پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    حقیقت ادعای عبدالله بن سبأ: ادعای امامت یا الوهیت؟

    حسین قربانی | چهارشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۹ ب.ظ

    یکی از اتهامات کذبی که همواره لقلقه ی زبان مخالفین شیعه است، ادعای وصایت و خلافت امیرالمومنین (ع) برای اولین بار و دعوت به آن توسط شخصی به نام عبدالله بن سبأ یهودی است؛ به عبارت دیگر: مذهب شیعه توسط یک یهودی تأسیس شده است!!

    قضیه ی ادعای وصایت و امامت از جانب عبدالله بن سبأ هیچ سند معتبری ندارد و ظاهرا تنها از سیف بن عمر الضبی که بالاجماع ضعیف، کذاب و جاعل حدیث است، نقل شده است!

    البته این مطلب در کتب شیعه؛ مانند المقالات والفرق مرحوم سعد بن عبدالله اشعری و به نقل از آن در کتاب های فرق الشیعه نوبختی و رجال کشی با عبارت « بعضی از اهل علم حکایت کرده اند» نقل شده است که از نظر سندی اعتباری ندارد؛ چون سلسله سندی ندارد. ضمن اینکه مرحوم اشعری خودش در در مقدمه کتاب تصریح کرده است که: «در این کتاب هر آنچه از فرقه ها و نظرها و اختلاف ها که به دستمان رسیده نوشته ایم[1]همچنین مرحوم نجاشی در ترجمه و شرح حال اشعری می نویسد: «او نقلیات و روایات فراوانی از اهل سنت فرا گرفته است و در فرا گرفتن روایات و حدیث مسافرت هایی کرده است و با بزرگان اهل سنت ملاقات هایی به عمل آورده است[2] با توجه به این شیوه گردآوری مطالب در این کتاب و عبارت «حکی جماعه» می توان این را فهمید که این عبارات را از منابع شیعی نگرفته است و در حقیقت منبع او نیز سیف بن عمر کذاب بوده است!

    ما در کتاب «امتداد رسالت» از کتب اهل سنت به طور مفصل وصایت و خلافت حضرت علی (ع) را اثبات کرده ایم؛ لذا چنین موضوعی با چنین شبهه ی سخیفی خدشه دار نمی شود. روایات شیعه نیز که در مورد منصوصیت امیرالمومنین (ع) از جانب خدا و رسولش الی ماشاء الله است.

    اما حقیقت مطلب در مورد عبدالله بن سبأ این است که او تنها ادعای ربوبیت و خدا بودن حضرت علی (ع) را مطرح کرد.

     جالب تر اینکه طبق روایتی که ابن عساکر شافعی در تاریخش نقل کرده، رافضه که شیعیان حضرت علی (ع) بودند به نزد حضرت آمدند و خطر شورش اصحاب و شیعیان عبدالله بن سبأ را به امام یادآور شدند!!

    «هنگامی که حضرت علی (ع) تصمیم گرفت عبدالله بن سبأ را در مدینه به قتل برساند، رافضه اجتماع کردند و گفتند که او را نکش و به مدائن تبعید کن؛ چرا که اگر او را در مدینه بکشی، اصحاب و شیعیانش بر ما (یعنی بر ما رافضه) شورش می کنند؛ پس او را به ساباط مدائن تبعید کرد که در آنجا قرامطه و رافضه بودند. راوی گوید: سپس گروهی به سوی حضرت رفتند که سبئیه بودند و تعدادشان 11 نفر بود. پس حضرت به آن ها فرمود: بازگردید؛ چرا که من علی بن ابی طالب هستم، پدر و مادرم مشهور هستند (یعنی بشر هستم و خدا نیستم) و من پسر عموی محمد (ص) هستم! آن ها گفتند: بازنمی گردیم تا اینکه داعی خود را رها کنی! پس حضرت آن ها را با آتش سوزاند و قبرهایشان در صحرا است که 11 نفر مشهور هستند. پس یکی از آن ها (گروه سبئیه) که خودش را همراه آن یازده نفر نشان نداده بود گفت: دانستیم که او خدا است و احتجاج کردند به سخن ابن عباس که فقط خالق با آتش عذاب می کند! ثعلب گوید: قبل از علی (ع)، ابوبکر نیز فجائه اسلمی را با آتش عذاب کرد؛ پس ابن عباس گفت: ابوبکر نیز با آتش عذاب کرد؛ پس او را نیز بپرستید!»[3]

    این مطلب که عبدالله بن سبأ، خدا بودن حضرت علی (ع) را مطرح کرد (نه وصایت و خلافتش را) در روایات شیعه نیز آمده است که در ادامه می آوریم.

    لازم به ذکر است که سه روایت اول را شیخ آصف محسنی در کتاب «معجم الاحادیث المعتبره، ج 1 ص 156-157» از رجال کشی نقل کرده و اسانیدشان را معتبر دانسته است.

    روایت اول:   

    «ابان بن عثمان گفت: شنیدم که امام صادق علیه السلام می فرمود: لعنت خدا بر عبدالله بن سبا باد؛ زیرا که برای امیرالمومنین (ع) ادعای ربوبیت کرد و قسم به خداوند که امیرالمومنین (ع) بنده ی مطیع خدا بود. وای بر کسی که بر ما اهل بیت دروغ ببندد. همانا قومی درباره ما چیزهایی می گویند که خود ما آنها را درباره خود نمیگوییم. از آنها به درگاه خداوند اعلام برائت می جوییم، از آنها به درگاه خداوند اعلام برائت می جوییم.»[4]

    روایت دوم:

    امام زین العابدین علیه السلام فرمودند: «لعنت خدا بر کسی که بر ما اهل بیت دروغ ببندد. همانا عبدالله بن سبأ را یادآور شدم؛ پس همه ی موهای بدنم راست شد. همانا ادعای بزرگی کرد. او را چه شده بود؟! لعنت خدا بر او باد. به خدا قسم که علی (ع) بنده ی صالح خداوند و برادر رسول الله (ص) بود. به کرامتی دست نیافت مگر به واسطه ی اطاعت خداوند و رسولش و پیامبر (ص) نیز به کرامتی دست نیافت مگر به واسطه ی اطاعت و بندگی خداوند.»[5]

    روایت سوم:

    «هشام بن سالم میگوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که با اصحاب خود درباره عبدالله بن سبأ سخن میگفت و اینکه درباره امیرالمومنین علیه السلام ادعای ربوبیت کرد. پس فرمود: زمانی که ابن سبأ برای ایشان مقام ربوبیت قائل شد، امام از او خواست که توبه کند؛ اما او ابا ورزید و توبه نکرد. پس حضرت ایشان را با آتش سوزاند.»[6]

    برنامه ی جوامع الکلم نیز حکم به صحیح و مسند بودن سند این روایت داده است.[7]

    روایت چهارم:

    از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: «عبدالله بن سبأ ادعای نبوت می کرد و گمان می کرد که امیرالمؤمنین (ع) خداست و این خبر به امیرالمؤمنین (ع) رسید؛ پس او را فرا خواند و از او پرسید و او به این مطلب اقرار کرد و گفت: تو خدایی و به ذهن من القا شده است که تو خدایی و من پیامبرم! امیرالمؤمنین (ع) به او فرمود: وای بر تو، شیطان تو را به سخره گرفته است. از این کار توبه کن. مادرت به عزایت بنشیند. ولی او توبه نکرد و امیرالمؤمنین (ع) او را زندانی کرد و سه روز از او خواست که توبه کند، ولی او توبه نکرد. پس او را با آتش سوزاند ... .»[8]

    روایت پنجم:

    هشام از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: «گروهى نزد امیرالمؤمنین (ع) آمدند و عرض کردند:سلام بر تو ای پروردگار ما! على (ع) از آنان خواست توبه کنند، اما توبه نکردند؛ پس چاهى بر آنان کند و در آن آتش افروخت و در کنار آن، چاهى دیگر حفر کرد و میان آن دو چاه را به هم منتهى کرد. وقتى توبه نکردند، آنان را در چاه انداخت و در چاه دیگر آتش افروخت تا اینکه مردند.»[9]

    این روایت را مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل کرده و مرحوم علامه مجلسی سندش را حسن دانسته است.[10]

     

     

    [1] المقالات والفرق، ص 2 ت مشکور / وقد ذکرنا فی کتابنا هذا ما یتناهی إلینا من فرقها وآرائها واختلافها

    [2] رجال النجاشی، ص 177 رقم 467 سعد بن عبد الله بن أبی خلف الاشعری القمی أبو القاسم ، شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها. کان سمع من حدیث العامة شیئا کثیرا ، وسافر فی طلب الحدیث ، لقى من وجوههم

    [3] تاریخ مدینة دمشق لابن عساکر، ج 29 ص 10 ح 28749 أَنْبَأَنَا أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ طَرْخَانَ بْنِ بَلْتَکِینَ بْنِ یجکمَ، أنا أَبُو الْفَضَائِلِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الْبَاقِی بْنِ طَوْقٍ، قَالَ: قُرِئَ عَلَى أَبِی الْقَاسِمِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الرَّقِّیِّ، نا أَبُو أَحْمَدَ عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ ابْنِ أَبِی مُسْلِمٍ، أنا أَبُو عُمَرَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ، أَخْبَرَنِی الْغطَافِیُّ، عَنْ رِجَالِهِ، عَنِ الصَّادِقِ، عَنْ آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: لَمَّا بُویِعَ عَلِیٌّ خَطَبَ النَّاسَ، فَقَامَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَبَأ، فَقَالَ لَهُ: أَنْتَ دَابَّةُ الأَرْضِ، قَالَ: فَقَالَ لَهُ: اتَّقِ اللَّهَ، فَقَالَ لَهُ: أَنْتَ الْمَلِکُ، فَقَالَ لَهُ: اتَّقِ اللَّهَ، فَقَالَ لَهُ: أَنْتَ خَلَقْتَ الْخَلْقِ، وَبَسَطْتَ الرِّزْقَ، فَأَمَرَ بِقَتْلِهِ، فَاجْتَمَعَتِ الرَّافِضَةُ، فَقَالَتْ: دَعْهُ وَاَنْفَهُ إِلَى سَابَاطِ الْمَدَائِنِ، فَإِنَّکَ إِنْ قَتَلْتَهُ بِالْمَدِینَةِ، خَرَجَتْ أَصْحَابُهُ عَلَیْنَا وَشِیعَتُهُ، فَنَفَاهُ إِلَى سَابَاطِ الْمَدَائِنِ، فَثَمَّ الْقَرَامِطَةُ وَالرَّافِضَةُ. قَالَ: ثُمَّ قَامَتْ إِلَیْهِ طَائِفَةٌ، وَهُمُ السَّبَئِیَّةُ، وَکَانُوا أَحَدَ عَشَرَ رَجُلا، فَقَالَ: ارْجِعُوا، فَإِنِّی عَلِیُّ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ، أَبِی مَشْهُورٌ، وَأُمِّی مَشْهُورَةٌ، وَأَنا ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وسلم فَقَالُوا: لا نَرْجِعُ، دَعْ دَاعِیکَ، فَأَحْرَقَهُمْ بِالنَّارِ، وَقُبُورُهُمْ فِی صَحْرَاءَ، أَحَدَ عَشَرَ مَشْهُورَةٌ، فَقَالَ: مَنْ بَقِیَ مِمَّنْ لَمْ یَکْشِفُ رَأْسَهُ مِنْهُمْ: عَلِمْنَا إِنَّهُ إله، وَاحْتَجُّوا بِقَوْلِ ابْنِ عَبَّاسٍ: لا یُعَذَّبُ بِالنَّارِ إِلا خَالِقُهَا. قَالَ ثَعْلَبٌ: وَقَدْ عَذَّبَ بِالنَّارِ قَبْلَ عَلِیٍّ، أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ شَیْخُ الإِسْلامِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، وَذَلِکَ أَنَّهُ رُفِعَ إِلَیْهِ رَجُلٌ، یُقَالُ لَهُ: الْفُجَاءَةُ، وَقَالُوا: إِنَّهُ شَتَمَ النَّبِیَّ صلی الله علیه وسلم بَعْدَ وَفَاتِهِ، فَأَخْرَجَهُ إِلَى الصَّحْرَاءِ، فَأَحْرَقَهُ بِالنَّارِ. قَالَ: فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: قَدْ عَذَّبَ أَبُو بَکْرٍ بِالنَّارِ، فَاعْبُدُوهُ أَیْضًا.

    [4] بحار الانوار، ج 25 ص 286 کش: محمد بن قولویه عن سعد عن ابن یزید ومحمد بن عیسى عن علی بن مهزیار عن فضالة بن أیوب الازدی عن أبان بن عثمان قال: سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: لعن الله عبد الله بن سبا إنه ادعى الربوبیة فی أمیر المؤمنین، وکان والله أمیر المؤمنین علیه السلام عبدا لله طائعا، الویل لمن کذب علینا، وإن قوما یقولون فینا مالا نقوله فی أنفسنا، نبرأ إلى الله منهم، نبرأ إلى الله منهم

    [5] بحار الانوار، ج 25 ص 286-287 کش: بهذا الاسناد عن ابن یز ید عن ابن أبی عمیر وابن عیسى عن أبیه والحسین بن سعید عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن الثمالی قال: قال علی بن الحسین علیه السلام: لعن الله من کذب علینا، إنی ذکرت عبد الله بن سبا فقامت کل شعرة فی جسدی لقد ادعى أمرا عظیما، ماله لعنه الله. کان علی علیه السلام والله عبدا لله صالحا أخو رسول الله صلى الله علیه وآله ما نال الکرامة من الله إلا بطاعته لله ولرسوله، وما نال رسول الله صلى الله علیه وآله الکرامة من الله إلا بطاعته لله

    [6] وعنه (محمدبن قولویه)، عن سعد ، عن یعقوب بن یزید ، ومحمد بن عیسى جمیعا ، عن ابن أبی عمیر ، عن هشام بن سالم ، قال : سمعت أبا عبدالله ( علیه السلام ) یقول ـ وهو یحدث أصحابه بحدیث عبدالله بن سبأ ، وما ادعى من الربوبیة لأمیر المؤمنین ( علیه السلام ) ـ فقال : إنه لما ادعى ذلک فیه استتابه أمیرالمؤمنین ( علیه السلام ) فأبى أن یتوب ، فأحرقه بالنار .

    [7] وسائل الشیعة، ج 28 ص 336 ح 34895 حکم برنامه درایة النور: صحیح و مسند

    [8] وسائل الشیعة، ج 28 ص 336 ح 34894 محمد بن عمر بن عبد العزیز الکشی فی ( کتاب الرجال ) عن محمد بن قولویه ، عن سعد بن عبدالله ، عن محمد بن عثمان العبدی ، عن یونس بن عبد الرحمن ، عن عبدالله بن سنان ، عن أبیه ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) قال : إن عبدالله بن سبأ کان یدعی النبوة ، وکان یزعم أن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) هو الله ـ تعالى عن ذلک ـ فبلغ أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) فدعاه فسأله ، فأقر وقال : نعم أنت هو ، وقد کان ألقی فی روعی أنک أنت الله وأنا نبی ، فقال له أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) : ویلک قد سخر منک الشیطان ، فارجع عن هذا ثکلتک امک وتب ، فأبى ، فحبسه ، واستتابه ثلاثة أیام فلم یتب فأخرجه فأحرقه بالنار . . الحدیث .

    [9] محمّد بن یعقوب ، عن محمد بن یحیى ، عن أحمد بن محمد ، عن ابن أبی عمیر ، عن هشا بن سالم ، عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) قال : أتى قوم أمیر المؤمنین ( علیه الصلاة والسلام ) فقالوا : السلام علیک یا ربنا ! فاستتابهم ، فلم یتوبوا ، فحفر لهم حفیرة وأوقد فیها نارا وحفر حفیرة إلى جانبها اخرى وأفضى بینهما فلما لم یتوبوا ألقاهم فی الحفیرة وأوقد فی الحفیرة الاخرى حتى ماتوا .وعن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی عمیرمثله. ورواه الشیخ بإسناده عن علی بن إبراهیم.

    [10] مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 23 ص 401-402 قال المجلسی: الحدیث الثامن عشر : حسن.

     

    • حسین قربانی

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی