پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    دلیل چهارم: دامادی رسول خدا صلی الله علیه وآله

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۳۸ ب.ظ

    دلیل چهارم: دامادی رسول خدا n

    یکی دیگر از فضائلی که احبیت امیر المومنین g در نزد خدا و رسولش n نسبت به ابوبکر و عمر را ثابت می کند، جریان خواستگاری آن ها از حضرت فاطمه B است:

    ابتدا ابوبکر به خواستگاری حضرت زهرا B رفت، ولی رسول خدا n او را رد کرد؛ سپس عمر رفت و رسول خدا n او را نیز رد کردند و سپس حضرت علی g به خواستگاری رفتند و رسول خدا n پذیرفتند و در جواب معترضان فرمودند که خداوند متعال مرا امر کرد که فاطمه B را به علی g  تزویج نمایم!

    روایت اول:

    «بریده اسلمی گوید: ابوبکر و عمر، فاطمه B را خواستگاری کردند. پیامبر n فرمود: او کوچک است. سپس علی g خواستگاری کرد؛ پس به ازدواج او درآورد.»[1]

    این روایت را نسائی نقل کرده و ألبانی سندش را صحیح دانسته است[2] و نیز ابن حبان در صحیحش آورده و شعیب الأرنؤوط سندش را بر شرط مسلم تصحیح کرده[3] و همچنین حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر او موافقت نموده است.[4]

    روایت دوم:

    «بریده اسلمی گفت: ابوبکر برای خواستگاری فاطمه B به نزد پیامبر n رفت. پس فرمود: در مورد آن منتظر قضا [ی الهی] هستم. سپس عمر به خواستگاری اش رفت. پس فرمود: در مورد آن منتظر قضا هستم. سپس علی g به خواستگاری اش رفت و به ازدواج او درآورد.» [5]

    این روایت را ابن شاهین با سند معتبر نقل کرده است.[6]

    روایت سوم:

    «ابوبکر برای خواستگاری فاطمه B به نزد پیامبر n رفت. حضرت فرمود: در مورد آن منتظر قضا هستم. پس عمر به او گفت: تو را رد کرد ای ابابکر. سپس ابوبکر به عمر گفت: به نزد رسول الله n برو و فاطمه B را از او خواستگاری کن. پس عمر خواستگاری کرد و پیامبر n همان سخنی را که به ابوبکر فرموده بود را به عمر فرمود که در مورد آن منتظر قضا هستم. پس عمر به نزد ابوبکر آمد و او را از آن خبر داد. پس به او گفت: تو را رد کرد ای عمر.

    سپس خانواده ی علیg به ایشان گفتند: به نزد رسول خدا n برو و فاطمه B را خواستگاری کن. پس فرمود: بعد از ابوبکر و عمر [که پیامبر n آن ها را رد کرد]؟ پس به ایشان خویشاوندی اش با پیامبر n را یادآوری کردند؛ پس او را خواستگاری کرد و پیامبر n به ازدواجش درآورد.»[7]

    این روایت را ابن سعد با سند صحیح مرسل نقل کرده است.[8]

    روایت چهارم:

    « عبد الله بن مسعود از رسول خدا n نقل کرده که فرمود: خداوند مرا دستور فرمود که فاطمه B را به ازدواج علی g دربیاورم.»[9]

    این روایت را طبرانی نقل کرده و هیثمی[10]، صالحی شامی[11] و شوکانی[12] رجال سندش را ثقه دانسته اند و سیوطی سندش را حسن دانسته است.[13]

    لازم به ذکر است که عبد النور بن عبد الله المسمعی (یکی از رجال سند این روایت) را ابن حبان توثیق کرده[14] و هیچ جرح حسی و مفسری ندارد. تنها بعضی از علمای متشدد اهل سنت او را به خاطر نقل همین حدیث، کذاب و جاعل حدیث خوانده اند !!!

    ناگفته نماند که طبق نظر شعیب الارنؤوط، اگر شخصی را ابن حبان توثیق کند و از او چهار نفر یا بیشتر روایت نقل کنند، او صدوق حسن الحدیث می شود.[15] لذا از آنجایی که شش نفر از عبدالنور روایت نقل کرده اند (طبق برنامه ی جوامع الکلم)، توثیق ابن حبان در اینجا، این راوی را به درجه ی صدوق حسن الحدیث میرساند.

     

    روایت پنجم:

    ابن حبان در صحیحش از انس بن مالک روایت کرده است که گفت:

    «ابوبکر نزد رسول خدا n آمد و پیش آن حضرت نشست و گفت: ای رسول خدا n، خیرخواهی و پیشگامی من در اسلام را دانستی و من چنین و چنان بودم. فرمود: آن چیست (چه درخواستی داری)؟ گفت: فاطمه Bرا به ازدواج من در بیاور. انس گفت: پس پیامبر n از جواب دادن ساکت شد. پس ابوبکر به نزد عمر بازگشت و به او گفت: هم هلاک شدم و هم هلاک کردم. گفت: آن چیست؟ گفت: برای خواستگاری فاطمه B به نزد پیامبر n رفتم و ایشان از من روی گرداند. عمر گفت: در جایت باش تا اینکه به نزد پیامبر n بروم و مثل آنچه که خواستی را طلب نمایم.

     پس عمر به نزد پیامبر n آمد و پیشش نشست و گفت: ای رسول خدا n، خیرخواهی و پیشگامی من در اسلام را دانستی و من چنین و چنان بودم. فرمود: آن چیست (چه درخواستی داری)؟ گفت: فاطمه B را به ازدواج من در بیاور. انس گفت: پس پیامبر n از جواب دادن ساکت شد. پس عمر به نزد ابوبکر بازگشت و به او گفت: او (پیامبر) منتظر امر خدا در مورد اوست. برخیز به نزد علیg برویم تا او را امر کنیم که مانند درخواست ما را از پیامبر n بکند. علی g گوید: پس آن دو نزد من آمدند، در حالی که من نهال خرمایم را به عمل می آوردم. پس گفتند: ما از نزد پسر عمویت از خواستگاری به نزد تو می آییم.

     علی g گوید: پس مرا متوجه مسئله ای کردند و ایستادم، در حالی که عبایم را می کشیدم تا اینکه به نزد پیامبر n آمدم و پیشش نشستم و گفتم: ای رسول خدا n، خیرخواهی و پیشگامی من در اسلام را دانستی و من چنین و چنان بودم. فرمود: آن چیست (چه درخواستی داری)؟ گفت: فاطمه Bرا به ازدواج من دربیاور. فرمود: آیا چیزی داری؟ گفتم اسبم و شترم. فرمود: اسبت را که احتیاج داری، ولی شترت را بفروش. گوید: به قیمت 480 آن را فروختم ؛ پس با آن آمدم و آن را در نزد پیامبر n گذاشتم؛ پس مشتی از آن را برداشت و فرمود: ای بلال، با آن عطری برای ما بخر و دستور داد که فاطمه Bرا آماده کنند و برایش تختی که با طناب هایی بسته شده بود و متکایی از پوست که داخلش لیف خرما بود قرار داد و به علی g فرمود: تا زمانی که نزدت بیایم هیچ صحبتی نکن.

    پس همراه با ام ایمن آمد تا اینکه در جانب خانه نشست و من در جانبی بودم و رسول خدا n آمد و فرمود: برادرم اینجاست؟ ام ایمن [با تعجب] گفت: برادرت است و دخترت را به ازدواجش در آوردی؟! فرمود: آری. رسول خدا n داخل خانه شد و به فاطمه Bفرمود: آبی برایم بیاور. پس فاطمه B به سمت ظرفی که در خانه بود رفت و با ظرف آب آمد و پیامبر n آن را گرفت و آب دهان در آن ریخت و سپس به فاطمه B  فرمود: جلو بیا و جلو آمد؛ پس آب را بین سینه هایش و بر سرش پاشید و فرمود: Pخداوندا، او و فرزندانش را از شیطان رجیم در پناه تو می آورمO... .»[16]

    ابو الفرج ابن جوزی حنبلی بعد از اینکه اعتراف می کند سوره ی الانسان در حق اهل بیت D نازل شده است، تصریح می کند که ابوبکر و عمر به خواستگاری حضرت زهرا B رفتند، اما رسول خدا n ردشان کرد و سپس امیرالمومنین g رفت و رسول خدا n به امر خدا، حضرت زهرا B را به آن حضرت داد:

    « گفتیم که این (سوره ی انسان) در حق [حضرت]علی g و اهل بیتش نازل شده است به خاطر از خودگذشتگی شان با غذا.

    ابوبکر، فاطمه Bرا از رسول خدا n خواستگاری کرد. پس فرمود: منتظر قضای الهی در مورد او هستم. پس آن قضیه را برای عمر ذکر کرد. عمر گفت: تو را رد نمود ای ابوبکر. پس عمر او را خواستگاری کرد. پس پیامبر n به او همان چیزی را گفت که به ابوبکر گفته بود. پس خانواده ی علی g به او گفتند: فاطمه B را خواستگاری کن. پس به نزد رسول خدا n آمد و به ایشان سلام نمود. پس پیامبر n فرمود: حاجتت چیست؟ فرمود: فاطمه B را یاد کردم. پس فرمود: خوش آمدی. پس علی g خارج شد و به مردم از آنچه که فرموده بود خبر داد. پس گفتند: پیامبر n به تو، خانواده و آسایش داد... .

    هنگامی که به زیبایی فاطمه B در چادر کمالش افتخار می کرد  * هنگام شروع کردن شریعت به توصیف بزرگی اش * ابوبکر برخاست در حالی که در خواستگاری اش فاطمه Bرا خواستگاری کرد * و رسول n از اجابتش سکوت کرد * پس عمر برخاست همچون برخاستن شیر در بیشه اش * و رسول n اجابتش نکرد و شعله درونش شدت گرفت * پس هنگامی که علی g گام هایش را برای خواستگاری فاطمهBبرداشت * وحی را یافت که قبل از او پیشی گرفته بود:

    "خداوند مرا مأمور گرداند که فاطمه Bرا به ازدواج علی g در بیاورم". پس در ماه صفر ازدواج کرد.»[17]

    پاسخ به شبهه ی دامادی عثمان

    شاید مخالفین بگویند: اگر دامادی رسول خدا n دلیل بر افضلیت است، پس در این صورت، عثمان از حضرت علی g افضل خواهد بود؛ زیرا او دو بار داماد پیامبر n شد!

    می گویم:

    اولا: به اجماع اهل سنت، ابوبکر و عمر افضل از عثمان هستند و دیدیم که رسول خدا n آن دو را رد کردند و به امر خدا، حضرت زهرا B را به امیرالمومنین g دادند.

    ثانیا: حضرت فاطمه زهرا B که سرور زنان اهل بهشت است کجا و دیگران کجا ؟! محمد حبیب الله شنقیطی در این خصوص می نویسد:

    «در مورد فضیلت حضرت زهرا B احادیث بسیاری غیر از این وارد شده است؛ پس کسی را که الله کُفو وهمتای سرور زنان دو عالم قرار دهد، پس او لزوماً سرور عرب و همه ی آل بیت است.»[18]

    ثالثا: به عقیده ی بعضی محققین، همسران عثمان، دختر خوانده های رسول خدا n بودند که بعضی از محققین در این باره کتاب نوشته اند. اما کوتاه سخن اینکه وقتی مردی از عبد الله بن عمر درباره ی حضرت علیg و عثمان می پرسد، او چنین مقایسه می کند که خدا از گناه عثمان به خاطر فرارش در جنگ احد درگذشت؛ اما علی g پسر عمو و داماد رسول خدا n است! 

    بخاری در صحیحش از نافع چنین روایت کرده است که گفت:

    « شخصی نزد عبد الله بن عمر آمد و گفت: ای ابا عبد الرحمان ... نظرت در مورد علی g و عثمان چیست؟ ابن عمر گفت: اما عثمان، خداوند از گناه او (فرارش در جنگ احد) درگذشت، ولی شما دوست ندارید که او را ببخشید؛ اما علی g  پس او پسر عموی رسول خدا n و داماد او است.»[19]

    از اینجا روشن می شود که یا عثمان داماد رسول خدا n نبوده است و یا اینکه دامادی او در برابر دامادی امیرالمومنین g فضیلتی به حساب نمی آمد.

    پس دیدیم که بنابر دیدگاه پسر عمر، امیرالمومنین g در فضیلت دامادی رسول خدا n حتی بر عثمان که به قول مخالفین دو بار داماد رسول خدا n شد نیز برتری دارد، به طوری که پسر عمر ملاک مقایسه ی عثمان با حضرت علی g را دامادی امیرالمومنین g دانسته است!

     

    [[1]] عن عبد الله بن بریدة عن أبیه رضی الله عنه قال خطب أبو بکر وعمر فاطمة فقال رسول اللهn أنها صغیرة فخطبها علی فزوجها

    [[2]] صحیح النسائی، ج 2 ص 412 ح 3221 قال الألبانی: صحیح الإسناد

    [[3]] صحیح ابن حبان، ج 15 ص 399 ح 6948 قال شعیب الأرنؤوط: إسناده صحیح على شرط مسلم

    [[4]] المستدرک على الصحیحین، ج 2 ص 181 ح 2705

    [[5]] جزء فضائل فاطمة، ج 1 ص 44 ح 37 حدثنا عبدالله بن محمد البغوى ثنا محمد بن حمید الرازى ثنا أبو تمیلة ثنا حسین بن واقد عن ابن بریدة عن أبیه أن أبا بکر رضى الله عنه خطب إلى النبى فاطمة فقال انتظر بها القضاء ثم خطب إلیه عمر رضى الله عنه فقال انتظر بها القضاء ثم خطب إلیه على فزوجها منه

    [[6]] بررسی سند روایت:

    عبد الله بن سابور البغوی: ثقة إمام ثبت حافظ / محمد بن حمید الرزای: توثیقش در بحث حدیث ثقلین گذشت /

    یحیى بن واضح الأنصاری: ثقة / الحسین بن واقد المروزی: صدوق حسن الحدیث / عبد الله بن بریدة الأسلمی: ثقة

    [[7]] الطبقات الکبرى، ج 8 ص 19 وأخبرنا مسلم بن إبراهیم حدثنا المنذر بن ثعلبة عن علباء بن أحمر الیشکری أن أبا بکر خطب فاطمة إلى النبی فقال یا أبا بکر انتظر بها القضاء فذکر ذلک أبو بکر لعمر فقال له عمر ردک یا أبا بکر ثم إن أبا بکر قال لعمر أخطب فاطمة إلى النبی فخطبها فقال له مثل ما قال لأبی بکر انتظر بها القضاء فجاء عمر إلى أبی بکر فأخبره فقال له ردک یا عمر ثم إن أهل علی قالوا لعلی اخطب فاطمة إلى رسول الله فقال بعد أبی بکر وعمر فذکروا له قرابته من النبی فخطبها فزوجه النبی

    [[8]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    مسلم بن إبراهیم الفراهیدی: ثقة مأمون / المنذر بن ثعلبة العبدی: ثقة / علباء بن أحمر الیشکری: ثقة

    [[9]] المعجم الکبیر، ج 10 ص 156 ح 10305 حدثنا أبو مسعود عبد الرحمن بن الحسین الصابونی التستری ثنا إسماعیل بن موسى السدی ثنا بشر بن الولید الهاشمی ثنا عبد النور بن عبد الله المسمعی عن شعبة بن الحجاج عن عمرو بن مرة عن إبراهیم عن مسروق عن عبد الله بن مسعود عن رسول الله قال إن الله أمرنی أن أزوج فاطمة من علی رضی الله عنهما

    [[10]] مجمع الزوائد، ج 9 ص 204 قال الهیثمی: رواه الطبرانی ورجاله ثقات

    [[11]] سبل الهدى والرشاد، ج 11 ص 38 قال صالحی الشامی: وروى الطبرانی برجال ثقات

    [[12]] در السحابة، ص 278 رقم 28 قال الشوکانی: وأخرج الطبرانی بإسناد رجاله ثقات عن ابن مسعود

    [[13]] فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من حدیث البشیر النذیر، ج 2 ص 215 ح 1693 إن الله تعالى أمرنی أن أزوج فاطمة من علی . - ( طب ) عن ابن مسعود . - ( ح )

    [[14]] الثقات، ج 8   ص 423-424 رقم 14212  عبد النور بن عبد الله بن سنان مولى المسامعة کنیته أبو محمد من أهل البصرة یروى عن عبد الملک بن أبی سلیمان روى عنه البصریون

    [[15]] تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 33-34 أما القاعدةُ الصحیحة فی الموقفِ من توثیقِ ابن حبان، فهی کما یلی: 1 - ما ذکره فی کتابه "الثقات" وتفرَّد بالروایة عنه واحد - سواء أکان ثقة أم غیرَ ثقة -، ... 4 - إذا ذکره ابنُ حبان وحده فی "الثقات" وروى عنه أربعة فأکثر، فهو صدوقٌ حسن الحدیث.

    [[16]] صحیح ابن حبان، ج 15 ص 393-395 ح 6944 أخبرنا أبو شیبة داود بن إبراهیم بن داود بن یزید البغدادی بالفسطاط حدثنا الحسن بن حماد حدثنا یحیى بن یعلى الأسلمی عن سعید بن أبی عروبة عن قتادة عن أنس بن مالک قال جاء أبو بکر إلى النبی فقعد بین یدیه فقال یا رسول الله قد علمت مناصحتی وقدمی فی الإسلام وإنی وإنی قال وما ذاک قال تزوجنی فاطمة قال فسکت عنه فرجع أبو بکر إلى عمر فقال له قد هلکت وأهلکت قال وما ذاک قال خطبت فاطمة إلى النبی فأعرض عنی قال مکانک حتى آتی النبی فأطلب مثل الذی طلبت فأتى عمر النبی فقعد بین یدیه فقال یا رسول الله قد علمت مناصحتی وقدمی فی الإسلام وإنی وإنی قال وما ذاک قال تزوجنی فاطمة فسکت عنه فرجع إلى أبی بکر فقال له إنه ینتظر أمر الله فیها قم بنا إلى علی حتى نأمره یطلب مثل الذی طلبنا قال علی فأتیانی وأنا أعالج فسیلا لی فقالا إنا جئناک من عند ابن عمک بخطبة قال علی فنبهانی لأمر فقمت أجر ردائی حتى أتیت النبی فقعدت بین یدیه فقلت یا رسول الله قد علمت قدمی فی الإسلام ومناصحتی وإنی وإنی قال وما ذاک قلت تزوجنی فاطمة قال وعندک شیء قلت فرسی وبدنی قال أما فرسک فلا بد لک منه وأما بدنک فبعها قال فبعتها بأربع مائة وثمانین فجئت بها حتى وضعتها فی حجره فقبض منها قبضة فقال أی بلال ابتغنا بها طیبا وأمرهم أن یجهزوها فجعل لها سریرا مشرطا بالشرط ووسادة من أدم حشوها لیف وقال لعلی إذا أتتک فلا تحدث شیئا حتى آتیک فجاءت مع أم أیمن حتى قعدت فی جانب البیت وأنا فی جانب وجاء رسول الله فقال ها هنا أخی قالت أم أیمن أخوک وقد زوجته ابنتک قال نعم ودخل رسول الله البیت فقال لفاطمة إیتینی بماء فقامت إلى قعب فی البیت فأتت فیه بماء فأخذه ومج فیه ثم قال لها تقدمی فتقدمت فنضح بین ثدییها وعلى رأسها وقال اللهم إنی أعیذها بک وذریتها من الشیطان الرجیم ....

    [[17]] التبصرة، ج 1 ص 451-452 وقد ذکرنا أن هذا نزل فی حق علی رضی الله عنه وأهل بیته لإیثارهم بالطعام  کان أبو بکر رضی الله عنه قد خطب فاطمة من رسول الله فقال : انتظر بها القضاء . فذکر ذلک لعمر فقال : ردک یا أبا بکر . فخطبها عمر . فقال له مثل ما قال لأبی بکر . فقال أهل علی لعلی : اخطب فاطمة . فأتى رسول الله فسلم علیه فقال : ما حاجتک ؟ فقال : ذکرت فاطمة . فقال : مرحبا وأهلا فخرج فأخبر الناس بما قال . فقالوا : قد أعطاک الأهل والمرحب ...

    لما تبختر جمال فاطمة فی جلباب کمالها *** حین شروع الشرع فی وصف جلالها

     أنهض الصدیق خاطبا لها فی خطابه *** فسکت الرسول عن جوابه

    فنهض عمر نهوض اللیث فی غابه *** فلم یجبه فاشتد الجوى به 

    فلما نقل علی أقدامه لخطبتها *** وجد الوحی قد سبقه قدامه :

    إن الله أمرنی أن أزوج فاطمة من علی ' فتزوجها فی صفر

    [[18]] کفایة الطالب لمناقب علی بن أبی طالب، ص 174 وقد وردت فی فضلها أحادیث کثیرة غیر هذا، فمن جعله الله کفؤاَ لسیدة نساء العالمین، فهو بالضرورة سید العرب، وسید آل البیت اجمعین.

    [[19]] صحیح البخاری، ج 4 ص 1705 ح 4373 و ج 4 ص 1641 ح 4243  عن نافع عن بن عمر رضی الله عنهما أن رجلا جاءه فقال یا أبا عبد الرحمن ... قال فما قولک فی علی وعثمان قال بن عمر ما قولی فی علی وعثمان أما عثمان فکان الله قد عفا عنه فکرهتم أن یعفو عنه وأما علی فابن عم رسول الله وختنه

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی