فرار خلفا در جنگ حنین
به نص قرآن، اغلب صحابه در جنگ حنین پا به فرار گذاشتند:
(( لَقَدْ نَصَرَکمُ اللَّـهُ فِی مَوَاطِنَ کثِیرَةٍ ۙ وَیوْمَ حُنَینٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکمْ شَیئًا وَضَاقَتْ عَلَیکمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُم مُّدْبِرِینَ.))
«خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!»[1]
جالب اینکه در این جنگ تنها ده نفر از صحابه فرار نکردند !!
ابن حجر عسقلانی می نویسد:
«در شعر عباس بن عبدالمطلب آمده است که کسانی که [در جنگ حنین] ایستادگی کردند، فقط ده نفر بودند ... و گویا مطلب درست و ثابت، همین است و هر کس که از این بیشتر گفته، در حقیقت فرار کنندگان زود بازگشت کننده را نیز جزء کسانی قرار داده که فرار نکردند.»[2]
یکی از این صحابه ای که فرار کردند، عمر بن خطاب بود.
بخاری و مسلم در صحیحشان از ابو قتاده روایت کرده اند که گفت:
« در سالى که جنگ حنین اتفاق افتاد، همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله بودم، هنگامى که دو لشکر روبروى هم قرار گرفتند، مسلمانان فرار مىکردند، سپس بر مىگشتند. مردى از مشرکان را دیدم که با یک مسلمان مىجنگید، آن دو را دور زدم تا از پشت، شمشیرى بین گردن و شانهاش وارد کردم، آن مرد مشرک برگشت و مرا به خودش چسباند و فشار داد؛ بوى مرگ را احساس کردم؛ مرا رها کرد و بر زمین افتاد و مُرد. عمر را ملاقات کردم، گفتم: چرا مردم فرار مىکنند؟ گفت: امر و دستور خداوند این است!!»[[3]]
صالحی شامی این روایت را به گونه ای دیگر نقل کرده و نوشته است:
«در جنگ حنین مسلمانان گریختند تا جایى که برخى از آنها تا مکه رسیده بودند، سپس برگشتند؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله براى هر کدام سهمى تعیین کرد. امّ حارث انصارى، افسار شتر همسرش حارث را که مجسار نام داشت گرفته بود و مىگفت: اى حارث! آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله را تنها مىگذارى؟ مردم همه در حال فرار بودند؛ اما این زن، شوهرش را رها نمىکرد. خود او مىگوید: عمر از کنار من گذشت (در حال فرار بود). گفتم: اى عمر، این چه کارى است که مىکنید؟ عمر گفت: امر خدا است.»[[4]]
[[1]] توبه: 25
[[2]] فتح الباری ج 8 ص 30 ووقع فی شعر العباس بن عبد المطلب أن الذین ثبتوا کانوا عشرة فقط وذلک قوله نصرنا رسول الله فی الحرب تسعة وقد فر من قد فر عنه فأقشعوا وعاشرنا وافى الحمام بنفسه لما مسه فی الله لا یتوجع ولعل هذا هو الثبت ومن زاد على ذلک یکون عجل فی الرجوع فعد فیمن لم ینهزم
[[3]] صحیح البخاری ج 3 ص 1144 ح 2973 و ج 4 ص 1570 ح 4066 و صحیح مسلم ج 3 ص 1370 ح 1751 عن أبی قتادة رضی الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلى الله علیه وسلم عام حنین فلما التقینا کانت للمسلمین جولة فرأیت رجلا من المشرکین علا رجلا من المسلمین فاستدرت حتى أتیته من ورائه حتى ضربته بالسیف على حبل عاتقه فأقبل علی فضمنی ضمة وجدت منها ریح الموت ثم أدرکه الموت فأرسلنی فلحقت عمر بن الخطاب فقلت ما بال الناس قال أمر الله ثم إن الناس رجعوا
[[4]] سبل الهدى والرشاد ج 5 ص 331 وکان المسلمون بلغ أقصى هزیمتهم مکة ، ثم کروا بعد وتراجعوا ، فاسهم لهم رسول الله - صلى الله علیه وسلم - جمیعا ، وکانت أم الحارث الانصاریة آخذة بخطام جمل الحارث زوجها ، وکان یسمى المجسار فقالت : یا حار أتترک رسول الله - صلى الله علیه وسلم - والناس یولون منهزمین ؟ وهی لا تفارقه ، قالت : فمر علی عمر بن الخطاب فقلت: یا عمر ما هذا ؟ قال : أمر الله تعالى
- ۹۹/۰۵/۲۶