پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    وصایت امام علی علیه السلام در احادیث نبوی

    حسین قربانی | جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۴۸ ب.ظ

    در کتب اهل سنت به نقل از 16 صحابی به صورت مرفوع (حدیث نبوی) و با اسناد متعدد وصایت امیرالمومنین علیه السلام مطرح شده و علاوه بر آن، از حدود 15 نفر از صحابه نیز اشعاری درباره ی وصایت آن حضرت نقل شده است.

    آنقدر وصایت امیرالمومنین علیه السلام مشهور بوده که در کتب لغت اهل سنت نیز وارد شده است و تا جایی پیش رفته بود که طبق روایت بخاری و مسلم در صحیحشان، تعدادی از صحابه یا تابعین، وصایت امیرالمومنین علیه السلام را در نزد عایشه مطرح کردند !

    وصی و وصیت در احادیث رسول خدا (ص) 

    اصطلاح وصی و وصیت برای امیر المؤمنین علیه السلام با الفاظ متعدد و با طرق و سند‌های فراوان در احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بیان گردیده است که در مناسبت‌های مختلف ایراد گشته و از سوی شانزده نفر از صحابه که در ذیل نام هایشان را می آوریم، نقل شده است.

    نکته ی مهمی که باید مد نظر قرار داد، این است که جرح و تعدیل راویان در نزد اهل سنت ، اکثرا با روایاتی که نقل کرده اند صورت می گیرد. اگر روایاتی موافق عقاید اختصاصی شیعه نقل کرده باشند، متهم به دروغگویی ، جعل حدیث و... می شوند و حداقل منکر الحدیث می شوند!

    برای نمونه می توان آقای «عبد النور بن عبدالله المسمعی» را مثال زد که ابن حبان توثیقش کرده، ولی عُقیلی، ذهبی و ابن حجر عسقلانی (از بزرگان علم رجال اهل سنت) او را به خاطر نقل روایتی در فضیلت امیر المومنین و حضرت زهرا علیهما السلام کذاب دانسته اند و نکته ی مهمتر اینکه ابن حجر از توثیق این راوی توسط ابن حبان تعجب کرده و آن را حمل بر ناآگاهی او از روایتش در فضیلت امیرالمومنین و حضرت زهرا علیها السلام کرده است (؛ یعنی اگر ابن حبان نیز از آن روایت مطلع می بود، این راوی را تضعیف می کرد)! [1]

    {تصویر1} {تصویر2} {تصویر3}

    لذا نباید انتظار داشت که اسناد روایات وصایت حضرت علی علیه السلام طبق ضوابط اهل سنت، صد در صد صحیح باشند. 

    با این مقدمه به ذکر اسناد احادیث نبوی وصایت از طبقه ی صحابه می پردازیم.

    یکم: امام علی علیه السلام

    روایت یکم:

    قبلا آوردیم که روایت یوم الدار با لفظ وصی، با سه سند نقل شده که دو سندش معتبر است.

    روایت دوم:

    «حسن بن علی علیهما السلام از امیرالمومنین علیه السلام نقل می کند: همراه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از شهر خارج شدیم تا رسیدیم به جایی که یک نخل بر سر دیگری فریاد زد که: این پیامبر محمد مصطفی صلی الله علیه وآله و علی مرتضی علیه السلام می باشند و ما از آنها خرما چیدیم و سپس نخل دوم بر سر نخل سوم فریاد زد و گفت: این موسی و دیگری هارون علیهما السلام است و ما از او خرما چیدیم و نخل چهارم بر نخل پنجم فریاد زد که این نوح و ابراهیم علیهما السلام است و ما از او خرما چیدیم و نخل ششم بر نخل هفتم فریاد زد که: این محمد آقای فرستادگان الهی و این علی أقای اوصیاء علیهما السلام می باشد. پیامبر تبسمی نموده و فرمود: ای علی ! نخل مدینه را «صیحان» می نامند؛ زیرا به فضل من و تو به فریاد آمد.»[2]

    {تصویر1} {تصویر2} {تصویر3}

    دوم: ابوبکر بن أبی قحافه

    «ابو زکریا عبدالرحیم بن احمد در فوائدش با سندش از ابوبکر روایت کرده است که گفت: وقتی که رسول الله صلی الله علیه وآله در پایین گودی باغ عامر بن عبدالقیس بود و در آن فریاد نخلی بر نخل دیگر می آمد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: آیا می دانید این نخل چه می گوید ؟ گفتیم: خدا و رسولش بهتر می دانند.

    پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: این نخل فریاد میزد که این محمد رسول الله (صلی الله علیه وآله ) و (این) وصیش علی بن ابیطالب (علیهما السلام) می باشد.

    ابوبکر گوید: پس پیامبر صلی الله علیه وآله آن نخل را « صیحانی » نام نهاد.»[3]

    {تصویر1} {تصویر2}

    سوم: أنس بن مالک

    روایت یکم:

    «انس بن مالک می گوید: به سلمان گفتیم که از پیامبر صلی الله علیه وآله سوال کن که چه کسی وصی او می باشد ؟ سلمان به پیامبر صلی الله علیه وآله گفت: ای رسول خدا ! وصی شما چه کسی است ؟ پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: ای سلمان! وصی موسی علیه السلام که بود ؟ سلمان گفت: یوشع بن نون . پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: وصی و وارث من و کسی که دین مرا ادا می کند و وعده مرا محقق میسازد، همانا علی بن ابی طالب علیه السلام است.»[4]

    {تصویر1} {تصویر2}

    تمام راویان سند این روایت توثیق شده اند بجز محمد بن ابی عمر الدوری که مجهول الحال است، اما سیوطی این روایت را به دو دلیل جعلی دانسته است:

    «مطر متروک وجعفر تکلموا فیه؛ یعنی مطر متروک است و درباره ی وثاقت جعفر هم سخنانی گفته شده است.»[5]

    البته جعفر بن زیاد الأحمر و مطر بن طهمان الوراق طبق برنامه ی جوامع الکلم، صدوق هستند و اشکال سیوطی بر آن دو وارد نیست و این نشان می دهد که علمای اهل سنت تا می بینند حدیث در افضلیت یا امامت امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام است، می خواهند هر طور که شده تضعیفش کنند!

    روایت دوم:

    «از انس بن مالک روایت شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: جبرئیل علیه السلام به من گفت: ای محمد ! انگشتر عقیق بر دست کن. گفتم: عقیق چیست؟ جبرئیل علیه السلام گفت: کوهی در یمن است که که به وحدانیت خداوند و رسالت من و نبوت تو و وصایت علی (علیه السلام) و امامت ذریّه او و بهشت برای شیعیانش، شهادت داده است.»[6]

    چهارم: سلمان فارسی علیه السلام

    روایت یکم:

    «جناب سلمان علیه السلام گفت: به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عرض کردم : برای هر پیامبری وصی می باشد؛ پس وصی شما چه کسی است ؟ پیامبر صلی الله علیه وآله سکوت کردند و بعد از اینکه دوباره مرا دیدند فرمودند: ای سلمان!  با سرعت به نزد ایشان رفتم و گفتم: لبیک. فرمودند: آیا میدانی وصی موسی علیه السلام چه کسی بود؟ عرض کردم: بله. یوشع بن نون. پیامبر n فرمودند: چرا؟ عرض کردم: زیرا او عالمترین مردم قومش بود.

    پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: به درستی که وصی من و موضع سر من و بهترین کسی که بعد از من می ماند و وعده مرا محقق می سازد و دین مرا ادا می کند، همانا علی بن ابی طالب علیه السلام است.

    ابو القاسم طبرانی گوید: منظور پیامبر صلی الله علیه وآله از " وصی من " یعنی ایشان در خانواده اش وصیت کرد نه به خلافت. و این فرمایششان که "بهترین کسی است که بعد از من می ماند" یعنی از میان اهل بیتش ! »[7]

    این روایت را طبرانی[8] با سند معتبر[9] نقل کرده و همچنین از توجیهش نیز معلوم می شود که او سندش را معتبر دانسته است. اما بطلان توجیه طبرانی روشن است؛ زیرا وصایت امیرالمومنین علیه السلام در اینجا با وصایت اوصیای انبیا؛ از جمله یوشع بن نون قرین شده است.

    {تصویر1} {تصویر2}

    روایت دوم:

    «قیس بن میناء عن سلیمان کوفى لا یتابع على حدیثه وکان له مذهب سوء حدثنا إبراهیم بن محمد حدثنا عبد العزیز بن الخطاب حدثنا على بن هاشم عن إسماعیل عن جریر بن شراحیل عن قیس بن میناء عن سلمان قال قال النبی صلی الله علیه وآله وصیى علی بن أبی طالب رضی الله عنه.»[10]

    {تصویر1} {تصویر2}

    پنجم: ابو ایوب انصاری

    سند یکم:

    «عبایة بن ربعی از ابو ایوب انصاری نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به فاطمه علیها السلام فرمودند: آیا نمی دانی که خداوند متعال به زمین نظاره کرد و از میان مردم، پدرت را انتخاب کرده و به عنوان پیامبر مبعوث نمود و سپس برای بار دوم به زمین نظاره کرد و همسرت را انتخاب کرد و به من وحی نمود تا او را به نکاح تو در آوردم و او را وصی (خویش) قرار دهم ؟!»[11]

    این روایت را طبرانی[12] با سند معتبر[13] نقل کرده است.

    سند دوم:

    طبرانی به دنبال حدیث فوق، سند دیگری نیز برایش ذکر کرده است؛

    «عبایة بن ربعی از ابو ایوب نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله مریض شد و فاطمه علیها السلام برای عیادت نزد او در حالی که رو به بهبودی بود آمد و هنگامی که سختی رسول خدا صلی الله علیه وآله را دید، پس حدیث را با طولش بیان کرد.»[14]

    سند این روایت نیز معتبر است.[15]

    ششم: بریده بن حصیب

    ابن عساکر با سندش از بریده نقل می کند که گفت:

     «پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: همه ی پیامبران وصی و وارث داشتند و علی (علیه السلام) وصی و وارث من است.»[16]

    سند این روایت نیز معتبر است.[17]

    هفتم: عبد الله بن عباس

    روایت یکم:

    «ابن عباس میگوید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عمره کرد و بین ایشان و بین اهل مکه عهدی بود که هیچکس از اهل ایشان خارج نشود ... سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند : اما تو ای جعفر ! تو در ظاهر و اخلاقیات به من شبیه هستی  . و تو ای علی! من از تو هستم و تو وصی من هستی.»[18]

    روایت دوم:

    «سعید بن جبیر می گوید : ابن عباس در کنار زمزم نشسته بود و حدیث می گفت تا اینکه مردی بلند شد و گفت : ای ابن عباس ! من مردی از اهل شام از اهالی حمص هستم. آنها از علی بن ابی طالب برائت می جویند ... ابن عباس گفت : من به تو خبر می دهم که روزی رسول الله صلی الله علیه وآله نزد ام سلمه دختر ابی امیه بود که علی (علیه السلام) خواست بر ایشان وارد شود .... پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند : ای ام سلمه، آیا او را می شناسی ؟ ام سلمه گفت: بله ! او علی بن ابی طالب است. پس پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: او وصی من بر اهل بیتم و بر همه خوبان امت من می باشد و برادر من در دنیا و آخرت است.»[19]

    روایت سوم:

    «ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه وآله در سخن خداوند : " جز این نیست که خدا می خواهد آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملا پاکیزه کند "، نقل می کند که فرمود: من و اهل بیتم از گناهان پاک هستیم ... و از خواب بیدار شدم در حالی که جبرئیل علیه السلام در بین سه فرشته بود ؛ یکی از فرشته ها گفت : ای جبرئیل! به کدام یک از این سه فرستاده شده ای ؟ با پایش مرا تکان داد و گفت: به سوی این و او آقای فرزندان آدم علیه السلام است. یکی از آن سه گفت : اسمش چیست ؟ گفت : این محمد صلی الله علیه وآله سرور فرستادگان و این علی علیه السلام بهترین أوصیا است ... .»[20]

    روایت چهارم:

    «ابن عباس می گوید : به همراه گروهی از جوانان بنی هاشم در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نشسته بودیم که ستاره ای از آسمان افتاد . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: هر کس که این ستاره بر خانه اش بیفتد ، وصی بعد از من می باشد.

    جوانان بنی هاشم برخاستند و دیدند که ستاره بر خانه علی (علیه السلام) فرود آمد. سپس به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله گفتند : در محبت علی (علیه السلام) دچار گمراهی شده ای .

    سپس خداوند این آیات را نازل فرمود:

    ((سوگند به اختر چون فرود مى‏آید* [که‏] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده* و از سر هوس سخن نمى‏گوید* این سخن بجز وحیى که وحى مى‏شود نیست* آن را [فرشته‏] شدید القوى به او فرا آموخت* [سروش‏] نیرومندى که [مسلّط] درایستاد* در حالى که او در اُفق اعلى بود.))»[21]

    هشتم: عبد الله بن عمر

    روایت یکم:

    «نافع می گوید : به ابن عمر گفتم : چه کسی بهترین مردم بعد از پیامبر اکرمن صلی الله علیه وآله می باشد ؟ ابن عمر گفت : بی مادر ! تو را چه به این حرفها ؟ سپس گفت : استغفرالله ! ، بهترین مردم بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله کسى است که بر او جایز شود آنچه بر او جایز بود و حرام شود بر او آنچه بر پیامبر صلی الله علیه وآله حرام بود. گفتم: آن کیست؟ گفت: على ( علیه السلام ). [پیامبر صلی الله علیه وآله ] درهاى مسجد را بست، و در على علیه السلام را باز گذاشت و به او فرمود: براى تو است در این مسجد آنچه براى من است، و بر تو است آنچه بر من است، و تو وارث و وصى منى و دین مرا ادا میکنى، و به وعده من وفا مى‏ نمائى و با طریقه من جنگ مى‏ کنى . دروغ گفته کسى که گمان مى‏کند تو را دشمن مى‏ دارد و مرا دوست مى‏ دارد.»[22]

    روایت دوم:

    «ایوب بن زهر به سندش نقل می کند که ابن عمر گفت: روزی پیامبر صلی الله علیه وآله نشسته بودند که جبرئیل علیه السلام بر ایشان نازل شد و گفت : ای محمد ! خداوند بزرگ به تو سلام می رساند و می فرماید : وقتی خداوند از پیامبران پیمان موکد گرفت ، زمانی که تو در صلب آدم بودی پیمان گرفت و تو را آقای همه پیامبران و وصی تو علی بن ابی طالب را آقای همه اوصیاء قرار داد.»[23]

    نهم: ابوذر غفاری

    «ابوذر گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیدم که فرمود: من خاتم پیامبران هستم و همینطور علی علیه السلام و فرزندانش اوصیا را تا روز قیامت ختم می کنند.»[24]

    دهم: علی الهلالی

    طبرانی با سندش از علی هلالی صحابی نقل کرده است که گفت:

    «در زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه وآله که در آن از دنیا رفت ، بر ایشان وارد شدم و دیدم که فاطمه زهرا علیها السلام در بالین آن حضرت بودند، پس گریه کردند و صدایشان بلند شد ، پس پلکهای چشم رسول خدا صلی الله علیه وآله به جانب فاطمه‏ علیها السلام باز شد و فرمودند: ای محبوبه ی من فاطمه علیه السلام! چرا گریه میکنی؟ فرمود: از پراکندگی و ضایع شدنمان بعد از شما می‏ترسم.

    رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: مگر نمی دانی که خدا به زمین توجه فرمود و از همه خلائق پدرت را برگزید و او را پیغمبر قرار داد و دیگر بار به زمین توجه کرد و شوهرت را برگزید و به من وحی کرد تا شما را به نکاح او درآورم؟!

     ای فاطمه علیها السلام، ما اهل بیتی هستیم که خداوند هفت خصلت به ما عطا فرموده که قبل از ما به احدی نداده است و بعد از ما نیز به احدی نمی دهد : من آخرین و اکرم پیامبران و محبوب ترین خلق خدا هستم و من پدر تو هستم و وصی من بهترین اوصیا و محبوب ترین آنها نزد خدا است و او همسرت است. و شهید ما بهترین شهیدان و محبوب ترین آن ها در نزد خدا است و او حمزه عموی پدرت و همسرت می باشد و از ماست کسی که دارای دو بال سبز است و در بهشت هر کجا بخواهد با فرشتگان پرواز می‏کند و آن پسر عموی پدرت و برادر شوهرت هست. و دو سبط این امت از ماست و آن حسن و حسین ‏علیهما السلام دو فرزندت هستند و آنها دو آقای جوانان اهل بهشت هستند. به خدایی که مرا به حق مبعوث به رسالت فرمود، پدرشان علی علیه السلام بهتر از آن دو است. ای فاطمه، به خدایی که مرا به حق برانگیخت، مهدی این امت از این دو می ‏باشد.»[25]

    سند این روایت نیز معتبر است.[26]

    یازدهم: ابو سعید خدری

    امر تسری حنفی می نویسد:

    «دارقطنی از ابی هارون عبدی روایت کرده است که گفت : نزد ابو سعید خدرى آمدم و به او گفتم: آیا تو در بدر حاضر بوده‌اى؟ گفت: آرى. گفتم: آیا در باره على علیه السلام و فضلش چیزى از آن چه از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده‌اى به ما نمى‌گویى؟ گفت: آرى، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از یک بیمارى بهبود یافت و دوران نقاهت را مى‌گذراند که فاطمه صلی الله علیه وآله بر او وارد شد تا از پیامبر صلی الله علیه وآله عیادت کند. من در سمت راست پیامبر صلی الله علیه وآله نشسته بودم، پس چون فاطمه علیها السلام ضعف و سستى پیامبر صلی الله علیه وآله را دید ، بغض گلویش را فشرد تا جایى که اشکش بر گونه‌هایش آشکار شد. پیامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: چرا مى‌گریى اى فاطمه! فاطمه علیها السلام گفت: از فوت مى‌ترسم یا رسول اللَّه! پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: اى فاطمه! آیا نمى‌دانى که خداوند به زمین نگریست و پدر تو را برگزید و او را به عنوان پیامبر برانگیخت، و بار دیگر به زمین نگریست و شوهر تو را در آن برگزید و به من وحى کرد و تو را به ازدواج او درآوردم و وصىّ‌اش گرفتم؟»[27]

    دوازدهم: عبد الله بن مسعود

    «عبد الله بن مسعود از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نقل کرد که فرمودند: من خواسته پدر خود ابراهیم علیه السلام هستم.

    گفتیم: اى پیامبر خدا صلی الله علیه وآله ! چطور خواسته پدرت ابراهیم (علیه السلام) شدى؟

    فرمود: خداى توانا و بزرگ بر ابراهیم علیه السلام وحى کرد: « من تو را بر مردم پیشوا قرار مى‏ دهم » ابراهیم علیه السلام از شادی به وجد آمد و گفت: اى پروردگار من ! از فرزندانم مانند من پیشوایانى هست؟

    خدا بسوى او وحى کرد که اى ابراهیم علیه السلام ! به تحقیق من پیمانى با تو نمى‏بندم که به او وفا نکنم.

     گفت: اى پروردگار من آن عهدى که بر من وفا نمى‏ کنى چیست؟ فرمود براى ستمکاران از فرزندانت عطا نمى‏کنم.

     در آن هنگام ابراهیم علیه السلام گفت: «خود و فرزندانم را از پرستش این بتها بدور کن. پروردگارا بتحقیق آنها بیشترى از مردم را گمراه کردند» پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود همان درخواست و دعا به من و على علیه السلام رسید که هرگز احدى از ما بر بت سجده نکرده ‏ایم ، پس خدا مرا پیامبر و على علیه السلام را وصى قرار داد.»[28]

    سیزدهم: جابر بن عبد الله

    «جابر بن عبدالله میگوید که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: خداى بزرگ و توانا پرتویی از نور بر زمین نازل کرد، و او را در پشت آدم (علیه السلام) برقرار نمود، و او را برگردانید، تا آنکه به دو بخش قسمت نمود، پاره‏اى در پشت عبد اللَّه و پاره‏اى دیگر در صلب ابو طالب (علیه السلام) قرار داد. پس مرا پیامبر و على (علیه السلام) را وصى در آورد.»[29]

    چهاردهم: براء بن عازب

    «براء بن عازب گفت: وقتى آیه: ((وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ)) نازل شد، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرزندان عبد المطلب را جمع کرد و آنان در آن روز چهل مرد بودند ... آنگاه آنان را بیم داد و فرمود: اى فرزندان عبد المطلب ! همانا من از سوى خداوند، بیم دهنده و مژده دهنده‏ به شما هستم با چیزى که هیچ کس آن را نیاورده است و من دنیا و آخرت را براى شما آورده‏ام، پس تسلیم شوید و از من پیروى کنید تا هدایت شوید.

     کیست از شما که با من برادرى کند و وزیر من شود و ولىّ و وصىّ من پس از من و جانشین من در خاندانم باشد و قرض مرا ادا کند؟

    همه آنان ساکت شدند و پیامبر صلی الله علیه وآله این سخن را سه بار تکرار کرد و هر بار آنان ساکت بودند و على (علیه السلام) می فرمود: من .

    پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: تو. پس اقوام بلند شدند و به ابو طالب علیه السلام مى‏گفتند: از پسرت اطاعت کن که او را امیر تو کرد.»[30]

    پانزدهم: معاذ بن جبل

    امر تسری حنفی می نویسد:

    «از طریق ابن حضرمی از معاذ بن جبل روایت شده است که گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به علی (علیه السلام) فرمود: تو برادر ، وارث و وصی من هستی.

    علی (علیه السلام) فرمود: من چه چیزی از شما به ارث می برم ؟

    پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: آنچه پیامبران از یکدیگر به ارث می برند.

    علی (علیه السلام) فرمود: خدا و رسولش بهتر می دانند.

    پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: کتاب خدا و سنت پیامبرش.»[31]

    شانزدهم: ام سلمه

    «ابوبکر خوارزمی از ام المومنین ام سلمه روایت کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: خداى عز و جل اختیار کرده از هر امتى پیغمبرى را، و اختیار فرموده از براى هر پیغمبرى وصى . پس من پیغمبر این امتم، و على (علیه السلام) وصى من در میان عترت ، اهل بیت و امت من بعد از من است.»[32]


    [[1]] لسان المیزان  ج 4   ص 77  «عبد النور بن عبد الله المسمعی عن شعبة کذاب وقال العقیلی کان یغلو فی الرفض ووضع هذا عن شعبة عن عمرو بن مرة عن أبیه عن إبراهیم عن مسروق عن عبد الله رضی الله عنه قال قال لنا رسول الله صلی الله علیه وآله فی غزوة تبوک ان الله أمرنی ان ازوج فاطمة من علی ففعلت فقال لی جبرائیل ان الله قد بنى جنة من لؤلؤ وسرد حدیثا طویلا قلت رواه إسماعیل بن بنت السدی عن بشر بن الولید الهاشمی عنه انتهى ولفط العقیلی لا یقیم الحدیث ولیس من أهله والحدیث موضوع ولا أصل له وقد ذکره بن حبان فی الثقات ... وکان بن حبان ما اطلع على هذا الحدیث الذی له عن شعبة فإنه موضوع ورجاله من شعبة فصاعدا رجال الصحیح فینظر من دون عبد النور واما جزم الذهبی بأنه هو الذی وضع هذا موهما انه کلام العقیلی ففیه ما فیه.» ترجمه: «عبد النور بن عبد الله المسمعی از شعبه روایت نقل کرده و کذاب است. عقیلی گفته: در رفض زیاده روی می کرد و این حدیث را از شعبه با سندش از رسول خدا (ص) جعل کرده است که در جنگ تبوک فرمود: خداوند مرا دستور داد تا فاطمه (س) را به ازدواج علی (ع) در بیاورم؛ پس من نیز چنین کردم ... و حدیث ، جعلی است و اصلی ندارد و ابن حبان نام او را در زمره ی ثقات ذکر کرده است ... و گویا ابن حبان از این حدیثش که از شعبه نقل کرده، بی اطلاع بوده است [و الّا توثیقش نمی کرد]؛ چرا که جعلی است و رجالش از شعبه و بعد از آن، رجال صحیح بخاری هستند به غیر از عبد النور. و ذهبی نیز به این یقین رسیده که این شخص این حدیث را جعل کرده است ... .» 

    [[2]] اللآلىء المصنوعة للسیوطی  ج 1   ص 324 أخبرنا إبراهیم بن دینار أنبأنا محمد بن سعید بن نبهان أنبأنا الحسن بن الحسین بن دوما حدثنا أحمد بن نصر الدارع حدثنا صدقة بن موسى حدثنا أبی حدثنا علی بن موسى الرضى عن أبیه موسى عن جعفر بن محمد عن أبیه محمد عن أبیه علی عن أبیه الحسن عن علی قال : خرجت مع رسول الله ذات یوم إذ مررنا بنخل صاحت نخلة أخرى هذا النبی المصطفى وعلی المرتضى ثم جزناها فصاحت ثانیة بثالثة موسى وأخره هارون ثم جزناها فصاحب رابعة بخامسة هذا نوح وإبراهیم ثم جزناها فصاحت سادسة بسابعة هذا محمد سید المرسلین وهذا علی سید الوصیین فتبسم ثم قال یا علی إنما سمی نخل المدینة صیحانا لأنه صاح بفضلی وفضلک

    [[3]] اللآلىء المصنوعة للسیوطی ج 1 ص 324 – 325 قال أبو زکریا عبد الرحیم بن أحمد بن نصر النجاری فی فوائده : حدثنا عبد الله بن محمد بن زیاد حدثنا محمد بن عبد الله بن میمون الإسکندرانی حدثنا حمدان بن عبد الله الرازی حدثنا بن یحیى المعیطی عن جریر بن عبد الحمید الضبی عن محمد بن بشار عن الفضل بن هارون عن أبی بکر الصدیق قال : بینما رسول الله بعقیق السفلی فی بستان عامر بن عبد القیس والبستان یخترق بالصیاح نخلة بنخلة فقال رسول الله : أتدرون ما قالت النخلة ؟ قلنا : الله ورسوله أعلم قال : صاحت هذا محمد رسول الله ووصیه علی بن أبی طالب  قال فسماها رسول الله الصیحانی والله أعلم

    [[4]] فضائل الصحابة لابن حنبل  ج 2   ص 615 ح 1052 حدثنا هیثم بن خلف قثنا محمد بن أبی عمر الدوری قثنا شاذان قثنا جعفر بن زیاد عن مطر عن أنس یعنی بن مالک قال قلنا لسلمان سل النبی صلی الله علیه وآله من وصیة فقال له سلمان یا رسول الله من وصیک قال یا سلمان من کان وصی موسى قال یوشع بن نون قال فإن وصیی ووارثی یقضی دینی وینجز موعودی علی بن أبی طالب

    [[5]] اللآلىء المصنوعة  ج 1   ص 328

    [[6]] مختصر کتاب البلدان ، ص 36 پی دی اف ؛ وحدث یزید بن هارون ، عن حمید بن الطویل ، عن أنس بن مالک قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله: قال لی جبرئیل : یا محمد تختم بالعقیق فقلت : وما العقیق ؟ قال : جبل بالیمن یشهد لله بالتوحید ، ولی بالرسالة ، ولک بالنبوة ، ولعلی بالوصیة ، ولذریته بالإمامة ، ولشیعته بالجنة

    [[7]] حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمی ثنا إبراهیم بن الحسن الثعلبی ثنا یحیى بن یعلى عن ناصح بن عبد الله عن سماک بن حرب عن أبی سعید الخدری عن سلمان قال قلت یا رسول الله لکل نبی وصی فمن وصیک فسکت عنی فلما کان بعد رآنی فقال یا سلمان فأسرعت إلیه قلت لبیک قال تعلم من وصی موسى قلت نعم یوشع بن نون قال لم قلت لأنه کان أعلمهم قال فإن وصیی ( ( ( وصی ) ) ) وموضع سری وخیر من أترک بعدی وینجز عدتی ویقضی دینی علی بن أبی طالب قال أبو القاسم قوله وصیی ( ( ( وصی ) ) ) یعنی أنه أوصاه فی أهله لا بالخلافة وقوله خیر من أترک بعدی یعنی من أهل بیته صلی الله علیه وآله

    [[8]] المعجم الکبیر  ج 6   ص 221 ح 6063

    [[9]] بررسی سند روایت:

    محمد بن عبد الله الحضرمی: ثقة / إبراهیم بن الحسن الثعلبی: مقبول / یحیی بن یعلی المحاربی: ثقة

    ناصح بن عبد الله التمیمی: توثیقش را در ادامه ذکر می کنیم

    سماک بن حرب الذهلی: صدوق / أبو سعید الخدری: صحابی / سلمان الفارسی: صحابی

    در برنامه ی جوامع الکلم در بررسی سند این روایت، یحیی بن یعلی را به اشتباه اسلمی دانسته و لذا تضعیفش کرده و به ناصح بن عبد الله هم درجه ی منکر الحدیث داده اند.

    یحیی بن یعلی المحاربی، نه اسلمی !

    یحیی بن یعلی در این روایت طبق تصریح ذهبی، محاربی است نه اسلمی ؛

    «یحی بن یعلى المحاربی عن ناصح بن عبدالله عن سماک بن حرب عن أبی سعید الخدری عن سلمان قال قلت یا رسول الله لکل نبی وصی فمن وصیک فسکت عنی فلما کان بعد قال یا سلمان إن وصیی وموضع سری وخیر من أترک بعدی ینجز موعدی ویقضی دینی علی بن أبی طالب» میزان الاعتدال فی نقد الرجال  ج 7   ص 5 رقم 8995

    و یحیی بن یعلی المحاربی از ثقات است و به همین دلیل است که هیثمی بعد از نقل این روایت ، تنها ایرادی که گرفته ، متروک الحدیث بودن ناصح بن عبد الله است ؛ 

    «وفی إسناده ناصح بن عبدالله وهو متروک» مجمع الزوائد  ج 9   ص 114

    توثیق ناصح بن عبد الله

    «وقال ابن حبان : کان شیخا صالحا غلب علیه الصلاح فکان یأتی بالشئ على التوهم ، فلما فحش ذلک منه استحق الترک وقال أحمد بن حازم بن أبی غرزة : سمعت عبید الله بن موسى وابا نعیم یقولان جمیعا عن الحسن بن صالح ، قال : ناصح ابن عبد الله المحلمی نعم الرجل وروى له أبو أحمد بن عدی أحادیث عن سماک ، عن جابر ابن سمرة منها قوله : لان یؤدب الرجل ولده خیر له من ان یتصدق بصاع" (ت) ، ثم قال : وهذه الاحادیث عن سماک ، عن جابر بن سمرة غیر محفوظة ، ولناصح غیر ما ذکرت ، وهو فی جملة متشیعی أهل الکوفة ، وهو ممن یکتب حدیثه»  ترجمه: «ابن حبان گفته است: شیخی صالح و خوب بود، اما از روی خیال و توهم نیز روایت می کرد؛ پس هنگامی که روایتی از او زشت شد، مستحق است که آن ترک شود. احمد بن حازم بن ابی غرزه گفته است: از عبید الله بن موسی و ابونعیم شنیدم که از حسن بن صالح نقل می کردند که گفت: ناصح بن عبد الله محملی مرد خوبی است. و ابو احمد بن عدی از او احادیثی از سماک از جابر بن بن سمره نقل کرده است که: اگر پدری فرزندش را تربیت کند، بهتر از این است که یک صاع (سه کیلو گرم طعام) [در هر روز] صدقه بدهد [روایت ترمذی] ، سپس گفته است: این احادیث از سماک از جابر بن سمره نامعتبر هستند و البته ناصح غیر از این ها احادیث دیگری نیز دارد و خلاصه ی کلام اینکه او از شیعیان اهل کوفه بود و حدیثش نوشته می شود.»  تهذیب الکمال  ج 29   ص 263-264 رقم 6354

    ذهبی درباره ی ناصح بن عبد الله می نویسد:

    «قلت وکان من العابدین ذکره الحسن بن صالح فقال رجل صالح نعم الرجل» ترجمه: «می گویم: از عبادت کنندگان بود و حسن بن صالح در مورد او گفته است: مرد صالح و خوبی است.» میزان الاعتدال فی نقد الرجال  ج 7   ص 4 رقم 8995

    «ناصح بن عبد الله المحلمی عن سماک ویحیى بن أبی کثیر وعنه یحیى بن یعلى وإسحاق السلولی صالح ضعفوه ت.» ترجمه: «ناصح بن عبد الله ... مرد صالحی است، اما تضعیفش کرده اند و ترمذی از او روایت نقل کرده است.» الکاشف  ج 2   ص 313 رقم 5775

    [[10]] ضعفاء العقیلی  ج 3   ص 469 رقم 1525

    [[11]] حدثنا محمد بن عبد الله الحضرمی ثنا محمد بن مرزوق ثنا حسین الأشقر ثنا قیس عن الأعمش عن عبایة بن ربعی عن أبی أیوب الأنصاری أن رسول الله صلی الله علیه وآله قال لفاطمة رضی الله عنها أما علمت أن الله عز وجل اطلع إلى أهل الأرض فاختار منهم أباک فبعثه نبیا ثم اطلع الثانیة فاختار بعلک فأوحى إلی فأنکحته واتخذته وصیا

    [[12]] المعجم الکبیر  ج 4   ص 171 ح 4046

    [[13]] بررسی سند روایت:

    محمد بن عبد الله الحضرمی: ثقة / محمد بن مرزوق الباهلی: ثقة (طبق برنامه جوامع الکلم)

    الحسین بن الحسن الأشقر: صدوق

    ابن حجر عسقلانی اقوال مختلف علمای اهل سنت درباره ی أشقر را اینگونه جمع بندی می کند که او راستگو است:

    «الحسین بن الحسن الأشقر الفزاری الکوفی صدوق یهم ویغلو فی التشیع من العاشرة مات سنة ثمان ومائتین س» تقریب التهذیب  ج 1   ص 166 رقم 1318

    قیس بن الربیع الأسدی: صدوق / سلیمان بن مهران الأعمش: ثقة (طبق برنامه جوامع الکلم)

    عبایة بن ربعی الأسدی: در ادامه توثیقش را ذکر می کنیم / أبو أیوب الأنصاری: صحابی

    توثیق عبایة بن ربعی:

    این راوی هیچ جرح مفسری ندارد و تنها به خاطر نقل چنین احادیثی بعضی ها او را غالی و حتی ملحد دانسته اند !

    محمد بن سعد بر او ترحم کرده است :

    «عبایة بن ربعی الأسدی روى عن عمر وعلی بن أبی طالب وکان قلیل الحدیث رحمة الله علیه وبرکاته» الطبقات الکبرى  ج 6   ص 127

    پدر این ابی حاتم (ابو حاتم رازی) او را شیخ ( از الفاظ تعدیل) دانسته است :

    «عبایة بن ربعى الأسدی کوفى ... نا عبد الرحمن قال سألت أبى عنه فقال کان من عتق الشیعة قلت ما حاله قال شیخ» الجرح والتعدیل  ج 7   ص 29

    ذهبی درباره ی توثیق بودن لفظ شیخ در کلام ابو حاتم، می نویسد:

    قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة کتابه من ألفاظ التوثیق وکذا الخطیب البغدادی فی الکفایة

    میزان الاعتدال فی نقد الرجال  ج 8   ص 143

    ابن حبان او را در زمره ی افراد ثقه آورده است:

    «عبایة بن ربعى الأسدی رأى جماعة من الصحابة روى عنه أهل الکوفة» الثقات  ج 5   ص 281 رقم 4844

    حاکم نیشابوری و ذهبی حدیث عبایة بن ربعی را طبق شروط بخاری و مسلم ، صحیح دانسته اند :

     «أخبرنا علی بن محمد بن عقبة الشیبانی بالکوفة حدثنا إبراهیم بن إسحاق القاضی حدثنا یعلى بن عبید حدثنا سفیان الثوری عن سلمة بن کهیل عن عبایة بن ربعی عن علی رضی الله عنه فی قوله عز وجل ( وألزمهم کلمة التقوى ) قال لا إله إلا الله والله أکبر هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه» تعلیق الذهبی : على شرط البخاری ومسلم ؛ المستدرک على الصحیحین  ج 2   ص 500  ح 3717

    [[14]] المعجم الکبیر  ج 4   ص 172 ح 4047 حدثنا محمد بن عثمان أبی شیبة ثنا یحیى الحمانی ثنا قیس بن الربیع عن الأعمش عن عبایة عن أبی أیوب أن رسول الله nمرض فأتته فاطمة رضی الله عنها تعوده وهو ناقه من مرضه فلما رأت ما برسول الله صلی الله علیه وآله من الجهد فذکر الحدیث بطوله

    [[15]] بررسی سند روایت:

    محمد بن عثمان بن أبی شیبة: صدوق حسن الحدیث / یحیى بن عبد الحمید الحمانی: در ادامه توثیقش را ذکر می کنیم

    بقیه ی سند هم همان سند روایت قبلی است و نکته ی جالب توجه اینکه، حسین الاشقر (راوی متهم حدیث قبلی) نیز در این سند وجود ندارد.

    توثیق یحیى بن عبد الحمید الحمانی:

    تعدادی از بزرگان علم رجال اهل سنت او را توثیق کرده اند و عده ای نیز تصریح کرده اند که تضعیف او تنها به خاطر حسادت نسبت به او بوده است ؛

    أبو أحمد بن عدی الجرجانی : أرجو أنه لا بأس به / أبو دواد السجستانی : کان حافظا / أحمد بن منصور الرمادی : عندى أوثق من أبی بکر بن أبی شیبة، وما یتکلمون فیه إلا من الحسد / محمد بن إبراهیم البوشنجی : ثقة / محمد بن عبد الله بن نمیر : ومرة: ثقة، ومرة: یحفظ حفظا جیدا، وما هو إلا صدوق / مصنفوا تحریر تقریب التهذیب : ضعیف یعتبر به / یحیى بن معین : صدوق مشهور، ما یقال: فیه إلا من حسد، ومرة: ثقة، ومرة: صدوق ثقة، وفی روایة ابن محرز عنه قال: کان ثقة، لا بأس به، رجل صدوق

    منبع: قسمت تراجم برنامه ی جوامع الکلم و سایت موسوعة الحدیث

    جالب اینکه أحمد بن منصور الرمادی که ذهبی از او به عنوان «الإمام الحافظ الضابط» یاد کرده، حمانی را ثقه تر از ابوبکر بن ابی شیبه (از محدثین بزرگ اهل سنت) دانسته است !

    «وأما الرمادی فقال : هو أوثق عندی من أبی بکر بن أبی شیبة ، وما یتکلمون فیه إلا من الحسد» ترجمه: «و اما رمادی گفته است: او در نزد من از ابوبکر بن ابی شیبه (استاد بخاری) مورد اعتماد تر است و در مورد او فقط به خاطر حسادت سخنانی گفته اند.» تاریخ الإسلام  ج 16   ص 455

    «الرمادی ( ق ) الإمام الحافظ الضابط أبو بکر أحمد بن منصور بن سیار بن معارک الرمادی البغدادی» سیر أعلام النبلاء  ج 12   ص 389

    خود شمس الدین ذهبی از او به عنوان حافظ و امام کبیر یاد کرده است ؛

    «یحیى بن عبد الحمید ابن عبد الرحمن بن میمون بن عبد الرحمن الحافظ الإمام الکبیر أبو زکریا بن المحدث الثقة أبی یحیى الحمانی الکوفی صاحب المسند الکبیر» سیر أعلام النبلاء  ج 10   ص 526

    و در کتاب دیگرش ، روایتش را حسن دانسته است ؛

    قلت : وقع لنا حدیثه عالیا. أخبرنا أبو المعالی الهمدانی ... ثنا یحیى بن عبد الحمید ... ثنا علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال : أما إنی سمعت النبی صلی الله علیه وآله یقول : لا تکذبوا علی ، فمن کذب علی معتمدا فلیلج النار. هذا حدیث حسن عال متصل ، سالم من العنعنة المحتملة للتدلیس ، قل أن یضع مثله.» تاریخ الإسلام  ج 16   ص 455-456

    از این رو، نور الدین هیثمی یکی از این دو سند را تحسین کرده است ؛

    «رواه الطبرانی وله فی الصغیر عن أبی أیوب أیضا قال قال رسول الله nنبینا خیر الأنبیاء رواه بأسانید وأحدها حسن» ترجمه: «این روایت را طبرانی نقل کرده و در معجم صغیر (با همان سند اول) از ابو ایوب نیز روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمودند: پیامبر ما بهترین پیامبران است . آن را با دو سند نقل کرده که سند یکی از آن ها حسن است.»  مجمع الزوائد  ج 8   ص 253

    جلال الدین سیوطی نیز تصریح میکند که هیثمی این حدیث را حسن دانسته است :

    أخرجه الطبرانى (4/171، رقم 4046) قال الهیثمى (8/253) : رواه بأسانید وأحدها حسن

    جامع الأحادیث ، ج 6 ص 339 ح 5296 سایت شامله

    [[16]] تاریخ مدینة دمشق  ج 42   ص 392 (ح 44671) أخبرناه أبو القاسم بن السمرقندی أنا أبو الحسین بن النقور أنا أبو القاسم عیسى بن علی أنا أبو القاسم البغوی نا محمد بن حمید الرازی نا علی بن مجاهد نا محمد بن إسحاق عن شریک بن عبد الله عن أبی ربیعة الإیادی عن ابن بریدة عن أبیه قال قال النبی صلی الله علیه وآله لکل نبی وصی ووارث وإن علیا وصیی ووراثی

    [[17]] بررسی سند روایت:

    إسماعیل بن أحمد السمرقندی: ثقة / أحمد بن محمد البغدادی: صدوق حسن الحدیث / عیسى بن علی الوزیر: صدوق حسن الحدیث / عبد الله بن سابور البغوی: ثقة / محمد بن حمید التمیمی: توثیقش را قبلا در بحث احادیث خلافت ذکر کردیم

    علی بن مجاهد الرازی: در ادامه توثیقش را ذکر می کنیم

    ابن إسحاق القرشی: صدوق  /  شریک بن عبد الله القاضی: صدوق / عمر بن ربیعة الإیادی: مقبول 

    عبد الله بن بریدة الأسلمی: ثقة / بریدة بن الحصیب الأسلمی: صحابی

    طبق برنامه ی جوامع الکلم اشکال سند این روایت متوجه ابن حمید است که قبلا توثیقش را ذکر کردیم و نیز علی بن مجاهد که در ادامه توثیقش را می آوریم.

    توثیق علی بن مجاهد:

    ابن حجر عسقلانی در شرح حال او می نویسد:

    «قال أبو داود عن أحمد کتبت عنه ما أرى به بأسا وقال بن حبان عن بن معین رأیته على باب هشیم ولم أکتب عنه شیئا ما أرى به بأسا ... وقال الترمذی فی جامعه حدثنا محمد بن حمید الرازی ثنا جریر قال حدثنیه علی بن مجاهد وهو عندی ثقة ... وذکره بن حبان فی الثقات»  ترجمه: «ابو داود (سلیمان بن اشعث) از احمد (احمد بن علی الأبار که ذهبی از او به عنوان « الحافظ المتقن الإمام الربانی» یاد کرده. سیر أعلام النبلاء  ج 13   ص 443) نقل کرده است که گفت: از او روایاتی نوشته ام و در او اشکالی ندیدم و ابن حبان از ابن معین نقل کرده است که گفت: او را در جلوی در هشیم دیدم، ولی روایتی از او ننوشتم و اشکالی در او ندیدم ... ترمذی از جریر بن عبد الحمید نقل کرده است که گفت: او در نزد من ثقه است ... و ابن حبان نیز او را در کتاب الثقات ذکر کرده است.»  تهذیب التهذیب  ج 7   ص 330 رقم 613

    ذهبی گفته است: یحیی بن ضریس او را دروغگو دانسته، اما بقیه توثیقش کرده اند و ترمذی نیز روایاتش را نقل کرده است.

    «علی بن مجاهد الکابلی أبو مجاهد الرازی قاضی الری ...کذبه یحیى بن الضریس ووثقه غیره ت» الکاشف للذهبی  ج 2   ص 46 رقم 3959

    بنابراین حداقل این روایت به کمک اسناد دیگر تقویت می شود و به درجه ی حسن لغیره می رسد.

    [[18]] مسند أبی یعلى  ج 4   ص 344 ح 2459 حدثنا وهب حدثنا خالد عن حسین عن عکرمة : عن ابن عباس أن رسول الله صلی الله علیه وآله اعتمر وکان بینه وبین أهل مکة عهد أن لا یخرج أحدا من أهله ... قال أما أنت یا جعفر فأنت تشبه خلقی وخلقی وأما أنت یا علی فأنا منک وأنت وصیی

    [[19]] المحاسن والمساوى للبیهقی ج 1   ص 39-40 أبو عثمان قاضی الری عن الأعمش عن سعید بن جبیر قال : کان عبد الله بن عباس بمکة یحدث على شفیر زمزم ونحن عنده ، فلما قضى حدیثه قام إلیه رجل فقال : یا ابن عباس إنی امرؤ من أهل الشام من أهل حمص ، إنهم یتبرأون من علی بن أبی طالب ... (قال ابن عباس) وإنی أخبرک أن رسول الله ، صلی الله علیه وآله، کان عند أم سلمة بنت أبی أمیة إذ أقبل علی ، علیه السلام ، یرید الدخول على النبی ... وقال : یا أم سلمة هل تعرفین هذا ؟ قالت : نعم هذا علی بن أبی طالب . فقال رسول الله : ... وهو الوصی على أهل بیتی وعلى الأخیار من أمتی ، وهو أخی فی الدنیا والآخرة

    [[20]] الأمالی للشجری ج 1   ص 198 أخبرنا أبو القاسم عبد الرحمن بن محمد بن أحمد الذکوانی ، قال أخبرنا أبو محمد الحسن بن إسحاق بن زید المعدل ، قال أخبرنا أبو بکر محمد بن ماهان ، قال حدثنا عمران بن عبد الرحیم ، قال حدثنا الحمانی ، قال حدثنا قیس بن الربیع عن الأعمش عن عبادة عن ابن عباس ، عن النبی n فی قول الله عز وجل : ' إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا ' فأنا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب ، ... فانتبهت من رقدتی وجبریل علیه السلام فی ثلاثة أملاک ، فقال له بعض الأملاک الثلاثة یا جبریل : إلى أی هؤلاء الثلاثة أرسلت ؟ فحرکنی برجله وقال إلى هذا ، وهو سید ولد آدم صلی الله علیه وآله ، فقال له أحد الثلاثة : ومن هو سمه ؟ فقال هذا محمد صلی الله علیه وآله سید المرسلین ، وهذا على خیر الوصیین ...

    [[21]] تاریخ مدینة دمشق  ج 42   ص 392 أخبرنا أبو غالب بن البنا أنا أبو محمد الجوهری أنا أبو عمر محمد بن العباس أنا أبو عبد الله الحسین بن علی بن الحسین بن الحکم الأسدی الدهان المعروف بأخی حماد نا علی بن محمد بن الخلیل بن هارون البصری نا محمد بن الخلیل الجهنی نا هشیم عن أبی بشر عن سعید بن جبیر عن ابن عباس قال کنت جالسا مع فتیة من بنی هاشم عند النبی nإذ انقض کوکب فقال النبی صلی الله علیه وآله من انقض هذا النجم فی منزله فهو الوصی من بعدی فقام فتیة من بنی هاشم فنظروا فإذا الکوکب قد انقض فی منزل علی قالوا یا رسول الله قد غویت فی حب علی فأنزل الله تعالى ( والنجم إذا هوى ما ضل صاحبکم وما غوى وما ینطق عن الهوى إن هو إلا وحی یوحى ) إلى قوله ( وهو بالأفق الأعلى)

    [[22]] مناقب علی (ع) لإبن المغازلی، ص 332 ح 309 سایت شامله / أخرنا أبو الحسن أحمد بن المظفر بن أحمد العطار الفقیه الشافعی، أخبرنا أبو محمد عبد الله بن محمد بن عثمان المزنی الملقب بابن السقاء الحافظ، حدثنا علی بن العباس البجلی بالکوفة، حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم، حدثنا خالد بن عیسى العکلی، حدثنا حصین بن مخارق، حدثنا جعفر بن محمد عن أبیه عن نافع مولى ابن عمر قال: قلت لابن عمر: من خیر الناس بعد رسول الله صلی الله علیه وآله؟ قال: ما أنت وذاک لا أم لک، ثم قال: أستغفر الله، خیرهم بعده من کان یحل له ما کان یحل له، ویحرم علیه ما کان یحرم علیه. قلت: من هو؟ قال: علی، سد أبواب المسجد وترک باب علی وقال له: لک فی هذا المسجد ما لی، وعلیک فیه ما علی، وأنت وارثی، ووصیی تقضی دینی وتنجز عداتی، وتقتل على سنتی، کذب من زعم أنه یبغضک ویحبنی

    [[23]] لسان المیزان لابن حجر العسقلانی  ج 1   ص 480 أیوب بن زهیر عن عبد الله بن عبد الملک عن مالک عن نافع عن بن عمر رضی الله عنهما قال بینما النبی nجالس ذات یوم إذ هبط علیه جبرائیل الروح الأمین علیه السلام فقال یا محمد رب العزة یقرئک السلام ویقول إنه لما أخذ میثاق النبیین أخذ میثاقک وأنت فی صلب آدم فجعلک سید الأنبیاء وجعل وصیک سید الأوصیاء علی بن أبی طالب رضی الله عنه فذکر حدیثا طویلا أورده الدارقطنی فی الغرائب عن أبی طالب أحمد بن نصر عن موسى بن عیسى بن یزید عنه عن عبد الله بن عبد الملک

    [[24]] الموضوعات لابن جوزی  ج 1   ص 282 أنبأنا علی بن عبد الواحد الدینوری قال أنبأنا أبو محمد الحسن بن محمد الخلال قال حدثنا الحسن بن أحمد بن حرب قال حدثنا الحسن بن محمد بن یحیى العلوی قال حدثنا محمد بن إسحاق القرشی حدثنا إبراهیم بن عبد الله حدثنا عبد الرزاق أنبأنا معمر عن محمد عن عبد الله بن الصامت عن أبی ذر قال : سمعت رسول الله : ' أنا خاتم النبیین ، کذلک علی وذریته یختمون الأوصیاء إلى یوم القیامة

    [[25]] المعجم الأوسط  ج 6   ص 327-328 ح 6540 حدثنا محمد بن رزیق بن جامع ثنا الهیثم بن حبیب نا سفیان بن عیینة عن علی بن علی الهلالی عن أبیه قال دخلت على رسول الله صلی الله علیه وآله فی شکاته التی قبض فیها فإذا فاطمة عند رأسه قال فبکت حتى ارتفع صوتها فرفع رسول الله nطرفه إلیها فقال حبیبتی فاطمة ما الذی یبکیک قالت أخشى الضیعة من بعدک قال یا حبیبتی أما علمت أن الله أطلع على الأرض اطلاعه فاختار منها أباک فبعثه برسالته ثم اطلع على ا لأرض اطلاعه فاختار منها بعلک وأوحى إلی أن أنکحک إیاه یافاطمة ونحن أهل بیت قد أعطانا الله سبع خصال لم یعط أحدا قبلنا ولا تعطى أحد بعدنا أنا خاتم النبیین وأکرم النبیین على الله وأحب المخلوقین إلى الله وأنا أبوک ووصیی خیر الأوصیاء وأحبهم إلى الله وهو بعلک وشهیدنا خیر الشهداء وأحبهم إلى الله وهو حمزة بن عبد المطلب وهو عم أبیک وعم بعلک ومنا من له جناحان أخضران یطیر فی الجنة مع الملائکة حیث یشاء وهو بن عم أبیک وأخو بعلک ومنا سبطا هذه الأمة وهما ابناک الحسن والحسین وهما سیدا شباب أهل الجنة وأبوهما والذی بعثنی بالحق خیر منهما یافاطمة والذی بعثنی بالحق إن منهما لمهدی هذه الأمة

    [[26]] علمای اهل سنت اشکال سند این روایت را ، هیثم بن حبیب دانسته اند ؛

    نور الدین هیثمی بعد از نقل این روایت ، می نویسد :

    «رواه الطبرانی فی الکبیر والأوسط وفیه الهیثم بن حبیب قال أبو حاتم منکر الحدیث وهو متهم بهذا الحدیث» ترجمه: «این روایت را طبرانی در معجم کبیر و اوسط نقل کرده و در سندش هیثم بن حبیب است. ابو حاتم گفته است: منکر الحدیث است و او متهم به جعل این حدیث می باشد.» مجمع الزوائد  ج 9   ص 166

    ابو الحسن کنانی نیز بعد از نقل این روایت می نویسد :

    «( طب ) من طریق الهیثم بن حبیب قال الذهبى : موضوع والمتهم به الهیثم.»  ترجمه: «این روایت را طبرانی از طریق هیثم بن حبیب نقل کرده و ذهبی گفته است: موضوع بوده و هیثم به وضع آن متهم است.» تنزیه الشریعة  ج 1   ص 166

    هیثمی در جای دیگر می گوید: هیثم بن حبیب را ابن حبان توثیق کرده و کسی جز ذهبی تضعیفش نکرده است و علتش هم، نقل همین روایت بوده است !!

    «وأما الهیثم بن حبیب فلم أر من تکلم فیه غیر الذهبی إتهمه بخبر رواه وقد وثقه ابن حبان» مجمع الزوائد  ج 3   ص 190

    [[27]] ارجح المطالب فی عد مناقب اسد الله الغالب، ص 29  پی دی اف / عَنْ أَبِی هَارُونَ الْعَبْدِی قَالَ‌ أَتَیتُ أَبَا سَعِیدٍ الْخُدْرِی فَقُلْتُ لَهُ هَلْ‌ شَهِدْتَ‌ بَدْراً فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ أَ لَا تُحَدِّثُنِی بِشَی‌ءٍ مِمَّا سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ | فِی عَلِی وَ فَضْلِهِ فَقَالَ بَلَى أُخْبِرُک أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ | مَرِضَ مَرْضَةً نَقَهَ مِنْهَا فَدَخَلَتْ عَلَیهِ فَاطِمَةُ ÷ تَعُودُهُ وَ أَنَا جَالِسٌ عَنْ یمِینِ رَسُولِ اللَّهِ | فَلَمَّا رَأَتْ مَا بِرَسُولِ اللَّهِ مِنَ الضَّعْفِ خَنَقَتْهَا الْعَبْرَةُ حَتَّى بَدَتْ دُمُوعُهَا عَلَى خَدِّهَا فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ | مَا یبْکیک یا فَاطِمَةُ قَالَتْ أَخْشَى الضَّیعَةَ یا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ یا فَاطِمَةُ أَ مَا عَلِمْتِ أَنَّ اللَّه‌ اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهَا أَبَاک فَبَعَثَهُ نَبِیاً ثُمَّ اطَّلَعَ ثَانِیةً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ بَعْلَک فَأَوْحَى إِلَی فَأَنْکحْتُهُ وَ اتَّخَذْتُهُ وَصِیاً ... (أخرجه الدارقطنی).

    [[28]] مناقب علی (ع) لابن المغازلی، ص 345-346 ح 322 سایت شامله ؛ أخبرنا أبو محمد الحسن بن أحمد بن موسى الغندجانی، أخبرنا أبو الفتح هلال بن محمد الحفار، حدثنا إسماعیل بن علی بن رزین قال: حدثنی أبی وإسحاق بن إبراهیم الدبری قالا: حدثنا عبد الرزاق قال: حدثنی أبی عن مینا مولى عبد الرحمن بن عوف عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: ((أنا دعوة أبی إبراهیم)) قلنا: یا رسول الله وکیف صرت دعوة أبیک إبراهیم؟ قال: ((أوحى الله عز وجل إلى إبراهیم: {إنی جاعلک للناس إماماً}، فاستخف إبراهیم الفرح، قال: یا رب! ومن ذریتی أئمة مثلی! فأوحى الله إلیه أن: یا إبراهیم إنی لا أعطیک عهداً لا أفی لک به. قال: یا رب ما العهد الذی لا تفی لی به؟ قال: لا أعطیک لظالم من ذریتک، قال إبراهیم عندها: {واجنبنی وبنی أن نعبد الأصنام. رب إنهن أضللن کثیراً من الناس}))، قال النبی صلی الله علیه وآله: ((فانتهت الدعوة إلی وإلى علی لم یسجد أحد منا لصنم قط، فاتخذنی الله نبیاً واتخذ علیاً وصیاً)).

    [[29]] مناقب علی (ع) لإبن المغازلی، ص 146 ح 132 سایت شامله؛ أخبرنا أبو غالب محمد بن أحمد بن سهل النحوی، حدثنا أبو عبد الله محمد بن علی ابن أخت مهدی السقطی الواسطی -إملاءً- قال: حدثنا أحمد بن علی القواریری الواسطی، حدثنا محمد بن عبد الله بن ثابت، حدثنا محمد بن مصفى، جدثنا بقیة بن الولید عن سوید بن عبد العزیز عن أبی الزبیر عن جابر بن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وآله قال: ((إن الله عز وجل أنزل قطعةً من نورٍ فأسکنها فی صلب آدم، فساقها حتى قسمها جزئین: جزءاً فی صلب عبد الله، وجزءاً فی صلب أبی طالب فأخرجنی نبیاً وأخرج علیاً وصیاً)).

    [[30]] تفسیر الثعلبی  ج 7   ص 182 أخبرنی الحسین بن محمد بن الحسین قال : حدثنا موسى بن محمد بن علی بن عبد الله قال : حدثنا الحسن بن علی بن شبیب المعمر قال : حدثنی عباد بن یعقوب قال : حدثنا علی بن هاشم عن صباح بن یحیى المزنی عن زکریا بن میسرة عن أبی إسحاق عن البراء قال : لما نزلت ( وأنذر عشیرتک الأقربین ) جمع رسول الله صلی الله علیه وآله بنی عبد المطلب وهم یومئذ أربعون رجلا ، الرجل منهم یأکل المسنة ویشرب العس ، فأمر علیا برجل شاة فأدمها ثم قال : ادنوا باسم الله فدنا القوم عشرة عشرة فأکلوا حتى صدروا ، ثم دعا بقعب من لبن فجرع منه جرعة ثم قال لهم : اشربوا باسم الله ، فشرب القوم حتى رووا فبدرهم أبو لهب فقال : هذا ما یسحرکم به الرجل ، فسکت النبی صلی الله علیه وآله یومئذ فلم یتکلم. ثم دعاهم من الغد على مثل ذلک من الطعام والشراب ثم أنذرهم رسول الله صلی الله علیه وآله فقال : یا بنی عبد المطلب إنی أنا النذیر إلیکم من الله سبحانه والبشیر لما یجیء به أحد منکم ، جئتکم بالدنیا والآخرة فأسلموا وأطیعونی تهتدوا ، ومن یواخینی ویؤازرنی ویکون ولیی ووصیی بعدی ، وخلیفتی فی أهلی ویقضی دینی ؟ فسکت القوم ، وأعاد ذلک ثلاثا کل ذلک یسکت القوم ، ویقول علی : أنا فقال : ( أنت ) فقام القوم وهم یقولون لأبی طالب : أطع ابنک فقد أمر علیک

    [[31]] أرجح المطالب فی عد مناقب اسد الله الغالب، ص 28  پی دی اف ؛ روى من طریق ابن الحضرمی عن معاذ بن جبل قال : قال رسول الله nلعلی : أنت أخی ووارثی ووصیی . قال : علی ما أرث منک ؟ قال : ما یرث النبیون بعضهم بعضا . قال : الله ورسوله أعلم . فقال : کتاب الله وسنة نبیه

    [[32]] أرجح المطالب فی عد مناقب اسد الله الغالب، ص 28 عن أم المؤمنین ام سلمة قالت قال رسول الله nان الله عز وجل اختار من کل أمة نبیا " واختار لکل نبی وصیا، فأنا نبی هذه الأمة وعلی وصیی فی عترتی وأهل بیتی وأمتی من بعدی (أخرجه ابوبکر الخوارزمی)

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی