پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بخش اول: شجاعت امیر المومنین علیه السلام

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۰۲ ب.ظ

    بخش اول: شجاعت امیر المومنین علیه السلام

    شجاعت و بلکه اشجعیت امیر المومنین g از موضوعات قطعی و متواتر است و کسی در آن شکی ندارد.

    تواتر روایات شجاعت امیرالمومنین g

    ابو حامد غزالی شجاعت امیر المومنین g را متواتر دانسته و گفته است:

    «و این همانند شجاعت علی g و سخاوت حاتم است که به طور قطع با تواترشان معلوم هستند.»[1]

    محمد بن اسماعیل الامیر الصنعانی می گوید:

    «تواتر معنوی به معنی اختلاف الفاظ راویان، در روایاتی است که الفاظشان بر یک معنایی اتفاق دارند و این نوع تواتر زیاد است و اکثر تواترها اینگونه است و معنی آن، تواتر قدر مشترک بین آنها است و مثالش تواتر شجاعت علی g است. اخبار متواتری از کار هایش در جنگ ها رسیده است که در جنگ بدر چنین کرد و در احد چنین و در روز خیبر چنین شکست داد و مانند آن که با دلالت التزامی، به متواتر بودن شجاعتش دلالت دارد.»[2]

    شمس الدین ذهبی می نویسد:

    «امیرالمومنین علی بن ابی طالب g قاضی امت، قهرمان اسلام، داماد مصطفی n و از جمله اولین مسلمانان است که در پذیرش اسلام درنگ نکرد و در راه خدا آنطور که شایسته جهاد بود، جهاد کرد و برای افزایش بار علم و عمل برخاست ...  .»[3]

     

    ابن حجر عسقلانی نیز اینگونه می نویسد:

    «علی بن ابی طالب g... در خانه ی پیامبر n رشد و نمو یافت و بزرگ شد و از آن حضرت جدا نمیشد و در همه ی جنگ ها به غیر از جنگ تبوک حاضر بود...و پرچم فرماندهی در بیشتر جنگ ها در دستش بود.»[4]

    محمد حبیب الله شنقیطی نیز در این خصوص می نویسد:

    «و اما شجاعت او (حضرت علی g) در جنگ ها و پایداری اش در آن: پس امری مشهور و متواتر است، و برای همه معلوم است به طوری که هیچکس نمی تواند آن را انکار کند. و سختی هایی که در روز بدر، احد، خیبر و خندق کشید، معلوم و متواتر است، و همچنین شجاعتش در جنگ با گروه باغی و نیز خوارج که لزوماً معلوم است... و علی کرم الله وجهه یکی از شش صحابه ای است که هر یک از آن ها هموزن هزار مرد بود، و او شایسته ترین، پیشگام ترین و اولینشان در مبارزه بود.»[5]

    در ادامه، مواردی از شجاعت های امیر المومنین g را بیان می کنیم.

    یکم: شجاعت امیرالمومنین g در لیلة المبیت

    از جمله شجاعت ها و رشادت های بی نظیر امیرالمومنین g که میزان دین و ایمان آن حضرت را نیز  مشخص می کند، خوابیدن در بستر رسول خدا n در لیلة المبیت است که خداوند درباره ی آن می فرمایند:

    P وَمِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ O

    «و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا می فروشد و خدا به بندگان مهربان است.»[6]

    فخر رازی، از مفسرین بزرگ اهل سنت، این آیه را مصداق بذل تمامی دنیا و جان، در مقابل طلب دین دانسته و می نویسد:

    «بدان که در آیه قبل درباره افرادی که دین خود را می دهند تا دنیا را به دست آورند، صحبت شد و این آیه در مورد کسانی است که دنیای خود را فدا می کنند تا دین را طلب کنند و به دست آورند.»[7]

    شاه ولی الله دهلوی در این رابطه می نویسد:

    «و از آن جمله آنکه چون کفار قریش مجتمع شدند بر ایذای آن حضرت n و هجرت از مکه به مدینه تصمیم یافت، به حضرت مرتضی فرمودند تا بر فراش آن جناب علیه الصلاة والسلام بخسپد و ردای مبارک آن حضرت n بالائی خود بپوشد تا کفار در غلط افتند و بر رفتن آن حضرت n اطلاعی نیابند و بعد از آن عنقریب هجرت نمود و به آن حضرت n ملحق گشت.»[8]

    دکتر سید حسین العفانی درباره ی شجاعت امیرالمومنین g در لیلة المبیت می نویسد:

    «چه دلیلی بر شجاعت ابی الحسن g  و استواری قلبش بالاتر از اینکه او پیامبری را در شخص پیامبرش  حفظ کرد؛ در شب هجرت -سخت ترین شبی که بر پیامبری گذشت- در بستر پیامبر n خوابید. مردی در بستر می خوابد، با اینکه می‌داند دم در مردان شمشیرزنی هستند که فقط سر خوابیده در بستر را می‌خواهند ... پس چه شجاعت و خونسردی از این بالاتر؟!»[9]

    ابن ابی الحدید معتزلی از ابوجعفر اسکافی (متوفای 240 هـ) _که ذهبی از او به عنوان علامه[10] و خطیب بغدادی به عنوان یکی از متکلمین معتزله[11] یاد کرده اند_ تواتر روایات این قضیه را نقل کرده است:

    «شیخ ما، ابوجعفر اسکافی چنین می گوید: داستان خوابیدن حضرت علىg در بستر رسول اکرم n به تواتر ثابت شده و جز دیوانه یا بى دین آن را انکار نمى‏کند و همه مفسرین روایت نموده‏اند که آیه Pوَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی‏O تا آخر آیه در شب خوابیدن حضرت علىg جاى حضرت رسول n و درباره على g نازل شده است.»[12]

    ابن ناصر الدین دمشقی شافعی (از حافظان حدیث و مورخان قرن نهم)[13]  پس از نقل داستان لیلة المبیت می نویسد :

    «این داستان در بین محدثین، اهل اخبار و مفسرین مشهور، معروف و متفق علیه است ... .»[14]

      در این رابطه روایات فراوانی نقل شده است که به ذکر یکی از اسناد معتبر اکتفا می کنیم:

    عمرو بن میمون از ابن عباس نقل می کند که گفت: «بیش از ده فضیلت و منقبت برای علی g می باشد که برای هیچکس غیر از او وجود ندارد...

    على g جان خود را فروخت و نثار کرد. لباس پیغمبر n را پوشید و در جایگاه او خوابید. مشرکین به طرف رسول خدا n تیر اندازى میکردند. پس ابو بکر آمد، در حالی که على g خوابیده بود و او گمان کرد که رسول خدا است و او را به خطاب یا نبى اللّه صدا زد. علىg فرمود: همانا پیامبر خدا n به طرف بئر میمون رفت؛ او را دریاب. گفت: پس ابو بکر رفت و با رسول خدا n داخل غار شد.

    در این موقع على g از طرف مشرکین سنگ باران میشد، همانطور که رسول خدا n میشد و آن حضرت به خود مى‏ پیچید و سر خود را در لباس پیچیده و پنهان ساخته بود و تا بامداد سر خود را بیرون نیاورد. همین که صبح شد، سر خود را بیرون کرد. آنان (مشرکین) در مقام نکوهش او بر آمدند و گفتند: صاحب تو (یعنى رسول خدا n) وقتى که ما او را سنگ می زدیم، بر خود نمى ‏پیچید و تو چنین میکنى؟»[15]

    این روایت را حاکم و ذهبی[16] و احمد محمد شاکر[17] تصحیح کرده اند؛ وصی الله بن محمد عباس[18] و ابواسحاق حوینی[19] سندش را حسن دانسته اند و ابن حجر عسقلانی همه ی رجال سند احمد و نسائی را ثقه دانسته است.[20]

    دوم: شجاعت امیرالمومنین g در جنگ بدر

    شاه ولی الله دهلوی می نویسد:

    «و از آن جمله آنکه در مشهد بدر نصیب حضرت مرتضى g از سوابق اسلامیه اوفی و اوفر بود. اول آنکه چون نزدیک بموضع بدر رسیدند جماعهء را برای خبر گرفتن لشکر اعداء فرستادند و حضرت مرتضى از آن جمله بود. ثانیا آنکه در هنگام مقاتله سه نفر از جماعهء کفار مبارزت کردند و سه کس از بنی هاشم در صدد مدافعت آنها در آمدند. حضرت مرتضى یکی از آن جمله بود.[21]ثالثاً آنکه جبرئیل یا میکائیل مراد او بود.»[22]

    بخاری نیز در صحیحش از قیس بن عباد چنین روایت می کند:

    «على g فرمود: من اولین کسی هستم که در روز قیامت برای دادخواهی در پیشگاه خدای رحمان زانو می زنم. قیس گوید: در مورد آنها این آیه نازل شد: P این دو [گروهِ حق پیشه و باطل گرا] دشمن یکدیگرند که درباره پروردگارشان در جدال و ستیزند، پس کسانی که کافر شدند برای آنان لباس هایی از آتش [به اندازه اندامشان] بریده شده و از بالای سرشان مایع جوشان [به روی آنان] ریخته می شودO (حج: ۱۹) گوید: آنها کسانى هستند که روز بدر مبارزه کردند؛ یعنی حمزه و علی C و عبیده بن حارث [در جبهه ی حق]، شیبه بن ربیعه، عتبه بن ربیعه و ولید بن عتبه [در جبهه ی باطل].»[23]

    همچنین از حضرت علی g روایت شده است که فرمودند: «در روز بدر جنگیدم، سپس به نزد رسول الله nآمدم تا ببینم چکار می کند، که دیدم در حال سجده هستند و ذکر " یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ " را می گویند. سپس به جنگ برگشتم و باز آمدم و دیدم که در همان حال هستند و دوباره به میدان جنگ رفتم و سپس برگشتم و دیدم که هنوز در همان حال هستند و همان ذکر را می گویند؛ پس خداوند به خاطر آن فتح ایجاد کرد.»[24]

    این روایت را نسائی در سنن خود آورده و حاکم سندش را صحیح دانسته است.[25] همچنین ضیاء مقدسی در صحیحش آورده[26] و هیثمی نیز سندش را حسن دانسته است.[27]

    دکتر سید حسین العفانی درباره ی شجاعت امیرالمومنین g در جنگ بدر می نویسد:

    «تو را به خدا، دلاور جوان، علی بن ابی طالب g، و کشته هایش در روز بدر را ببین. به تحقیق که او بعد از کشتن شیبه و ولید، این افراد را کشت:... پانزده نفر که حیدر علی بن ابی طالب g در روز بدر آن ها را کشت.»[28]

    سوم: شجاعت امیرالمومنین g در جنگ احد

    شاه ولی الله دهلوی در بیان شجاعت امیر المومنین g در جنگ احد می نویسد:

    «و از آن جمله در مشهد أحد فضائل عظیمه نصیب او آمد. مصعب بن عمیر که صاحب لوای آن حضرت بود، وقتی که بشهادت رسید، جناب اقدس نبوی علیه الصلوة والسلام لوا را بحضرت مرتضی دادند و در آن حالت با صاحب لوای قریش مبارزت نمود و او را کشت.»[29]

    محمد رشید رضا (متوفای 1354 هـ) در باب جنگ احد بعد از ذکر دلاوری های امیرالمومنین g مینویسد:

    «از این مطلب روشن می شود که علی g و همراهانش در این جنگ به شدت دفاع کردند و [علی g] سران بزرگ را که به دشمنی با اسلام شناخته شده بودند کشت و او از همان آغاز جوانی سرشار از قدرت، نشاط و ایمان بود.»[30]

    بنا بر روایت مسلم در صحیحش، در این جنگ تنها هفت نفر از انصار و دو نفر از قریش (مهاجرین)؛ یعنی در مجموع 9 نفر در نزد پیامبر n ماندند و ایستادگی کردند:

    «انس بن مالک می‌گوید: روز جنگ احد، رسول الله n با هفت نفر از انصار و دو نفر از قریش (مهاجران) تنها ماند؛ و هنگامی که مشرکین به او نزدیک شدند، فرمود: «چه کسی آنان را از ما دور می‌کند تا اینکه به بهشت برود یا رفیقم در بهشت باشد»؟ پس مردی از انصار جلو آمد و آنقدر جنگید تا اینکه کشته شد. دوباره مشرکین نزدیک شدند. رسول اکرم n فرمود: «چه کسی آنان را از ما دور می‌کند تا به بهشت برود یا رفیقم در بهشت باشد»؟ این بار، مرد دیگری از انصار جلو آمد و آنقدر جنگید تا اینکه کشته شد. و این ماجرا همچنان ادامه پیدا نمود تا اینکه هر هفت انصاری کشته شدند. آنگاه رسول الله n فرمود: «ما با همراهانمان انصاف نکردیم» (هر هفت نفر آنان کشته شدند و دو نفر مهاجر همچنان باقی ماندند).»[31]

    ابو یعلی موصلی با سند حسن (طبق حکم اسد) از امیرالمومنین g روایت کرده است که فرمودند:

    «در جنگ احد، هنگامی که مسلمانان از دور و بر پیغمبر اکرم n پراکنده شدند، کشتگان را وارسی کردم، آن حضرت را درمیانشان نیافتم؛ گفتم: بخدا، رسول خدا n اهل فرار کردن نبودند؟! درمیان کشتگان هم ایشان را نمی‌یابم! لیکن، فکر می‌کنم که خداوند نیز بخاطر کردار ما بر ما خشم گرفته، و پیامبرش را از میان ما برده است! اینک، هیچ خبری در وجود من نخواهد بود مگر آنکه پیکار کنم تا کشته شوم! غلاف شمشیرم را شکستم، و یکسره بر صفوف دشمن تاختم. در برابر من راه باز کردند؛ رسول خدا n را درمیان آنان دیدم.»[32]

    در روایات دیگری پیامبر اکرم n از جنگاوری چند نفر از انصار تمجید کرده اند که حاکی از ثابت ماندن آنهاست:

    «از ابن عباس روایت شده است که گفت: علی g با شمشیرش بر حضرت فاطمه B وارد شد، در حالی که او خون را از صورت رسول خدا n می شست؛ پس گفت:این شمشیر را بگیر که با آن به خوبی پیکار کردم. پس رسول خدا n فرمود: اگر تو امروز به خوبی جنگیدی، سهل بن حنیف، عاصف بن ثابت، حارث بن صمه و ابو دجانه نیز به خوبی جنگیدند.»[33]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و برنامه ی جوامع الکلم نیز حکم به صحت سندش داده است[34]؛ همچنین طبرانی نیز نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم حکم به حسن بودن سندش داده[35] و هیثمی نیز رجالش را رجال صحیح دانسته[36] و حسین سلیم اسد نیز تمام رجالش را از ثقات برشمرده است.[37]

    ابن ابی شیبه نیز روایت کرده است که:

    محمد بن کعب القرظی گوید: علی g در روز احد، فاطمه B را ملاقات نمود و فرمود: «این شمشیر را بگیر که مورد مؤاخذه قرار نمی گیرد.» پس رسول خدا n فرمود:

    «ای علی، اگر امروز به خوبی جنگ کردی، پس ابو دجانه، مصعب بن عمیر (از مهاجرین)، حارث بن صمه و سهل بن حنیف _سه نفر از انصار_ و مردی از قریش نیز به خوبی جنگیدند.»[38]

    ابوبکر بیهقی نیز با سندش از عروه بن زبیر روایت کرده است که گفت:

    «علی بن ابی طالب g به مهراس (برکه ای در بالای کوه احد) رفت [تا آب بیاورد] و به فاطمه B فرمود: این شمشمیر را نگه دار که در خور سرزنش نیست؛ پس با ظرفی آب آمد ... پس هنگامی که پیامبر n شمشمیر خضاب شده به خون علی g را دید، فرمود: اگر به خوبی جنگ کردی، پس به تحقیق که عاصم بن ثابت، حارث بن صمه و سهل بن حنیف نیز به خوبی جنگیدند. و فرمود: مرا از مردم خبر بده که چه کردند و کجا رفتند؟ [علی g] گفت: همگی کافر شدند (یعنی همه ی مسلمانان فرار کردند). فرمود: اما مشرکین هرگز تا ابد به چنین پیروزی از ما نمی رسند... .»[39]

    سند این روایت نیز معتبر است[40] بجز اینکه مرسل است.

    حسین  سلیم اسد الدارانی بعد از نقل بعضی از طرق این حدیث، در نهایت آن را صحیح می شمارد.[41]

    روایاتی نیز نقل شده که پیامبر n و جبرئیل g در جنگ احد از حضرت علی g تمجید کرده اند!

    ماجرا از این قرار است که هنگامی که در جنگ احد صحابه فرار می کردند، حضرت علی g با خود گفت که پیامبر n فرار نمی کند؛ پس به دشمن حمله کرد تا اینکه به رسول خدا n رسید و از ایشان دفاع کرد. در این هنگام جبرئیل g آمد و  به پیامبر n گفت: این همان فداکاری است.

    حضرت رسول n فرمودند: علی g از من است.

    حضرت جبرئیل g نیز فرمود: من نیز از شما دو نفر هستم.

    در ادامه، اسانید این روایت را به تفکیک ذکر می کنیم.

    سند اول: احمد بن حنبل با سند معتبر[42] از امام علی g.[43]

    سند دوم: احمد بن حنبل با سند معتبر[44] از ابو رافع.[45]

    سند سوم: ابن عدی با سندش از جابر بن عبدالله.[46]

    سند چهارم: ابن عساکر با سندش از ابن عباس.[47]

    ابن ابی الحدید معتزلی شافعی بعد از نقل این خبر می گوید:

    «این خبر را گروهی از محدثان روایت کرده اند و آن از اخبار مشهور است. آن را در بعضی از نسخه های مغازی محمد بن اسحاق دیدم و بعضی از آن ها را خالی از این روایت دیدم. از استادم عبدالوهاب بن سکینه رحمه الله در مورد این خبر پرسیدم. پس گفت: خبر صحیحی است. گفتم: پس چرا در صحاح نیامده است؟ گفت: آیا هر آنچه که صحیح بود، در صحاح آمده است؟ چه بسیار اخبار صحیحی که مؤلفان صحاح از آنها اهمال کرده اند.»[48]

    عبدالوهاب بن سکینه که این خبر را صحیح دانسته، کسی است که ذهبی از او با عناوینی چون: «الشَّیْخُ، الإِمَامُ، العَالِمُ، الفَقِیْهُ، المُحَدِّثُ، الثِّقَةُ، المُعَمَّرُ، القُدْوَةُ الکَبِیْرُ، شَیْخُ الإِسْلاَمِ، مَفْخَرُ العِرَاقِ ... و الشَّافِعِیُّ.» یاد کرده است.[49]

    بنابر این روایات، یکی از دو نفر قریشیِ ثابت مانده در جنگ احد که در روایت مسلم آمده، امیرالمومنین g بوده است.

    قریشی دیگر هم به گمان عامه، طلحه بوده است!

    علامه ابو جعفر اسکافی معتزلی در جواب ادعای جاحظ مبنی بر ثبات ابوبکر در روز احد، تنها ثابت ماندگان را علی g و طلحه دانسته و این مطلب را به جمهور مورخین و سیره نگاران اهل سنت نسبت داده است:

    «جاحظ گفته است: ابوبکر همراه پیامبر n در روز احد ثابت ماند، همانطور که علی g ثابت ماند؛ لذا افتخاری برای هیچ کدام از آن دو بر دیگری در آن روز نیست. شیخ ما ابو جعفر رحمه الله [در جوابش] گفت: اما ثبات ابوبکر در روز احد، پس بیشتر مورخین و ارباب سیره نگاران آن را انکار می کنند و جمهور آنها روایت می کنند که همراه پیامبر n کسی نماند بجز علی g و طلحه .»[50]

    محمد بن عبد الوهاب نیز در بحث ماجرای جنگ احد می نویسد:

    «در آن روز ابو دجانه، طلحه، حمزه (g)، علی (g)، نضر بن انس و سعد بن الربیع به خوبی امتحان دادند ... و مشرکین به سوی رسول خدا n هجوم بردند و ایشان را مجروح کردند و دندانش را شکستند و مصعب بن عمیر در پیشاپیش آن حضرت به شهادت رسید؛ پس پرچم را به علی (g) داد... .»[51]

    از این سخن محمد بن عبدالوهاب نیز روشن می شود که آن دو نفر از مهاجرین که در معرکه ی احد ثابت ماندند، حضرت علی g و طلحه بودند.

     اما طلحه نیز بعد از شنیدن ندای کشته شدن پیامبر n فرار کرد:

    «انس بن نضر، عموی انس بن مالک، [به هنگام جنگ احد و آنگاه که مسلمانان فرار کردند] به «عمر بن خطاب» و «طلحه بن عبیدالله» برخورد که در میان مردانی از مهاجرین و انصار بوده و دست از جنگ برداشته بودند؛ پس گفت: چرا نشسته اید [و دست از جنگ برداشته اید]؟ گفتند: «رسول خدا n کشته شد.» انس گفت: «اگر رسول خدا n کشته شده، پس شما زندگانی پس از او را می خواهید چه؟ بلند شوید و بجنگید تا کشته شوید در راهی که رسول خدا n در آن راه کشته شد.» انس این را گفت و به دشمن حمله کرد و آنقدر جنگید تا کشته شد.»[52]

    محمد بن عبد الوهاب این روایت را تلقی به قبول کرده و با ارسال مسلّم آن را نقل کرده است.[53]

    در نتیجه تنها شخص از قریش و مهاجرین (از میان زندگان) که در معرکه ایستادگی کرد، امیرالمومنینg بوده، همانطور که حاکم در مستدرکش از ابن عباس نقل کرده است:

    «برای علی g چهار خصلت و ویژگی می باشد که برای احدی نیست: او اولین نفر از بین عرب و عجم است که همراه رسول خدا n نماز گزارد؛ او کسی است که پرچمدار پیامبر n در همه ی جنگ ها بود؛ او کسی است که به همراه پیامبر n در روز مهراس (جنگ احد) مانده و مبارزه کرد [در حالی که همگی مردم فرار کردند] و او کسی است که پیامبر n را غسل داد و در قبرش گذاشت.»[54]

    سند این روایت نیز معتبر است.[55]

    در کتاب «فروغ جاویدان» تألیف: علامه شبلی نعمانی و علامه سید سلیمان ندوی و با ترجمه ی عبدالمجید مرادزهی خاشی که به آن، عنوان صحیح ‌ترین و جامع ‌ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام داده شده، در جلد اول، صفحات 355-359 چنین آمده است:

    (( آنگاه طلحه پرچمدار قریش، از صف خارج شد و اعلام کرد: ای مسلمانان! آیا از شما کسی هست که هرچه زودتر مرا به دوزخ برساند و یا توسط من به بهشت وارد شود؟

    حضرت علی مرتضی g از صف خارج شد و اظهار داشت: «من حاضرم.» آنگاه با شمشیر به طلحه حمله کرد و وی را نقش زمین ساخت... آنگاه جنگ آغاز گردید. حضرت حمزه، حضرت علی و حضرت ابودجانه به قلب سپاه کفر حمله ‌ور شدند... با وجود این هنوز برتری از سپاه اسلام بود و کشته‌ شدن پرچمداران قریش و حمله‌ های برق آسای حضرت علی و حضرت ابودجانه پای ثبات ارتش کفار را لرزانده و روحیۀ آنان را سخت تضعیف کرده بود. زنانی که با خواندن و سرودن اشعار روحیه آنان را تقویت می‌کردند، با سراسیمگی عقب ‌نشینی کردند و میدان نبرد خالی گردید؛ مسلمانان شروع به جمع‌آوری مال غنیمت کردند.

    ... در اثر این اضطراب و سراسیمگی کمر همت اغلب مسلمانان شکسته شده بود. فداکاری جانبازان هم سودی نداشت. هریک در جای خود مبهوث شده و از رسول اکرم n هیچگونه اطلاعی در دست نبود. حضرت علی g با رخنه در میان کفار و نبرد شجاعانه، صفوف آنان را درهم می ‌شکست، ولی از آن حضرت  اطلاعی نداشت. انس ابن نضر عموی حضرت انس بن مالک مشغول نبرد بود، چشمش به حضرت عمر افتاد که مأیوس گشته و اسلحه بر زمین گذاشته بود. نزدیک آمد و پرسید: اینجا چکار می‌کنی؟ چرا نمی‌جنگی؟ وی اظهار داشت: بعد از اینکه رسول اکرم n شهید شده، جنگیدن چه مفهومی دارد؟

    ابن نضر گفت: بعد از ایشان زندگی هم برای ما مفهومی ندارد. آنگاه بر سپاه کفر حمله برد و شجاعانه پیکار کرد تا اینکه به شهادت رسید...

    با این فریاد، سربازان از جان گذشته و فداکار اسلام از هرسو هجوم آوردند. در این هنگام کفار هم به سوی آن حضرت حمله کردند، ولی مقاومت مسلمانان به ویژه ضد حمله‌های ذوالفقار حمله آن‌ها را دفع نمود... .))

    چهارم: شجاعت امیرالمومنین g در جنگ خندق

    یکی دیگر از مواردی که اشجعیت امیرالمومنین g را روشن می سازد، قضیه ی جنگ احزاب (خندق) و مبارزه ی آن حضرت با عمرو بن عبدود است.

    شاه ولی الله دهلوی می نویسد:

    «و از آن جمله آنکه در روز خندق چون دلیران کفار قریش از خندق عبور کردند و به مقابله مسلمین قائم شدند، حضرت مرتضى با عمرو بن عبدود مبارزت نمود و او را بجهنم فرستاد.»[56]

    حاکم نیشابوری می نویسد:

    «در مقتل عمرو بن عبدود احادیث مسند را آورده ام و همچنین آنچه از عروه بن زبیر، موسی بن عقبه و محمد بن اسحاق بن یسار به من رسیده است تا نزد منصفین از اهل علم مقرر گردد که عمرو بن عبدود را کسی نکشت و در کشتنش کسی مشارکت نکرد بجز امیرالمومنین علی بن ابی طالب g[57]

    از جمله روایاتی که حاکم درباره ی قتل عمرو بن عبدود در جنگ خندق توسط امیرالمومنین g نقل کرده، روایتی از ابن عباس است که سندش را صحیح دانسته و ذهبی نیز با نظر او موافقت کرده است.[58]

    و نیز روایتی با سند حسن[59] از ابن شهاب زهری که حاکم سندش را بر شرط شیخین تصحیح کرده است.[60]

    صفی الرحمن مبارکفوری (از علمای معاصر عامه) می نویسد:

    «برخی از سوارکاران قریش چندان خوشایندشان نبود که پیرامون خندق، بیهوده، در انتظار نتایج محاصره بایستند و وقت بگذرانند، و چنین چیزی با ویژگی‌های نژادی آنان سازگاری نداشت. این بود که جماعتی از آنان، از جمله عمرو بن عبدود، عکرمه بن ‌ابی جهل، ضِرار بن خطاب و دیگران پیش‌تر آمدند و جای تنگ ‌تری از خندق را نشان کردند، و از آنجا داخل شدند، و اسبانشان را به آن سوی خندق جولان دادند و در محل سبخه در فاصله خندق و کوه سَلع در برابر لشکر مسلمانان قرار گرفتند. علی ‌بن ‌ابیطالب (g) نیز با چند تن از رزمندگان مسلمان جلو آمدند و آن شکافی را که اسبانشان را از آن عبور داده بودند بر آنان بستند. عمرو بن عبدوّد مبارز طلبید. علی ‌بن ابی طالب (g) نیز داوطلب نبرد با او گردید. همین‌که با او رویاروی شد، با او سخنی گفت که به غیرتش برخورد، زیرا، وی از دلاوران و قهرمانان بنام عرب بود. خود را از اسب به زیر افکند و اسبش را پی کرد و ضربتی بر صورت علی (g) وارد آورد. علی (g) نیز جلوتر آمد و به رزم تن به تن و زورآزمایی با یکدیگر پرداختند، تا آنکه علی (g) او را به قتل رسانید. دیگر همراهان عمرو بن عبدود نیز متواری شدند، و به سوی خندق بازگشتند و گریختند. آنان به قدری ترسیده بودند که عکرمه در حال دور شدن از عمرو بن عبدود نیزه‌ اش را بر جای نهاده بود.»[61]

    همچنین در کتاب «فروغ جاویدان» جلد اول، صفحات 409-410 در این باره چنین آمده است:

     نبرد دو قهرمان اسلام و کفر

    «عمرو بن عبدود، ضرار، جبیره و نوفل که از قهرمانان مشهور عرب بودند، اسبان خود را تاخته و از همان جایی که عرض خندق کم بود، به طرف لشکریان اسلام پریدند. قهرمان‌ترین آنان «عمرو بن عبدود» بود که از نظر چالاکی و قدرت جنگی با یک هزار سوار برابری و همسوئی می‌کرد، او در جنگ بدر زخمی شده و سوگند یاد کرده بود که تا وقتی از مسلمانان انتقام نگیرد، بر موهای خود روغن سر نمالد. در این وقت سن او نود سال بود. با وجود این قبل از همه او به میدان قدم گذاشت و بر حسب عرف عرب، مبارز طلبید و اعلام نمود: کسی هست که با من مبارزه کند؟ حضرت علی g بلند شد و در پاسخ اظهار داشت: من با تو مبارزه می‌کنم، ولی پیامبر اسلام n جلوگیری کرده و فرمودند: این عمرو بن عبدود است! آنگاه حضرت علی نشست و دیگر صدایی در پاسخ وی بلند نشد. عمرو بن عبدود دوباره اعلام کرد و همان یک پاسخ بود که به گوش رسید. بار سوم که عمرو اعلام کرد و حضرت علی او را پاسخ داد، پیامبر اکرم n فرمودند: این عمرو است! حضرت علی g عرض کرد: آری، من او را می‌شناسم.

    خلاصه آن حضرت n به علی g اجازه دادند و با دست مبارک خود به او شمشیر داده، عمامه‌ ای مخصوص بر سرش بسته و او را به میدان فرستادند. عمرو مقولۀ معروفی داشت که گفته بود: «هرکس از من در دنیا سه چیز را طلب کند، حتماً به یکی از آن‌ها جواب مثبت خواهم داد.»

    حضرت علی g از وی پرسید: آیا این مقوله واقعاً از تو است؟ او گفت: آری! آنگاه حضرت علی گفت: من از تو می ‌خواهم که مسلمان شوی. عمرو: این امکان‌پذیر نیست. حضرت علی: جنگ را رها کن و برگرد.

    عمرو: من نمی‌ توانم طعنۀ زنان قریش را بشنوم. حضرت علی: برای مبارزه با من آماده باش!

    عمرو خندید و گفت: در زیر آسمان و روی زمین، امید و انتظار این را نداشتم که کسی چنین پیشنهادی بر من عرضه کند.

    حضرت علی پیاده و عمرو سوار بود. عمرو غیرتش تحریک شد و در شأن خود ندید که او سوار و حریفش پیاده باشد. از اسب فرود آمد و نخست بر پاهای اسب شمشیر زد، به طوری که پاهایش قطع شدند؛ آنگاه از حضرت علی پرسید: شما که هستید؟ ایشان خود را معرفی کردند. عمرو گفت: من قصد جنگیدن با تو را ندارم. حضرت علی اظهار داشت: ولی من قصد جنگیدن با تو را دارم.

    عمرو در حالی که بی ‌نهایت خشمگین بود، شمشیر را از غلاف بیرون کشید و به حضرت علی حمله کرد. حضرت علی با سپر، حملۀ او را دفع نمود، ولی شمشیر در سپر فرو رفت و پیشانی مبارک را مجروح ساخت. گرچه ضربه کاری نبود، اما این نشان برای همیشه بر پیشانی‌اش می ‌درخشید.

    در کتاب قاموس نوشته است که به حضرت علی، ذو القرنین نیز می‌گفتند؛ زیرا که بر پیشانی‌اش دو اثر زخم وجود داشت: یکی اثر زخم عمرو بن عبدود و دیگری اثر زخم شمشیر ابن ملجم. پس از حملۀ عمرو حضرت علی g حمله کرد، به طوری که شمشیر شانۀ عمرو را قطع نمود و در آن فرو رفت. همزمان با این ضربه، حضرت علی g با صدای بلند تکبیر گفت و اعلام فتح کرد. پس از عمرو، ضرار و جبیره حمله کردند، ولی چون با ذوالفقار علی مواجه شدند، عقب‌نشینی نمودند. حضرت عمر ضرار را تعقیب کرد، ضرار خواست تا با زوبین بر وی حمله کند، ولی خودداری نمود و گفت: عمر! آن احسان را به یاد آور! نوفل در حال فرار داخل خندق سقوط کرد. صحابه شروع به تیر اندازی به سوی وی کردند. او اعلام نمود: ای مسلمانان! من مرگ با شرف می‌خواهم، (یعنی یکی از شما بیاید و با من نبرد کند – مترجم) حضرت علی g درخواست او را پذیرفت و وارد خندق شد و به درکش واصل کرد.»

    دکتر سید حسین العفانی نیز روایات مبارزه ی امیرالمومنین g با عمرو بن عبد ود در جنگ احزاب را با ارسال مسلّم نقل کرده است.[62]

    پنجم: شجاعت امیرالمومنین g در جنگ خیبر

    از دیگر مواردی که اشجعیت آن حضرت نسبت به همه ی صحابه و به خصوص ابوبکر و عمر را ثابت میکند، شکست و فرار ابوبکر و عمر در جنگ خیبر و پیروزی امیر مومنان g است.

    در کتاب «فروغ جاویدان» جلد اول، صفحات 512-514 چنین آمده است:

    (( البته اینقدر صحیح است که برای فتح قلعه «قموص» نخست، بزرگان صحابه اعزام شده بودند، ولی نیل افتخار این فتح برای آنان مقدر نبود، بلکه مشیت الهی چنان قرار گرفته بود که این فتح به دست کس دیگری انجام شود. هنگامی که فتح خیبر به طول انجامید، یک شب پیامبر گرامی n فرمودند: «فردا پرچم جهاد را به دست کسی خواهم سپرد که خداوند بر دست وی فتح نصیب خواهد کرد. او خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند.» این جمله افتخارآمیز آرزو و امیدهای زیادی در میان مسلمانان ایجاد کرد و این شب با امیدها و آرزوهای زیادی سپری شد. اصحاب کرام تمام شب را با شادی توأم با دلهره و اضطراب سپری کردند و همه منتظر این بودند که این نشان و مدال بزرگ افتخار، نصیب چه کسی می‌شود.

    عمر بر اثر تواضع، قناعت و نظر والایی که داشت، هیچگاه تصور سیادت و فرماندهی در قلبش خطور نکرد، اما همچنانکه در صحیح مسلم «باب فضایل علی» مذکور است، خودش اعتراف می‌کند که در آن شب، ضبط و تحمل این امور از دستم رفت و آرزو کردم که فردا این فضیلت بزرگ نصیب من گردد و پرچمدار اسلام و فاتح خیبر من باشم.

    بامدادان ناگهان صدای آشنای پیامبر n به گوش رسید که فرمودند: علی کجاست؟ این سخن بسیار غیر منتظره بود؛ زیرا علی g به بیماری درد چشم دچار بود و همه می‌دانستند که وی از جنگیدن معذور است. در هرحال، حضرت علی g حاضر شد. پیامبر اکرم n لعاب دهان مبارک خود را در چشمش کشید و در حقش دعا نمود، آنگاه پرچم را به او سپرد. علی g عرض کرد: آیا با یهود بجنگم و آن‌ها را مسلمان کنم؟ آن حضرت فرمودند: «اسلام را با ملایمت بر آنان عرضه کن! اگر یک نفر از آن ‌ها هم با دعوت تو به اسلام مشرف شود، از شتران سرخ‌ رنگ برایت بهتر خواهد بود.»

    اما یهود تصمیم خود را گرفته بودند و برای مسلمان ‌شدن و یا انعقاد پیمان صلح و آشتی حاضر نشدند. وقتی سپاه اسلام به قلعه نزدیک شد، «مرحب» در حالی که طبق رسم قهرمانان عرب این رجز را می‌خواند، از قلعه بیرون آمد: قد علمت خیبر أنی مرحب *** شاکی السلاح بطل مجرب

    «در و دیوار خیبر گواهی می‌دهد که من مرحب، قهرمانی کارآزموده و مجهز به سلاح جنگی هستم.»

     «مرحب» غرق در سلاح بود. زره یمانی بر تن داشت و کلاهی که از سنگ تراشیده شده بود و به عنوان «کلاه خود» از آن استفاده می‌شد، بر سر نهاده بود. در این موقع، حضرت علی g در پاسخ به رجز وی، این رجز را سرود: أنا الذی سمتنی أمی حیدره *** کلیث غابات کریه المنظرة

    «من آن کسی هستم که مادرم مرا حیدر «شیر» نام نهاده. مرد دلاور و شیر مهیب بیشه‌ ها هستم.»

    رجزهای دو قهرمان پایان یافت و دو قهرمان کفر و اسلام رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. چکاچک شمشیرها و نیزه‌ها آغاز شد و صدای عجیب و مهیبی محیط نبرد را فرا گرفت. ناگهان شمشیر برنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و کلاه خُود او را شکافت و سر را تا دندان دو نیم ساخت. این ضربت چنان سنگین و سخت بود که صدای آن به گوش سپاه اسلام رسید.

    به خاک و خون غلتیدن مرحب، قهرمان بزرگ یهود، یک حادثه بزرگ و اعجاب برانگیزی بود. از این جهت، نقل آن با شایعات و سخنان اغراق‌آمیزی همراه بوده است.)) پایان[63]

    شکست و فرار ابوبکر و عمر در جنگ خیبر

    دلاوری امیرالمومنین g در این قضیه وقتی پر رنگ تر می شود که بدانیم قبل از ایشان، ابتدا ابوبکر و سپس عمر به فرماندهی سپاه مسلمین منصوب شدند، اما هر دو شکست خورده و برگشتند.

    روایت یکم:

    «ابو بریده می گفت: خیبر را محاصره کردیم؛ پس ابوبکر پرچم را گرفت، ولی برای او فتح نشد و فردایش عمر گرفت و او نیز [شکست خورده] برگشت و برای او نیز فتح نشد و آن روز به مردم سختی و مشقت رسید؛ پس رسول خدا n فرمودند: پرچمم را فردا به مردی می دهم که خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند؛ باز نمی گردد تا اینکه برایش فتح شود. شب را با رضایت از خودمان که پیروزی فرداست، خوابیدیم. هنگامی که صبح شد، رسول خدا n نماز صبح را خواند، سپس ایستاد و پرچم را خواست، در حالی که مردم در صف هایشان بودند. پس، از میان ما انسان صاحب منزلتی در نزد پیامبر n نبود مگر اینکه امید داشت که پرچم برای او باشد. پس علی بن ابی طالب g را خواست، در حالی که او چشم درد داشت. پس آب دهان در چشمانش ریخت و آن را برداشت و پرچم را به او داد و خداوند برای او فتح را مقرر کرد. راوی (ابو بریده) گوید: و من جزء حمله کنندگان به خیبر بودم.»[64]

    این روایت را نسائی نقل کرده و ابو اسحاق حوینی[65]، ألبانی[66]، وصی الله بن محمد عباس[67]، شعیب الأرنؤوط[68] و حمزه احمد الزین[69] آن را معتبر شمرده اند.

    روایت دوم:

    از سلمه بن اکوع روایت است که گفت: «رسول خدا n ابوبکر را به سوی بعضی از قلعه های خیبر فرستاد؛ پس ابوبکر جنگید و تلاش کرد، ولی فتحی نکرد.» [70]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی هم با نظر او موافقت کرده است.[71]

    روایت سوم:

    «از ابی لیلی روایت شده است که که علی g به او گفت: ای ابا لیلی ، آیا همراه ما در خیبر نبودی؟ گفت: آری به خدا قسم، همراه شما بودم. فرمود: پس رسول خدا n ابوبکر را به سوی خیبر فرستاد و او با مردم رفت و شکست خورد تا اینکه برگشت.»[72]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی هم با نظر او موافقت کرده است.[73] 

    روایت چهارم:

    «عبدالله بن بریده از پدرش نقل می کند که گفت گاهی رسول خدا n را سردرد می گرفت و یک روز یا دو روز استراحت می کرد و خارج نمی شد و هنگامی که در خیبر فرود آمدیم، سردرد ایشان را گرفت؛ پس نزد مردم نیامد و ابوبکر پرچم رسول خدا n را گرفت ؛ سپس شروع کرد و جنگ سختی نمود و [شکست خورده] برگشت.»[74]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی هم با نظر او موافقت کرده است.[75]

    روایت پنجم:

    از علی g روایت شده است که فرمود: «رسول خدا n به سوی خیبر روانه شد. وقتی نزد خیبر رسید،‌ عمر را به جنگ فرستاد و مردمی را هم با او فرستاد به سوی شهر یا قصر یهودیان. پس با آنها جنگیدند و طولى نکشید که عمر و همراهانش شکست خوردند. پس عقب نشستند، در حالی که لشکرش او را می ترساندند و او هم لشکرش را می ترساند. پس رسول خدا n روانه شد و ادامه ی حدیث.»[76]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی هم با نظر او موافقت کرده است.[77]

    روایت ششم:

    «از جابر روایت شده است که گفت: پیامبر n پرچم را در روز خیبر به عمر داد. او رفت و بازگشت، در حالی که همراهانش را می ترساند و همراهانش هم او را می ترساندند.»[78]

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده است.[79]

    اعتراف محمد ناصرالدین ألبانی

    ألبانی بعد از ذکر روایات این ماجرا و بررسی آن ها، می نویسد:

    «از اسانید و طرقی که گذشت و از آن (بررسی سندی) بی نیاز می کند و به خصوص طریق بریده بن حصیب که صحیح ترین آنها است و آن گواهی می دهد بر اینکه پیامبر n ابتدا ابوبکر را فرستاد، ولی برای او فتح نشد و سپس عمر را فرستاد، ولی برای او نیز فتح نشد؛ سپس فتح به دست علی g صورت گرفت، خصوصیتی که خداوند او را به آن مخصوص کرد بدون آن دو (ابوبکر و عمر)[80]

    تواتر قضیه ی دلاوری امیرالمومنین g در خیبر

    زین الدین عراقی ضمن اشاره به تخریج حدیث رایت توسط بخاری و مسلم در صحیحشان، تصریح میکند که این داستان طرق دیگری نیز دارد که نزدیک به حد تواتر می رساند.[81]

    البته در بیشتر طرق آن، قضیه ی شکست و فرار ابوبکر و عمر را نقل نکرده اند.

    ششم: شجاعت امیرالمومنین g در جنگ حُنین

    در جنگ حنین نیز اغلب صحابه پا به فرار گذاشتند، همانطور که قرآن به آن اشاره کرده است:

    P لَقَدْ نَصَرَکمُ اللَّـهُ فِی مَوَاطِنَ کثِیرَةٍ ۙ وَیوْمَ حُنَینٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکمْ شَیئًا وَضَاقَتْ عَلَیکمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُم مُّدْبِرِینَ.O

    «خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!»[82]

    جالب اینکه در این جنگ تنها ده نفر از صحابه فرار نکردند !!

    ابن حجر عسقلانی می نویسد:

    «در شعر عباس بن عبدالمطلب آمده است که کسانی که [در جنگ حنین] ایستادگی کردند، فقط ده نفر بودند ... و گویا مطلب درست و ثابت همین است و هر کس که از این بیشتر گفته، در حقیقت فرار کنندگان زود بازگشت کننده را نیز جزء کسانی قرار داده که فرار نکردند.»[83]

    به گزارش بخاری در صحیحش و صالحی شامی، عمر بن خطاب نیز در این جنگ فرار کرد.[84]

    یکی از کسانی که در این جنگ پایدار ماند و دلاوری کرد، امیرالمومنین g بود.

    شاه ولی الله دهلوی می نویسد:

    «و از آن جمله آنکه در غزوهء حنین چون هزیمت گونه بمسلمین رو داد وی در آن حالت از جماعهء ثابتان بود.»[85]

    ابن هشام با سند حسن از جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که گفت:

    «چون به درّه حُنین درآمدیم، از یکی از درّه های عمیق و صعب العبور تَهامه سرازیر شدیم و در تاریک و روشن صبح، به سختی پایین رفتیم و دشمن، پیش از ما به درّه رسیده بود و در شکاف ها و اطراف و اکناف و تنگه ها کمین کرده بود و گِرد آمده، تدارک دیده و آماده بود. به خدا سوگند، در حال سرازیر شدن، چیزی جز حمله یکباره گروه های دشمن، ما را نترساند. سپاه، باشتابْ عقب نشست، بی آن که به یکدیگر توجّه کنند. پیامبر خدا n به سمت راست رفت و سپس فرمود: «به کجا [می روید]؟! ای مردم! به سوی من بیایید. من پیامبر خدایم. من محمّد بن عبد اللّه ام»؛ امّا کسی نیامد و شترها در هم آویختند. مردم گریختند و جز تنی چند از مهاجران و انصار و خاندان پیامبر n، کسی با او نماند ... و علی بن ابی طالب g در میان کسانی از خاندانش بود که استوار ماندند ... .»[86]

    ابو یعلی موصلی نیز با همان سند پیشین، که آن را حسین سلیم اسد حسن دانسته، از جابر روایت می کند که گفت:

    «در روزهای پیکار هوازن، مرد تنومندی بر شتری سرخ مو سوار بود و در دستش پرچمی سیاه رنگ داشت و به هرکس می رسید، او را با آن، زخمی می زد و چون نمی رسید [و کسی از جلویش می گریخت، پرچم را] به پشت سرش می بُرد و با آن، [شخص را] دور می کرد. پس علی بن ابی طالب g و مردی از انصار، هر دو آهنگ او کردند. علی g پاهای شتر او را قطع کرد و شتر به زمین افتاد و مرد انصاری بر ساق او زد و پایش را از میان ساقش قطع کرد. آن مرد افتاد و جنگ، مغلوبه شد.»[87]

    همین روایت را با کمی تفاوت، مرحوم شیخ مفید (ت 413 هـ) نقل کرده و اضافه کرده است که:

    «چون امیر مؤمنان g ابو جَروَل (مرد شتر سوار) را کشت و دشمن با کشته شدن او بی یاور شد، مسلمانان، تیغ در میان آنان نهادند و امیر مؤمنان، پیشاپیش آنان می رفت تا آن که چهل تن از آنان را کشت و پس از آن بود که فرار کردن و به اسارت درآمدن دشمن، آغاز شد.»[88]

    این دو روایت را احمد بن حنبل نیز نقل کرده و شعیب الارنؤوط سندش را حسن دانسته است.[89]

    همچنین ابو یعلی با سند حسن، طبق حکم حسین سلیم اسد، از انس بن مالک روایت می کند که گفت:

    «هنگامی که روز حنین شد، مردم از رسول الله n می گریختند بجز عباس بن عبدالمطلب و ابو سفیان بن الحارث ...  و علی بن ابی طالب g در این روز، جنگاورترین مبارز میدان در پیشاپیش پیامبر n بود.»[90]

     

    [[1]] الاقتصاد فی الاعتقاد، ج 1 ص 229-230  وهذا کما أن شجاعة علی رضوان الله علیه وسخاوة حاتم معلومان بالضرورة على القطع تواترا

    [[2]] إجابة السائل شرح بغیة الآمل، ج 1 ص 98-99  وأما التواتر المعنوی وهو اختلاف ألفاظ المخبرین عن خبر رووه واتفقت ألفاظهم على معناه فإنه کثیر واسع وعلیه مدار غالب التواتر ویفید تواتر القدر المشترک ومثاله تواتر شجاعة علی علیه السلام فإن الأخبار تواترت عن وقائعه فی حروبه من أنه فعل فی بدر کذا وکذا وفی أحد کذا وهزم یوم خیبر کذا ونحو ذلک فإنها تدل بالالتزام على تواتر شجاعته

    [[3]] تذکرة الحفاظ، ج 1 ص 10 أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب رضی الله عنه أبو الحسن الهاشمی قاضی الأمة وفارس الإسلام وختن المصطفىnکان ممن سبق إلى الإسلام لم یتلعثم وجاهد فی الله حق جهاده ونهض بأعباء العلم والعمل

    [[4]] الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 4 ص 564-565  رقم 5692 علی بن أبی طالب ... فربى فی حجر النبی ولم یفارقه وشهد معه المشاهد إلا غزوة تبوک ... وکان اللواء بیده فی أکثر المشاهد ... وکان قد اشتهر بالفروسیة والشجاعة والإقدام

    [[5]] کفایة الطالب لمناقب علی بن أبی طالب، ص 160-161 وأما شجاعته فی الحروب و ثباته فیها: وآثاره فی ذلک: فأمر مشهور متواتر، ومعلوم لکل أحد بحیث لا یمکن أحداً إنکاره. وإبلاؤه یوم بدر وأحد وخیبر والخندق، معلوم متواتر، وکذلک شجاعته فی قتال الفئة الباغیة، وکذلک فی قتال الخوارج معلومة بالضرورة... وقد کان علی کرم الله وجهه أحد الصحابة الستة الذین یوزن کل واحد منهم بألف رجل، وهو أجدرهم بذلک، وأقدمهم وأسبقهم لضرب المبارز له.

    [[6]] بقره: 207

    [[7]] التفسیر الکبیر، ج 5 ص 173  اعلم أنه تعالى لما وصف فی الآیة المتقدمة حال من یبذل دینه لطلب الدنیا ذکر فی هذه الآیة حال من یبذل دنیاه ونفسه وماله لطلب الدین فقال : ( ومن الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله)

    [[8]] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء ، ج 4 ص 347

    [[9]] أنوار الفجر فی فضائل أهل البدر، ج 1 ص 406 لیس أدل علی شجاعة أبی الحسن رضی الله عنه وثبات قلبه من أنه حمی الدعوة فی شخص نبیها n، ونام فی فراشه لیلة الهجرة فی أصعب لیلة مرت بها الدعوة، رجل ینام فی الفراش، وهو یعلم أن علی الباب رجالا معهم سیوفهم الصوارم لا یریدون إلا رأس النائم فی الفراش .. فأی شجاعة ورباط جأش یفوق هذا.

    [[10]] سیر أعلام النبلاء، ج 10 ص 550  الإسکافی وهو العلامة أبو جعفر محمد بن عبد الله السمرقندی ثم الإسکافی المتکلم وکان أعجوبة فی الذکاء وسعة المعرفة مع الدین والتصون والنزاهة

    [[11]] تاریخ بغداد، ج 5 ص 416 رقم 2929 محمد بن عبد الله أبو جعفر المعروف بالإسکافی أحد المتکلمین من معتزلة البغدادیین له تصانیف معروفة وکان الحسین بن علی الکرابیسی یتکلم معه ویناظره وبلغنی أنه مات فی سنة أربعین ومائتین

    [[12]] شرح نهج البلاغة، ج 13 ص 158  قال شیخنا أبو جعفر رحمه الله : هذا فرق غیر مؤثر ، لأنه قد ثبت بالتواتر حدیث الفراش ، فلا فرق بینهم وبین ما ذکر فی نص الکتاب ، ولا یجحده إلا مجنون أو غیر مخالط لأهل الملة ... وقد روى المفسرون کلهم أن قول الله تعالى : ' ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ' ، أنزلت فی علی علیه السلام لیلة المبیت على الفراش

    [[13]] الاعلام للزرکلی،ج 6 ص 236و237 محمد بن عبد الله (أبی بکر) بن محمد ابن أحمد بن مجاهد القیسی الدمشقیّ الشافعیّ، شمس الدین، الشهیر بابن ناصر الدین: حافظ للحدیث، مؤرخ. أصله من حماة. ولد فی دمشق، وولی مشیخة دار الحدیث الأشرفیة (سنة 837) وقتل شهیدا فی إحدى قرى دمشق.

    [[14]] جامع الآثار فی السیر ومولد المختار، ج 4 ص 269 وهذه القصة مشهورة معروفة متفق على معناها بین المحدثین والإخباریین والمفسرین .....

    [[15]] ثنا عمرو بن میمون قال إنی لجالس عند بن عباس إذ أتاه تسعة رهط فقالوا یا بن عباس إما أن تقوم معنا وإما أن تخلو بنا من بین هؤلاء قال فقال بن عباس بل أنا أقوم معکم قال وهو یومئذ صحیح قبل أن یعمى قال فابتدؤوا فتحدثوا فلا ندری ما قالوا قال فجاء ینفض ثوبه ویقول أف وتف وقعوا فی رجل له بضع عشرة فضائل لیست لأحد غیره وقعوا فی رجل ... قال بن عباس وشری علی نفسه فلبس ثوب النبی ثم نام مکانه قال بن عباس وکان المشرکون یرمون رسول الله فجاء أبو بکر رضی الله عنه وعلی نائم قال وأبو بکر یحسب أنه رسول الله قال فقال یا نبی الله فقال له علی إن نبی الله قد انطلق نحو بئر میمون فأدرکه قال فانطلق أبو بکر فدخل معه الغار قال وجعل علی رضی الله عنه یرمی بالحجارة کما کان رمی نبی الله وهو یتضور وقد لف رأسه فی الثوب لا یخرجه حتى أصبح ثم کشف عن رأسه فقالوا إنک للئیم وکان صاحبک لا یتضور ونحن نرمیه وأنت تتضور وقد استنکرنا ذلک

    [[16]] المستدرک علی الصحیحین بتعلیق الذهبی، ج 3 ص 143 ح 4652

    [[17]] المسند للإمام أحمد، ج 3 ص 331-333 ح 3062 قال احمد محمد شاکر: إسناده صحیح

    [[18]] فضائل الصحابة لاحمد ، ص 849-852 ح 1168 قال وصی الله بن محمد عباس: إسناده حسن

    [[19]] خصائص الامام علیg للنسائی ، ص 34-36 ح 23  قال ابو اسحاق الحوینی: إسناده حسن

    [[20]] فتح الباری، ج 7 ص 15 قال العسقلانی: اخرجهما أحمد والنسائی ورجالهما ثقات

    [[21]] مسند احمد، ج 2 ص 259-261 ح 948 قال الأرنؤوط: إسناده صحیح. / حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، حَدَّثَنَا إِسْرَائِیلُ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنْ حَارِثَةَ بْنِ مُضَرِّبٍ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: ... فَبَرَزَ عُتْبَةُ وَأَخُوهُ شَیْبَةُ وَابْنُهُ الْوَلِیدُ حَمِیَّةً، فَقَالُوا: مَنْ یُبَارِزُ؟ فَخَرَجَ فِتْیَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ سِتَّةٌ، فَقَالَ عُتْبَةُ: لَا نُرِیدُ هَؤُلاءِ، وَلَکِنْ یُبَارِزُنَا مِنْ بَنِی عَمِّنَا، مِنْ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " قُمْ یَا عَلِیُّ، وَقُمْ یَا حَمْزَةُ، وَقُمْ یَا عُبَیْدَةُ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ الْمُطَّلِبِ " فَقَتَلَ اللهُ تَعَالَى عُتْبَةَ، وَشَیْبَةَ، ابْنَیْ رَبِیعَةَ، وَالْوَلِیدَ بْنَ عُتْبَةَ، وَجُرِحَ عُبَیْدَةُ، فَقَتَلْنَا مِنْهُمْ سَبْعِینَ، وَأَسَرْنَا سَبْعِینَ

    [[22]] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء ، ج 4 ص 349-350 / أنوار الفجر فی فضائل أهل البدر، ج 1 ص 407 الرایة مع علی یوم بدر، ومعه جبریل و میکال ...

    [[23]] صحیح البخاری، ج 4 ص 1458 ح 3747  عن قیس بن عباد عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه أنه قال أنا أول من یجثو بین یدی الرحمن للخصومة یوم القیامة وقال قیس بن عباد وفیهم أنزلت ( هذان خصمان اختصموا فی ربهم ) قال هم الذین تبارزوا یوم بدر حمزة وعلی وعبیدة أو أبو عبیدة بن الحارث وشیبة بن ربیعة وعتبة بن ربیعة والولید بن عتبة

    [[24]] سنن النسائی الکبرى، ج 6 ص 156 ح 10447 أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْمَجِیدِ الْحَنَفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مَوْهَبٍ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَوْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: لَمَّا کَانَ یَومُ بَدْرٍ قَاتَلْتُ شَیْئًا مِنْ قِتَالٍ، ثُمَّ جِئْتُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم أَنْظُرُ مَا صَنَعَ، فَجِئْتُ، فَإِذَا هُوَ سَاجِدٌ، یَقُولُ: " یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ "، ثُمَّ رَجَعْتُ إِلَى الْقِتَالِ، ثُمَّ جِئْتُ، فَإِذَا هُوَ سَاجِدٌ لا یَزِیدُ عَلَى ذَلِکَ، ثُمَّ ذَهَبْتُ إِلَى الْقِتَالِ، ثُمَّ جِئْتُ، فَإِذَا هُوَ سَاجِدٌ یَقُولُ ذَلِکَ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ

    [[25]] المستدرک علی الصحیحین، ج 1 ص 344 ح 809 هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه ولیس فی إسناده مذکور بجرح

    [[26]] الأحادیث المختارة، ج 2 ص 356

    [[27]] مجمع الزوائد ت أسد، ج 20 ص 341 ح 17151 رواه البزار وإسناده حسن

    [[28]] أنوار الفجر فی فضائل أهل البدر، ج 1 ص 390 وانظر. بربک - إلى الفارس الشاب.. على بن أبى طالب، وإلى قتلاه یوم بدر، فقد قتل بعد شیبة، والولید: العاص بن سعید بن العاص، وعامر بن عبد الله النمری، وطعیمة بن عدی بن نوفل، وزمعة بن الأسود بن المطلب، ونوفل بن خویلد بن أسد وهو أخو أم المؤمنین خدیجة وکان من شیاطین قریش -، وعقیل بن الأسود بن المطلب، والنضر بن الحارث قتله صبرا بعد المعرکة، وعمیر بن عثمان بن عمرو، ومسعود بن أبی أمیة بن المغیرة، وأبا قیس بن الفاکهة بن المغیرة، وحاجب بن السائب بن عویمر، وعبد الله بن المنذر بن أبی رفاعة، والعاص بن منبه بن الحجاج، وأوس بن معیر بن لوزان، خمسة عشر رجلا قتلهم حیدرة .. علی بن أبی طالب فی یوم بدر. 

    [[29]] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء ، ج 4 ص 352

    [[30]] الإمام علی بن أبی طالب کرم الله وجهه رابع الخلفاء الراشدین، ص 21 من هذا یتضح أن علیا قد دافع هو وزملاؤه دفاعا شدیدا فی هذه الغزوة و قتل رؤوسا کبیرة عرف بعدائها للإسلام وقد کان وقتئذ فی عنفوان شبابه ممتلئا قوة ونشاطا وإیمانا

    [[31]] صحیح مسلم، ج 3 ص 1415 ح 1789 عن أنس بن مالک أن رسول الله أفرد یوم أحد فی سبعة من الأنصار ورجلین من قریش فلما رهقوه قال من یردهم عنا وله الجنة أو هو رفیقی فی الجنة فتقدم رجل من الأنصار فقاتل حتى قتل ثم رهقوه أیضا فقال من یردهم عنا وله الجنة أو هو رفیقی فی الجنة فتقدم رجل من الأنصار فقاتل حتى قتل فلم یزل کذلک حتى قتل السبعة فقال رسول الله لصاحبیه ما أنصفنا أصحابنا

    [[32] ] مسند أبی یعلى، ج 1 ص 416 ح 546 حَدَّثَنَا أَبُو مُوسَى، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ الْعُقَیْلِیُّ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ أَبِی حَفْصَةَ، عَنْ عِکْرِمَةَ، قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ: " لَمَّا انْجَلَى النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمَ أُحُدٍ، نَظَرْتُ فِی الْقَتْلَى فَلَمْ أَرَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقُلْتُ: وَاللَّهِ مَا کَانَ لِیَفِرَّ، وَمَا أَرَاهُ فِی الْقَتْلَى، وَلَکِنْ أَرَى اللَّهَ غَضِبَ عَلَیْنَا بِمَا صَنَعْنَا فَرَفَعَ نَبِیَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَمَا فِیَّ خَیْرٌ مِنْ أَنْ أُقَاتِلَ حَتَّى أُقْتَلَ، فَکَسَرْتُ جَفْنَ سَیْفِی، ثُمَّ حَمَلْتُ عَلَى الْقَوْمِ فَأَفْرَجُوا لِی، فَإِذَا أَنَا بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْنَهُمْ

    [[33]] عن بن عباس قال دخل علی بسیفه على فاطمة رضی الله عنهما وهی تغسل الدم عن وجه رسول اللهn فقال خذیه فلقد أحسنت به القتال فقال رسول اللهn إن کنت قد أحسنت القتال الیوم فلقد أحسن سهل بن حنیف وعاصم بن ثابت والحارث بن الصمة وأبو دجانة هذا حدیث صحیح على شرط البخاری ولم یخرجاه وفیه تأدیب لمن یرى هو أفضل منه

    [[34]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 463 ح 5737 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده متصل ، رجاله ثقات

    [[35]] المعجم الکبیر، ج 11 ص 251 ح 11644 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده حسن رجاله ثقات عدا محمد بن عثمان بن أبی شیبة وهو صدوق حسن الحدیث

    [[36]] مجمع الزوائد، ج 6 ص 123 قال الهیثمی: رواه الطبرانی ورجاله رجال الصحیح

    [[37]] مجمع الزوائد ت أسد، ج 13 ص 275 رقم 10176 قال الدارانی: وهذا إسناد رجاله ثقات.

    [[38]] مصنف ابن أبی شیبة، ج 7 ص 370 ح 36779  حدثنا زید بن حباب قال أخبرنا موسى بن عبیدة قال أخبرنی محمد بن کعب القرظی أن علیا لقی فاطمة یوم أحد فقال خذی السیف غیر مذموم فقال رسول الله یا علی إن کنت أحسنت القتال الیوم فقد أحسنه أبو دجانة ومصعب بن عمیر والحارث بن الصمة وسهل بن حنیف ثلاثة من الأنصار ورجل من قریش

    [[39]] دلائل النبوة، ج 3 ص 282-283 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال أخبرنا أبو جعفر البغدادی قال حدثنا محمد بن عمرو بن خالد قال حدثنا أبی قال حدثنا ابن لهیعة عن أبی الأسود عن عروة بن الزبیر قال ... وسعى علی بن أبی طالب رضی الله عنه إلى المهراس وقال لفاطمة امسکی هذا السیف غیر ذمیم فأتى بماء فی مجنة ... فلما أبصر رسول الله سیف علی مخضبا دما قال إن کنت أحسنت القتال فقد أحسن عاصم بن ثابت والحارث بن الصمة وسهل بن حنیف وقال أخبرونی عن الناس ما فعلوا أو أین ذهبوا قال کفر عامتهم قال أما إن المشرکین لن یصیبوا منا مثلها أبدا نبیحهم ثم أقبلوا إلى دورهم

    [[40]] بررسی سند روایت:

    الحاکم النیسابوری: ثقة حافظ / محمد بن محمد الجمال: ثقة ثبت / محمد بن عمرو الحرانی: توثیقش می آید/ عمرو بن خالد الحرانی: ثقة / عبد الله بن لهیعة الحضرمی: توثیقش می آید / محمد بن عبد الرحمن الأسدی: ثقة / عروة بن الزبیر الأسدی: ثقة فقیه مشهور

    توثیق محمد بن عمرو الحرانی

    ذهبی در ترجمه ی پدرش عمرو بن خالد، از محمد به عنوان الامام یاد کرده است:

    «عمرو بن خالد خ ق ابن فروخ بن سعید بن عبد الرحمن بن واقد بن لیث الحافظ الحجة أبو الحسن التمیمی ویقال الخزاعی الجزری الحرانی نزیل مصر وهو والد الامام أبی علاثة محمد بن عمرو.» سیر أعلام النبلاء، ج 10 ص 427-428

    ضیاء مقدسی در صحیحش از او روایت نقل کرده و محقق کتاب، دکتر عبدالملک دهیش سند روایاتش را حسن دانسته است.

    الاحادیث المختارة، ج 4 ص 318 ح 1499، ج 8 ص 93 و ...

    لازم به ذکر است که این راوی طبق برنامه جوامع الکلم، شیخ 14 نفر از راویان ثقه در نزد اهل سنت است.

    توثیق عبدالله بن لهیعه

    احمد محمد شاکر که از محققین معاصر اهل سنت بوده و همه ی اقوال علمای جرح و تعدیل را دیده، می نویسد:

    «إسنادش صحیح است. ابن لهیعه: همان عبد الله است و او ثقه ای است که در مورد او به جهت حفظش بعد از آتش گرفتن کتاب هایش سخن گفته اند و اعتقاد ما تصحیح احادیث او است هنگامی که شخصی ثقه از حفاظ معروف از او روایت بکند.»

    مسند احمد ت شاکر، ج 1 ص 202 ح 87 إسناده صحیح. ابن لهیعة: هو عبد الله، وهو ثقة تکلموا فیه من قبل حفظه بحد احتراق کتبه، ونحن نرى تصحیح حدیثه إذا رواه عنه ثقة حافظ من المعروفین.

    شیخ أحمد محمد منسی نیز در رساله ی «رفع الاصر عن قاضی مصر - رسالة فی حال الامام ابن لهیعة» نظر احمد شاکر را ترجیح داده و نوشته است:

    «وقد ترجح عندی رأی العلامة احمد شاکر رحمه الله - وان ابن لهیعة : ثقة - و ترجح عندی ایضاً عدم ثبوت الضعف الیه ... .»

    دکتر حسن مظفر الرزو نیز در کتاب «الإمام المحدث عبد الله بن لهیعة دراسة نقدیة تحلیلیة مقارنة فی تصحیح منزلته وأحادیثه» بعد از نقل همه ی اقوال علما درباره ی ابن لهیعه، چنین نتیجه گیری می کند:

    «احادیثی از ابن لهیعه که عبادله از او نقل کرده اند؛ یعنی قتیبه بن سعید، حسن بن موسی، محمد بن رمح و ابو الأسود، کاملا صحیح هستند ... و البته بر ضعف بقیه ی احادیث او حکم نمی شود مگر با دلیل قاطعی که فقدان شرطی از شروط شش گانه ی قبول حدیث را اثبات کند و اگر چنین نباشد، حدیثش حسن می شود و حتی به درجه ی صحیح لغیره نیز می رسد هنگامی که حدیثش شواهدی داشته باشد.»  

    الإمام المحدث عبدالله بن لهیعة، ص 278 أحادیثه المنقوله عن العبادلة وقتیبة بن سعید والحسن بن موسى ومحمد ابن رمح وأبی الأسود صحیحة بقید الحدیث الصحیح... ولا یحکم على ضعف بقیة أحادیث إلا بدلیل قاطع یؤسسه افتقارها إلى شرط من شروط القبول الستة، وبدونها فإن حدیثه حسن ، قد یرتقی الی الصحیح لغیره عند توفر القرائن.

    محمد ناصر الدین ألبانی اما روایات ابن لهیعه را در متابعات حسن دانسته است:

    «قلت: ورجاله ثقات کلهم؛ لولا سوء حفظ ابن لهیعة، ولکن لا بأس به فی الشواهد.»  

    صحیح ابی داود، ج 6 ص 242

    وی در کتاب دیگرش می نویسد:

    «عن عبد الله بن لهیعة : حدثنا أبو یونس سلیم بن جبیر مولى أبی هریرة أنه سمع أبا هریرة یقوله مرفوعا بلفظ : " کل نفس کتب علیها الصدقة کل یوم ... " إلخ بنحوه . رواه ( 2 / 350 ) عن حسن عنه . و هو إسناد حسن فی المتابعات .»

    سلسلة الاحادیث الصحیحة، ج 3 ص 99 ح 1025

    [[41]] مجمع الزوائد ت اسد، ج 13 ص 276 ح 10176 ولکن الحدیث یصح بشواهده.

    [[42] ] برررسی سند روایت:

    محمد بن عبد الله الحضرمی: ثقة حافظ / سوید بن سعید الهروی: صدوق یخطیء کثیرا. احمد شاکر سند روایت او را تصحیح کرده است. المسند للإمام أحمد، ج 1 ص 361 ح 456 / عمرو بن أبی المقدام البکری: توثیقش می آید / عبید الله بن أسلم المدنی: ثقة / أبو رافع القبطی: صحابی

    توثیق عمرو بن ثابت:

    ابو داود سجستانی در سنن خود از او یاد کرده و وی را صدوق در حدیث دانسته است. سنن أبی داود، ج 1 ص 76 ح 287 قال أبو داود وعمرو بن ثابت رافضی رجل سوء ولکنه کان صدوقا فی الحدیث

    ابوبکر بزار گفته است که ابوداود و گروهی از اهل علم از او حدیث نقل کرده اند با وجود تشیعش و به این خاطر، حدیثش ترک نمی شود. مسند البزار، ج 1 ص 154 وعمرو بن أبی المقدام هو عمرو بن ثابت حدث عنه أبو داؤد وجماعة من أهل العلم على أنه کان رجلا یتشیع ولم یترک حدیثه لذلک

    حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک على الصحیحین، ج 2 ص 236 ح 2860 از او حدیث نقل کرده و سندش را صحیح دانسته است. المستدرک قال الحاکم: هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه

    ابن خزیمه نیز در صحیحش از او  در متابعت یک راوی ضعیف (ولید)، حدیث نقل کرده است. صحیح ابن خزیمة، ج 2 ص 376 رقم 1497 أنا أبو طاهر نا أبو بکر نا عباد بن یعقوب المتهم فی رأیه الثقة فی حدیثه ثنا عمرو بن ثابت والولید بن أبی ثور عن سماک عن عکرمة عن بن عباس ...

    ابوجعفر عقیلی با سند حسن نقل کرده است که یحیی بن معین در مورد عمرو گفت: «در حدیثش دروغ نمی گوید.» ضعفاء العقیلی، ج 3 ص 262 حدثنا محمد بن أحمد قال حدثنا معاویة بن صالح قال سمعت یحیى قال عمرو بن ثابت لا یکذب فی حدیثه

    بررسی سند روایت عقیلی:

    محمد بن عمرو العقیلی: ثقة حافظ / محمد بن أحمد الوراق: ثقة / معاویة بن صالح الأشعری: صدوق حسن الحدیث

    [[43]] فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2 ص 657 ح 1120 وکتب إلینا محمد بن عبد الله یذکر ان سوید بن سعید حدثهم قثنا عمرو بن ثابت عن عبید الله بن أبی رافع عن أبیه عن علی قال لما کان یوم أحد وفر الناس فقلت ما کان النبی صلى الله علیه وسلم لیفر فحملت على القوم فإذا أنا برسول الله فقال جبریل ان هذه لهی المواساة فقال النبی صلى الله علیه وسلم إنه منی وأنا منه فقال جبریل وأنا منکما

    [[44] ] بررسی سند روایت:

    علی بن حکیم الأودی: ثقة / محمد بن عبد الله الحضرمی: ثقة حافظ / حبان بن علی العنزی: او را ابن معین، ابن حبان، عجلی، بزار، خطیب بغدادی، ذهبی و ... توثیق و تعدیل کرده اند؛ از این رو دکتر حسین سلیم اسد دارانی بعد از ذکر نظرات علما، در نهایت می گوید: پس چنین کسی چه بسا حسن الحدیث می شود در روایاتی که در آن ها [با روایات معتبر] مخالفت نکند.» موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 3 ص 411 پاورقی ح 1078 فمثله لا بد أن یکون حسن الحدیث فیما لم یخالف فیه./ محمد بن عبید الله القرشی: ابن حبان نام او را در کتاب الثقات آورده است. الثقات، ج 7 ص 400 رقم 10596 محمد بن عبید الله بن أبى رافع / عبید الله بن أسلم المدنی: ثقة / أبو رافع القبطی: صحابی

    [[45] ] فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2 ص 656 ح 1119 فیما کتب إلینا محمد بن عبد الله بن سلیمان مطین یذکر ان علی بن حکیم الأودی حدثهم قثنا خبان بن علی عن محمد بن عبید الله بن أبی رافع عن أبیه عن جده قال لما قتل علی أصحاب الالویة یوم أحد قال جبریل یا رسول الله إن هذه لهی المواساة فقال له النبی صلى الله علیه وسلم انه منی وأنا منه قال جبریل وأنا منکما یا رسول الله

    [[46] ] الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 6 ص 373 ثنا محمد بن محمد بن عقبة ثنا الحسن بن علی الحلوانی ثنا معلى بن عبد الرحمن ثنا شریک عن عبد الله بن محمد بن عقیل عن جابر بن عبد الله قال جاء علی إلى النبی صلى الله علیه وسلم یوم أحد فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم یا جبریل إنه منی وأنا منه فقال جبریل علیه السلام وأنا منکما

    [[47]]  تاریخ مدینة دمشق، ج 60 ص 167-168 أنبأنا أبو محمد بن صابر أنا سهل بن بشر أنا أبو القاسم سعید بن محمد بن الحسن ابن إدریس الإدریسی المقرىء بصور نا أبو الحسن علی بن ماشاذة الأصفهانی بها نا أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن أحمد بن الأسید الأصبهانی نا أبو عبد الله محمد بن زکریا الغلابی البصری نا العباس بن بکار نا أبو بکر الهذلی عن عکرمة عن ابن عباس قال هبط جبریل على رسول الله صلى الله علیه وسلم یوم أحد وقد طرح المسلمون أسلحتهم وعلى ثنایا جبریل أثر النقع فقال یا محمد قد طرحتم أسلحتکم والملائکة تقاتل من هذا الذی قد حملک على ظهره قال هذا طلحة بن عبید الله قال أقره السلام وأعلمه أنی لا أراه فی هول من أهوال القیامة یوم القیامة إلا استنقذته منه من هذا الذی على البحر الذی یعجب الملائکة من فریه قال هذا علی بن أبی طالب قال إن هذه المواساة قال إنه منی وأنا منه قال وأنا منکما یا محمد من هذا الذی بین یدیک یتقی علیک قال هذا عمار بن یاسر قال حرمت النار على عمار ملیء عمار إیمانا إلى مشاشه من هذا الذی عن یمینک قال هذا المقداد قال إن الله یحبه ویأمرک بحبه

    [[48] ] شرح نهج البلاغة، ج 14 ص 151 قلت : وقد روى هذا الخبر جماعة من المحدثین وهو من الأخبار المشهورة ، ووقفت علیه فی بعض نسخ مغازی محمد بن إسحاق ، ورأیت بعضها خالیا عنه ، وسألت شیخی عبد الوهاب بن سکینة رحمه الله عن هذا الخبر ، فقال : خبر صحیح ، فقلت: فما بال الصحاح لم تشتمل علیه ؟ قال : أو کلما کان صحیحا تشتمل علیه کتب الصحاح ؟ کم قد أهمل جامعو الصحاح من الأخبار الصحیحة

    [[49] ] سیر أعلام النبلاء، ج 21 ص 502 بن سکینة الشیخ الإمام العالم الفقیه المحدث الثقة المعمر القدوة الکبیر شیخ الإسلام مفخر العراق ضیاء الدین أبو أحمد عبد الوهاب بن الشیخ الأمین أبی منصور علی بن علی بن عبید الله بن سکینة البغدادی الصوفی الشافعی

    [[50]] شرح نهج البلاغة، ج 13 ص 177 قال الجاحظ : وقد ثبت أبو بکر مع النبی یوم أحد ، کما ثبت علی ، فلا فخر لأحدهما على صاحبه فی ذلک الیوم . قال شیخنا أبو جعفر رحمه الله : أما ثباته یوم أحد : فأکثر المؤرخین وأرباب السیر ینکرونه ، وجمهورهم یروی أنه لم یبق مع النبی إلا علی وطلحة

    [[51]] مختصر السیرة، ج 1 ص 163 وأبلى یومئذ أبو دجانة ، وطلحة ، وحمزة ، وعلی ، والنضر بن أنس ، وسعد بن الربیع بلاء حسنا ... وخلص المشرکون إلى رسول الله ، فجرحوه جراحات ، وکسروا رباعیته ، وقتل مصعب بن عمیر بن یدیه . فدفع اللواء إلى علی بن أبی طالب ...

    [[52]] تاریخ الطبری، ج 2 ص 66 ؛ تفسیر الطبری، ج 4 ص 112-113 و الکامل فی التاریخ، ج 2 ص 50 فحدثنا ابن حمید قال حدثنا سلمة قال حدثنی محمد بن إسحاق قال حدثنی القاسم بن عبدالرحمن بن رافع أخو بنی عدی بن النجار قال انتهى أنس بن النضر عم أنس بن مالک إلى عمر بن الخطاب وطلحة بن عبید الله فی رجال من المهاجرین والأنصار وقد ألقوا بأیدیهم فقال ما یجلسکم قالوا قتل محمد رسول الله n قال فما تصنعون بالحیاة بعده قوموا فموتوا  کراما  على ما مات علیه رسول الله n ثم استقبل القوم فقاتل حتى قتل وبه سمی أنس بن مالک

    [[53]] مختصر السیرة، ج 1 ص 163

    [[54]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 120 ح 4582 حدثنی أبو عمرو محمد بن عبد الواحد الزاهد صاحب ثعلب إملاء ببغداد ثنا محمد بن عثمان بن أبی شیبة ثنا زکریا بن یحیى المصری حدثنی المفضل بن فضالة حدثنی سماک بن حرب عن عکرمة عن بن عباس رضی الله عنهما قال لعلی أربع خصال لیست لأحد هو أول عربی وأعجمی صلى مع رسول الله وهو الذی کان لواؤه معه فی کل زحف والذی صبر معه یوم المهراس وهو الذی غسله وأدخله قبره

    [[55]] تنها اشکالی که ذهبی به سند این روایت گرفته، متهم بودن زکریا بن یحیی الوقار است، اما او نیز توثیق دارد:

    ابن حجر عسقلانی می نویسد:

    «زکریا الوقار ... و گفته شده است که او از فقهای عابد و صالح بود ... ابن حبان نام او را در کتاب الثقات ذکر کرده ... و ابو حاتم رازی از زکریا وقار حدیث شنید و از او روایت نقل کرد.»

    لسان المیزان، ج 2 ص 485-487 رقم 1950«زکریا بن یحیى المصری أبو یحیى الوقار ... وقیل کان من الصلحاء العباد الفقهاء ... وذکره بن حبان فی الثقات ... وقد سمع أبو حاتم الرازی من زکریا الوقار وروى عنه.»

    ابن حبان علاوه بر ذکر نام او در کتاب الثقات، در صحیحش نیز از او روایت نقل کرده است.

    صحیح ابن حبان، ج 2 ص 105 ح 381

    [[56]] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج 4 ص 355

    [[57]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 36 رقم 4331 قَدْ ذَکَرْتُ فِی مَقْتَلِ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ مِنَ الأَحَادِیثِ الْمُسْنَدَةِ وَمَعَهَا، عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَیْرِ، وَمُوسَى بْنِ عُقْبَةَ، وَمُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ یَسَارٍ مَا بَلَغَنِی لِیَتَقَرَّرَ عِنْدَ الْمُنْصِفِ مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ، أَنَّ عَمْرَو بْنَ عَبْدِ وَدٍّ لَمْ یَقْتُلْهُ، وَلَمْ نَشْتَرِکْ فِی قَتْلِهِ غَیْرُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ

    [[58]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 33 ح 4326 قال الذهبی: صحیح / حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، ثنا یُونُسُ بْنُ بُکَیْرٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنِ الْحَکَمِ، عَنْ مِقْسَمٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: " قُتِلَ رَجُلٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ یَوْمَ الْخَنْدَقِ فَطَلَبُوا أَنْ یُوَارُوهُ، فَأَبَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ حَتَّى أَعْطَوْهُ الدِّیَةَ، وَقُتِلَ مِنْ بَنِی عَامِرِ بْنِ لُؤَیٍّ عَمْرِو بْنِ عَبْدٍ وُدٍّ قَتَلَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مُبَارَزَةً. هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ، وَلَهُ شَاهِدٌ عَجِیبٌ

    [[59]] بررسی سند روایت:

    إسماعیل بن محمد النیسابوری: صدوق حسن الحدیث / الفضل بن محمد البیهقی: صدوق شیعی / إبراهیم بن المنذر الحزامی: صدوق حسن الحدیث/ محمد بن فلیح الأسلمی: صدوق یهم / موسى بن عقبة القرشی: ثقة فقیه إمام فی المغازی/ محمد بن شهاب الزهری: الفقیه الحافظ متفق على جلالته وإتقانه.

    نکته: مراسیل زهری درباره ی مغازی و سیره، مقبول است و این روایت نیز از این دسته می باشد.

    محمد بن محمد العواجی بعد از نقل سخنان علمای اهل سنت در مورد مراسیل زهری و مناقشه در آن، مینویسد:

    «در هر حال، این حکم محدثین در حلال و حرام است، اما در باب مغازی (صفات و کارهاى جنگ آوران) و سیره ها، مراسیل زهری مقبول هستند، به خصوص اگر با احکام ارتباطی نداشته و سندش تا زهری، صحیح باشد.»

    مرویات الإمام الزهری فی المغازی، ج 1 ص 129-130 وعلى کل حال فهذا حکم المحدثین فی الحلال والحرام أما فی باب المغازی والسیر فمراسیل الزهری مقبولة، وخاصة التی لا علاقة لها بالأحکام وصح مخرجها إلى الزهری.

    [[60]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 34 ح 4328 فَحَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْفَضْلِ الشَّعْرَانِیُّ، ثنا جَدِّی، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْمُنْذِرِ الْحِزَامِیُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ فُلَیْحٍ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، قَالَ: " قُتِلَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ یَوْمَ الْخَنْدَقِ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ قَتَلَهُ  عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ". إِسْنَادُ هَذَا الْمَغَازِی صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ

    [[61]] الرحیق المختوم، ص 271 و کره فوارس من قریش أن یقفوا حول الخندق من غیر جدوى فی ترقب نتائج الحصار، فإن ذلک لم یکن من شیمهم، فخرجت منها جماعة فیها عمرو بن عبد ود و عکرمة بن أبی جهل و ضرار بن الخطاب و غیرهم، فتیمموا مکانا ضیقا من الخندق فاقتحموه، و جالت بهم خیلهم فی السبخة بین الخندق و سلع، و خرج علی بن أبی طالب فی نفر من المسلمین حتى أخذوا علیهم الثغرة التی أقحموا منها خیلهم، و دعا عمرو إلى المبارزة، فانتدب له علی بن أبی طالب، و قال کلمة حمی لأجلها- و کان من شجعان المشرکین و أبطالهم- فاقتحم عن فرسه فعقره و ضرب وجهه، ثم أقبل على علیّ، فتجاولا و تصاولا، حتى قتله علی رضی اللّه عنه، و انهزم الباقون حتى اقتحموا من الخندق هاربین، و قد بلغ بهم الرعب إلى أن ترک عکرمة رمحه و هو منهزم عن عمرو.

    [[62]] أنوار الفجر فی فضائل أهل البدر، ج 1 ص 390 قتل علی لعمرو بن عبد ود فارس قریش فی یوم الأحزاب ... 

    [[63]] فضائل الصحابه لاحمد، ج 2 ص 798-800 ح 1094 قال وصی الله بن محمد عباس: إسناده صحیح.

    [[64]] عن عبد الله بن بریدة قال سمعت أبی بریدة یقول حاصرنا خیبر فأخذ اللواء أبو بکر ولم یفتح له وأخذ من الغد عمر فأنصرف ولم یفتح له وأصاب الناس یومئذ شدة وجهد فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم إنی دافع لوائی غد إلى رجل یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله لا یرجع حتى یفتح له وبتنا طیبة أنفسنا أن الفتح غدا فلما أصبح رسول الله صلى الله علیه وسلم صلى الغداة ثم قام قائما ودعا باللواء والناس على مصافهم فما منا إنسان له منزلة عند رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا هو یرجو أن یکون صاحب اللواء فدعا علی بن أبی طالب وهو أرمد فتفل فی عینیه ومسح عنه ودفع إلیه اللواء وفتح الله له قال وأنا فیمن تطاول لها

    [[65]] خصائص علی للنسائی، ص 28 ح 14 قال الحوینی: إسناده حسن

    [[66]] سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج 26 ص 47 ح 3244 قال الألبانی: وهذا إسناد صحیح على شرط مسلم

    [[67]] فضائل الصحابة لأحمد بتحقیق وصی الله،ج 1 ص 734-735 ح 1009 با تصحیح سند روایت

    [[68]] مسند احمد، ج 38 ص 97-98 ح 22993 قال شعیب الأرنؤوط: حدیث صحیح وهذا إسناد قوی

    [[69]] مسند احمد، ج 16 ص 491 ح 22889 قال حمزة احمد الزین: إسناده صحیح

    [[70]] عن سلمة بن عمرو بن الأکوع رضی الله عنه قال بعث رسول الله صلى الله علیه وسلم أبا بکر رضی الله عنه إلى بعض حصون خیبر فقاتل وجهد ولم یکن فتح هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه

    [[71]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 39 ح 4338

    [[72]] عن أبی لیلى عن علی أنه قال یا أبا لیلى أما کنت معنا بخیبر قال بلى والله کنت معکم قال فإن رسول الله صلى الله علیه وسلم بعث أبا بکر إلى خیبر فسار بالناس وانهزم حتى رجع هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه

    [[73]] المستدرک على الصحیحین، ج 3  ص 39 ح 4338

    [[74]] عبد الله بن بریدة عن أبیه رضی الله عنهما قال کان رسول الله صلى الله علیه وسلم ربما أخذته الشقیقة فیلبث الیوم والیومین لا یخرج فلما نزل بخیبر أخذته الشقیقة فلم یخرج إلى الناس وأن أبا بکر رضی الله عنه أخذ رایة رسول الله صلى الله علیه وسلم ثم نهض فقاتل قتالا شدیدا ثم رجع هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه

    [[75]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 39 ح 4339

    [[76]] عن علی رضی الله عنه قال سار النبی صلى الله علیه وسلم إلى خیبر فلما أتاها بعث عمر رضی الله تعالى عنه وبعث معه الناس إلى مدینتهم أو قصرهم فقاتلوهم فلم یلبثوا أن هزموا عمر وأصحابه فجاؤوا یجبنونه ویجبنهم فسار النبی صلى الله علیه وسلم الحدیث هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه

    [[77]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 40 ح 4340

    [[78]] عن جابر رضی الله عنه أن النبی صلى الله علیه وسلم دفع الرایة یوم خیبر إلى عمر رضی الله عنه فانطلق فرجع یجبن أصحابه ویجبنونه هذا حدیث صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه

    [[79]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 40 ح 4341

    [[80]] سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج 7 ص 736 ح 3244 وفیما تقدم من الأسانید والطرق ما یغنی عنه، وبخاصة طریق بُرَیدة بن الحُصیب، فإنها أصحها، وهی تشهد على أن النبی- صلى الله علیه وسلم - أرسل أولاً أبا بکر، فلم یفتح له، وثانیاً عمر، فلم یفتح له، ثم کان الفتح على ید علی، خصوصیة خصه الله بها دونهما- رضی الله عنهم- أجمعین

    [[81]] طرح التثریب فی شرح التقریب، ج 7 ص 210-211 واتفق الشیخان على إخراج هذه القصة من حدیث سهل بن سعد وسلمة بن الأکوع وأخرجها مسلم من حدیث أبی هریرة ومن حدیث سعد بن أبی وقاص ولها طرق أخرى تکاد أن تبلغ حد التواتر

    [[82]]  توبه: 25

    [[83]] فتح الباری، ج 8 ص 30 ووقع فی شعر العباس بن عبد المطلب أن الذین ثبتوا کانوا عشرة فقط وذلک قوله نصرنا رسول الله فی الحرب تسعة وقد فر من قد فر عنه فأقشعوا وعاشرنا وافى الحمام بنفسه لما مسه فی الله لا یتوجع ولعل هذا هو الثبت ومن زاد على ذلک یکون عجل فی الرجوع فعد فیمن لم ینهزم

    [[84]] صحیح البخاری، ج 3 ص 1144 ح 2973 و سبل الهدى والرشاد، ج 5 ص 331

    [[85]] إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج 4 ص 362

    [[86]] السیرة النبویة، ج 5 ص 110-111 قال ابن إسحاق فحدثنی عاصم بن عمر بن قتادة عن عبدالرحمن بن جابر عن أبیه جابر بن عبدالله قال لَمَّا استَقبَلنا وادِی حُنَینٍ انحَدَرنا فی وادٍ مِن أودِیةِ تِهامَةَ أجوَفَ حَطوطٍ، إنَّما نَنحَدِرُ فیهِ انحِدارا، قالَ: وفی عَمایةِ الصُّبحِ. وکانَ القَومُ قَد سَبَقونا إلَی الوادی، فَکمَنوا لَنا فی شِعابِهِ وأحنائِهِ ومَضایقِهِ، وقَد اجمَعوا وتَهَیؤوا وأعَدّوا. فَوَاللّهِ ما رَاعَنا ونَحنُ مُنحَطّونَ إلَا الکتائِبُ قَد شَدُّوا عَلَینا شِدَّةَ رَجُلٍ واحِدٍ، وَانشَمَرَ النّاسُ راجِعینَ لا یلوی أحَدٌ عَلی أحَدٍ، وَانحازَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله ذاتَ الیمینِ، ثُمَّ قالَ: أینَ!! أیهَا النّاسُ هَلُمّوا إلَی! أنَا رَسولُ اللّهِ، أنَا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ. قالَ: فَلا شَی ءَ؛ حَمَلَتِ الاءبِلُ بَعضُها عَلی بَعضٍ، فَانطَلَقَ النّاسُ، إلَا أنَّهُ قَد بَقِی مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَفَرٌ مِنَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ وأهلِ بَیتِهِ. وفیمَن ثَبَتَ مَعهُ... مِن أهلِ بَیتِهِ عَلِی بنُ أبی طالِبٍ.. ..

    [[87]] مسند أبی یعلی الموصلی، ج 3 ص 388 رقم 1863 حَدَّثَنَا جَعْفَرٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْأَعْلَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، حَدَّثَنِی عَاصِمُ بْنُ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جَابِرٍ، عَنْ أَبِیهِ جَابِرٍ قَالَ: کَانَ أَمَامَ هَوَازِنَ رَجُلٌ جَسِیمٌ عَلَى جَمَلٍ أَحْمَرَ فِی یَدِهِ رَایَةٌ سَوْدَاءُ، إِذَا أَدْرَکَ طَعَنَ بِهَا، وَإِذَا فَاتَهُ شَیْءٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ دَفَعَهَا مِنْ خَلْفِهِ فَأَنْفَذَهُ، فَصَمَدَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَرَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ کِلَاهُمَا یُرِیدُهُ، قَالَ: فَضَرَبَهُ عَلِیٌّ عَلَى عُرْقُوبَیِ الْجَمَلِ فَوَقَعَ عَلَى عَجُزِهِ، قَالَ: وَضَرَبَ الْأَنْصَارِیُّ سَاقَهُ، قَالَ: فَطَرَحَ قَدَمَهُ بِنِصْفِ سَاقِهِ، فَوَقَعَ وَاقْتَتَلَ النَّاسُ، وَخَرَجَ حِینَ کَانَتِ الْهَزِیمَةُ کَلَدَةُ وَکَانَ أَخَا صَفْوَانَ بْنِ أُمَیَّةَ، وَکَانَ یَوْمَئِذٍ مُشْرِکًا فِی الْمُدَّةِ الَّتِی ضَرَبَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَلَا بَطُلَ السِّحْرُ الْیَوْمَ، فَقَالَ لَهُ صَفْوَانُ: «اسْکُتْ فَضَّ اللَّهُ فَاکَ، فَوَاللَّهِ لَأَنْ یَرُبَّنِی رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ یَرُبَّنِی رَجُلٌ مِنْ هَوَازِنَ»

    [[88]] الإرشاد، ج ۱ ص ۱۴۴ لَمّا قَتَلَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام أبا جَروَلٍ وخُذِلَ القَومُ لِقَتلِهِ، وَضَعَ المُسلِمونَ سُیوفَهُم فیهِم، وأمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام یقدُمُهُم حَتّی قَتَلَ أربَعینَ رَجُلًا مِنَ القَومِ، ثُمَّ کانَتِ الهَزیمَةُ وَالأَسرُ حینَئِذٍ.

    [[89]] مسند أحمد ط الرسالة، ج 23 ص 273 رقم 15027 إسناده حسن، رجاله ثقات رجال الشیخین غیر ابن إسحاق، فهو صدوق حسن الحدیث، وقد صرح بالتحدیث فی "سیرة ابن هشام"، و"مسند أبی یعلى" فانتفت شبهة تدلیسه.

    [[90]] مسند أبی یعلی الموصلی، ج 6 ص 289 رقم 3606 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَاصِمٍ، حَدَّثَنَا أَبُو الْعَوَّامِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ أَنَسٍ قَالَ: لَمَّا کَانَ یَوْمُ حُنَیْنٍ انْهَزَمَ النَّاسُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَّا الْعَبَّاسَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَأَبَا سُفْیَانَ بْنَ الْحَارِثِ، وَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنْ یُنَادَى: یَا أَصْحَابَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ، یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ، ثُمَّ اسْتَحَرَّ النِّدَاءُ فِی بَنِی الْحَارِثِ بْنِ الْخَزْرَجِ، فَلَمَّا سَمِعُوا النِّدَاءَ أَقْبَلُوا، فَوَاللَّهِ مَا شَبَّهْتُهُمْ إِلَّا إِلَى الْإِبِلِ تَجِیءُ إِلَى أَوْلَادِهَا، فَلَمَّا الْتَقَوُا الْتَحَمَ الْقِتَالُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «الْآنَ حَمِیَ الْوَطِیسُ» وَأَخَذَ کَفًّا مِنْ حَصًى أَبْیَضَ فَرَمَى بِهِ، وَقَالَ: «هُزِمُوا وَرَبِّ الْکَعْبَةِ»، وَکَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ أَشَدَّ النَّاسِ قِتَالًا بَیْنَ یَدَیْهِ

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی