پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    شاهد دوم: نزول آیه ی ابلاغ قبل از قضیه غدیر

    حسین قربانی | يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۲۵ ب.ظ

    بعد از خاتمه یافتن حج ، پیامبر صلی الله علیه وآله در راه بازگشت به مدینه این آیه را دریافت نمودند:

    ((یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ.)) [1]

    «اى پیامبر ! آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده است ، ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده‏اى. و خدا تو را از [گزندِ] مردم نگاه مى‏دارد . آرى، خدا گروه کافران را هدایت نمى‏کند.»

     سوره مائده آخرین سوره اى است که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل گشته است؛ یعنى این آیه در سال دهم بعثت، در آخرین سال زندگى آن حضرت، و بعد از 23 سال تبلیغ نازل شده است.

     راستى، چه چیزى پس از 23 سال و تا آخرین ماه هاى عمر پیامبر صلی الله علیه وآله هنوز به طور رسمى مطرح نشده و آن همسنگ رسالت است و اگر مطرح نشود ، همه ی تلاش های آخرین پیامبر خدا صلی الله علیه وآله بر باد می رود ؟؟؟

    در کتب اهل سنت از  8 نفر از صحابه و تعدادی از تابعین نقل شده که آیه ی ابلاغ بعد از حج و در راه بازگشت به مدینه ، در غدیر خم و در رابطه با اعلام امامت حضرت علی علیه السلام نازل شده است:

    یکم: ابو سعید خدری

     «حدثنا ابى ثنا عثمان بن حرزاد ، ثنا اسماعیل بن زکریا ، ثنا علی بن عابس عن الاعمش ابنی الحجاب ، عن عطیة العوفی عن ابى سعید الخدری قال : نزلت هذه الایة یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فی علی بن ابى طالب»[2]

    «أخبرنا أبو سعید محمد بن علی الصفار قال : أخبرنا الحسن بن أحمد المخلدی قال : أخبرنا محمد بن حمدون بن خالد قال : حدثنا محمد بن إبراهیم الخلوتی قال : حدثنا الحسن ابن حماد سجادة قال : حدثنا علی بن عابس ، عن الأعمش وأبی حجاف ، عن عطیة ، عن أبی سعید الخدری قال : نزلت هذه الآیة ((یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک))  یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب رضی الله عنه»[3]

    این روایات را ابن ابی حاتم و واحدی در تفاسیرشان که التزام داده اند فقط روایات معتبر را در آن ها بیاورند (رجوع کنید به مقدمه این دو کتاب)، نقل کرده اند.

    جلال الدین سیوطی[4] ، محمود آلوسی[5] و محمد بن علی شوکانی[6] که معمولا در مورد اسناد روایات اظهار نظر می کنند، روایت ابو سعید خدری را نقل کرده و اشکالی بر آن نگرفته اند.[7]

    صدیق حسن خان قنوچی[8] نیز شأن نزول این آیه در رابطه با غدیر خم را از ابوسعید خدری آورده است.[9]

    تفسیر صدیق حسن خان از تفاسیر معتبر سلفی است و تمام روایاتش را معتبر می دانند.[10]

    صدیق حسن خان قبل از نقل روایات مربوط به نزول آیه در حق امیرالمومنین علیه السلام در غدیر ، مهمترین اشکال اهل سنت از تفسیر و انحصار این آیه به قضیه ی غدیر را اینگونه دفع می کند:

    «و در آن (قول به تبلیغ جمیع رسالات) اشکال است ؛ زیرا نفی رسالت به یک تبلیغ ، بلیغ تر از نفی آن به تبلیغ همه ی رسالات است همانطوری که علمای بیان آن را ذکر کرده اند، با وجود اختلافی که در آن دارند ، و رسول خدا صلی الله علیه وآله آنچه که برایش نازل شده بود را برای امتش ابلاغ کرده و برای آنها در مکان های مختلف فرموده است: «آیا ابلاغ کردم؟» ، پس مردم به بیان رسالات توسط پیامبر صلی الله علیه وآله شهادت داده اند. خداوند پاداش خیری به ایشان بدهد، و حاشا از اینکه چیزی از وحی را پنهان کرده باشد.»[11]

    دوم: عبدالله بن مسعود

    صدیق حسن خان قنوچی در تفسیرش روایتی نیز از ابن مسعود در این رابطه نقل کرده است:

    «وعن ابن مسعود قال کنا نقرأ على عهد رسول الله صلی الله علیه وآله ((یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک)) إن علیاً مولى المؤمنین ((وإن لم تفعل فما بلغت رسالته))»[12]

    جلال الدین سیوطی[13] و محمود آلوسی[14] روایت ابن مسعود را هم نقل کرده و اشکالی بر آن نگرفته اند.

    سوم: ابن عباس

    سند یکم:

    «از ابو صالح از ابن عباس نقل شده است که در تفسیر آیه ی «ای رسول ابلاغ کن» گفت: در حق علی (علیه السلام) نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه وآله دستور داد تا در مورد او ابلاغ کند؛ پس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: هرکس را که من مولای اویم ، پس علی علیه السلام مولای اوست ؛ خداوندا دوست بدار هرکس را که دوستش بدارد و دشمن بدار هرکس را که دشمنش بدارد.»[15]

    سند دوم:

    «عبایة بن ربعی از عبد الله بن عباس و او از پیامبر صلی الله علیه وآله حدیث معراج را روایت نموده تا اینجا که خداوند فرمود : من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم مگر آن‌که برای او وزیری قرار دادم و تو رسول خدا و علی وزیر تو است.

    ابن عباس گفت: پیامبر صلی الله علیه وآله فرود آمد و کراهت داشت از این که از آن، سخنی برای مردم بگوید؛ زیرا که مردم ، تازه از جاهلیت فاصله گرفته بودند تا این‌ که شش  روز گذشت ، و خداوند این آیه را نازل کرد « شاید (ابلاغ) بعض آیاتى را که به تو وحى مى شود، (بخاطر عدم پذیرش آنها) ترک کنى (و به تأخیر اندازى) » و پیامبر صلی الله علیه وآله صبر نمود تا روز هجدهم ذی ‌الحجه رسید  و خداوند آیه ی ((ای پیامبر آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده ، ابلاغ کن)) و (روز قبل) پیامبر صلی الله علیه وآله به بلال امر نموده بود تا در میان مردم اعلام نماید که فردا کسی نماند مگر آنکه به سمت غدیر خم حرکت کند. رسول خدا صلی الله علیه وآله به راه افتاد و مردم نیز به دنبال ایشان حرکت نمودند ( و وقتی به غدیر خم رسیدند ، درجمع مردم سخنرانی نمود ) و فرمود : « ای مردم ! خداوند مرا به ابلاغ رسالتی برای شما امر فرموده که سینه‌ام از بیان آن به دلیل آن که شما مرا متهم ساخته و تکذیب نمایید، تنگ شد تا آن که پروردگارم مرا مورد عتاب قرار داد و تهدید نمود. سپس دست علی بن أبی طالب علیه السلام را گرفت و بلند نمود تا جایی که مردم سپیدی زیر بغل آن دو را مشاهده نمودند، آنگاه فرمود : « ای مردم ! خداوند مولای من و من مولای شما هستم ، و هرکه من مولای اویم ، علی مولای اوست ، بارپروردگارا ! هر که او را دوست دارد، دوست بدار و هر که او را دشمن دارد دشمن بدار و هر که او را یاری نماید ، یاری نما و هر که او را خوار نماید ، خوار نما » و آنگاه خداوند این آیه را نازل نمود:((امروز، دین شما را کامل نمودم.))»[16]

    چهارم: براء بن عازب

    فخر رازی درباره ی شأن نزول آیه ی ابلاغ در حق امام علی علیه السلام می نویسد:

     «دهم: آیه در فضل علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است و هنگامی که این آیه نازل شد ، رسول خدا صلی الله علیه وآله دستش را گرفت و فرمود: «هرکس را که من مولای اویم، پس علی علیه السلام مولای اوست ؛ خداوندا دوست بدار هرکس را که دوستش بدارد و دشمن بدار هرکس را که دشمنش بدارد» ، پس عمر او را ملاقات کرد و گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابوطالب ! مولای من و مولای همه ی مؤمنین شدی. و آن ، سخن ابن عباس ، براء بن عازب و محمد بن علی (امام باقر علیه السلام) است.»[17]

    امرتسری حنفی نیز همین مطلب را از براء بن عازب نقل کرده و گفته است که آن را ابونعیم و ثعلبی روایت کرده اند.[18]

    پنجم: ابوهریره

    «أبوهریره از پیامبر صلی الله علیه وآله روایت کرده است که فرمود : « وقتی به آسمان سیر ‌نمودم ، در زیر عرش الهی چنین شنیدم: علی علیه السلام پرچم هدایت و دوستدار کسی است که به من ایمان آورد. ای محمد! این را ابلاغ کن.

    ابوهریره در ادامه گفت: وقتی که پیامبر صلی الله علیه وآله بازگشت، آن را مخفی ساخت لذا خداوند عز وجل این آیه را (( ای پیامبر! آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده است، ابلاغ کن)) در مورد علی بن أبی طالب علیه السلام نازل نمود و این که ((و اگر ابلاغ نکنى، رسالت او را انجام نداده اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى دارد.))»[19]

    ششم: عبد الله بن أبی أوفى

    «عبد الله بن أبی أوفى وید: رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم این آیه را تلاوت ‌نمود:(( ای پیامبر! آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده است ابلاغ کن و اگر ابلاغ نکنى، رسالت او را انجام نداده‌اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى دارد.)) سپس پیامبر صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را بلند کرد تا جایی که سپیدی زیر بغل او نمایان شد. سپس فرمود: « آگاه باشید که هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست. بارپروردگارا ! با هر که او را دوست دارد، دوست و با هر که او را دشمن دارد دشمن باش » سپس فرمود: «پروردگارا ! شاهد باش.» »[20]

    هفتم: جابر بن عبدالله انصاری

    «أبو صالح از ابن عباس و جابر بن عبد الله نقل نموده که گفتند : خداوند به محمد صلی الله علیه وآله فرمان داد که علی علیه السلام را بر مردم منصوب نموده و آنان را از ولایت او آگاه سازد و رسول خدا صلی الله علیه وآله از طعنه آنان و این که بگویند: پسر عمویش را به دلیل انگیزه های شخصی مقدم نموده است، خوفناک گردید. در این هنگام ، خداوند به او چنین وحی نمود:(( ای پیامبر ! آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده است، ابلاغ کن)) لذا رسول خدا صلی الله علیه وآله ولایت علی علیه السلام را در روز غدیرخم اعلام نمود.»[21]

    هشتم: حذیفة بن یمان

    «حذیفه بن یمان گفته است: به خدا سوگند، در مجلس غدیر خم من مقابل رسول خدا صلی الله علیه وآله نشسته بودم و مجلس مملو از مهاجر و انصار بود که ناگاه پیامبر صلی الله علیه وآله برخواست و فرمود : ای مردم! به راستی که خداوند مرا به کاری فرمان داده است و فرموده است: ((ای پیامبر ! آنچه را که از سوی خدا بر تو نازل شده است ، ابلاغ کن.)) سپس پیامبر صلی الله علیه وآله علی بن أبی طالب علیه السلام را صدا زد و در سمت راست خود قرار داد، سپس فرمود: ای مردم! آیا نمی‌دانید که من از شما به خودتان سزاوارترم؟ گفتند : آری. فرمود: « هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست. بارپروردگارا ! با هر که او را دوست دارد ، دوست و با هر که او را دشمن دارد ، دشمن باش و هر که او را یاری نماید ، یاری نما و هر که او را خوار نماید ، خوار نما » .

    حذیفه در ادامه گفت: سوگند به خدا دیدم که معاویه برخواست و با تکبّر و عصبانیت از مجلس خارج شد ، در حالی که دست راست خود را بر دوش عبد الله بن قیس أشعری و دست چپش را بر دوش مغیرة بن شعبه گذارده بود و با این حال راه می رفت ، می‌گفت : ما سخنان محمد را تصدیق نمی‌کنیم و به ولایت علی اقرار نخواهیم کرد. در این هنگام ، خدوند این آیات را نازل نمود: ((او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند * بلکه تکذیب کرد و روى گردان شد، * سپس به سوى خانواده خود بازگشت در حالى که متکبّرانه قدم برمى داشت!)) و رسول خدا صلی الله علیه وآله فهمید که باید او را بازگردانده و به قتل رساند. در این هنگام، جبرئیل علیه السلام این آیه را تلاوت نمود:(( زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن حرکت مده» و پیامبر صلی الله علیه وآله سکوت کرد.))[22]

    شاهدی دیگر بر نزول آیه ی ابلاغ در غدیر خم

    در بعضی از روایات غدیر آمده است که پیغمبر صلی الله علیه وآله از صحابه اقرار گرفتند که آیا پیام پروردگارم را ابلاغ کردم؟ و آنها گفتند: بله .

    ثعلبی می نویسد:

    «و آنچه در رابطه با حقوق مسلمانان به تو نازل شده است ، ابلاغ کن. پس هنگامی که آیه نازل شد ، رسول خدا صلی الله علیه وآله روزی در حجة الوداع خطبه خواند و این حدیث را فرمود و سپس گفت: آیا رساندم ؟»[23]

    ابن حجر هیثمی می نویسد:

    «و لفظ حدیث غدیر را طبرانى و غیره بسند صحیح نقل کرده اند که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم در زیر سایه درختان خطبه‌اى خواند و فرمود: اى مردم! خداوند مهربان و دانا مرا مطّلع ساخته است که هیچ پیامبرى عمر نمى‌کند مگر به اندازه ی نصف عمر پیامبر پیش از خود، و من مى‌دانم که به زودى دعوت حق را اجابت می کنم و به سراى دیگر رهسپار می شوم؛ خود و شما را مسئول مى‌دانم، شما چه مى‌گویید؟

    مردم در پاسخ گفتند: همگى گواهى مى‌دهیم که شما خیر خواهانه و با کوشش و تحمل سختى ابلاغ نمودید؛ پروردگار پاداش نیک به شما ارزانى دارد.

    پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: مگر نه این است که شما اقرار دارید به یکتایى خداوند، و اینکه محمد صلی الله علیه وآله بنده و فرستادۀ اوست، و بهشت و دوزخ حق است، و مرگ و برانگیخته شدن مردم پس از آن نیز حق است، و رستاخیز بدون هیچ شک و شبهه‌اى فرا مى‌رسد و خدا مردم را که در گورها خفته‌اند بر می انگیزاند؟

    گفتند: به همۀ این‌ها اقرار و اعتراف داریم.

    پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: پروردگارا گواهى آنان را شاهد باش. پس از آن فرمود: اى مردم! خدا مولاى من است و من مولاى مؤمنان، و من از جان آنان به خود آنان سزاوارتر مى‌باشم، پس هر که من مولاى اویم این (على) مولاى اوست؛ خدایا دوست داران او را دوست بدار، و با دشمنان او دشمن باش.

    سپس خطاب به مردم فرمود: من پیش از شما از دنیا مى‌روم ؛ کنار حوض کوثر حاضر مى‌شوم، و شما در کنار حوض بر من وارد مى‌شوید، حوضى که پهناورتر از مساحت بین بصرى تا صنعاء (شام تا یمن) است، و «قدح» جام و پیاله سیمین کنار آن حوض به شمار ستارگان آسمان است، و هنگامى که در کنار حوض بر من وارد مى‌شوید از دو یادگار گرانبها از شما مى‌پرسم که با آن دو چه کردید، اینک بنگرید که بعد از من با آن دو امانت چگونه رفتار خواهید کرد؛ یکى از آن دو ، کتاب خدا است که ثقل اکبر است، ریسمانى است که یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگر به دست شماست؛ به قرآن چنگ بزنید تا گمراه نشوید، و تغییر در آن را روا ندارید، و دیگرى عترت و اهل بیت من هستند؛ خداى لطیف و خبیر به من اطلاع داده که این دو همواره با یکدیگر هستند، و جدایى آنان از یکدیگر امکان‌پذیر نیست تا زمانى که کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»[24]

    نسائی نیز از سعد بن ابی وقاص روایتی نقل کرده است که گفت:

    «همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله در راه مکه بودیم ، پس هنگامی که به غدیر خم رسید ، مردم را متوقف کرد. سپس جلو رفتگان بازگشتند و عقب ماندگان نیز به ایشان پیوستند. پس هنگامی که مردم اجتماع کردند ، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای مردم! آیا [پیام خدا را] رساندم؟ گفتند: آری . فرمود: خداوندا شاهد باش و آن را سه مرتبه گفتند ، سپس فرمود: ای مردم! ولی شما کیست؟ گفتند: خدا و رسولش . و این را سه مرتبه گفتند ، سپس پیامبر صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را گرفت و بلندش کرد و سپس فرمود: هرکس را که خدا و رسولش ولی اوست ، پس این ولی اوست ؛ خداوندا دوست دار هر کس را که دوستش داشته باشد و دشمن بدار هرکس را که دشمنش بدارد.»[25]

    برنامه ی جوامع الکلم حکم به حسن بودن سند این روایت در متابعات و شواهد داده است[26] و همانطور که قبلا گفتیم، این روایت را ضیاء مقدسی نیز با سند معتبر در صحیحش نقل کرده است.

    کلام ثعلبی که ابهامی ندارد و کاملا روشن است، و در حدیث طبرانی، رسول خدا صلی الله علیه وآله ابتدا از مردم شهادت می گیرند که پیام پروردگارم در مورد وحدانیت خدا، نبوت خودم، حق بودن بهشت و جهنم، حق بودن مرگ و برانگیخته شدن در قیامت را برای شما رساندم، و سپس امامت امیرالمومنین علیه السلام را به آنها عطف می نمایند و این قرینه ی آشکاری است بر الهی بودن امامت و ابلاغ آن به فرمان خداوند و همسنگ بودن آن با نبوت. اما در حدیث نسائی و ضیاء مقدسی که واضح است مطالب حدیث طبرانی از آن حذف شده نیز ، عطف بحث ولایت امیرالمومنین علیه السلام به ابلاغ پیامبر پروردگار، آمده است.

     

    [[1]] مائده: 67

    [[2]] تفسیر ابن أبی حاتم  ج 4   ص 1172 ح 6609

    [[3]] أسباب النزول ت الحمیدان للواحدی ، ص 202 سایت شامله

    [[4]] الدر المنثور للسیوطی  ج 3   ص 117

    [[5]] روح المعانی للآلوسی  ج 6   ص 193

    [[6]] فتح القدیر للشوکانی  ج 2   ص 60

    [[7]] «وأخرج ابن أبی حاتم وابن مردویه وابن عساکر عن أبی سعید الخدری قال : نزلت هذه الآیة ( یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک ) على رسول الله صلی الله علیه وآله یوم غدیر خم فی علی بن أبی طالب).»

    [[8]] در وثاقت و جایگاه بلند علمی صدیق حسن خان همین بس که ألبانی نام او را در زمره سلفی ها آورده و رتبه او را هم رتبه احمد بن حنبل و ابن تیمیه آورده است :

    «با این وجود ، او (أبو عبد الرحمن إیهاب بن حسین الأثری) به علمش مغرور است و برای ائمه سلفی که بر خلاف او سخن گفته اند؛ همانند امام احمد، ابن تیمیه، ابن قیم، طبری، ابن کثیر، قرطبی، شوکانی و صدیق حسن خان قنوچی ارزشی قائل نیست و ایشان را متهم به تقلید می کند.»

    سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج 6 ص 1003 ذیل ح 2918 سایت شامله / و مع ذلک فهو مغرور بعلمه ، معجب بنفسه ، لا یقیم وزنا لأئمة السلف الذین قالوا بخلاف عنوانه کالإمام أحمد و ابن تیمیة و ابن القیم ، و الطبری و ابن کثیر و القرطبی ، و الإمام الشوکانی و صدیق حسن خان القنوجی ، و یرمیهم بالتقلید

    ألبانی همچنین در همین کتاب، از او به عنوان علامه و محقق یاد کرده است. سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج 1 ص 607 ذیل ح 300 و ج 5 ص 333 ذیل ح 2261

    [[9]] فتح البیان فی مقاصد القرآن ، ج 4 ص 19 ؛ عن أبی سعید الخدری قال: نزلت هذه الآیة یوم غدیر خُمّ فی علی بن أبی طالب

    [[10]] صدیق حسن خان قنوچی همه ی روایات کتابش را معتبر دانسته و گفته است:

    «این تفسیر اگرچه حجمش زیاد است، علمش هم زیاد است و تحقیق را به جایگاه اصلی خود رسانده و تیرش به هدف حقیقت رسیده است و برای کسی که رو به تحصیلش می آورد مفید است و برای کسی که به اجمال و تفصیلش تمسک می کند پر فایده است و مشتمل می باشد بر تمام آنچه در کتب تفاسیر از فواید نو با زیاده های ناب و قواعد طرد شده از درایه ی صحیح و روایت صریح می باشد و من دوست داشتم که صحت این مطلب را امتحان کنی؛ این کتب تفاسیر در پشت قضیه موجودند؛ پس به این کتب تفاسیر نگاه کن، به تفاسیری که تکیه بر روایت دارند، سپس برگرد به تفاسیری که تکیه بر درایه دارند؛ سپس بعد از این دو، به این تفسیر نگاه کن. در این هنگام، صبح برای بینا آشکار می شود و برای تو روشن می شود که این کتاب پر مغز و عجیب و ذخیره ی دانش آموزان و انتهای مقاصد عاقلان و الگوی پیروان و مقتدای عابدان و هدایت متقین می باشد و صاحب کتاب به حمد الله گنجینه ی دفن شده ای از گوهر فوائد و دریای پر از درّ های نفیس را در ضمن لطائفی که در گنجینه بودند و از تغییر محفوظ بودند را آورده است با بیاناتی که دلهای محصلین بلند مرتبه را آرام می کند و از دل هایشان شبهات دروغ گویان و تحریف غلو کنندگان و تاویلات جاهلان را می زداید و انوارش در دل های سعادتمندان می درخشد و آتش هایش بر جان دشمنان می افتد و روشنی هایش را جز عالمان درک نمی کنند و آیاتش را جز ظالمان انکار نمی کنند.»

    فتح البیان فی مقاصد القرآن ، ج 1 ص 23-24 سایت شامله / فهذا التفسیر وإن کبر حجمه فقد کثر علمه، وتوفر من التحقیق قسمه وأصاب غرض الحق سهمه، مفید لمن أقبل على تحصیله، مفیض على من تمسک بذیل إجماله وتفصیله، وقد اشتمل على جمیع ما فی کتب التفاسیر من بدائع الفوائد، مع زوائد فرائد وقواعد شوارد، من صحیح الدرایة، وصریح الروایة . فإن أحببت أن تعتبر صحة هذا فهذه کتب التفسیر على ظهر البسیطة أنظر تفاسیر المعتمدین على الروایة ثم ارجع إلى تفاسیر المعتمدین على الدرایة، ثم انظر فی هذا التفسیر بعد النظرین، فعند ذلک یسفر الصبح لذی عینین، ویتبین لک أن هذا الکتاب هو لب اللباب وعجب العجاب، وذخیرة الطلاب ونهایة مآرب أرباب الألباب، وأسوة المتبعین، وقدوة الناسکین، وهدى للمتقین وقد جاء بحمد لله کنزاً مدفوناً من جواهر الفوائد، وبحراً مشحوناً بنفائس الفرائد، فی لطائف طالما کانت مخزونة، وعن الإضافة مصونة، بتقاریر ترتاح لها نفوس المحصلین الکاملین وتنزاح منها شُبه المبطلین، وتحریف الغالین، وتأویل الجاهلین، وتضحَى أنوارها فی قلوب السعداء وتطلع نیرانها على أفئدة الأعداء لا یعقل بیناتها إلا العالمون، ولا یجحد بآیاتها إلا القوم الظالمون ...

    عبد الله بن ابراهیم الانصاری ملقب به خادم العلم (از علمای بزرگ قطر) در تحقیق این کتاب گفته است:

    «کتاب فتح البیان همچون جواهری کمیاب در میان کتب تفسیری می باشد ... شیخ صدیق حسن خان تصمیم گرفت کتابی تفسیری بنویسد که از هرگونه اسرائیلیات، خرافات، جدلیات مذهبی و مناقشات کلامی خالی باشد و جمع کننده بین [صحت] روایت و درایت احادیث باشد ... پس، از میان روایات تفسیری نبوی، خالص ترین آنها را برگزید ... او در تفسیرش نهایت دقت و صحت در نقل را داشته و روایات را بدون بیان حال اسنادش از قول راوی آن بیان می کند؛ زیرا این روایات را از اصول معتبره اخذ نموده است... و در یک کلام: شبهات مبطلین و تحریف غالیان و تاویل جاهلان از تفسیر او دور می باشد.»

    فتحُ البیان فی مقاصد القرآن، ج 1 ص 1-2 سایت شامله / فتح البیان فی مقاصد القرآن درة نادرة بین کتب التفسیر ... فاختار الشیخ صدیق خان أن یکتب تفسیراً خالیاً من الإسرائیلیات والخرافات التی یقوم الدلیل على بطلانها. وکذلک الجدل المذهبی والمناقشات الکلامیة، فجمع بین الروایة والدرایة ... فاختار صفوة الصفوة مما ثبت من التفسیر النبوی ... وکان رضی الله عنه فی تفسیره یتحرى الدقة والصحة فیما ینقل، إن ذکر حدیثاً عزاه إلى روایة من غیر بیان حال الإسناد لأنه أخذه من الأصول المعتبرة... وبالجملة فإن تفسیره تنزاح عنه شبه المبطلین وتحریف الغالین وتأویل الجاهلین

    [[11]] فتح البیان فی مقاصد القرآن ، ج 4 ص 18-19 سایت شامله؛... وفیه نظر فإن نفی التبلیغ عن الرسالة الواحدة أبلغ من نفیه عن الرسالات کما ذکره علماء البیان على خلاف فی ذلک، وقد بلغ رسول الله صلی الله علیه وآله لأمته ما نزل إلیه وقال لهم فی غیر موطن هل بلغت؟ فیشهدون له بالبیان، فجزاه الله عن أمته خیراً، وحاشاه أن یکتم شیئاً مما أوحى إلیه

    [[12]] فتح البیان فی مقاصد القرآن ، ج 4 ص 19 سایت شامله

    [[13]] الدر المنثور للسیوطی  ج 3   ص 117 وأخرج ابن مردویه عن ابن مسعود قال : کنا نقرأ على عهد رسول الله صلی الله علیه وآله) یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک ( ان علیا مولى المؤمنین ) وإن لم تفعل فما بلغت رسالته

    [[14]] روح المعانی للآلوسی  ج 6   ص 193  وأخرج ابن مردویه عن ابن مسعود قال : کنا نقرأ على عهد رسول الله ( صلى الله علیه و سلم ) یاأیها الرسول بلغ ماأنزل الیک من ربک إن علیا ولى المؤمنین وإن لم تفعل فما بلغت رسالته

    [[15]] تفسیر الثعلبی  ج 4   ص 92  روى أبو محمد عبدالله بن محمد القاینی نا أبو الحسن محمد بن عثمان النصیبی نا : أبو بکر محمد ابن الحسن السبیعی نا علی بن محمد الدهان ، والحسین بن إبراهیم الجصاص قالانا الحسن بن الحکم نا الحسن بن الحسین بن حیان عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس فی قوله ( یا أیها الرسول بلغ ) قال : نزلت فی علی رضی الله عنه أمر النبی صلی الله علیه وآله أن یبلغ فیه فأخذ علیه السلام بید علی ، وقال  من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه .

    [[16]] شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 1 صص 192-193 ح 250 پی دی اف؛ حدثنی محمد بن القاسم بن أحمد فی تفسیره قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن علی الفقیه، قال: حدثنا أبی قال: حدثنا سعد بن عبد الله قال: حدثنا أحمد بن عبد الله البرقی، عن أبیه، عن خلف بن عمار الأسدی عن أبی الحسن العبدی عن الأعمش، عن عبایة بن ربعی عن عبد الله بن عباس عن النبی (صلی الله علیه وآله) [وساق] حدیث المعراج إلى أن قال: وإنی لم أبعث نبیا إلا جعلت له وزیرا، وإنک رسول الله وإن علیا وزیرک. قال ابن عباس: فهبط / 47 / ب / رسول الله فکره أن یحدث الناس بشئ منها إذ کانوا حدیثی عهد بالجاهلیة حتى مضى [من] ذلک ستة أیام، فأنزل الله تعالى (فلعلک تارک بعض ما یوحى إلیک) فاحتمل رسول الله [n] حتى کان یوم الثامن عشر، أنزل الله علیه (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک) ثم إن رسول الله (صلی الله علیه وآله) أمر بلالا حتى یؤذن فی الناس أن لا یبقى غدا أحد إلا خرج إلى غدیر خم، فخرج رسول الله (صلی الله علیه وآله) والناس من الغد، فقال: یا أیها الناس إن الله أرسلنی إلیکم برسالة وإنی ضقت بها ذرعا مخافة أن تتهمونی وتکذبونی حتى عاتبنی ربی فیها بوعید أنزله علی بعد وعید، ثم أخذ بید علی بن أبی طالب فرفعها حتى رأى الناس بیاض إبطیهما [إبطهما " خ "] ثم قال: أیها الناس الله مولای وأنا مولاکم فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله. وأنزل الله: (الیوم أکملت لکم دینکم).

    [[17]] التفسیر الکبیر  ج 12   ص 42 العاشر : نزلت الآیة فی فضل علی بن أبی طالب علیه السلام ، ولما نزلت هذه الآیة أخذ بیده وقال : ( من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ) فلقیه عمر رضی الله عنه فقال : هنیئا لک یا ابن طالب أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة ، وهو قول ابن عباس والبراء بن عازب ومحمد بن علی

    [[18]] أرجح المطالب فی عد مناقب أسد الله الغالب ، ص 79 پی دی اف / عن البراء بن عازب قال فی قوله تعالی یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ای بلغ من فضائل علی نزلت فی غدیر خم خطب رسول الله صلی الله علیه وآله ثم قال من کنت مولاه فعلی مولاه فقال فقال عمر بخ بخ یا علی أصبحت مولای ومولى کل مؤمن ومؤمنة . أخرجه أبو نعیم والثعلبی.

    [[19]] شواهد التنزیل حاکم حسکانی - ج 1 ص 187 ح 243 پی دی اف؛ أخبرنا السید أبو الحسن محمد بن [علی بن] الحسین الحسنی رحمه الله قراءة قال: أخبرنا أبو الحسن محمد بن محمد بن علی الأنصاری بطوس، قال: حدثنا قریش بن خداش بن السائب، قال حدثنا أبو عصمة نوح بن أبی مریم، عن إسماعیل، عن أبی معشر، عن سعید المقبری عن أبی هریرة، عن النبی (صلی الله علیه وآله) قال: لما أسرى بی إلى السماء سمعت [نداء من] تحت العرش أن علیا رایة الهدى وحبیب من یؤمن بی بلغ یا محمد، قال: فلما نزل النبی (n) أسر ذلک، فأنزل الله عز وجل: (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک) فی علی بن أبی طالب، (وإن لم تفعل فما بلغت رسالته، والله / 46 / أ / یعصمک من الناس).

    [[20]] شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 1 ص 190 ح 247 پی دی اف؛ أخبرنا أبو بکر السکری قال: أخبرنا أبو عمرو المقری قال أخبرنا الحسن بن سفیان، قال: حدثنی أحمد بن أزهر قال: حدثنا عبد الرحمان بن عمرو بن جبلة، قال: حدثنا عمر بن نعیم بن عمر بن قیس الماصر، قال: سمعت جدی قال حدثنا عبد الله بن أبی أوفى قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه وآله) یقول / 46 / ب / یوم غدیر خم وتلا هذه الآیة: (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک، وإن لم تفعل فما بلغت رسالته) ثم رفع یدیه حتى یرى بیاض إبطیه ثم قال: ألا من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. ثم قال: اللهم اشهد

    [[21]] شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 1 ص 192 ح 249  پی دی اف؛ حدثنی علی بن موسى بن إسحاق، عن محمد بن مسعود بن محمد، قال: حدثنا سهل بن بحر، قال: حدثنا الفضل بن شاذان، عن محمد بن أبی عمیر، عن عمر بن أذینة عن الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس وجابر بن عبد الله قالا: أمر الله محمدا أن ینصب علیا للناس لیخبرهم بولایته فتخوف رسول الله (صلی الله علیه وآله) أن یقولوا حابا ابن عمه وأن یطعنوا فی ذلک علیه ، فأوحى الله إلیه: (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک) الآیة، فقام رسول الله بولایته یوم غدیر خم

    [[22]] شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 2 ص 296-297 ح 1041 پی دی اف؛ فرات قال: حدثنی إسحاق بن محمد بن القاسم بن صالح بن خالد الهاشمی حدثنا أبو بکر الرازی محمد بن یوسف بن یعقوب بن إبراهیم بن نبهان بن عاصم بن زید بن طریف مولى علی بن أبی طالب حدثنا محمد بن عیسى الدامغانی حدثنا سلمة بن الفضل، عن أبی مریم، عن یونس بن حسان، عن عطیة: عن حذیفة بن الیمان قال: کنت والله جالسا بین یدی رسول الله صلی الله علیه وآله (و) قد نزل بنا غدیر خم، وقد غص المجلس بالمهاجرین والأنصار، فقام رسول الله صلی الله علیه وآله على قدمیه فقال: یا أیها الناس إن الله أمرنی بأمر فقال: (یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک) ثم نادى علی بن أبی طالب فأقامه عن یمینه ثم قال: یا أیها الناس ألم تعلموا أنی أولى منکم بأنفسکم؟ قالوا: اللهم بلى. قال: من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وانصر من نصره واخذل من خذله. فقال حذیفة: فوالله لقد رأیت معاویة قام وتمطى وخرج مغضبا واضع یمینه على عبد الله بن قیس الأشعری ویساره على المغیرة بن شعبة ثم / 179 / أ / قام یمشی متمطئا وهو یقول: لا نصدق محمدا على مقالته ولا نقر لعلی بولایته. فأنزل الله تعالى: (فلا صدق ولا صلى ولکن کذب وتولى، ثم ذهب إلى أهله یتمطى) فهم به رسول الله صلی الله علیه وآله أن یرده فیقتله فقال له جبرئیل: لا تحرک به لسانک لتعجل به. فسکت عنه

    [[23]] تفسیر الثعلبی  ج 4   ص 92  وبلغ ما أنزل إلیک فی حقوق المسلمین فلما نزلت الآیة خطب رسول الله صلی الله علیه وآله أی یوم هذا الحدیث فی خطبة الوداع ، ثم قال : هل بلغت ؟

    [[24]] الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة  ج 1   ص 108-109 ولفظه عند الطبرانی وغیره بسند صحیح أنه صلی الله علیه وآله خطب بغدیر خم تحت شجرات فقال ( أیها الناس إنه قد نبأنی اللطیف الخبیر أنه لم یعمر نبی إلا نصف عمر الذی یلیه من قبله وإنی لأظن أنی یوشک أن أدعى فأجیب وإنی مسؤول وإنکم مسؤولون فماذا أنتم قائلون ) قالوا نشهد إنک قد بلغت وجاهدت ونصحت فجزاک الله خیرا فقال ( ألیس تشهدون أن لا إله إلا الله وأن محمدا عبده ورسوله وأن جنته حق وأن ناره حق وأن الموت حق وأن البعث حق بعد الموت وأن الساعة آتیة لا ریب فیها وأن الله یبعث من فی القبور ) قالوا بلى نشهد بذلک قال ( اللهم اشهد ) ثم قال ( یا أیها الناس إن الله مولای وأنا مولى المؤمنین وأنا أولى لبم من أنفسهم فمن کنت مولاه فهذا مولاه یعنی علیا اللهم وال من وإلاه وعاد من عاداه ) ثم قال ( یا أیها الناس إنی فرطکم وإنکم واردون علی الحوض حوض أعرض مما بین بصرى إلى صنعاء فیه عدد النجوم قدحان من فضة وإنی سائلکم حین تردون علی عن الثقلین فانظروا کیف تخلفونی فیهما الثقل الأکبر کتاب الله عز وجل سبب طرفه بید الله وطرفه بأیدیکم فاستمسکوا به لا تضلوا ولا تبدلوا وعترتی أهل بیتی فإنه قد نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن ینقضیا حتى یردا علی الحوض )

    [[25]] عن سعد قال کنا مع رسول الله صلی الله علیه وآله بطریق مکة وهو موجه إلیها فلما بلغ غدیر خم وقف الناس ثم رد من مضى ولحقه من تخلف فلما اجتمع الناس إلیه قال أیها الناس هل بلغت قالوا نعم قال اللهم اشهد ثلاث مرات یقولها ثم قال أیها الناس من ولیکم قالوا الله ورسوله ثلاثا ثم أخذ بید علی فأقامه ثم قال من کان الله ورسوله ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه

    [[26]] سنن النسائی الکبرى  ج 5   ص 135 ح 8481 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن فی المتابعات والشواهد

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی