پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بخش سوم: ایمان امیرالمومنین علیه السلام

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۳۲ ب.ظ

    بخش سوم: ایمان امیر المومنین علیه السلام

    امیرالمومنین g در بالاترین مرتبه ی ایمان قرار داشتند که در اینجا شواهدش را مطرح می کنیم.

    یکم: حضرت علی g نخستین مسلمان

    ابن حجر عسقلانی در شرح حال امیر المومنین g می نویسد:

    «علی بن ابی طالب g: کُنیه اش ابو الحسن بود و بنا بر نظر بیشتر اهل علم، اولین نفر از مردم بود که اسلام آورد.»[1] 

    ابن عبد البر می نویسد:

    «از سلمان، ابو ذر، مقداد، خباب، جابر بن عبدالله، ابو سعید خدری و زید بن ارقم روایت شده است که علی بن ابی طالب g اول کسی بود که اسلام آورد و این ها او را بر دیگران برتری می دادند.»[2]

    عبدالرحمن سیوطی می نویسد:

    « علی g، یکی از ده نفری است که به بهشت بشارت داده شده است ... او نخستین خلیفه از بنی هاشم و پدر دو نوه رسول خدا n و از اولین مسلمانانی است که در همان ابتدا اسلام آورد؛ بلکه ابن عباس، انس، زید بن ارقم، سلمان فارسی و گروهی گفته اند که علی g نخستین مسلمان بوده است و برخی نقل کرده اند که بر این مطلب اجماع وجود دارد.»[3]

    ابن حجر هیتمی نیز همین سخن را تکرار کرده است.[4]

    شاه ولی الله دهلوی نیز گفته است:

    «و از آن جمله آنکه عنایت الهی جل وعلا در صغر سن شامل حال او گشت و آن حضرت n تکفل وی بر خود گرفتند و از این جهت اسلام او و نمازگزاردن او با جناب مقدس نبوی n پیش از اوان بلوغ بوده است و بسیاری از صحابه و تابعین به آن رفته اند که وی اول مسلمان است بعد خدیجه B [5]

    با اسانید معتبر از زید بن ارقم، ابن عباس، سعد بن ابی وقاص ، سلمان فارسی، ابو موسی اشعری، ابو رافع، امیرالمومنین g و حضرت رسول n روایت شده است که حضرت علی g نخستین کسی بود که اسلام آورد -که بعضی از اسنادش را در همین کتاب آورده ایم-.

    دوم: مشخص شدن ایمان والای امیرالمومنین g در جنگ احد

    در جنگ احد که خداوند مسلمانان را آزمایش کرد تا مؤمنین از ایشان را از غیر مؤمنینشان مشخص کند، امیرالمومنین g بر خلاف دیگر صحابه تا آخر در کنار پیامبر n در معرکه ماند و رشادت کرد.[6]

    خداوند در قرآن کریم می فرماید:

    P وَمَا أَصَابَکمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّـهِ وَلِیعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ.O

    «و آنچه (در روز احد،) در روزی که دو دسته (= مؤمنان و کافران) با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهی) بود؛ و برای این بود که مؤمنان را مشخص کند [7]  

    سوم: آیه ی أَفَمَن کانَ مُؤْمِنًا

    از آیاتی که درباره ی ایمان امیرالمومنین g نازل شده، آیه ی 18 سوره ی سجده است که می فرماید:

    Pأَفَمَن کانَ مُؤْمِنًا کمَن کانَ فَاسِقًا ۚ لَّا یسْتَوُونَ.O

    «آیا کسی که با ایمان باشد همچون کسی است که فاسق است؟! نه، هرگز این دو برابر نیستند.»[8]

    این آیه درباره ی حضرت علی g و ولید بن عقبه نازل شده است، آنگاه که بینشان سخنی شد و ولید گفت: من از تو زبان آورتر، نیزه‌ ام تیزتر و در عقب نشاندن صف دشمن تواناترم. حضرت علی g فرمود: ساکت شو که تو فاسقی بیش نیستی. پس خداوند این آیه را نازل نمود.

    ابو المظفر سمعانی متوفای 489 هـ نیز در تفسیرش می نویسد:

    «بیشتر مفسرین بر این عقیده هستند که این آیه در حق علی g و ولید بن عقبه بن ابی معیط نازل شد و بعضی از آن ها گفته اند: عقبه، و اولی صحیح تر است... .»[9]

    نزول این آیه در حق حضرت علی g و ولید بن عقبه، چندین سند دارد که یکدیگر را تقویت می کنند.

    سند اول: واحدی در تفسیرش[10] با سند قوی.

    شمس الدین ذهبی بعد از نقل این روایت می گوید:

    «می گویم: سند روایت قوی است، ولی سیاق آیه دلالت می کند که ولید بن عقبه در میان اهل آتش است.»[11]

    سند دوم: ابن عساکر در تاریخش[12] با سند معتبر.[13]

    سند سوم: ابن عساکر در تاریخش از ابو صالح از ابن عباس.[14]

    چهارم: آیه ی سقایة الحاج

    نقل شده است که عباس بن عبدالمطلب به جهت عهده ‌داری آب دادن به حاجیان و طلحه بن شیبه به جهت کلیدداری کعبه و عمارت مسجدالحرام بر یکدیگر فخر می‌فروختند. آن دو با ورود حضرت علی g نزد خود، ایشان را در این باره داور قرار دادند. حضرت خود را به سبب سبقت در ایمان میان مردان این امت، هجرت و جهاد در راه خدا و نماز گزاردن به سوی دو قبله با پیامبرn برتر از هر دو خواند.

    عباس و طلحه خصومت میان خود و تفاخر امیرالمومنین g بر خویش را نزد پیامبر n بردند. ایشان سکوت کرد تا آیه ی 19 سوره توبه نازل شد که فرمود:

    P أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ ۚ لَا یَسْتَوُونَ عِندَ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.O

    «آیا سیراب کردن حجاج، و آباد ساختن مسجد الحرام را، همانند (عمل) کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، و در راه او جهاد کرده است؟! (این دو،) نزد خدا مساوی نیستند! و خداوند گروه ظالمان را هدایت نمی‌کند!»

    نزول این آیه در حق حضرت علی g، در کتب اهل سنت از دو نفر از صحابه و چهار نفر از تابعین روایت شده که سند روایات تابعین، معتبر است و حکم مرفوع (روایت نبوی) را دارد.

    عبدالرحمن سیوطی می نویسد:

    «روایات سبب نزول آیات اگر از تابعی نقل شود، حکم مرفوع را دارد و پذیرفته می شود؛ البته اگر سند تا تابعی صحیح باشد و شخص تابعی از ائمه ی تفسیری باشد که تفسیر را از صحابه اخذ کردند؛ مانند مجاهد، عکرمه و سعید بن جبیر یا اینکه روایت مرسلش به کمک روایت مرسل دیگری کمک داده شود و از این قبیل.»[15]

    دکتر احمد عمر هاشم، از اساتید علوم حدیث الازهر، می گوید:

    «از جمله احادیث مقطوعی که حکم مرفوع دارند، سخن تابعی در سبب نزول [آیات قرآن] است.»[16]

    نکته ی دیگر اینکه طبق منهج ألبانی در کتاب سلسلة الاحادیث الصحیحة، اگر حدیثی دو طریق داشت: یکی حسن مرسل و دیگری ضعیف مرفوع، آن حدیث با مجموع دو طریقش حسن میشود.[17]وی همچنین روایتی را صحیح دانسته که یک طریقش مرسل صحیح و دیگری مرفوع ضعیف است.[18]

    عبدالله بن عباس

    سیوطی از ابوبکر ابن مردویه اصفهانى (متوفای 410 هـ) نقل می کند که وی از ابن عباس روایت کرده است که در تفسیر آیه ی سقایة الحاج گفت: «درباره ی علی بن ابی طالب g و عباس نازل شد.»[19]

    انس بن مالک

    ابن شاهین (متوفای 385 هـ) قضیه ی تفاخر عباس، شیبه و حضرت علی g و نزول این آیه را با سندش از انس بن مالک روایت کرده و سپس گفته است: «علی g در این فضیلت، تنها است و کسی در آن با او شریک نیست.»[20]

    محمد بن کعب القُرظی

    طبری در تفسیرش با سند حسن[21] از محمد بن کعب القُرظی (متوفای 118 هـ) روایت کرده است که میگفت: «طلحه بن شیبه، عباس بن عبدالمطلب و علی بن ابی طالب g تفاخر می کردند، پس طلحه گفت: من کلید‌دار کعبه هستم و اگر بخواهم می توانم در آن بمانم. عباس گفت: من مسئول آبرسانی به حاجیان هستم و اگر بخواهم می‌توانم بروم در مسجد بمانم. علی g فرمود:

    من نمی‌دانم شما چه می‌گویید؟ من شش ماه قبل از بقیه مردم به سوی قبله نماز خواندم و من صاحب جهاد (پرچمدار و جلودار لشکر در جنگها) هستم؛ پس خداوند این آیه را نازل فرمود.»[22]

    حسن بصری

    عبدالرزاق بن همام این قضیه را به صورت خیلی مختصر با سند صحیح[23] از حسن بصری نقل کرده است.[24]

    عامر الشعبی

    عبدالرزاق با سند صحیح[25] از عامر شعبی روایت کرده است که گفت: «این آیه در حق علی g و عباس نازل شد، هنگامی که در مورد آن سخن می کردند.»[26]

    ابن ابی حاتم نیز این روایت را در تفسیرش نقل کرده و محقق کتاب (دکتر عیادة بن أیوب الکبیسی) سندش را حسن دانسته است.[27]

    السدی الکبیر

    طبری در تفسیرش با سند حسن[28] از السدی الکبیر (متوفای 127 هـ) همین مطلب را روایت کرده است.[29]

    پنجم: آیه نجوا

    در سوره مجادله، آیه 12 می خوانیم:

    P یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةً ذالِکَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ.O

    «اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که مى خواهید با پیامبر نجوا کنید [و سخنان درگوشى بگویید]، قبل از آن صدقه اى [در راه خدا] بدهید؛ این براى شما بهتر و پاکیزه تر است. و اگر توانایى نداشته باشید، خداوند آمرزنده و مهربان است.»

    تنها کسی که به این آیه عمل نمود و تنها مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا» در این آیه شد، حضرت علی g بود که تمام دارایی اش را که یک دینار بود، به ده درهم تقسیم کرد و ده مرتبه با پیامبر n نجوا نمود و چون پولش تمام شد، خداوند این آیه را نازل کرد:

    P أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ.O

    «آیا نگران شدید از این که پیش از نجوایتان صدقه‌هایى بپردازید [و مالتان کم شود]؟ حال که چنین نکردید و خداوند از شما درگذشت. پس نماز به پا دارید و زکات بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید و خداوند به آنچه مى‌کنید، آگاه است.»[30]

    با توجه به این دو آیه و روایاتی که در شأن نزول این آیات در کتب اهل سنت آمده، روشن می شود که نجوا با پیامبر n به اندازه ی یک درهم هم برای صحابه اهمیت و ارزش نداشته است و تنها کسی که در این امتحان الهی سربلند بیرون آمد، امیرالمومنین g  بود که تمام دارایی اش را صرف نجوا با حضرت کرد؛ چرا که  آنقدر عشق مناجات با حضرت رسول n را داشت که در روایتی با سند حسن[31] در سنن ترمذی که خودش نیز تحسینش کرده، از جابر نقل شده است که گفت:

    «رسول خدا n در روز طائف، علی g را صدا نمود و با او نجوا نمود. مردم گفتند: نجوای پیامبر n با پسر عمویش طولانی شد. رسول خدا n فرمود: من با او نجوا ننمودم؛ بلکه خداوند با او نجوا نمود.»[32]

    این روایت چندین سند دیگر نیز دارد؛ از جمله روایت ابن عساکر از طریق عمار الذهبی از ابی الزبیر از جابر[33] که سندش طبق حکم برنامه جوامع الکلم، معتبر است.[34]

    همچنین روایت دیگر ابن عساکر از طریق اعمش از ابی الزبیر از جابر[35] که آن هم سندش معتبر است.[36]

    در ادامه، روایات مربوط به نزول آیه ی نجوا را از کتب اهل سنت می آوریم.

    روایت علی بن علقمه از حضرت علی g

    علی بن علقمه از حضرت علی بن ابى طالب g روایت کرده است که فرمود: «چون آیه P یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَةًO نازل شد، پیامبر n به من فرمود: چه مى‏گویى، آیا یک دینار کافى است؟ گفتم: طاقت آن را ندارند. فرمود: نصف دینار چطور؟ گفتم: طاقت آن را ندارند. فرمود: پس چقدر؟ گفتم: یک جو. فرمود: تو زاهد هستى. پس نازل شد: Pأَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍO على g گوید: به وسیله من به این امت تخفیف داده شد.»[37]

    این روایت را نسائی[38] و ترمذی در سننشان نقل کرده اند و ترمذی سندش را تحسین کرده[39] و نیز ابن حبان[40] و ضیاء مقدسی در صحیح هایشان نقل کرده اند و محقق کتاب الاحادیث المختاره، دکتر عبدالملک بن دهیش سندش را حسن دانسته است.[41]

    شاید از این روایت چنین برداشت شود که چون حضرت علی g بیش از یک جو برای صدقـه دادن نمیتوانست پرداخت کند، لذا خداوند این شرط را به خاطر آن حضرت برداشت! اما چنین برداشتی به یقین نادرست است؛ زیرا خداوند در خود آیه اعلام کرده است که بر فقیران تکلیفی نیست و خداوند نیز از قبل میدانست حضرت علی g قدرت پرداخت چه مقدار صدقه را دارد و لذا منسوخ کردن آن بدون رخ دادن هیچگونه اتفاقی، کاری بدون حکمت و دور از شأن خالق حکیم و عالم است.

     تنها چیزی که از این روایت به دست می آید، برداشته شدن این شرط به خاطر حضرت علی g است؛ اما روایت از بیان جزئیات ماجرا ساکت است.

    روایت مجاهد از ابن ابی لیلی از حضرت علی g

    مجاهد از عبدالرحمن بن ابی لیلی و او از حضرت علی g نقل می کند که فرمود: «آیه ای در کتاب خدا است که هیچ کسی غیر از من به آن عمل ننمود و آن آیه ی نجوی است:P یَأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةًO فرمود: من یک دینار پول داشتم که آن را به ده درهم تقسیم کرد و به وسیله آن با رسول خدا n نجوا کردم و من هر گاه که با پیامبر n نجوا می کردم، درهمی را صدقه می دادم؛ سپس آیه نسخ شد و کسی جز من به آن عمل نکرد؛ پس نازل شد:Pءَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍO»[42]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر او موافقت نموده است. برنامه جوامع الکلم نیز حکم به حسن بودن سندش داده است.[43]

    دکتر محمد بن ظافر الشهری نیز سند این روایت را تحسین کرده و آن را باعث تقویت طرق دیگر و رفع اشکال ارسال مجاهد در آن طرق دانسته است.[44]

    روایت لیث از مجاهد از حضرت علی g

    ابن ابی شیبه با سند معتبر[45] از لیث از مجاهد و او بدون ذکر واسطه از حضرت علی g همانند روایت قبلی را نقل کرده است، با این تفاوت که حضرت علی g همه ی ده درهمشان را تصدق کردند و تمام شد؛ یعنی ده مرتبه نجوا کردند.[46]

    روایت ایوب از مجاهد از حضرت علی g

    عبدالرزاق بن همام با سند صحیح[47] از مجاهد نقل کرده است که علی g فرمود: کسی جز من به این آیه عمل نکرد تا اینکه منسوخ شد. راوی گوید: به گمانم گفت که [نسخ شدنش] ساعتی طول نکشید.[48]

    اینکه منسوخ شدن آیه ساعتی طول نکشیده باشد _که خود راوی با حالت تردید نقل می کند _ ، خلاف روایاتی است که بیان میکند حضرت علی g دینارشان را به ده درهم تقسیم کردند و به وسیله ی آنها چندین بار و طبق روایتی تا تمام شدن درهم هایشان نجوا کردند.

    توبیخ خداوند در آیه ی ناسخ نیز گواه این مدعاست که صحابه به اندازه ی کافی فرصت برای نجوا کردن داشتند؛ اما از دلشان نیامد که به خاطر نجوا کردن با رسول خدا n پول خرج کنند.

    روایت سلیمان از مجاهد (متوفای 102 هـ)

    عبدالرزاق با سند صحیح[49] از مجاهد نقل می کند که در تفسیر آیه ی نجوا گفت:

    «به صحابه فرمان داده شد که کسی با پیامبر n نجوا نکند مگر اینکه صدقه ای بدهد؛ پس اولین کسی که صدقه داد و با حضرت مناجات نمود، علی بن ابی طالب g بود و کسی غیر از او نجوا نکرد و سپس آیه رخصت نازل شد.»[50]

    روایت ابن ابی نجیح از مجاهد

    شبیه روایت قبلی را طبری در تفسیرش[51] با سند صحیح[52] از طریق ابن ابی نجیح از مجاهد نقل کرده است.

    روایت سفیان از عاصم الاحول (متوفای 142 هـ)

    «سفیان بن عیینه از عاصم الاحول نقل می کند که گفت: هنگامی که آیه ی نجوا نازل شد، اولین کسی که با پیامبر n مناجات کرد، علی بن ابی طالب g بود که یک دینار صدقه داد و آیه ی رخصت نازل شد.»

    ابن حجر عسقلانی بعد از نقل آن می گوید: «این روایت مرسل است و رجالش همگی ثقه هستند.»[53]

    روایت ابن جریج مکی (متوفای 150 هـ)

    قاسم بن سلام با سند صحیح[54] از ابن جریج مکی در تفسیر این آیه روایت کرده است که گفت: «[صحابه] نهی شدند از اینکه با پیامبر n نجوا کنند تا اینکه صدقه بدهند و کسی جز علی بن ابی طالب g با آن حضرت نجوا نکرد و ایشان دیناری صدقه داد و سپس آیه ی رخصت نازل شد.»[55]

    نکته: با جمع بین روایاتی که گفته: «حضرت علی g یک دینار صدقه دادند» با روایاتی که گفته: «یک دینار را به ده درهم تقسیم کردند» روایت ابن ابی شیبه از طریق لیث از مجاهد تأیید می شود که گفته بود: «حضرت علی g تمام ده درهم را صرف مناجات با پیامبر nکردند و تمام شد.»

    دلالت آیه بر فضیلت بزرگ برای امیرالمومنین g

    علم الدین سخاوی (متوفای 643 هـ) که ذهبی از او با عناوینی چون «الشیخ الإمام العلامة شیخ القراء والأدباء» یاد کرده[56]، می گوید:

    «پس اگر گفته شود: چه فائده ای داشت امر به دادن این صدقه و نسخش قبل از عمل به آن؟ می گویم: ستایش بندگان با: 1. رحمت خدا برای آن ها، 2. اظهار نیکی به آن ها و 3. متمایز نمودن یک ولی از اولیائش (با فضلش) که [این ها را] فقط برای علی g قرار داد.»[57]

    علاء الدین البغدادی، مشهور به خازن (متوفای 725 هـ) می نویسد:

    «پس اگر بگویی: در آیه منقبت عظیمی برای علی بن ابی طالب g است؛ چون به آن کسی غیر او عمل نکرد، می گویم: همانطور است که گفتی و در آن طعن برای غیر او از صحابه نیست؛ به این جهت که وقت وسعت نیافت تا به این آیه عمل کنند و اگر وسعت وقت اجازه میداد، صحابه از عمل به آن تخلف نمی کردند.»[58]

    می گویم: گویا محبت صحابه چنان چشم و گوش بعضی ها را بسته است که توبیخ خداوند در آیه رخصت که نشان می دهد خداوند به اندازه ی کافی به صحابه مهلت داده بود و نیز روایات ده بار صدقه دادن امیرالمومنین g که نشان می دهد آیه ی رخصت، سه الی ده روز یا بیشتر بعد از نزول آیه ی نجوا نازل شده را ندیده اند! 

    ششم: امیرالمومنین g ملاک تشخیص مؤمن از منافق

    امیر مومنان g در چنان مرتبه ای از ایمان قرار داشت که از جانب پیامبر n ملاک تشخیص مؤمن از منافق قرار گرفت.

    مسلم در صحیحش از حضرت علی g روایت کرده است که فرمود:

    « قسم به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از پیامبر n شنیدم که فرمود: ای علی! تو را دوست نمیدارد مگر مؤمن و دشمن نمیدارد مگر منافق.»[59]

    در کتاب فضائل الصحابه احمد با سند صحیح از ابو سعید خدری[60] و با سند حسن از جابر بن عبدالله انصاری (طبق نظر دکتر وصی الله بن محمد عباس) [61]روایت شده است که گفتند: «ما همواره منافقین انصار را تنها از بغضشان نسبت به علی g می شناختیم.»

    ابن حجر عسقلانی در شرح «حدیث رایت» که در بحث جنگ خیبر مطرح شد، دلیل اینکه محبت امیرالمومنین g علامت ایمان و بغضشان علامت نفاق شد را تبعیت مطلق آن حضرت از پیامبر n بیان می کند:

    «در هر دو حدیث آمده است که علیg خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست میدارند. منظور پیامبر n از این سخن، وجود حقیقت محبت [در علی g] است و الا همه ی مسلمانان در مطلق این صفت با علی g مشترک می شوند. و در این حدیث اشاره است به آیه ی P بگو اگر خدا را دوست دارید، پس مرا تبعیت کنید تا خداوند شما را دوست بداردO (آل عمران: 31) پس گویا این حدیث اشاره میکند به اینکه علیg در همه حال پیرو رسول خدا n بوده است تا اینکه به صفت محبت خدا برای او موصوف گشت و به این دلیل محبتش (محبت علی g) نشانه ی ایمان و بغضش نشانه ی نفاق است، همانطور که مسلم از خود علی g روایت کرده است که گفت: "قسم به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، از پیامبر خدا n شنیدم که فرمود: ای علی! تو را دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمیدارد تو را مگر منافق" و برای آن شاهدی از حدیث ام سلمه نزد احمد وجود دارد و سومی اش نیز حدیث سهل بن سعد است.»[62] 

    هفتم: عبادت بودن نگاه کردن به امیرالمومنین g

    امیر مؤمنان g به چنان مرتبه ای از ایمان رسیدند که رسول خدا n در روایت متواتر فرمودند:

    «نگاه کردن به علی g عبادت است»

    حاکم نیشابوری دو تا از سند های آن را تصحیح کرده است:

         «از ابو سعید خدری از عمران بن حصین از رسول خدا n روایت شده است که فرمود: نگاه کردن به علیg عبادت است. این حدیث سندش صحیح و شواهدش از عبد الله بن مسعود نیز صحیح است.»[63]

    سیوطی و ابن حجر هیتمی نیز یکی از اسانید آن را حسن دانسته اند.[64]

    محمد بن جعفر الکتانی در کتابش که مختص احادیث متواتر است، این حدیث را آورده و گفته که از یازده نفر از صحابه نقل شده و سپس از سیوطی نقل کرده است که این روایت با این تعداد راوی، از دیدگاه عده ای متواتر محسوب می شود.[65]

    مناوی نیز از سیوطی همین سخن را نقل کرده است.[66]

     سیوطی و دیگران با دیدن یازده سند از اسناد آن، حکم به تواتر کرده اند، در حالی که این روایت از هجده نفر از اصحاب با سند های متعدد نقل شده است.[67]

    هشتم: خوابیدن در بستر پیامبر n و فروختن جان برای رضای خدا

    از موارد دیگری که میزان دین و ایمان امیر مومنان g را مشخص می کند، خوابیدن در بستر پیامبر n در لیلة المبیت است که قبلا در مبحث شجاعت حضرت، در مورد آن سخن گفتیم.

    نهم: امام علی g، رأس و امیر مؤمنان در قرآن

    سخن آخر در این باب اینکه، ابن عباس می گوید:

    «هیچ Pیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا Oدر قرآن نیست مگر اینکه علی g رأس آن، امیر آن و شریف آن است و خداوند در چندین آیه از قرآن، اصحاب پیامبر n را مورد عتاب قرار داده؛ اما از علی g جز به نیکی یاد نکرده است.»

    این روایت با چندین سند از او نقل شده است:

    سند اول: ابن ابی حاتم در تفسیرش[68] و ضیاء الدین مقدسی حنبلی در صحیحش[69] با سند معتبر.[70]

    سند دوم: ابن عساکر در تاریخش[71] با سند معتبر در متابعات و شواهد[72] از طریق مجاهد از ابن عباس.

    سند سوم: ابن عساکر در تاریخش از طریق عطاء از ابن عباس.[73]

    سند چهارم: ابن عساکر در تاریخش از طریق عکرمه از ابن عباس.[74]

     

    [[1]] الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4 ص 564 رقم 5692  علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف القرشی الهاشمی أبو الحسن أول الناس إسلاما فی قول کثیر من أهل العلم

    [[2]] الاستیعاب، ج 3 ص 1090  وروى عن سلمان وأبى ذر والمقداد وخباب وجابر وأبى سعید الخدرى وزید بن الأرقم أن على بن ابى طالب رضى الله عنه أول من أسلم وفضله هؤلاء على غیره

    [[3]] تاریخ الخلفاء، ج 1 ص 166  وعلی رضی الله عنه أحدالعشرة المشهود لهم بالجنة ... وهو أول خلیفة من بنی هاشم وأبو السبطین أسلم قدیما بل قال ابن عباس وأنس وزید بن أرقم وسلمان الفارسی وجماعة إنه أول من أسلم ونقل بعضهم الإجماع علیه.

    [[4]] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2 ص 351

    [[5]] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج 4 ص 343

    [[6]] مدارک پایداری و رشادت امیرالمومنین g در جنگ احد، قبلا در بحث شجاعت حضرت مطرح شد.

    [[7]] آل عمران: 166

    [[8]] سجده: 18

    [[9]] تفسیر السمعانی، ج 4 ص 251 قوله تعالى : ( ^ أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا ) أکثر المفسرین أن الآیة نزلت فی علی بن أبی طالب والولید بن عقبة بن أبی معیط ، وذکر بعضهم : عقبة ، والأصح هو الأول . قال الولید : أنا أحد منک سنانا ، وأبسط منک لسانا ، وأملأ منک للکتیبة . فقال له علی : اسکت ، إنما انت فاسق ، فانزل الله تعالى هذه الآیة .

    [[10]] أسباب النزول - ت الحمیدان، ص 349-350 أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَصْفَهَانِیُّ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَافِظُ قَالَ: أَخْبَرَنَا إِسْحَاقُ بْنُ بَنَانٍ الأنماطی قال: أخبرنا حُبَیْشُ بْنُ مُبَشِّرٍ الفقیه قال: أخبرنا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ موسى قال: أخبرنا ابْنُ أَبِی لَیْلَى، عَنِ الْحَکَمِ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ الْوَلِیدُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ أَبِی مُعَیْطٍ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ - رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ - أَنَا أَحَدُّ مِنْکَ سِنَانًا، وَأَبْسَطُ مِنْکَ لِسَانًا، وَأَمْلَأُ لِلْکَتِیبَةِ مِنْکَ؛ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ: اسْکُتْ فَإِنَّمَا أَنْتَ فَاسِقٌ، فَنَزَلَ: {أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا لَا یَسْتَوُونَ} قَالَ: یَعْنِی بِالْمُؤْمِنِ عَلِیًّا، وَبِالْفَاسِقِ الْوَلِیدَ بْنَ عُقْبَةَ.

    [[11]] سیر أعلام النبلاء، ج 3 ص 415 روى ابن أبی لیلى عن الحکم عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال قال الولید بن عقبة لعلی أنا أحد منک سنانا وأبسط لسانا وأملأ للکتیبة فقال علی اسکت فإنما أنت فاسق فنزلت ( أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا ) السجدة 18 قلت إسنادة قوی لکن سیاق الآیة یدل على أنها فی أهل النار .

    [[12]] تاریخ مدینة دمشق، ج 63 ص 235 (ح 68881) أخبرنا أبو منصور بن زریق أخبرنا أبو بکر الخطیب أخبرنا أبو الحسن بن رزقویه أخبرناه محمد بن عبد الله الشافعی حدثنا أبو إسماعیل الترمذی حدثنا عبد الله بن صالح حدثنا ابن لهیعة عن عمرو بن دینار عن عبد الله بن عباس فی قوله ( أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستوون ) قال أما المؤمن فعلی بن أبی طالب والفاسق عقبة بن أبی معیط وذلک لسباب کان بینهما فأنزل الله ذلک

    [[13]] بررسی سند روایت:

    عبد الرحمن بن محمد الشیبانی: صدوق حسن الحدیث / الخطیب البغدادی: ثقة حجة / محمد بن أحمد البزار: ثقة متقن / محمد بن عبد الله الشافعی: ثقة مأمون / محمد بن إسماعیل السلمی: ثقة حافظ / عبد الله بن صالح الجهنی: صدوق، فی حفظه شیء، حسن الحدیث فی المتابعات، فقد وثقه عبدالملک بن شعیب بن اللیث، وابن معین، وأبو هارون الخریبی، وکان أبو حاتم الرازی حسن الرأی فیه، یدافع عنه ، وقال أبو زرعة الرازی: حسن الحدیث ... . تحریر تقریب التهذیب، ج 2 ص 222 رقم 3388  / عبد الله بن لهیعة الحضرمی: توثیقش گذشت. / عمرو بن دینار الجمحی: ثقة ثبت / عبد الله بن العباس القرشی: صحابی.

    [[14]] تاریخ مدینة دمشق، ج 63 ص 235 (ح 68880) أخبرنا أبو منصور بن خیرون أخبرنا وأبو الحسن بن سعید حدثنا أبو بکر الخطیب أخبرنا محمد بن أحمد بن رزق أخبرنا نوح بن خلف البجلی حدثنا أبو مسلم الکجی حدثنا حجاج حدثنا حماد ح وأخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی أخبرنا أبو القاسم بن مسعدة أخبرنا أبو القاسم السهمی أخبرنا أبو أحمد بن عدی أخبرنا أبو یعلى هو الموصلی حدثنا إبراهیم بن الحجاج حدثنا حماد بن سلمة عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس أن الولید بن عقبة قال لعلی بن أبی طالب ألست أبسط منک لسانا وأحد منک سنانا وأملا منک حشوا وفی حدیث أبی یعلى جسدا فی الکتیبة فقال له علی اسکت فإنک فاسق ثم اتفقا فقالا فأنزل الله (أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستوون) زاد أبو یعلى یعنی علیا والولید الفاسق وقیل إنه نزلت فی أبیه

    [[15]] الإتقان فی علوم القرآن، ج 1 ص 94  و لباب النقول، ج 1 ص 15 ما تقدم أنه من قبیل المسند من الصحابی إذا وقع من تابعی فهو مرفوع أیضا لکنه مرسل فقد یقبل إذا صح السند إلیه وکان من أئمة التفسیر الآخذین عن الصحابة کمجاهد وعکرمة وسعید بن جبیر أو اعتضد بمرسل آخر ونحو ذلک

    [[16]] قواعد اصول الحدیث، ص 140  ومن المقطوع الذی به حکم المرفوع قول التابعی فی سبب النزول

    [[17]] سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج 3 ص 416-417 ح 1431 " أربع رکعات قبل الظهر یعدلن بصلاة السحر ". رواه ابن أبی شیبة ... وهذا إسناد مرسل حسن ... وللحدیث شاهد ...ابن عمر مرفوعا به وزاد: " بعد الزوال ". وهذا إسناد ضعیف ... فالحدیث عندی حسن بمجموع الطریقین، والله أعلم.

    [[18] ] سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج 5 ص 164 ح 2130  ... عن أبی أیوب مرفوعا. قلت: وهذا إسناد ضعیف... لکن له شاهد مرسل قوی، قال ابن سعد (1 / 372) ... قلت: وهذا إسناد صحیح مرسل، رجاله کلهم ثقات رجال البخاری.

    [[19]] الدر المنثور، ج 4 ص 145 وأخرج ابن مردویه عن ابن عباس رضی الله عنهما ( أجعلتم سقایة الحاج وعمارة المسجد الحرام ) الآیة قال : نزلت فی علی بن أبی طالب والعباس رضی الله عنه

    [[20]] شرح مذاهب أهل السنة،ج 1 ص 185-186 حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمِصْرِیُّ، ثنا جَبْرُونُ بْنُ عِیسَى، ثنا یَحْیَى بْنُ سُلَیْمَانَ الْقُرَشِیُّ الْحَفَرِیُّ، عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ أَبِی مَعْمَرٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنَّهُ قَالَ: قَعَدَ عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَشَیْبَةُ صَاحِبُ الْبَیْتِ یَفْتَخِرَانِ. فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ: أَنَا أَشْرَفُ مِنْکَ، أَنَا عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ وَوَصِیُّ أَبِیهِ، وَسَاقِی الْحَجِیجِ. فَقَالَ لَهُ شَیْبَةُ: أَنَا أَشْرَفُ مِنْکَ، أَنَا أَمِینُ اللَّهِ عَلَى بَیْتِهِ، وَخَازِنُهُ، أَفَلا أَمَّنَکَ کَمَا أَمَّنَنِی؟ فَهُمَا فِی ذَلِکَ یَتَشَاجَرَانِ، حَتَّى أَشْرَفَ عَلَیْهِمَا عَلِیُّ،فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ: أَفَتَرْضَى بِحُکْمِهِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَدْ رَضِیتُ. فَلَمَّا جَاءَهُمَا سَلَّمَ، فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ: عَلَى رِسْلِکَ یَا ابْنَ أَخِی. فَوَقَفَ عَلِیٌّ، فَقَالَ لَهُ الْعَبَّاسُ: إِنَّ شَیْبَةَ فَاخَرَنِی، فَزَعَمَ أَنَّهُ أَشْرَفُ مِنِّی. قَالَ: فَمَاذَا قُلْتَ أَنْتَ یَا عَمَّاهُ؟ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: أَنَا عَمُّ رَسُولِ اللَّهِ وَوَصِیُّ أَبِیهِ، وَسَاقِی الْحَجِیج ؛ أَنَا أَشْرَفُ مِنْکَ. فَقَالَ لِشَیْبَةَ: فَمَا قُلْتَ یَا شَیْبَةُ؟ قَالَ: قُلْتُ لَهُ: بَلْ أَنَا أَشْرَفُ مِنْکَ ؛ أَنَا أَمِینُ اللَّهِ عَلَى بَیْتِهِ وَخَازِنُهُ، أَفَلا أَمَّنَکَ عَلَیْهِ کَمَا أَمَّنَنِی؟. قَالَ: فَقَالَ لَهُمَا: اجْعَلا لِی مَعَکُمَا فَخْرًا. قَالا لَهُ: نَعَمْ. قَالَ: فَأَنَا أَشْرَفُ مِنْکُمَا، وَأَنَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالْوَعِیدِ مِنْ ذُکُورِ هَذِهِ الأُمَّةِ، وَهَاجَرَ، وَجَاهَدَ. فَانْطَلَقُوا ثَلاثَتُهُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ، فَجَثَوْا بَیْنَ یَدَیْهِ، فَأَخْبَرَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِمَفْخَرَةٍ، فَمَا أَجَابَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ بِشَیْءٍ، فَانْصَرَفُوا عَنْهُ، فَنَزَلَ الْوَحْیُ بَعْدَ أَیَّامٍ فِیهِمْ، فَأَرْسَلَ إِلَیْهِمْ ثَلاثَتَهُمْ، حَتَّى أَتَوْهُ، فَقَرَأَ عَلَیْهِمُ النَّبِیُّ : "« أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ» إِلَى آخِرِ الْعَشْرِ ". قَرَأَهُ أَبُو مَعْمَرٍ. تَفَرَّدَ عَلِیٌّ بِهَذِهِ الْفَضِیلَةِ، لَمْ یَشْرَکْهُ فِیهَا أَحَدٌ

    [[21]] بررسی سند روایت:

    یونس بن عبد الأعلی الصدفی: ثقة / عبد الله بن وهب القرشی: ثقة / حمید بن أبی المخارق المدنی: صدوق حسن الحدیث/ محمد بن کعب القرظی: ثقة

    [[22]] تفسیر الطبری، ج 10 ص 96 حَدَّثَنِی یُونُسُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أُخْبِرْتُ عَنْ أَبِی صَخْرٍ، قَالَ: سَمِعْتُ مُحَمَّدَ بْنَ کَعْبٍ الْقُرَظِیَّ، یَقُولُ: " افْتَخَرَ طَلْحَةُ بْنُ شَیْبَةَ مِنْ بَنِی عَبْدِ الدَّارِ، وَعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَعَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ طَلْحَةُ: أَنَا صَاحِبُ الْبَیْتِ، مَعِی مُفْتَاحُهُ، لَوْ أَشَاءُ بِتُّ فِیهِ، وَقَالَ عَبَّاسٌ: أَنَا صَاحِبُ السِّقَایَةِ وَالْقَائِمُ عَلَیْهَا، وَلَوْ أَشَاءُ بِتُّ فِی الْمَسْجِدِ، وَقَالَ عَلِیُّ: مَا أَدْرِی مَا تَقُولانِ، لَقَدْ صَلَّیْتُ إِلَى الْقِبْلَةِ سِتَّةَ أَشْهُرٍ قَبْلَ النَّاسِ، وَأَنَا صَاحِبُ الْجِهَادِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ:« أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» الآیَةَ کُلَّهَا "

    [[23]] بررسی سند روایت:

    عبد الرزاق بن همام الحمیری: ثقة حافظ / معمر بن أبی عمرو الأزدی: ثقة ثبت فاضل / عمرو بن دینار الجمحی: ثقة ثبت / الحسن البصری: ثقة

    [[24]] تفسیر الصنعانی  ج 2   ص 269 معمر عن عمرو عن الحسن قال لما نزلت ( أجعلتم سقایة الحاج ) فی علی وعباس وعثمان وشیبة تکلموا فی ذلک فقال عباس ما أرانی إلا تارکا سقایتنا فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم أقیموا سقایتکم فإن لکم فیها خیرا

    [[25]] بررسی سند روایت:

    عبد الرزاق بن همام الحمیری: ثقة حافظ / سفیان بن عیینة الهلالی: ثقة حافظ حجة / إسماعیل بن أبی خالد البجلی: ثقة ثبت / عامر الشعبی: ثقة

    [[26]] تفسیر الصنعانی، ج 2 ص 269 عبد الرزاق عن ابن عیینة عن إسماعیل عن الشعبی قال نزلت فی علی وعباس تکلما فی ذلک

    [[27]] تفسیر ابن ابی حاتم، ط ابن الجوزی، ج 8 ص 342-343 ح 888

    [[28]] بررسی سند روایت:

    محمد بن الحسین الحنینی: ثقة حافظ / أحمد بن المفضل القرشی: صدوق. تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 75 رقم 109 / أسباط بن نصر الهمدانی: صدوق کثیر الخطا یغرب. حسین سلیم اسد الدارانی بعد از ذکر توثیقات او، می گوید: «فأقل ما یقال فیه أنه حسن الحدیث.» موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 5 ص 84 رقم 1524/ السدی الکبیر: صدوق حسن الحدیث.

    [[29]] تفسیر الطبری  ج 10   ص 96 حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَینِ، قَالَ: ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ، قَالَ: ثنا أَسْبَاطٌ، عَنِ السُّدِّیِّ، "«أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ»، قَالَ: افْتَخَرَ عَلِیٌّ وَعَبَّاسٌ وَشَیْبَةُ بْنُ عُثْمَانَ، فَقَالَ الْعَبَّاسُ: أَنَا أَفْضَلُکُمْ، أَنَا أَسْقِی حُجَّاجَ بَیْتِ اللَّهِ، وَقَالَ شَیْبَةُ: أَنَا أَعْمُرُ مَسْجِدَ اللَّهِ، وَقَالَ عَلِیٌّ: أَنَا هَاجَرْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ وَأُجَاهِدُ مَعَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ:« الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ» إِلَى:« نَعِیمٌ مُقِیمٌ»

    [[30]] مجادله: 13

    [[31]] بررسی سند روایت:

    علی بن المنذر الطریقی: ثقة / محمد بن الفضیل الضبی: صدوق عارف رمی بالتشیع / أجلح بن عبد الله الکندی: صدوق شیعی. ذکر من تکلم فیه وهو موثق للذهبی،ص 34 رقم 13 و  تقریب التهذیب  ج 1   ص 96 رقم 285. / محمد بن مسلم القرشی: صدوق إلا أنه یدلس .

    [[32]] سنن الترمذی، ج 5 ص 639 ح 3726 حدثنا علی بن المنذر الکوفی حدثنا محمد بن فضیل عن الأجلح عن الزبیر عن جابر قال دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم علیا یوم الطائف فانتجاه فقال الناس لقد طال نجواه مع بن عمه فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ما انتجیته ولکن الله انتجاه قال أبو عیسى هذا حدیث حسن غریب لا نعرفه إلا من حدیث الأجلح وقد رواه غیر بن فضیل أیضا عن الأجلح ومعنى قوله ولکن الله أنتجاه یقول الله أمرنی أن أنتجی معه

    [[33]] تاریخ مدینة دمشق، ج 42 ص 315 (ح 44462) أخبرنا أبو بکر محمد بن عبد الباقی أنا أبو محمد الجوهری أنا أبو بکر محمد بن عبید الله بن الشخیر نا محمد بن محمد الباغندی حدثنی أحمد بن یحیى الصوفی نا مخول بن إبراهیم نا عبد الجبار بن العباس عن عمار الذهبی عن أبی الزبیر عن جابر بن عبد الله أن النبی صلى الله علیه وسلم انتجى علیا طویلا فقال أصحابه ما أکثر ما یناجیه فقال ما أنا انتجیته ولکن الله انتجاه

    [[34]] حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا محمد بن محمد الباغندی وهو مقبول

    [[35]] تاریخ مدینة دمشق، ج 42 ص 316 ح 44464 أخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی وأبو البرکات بن المبارک قالا أنا أ بو الحسین بن النقور أنا أبو طاهر المخلص أنا أبو حامد محمد بن هارون الحضرمی حدثنا أبو هشام محمد بن یزید بن رفاعة نا محمد بن فضیل نا الأعمش عن أبی الزبیر عن جابر قال لما کان یوم الطائف دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم علیا فناجاه طویلا فقال بعض أصحابه لقد أطال نجوى ابن عمه قال ما أنا انتجیته ولکن الله انتجاه

    [[36]] بررسی سند روایت:

    إسماعیل بن أحمد السمرقندی: ثقة / أحمد بن محمد البغدادی: صدوق حسن الحدیث / محمد بن عبد الرحمن الذهبی: ثقة/ محمد بن هارون الحضرمی: ثقة / محمد بن یزید الرفاعی: در ادامه توثقیش می آید / محمد بن الفضیل الضبی: صدوق عارف رمی بالتشیع / سلیمان بن مهران الأعمش: ثقة حافظ / محمد بن مسلم القرشی: صدوق إلا أنه یدلس / جابر بن عبد الله الأنصاری: صحابی

    در مورد عنعنه و تدلیس ابوالزبیر مکی تعدادی از علما و محققین اهل سنت در ثبوت تدلیس او، نوع آن و ... مناقشه کرده اند و عنعنه ی او از جابر را متصل دانسته اند؛ از جمله ی این افراد، مسلم بن حجاج است که در صحیحش چندین حدیث معنعن از ابوالزبیر مکی از جابر نقل کرده است.

    حاکم نیشابوری در بحث از شناخت احادیث معنعن، حدیث ابو الزبیر مکی از جابر را از نوع بدون تدلیس و متصل دانسته و سپس گفته است که مکی ها اهل تدلیس نیستند.

    معرفة علوم الحدیث، ص 78 «هذا النوع من هذه العلوم هو معرفة الأحادیث المعنعنة ولیس فیها تدلیس، وهی متصلة بإجماع أئمة أهل النقل على تورع رواتها عن أنواع التدلیس. مثال ذلک ما حدثنا ...عن أبی الزبیر عن جابر عبد الله عن رسول الله صلى الله علیه وسلم أنه قال: "لکل داء داوء، فإذا أصیب دواء الداء برئ بإذن الله عز وجل" (صحیح مسلم  ج 4   ص 1729 ح 2204) قال الحاکم: هذا حدیث رواته بصریون، ثم مدنیون ومکیون ولیس من مذاهبهم التدلیس. فسواء عندنا ذکروا سماعهم أو لم یذکروه وإنما جعلته مثالًا لألوف مثله.»

    توثیق ابو هشام الرفاعی

    حسین سلیم اسد الدارانی در تحقیق مسند ابی یعلی، سند روایت او را حسن دانسته و بعد از ذکر جرح و تعدیل های وی، در نهایت می نویسد:

    «او از رجال مسلم [در صحیحش] است؛ پس چنین کسی ممکن نیست که حدیثش از درجه ی حسن تنزل پیدا کند.»

    مسند أبی یعلى الموصلی (ط. المأمون)، ج 9 ص 20 ح 5088 إسناده حسن، محمد بن یزید أبو هشام الرفاعی ... وهو من رجال مسلم فمثله لا یمکن أن ینزل حدیثه عن رتبة الحسن.

    احمد شاکر نیز در تحقیق کتاب تفسیر طبری بعد از جمع بندی اقوال علمای جرح و تعدیل، او را توثیق کرده و گفته است:

    «ابو هشام الرفاعی - شیخ طبری - : او همان محمد بن یزید بن محمد بن کثیر، قاضی بغداد است و بعضی از علما در تضعیف او سخن گفته اند، ولی آنچه که ارجحیت دارد، توثیق اوست و مسلم نیز در صحیحش از او روایت نقل کرده است.» 

    تفسیر الطبری بتحقیق شاکر، ج 4 ص 589 پاورقی ح 4888  سایت شامله / «أبو هاشم الرفاعی- شیخ الطبری : هو محمد بن یزید بن محمد بن کثیر قاضی بغداد تکلم فیه بعضهم ، والراجح توثیقه وقد روى عنه مسلم فی صحیحه»

    [[37]] حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ وَکِیعٍ، حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ آدَمَ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ الْأَشْجَعِیُّ، عَنِ الثَّوْرِیِّ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ الْمُغِیرَةِ الثَّقَفِیِّ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَلْقَمَةَ الْأَنْمَارِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ «یَأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً» قَالَ لِی النَّبِیُّ : " مَا تَرَى دِینَارًا؟ " قُلْتُ: لَا یُطِیقُونَهُ، قَالَ: " فَنِصْفُ دِینَارٍ؟ " قُلْتُ: لَا یُطِیقُونَهُ، قَالَ: " فَکَمْ؟ " قُلْتُ: شَعِیرَةٌ، قَالَ: " إِنَّکَ لَزَهِیدٌ "، قَالَ: فَنَزَلَتْ: « ءَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ» الْآیَةَ، قَالَ: " فَبِی خَفَّفَ اللَّهُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ ".

    [[38]] سنن النسائی الکبرى، ج 5 ص 152 ح 8537

    [[39]] سنن الترمذی، ج 5 ص 406 ح 3300 قَالَ الترمذی: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ

    [[40]] صحیح ابن حبان، ج 15 ص 390 ح 6941

    [[41]] الأحادیث المختارة، ج 2 ص 301-302 ح 681 قال ابن دهیش: إسناده حسن

    [[42]] أَخْبَرَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّیْدَلانِیُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ أَیُّوبَ، أَنْبَأَ یَحْیَى بْنُ الْمُغِیرَةِ السَّعْدِیُّ، ثنا جَرِیرٌ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی لَیْلَى، قَالَ: قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " إِنَّ فِی کِتَابِ اللَّهِ لآیَةً مَا عَمِلَ بِهَا أَحَدٌ وَلا یَعْمَلُ بِهَا أَحَدٌ بَعْدِی، آیَةُ النَّجْوَى « یَأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً» "، قَالَ: کَانَ عِنْدِی دِینَارٌ فَبِعْتُهُ بِعَشَرَةِ دَرَاهِمَ، فَنَاجَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَکُنْتُ کُلَّمَا نَاجَیْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَدَّمْتُ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَایَ دِرْهَمًا، ثُمَّ نُسِخَتْ فَلَمْ یَعْمَلْ بِهَا أَحَدٌ، فَنَزَلَتْ «ءَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ»

    [[43]] المستدرک على الصحیحین، ج 2 ص 524 ح 3794 قال الحاکم: هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ / قال الذهبی فی التلخیص: على شرط البخاری ومسلم / حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن رجاله ثقات عدا یحیى بن المغیرة السعدی وهو صدوق حسن الحدیث

    [[44]] المطالب العالیة، ج 15 ص 324 ح 3747  فهو فی درجة الحسن. فالمختلف علیه مجاهد، وهو امام ثقة. و اما المختلفون علیه: 1- روی الوجه الأول لیث، وهو ضعیف، وأیوب، وهو امام ثقة. 2- روی الوجه الثانی منصور، وهو امام علم ثقة.

    لکنی ارجح الوجه الثانی لأن روایة مجاهد عن علی فیها خلاف. ویمکن أن یکون الوجهان صحیحین، ویکون الثانی من المزید فی متصل الأسانید...  فمتابعة أیوب، ومنصور للیث تقوی ضعف الحدیث هنا. وروایة الحاکم ترفع مظنة إرسال مجاهد عن علی فیصبح الأثر فی درجة الحسن، لغیره.

    [[45]] بررسی سند روایت:

    عبد الله بن إدریس الأودی: ثقة / مجاهد بن جبر القرشی: ثقة إمام فی التفسیر والعلم / اللیث بن أبی سلیم القرشی: قال الحافظ ابن حجر: «اللیث بن أبی سلیم بن زنیم ... صدوق اختلط جدا ولم یتمیز حدیثه فترک ... خت م 4 .» تقریب التهذیب، ج 1 ص 464 رقم 5685

    [[46]] مصنف ابن أبی شیبة، ج 6 ص 373 ح 32125 حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إدْرِیسَ، عَنْ لَیْثٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ: " إنَّهُ لَمْ یَعْمَلْ بِهَا أَحَدٌ قَبْلِی وَلَا یَعْمَلُ بِهَا أَحَدٌ بَعْدِی، کَانَ لِی دِینَارٌ فَبِعْتُهُ بِعَشْرَةِ دَرَاهِمَ، فَکُنْتُ إذَا نَاجَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ تَصَدَّقْتُ بِدِرْهَمٍ حَتَّى نَفِدَتْ، ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً» "

    [[47]] بررسی سند روایت:

    عبد الرزاق بن همام الحمیری: ثقة / معمر بن أبی عمرو الأزدی: ثقة / أیوب السختیانی: ثقة / مجاهد بن جبر القرشی: ثقة إمام فی التفسیر والعلم

    [[48]] تفسیر الصنعانی، ج 3 ص 280 عبد الرزاق عن معمر عن أیوب عن مجاهد فی قوله ( إذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم ) قال علی ما عمل بهذا أحد غیری حتى نسخت قال أحسبه قال وما کانت إلا ساعة د

    [[49]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    عبد الرزاق بن همام الحمیری: ثقة حافظ / سفیان بن عیینة الهلالی: ثقة حافظ حجة/ سلیمان بن أبی مسلم الأحول: ثقة ثقة / مجاهد بن جبر القرشی: ثقة إمام فی التفسیر والعلم

    [[50]] تفسیر الصنعانی، ج 3 ص 280 عبد الرزاق عن ابن عیینة عن سلیمان الأحول عن مجاهد فی قوله تعالى ( فقدموا بین یدی نجواکم صدقة ) قال أمروا ألا یناجی أحد النبی صلى الله علیه وسلم حین یتصدق بین یدی ذلک فکان أول من تصدق بین ذلک علی بن أبی طالب فناجاه ولم یناجه أحد غیره ثم نزلت الرخصة ( أأشفقتم أن تقدموا بین یدی نجواکم ) الآیة

    [[51]] تفسیر الطبری، ج 28 ص 19-20 حدثنی محمد بن عمر قال ثنا أبو عاصم قال ثنا عیسى وحدثنی الحارث قال ثنا الحسن قال ثنا ورقاء جمیعا عن بن أبی نجیح عن مجاهد فی قوله فقدموا بین یدی نجواکم صدقة قال نهوا عن مناجاة النبی صلى الله علیه وسلم حتى یتصدقوا فلم یناجه إلا علی بن أبی طالب رضی الله عنه قدم دینارا فتصدق به ثم أنزلت الرخصة فی ذلک

    [[52]] بررسی سند روایت:

    محمد بن جریر الطبری: ثقة حافظ / الحارث بن أبی أسامة التمیمی: ثقة / الحسن بن موسى الأشیب: ثقة / ورقاء بن عمر الیشکری: ثقة / عبد الله بن أبی نجیح الثقفی: ثقة / مجاهد بن جبر القرشی: ثقة إمام فی التفسیر والعلم

    [[53]] فتح الباری، ج 11 ص 81 وأخرج سفیان بن عیینة فی جامعه عن عاصم الأحول قال لما نزلت کان لا یناجی النبی صلى الله علیه وسلم أحد إلا تصدق فکان أول من ناجاه علی بن أبی طالب فتصدق بدینار ونزلت الرخصة فإذا لم تفعلوا وتاب الله علیکم الآیة وهذا مرسل رجاله ثقات

    [[54]] بررسی سند روایت:

    القاسم بن سلام الهروی: ثقة مأمون / الحجاج بن المنهال الأنماطی: ثقة ، یا الحجاج بن محمد المصیصی: ثقة ثبت / ابن جریج المکی: ثقة

    [[55]] الناسخ والمنسوخ للقاسم بن سلام، ج 1 ص 410 حدثنا أبو عبید قال : حدثنا حجاج عن ابن جریج فی هذه الآیة قال : نهوا عن مناجاة النبی صلى الله علیه وسلم حتى یتصدقوا فلم یناجه أحد إلا علی بن أبی طالب رضی الله عنه ، فقدم دینارا تصدق به ، ثم أنزلت الرخصة ، فقال : أأشفقتم أن تقدموا بین یدی نجواکم صدقات یقول : « أشق علیکم تقدیم الصدقة ؟ » قال : « فوضعت عنهم وأمروا بمناجاة رسول الله صلى الله علیه بغیر صدقة حین شق ذلک علیهم »

    [[56]] سیر أعلام النبلاء، ج 23 ص 122 السخاوی الشیخ الإمام العلامة شیخ القراء والأدباء علم الدین أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الصمد بن عطاس الهمدانی المصری السخاوی الشافعی نزیل دمشق

    [[57]] جمال القراء وکمال الإقراء - ت عبد الحق، ج 2 ص 858 سایت کتابخانه مدرسه فقاهت / فإن قیل: أی فائدة بالأمر بهذه الصدقة ونسخها قبل العمل بها؟. قلت: تعریف العباد برحمة الله لهم، وإظهار المنة علیهم وتمییزا لولی من أولیائه (بفضله) لم یجعلها لغیره، وهو علیّ- علیه السلام-.

    [[58]] لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 7 ص 52 فإن قلت فی هذه الآیة منقبة عظیمة لعلی بن أبی طالب رضی الله عنه إذ لم یعمل بها أحد غیره . قلت هو کما قلت ولیس فیها طعن على غیره من الصحابة ووجه ذلک أن الوقت لم یتسع لیعملوا بهذه الآیة ولو اتسع الوقت لم یتخلفوا عن العمل بها  ... .

    [[59]] صحیح مسلم، ج 1 ص 86 ح 78  قال علی والذی فلق الحبة وبرأ النسمة إنه لعهد النبی الأمی إلی أن لا یحبنی إلا مؤمن ولا یبغضنی إلا منافق

    [[60]] فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2 ص 579 ح 979 حدثنا عبد الله قال حدثنی أبی قثنا اسود بن عامر قثنا إسرائیل عن الأعمش عن أبی صالح عن أبی سعید الخدری قال إنما کنا نعرف منافقی الأنصار ببغضهم علیا

    [[61]] فضائل الصحابة، ج 2 ص 639 ح 1086 حدثنا عبد الله قثنا علی بن مسلم قثنا عبید الله بن موسى قال أنا محمد بن علی السلمی عن عبد الله بن محمد بن عقیل عن جابر بن عبد الله قال ما کنا نعرف منافقینا معشر الأنصار إلا ببغضهم علیا

    [[62]] فتح الباری، ج 7 ص 72 رقم 3499 فی الحدیثین ان علیا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله أراد بذلک وجود حقیقة المحبة والا فکل مسلم یشترک مع علی فی مطلق هذه الصفة وفی الحدیث تلمیح بقوله تعالى قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله فکأنه أشار إلى ان علیا تام الاتباع لرسول الله n حتى اتصف بصفة محبة الله له ولهذا کانت محبته علامة الإیمان وبغضه علامة النفاق کما أخرجه مسلم من حدیث علی نفسه قال والذی فلق الحبة وبرأ النسمة انه لعهد النبی أن لا یحبک الا مؤمن ولا یبغضک الا منافق وله شاهد من حدیث أم سلمة عند أحمد ثالثها حدیث سهل بن سعد أیضا

    [[63]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 152 ح 4681-4683 عن أبی سعید الخدری عن عمران بن حصین قال قال رسـول اللهn النظر إلى علی عبادة هذا حدیث صحیح الإسناد وشواهده عن عبد الله بن مسعود صحیحة

    [[64]] تاریخ الخلفاء، ج 1 ص 172 و الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة  ج 2   ص 360 و ج 2 ص 517  وأخرج الطبرانی والحاکم عن ابن مسعود رضی الله عنهما أن النبی قال النظر إلى علی عبادة إسناده حسن

    [[65]] نظم المتناثر من الحدیث المتواتر، ج 1 ص 243 ( ومنها ) حدیث النظر إلى على عبادة ورد من روایة أحد عشر صحابیا بعدة طرق قال السیوطی فی التعقبات وتلک عدة التواتر فی رأی جماعة

    [[66]] فیض القدیر، ج 6 ص 299  النظر إلى علی أمیر المؤمنین عبادة ... وتعقبه المصنف وغیره بأنه ورد من روایة أحد عشر صحابیا بعدة طرق وتلک عدة التواتر عند قوم

    [[67]] رجوع شود به سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر f ، مقاله ی: «نگاه کردن به چهره علی g عبادت است»

    [[68]] تفسیر ابن أبی حاتم، ج 1 ص 196 ح 1035 حدثنا أبی ثنا سهل بن عثمان العسکری حدثنی عیسى بن راشد قال : سمعت على بن بذیعة قال : سمعت عکرمة یحدث عن ابن عباس قال : ما انزل الله آیة فی القران ، یقول فیها : یا ایها الذین امنوا الا کان على شریفها وامیرها ، ولقد عاتب الله اصحاب محمد فی غیر آیة من القران وما ذکر علیا الا بخیر

    [[69]] الأحادیث المختارة، ج 12 ص 171-172 ح 193 و 194 این جزء از کتاب در برنامه ی الجامع الکبیر موجود نیست

    [[70]] بررسی سند روایت:

    محمد بن إدریس الحنظلی: أحد الحفاظ / سهل بن عثمان الکندی: صدوق حسن الحدیث / عیسی بن راشد: توثیقش می آید / علی بن بذیمة الجزری: ثقة / عکرمة مولى ابن عباس: ثقة .

    توثیق عیسی بن راشد:

    ابن ابی حاتم رازی که التزام داده در تفسیرش فقط روایات معتبر السند را نقل کند، چندین روایت از عیسی بن راشد نقل کرده و کنیه اش را نیز ابوالفضل گفته است.

    تفسیر ابن أبی حاتم، ج 6 ص 1816 رقم 10345 حدثنا أبی ثنا سهل بن عثمان ثنا عیسى بن راشد أبو الفضل ...

    این روایت را ضیاء مقدسی نیز در صحیحش از طریق عیسی بن راشد نقل کرده که این امر نشان از وثاقت این راوی در نزد ضیاء دارد. تهذیب التهذیب، ج 7 ص 45 أخرجه الضیاء فی المختارة ومقتضاه أن یکون عبید الله عنده ثقة

    با بررسی کتب اهل سنت در می یابیم که 7 نفر از راویان اهل سنت که تعدادی از آن ها ثقه و صدوق هستند، همین روایت را از شیخشان عیسی بن راشد نقل کرده اند که عبارتند از:

    منجاب بن الحارث التمیمی (ثقة)، معاویة بن هشام الأسدی (صدوق)، سهل بن عثمان الکندی (صدوق)، عباد بن یعقوب الرواجنی (صدوق)، زکریا بن یحیی الکسائی، علی بن عبد الله الدهان و القاسم بن الضحاک.

    طبق مبانی رجالی اهل سنت، اگر از یک راوی مجهول الحال، چند راوی دیگر ( علی الخصوص ثقه ) روایت کنند، او از جهالت در می آید و برخی او را ثقه می دانند و برخی دیگر نیز سبب حسن ظن بر آن راوی می دانند، برخی او را مستور می دانند و گروهی نیز روایت مستورین را مقبول می دانند و ذهبی نیز صراحت دارد که راویان مستور در صحیحین زیادند و روایات ایشان مقبول است؛

    بدر الدین بن بهادر (متوفای 794 هـ) می نویسد:

    «گروه دوم: بین فقها و اهل حدیث در قبول روایات این گروه اختلاف است و نظر اکثر اهل حدیث بر قبول روایات این گروه از مجاهیل می باشد همانند بزار و دارقطنی . بزار در کتاب الاشربه و دیگر مواضع گفته است که اگر 2 نفر ثقه از کسی روایت کنند، جهالت او مرتفع شده و عدالت او ثابت می شود و مانند همین سخن را دارقطنی در کتاب الدیات از سنن خویش در مورد حدیث خشف بن مالک از بن مسعود بیان میکند.»

    النکت على مقدمة ابن الصلاح، ج 3 ص 376 «والثانی اختلفت فیهم أهل الحدیث والفقهاء فذهب أکثر أهل الحدیث إلى قبول روایاتهم والاحتجاج بها منهم البزار والدارقطنی فنص البزار فی کتاب الأشربة له وفی فوائده وفی غیر موضع على أن من روى عنه ثقتان فقد ارتفعت جهالته وثبتت عدالته ونحو ذلک الدارقطنی فی الدیات من سننه لما تکلم على حدیث خشف بن مالک عن ابن مسعود فی الدیة.»

    یحیی بن شرف نووی (متوفای 676 هـ) می نویسد:

    «صحیح ترین قول این است که روایت راوی مستور قبول می شود.»  المجموع، ج 6 ص 279 «والأصح: قبول روایة المستور.»

    شمس الدین ذهبی نیز می نویسد:

    «در صحیحین، راویان زیادی از این نوع وجود دارند که مستور هستند؛ کسی ایشان را تضعیف نکرده است و مجهول نیز نیستند.»

    میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 2 ص 317 رقم 2112 «ففی الصحیحین من هذا النمط خلق کثیر مستورون ما ضعفهم أحد ولا هم بمجاهیل.»

    لذا از آنجایی که چند شخص ثقه یا صدوق در نزد اهل سنت، از عیسی بن راشد روایت مورد بحث را نقل کرده اند، سبب حُسن ظن به وی و به خصوص این روایتش می شود.

    [[71]] تاریخ مدینة دمشق، ج 42 ص 362-363 (ح44577) «أخبرنا أبو غالب بن البنا أنا محمد بن أحمد بن الابنوسی أنا أبو الحسن الدارقطنی نا محمد بن القاسم بن زکریا المحاربی نا عباد بن یعقوب نا موسى بن عثمان عن الأعمش عن مجاهد عن ابن عباس قال ما أنزل الله آیة ( یا أیها الذین آمنوا ) إلا علی رأسها وأمیرها

    [[72]] بررسی سند روایت:

    أحمد بن علی بن البناء: ثقة / محمد بن الأبنوسی التونی: ثقة / الدارقطنی: ثقة حافظ حجة / عباد بن یعقوب الرواجنی: صدوق رافضی. تحریر تقریب التهذیب، ج 2 ص 182 رقم3153 / محمد بن القاسم المحاربی و موسى بن عثمان الحضرمی: توثیقشان در ادامه می آید/ سلیمان بن مهران الأعمش: ثقة حافظ / مجاهد بن جبر القرشی: ثقة إمام فی التفسیر والعلم

    توثیق محمد بن القاسم بن زکریا المحاربی:

    ابو الحسن دارقطنی او را ثقه دانسته و از این رو ، سند روایتش را صحیح دانسته است:

    «ثنا محمد بن القاسم بن زکریا حدثنا أبو کریب ثنا بن إدریس عن عاصم بن کلیب بهذا وقال فکبر ورفع یدیه فلما رکع طبق یدیه بین رکبتیه فبلغ ذلک سعدا فقال صدق أخی کنا نفعل هذا ثم أمرنا بهذا ووضع الکفین على الرکبتین هذا إسناد ثابت صحیح.»

    سنن الدارقطنی، ج 1 ص 339

    شمس الدین ذهبی درباره ی او می گوید: «المُحَارِبِیُّ أَبُو عَبْدِ اللهِ مُحَمَّدُ بنُ القَاسِمِ بنِ زَکَرِیَّا الشَّیْخُ، المُحَدِّث، المُعَمَّر.»

    سیر أعلام النبلاء، ج 15 ص 73

    توثیق موسى بن عثمان الحضرمی:

    وی هیچ جرح مفسر و حسی ندارد و صرفا به خاطر نقل روایاتی در فضائل اهل بیت D متروک شده و در حقیقت وی مجهول الحال است؛ اما از آنجایی که چند شخص ثقه یا صدوق در نزد اهل سنت از موسی بن عثمان الحضرمی روایت نقل کرده اند، سبب حُسن ظن به وی شده و روایاتش در متابعات و شواهد، معتبر می گردد.

    محدثینی که از وی حدیث نقل کرده اند، - طبق آنچه که در تلامیذ این راوی در برنامه جوامع الکلم آمده - عبارتند از:

    عبد الجبار بن عاصم الرقی: ثقه / عبد الرحمن بن صالح الأزدی: صدوق یا ثقه/ عباد بن یعقوب الرواجنی: صدوق طبق نظر ذهبی و ابن حجر. / محرز بن هشام المرادی: ثقه از نظر ابن حبان. بدون جرح. / إبراهیم بن محمد الکندی: ثقه از نظر ابن حبان. / ضرار بن صرد التیمی: صدوق از نظر ابو حاتم و ابن حجر.

    [[73]] تاریخ مدینة دمشق، ج 42 ص 362 (ح 44576) أخبرنا أبو نصر منصور بن أحمد بن منصور الطریثیثی وأبو القاسم الشحامی أنا أبو الحسن علی بن محمد بن جعفر اللحیانی ناأبو معاذ شاه بن عبد الرحمن بن محمد بن مأمون نا أبی نا أبو الحسن علی بن عبد الله بن دینار بن مبشر الواسطی نا محمد بن حرب نا إسماعیل بن عبید الله نا یحیى عن ابن جریج عن عطاء عن ابن عباس قال ما أنزل الله من آیة فیها ( یا أیها الذین آمنوا ) دعاهم فیها إلا وعلی بن أبی طالب کبیرها وأمیرها

    [[74]] تاریخ مدینة دمشق، ج 42 ص 363 (ح 44578) أخبرنی أبو القاسم الواسطی أنا أبو بکر الخطیب أنا الحسن بن أبی بکر أنا أبو الحسن علی بن محمد بن الزبیر الکوفی نا علی بن الحسن بن فضال أنا الحسین بن نصر بن مزاحم حدثنی أبی نا عمرو بن ثابت عن سکین أبی یحیى عن عکرمة مولى ابن عباس قال ما فی القران آیة ( یا أیها الذین آمنوا ) إلا علی رأسها

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی