پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بدعت تراویح توسط عمر

    حسین قربانی | سه شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۱۳ ب.ظ

    یکی از بدعت هایی که عمر بن خطاب وارد اسلام کرد و تاکنون نیز از آن پیروی می شود، بدعت به جماعت خواندن نافله های شب های ماه مبارک رمضان است.

    به جماعت خواندن نمازهای مستحبی به اعتقاد شیعه و سنی بدعت است بجز آنچه که از جانب شارع استثنا شده است؛ مانند نماز باران. بر اساس روایات اهل سنت، رسول خدا صلی الله علیه وآله تنها در یک سال در شب های قدر ماه مبارک رمضان؛ یعنی شب های 23، 25 و 27 نوافل را در مسجد خوانده اند و عده ای از صحابه بدون اطلاع یا حداقل بدون امر حضرت به ایشان اقتدا کرده اند؛ سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله  تا پایان عمر شریفشان این نوافل را در منزل خواندند و صحابه را هم از خواندن آن در مسجد نهی کردند. دوران خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر نیز همینطور پیش رفت تا اینکه شبی عمر وارد مسجد شد و دید که مردم نوافل را به طور پراکنده می خوانند؛ لذا تصمیم گرفت که آن ها را منظم کند و تحت امامت ابی بن کعب درآورد و این کارش را بدعت حسنه نام نهاد!

    تراویح در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله 

    اهل سنت برای مشروعیت بخشیدن به نماز تراویح و مبرا کردن عمر از اتهام ایجاد بدعت، به دو روایت استناد کرده اند: یکی روایت جناب ابوذر و دیگری روایت عائشه.

    یکم: روایت جناب ابوذر

    از جناب ابوذر روایتی درباره ی به جماعت خواندن نوافل شب های ماه مبارک رمضان با دو سند نقل شده است: یکی از طریق داود بن ابی هند و دیگری از طریق ابوالزاهریه. در روایتی که از طریق داود نقل شده، جمله ای در ترغیب به جماعت خواندن این نماز وجود دارد که در روایت ابوالزاهریة و روایتی که از صحابی دیگری به نام نعمان بن بشیر نقل شده، این جمله وجود ندارد و قطعا از اضافات داود است؛ چرا که وی مضطرب الحدیث و متوهم در حدیث بوده است. این جمله با روایات دیگر نیز در تعارض است؛ لذا پذیرش آن جز تعصب ورزی در دفاع از بدعت عمر، توجیه دیگری ندارد.

    سند اول:

    ترمذی از طریق داود بن ابی هند از جبیر بن نفیر از ابو ذر نقل می کند که گفت:

    «با پیامبر صلی الله علیه وآله رمضان را روزه گرفتیم؛ با ما نماز شب نگذاشت تا اینکه هفت شب از رمضان باقی ماند. در هفتمین شب مانده به آخر ماه، با ما قیام اللیل نمود تا اینکه یک سوم شب سپری شد، شب ششم مانده به آخر با ما قیام ننمود، در پنجمین شب مانده با ما نماز خواند تا نصفی از شب گذشت. گفتم: یا رسول الله، کاش باقی آن را نیز با ما نماز می‌خواندید. فرمود هرکس با امام نماز بخواند تا اینکه او منصرف شود، مانند این است که تمام شب را در حال نماز بوده است. سپس در چهارمین شب مانده به آخر، نماز نگذاشت و در سومین شب مانده به آخر، زنان و خانواده‌اش را گرد آورد و مردم نیز جمع شدند. ابوذر گفت: با ما آنقدر نماز خواند که گمان بردیم فلاح را از دست می‌دهیم. گفتند: فلاح چیست؟ گفت: خوردن سحری است و گفت که باقی شبهای مانده از رمضان را با ما نماز نخواند.»[[1]]

    سند دوم:

    ابن خزیمه در صحیحش با سند حسن (طبق نظر دکتر الاعظمی) از طریق ابوالزاهریه از جبیر بن نفیر از جناب ابوذر نقل می کند که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه وآله در ماه مبارک رمضان با ما قیام اللیل کرد در شب بیست و سوم تا یک سوم اول شب و سپس فرمود: گمان نمی کنم آنچه را که می طلبید جز در پیش روی شما باشد؛ سپس شب بیست و پنجم را را تا نصف شب قیام کرد و سپس فرمود: گمان نمی کنم آنچه را که می طلبید جز در پیش روی شما باشد؛ سپس با ما قیام کرد در شب بیست و هفتم تا صبح.»[[2]]

    روایت نعمان بن بشیر

    ابن خزیمه در صحیحش با سند حسن (طبق نظر دکتر الاعظمی) از ابو طلحه الانماری روایت کرده است که گفت: از نعمان بن بشیر شنیدم که بر روی منبر حمص می گفت: همراه با رسول خدا صلی الله علیه وآله در ماه مبارک رمضان شب بیست و سوم را تا یک سوم شب قیام کردیم؛ سپس همراه ایشان شب بیست و پنجم را تا نصف شب قیام کردیم و سپس شب بیست و هفتم را نیز همراه حضرت قیام نمودیم [تا صبح] که گمان کردیم به فلاح یا همان سحری نمی رسیم.»[[3]]

    نقد و بررسی روایت ابوذر به نقل داود بن ابی هند

    همانطور که گفتیم، جمله ی ترغیب به جماعت خواندن نمازهای این چند شب، تنها در نقل داود بن ابی هند وجود دارد و در دو سند دیگر این روایت که از جناب ابوذر و نعمان بن بشیر نقل شده، این جمله وجود ندارد و قطعا از اضافات داود بن ابی هند است؛ چرا که وی مضطرب الحدیث و متوهم در حدیث بوده است و با احادیث دیگر نیز در تعارض است.

    مضطرب الحدیث بودن داود بن ابی هند

    محمد ناصرالدین البانی روایتی را که تنها از داود نقل شده، تضعیف کرده و در مورد یکی از عللش گفته است:

    «راویان این صورت از حدیث از او همگی ثقه هستند و این راوی؛ یعنی داود بن ابی هند إسنادش متقن نیست و بعضی از حافظان او را به چیزی از وهم توصیف کرده اند، با وجود اتفاقشان بر توثیقش. پس ابن حبان در کتاب الثقات گفته است: او از برگزیدگان اهل بصره است از اهل اتقان در روایات، بجز اینکه دچار وهم میشد هنگامی که از حفظ روایت نقل می کرد. و احمد بن حنبل گفته است: او دارای اضطراب و خلاف زیاد در نقل روایات است. و به این خاطر است که حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب تقریب التهذیب می گوید: ثقه و متقن است و دچار توهم میشد در آخر عمرش.»[[4]]

    وی باز در بررسی سند روایت دیگر گفته است:

    «بر شخص آگاه به این علم شریف پوشیده نیست که این اختلاف تنها دلالت می کند بر اینکه راوی مختلف علیه که در اینجا داود بن ابی هند است، این حدیث را به خوبی ضبط و حفظ نکرده است و به این خاطر در آن بر سه وجه اضطراب وجود دارد که بیان کردم و ممکن نیست که آن (اضطراب حدیث) از جانب راویانی که از او نقل کرده اند باشد؛ زیرا همه ی آن ها ثقه هستند و همگی آنچه را که از او شنیده اند روایت کرده اند، و زمانی که چنین شد؛ پس اضطراب دلیل بر ضعف حدیث می شود، همانطور که در علم مصطلح الحدیث مقرر شده است؛ چرا که آن اشعار بر این دارد که راوی اش آن را حفظ نکرده است.»[[5]]

    تعارض روایت داود با احادیث دیگر

    در روایت داود از جناب ابوذر آمده است که: «هرکس با امام نماز بخواند تا اینکه او منصرف شود، مانند این است که تمام شب را در حال نماز بوده است.» در حالی که در روایتی که مسلم در صحیحش از طریق عثمان از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده، آمده است که: «هر کس نماز عشاء را به جماعت بخواند، مانند این است که نیمی از شب را نماز خوانده و هر کس نماز صبح را به جماعت بخواند، مانند این است که همه ی شب را نماز خوانده است.»[[6]] حال تعارضی که پیش می آید این است که چگونه ممکن است جماعت خواندن نماز مستحبی، از جماعت خواندن نماز واجب (نماز عشاء) ثوابش بیشتر باشد؟!

    روایت داود با حدیث زید بن ثابت نیز در تعارض است که در ادامه می آید.

    تضعیف روایت داود توسط ابن دحیه کلبی

    ابن دحیه کلبی (متوفای 633 هـ) که ذهبی از او با عناوینی چون:«الشیخ العلامة المحدث الرحال المتفنن» یاد کرده،[[7]] در کتاب العلم المشهور خود، روایت داود از جناب ابوذر را تضعیف کرده، آنجا که گفته است:

    «آن کسانی که تراویح را مخصوص خانه دانسته اند و معتقدند که آن را به جماعت نمی شود خواند، به این حدیث استدلال کرده اند (حدیث زید) و جمهور حدیث عمر را اخذ کرده اند که او مردم را به امامت ابی بن کعب جمع نمود و به حدیث ابو ذر که: «هرکس با امام نماز بخواند تا اینکه او منصرف شود، مانند این است که تمام شب را در حال نماز بوده است»؛ پس این حدیث، ضعیف است، اگرچه ابن حبان در صحیح آورده است.»[[8]]

    تضعیف تمام طرق روایت ابوذر توسط دکتر الحایک

    دکتر شیخ أبو صهیب خالد الحایک که از عالمان معاصر مخالفین است، تمام طرق حدیث ابوذر و شواهدش را تضعیف کرده است. وی نه تنها به داود بن ابی هند، بلکه به سماع جبیر بن نفیر از جناب ابوذر نیز اشکال وارد کرده است و اشکالات متعدد دیگری که در مقاله ی « «الإِلْمَام» بعلل حدیث صلاة القیام حتى یَنصرف الإِمام» بیان کرده است.[[9]]

    دوم: روایت عائشه

    بخاری در صحیحش از عائشه نقل کرده است که گفت:

    «پیامبر صلی الله علیه وآله شبی در میان شب (نصف شب) برآمد و در مسجد نماز خواند. تعدادی از مردم هم به تبعیت از نماز ایشان نماز خواندند. صبح آن شب مردم با هم صحبت کردند. [شب دیگر] تعداد بیشتری جمع شدند و با ایشان نماز خواندند. باز [فردای آن صبح هنگام] مردم با هم صبحت کردند و شب سوم اهل مسجد زیاد شدند. پیامبر صلی الله علیه وآله به مسجد آمد و نماز خواند و مردم نیز به تبعیت از ایشان نماز خواندند. شب چهارم مسجد از گنجایش مردم عاجز آمد، [اما پیامبر صلی الله علیه وآله به نماز شب نیامدند] تا اینکه به نماز صبح آمدند. وقتی نماز صبح را ادا کردند، روی خود را به مردم کرده و بعد از تشهُّد فرمودند: من از آمادگی شما نترسیدم، بلکه از این ترسیدم که بر شما فرض شود و شما از ادای آن عاجز مانید.»[[10]]

    به نظر می رسد که این ماجرا، در حقیقت همان ماجرای سه شب قیام اللیل رسول خدا صلی الله علیه وآله در شب های قدر است که در روایات جناب ابوذر و نعمان بن بشیر آمده است.

    سوم: روایت زید بن ثابت

    در روایت دیگری که بخاری[[11]] و مسلم[[12]] در صحیح های خود از زید بن ثابت نقل کرده اند، همین ماجرا اینگونه آمده است:

    «رسول خدا صلی الله علیه وآله در گوشه‌ای از مسجد با برگ درخت خرما یا حصیر، حجره‌ای ساخت و در آن، نماز می‌خواند (معتکف بود). تعدادی از مردم آمدند و به تبعیت از نماز ایشان، نماز خواندند. سپس شبی، مردم جمع شدند؛ ولی رسول خدا صلی الله علیه وآله تأخیر نمود و نیامد. مردم صداهایشان را بلند کردند و با سنگ ریزه به درِ خانه‌اش زدند. رسول خدا صلی الله علیه وآله خشمگین نزد آنان آمد و فرمود: «شما به اندازه‌ای این کار را انجام دادید که من گمان کردم بر شما فرض می‌شود؛ پس در خانه‌هایتان نماز بخوانید؛ زیرا بجز نمازهای فرض، بهترین نماز شخص، نمازی است که در خانه خوانده شود.»[[13]]

    بخاری همچنین در صحیحش از زید بن ثابت روایت کرده است که گوید: «پیغمبر صلی الله علیه وآله در ماه رمضان با پرده حصیرى حجره‌اى ساخت و چند شبى در آن نماز شب مى‌خواند، عده‌اى از اصحاب به نماز پیغمبر صلی الله علیه وآله در آن حجره اقتدا مى‌کردند، وقتى که پیغمبر صلی الله علیه وآله متوجه اقتداى آنان شد، نشست. سپس از حجره خارج شد و فرمود: متوجه سر و صدا و علاقه شما به این نماز شدم، ولى اى مردم! در منزل نماز بخوانید و بهترین نماز آن است که در منزل خوانده شود، به جز نمازهاى واجب.»[[14]]

    بنابراین بر اساس روایت زید بن ثابت، سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله ترک به جماعت خواندن نماز تراویح است و لذا مواظبت بر جماعت خواندن آن، مخالفت با سنت محسوب شده و بدعت است.

    بدعت بودن تراویح در کلام صحابه

    از مطالب گذشته، بدعت بودن تراویح ثابت شد؛ اما برای اینکه حجت را تمام کرده باشیم، روایاتی نیز در خصوص بدعت بودن آن در کلام صحابه می آوریم.

    1. ابوهریره

    احمد بن حنبل با سند صحیح (طبق نظر شعیب الارنؤوط)[15] از ابوهریره روایت کرده است که گفت:

    «از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که به قیام رمضان ترغیب می کرد و می فرمود: هر کس قیام رمضان را با ایمان و اخلاص بجای آورد، خداوند گناهان گذشته او را می بخشد؛ و رسول خدا صلی الله علیه وآله مردم را بر قیام رمضان جمع نمی کرد.»[[16]]

    مسلم در صحیحش از ابوهریره روایت کرده است که گفت: «رسول خدا صلی الله علیه وآله همواره به قیام رمضان ترغیب می کرد بدون اینکه آن ها را در این مورد امر کند؛ پس می فرمود: هر کس قیام رمضان را با ایمان و اخلاص بجای آورد، خداوند گناهان گذشته او را می بخشد. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا رفت و وضعیت به همین صورت بود (نماز تراویح را بدون جماعت می خواندند)، در زمان خلافت ابوبکر و اوائل خلافت عمر نیز به همین صورت بود.»[[17]]

    البته بخاری قسمت دوم این روایت را به ابن شهاب زهری که در سلسله سند این روایت واقع شده، نسبت داده است.[[18]]

    شارحان صحیح بخاری، این روایت را توضیح و شرح داده اند که به ذکر سخن ابن حجر اکتفا میکنیم:

    «سخن ابن شهاب ... «والامر علی ذلک» یعنی امر بر ترک جماعت در نماز تراویح بوده است. در روایتی که احمد از ابن ابی ذئب از زهری نقل کرده، آمده که رسول خدا صلی الله علیه وآله مردم را بر قیام نماز تراویح بر جماعت جمع نکرده است... اما روایتی را که ابن وهب از ابو هریره نقل کرده که: «رسول خدا صلی الله علیه وآله به مسجد آمد و دید که مردم در ماه رمضان در ناحیه مسجد نماز می خوانند. سؤال کرد، این ها چه کار می کنند؟ گفتند: مردم پشت سر ابی بن کعب نماز می خوانند. حضرت فرمود: کار خوبی می کنند.» این روایت را ابن عبد البر ذکر کرده و در سندش مسلم بن خالد قرار دارد که ضعیف است. و نظر درست این است که عمر مردم را به امامت ابی بن کعب بر جماعت جمع کرد.»[[19]]

    2. ابو امامه باهلی (صدی بن عجلان)

    طبری در تفسیرش و دیگران با سند حسن[[20]] از ابو امامه باهلی (از بزرگان صحابه) روایت کرده اند که می گفت:

    «خداوند بر شما روزه ی ماه رمضان را واجب کرد و قیامش را تکلیف نکرد و قیام، تنها یک بدعت است و همانا گروهی بدعتی را ایجاد کردند که خداوند فرض نکرد و با آن، رضایت خداوند را جستند؛ ولی حقش را مراعات نکردند؛ لذا خداوند آن ها را به خاطر ترک آن (ترک مراعات حق الله) عتاب کرد و فرمود: ((و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند.))»[[21]]

    3. عبدالله بن عمر

    ابن ابی شیبه از نافع غلام عبد الله بن عمر با سند صحیح (طبق نظر دکتر الشثری)[[22]] روایت می کند که گفت:

    «عبد الله بن عمر پشت سر هیچ امام جماعتی در ماه رمضان نماز نمی خواند و سالم (پسر عبدالله بن عمر) و قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز با مردم نماز نمی خواندند.»[[23]]

    وی نه تنها تراویح را به جماعت نخواند، بلکه فراتر از آن، کسانی که تراویح را به جماعت می خواندند را به باد مسخره می گرفت و به الاغ تشبیه می کرد.

    ابن ابی شیبه از مجاهد (از پیشوایان تابعی) با سند صحیح[[24]] روایت می کند که گفت:

    «مردی از عبد الله بن عمر سوال کرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را با جماعت بخوانم؟ عبد الله بن عمر گفت: آیا می خواهی مانند الاغ ساکت بمانی؟»[[25]]

    عبد الرزاق صنعانی (متوفای 211 هـ) نیز با همین سند از مجاهد روایت می کند که گفت:

    «مردی از عبد الله بن عمر سوال کرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را با جماعت بخوانم؟ عبد الله بن عمر گفت: آیا قرآن را خوانده ای؟ گفت: بلی. ابن عمر گفت: آیا می خواهی مانند الاغ ساکت بمانی؟ در خانه ات نماز بخوان.»[[26]]

    4. اُبی بن کعب

    ضیاء الدین مقدسی در صحیحش با سند حسن (طبق نظر دکتر دهیش) روایت کرده است که:

    «عمر به ابی بن کعب دستور داد تا در ماه رمضان با مردم نماز گزارد و گفت که مردم روز را روزه می دارند؛ ولی به خوبی قرائت نمی کنند؛ پس اگر برای آن ها قرآن را در شب می خواندی [خوب بود]! پس ابی گفت: ای امیر مومنان، این چیزی است که [در دین] وجود ندارد! عمر گفت: می دانم؛ ولی نیکو تر است!! پس ابی بن کعب بیست رکعت نماز [تراویح] خواند برای مردم.»[[27]]

    5. عمر بن خطاب

    در روایت پیشین دیدیم که عمر بن خطاب، خودش اعتراف کرد که میدانم این نماز [در دین] وجود ندارد. بخاری در صحیحش این قضیه و اعتراف عمر به بدعت بودن نماز تراویح را از عبد الرحمن بن عبد القاری چنین نقل کرده است:

    « با عمر بن خطاب در شب ماه رمضان به مسجد رفتیم، دیدیم که برخی به صورت انفراد و برخی هم گروهی نماز می خوانند. عمر گفت: نظر من این است که اگر اینها - نماز گزارها - را بر یک امام جماعت قرار دهم، بهتر است؛ پس بر این معنی تصمیم گرفت و ابی بن کعب را مأمور اقامه جماعت کرد.

    راوی می گوید: سپس در شب دیگری به همراه عمر بیرون آمدم. مردم را دیدم که به همراه یک شخص - امام جماعت - نماز می خوانند. عمر گفت: این کار، بدعت خوبی است.»[[28]]

    اما اینکه عمر بن خطاب بدعتش را حسنه دانسته است، از مالک نقل شده است که گفت:

    «کسی که در اسلام بدعتی به وجود آورد و آن را نیکو بپندارد (بدعت حسنه)، این شخص معتقد شده که پیامبر صلی الله علیه وآله در ادای رسالت، خیانت کرده است، در حالی که خداوند می فرماید: ((امروز دینتان را برای شما کامل کردم.))»[[29]]

    بدعت بودن تراویح از نظر تابعین

    عده ای از بزرگان تابعین نیز نماز تراویح را بدعت می دانستند و از این رو هرگز در جماعات تراویح شرکت نمی کردند!

    1. عروة بن زبیر

    از عروة بن زبیر نقل شده است که گفت: «عمر بن خطاب اولین کسی بود که مردم را بر یک قاری در رمضان جمع کرد؛ مردان را به امامت ابی بن کعب و زنان را به امامت سلیمان بن ابی حتمه.»

    این روایت را ابن عساکر نقل کرده[[30]] و سندش طبق برنامه ی جوامع الکلم، حسن است.[[31]]

    بیهقی نیز با سند دیگر همین مطلب را بدون لفظ «اول» نقل کرده است.[[32]]

    2،3،4. سالم، قاسم و نافع

    در بحث عبدالله بن عمر روایتی با سند صحیح آوردیم که سالم بن عبدالله بن عمر و قاسم بن محمد بن ابی بکر تراویح نمی خواندند (با فعل جمع لَا یَقُومُونَ) که نشان می دهد حداقل یک نفر از این لیست ساقط شده است که او نافع مولی ابن عمر است؛ همانطور که ابو جعفر طحاوی با سند صحیح[[33]] از عبید الله بن عمر (متوفای 143 هـ) روایت کرده است که گفت: «قاسم، سالم و نافع را دیدم که در ماه رمضان مسجد را ترک کرده و با مردم به نماز (نماز تراویح) نمی ایستند.»[[34]]

    5،6،7. ابراهیم نخعی، علقمه و اسود

    ابن ابی شیبه با سندش از ابراهیم نخعی نقل کرده است که گفت:«اگر من فقط دو سوره از قرآن را بلد بودم که تکرار کنم، برایم دوست داشتنی تر از آن بود که در ماه رمضان پشت سر امام جماعت بایستم و نماز تراویح بخوانم.»[[35]]

    بدر الدین عینی در مورد این روایت می نویسد :

    «شرح روایت: این اثر از چهار طریق صحیح از ابراهیم نخعی نقل شده است ... .»[[36]]

    وی همچنین از طریق عیسى بن یونس السبیعی (ثقة مأمون) از اعمش (ثقة حافظ) نقل کرده است که گفت:«ابراهیم نخعی برای نمازهای واجب به امامت می ایستاد، اما برای نماز تراویح چنین نمی کرد. علقمة بن قیس و اسود بن یزید هم مانند ابراهیم نخعی چنین می کردند.»[[37]]

    ابن ابی شیبه از طریق سلیمان بن حیان الجعفری (صدوق حسن الحدیث) نیز از اعمش نقل کرده است که: ،ابراهیم و علقمه [و اسود بن یزید] در رمضان با مردم به نماز نمی ایستادند (با لفظ لا یقومون).»[[38]]

    8. مالک بن انس

    بدر الدین عینی در شرحش بر صحیح بخاری می نویسد:

    «مالک، شافعی و ربیعه بر این نظر هستند که خواندن نماز نافله در خانه بهتر از نماز تراویح با امام جماعت می باشد و این قول ابراهیم، حسن بصری، اسود و علقمه نیز می باشد و ابن عبد البر گفته است که در مورد افضل بودن خواندن نافله به فرادی یا جماعت (نماز تراویح) اختلاف شده است و مالک و شافعی گفته اند که نماز فرادی در خانه افضل است و مالک گفته است که ربیعه و چند تن از علمای ما نماز تراویح نمی خواندند و مالک گفته است که من نیز چنین می کنم و پیامبر صلی الله علیه وآله هم اصلا تراویح نخوانده و طحاوی نیز این قول را برگزیده است و از ابن عمر، سالم، قاسم و نافع نقل شده است که آنان نماز تراویح نمی خواندند و ترمذی گفته است که قول برگزیده ی شافعی آن است که شخص نماز را در صورتی که قاری است، به فرادی  بخواند.»[[39]]

    9. اهل بیت علیهم السلام

    محمد بن علی شوکانی می نویسد:

    «مالک بن انس، ابو یوسف، بعضی از شافعی ها و دیگران گفته اند که افضل، خواندن نوافل ماه رمضان در خانه است به خاطر فرمایش پیامبر صلی الله علیه وآله که بهترین نماز فرد، نماز در خانه اش است بجز نمازهای واجب؛ و عترت گفته اند که جمع کردن افراد در آن (نماز تراویح) بدعت است.»[[40]]

    بدعت بودن تراویح در کلام عالمان اهل سنت

    عالمان بزرگ اهل سنت در قرون مختلف، اعتراف کرده اند که نماز تراویح از بدعت های عمر بن خطاب است که در ادامه سخن برخی از آن ها را ذکر می کنیم.

    1. محمد بن سعد زهری (متوفای 230هـ)

    محمد بن سعد زهری در باره نوآوری های عمر می نویسد:

    «او نخستین کسی بود که خواندن (نوافل) ماه رمضان را (به جماعت) بنیان نهاد و مردم را برای خواندن آن جمع کرد و به تمام شهرها نیز نوشت که همین کار را انجام دهند. این قضیه در ماه رمضان سال چهاردهم هجری اتفاق اتفاد، در مدینه دو امام جماعت تعیین کرد، یکی برای مردان و یکی برای زنان.»[[41]]

    2. محمد بن جریر طبری (متوفای 311هـ)

    ابو جعفر طبری، تاریخ نویس مشهور اهل سنت، در این باره می نویسد:

    «عمر، نخستین کسی بود که مردم را جمع کرد تا نماز تراویح را در ماه رمضان پشت سر یک نفر بخوانند، و به دیگر شهرهای اسلامی نیز نوشت که همین کار را انجام دهند. این قضیه طبق روایتی که حارث از ابن سعد از محمد بن عمر نقل کرده، در سال چهاردهم اتفاق افتاده است. عمر دو امام جماعت، یکی مخصوص مردان و یکی مخصوص زنان تعیین کرد.»[[42]]

    3. محیی الدین نووی (متوفای 676هـ)

    محیی الدین نووی، شارح صحیح مسلم، می نویسد:

    «در صحیح بخاری و دیگر کتاب ها ثبت شده است که عمر نخستین کسی بود که مردم را برای خواندن نماز تراویح (به جماعت) جمع کرد و أبی بن کعب را امام آن ها قرار داد. مسلمانان پس از آن بر استحباب خواندن تراویح به جماعت اجماع کردند.»[[43]]

    4. ابن کثیر سلفی (متوفای 774هـ)

    ابن کثیر دمشقی نیز بدعت تروایح را یکی از نوآوری ها و شاهکارهای عمر می داند:

    «عمر نخستین کسی بود که تاریخ را ابداع کرد؛ مردم را برای خواندن نماز تراویح جمع کرد و اولین کسی بود که براى نگهبانى و محافظت منازل و اموال مردم، شبانگاه به گشت پرداخت؛ شلاق به دست گرفت و به وسیله آن تأدیب می کرد و در حد شرب خمر، هشتاد تازیانه زد.»[[44]]

    5. عبدالرحمن سیوطی (متوفای 911 هـ)

    عبدالرحمن سیوطی، تاریخ نویس، تفسیر پرداز، محدث، ادیب و لغت شناس پرآوازه اهل سنت در کتاب «تاریخ الخلفا» در این باره شعر جالبی سروده و در آن بدعت تراویح را یکی از شاهکارهای برجسته عمر بن خطاب نام می برد:

    «برخی از گذشتگان رجزهایی درباره نام و تاریخ وفات خلفا تا زمان معتمد (عباسی) سروده اند؛ اما من قصیده بهتری سروده ام که [بهتر] دیدم که این کتاب (تاریخ الخلفا) را با آن پایان دهم. و آن قصیده، این است: ... پس از او (ابوبکر) فاروق آمد که در سال بیست و سه از دنیا رفت ... او کسی است که برای نخستین بار نماز تروایح و تاریخ را بنا نهاد، دست به کشورگشایی زد و حدّ مست شدن را افزایش داد... .»[[45]]

    همچنین سیوطی در کتاب دیگرش می نویسد:

    «در صحیح بخاری ثبت شده که عمر در مورد نماز تروایح گفت:«این بدعت خوبی است»؛ و این دلیل صریحی است که نماز تروایح در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وجود نداشته است.»[[46]] 

    پاسخ به شبهه ی ابن تیمیه

    ابن تیمیه ادعا کرده است که علت تراویح نخواندن پیامبر صلی الله علیه وآله در مسجد، بعد از آن سه شب، و نهی از آن، خوف از واجب شدن آن و به مشقت افتادن امت بود؛ اما بعد از وفات حضرت، از آنجایی که این خوف بر طرف شد، لذا نهی از به جماعت خواندن این نماز نیز برطرف شد و در حقیقت، عمر سنت را احیا کرد![[47]]

    در پاسخ به این شبهه، چند نکته گفتنی است:

    نکته ی اول: منافات ادعای ابن تیمیه با سخن عمر

    گفتیم که طبق روایت صحیح بخاری، عمر بن خطاب از این کارش به عنوان بدعت حسنه یاد کرده است، در حالی که اگر او سنت پیامبر صلی الله علیه وآله را احیا کرده بود، نباید از این عبارت استفاده می کرد؛ بلکه باید می گفت: نعم السنة هذه!  و در این صورت شایسته نبود که کسی مانند عبدالله بن عمر با کار پدرش مخالفت کند.

    نکته ی دوم: مطلق بودن افضلیت خواندن نماز مستحب در خانه

    رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن قضیه، آخرین کلامی که فرمودند این بود که: «در خانه‌هایتان نماز بخوانید؛ زیرا بجز نمازهای فرض بهترین نماز شخص، نمازی است که در خانه خوانده شود.» و این کلام قابل جمع با عملکرد عمر و اهل سنت نیست که به جماعت خواندن این نماز در مساجد توجه و تاکید خاصی دارند.

    نکته ی سوم: مداومت بر عمل مستحب، سبب وجوب آن نمی شود

    در این روایت درباره ی علت نهی از خواندن این نماز در مسجد، به حضرت رسول صلی الله علیه وآله نسبت داده اند که ایشان فرمودند:

    «... خَشِیتُ أَنْ تُفْرَضَ عَلَیْکُمْ فَتَعْجِزُوا عنها.» یا بنا بر روایت مسلم: «... خَشِیتُ أَنْ تُفْرَضَ عَلَیْکُمْ صَلَاةُ اللَّیْلِ فَتَعْجِزُوا عنها.»

    در حالی که بطلان این سخن در عمل به اثبات رسیده است؛ چرا که مداومت بر عمل مستحب، سبب وجوب آن نشده است؛ مانند خود نماز شب!! که جز بر رسول خدا صلی الله علیه وآله واجب نشد؛ استنشاق در وضو و... .

    حتی در حدیثی صحیح السند (طبق نظر شعیب الارنؤوط)[[48]] آمده است که در شب اسراء، 50 نماز واجب شد؛ اما [به خاطر درخواست تخفیف از جانب پیامبر صلی الله علیه وآله] آن حکم نسخ شد و فقط نمازهای پنجگانه ماند و سپس از جانب الله ندا آمد که: « ای محمد، ما از گفته خود بر نمی گردیم؛ در مقابل این پنج نماز اجر و پاداش همان پنجاه نماز  برای تو خواهد بود.»[[49]]

    مبارکفوری در شرح سنن ترمذی می گوید: «به این حدیث استدلال شده است بر فرض بودن نمازهای پنجگانه و عدم وجوب نمازهای مازاد بر آن؛ مانند نماز وتر.»[[50]]

    نکته ی چهارم: این جمله به بدعت گذاری اشاره دارد!

    منظور رسول خدا صلی الله علیه وآله از جمله ی: «از این ترسیدم که بر شما فرض شود و شما از ادای آن عاجز مانید» آنطور که ابن تیمیه برداشت کرده نیست؛ زیرا فعل واجب شدن، به صورت مجهول آمده (تُفْرَضَ) و قطعا انتساب آن به شارع درست نیست؛ چرا که هم معقول نیست و هم با واقعیت در تعارض است و کسی از صحابه نیز از این جمله، چنین برداشت نکرده است.

    عبارت «فَتَعْجِزُوا عنها = از ادای آن عاجز مانید» نیز با آیات قرآن در تعارض است[[51]] و لذا نباید تکلیف کردن چنین امری را به الله نسبت داد؛ بلکه آن حضرت، اشاره به آیه ی ((و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم؛ گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند)) دارند؛ همانطور که انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که می فرمودند:

    «بر خودتان سخت نگیرید که به تبع آن، خداوند بر شما سخت می گیرد؛ چرا که قومی بر خودشان سخت گرفتند و بر آنان سخت گرفته شد؛ پس آن بقایای آن ها در صومعه ها و دیارها است که ((و رهبانیّتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم.))»[[52]]

    این روایت را ابو یعلی موصلی در مسندش نقل کرده و محققش سلیم حسین اسد سندش را حسن دانسته است.[[53]] ضیاء الدین مقدسی نیز آن را با سندش از طریق ابو یعلی با همین سند در صحیحش نقل کرده و محققش دکتر دهیش سندش را تحسین کرده است.[[54]]

    قبلا نیز آوردیم که ابو امامه باهلی صحابی با اشاره به همین آیه، به بدعت بودن نماز تراویح تصریح کرد.

    نکته ی پنجم: جواز اقتدا به پیامبر صلی الله علیه وآله سبب جواز اقتدا به غیر ایشان نمی شود

    نماز شب بر پیامبر صلی الله علیه وآله واجب بود؛[[55]] لذا بر فرض اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله با صحابه این نماز را در ماه مبارک رمضان و در چند شب و به جماعت خوانده باشند، ممکن است که این حکم اختصاص به جماعت خواندن با پیامبر صلی الله علیه وآله داشته باشد و با غیر ایشان که نماز امام مستحب است، نشود این نماز مستحبی را به جماعت خواند.

    سخن حضرت رسول صلی الله علیه وآله در روایت زید بن ثابت که صحابه را از خواندن نماز های مستحبی در مسجد نهی کردند؛ اما در عین حال خودشان سه شب این نماز را در مسجد خواندند نیز مؤید همین مطلب است.

     

    [[1] ] سنن الترمذی  ج 3   ص 169 ح 806 حدثنا هناد حدثنا محمد بن الفضیل عن داود بن أبی هند عن الولید بن عبد الرحمن الجرشی عن جبیر بن نفیر عن أبی ذر قال صمنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فلم یصل بنا حتى بقی سبع من الشهر فقام بنا حتى ذهب ثلث اللیل ثم لم یقم بنا فی السادسة وقام بنا فی الخامسة حتى ذهب شطر اللیل فقلنا له یا رسول الله لو نفلتنا بقیة لیلتنا هذه فقال إنه من قام مع الإمام حتى ینصرف کتب له قیام لیلة ثم لم یصل بنا حتى بقی ثلاث من الشهر وصلى بنا فی الثالثة ودعا أهله ونساءه فقام بنا حتى تخوفنا الفلاح قلت له وما الفلاح قال السحور قال أبو عیسى هذا حدیث حسن صحیح

    [[2] ] صحیح ابن خزیمة  ج 3   ص 337 ح 2205 حدثنا عبدة بن عبد الله حدثنا زید حدثنا معاویة حدثنی أبو الزاهریة عن جبیر بن نفیر الحضرمی عن أبی ذر قال قام بنا رسول الله صلى الله علیه وسلم فی شهر رمضان لیلة ثلاث وعشرین إلى ثلث اللیل الأول ثم قال ما أحسب ما تطلبون إلا وراءکم ثم قام لیلة خمس وعشرین إلى نصف اللیل ثم قال ما أحسب ما تطلبون إلا وراءکم ثم قمنا لیلة سبع وعشرین إلى الصبح

    [[3] ] صحیح ابن خزیمة  ج 3   ص 336 ح 2204 حدثنا عبدة بن عبد الله الخزاعی أخبرنا زید بن الحباب عن معاویة قال حدثنی نعیم بن زیاد أبو طلحة الأنماری قال سمعت النعمان بن بشیر على منبر حمص یقول قمنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فی شهر رمضان لیلة ثلاث وعشرین إلى ثلث اللیل ثم قمنا معه لیلة خمس وعشرین إلى نصف اللیل ثم قمنا معه لیلة سبع وعشرین حتى ظننا أن لن ندرک الفلاح وکنا نسمیه السحور وأنتم تقولون لیلة سابعة ثلاث وعشرین ونحن نقول سابعة سبع وعشرین فنحن أصوب أم أنتم

    [[4]] سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج 14 ص 393 ح 6664 قلت: ورواة هذه الوجوه عنه کلهم ثقات، وهذا یعنی أن داود بن أبی هند لم یتقن إسناده، وقد وصفه بعض الحفاظ بشیء من الوهم مع اتفاقهم على توثیقه، فقال ابن حبان فی "الثقات " ( 6/ 278 ):"کان من خیار أهل البصرة من المتقنین فی الروایات ؛ إلا أنه کان یهم إذا حدث من حفظه ". وقال أحمد: "کان کثیر الاضطراب والخلاف ". ولذلک قال الحافظ فی " التقریب ": " ثقة متقن، وکان یهم بأخرة ".

    [[5] ] سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج 3 ص 135 ح 1038 ولا یخفى على الخبیر بهذا العلم الشریف أن هذا الاختلاف إنما یدل على أن المختلف علیه وهو داود بن أبی هند لم یضبط هذا الحدیث ولم یحفظه جیدا، ولذلک اضطرب فیه على الوجوه الثلاثة التی بینتها، ولا یمکن أن یکون ذلک من الرواة عنه لأنهم جمیعا ثقات، فکل روى ما سمع منه، وإذا کان کذلک فالاضطراب دلیل على ضعف الحدیث کما هو مقرر فی علم مصطلح الحدیث لأنه یشعر بأن راویه لم یحفظه.

    [[6] ] صحیح مسلم  ج 1   ص 454 ح 656 دخل عثمان بن عفان المسجد بعد صلاة المغرب فقعد وحده فقعدت إلیه فقال یا بن أخی سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول من صلى العشاء فی جماعة فکأنما قام نصف اللیل ومن صلى الصبح فی جماعة فکأنما صلى اللیل کله

    [[7] ] سیر أعلام النبلاء  ج 22   ص 389 ابن دحیة الشیخ العلامة المحدث الرحال المتفنن مجد الدین أبو الخطاب عمر بن حسن

    [[8] ] نصب الرایة  ج 2   ص 155 قال بن دحیة فی العلم المشهور وقد استدل من یرى صلاة التراویح فی البیوت وأنها لا تقام جماعة بهذا الحدیث وأخذ الجمهور بحدیث عمر أنه جمع الناس على أبی بن کعب وبحدیث أبی ذر أن الرجل إذا قام مع الإمام حتى ینصرف حسب له قیام لیلة قال فالحدیث ضعیف وإن کان بن حبان رواه فی صحیحه

    [[9] ] موقع الدکتور ابی صهیب خالد بن محمود الحایک

     http://www.addyaiya.com/uin/arb/Viewdataitems.aspx?ProductId=493

    حدیث دَاوُد بن أَبِی هِنْد، عَنِ الوَلِیدِ بنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ الجُرشی، عَنْ جُبَیْرِ بنِ نُفَیْرٍ الحضرمیّ الحمصیّ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ، معلول بأربع علل:

     

    الأولى: تفرد داود بالحدیث عن الولید! وتفرده لا یُحتمل لعدم وجود الحدیث عند أصحاب الولید وهو شامی، فکیف یتفرد به رجل بصری ولا یوجد عند أصحابه من أهل الشام! الثانیة: الوهم فی حدیث داود.. فقد ثبت أنه یهم فی حدیثه، وعلى اعتبار صحة حدیث أبی الزاهریة عن جبیر فتکون زیادة: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا صَلَّى مَعَ الْإِمَامِ حَتَّى یَنْصَرِفَ کُتِبَتْ لَهُ قِیَامَ لَیْلَةٍ» زیادة شاذة. وکذلک الاختلاف على داود فی متن الحدیث بذکر اللیالی الزوجیة والفردیة! الثالثة: عدم ثبوت سماع جُبیر بن نُفیر من أبی ذرّ! وتفرد جبیر به عنه – إن صح-! وأین أصحاب أبی ذرّ الذین أکثروا عنه عن هذا الحدیث؟!! الرابعة: مخالفة الحدیث لما رُوی فی الصحیح أن قیامه صلى الله علیه وسلم کان فی أوائل شهر رمضان لا فی أواخره. وغیرها من الفوائد المنثورة فی ثنایا البحث.

    [[10]] صحیح البخاری  ج 1   ص 313 ح 882 حدثنا یحیى بن بکیر قال حدثنا اللیث عن عقیل عن بن شهاب قال أخبرنی عروة أن عائشة أخبرته أن رسول الله صلى الله علیه وسلم خرج ذات لیلة من جوف اللیل فصلى فی المسجد فصلى رجال بصلاته فأصبح الناس فتحدثوا فاجتمع أکثر منهم فصلوا معه فأصبح الناس فتحدثوا فکثر أهل المسجد من اللیلة الثالثة فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم فصلوا بصلاته فلما کانت اللیلة الرابعة عجز المسجد عن أهله حتى خرج لصلاة الصبح فلما قضى الفجر أقبل على الناس فتشهد ثم قال أما بعد فإنه لم یخف علی مکانکم لکنی خشیت أن تفرض علیکم فتعجزوا عنها

    [[11] ] صحیح البخاری  ج 5   ص 2266 ح 5762

    [[12] ] صحیح مسلم  ج 1   ص 539 ح 781

    [[13] ] عن زید بن ثابت قال احتجر رسول الله صلى الله علیه وسلم حجیرة بخصفة أو حصیر فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم یصلی فیها قال فتتبع إلیه رجال وجاءوا یصلون بصلاته قال ثم جاؤوا لیلة فحضروا وأبطأ رسول الله صلى الله علیه وسلم عنهم قال فلم یخرج إلیهم فرفعوا أصواتهم وحصبوا الباب فخرج إلیهم رسول الله صلى الله علیه وسلم مغضبا فقال لهم رسول الله صلى الله علیه وسلم ما زال بکم صنیعکم حتى ظننت أنه سیکتب علیکم فعلیکم بالصلاة فی بیوتکم فإن خیر صلاة المرء فی بیته إلا الصلاة المکتوبة

    [[14] ] صحیح البخاری  ج 1   ص 256 ح 698 حدثنا عبد الأعلى بن حماد قال حدثنا وهیب قال حدثنا موسى بن عقبة عن سالم أبی النضر عن بسر بن سعید عن زید بن ثابت أن رسول الله صلى الله علیه وسلم اتخذ حجرة قال حسبت أنه قال من حصیر فی رمضان فصلى فیها لیالی فصلى بصلاته ناس من أصحابه فلما علم بهم جعل یقعد فخرج إلیهم فقال قد عرفت الذی رأیت من صنیعکم فصلوا أیها الناس فی بیوتکم فإن أفضل الصلاة صلاة المرء فی بیته إلا المکتوبة قال عفان حدثنا وهیب حدثنا موسى سمعت أبا النضر عن بسر عن زید عن النبی صلى الله علیه وسلم

    [[15] ] مسند احمد، ج 13 ص 264 ح 7881 قال الارنؤوط: إسناده صحیح على شرط مسلم

    [[16] ] مسند أحمد بن حنبل  ج 2   ص 289 ح 7868 حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا إسماعیل بن عمر ثنا بن أبی ذئب عن بن شهاب عن أبی سلمة بن عبد الرحمن عن أبی هریرة قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یرغب الناس فی قیام رمضان ویقول من قامه إیمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه ولم یکن رسول الله صلى الله علیه وسلم جمع الناس على القیام

    [[17] ] صحیح مسلم  ج 1   ص 523 ح 759 وحدثنا عبد بن حمید أخبرنا عبد الرزاق أخبرنا معمر عن الزهری عن أبی سلمة عن أبی هریرة قال کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یرغب فی قیام رمضان من غیر أن یأمرهم فیه بعزیمة فیقول من قام رمضان إیمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه فتوفی رسول الله صلى الله علیه وسلم والأمر على ذلک ثم کان الأمر على ذلک فی خلافة أبی بکر وصدرا من خلافة عمر على ذلک

    [[18] ] صحیح البخاری  ج 2   ص 707 ح 1905 عن أبی هریرة رضی الله عنه أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال من قام رمضان إیمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه قال بن شهاب فتوفی رسول الله صلى الله علیه وسلم والأمر على ذلک ثم کان الأمر على ذلک فی خلافة أبی بکر وصدرا من خلافة عمر رضی الله عنهما

    [[19]] فتح الباری  ج 4   ص 252 در شرح ح 1905 قوله قال بن شهاب فتوفی رسول الله صلى الله علیه وسلم والناس فی روایة الکشمیهنی والأمر على ذلک أی على ترک الجماعة فی التراویح ولأحمد من روایة بن أبی ذئب عن الزهری فی هذا الحدیث ولم یکن رسول الله صلى الله علیه وسلم جمع الناس على القیام وقد ادرج بعضهم قول بن شهاب فی نفس الخبر أخرجه الترمذی من طریق معمر عن بن شهاب وأما ما رواه بن وهب عن أبی هریرة خرج رسول الله صلى الله علیه وسلم وإذا الناس فی رمضان یصلون فی ناحیة المسجد فقال ما هذا فقیل ناس یصلی بهم أبی بن کعب فقال أصابوا ونعم ما صنعوا ذکره بن عبد البر وفیه مسلم بن خالد وهو ضعیف والمحفوظ أن عمر هو الذی جمع الناس على أبی بن کعب

    [[20] ] بررسی سند روایت:

    محمد بن جریر الطبری: ثقة حافظ / یعقوب بن إبراهیم العبدی: ثقة / هشیم بن بشیر السلمی: ثقة / زکریا بن خالد الخزاعی: توثیقش می آید/ صدی بن عجلان الباهلی: صحابی

    توثیق زکریا بن ابی مریم:

    ابن حبان او را توثیق کرده است. الثقات  ج 4   ص 263 رقم 2829 «زکریا بن أبى مریم الخزاعی یروى عن أبى أمامة روى عنه هشیم إن لم یکن دلس عنه.»

     ابو الحسن دارقطنی نیز از وی به عنوان «لا بأس به» یاد کرده است. سؤالات البرقانی  ج 1   ص 31 رقم 167 وزکریا بن أبی مریم وقع إلى واسط حدث عنه هشیم لا بأس به

    و منظور از «لا بأس به» ، صدوق بودن راوی است، همانطور که سخاوی گفته است. فتح المغیث  ج 1   ص 364 ویلی هذه المرتبه خامسه وهی قولهم لیس به بأس أو لا بأس به أو صدوق

    [[21] ] تفسیر الطبری  ج 27   ص 240 حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، قَالَ: ثَنَا هُشَیْمٌ، قَالَ: أَخْبَرَنَا زَکَرِیَّا بْنُ أَبِی مَرْیَمَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا أُمَامَةَ الْبَاهِلِیَّ، یَقُولُ: " إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ صِیَامَ رَمَضَانَ، وَلَمْ یَکْتُبْ عَلَیْکُمْ قِیَامَهُ، وَإِنَّمَا الْقِیَامُ شَیْءٌ ابْتَدَعْتُمُوهُ، وَإِنَّ قَوْمًا ابْتَدَعُوا بِدْعَةً لَمْ یَکْتُبْهَا اللَّهُ عَلَیْهمْ، ابْتَغَوْا بِهَا رِضْوَانَ اللَّهِ، فَلَمْ یَرْعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَا، فَعَابَهُمُ اللَّهُ بِتَرْکِهَا، فَقَالَ:Pوَرَهْبَانِیَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا کَتَبْنَاهَا عَلَیْهِمْ إِلا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَایَتِهَاO.

    [[22]] المصنف ت الشثری، ج 5 ص 162 ح 7924 و 7925

    [[23]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 2   ص 166 ح 7714 باب من کان لا یقوم مع الناس فی رمضان / حدثنا أبو بکر قال ثنا بن نمیر قال ثنا عبید الله بن عمر عن نافع عن بن عمر أنه کان لا یقوم مع الناس فی شهر رمضان قال وکان سالم والقاسم لا یقومون مع الناس

    [[24]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    وکیع بن الجراح الرؤاسی: ثقة / سفیان الثوری: ثقة / منصور بن المعتمر السلمی: ثقة / مجاهد بن جبر القرشی: ثقة

    [[25]] مصنف ابن أبی شیبة  ج 2   ص 166 ح 7715 حدثنا وکیع عن سفیان عن منصور عن مجاهد قال سأل رجل بن عمر أقوم خلف الإمام فی شهر رمضان فقال تنصت کأنک حمار

    [[26]] مصنف عبد الرزاق  ج 4   ص 264 ح 7742 عبد الرزاق عن الثوری عن منصور عن مجاهد قال جاء رجل إلى بن عمر قال أصلی خلف الإمام فی رمضان قال أتقرأ القرآن قال نعم قال افتنصت کأنک حمار صل فی بیتک

    [[27] ] الأحادیث المختارة  ج 3   ص 367 ح 1161 أخبرنا أبو عبدالله محمود بن أحمد بن عبدالرحمن الثقفی بأصبهان أن سعید بن أبی الرجاء الصیرفی أخبرهم قراءة علیه أنا عبدالواحد بن أحمد البقال أنا عبیدالله بن یعقوب بن إسحاق أنا جدی إسحاق بن إبراهیم بن محمد بن جمیل أنا أحمد بن منیع أنا الحسن بن موسى نا أبو جعفر الرازی عن الربیع بن أنس عن أبی العالیة عن أبی بن کعب أن عمر أمر أبیا أن یصلی بالناس فی رمضان فقال إن الناس یصومون النهار ولا یحسنون أن ( یقرؤا ) فلو قرأت القرآن علیهم باللیل فقال یا أمیر المؤمنین هذا ( شیء ) لم یکن فقال قد علمت ولکنه أحسن فصلى بهم عشرین رکعة ( إسناده حسن )

    [[28]] صحیح البخاری  ج 2   ص 707 ح 1906 وعن بن شهاب عن عروة بن الزبیر عن عبد الرحمن بن عبد القارىء أنه قال خرجت مع عمر بن الخطاب رضی الله عنه لیلة فی رمضان إلى المسجد فإذا الناس أوزاع متفرقون یصلی الرجل لنفسه ویصلی الرجل فیصلی بصلاته الرهط فقال عمر إنی أرى لو جمعت هؤلاء على قارئ واحد لکان أمثل ثم عزم فجمعهم على أبی بن کعب ثم خرجت معه لیلة أخرى والناس یصلون بصلاة قارئهم قال عمر نعم البدعة هذه

    [[29] ] الاعتصام  ج 1   ص 49 قال ابن الماجشون سمعت مالکا یقول من ابتدع فی الاسلام بدعه یراها حسنه فقد زعم ان محمدا صلى الله علیه وسلم خان الرسالة لان الله یقول (الیوم أکملت لکم دینکم )

    [[30] ] تاریخ مدینة دمشق  ج 22   ص 218-219 ح 21506 أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمَزْرَفِیِّ، نا أَبُو الْحُسَیْنِ بْنُ الْمُهْتَدِی. وأَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ بْنُ السَّمَرْقَنْدِیِّ، أنا أَبُو الْحُسَیْنِ بْنُ النَّقُّورِ، قَالا: أنا عِیسَى بْنُ عَلِیٍّ، أنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، نا دَاوُدُ بْنُ عَمْرٍو، نا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی الزِّنَادِ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَوَّلُ مَنْ جَمَعَ النَّاسَ عَلَى قَارِئٍ فِی رَمَضَانَ، جَمَعَ الرِّجَالَ عَلَى أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ، وَجَمَعَ النِّسَاءَ عَلَى سُلَیْمَانَ بْنِ أَبِی حَثْمَةَ

    [[31] ] بررسی سند روایت:

    محمد بن الحسین الفرضی: ثقة متقن / محمد بن علی القرشی: ثقة حجة /و همچنین:/ إسماعیل بن أحمد السمرقندی: ثقة / أحمد بن محمد البغدادی: صدوق حسن الحدیث // عیسى بن علی الوزیر: صدوق حسن الحدیث / عبد الله بن سابور البغوی: ثقة إمام ثبت حافظ / داود بن عمرو الضبی: ثقة / عبد الرحمن بن أبی الزناد القرشی: صدوق تغیر حفظه لما قدم بغداد ، وکان فقیها؛ قال یحیی بن معین: أثبت الناس فی هشام بن عروة / هشام بن عروة الأسدی: ثقة إمام فی الحدیث / عروة بن الزبیر الأسدی: ثقة فقیه مشهور

    [[32] ] سنن البیهقی الکبرى  ج 2   ص 493 أنبأ أبو عبد الله الحسین بن محمد بن فنجویه الدینوری ثنا عبید الله بن محمد بن شنبة ثنا محمد بن عمران ثنا أبو عبید الله یعنی المخزومی ثنا سفیان عن هشام بن عروة عن أبیه أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه جمع الناس على قیام شهر رمضان الرجال على أبی بن کعب والنساء على سلیمان بن أبی حثمة

    [[33] ] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    أحمد بن محمد الطحاوی: ثقة ثبت / یونس بن عبد الأعلی الصدفی: ثقة / أنس بن عیاض اللیثی: ثقة / عبید الله بن عمر العدوی: ثقة ثبت

    [[34] ] شرح معانی الآثار  ج 1   ص 352 حدثنا یونس قال ثنا أنس عن عبید الله بن عمر قال رأیت القاسم وسالما ونافعا ینصرفون من المسجد فی رمضان ولا یقومون مع الناس

    [[35] ] مصنف ابن أبی شیبة  ج 2   ص 166 ح 7716 حدثنا وکیع عن سفیان عن أبی حمزة عن إبراهیم قال لو لم یکن معی إلا سورة أو سورتان لأن ارددهما أحب إلی من أن أقوم خلف الإمام فی شهر رمضان

    [[36] ] نخب الأفکار فی تنقیح مبانی الأخبار فی شرح معانی الآثار،ج5، ص 470 و 471 پی دی اف / ش: أخرج أثر إبراهیم النخعی من أربع طرق صحاح ...

    [[37] ] مصنف ابن أبی شیبة  ج 2   ص 166 ح 7717 حدثنا عیسى بن یونس عن الأعمش قال کان إبراهیم یؤمهم فی المکتوبة ولا یؤمهم فی صلاة رمضان وعلقمة والأسود

    [[38] ] مصنف ابن أبی شیبة  ج 2   ص 166 ح 7718 حدثنا أبو خالد الأحمر عن الأعمش قال کان إبراهیم وعلقمة لا یقومون مع الناس فی رمضان

    [[39] ] عمدة القاری  ج 7   ص 178 وذهب مالک والشافعی وربیعة إلى أن صلاته فی بیته أفضل من صلاته مع الإمام وهو قول إبراهیم والحسن البصری والأسود وعلقمة وقال أبو عمر اختلفوا فی الأفضل من القیام مع الناس أو الانفراد فی شهر رمضان فقال مالک والشافعی صلاة المنفرد فی بیته أفضل وقال مالک وکان ربیعة وغیر واحد من علمائنا ینصرفون ولا یقومون مع الناس وقال مالک وأنا أفعل ذلک وما قام رسول الله إلا فی بیته وإلیه مال الطحاوی وروی ذلک عن ابن عمر وسالم والقاسم ونافع أنهم کانوا ینصرفون ولا یقومون مع الناس وقال الترمذی واختار الشافعی أن یصلی الرجل وحده إذا کان قارئا

    [[40] ] نیل الأوطار  ج 3   ص 60 وقال مالک وأبو یوسف وبعض الشافعیة وغیرهم الأفضل فرادى فی البیت لقوله صلى الله علیه وسلم أفضل الصلاة صلاة المرء فی بیته إلا المکتوبة متفق علیه وقالت العترة إن التجمیع فیها بدعة وسیأتی تمام الکلام على صلاة التراویح

    [[41]] الطبقات الکبرى  ج 3   ص 281 وهو أول من سن قیام شهر رمضان وجمع الناس علی ذلک وکتب به إلی البلدان وذلک فی شهر رمضان سنة أربع عشرة وجعل للناس بالمدینة قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء .

    [[42]] تاریخ الطبری  ج 2   ص 569-570 وهو أول من جمع الناس على إمام یصلی بهم التراویح فی شهر رمضان وکتب بذلک إلى البلدان وأمرهم به وذلک فیما حدثنی به الحارث قال حدثنا ابن سعد عن محمد بن عمر فی سنة أربع عشرة وجعل للناس قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء

    [[43]] تهذیب الاسماء  ج 2   ص 332 وثبت فی صحیح البخاری وغیره أن عمر رضی الله عنه أول من جمع الناس لصلاة التراویح فجمعهم على أبی بن کعب رضی الله عنه وأجمع المسلمون فی زمنه وبعده على استحبابها

    [[44]] البدایة والنهایة  ج 7   ص 133 وأول من کتب التاریخ وجمع الناس على التراویح وأول من عس بالمدینة وحمل الدرة وادب بها وجلد فی الخمر ثمانین

    [[45]] تاریخ الخلفاء  ج 1   ص 517 وقد عمل بعض الأقدمین أرجوزة فی اسماء الخلفاء ووفیاتهم انتهی فیها لی ایام المعتمد وقد عملت قصیدة أحسن منها ورأیت ان أختم بها هذا الکتاب وهی هذه: وقام من بعده الفاروق ثمت فی * عشرین بعد ثلاث غیبوا عمرا ...  سن التراویح والتاریخ وافتتح الفتوح * جما وزاد الحد من سکرا

    [[46]] الحاوی للفتاوی  ج 1   ص 335 الثالث : أنه قد ثبت فی صحیح البخاری عن عمر أنه قال فی التراویح : نعمت البدعة هذه والتی ینامون عنها أفضل فسماها بدعة یعنی بدعة حسنة وذلک صریح فی أنها لم تکن فی عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم

    [[47] ] اقتضاء الصراط  ج 1   ص 276-277 فالنبی صلى الله علیه وسلم قد کانوا یصلون قیام رمضان على عهده جماعة وفرادى وقد قال لهم فی اللیلة الثالثة والرابعة لما اجتمعوا إنه لم یمنعنی أن أخرج إلیکم إلا کراهة أن یفرض علیکم فصلوا فی بیوتکم فإن أفضل صلاة المرء فی بیته إلا المکتوبة فعلل صلى الله علیه وسلم عدم الخروج بخشیة الافتراض فعلم بذلک أن المقتضى للخروج قائم وأنه لولا خوف الافتراض لخرج إلیهم فلما کان فی عهد عمر جمعهم على قارئ واحد واسرج المسجد فصارت هذه الهیئة وهی اجتماعهم فی المسجد على إمام واحد مع الإسراج عملا لم یکونوا یعملونه من قبل فسمی بدعة لأنه فی اللغة یسمى بذلک وإن لم یکن بدعة شرعیة لأن السنة اقتضت أنه عمل صالح لولا خوف الافتراض وخوف الافتراض قد زال بموته صلى الله علیه وسلم فانتفى المعارض

     

    [[48] ] مسند احمد، ج 20 ص 86 ح 12641 قال شعیب الارنؤوط: إسناده صحیح على شرط الشیخین.

    [[49] ] حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ قَالَ: " فُرِضَتْ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الصَّلَوَاتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِهِ خَمْسِینَ، ثُمَّ نُقِصَتْ حَتَّى جُعِلَتْ خَمْسًا، ثُمَّ نُودِیَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّهُ لَا یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ، وَإِنَّ لَکَ بِهَذِهِ الْخَمْسِ خَمْسِینَ "

    [[50] ] تحفة الأحوذی  ج 1   ص 534 وَالْحَدِیثُ اسْتُدِلَّ بِهِ عَلَى فَرْضِیَّةِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ وَعَدَمِ فَرْضِیَّةِ مَا زَادَ عَلَیْهَا کَالْوِتْرِ

    [[51]] آیاتی مانند: 

    «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ = خداوند برای شما آسانی می‌خواهد و دشواری نمی‌خواهد.» بقرة: 185

    «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا= خداوند هیچ‌کس را جز به اندازه توانش تکلیف نمی‌کند.» بقرة: 286

    [[52] ] «حدثنا أحمد بن عیسى المصری حدثنا عبد الله بن وهب حدثنی سعید بن عبد الرحمن بن أبی العمیاء أن سهل بن أبی أمامة حدثه أنه دخل هو وأبوه على أنس بن مالک بالمدینة زمن عمر بن عبد العزیز ... إن رسول الله صلى الله علیه وسلم کان یقول لا تشددوا على أنفسکم فیشدد الله علیکم فإن قوما شددوا على أنفسهم فشدد علیهم فتلک بقایاهم فی الصوامع والدیارات رهبانیة ابتدعوها ما کتبناها علیهم.»

    [[53] ] مسند أبی یعلى  ج 6   ص 365 ح 3694 قال حسین سلیم أسد : إسناده حسن

    [[54] ] الأحادیث المختارة  ج 6   ص 173 ح 2178

    [[55] ] مزمل: 1 و 2 – اسراء: 79

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی