بحثی در معنای ولایت
لفظ ولایت از مشتقات «وَلْی» به سکون لام است که به معنای قرب و نزدیکی خاص میباشد که از لوازم آن، تصرف و تسلط میباشد و از همین ریشه الفاظی چون: والی، مولى، ولاء، وَلایت به فتح و وِلایت به کسر مشتق گردیده و این اشتقاقات اگرچه بر حسب مصادیق و افراد، دارای کاربردهای مختلف میباشد، اما با این وجود، معنای تمام الفاظی که به آنها اشاره شد به معناى عام ولایت بوده و این معنا بر محب، یاور ، حاکم و غیره نیز دلالت میکند که از جمله کاربردهای لفظ «ولی» میباشد؛ چرا که هر یک از این الفاظ به معنای کسی است که نسبت به دیگران در تصرف و تاثیر در امور دوست و همنشین خود سزاوارتر است. به این شکل که محب و ناصر در دفاع از کسی که محبوب و منصور آنها است از دیگران سزاوارترند. حاکم و رهبر ولی می باشند ؛ چون نسبت به دیگران در تصرف و تسلط بر امور سزاوارتر هستند و خداوند متعال نیز به همین سبب ولی، والی و متولّی امور خلق خویش میباشد.[1]
ابو القاسم راغب اصفهانی می نویسد :
«ولاء و توالی به این معناست که برای دو چیز و یا بیشتر، چنان چیزی حاصل گردد که برای غیر از آن دو ، وجود نداشته باشد و این لفظ برای نزدیکی از حیث مکان، نسبت، دین، دوستی، یاری و نیز اعتقاد استعاره گرفته میشود ، و معنای ولایت یاری است ، و معنای دیگر ولایت سرپرستی امور است ، و گفته شده است: «وَلایت» و «وِلایت» مانند: «دَلالت» و «دِلالت» است که حقیقت آن سرپرستی امور است. هر یک از ولی و مولى به جای یکدیگر به کار برده میشود؛ چنان که در هر یک از فاعل و مفعول «موالی» آمده است، چنان که به مؤمن ولی خدا گفته میشود و نه مولای خداوند.»[2]
محمد مرتضی الحسینی الزبیدی می نویسد :
«ولی ، در اسم های خداوند متعال به معنای ناصر است ، و گفته شده است: به معنای متولی امور عالم و قیام کننده نسبت به آن می باشد . و همچنین است والی که به معنای مالک تمام چیزهاست و در آن تصرف می کند. ابن اثیر گفته است: ولایت اشاره و دلالت بر تدبیر و اعمال قدرت و انجام کاری دارد و اگر این موارد در چیزی جمع نشوند ، به آن اسم والی اطلاق نمی شود . و ولی یتیم کسی است که کارش را سرپرستی می کند و کفالتش را بر عهده می گیرد . و ولی زن کسی است که عقد نکاح به دست او است ... و ولی بر وزن فعیل معنای فاعلی (کنندگی کار) دارد ... و مولی کسی است که کار تو را سرپرستی می کند.»[3]
وکیع بن جراح گفته است :
«هر کس که کاری را سرپرستی می کند یا نسبت به آن اقدام میورزد ، پس او ولی و مولای آن میباشد.»[4]
مشابه همین مطلب را ، ابن عثیمین درمجموع الفتاوی خود آورده است.
احمد بن فارس می گوید :
«همه ی اینها از ولی مشتق می گیرد و معنایش نزدیکی است و هرکس که ولی امر دیگری باشد ، پس او ولی اش است و نسبت به او در امورش شایسته تر است.»[5]
حُمِیدی ، محدث و مفسر سنی ، صاحب کتاب الجمع بین الصحیحین درباره معنای کلمه مولی میگوید :
((این بدان سبب است که خدا یاور کسانی است که ایمان آورده اند (محمد: 11) )) یعنی ولی آن ها و قائم به امور آنهاست و مولی به تو سزاوارتر است و دلیلش این فرمایش خداوند است که : ((جایگاهتان آتش است و آن برای شما مولی است (حدید: 15) )) ؛ یعنی برای شما سزاوارتر است ... و مولی به معنای صاحب و موالی (یاران) نیز می باشد و هرکس که ولی امر کسی باشد ، پس او ولی اش و مولای او است.»[6]
شاه عبد العزیز دهلوی نیز می نویسد:
«دوم آنکه لفظ ولی مشترک است در معانی بسیار المحب والناصر والصدیق والمتصرف فی الامر و از لفظ مشترک یک معنى متعین مراد نمی تواند شد مگر بقرینه و خارجیه»[7]
در روایتی ، رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز از کلمه ی ولی برای سرپرست دارای تصرّف و سلطنت استفاده کرده است:
«رسول خدا صلی الله علیه وآله میفرمود: هر زنی که بدون اجازه ولی خود ازدواج کند، ازدواجش باطل است، پس اگر اذن ولی خود را کسب نمود برای او مهریه خواهد بود و اگر مشاجره و اختلاف کردند ، پس سلطان ، ولی کسی است که ولی ندارد.»[8]
این جمله صراحت دارد که معناى سلطنت و تصرّف در معناى ولی اخذ شده و در استعمالات عربی وجود دارد.
و بدینسان پی میبریم کلمه «والی»، «ولی» و «مولى» یک معنا و هدف را که همان سزاوارتر بودن در تصرف و تسلط باشد را دنبال میکنند و این معنا در موارد مختلف، امکان تغییر نیز دارد.
در بحث حدیث غدیر (در کتاب امتداد رسالت) نیز در این باره سخن گفته ایم.
توجه: اسکن های موارد مهم به مرور اضافه می شوند.
[[1]] نقد کتاب اصول مذهب الشیعة ، آیت الله سید محمد حسینی قزوینی
[[2]] المفردات فی غریب القرآن ج 1 ص 533 ولى : الولاء والتوالی أن یحصل شیئان فصاعدا حصولا لیس بینهما ما لیس منهما ، ویستعار ذلک للقرب من حیث المکان ومن حیث النسبة ومن حیث الدین ومن حیث الصداقة والنصرة والاعتقاد ، والولایة النصرة ، والولایة تولی الأمر ، وقیل الولایة والولایة نحو الدَلالة والدِلالة ، وحقیقته تولی الأمر . والولی والمولى یستعملان فی ذلک کل واحد منهما یقال فی معنى الفاعل أی الموالى ، وفی معنى المفعول أی الموالی ، یقال للمؤمن هو ولی الله عز وجل ولم یرد مولاه
[[3]] تاج العروس ج 40 ص 253 الولی فی أسماء الله تعالى : هو الناصر ، وقیل : المتولی لأمور العالم القائم بها . وأیضا الوالی : وهو مالک الأشیاء جمیهعا المتصرف فیها . قال ابن الأثیر : وکأن الولایة تشعر بالتدبیر والقدرة والفعل ، وما لم یجتمع ذلک فیه لم ینطلق علیه اسم الوالی . وولی الیتیم : الذی یلی أمره ویقوم بکفالته . وولی المرأة : الذی یلی عقد النکاح ... والولی : فعیل بمعنى فاعل ... والمولى : الذی یلی علیک أمرک
[[4]] الزهد لوکیع ج 1 ص 364 وکل من ولی أمرا أو قام به فهو ولیه ومولاه
[[5]] مقاییس اللغة ج 6 ص 141 کل هؤلاء من الولی وهو القرب وکل من ولى أمر آخر فهو ولیه وفلان أولى بکذا
[[6]] تفسیر غریب ما فی الصحیحین البخاری ومسلم ج 1 ص 322 ( ذلک بأن الله مولى الذین آمنوا ) أی ولیهم والقائم بأمورهم والمولى الأولى بک ودلیلة قوله ( مأواکم النار هی مولاکم ) أی هی أولى بکم ... والمولى الصاحب والمولى الموالی وکل من ولی أمر أحد فهو ولیه ومولاه
[[7]]تحفه اثنا عشریه، ذیل مبحث آیه ی ولایت، ص 361 پی دی اف سایت عقیده
[[8]] سنن الترمذی ج 3 ص 408 قال أبو عیسى هذا حدیث حسن ؛ صحیح ابن حبان ج 9 ص 384 ح 4074 و المستدرک على الصحیحین ج 2 ص 182 ح 2706 رسول الله nیقول أیما امرأة نکحت بغیر إذن ولیها فنکاحها باطل فنکاحها باطل فنکاحها باطل فإن أصابها فلها مهرها بما أصابها وإن تشاجروا فالسلطان ولی من لا ولی له
- ۹۹/۰۱/۲۱