پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    رأی عمر در مجازات کنیز

    حسین قربانی | چهارشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۹، ۰۷:۲۸ ب.ظ

    با سند حسن[[1]] از یحیى بن حاطب روایت شده است که گوید:

    «حاطب از دنیا رفت و بردگانی که نماز خوانده و روزه گرفته بودند را آزاد کرد و براى او کنیزى اهل نوبه زنگبار بود که نماز خوانده و روزه گرفته بود و او اعجمیه بی سوادى بود؛ پس رعایتش نکرد و آبستنش نمود و او بیوه بود. پس نزد عمر رفت و به او بازگو کرد. پس عمر گفت: هر آینه تو مردى هستى که کار خوبى نکردى. پس این جمله او را ترسانید. پس عمر به سوى آن کنیز فرستاد و گفت: آیا آبستن شدى؟ گفت: بلى، از مرغوشى به دو درهم. پس گفت: هر گاه آن ظاهر شد، کتمانش نکن.

    گوید: با على علیه السلام ، عثمان و عبد الرحمن بن عوف برخورد کرد … پس گفت: به من بگویید که چه کنم؟ و عثمان نشسته بود و دراز کشید، پس على علیه السلام و عبدالرحمن گفتند: حد بر او واقع شده است.

    پس عمر گفت: اى عثمان، تو بگو. او گفت: برادرانت به تو گفتند. عمر گفت: تو بگو.

    گفت: او را می بینم که این کار را کرده و مثل آنکه [حرمت و حد] آن را نمی داند و حدى نیست مگر بر کسی که آن را بداند.

    پس عمر گفت: راست گفتى، راست گفتى، قسم به آن کسی که جانم در دست اوست، حد نیست مگر بر کسی که حد را بداند. پس عمر او را صد شلاق زد و یک سال تبعید کرد!»[[2]]

    مرحوم علامه امینى می فرماید: امر در مسئله دائر در بین دو امر است: یا ثبوت حد و آن سنگسار است و یا دفع حد به سبب شبهه و باز گذاشتن راه زن آبستن. و قول به فصل، عقیده ای است که خارج از لسان و منطق شرع است؛ زیرا که در روایت صحیح از رسول خدا صلی الله علیه وآله ثابت شده است که: «هیچکس را بیشتر از ده شلاق نمی زنند مگر در حدى از حدود خدا»[[3]] پس آیا بر خلیفه تمام این احادیث مخفى مانده یا تعهد دارد در صرف نظر کردن از آن و قرار دادن آنها پشت گوشش؟!

     

    [[1]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    مسلم بن خالد بن سعید الزنجی: صدوق / ابن جریج المکی: ثقة / هشام بن عروة الأسدی: ثقة / عروة بن الزبیر الأسدی: ثقة / یحیى بن عبد الرحمن اللخمی: ثقة

    [[2]] مسند الشافعی  ج 1   ص 168 (ح 756) أخبرنا مسلم بن خالد عن بن جریج عن هشام بن عروة عن أبیه أن یحیى بن حاطب حدثه قال توفی حاطب فأعتق من صلى من رقیقه وصام وکانت له أمة نوبیة قد صلت وصامت وهی أعجمیة لم تفقه فلم ترعه إلا بحبلها وکانت ثیبا فذهبت إلى عمر رضی الله عنه فحدثه فقال عمر لأنت الرجل لا یأتی بخیر فأفزعه ذلک فأرسل إلیها عمر فقال أحبلت فقالت نعم من مرعوش بدرهمین فإذا هی تستهل بذلک لا تکتمه قال وصادف علیا وعثمان وعبد الرحمن بن عوف فقال قد أشیروا علی قال وکان عثمان جالسا فاضطجع فقال علی وعبد الرحمن بن عوف قد وقع علیها الحد فقال أشر علی یا عثمان فقال قد أشار علیک أخواک فقال أشر علی أنت فقال أراها تستهل به کأنها لا تعلمه ولیس الحد إلا على من علمه فقال صدقت والذی نفسی بیده ما الحد إلا على من علمه فجلدها عمر مائة وغربها عاما

    [[3]] صحیح البخاری  ج 6   ص 2512 ح 6458 و صحیح مسلم  ج 3   ص 1332 ح 1708 ... أبا بردة الأنصاری قال سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول لا تجلدوا فوق عشرة أسواط إلا فی حد من حدود الله

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی