پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    منع عمر از نقل حدیث

    حسین قربانی | پنجشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴ ب.ظ

    ابن سعد با سند صحیح[[1]] از قرظه بن کعب انصاری روایت می کند که گفت:

    «وقتی که عمر ما را به عراق فرستاد، با ما چند قدمی آمد و گفت: آیا می دانید چرا شما را بدرقه کردم؟ گفتیم: بلی، برای بزرگداشت ما. گفت: علاوه بر آن، شما پیش مردم قریه ای می روید که برای ایشان زمزمه ای به قرآن است؛ مانند زمزمه و صدای زنبور عسل؛ پس آنها را با نقل احادیث مانع نشوید که به آن مشغولشان کنید و قرآن را تنها بگذارید؛ پس روایت از رسول خدا صلی الله علیه وآله را کم کنید که من شریک شمایم.»[[2]]

    همین روایت را ابن عبد البر نیز نقل کرده و اضافه کرده است که قرظه بن کعب گفت: «از آن پس، من هیچ حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل نکردم!»

    دکتر ابو الاشبال الزهیری، محقق کتاب، این روایت را تصحیح کرده است.[[3]]

    ابن کثیر دمشقی می نویسد:

    «چون عمر، ابو موسی را به عراق فرستاد، به او گفت: تو به سوی مردمی می روی که برای ایشان در مساجدشان زمزمه ای به قرآن مانند زمزمه زنبور عسل است؛ پس آنها را به همان حالشان واگذار و به احادیث مشغولشان نکن و من در این موضوع شریک توام. (ابن کثیر گوید:) این منع از حدیث، از عمر معروف است.»[[4]]

    حاکم با سند صحیح[[5]] از ابراهیم بن عبد الرحمن زهری (یکی از صحابه) روایت می کند که گفت: «عمر بن خطاب به ابن مسعود، ابو درداء و ابوذر گفت: این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله چیست؟ و گمان میکنم که او آنها را در مدینه حبس کرد تا آنکه کشته شد.» حاکم سپس روایت را تصحیح کرده و ذهبی نیز در تعلیقش با نظر او موافقت نموده است.[[6]]

    سند این روایت را الشریف حاتم بن عارف العونی نیز صحیح دانسته و تصریح کرده است که صحیح این است که ابراهیم بن عبدالرحمن از عمر شنیده است.[[7]]

    حافظ ابن حجر نیز این حدیث را صحیح دانسته و اضافه کرده است که عمر در مورد حدیث، شدید بود.[[8]]

    عبدالرزاق صنعانی با سند صحیح از زهری از ابو هریره نقل می کند که گفت:

    «هنگامی که عمر به خلافت رسید، گفت: روایت از رسول خدا صلی الله علیه وآله را کم کنید، بجز در آنچه که به آن عمل می شود.

     [زهری گوید:] سپس ابو هریره می گفت: آیا وقتی عمر زنده بود، این احادیث را برایتان نقل می‌کردم؟! نه به خدا سوگند، در آن صورت ابزار خفقان عمر (تازیانه) بر پشتم فرود می‌آمد.»[[9]]

    عبدالله بن عدی متوفای 365 هـ با سند صحیح[[10]] از إسماعیل بن أبی المهاجر متوفای 131 هـ نقل میکند که: «معاویه نهی کرد از اینکه از رسول خدا صلی الله علیه وآله حدیث نقل شود بجز احادیثی که در زمان عمر نقل شده و او آن را پذیرفته باشد. [سپس راوی گوید:] همانا عمر مردم را از نقل حدیث از پیامبر صلی الله علیه وآله می ترساند.»[[11]]

    بیهقی با سند صحیح[[12]] از عروه بن زبیر روایت می کند که گفت:

    «عمر بن خطاب خواست سنت ها را بنویسد؛ پس در این مورد از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله استفتا کرد. پس بر او اشاره کردند که آن را بنویسد. پس عمر آغاز به کار کرد و در آن یک ماه به خدا استخاره می کرد، سپس روزی را صبح کرد که عازم این کار شده بود، پس گفت:

    به درستی که من می خواستم سنن را بنویسم؛ اما مردمی را متذکر شدم که پیش از شما بودند و کتابی نوشتند و سخت بر آن مشغول شدند و کتاب خدا را واگذاشتند و من به خدا قسم، کتاب خدا را هرگز آمیخته به چیزی نمی کنم.»[[13]]

    خطیب بغدادی (متوفای 463 هـ) با سند صحیح[[14]] از قاسم بن محمد بن ابی بکر (متوفای 106 هـ) روایت می کند که: «به عمر بن خطاب خبر رسید که در دست مردم کتاب هایی پیدا شده است؛ پس این مطلب بر عمر ناخوشایند آمد و از آن بدش آمد و گفت: ای مردم، به من خبر رسیده است که در دست شما کتاب هایی پیدا شده است و محبوب ترین آن‌ها نزد خداوند آن کتابی است که از همه مستقیم تر و استوارتر باشد؛ پس کسی در نزدش کتابی نماند بجز اینکه آن را برایم بیاورد تا آنها را ببینم و در موردش نظر دهم.

    [قاسم] گوید: مردم گمان کردند که او می خواهد کتابها را ببیند و بر امری استوار سازد که در آن اختلافی نباشد؛ پس کتابهایشان را آوردند و عمر آنها را آتش زد و سوزاند و سپس گفت: قصه هایی همانند قصه های یهودیان و مسیحیان.»[[15]]

    این در حالی است که احمد بن حنبل در مسندش با سند صحیح (طبق نظر ارنؤوط)[[16]] از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت کرده است که گفت:

    «من هر چیزی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله می شنیدم، می نوشتم و قصد داشتم که آن ها را حفظ کنم؛ پس قریش من را نهی کردند و گفتند: تو هر چیزی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله می شنوی، می نویسی، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله هم بشر است و در حالت غضب و رضایت سخن می گوید! پس من از نوشتن دست کشیدم و آن را به رسول خدا صلی الله علیه وآله یادآور شدم. پس حضرت فرمود:

    بنویس، قسم به کسی که جان من در دست اوست، از من جز حق خارج نمی شود.»[[17]]

     ابن حبان در صحیحش با دو سند روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:

    «خدا بیامرزد مردی را که سخنی از من بشنود و نگاهدارد تا به دیگری برساند.»

    شعیب الارنؤوط در تحقیق کتاب صحیح ابن حبان، یکی از طرقش را صحیح[[18]] و دیگری را حسن[[19]] دانسته است.

    همچنین طبق روایات صحیح اهل سنت، قرآن ظاهر و باطن دارد و سنت همراه آن نازل شده است.

    رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «قرآن در هفت حرف نازل شده است که برای هر آیه‌ای از آن ظاهر و باطنی است.»[[20]]

    این روایت را ابن حبان در صحیحش نقل کرده و شعیب الارنؤوط سندش را حسن دانسته است[[21]] و نیز ابویعلی موصلی در مسندش نقل کرده و سلیم حسین اسد[[22]] و شعیب الارنؤوط سندش را تصحیح کرده اند.[[23]]

    همچنین رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: «بدانید که به من کتاب داده شده و مانند آن همراهش است.»[[24]]

    این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده و شعیب الارنؤوط[[25]] و ألبانی[[26]] سندش را تصحیح کرده اند.

    عبد العزیز بن باز، مفتی سابق عربستان سعودی، درباره ی حدیث فوق می گوید:

    «این حدیث از احادیث صحیح و ثابت از پیامبر صلی الله علیه وآله است و معنی این فرمایش آن حضرت که: «و مانند آن همراهش است» این است که خداوند وحی دیگری به حضرت اعطا کرده اند و آن سنت است که قرآن را تفسیر می کند و معنایش را روشن می سازد.»[[27]]

    البته این کار عمر به احادیث نبوی محدود نبوده و او از مطالعه ی کتاب هایی غیر از قرآن نیز منع می کرد!

    عبد الرزاق با سند حسن[[28]] از ابراهیم نخعی تابعی روایت میکند که گفت:

    «مردی در کوفه در جستجوی کتب دانیال و کتابهای دیگری از این دست بود [تا آنها را بخواند. وقتی این خبر به گوش عمر بن خطاب رسید]، خلیفه دستور داد که آن مرد را بگیرند و نزد او بفرستند. آنگاه که شخص مورد نظر به حضور عمر رسید، عمر با تازیانه او را زد و این آیات را خواند:(( الر تِلْک آیاتُ الْکتَابِ المُبِینِ)) تا اینکه رسید به عبارت: ((وَإِنْ کنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ)) !

    آن مرد [بعدها] گفت: من منظور عمر را فهمیدم؛ لذا به او گفتم: ای امیر مومنان! مرا رها کن، به خدا من تمامی کتابهایی که از این قبیل نزدم است را خواهم سوزاند. عمر بن خطاب نیز [وقتی این سخن را شنید] آن شخص را رها نمود.»[[29]]

     

    [[1]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    سفیان بن عیینة الهلالی: ثقة / بیان بن بشر الأحمسی: ثقة / عامر الشعبی: ثقة / قرظة بن کعب الأنصاری: صحابی

    [[2]] الطبقات الکبرى  ج 6   ص 7 أخبرنا سفیان بن عیینة عن بیان عن الشعبی قال قال قرظة بن کعب الأنصاری أردنا الکوفة فشیعنا عمر إلى صرار فتوضأ فغسل مرتین وقال تدرون لم شیعتکم فقلنا نعم نحن أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال إنکم تأتون أهل قریة لهم دوی بالقرآن کدوی النحل فلا تصدوهم بالأحادیث فتشغلوهم جردوا القرآن وأقلوا الروایة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم امضوا وأنا شریککم

    [[3] ] جامع بیان العلم وفضله، ج 2 ص 998 ح 1904 پی دی اف / قال قرظة فما حدثت بعده حدثنا عن رسول الله صلی الله علیه وآله

    [[4]] البدایة والنهایة  ج 8   ص 107 لما بعث أبا موسى إلى العراق قال له إنک تأتى قوما لهم فى مساجدهم دوى بالقرآن کدوى النحل فدعهم على ما هم علیه ولا تشغلهم بالأحادیث وأنا شریکک فى ذلک هذا معروف عن عمر رضى الله عنه

    [[5]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    محمد بن بالویه النیسابوری: ثقة / محمد بن غالب التمار: ثقة / عفان بن مسلم الباهلی: ثقة / شعبة بن الحجاج العتکی: ثقة / سعد بن إبراهیم القرشی: ثقة / إبراهیم بن عبد الرحمن الزهری: له رؤیة

    [[6]] المستدرک على الصحیحین  ج 1   ص 193 ح 374 و 375 قال الذهبی: على شرطهما / حدثنا أبو بکر محمد بن أحمد بن بالویه ثنا محمد بن غالب ثنا عفان ثنا شعبة وأخبرنی أحمد بن یعقوب الثقفی ثنا محمد بن أیوب أنبأ أبو عمرو الحوضی ثنا شعبة عن سعید بن إبراهیم عن أبیه أن عمر بن الخطاب قال لابن مسعود ولأبی الدرداء ولأبی ذر ما هذا الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم وأحسبه حبسهم بالمدینة حتى أصیب . حدثنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار ثنا محمد بن الحسن بن علی بن بحر البری ثنا عبد الله بن جعفر البرمکی ثنا معن بن عیسى ثنا مالک بن أنس حدثنی عبد الله بن إدریس عن شعبة فذکر الحدیث بإسناده نحوه هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین وإنکار عمر أمیر المؤمنین على الصحابة کثرة الروایة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم فیه سنة ولم یخرجاه

    [[7]] المنهج المقترح لفهم المصطلح، ص 19 إسناده صحیح، فإبراهیم بن عبد الرحمن بن عوف قد سمع من عمر رضی الله عنه علی الصحیح، کما یأتی بیانه،

    [[8] ]  بغیة الرائد فى تحقیق مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 1 ص 376 ح 666 بل هذا صحیح عن عمر من وجوه کثیرة، وکان عمر شدیدا فی الحدیث

     

    [[9] ] مصنف عبد الرزاق  ج 11   ص 262 ح 20496 أخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن الزهری قال قال أبو هریرة لما ولی عمر قال أقلوا الروایة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا فیما یعمل به قال ثم یقول أبو هریرة أفإنکنت محدثکم بهذه الأحادیث وعمر حی أما والله إذا لألفیت المخفقة ستباشر ظهری

    [[10]]  بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    أبو یعلى الموصلی: ثقة / خلف بن هشام البزار: ثقة / حماد بن زید الأزدی: ثقة / رجاء بن أبی سلمة الشامی: ثقة / إسماعیل بن أبی المهاجر القرشی: ثقة

    [[11] ] الکامل فی ضعفاء الرجال  ج 1   ص 19 أخبرنا أحمد بن علی بن المثنى ، ومحمد بن یحیى بن سلیمان قالا: حدثنا خلف بن هشام ، أنبأنا حماد بن زید ، عن رجاء بن أبی سلمة ، أنبأنا إسماعیل بن عبید الله ، أن معاویة نهى أن یحدث عن رسول الله (ص) بحدیث إلا حدیث ذکر على عهد عمر فأقره عمر ، إن عمر کان قد أخاف الناس فی الحدیث عن النبی

    [[12]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    علی بن محمد الأموی: ثقة/ إسماعیل بن محمد الصفار: ثقة / أحمد بن منصور الرمادی: ثقة / عبد الرزاق بن همام الحمیری: ثقة /  معمر بن أبی عمرو الأزدی: ثقة /  محمد بن شهاب الزهری: ثقة / عروة بن الزبیر الأسدی: ثقة

    [[13]] المدخل إلى السنن الکبرى  ج 1   ص 407 ح 731 أخبرنا أبو الحسین بن بشران العدل ببغداد أبنا اسماعیل بن محمد الصفار ثنا أحمد بن منصور الرمادی ثنا عبدالرزاق أبنا معمر عن الزهری عن عروة بن الزبیر أن عمر بن الخطاب رضی الله عنه أراد أن یکتب السنن فاستشار فی ذلک أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم فأشاروا علیه أن یکتبها فطفق عمر یستخیر الله فیها شهرا ثم أصبح یوما وقد عزم الله له قال إنی کنت أردت أن أکتب السنن وإنی ذکرت قوما کانوا قبلکم کتبوا کتبا فأکبوا علیها وترکوا کتاب الله وإنی والله لا ألبس کتاب الله بشیء أبدا

    [[14] ] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    الحسن بن أبی بکر البزاز: ثقة / أحمد بن محمد المتوثی: ثقة / عبد الله بن روح المدائنی: ثقة / شبابة بن سوار الفزاری: صدوق حسن الحدیث / عبد الله بن العلاء الربعی: ثقة / القاسم بن محمد التیمی: ثقة أفضل اهل زمانه

    [[15] ] تقیید العلم للخطیب البغدادی  ج 1   ص 52 أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ، أَخْبَرَنَا أَبُو سَهْلٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زِیَادٍ الْقَطَّانُ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ رَوْحٍ الْمَدَائِنِیُّ، حَدَّثَنَا شَبَابَةُ، حَدَّثَنَا أَبُو زَبْرٍ، حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ، بَلَغَهُ أَنَّهُ قَدْ ظَهَرَ فِی أَیْدِی النَّاسِ کُتُبٌ فَاسْتَنْکَرَهَا وَکَرِهَهَا، وَقَالَ: " أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ بَلَغَنِی أَنَّهُ قَدْ ظَهَرَتْ فِی أَیْدِیکُمْ کُتُبٌ فَأَحَبُّهَا إِلَى اللَّهِ أَعْدَلُهَا وَأَقْوَمُهَا، فَلا یَبْقَیَنَّ أَحَدٌ عِنْدَهُ کِتَابٌ إِلا أَتَانِی بِهِ، فَأَرَى فِیهِ رَأْیِی " قَالَ: فَظَنُّوا أَنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْظُرَ فِیهَا وَیُقَوِّمَهَا عَلَى أَمْرٍ لا یَکُونُ فِیهِ اخْتِلافٌ، فَأَتَوْهُ بِکُتُبِهِمْ فَأَحْرَقَهَا بِالنَّارِ، ثُمَّ قَالَ: " أُمْنِیَةٌ کَأُمْنِیَةِ أَهْلِ الْکِتَابِ؟ "

    [[16] ] مسند أحمد بن حنبل  ج 11 ص 57-58 ح 6510 قال شعیب الأرنؤوط : إسناده صحیح

    [[17]]  حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا یحیى بن سعید عن عبید الله بن الأخنس أنا الولید بن عبد الله عن یوسف بن ماهک عن عبد الله بن عمرو قال کنت أکتب کل شیء أسمعه من رسول الله صلى الله علیه وسلم أرید حفظه فنهتنی قریش فقالوا أنک تکتب کل شیء تسمعه من رسول الله صلى الله علیه وسلم ورسول الله صلى الله علیه وسلم بشر یتکلم فی الغضب والرضا فأمسکت عن الکتاب فذکرت ذلک لرسول الله صلى الله علیه وسلم فقال اکتب فوالذی نفسی بیده ما خرج منی الا حق

    [[18]]  صحیح ابن حبان  ج 1   ص 270 ح 67 قال شعیب الأرنؤوط : إسناده صحیح / أخبرنا أبو خلیفة قال حدثنا مسدد قال حدثنا یحیى بن سعید عن شعبة قال حدثنی عمر بن سلیمان هو ابن عاصم بن عمر بن الخطاب عن عبد الرحمن بن أبان هو ابن عثمان بن عفان عن أبیه قال خرج زید بن ثابت من عند مروان قریبا من نصف النهار فقلت ما بعث إلیه إلا لشیء سأله فقمت إلیه فسألته فقال أجل سألنا عن أشیاء سمعناها من رسول الله صلى الله علیه وسلم رحم الله امرأ سمع منی حدیثا فحفظه حتى یبلغه غیره فرب حامل فقه إلى من هو أفقه منه ورب حامل فقه لیس بفقیه ثلاث خصال لا یغل علیهن قلب مسلم إخلاص العمل لله ومناصحة أولاة الأمر ولزوم الجماعة فإن دعوتهم تحیط من ورائهم

    [[19]] صحیح ابن حبان  ج 1   ص 271 ح 68 قال شعیب الأرنؤوط : إسناده حسن / أخبرنا الحسن بن سفیان قال حدثنا صفوان بن صالح قال حدثنا الولید بن مسلم قال حدثنا شیبان قال حدثنی سماک بن حرب عن عبد الرحمن بن عبد الله عن أبیه ابن مسعود أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال رحم الله من سمع منی حدیثا فبلغه کما سمعه فرب مبلغ أوعى له من سامع

    [[20]] أُنْزِلَ الْقُرْآنُ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ، لِکُلِّ آیةٍ مِنْهَا ظَهْرٌ وَبَطْنٌ

    [[21]] صحیح ابن حبان  ج 1 ص 276 ح 75 قال الأرنؤوط: إسناده حسن

    [[22]] مسند ابی یعلی الموصلی ، ج 9 ص 80 ح 5149 سایت شامله / قال حسین سلیم أسد: إسناده صحیح

    [[23]] مسند احمد بن حنبل ، ج 7 ص 284 ح 4252 سایت شامله / وأخرجه أبو یعلى ... عن عبد الله بن مسعود ... وإسناده صحیح علی شرط مسلم

    [[24]] أَلَا إِنِّی أُوتِیتُ الْکِتَابَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ، أَلَا إِنِّی أُوتِیتُ الْقُرْآنَ وَمِثْلَهُ مَعَهُ

    [[25]] مسند احمد بن حنبل ، ج 28 ص 410-411 ح 17174 قال الارنؤوط: إسناده صحیح

    [[26]] الحدیث حجة بنفسه فی العقائد والأحکام ، ص 5 قال الألبانی: رواه أبو داود والترمذی والحاکم وصححه وأحمد بسند صحیح

    [[27]] مجموع فتاوی ابن باز ، ج 25 ص 58 سایت شامله / هذا حدیث من الأحادیث الصحیحة الثابتة عن رسول الله صلى الله علیه وسلم، ومعنى (ومثله معه) یعنی أن الله أعطاه وحیًا آخر وهو السنة التی تفسر القرآن وتبین معناه

    [[28]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    إسماعیل بن عبد الله البصری: ثقة / عبد الله بن عون المزنی: ثقة / إبراهیم النخعی: ثقة

    [[29]] مصنف عبد الرزاق  ج 6   ص 114 ح 10166 أخبرنا عبد الرزاق قال أخبرنا إسماعیل بن عبد الله عن بن عون عن إبراهیم النخعی قال کان یقول بالکوفة رجل یطلب کتب دانیال وذاک الضرب فجاء فیه کتاب من عمر بن الخطاب أن یرفع إلیه فقال الرجل ما أدری فیما رفعت فلما قدم على عمر علاه  بالدرة  ثم جعل یقرأ علیه ( الر تلک آیات الکتاب المبین ) حتى بلغ ( الغافلین ) قال فعرفت ما یرید فقلت یاأمیر المؤمنین دعنی فوالله ماأدع عندی شیئا من تلک الکتب إلا حرقته قال ثم ترکه

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی