف سبعة آلاف

    [[7]] أخبرنا أبو الفضل الحسن بن یعقوب بن یوسف العدل ثنا یحیى بن أبی طالب ثنا زید بن الحباب أنبأ عمر بن سعید بن أبی حسین المکی حدثنی عبد الله بن أبی ملیکة حدثنی ذکوان أبو عمرو مولى عائشة أن درجا قدم إلى عمر من العراق وفیه جوهر فقال لأصحابه تدرون ما ثمنه قالوا لا ولم یدروا کیف یقسمونه فقال تأذنون أن أبعث به إلى عائشة لحب رسول الله صلى الله علیه وسلم إیاها فقالوا نعم فبعث به إلیها ففتحته فقالت ماذا فتح على بن الخطاب بعد رسول الله صلى الله علیه وسلم اللهم لا تبقنی لعطیته لقابل

    [[8]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 2   ص 875 ح 1642 قال وصی الله بن محمد العباس: إسناده حسن

    [[9]] المستدرک على الصحیحین  ج 4   ص 9 ح 6725 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین إذا صح سماع ذکوان أبی عمرو ولم یخرجاه

    [[10]] الأحادیث المختارة  ج 1   ص 257 ح 147

    [[11]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    عفان بن مسلم الباهلی: ثقة ؛ یحیى بن عباد الضبعی: صدوق حسن الحدیث ؛  محمد بن الفضل السدوسی: ثقة / حماد بن سلمة البصری: ثقة / عبید الله بن أبی بکر الأنصاری: ثقة / أنس بن مالک الأنصاری: صحابی

    [[12]] أخبرنا عفان بن مسلم ویحیی بن عباد وعارم بن الفضل قالوا: حدثنا حماد بن سلمة، قال: أخبرنا عبید الله بن أبی بکر، عن أنس بن مالک قال: استعملنی أبو بکر علی الصدقة فقدمت وقد مات أبو بکر، فقال عمر: یا أنس، أجئتنا بظهر؟ قال : قلتُ : نعم . قال جئنا بالظهر، والمال لک . قال : قلت : هو أکثر من ذاک . قال : وإن کان ، هو لک . قال : فکان المال أربعة آلاف . قال عفان وعارم فى حدیثهما قال : فکنتُ أکثر أهل المدینة مالا . وقال یحیى بن عباد فى حدیثه قال أجئتنا بظهر ؟ قال : قلتُ : البیعة ثم الخیر . فقال عمر وقفت. قال: فبایعته.

    [[13]] طبقات ابن سعد، ج 5 ص 331-332  الطبقة الثالثة من المهاجرین والأنصار ممن شهد الخندق وما بعدها / المؤلف: محمد بن سعد بن منیع الزهری المحقق: الدکتور علی محمد عمر الناشر: مکتبة الخانجی بالقاهرة، سنة النشر: 1421 هـ – 2001 م

    [[14]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    هشام بن عبد الملک الباهلی: ثقة / حماد بن سلمة البصری: ثقة / عبید الله بن أبی بکر الأنصاری: ثقة / أنس بن مالک الأنصاری: صحابی

    [[15]] أخبار المدینة  ج 2   ص 42 ح 1444 حدثنا هشام بن عبد الملک قال حدثنا حماد بن سلمة عن عبید الله بن أبی بکر عن أنس رضی الله عنه قال استعملنی أبو بکر رضی الله عنه على الصدقة فلما توفی قدمت على عمر رضی الله عنه فسلمت علیه فقال أجئتنا بظهر فقلت البیعة ثم الخیر فبایعته ثم قال أجئتنا بظهر فقلت جئتک بظهر ومال فقال ائتنا بالظهر ولا حاجة لنا

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی