پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بخش دوم: علم امیر المومنین علیه السلام

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۰۳ ب.ظ

    بخش دوم: علم امیر المومنین علیه السلام

    به قول علامه مناوی، از علمای بزرگ اهل سنت، موافق و مخالف و دوست و دشمن به اعلمیت امیرالمومنین g شهادت داده اند.[1]

    بنا بر روایت ابن ابی شیبه با سند صحیح[2]، عطاء بن ابی رباح تابعی (27-114 ق) که ذهبی از او به عنوان «الإِمَامُ، شَیْخُ الإِسْلاَمِ، مُفْتِی الحَرَمِ» یاد کرده[3]، قسم یاد می کند که در میان اصحاب رسول الله n احدی را اعلم از حضرت علی g نمی شناسد.[4]

    و بنابر روایتی که ابن سعد با سند صحیح نقل کرده، ابن عباس می گفت:

    «هنگامی که فتوایی از علی g توسط شخص مورد اعتمادی به ما می رسید، از آن تجاوز نمی کردیم و دیگر به کسی رجوع نمی کردیم.»[5]

    عمر بن خطاب همواره در مشکلات علمی و قضایی به آن حضرت رجوع می کرد و می گفت:

    «قاضی ترین ما علی g است.»[6]

    و به قول سعید بن مسیب: «عمر بن خطاب همیشه به خدا پناه می برد از مشکلی که امام علی g در آن حاضر نباشد.»[7]

    و ابن جوزی حنبلی ضمن اعتراف به صدور این سخن از عمر، تصریح می کند که جمیع خلق و جمیع صحابه محتاج علم حضرت علی g هستند[8] و بزرگان صحابه[9]؛ از جمله ابوبکر و عمر به نظر و علم آن حضرت مراجعه میکردند و با ایشان مشورت می کردند.[10]

     یحیی نووی نیز این موضوع را مشهور می داند[11]؛ اما در مقابل، حضرت علی g در قضاوت با کسی مشورت نکرده اند.[12]

    در ادامه مهم ترین روایات مربوط به اعلمیت امیرالمومنین g را که با سندهای معتبر در کتب اهل سنت آمده، با بررسی سندی می آوریم.

     

    [[1]] «وقد شهد له بالأعلمیة الموافق والمخالف والمعادی والمحالف = موافق و مخالف و دوست و دشمن، همه به أعلمیت علی شهادت داده اند.» فیض القدیر ، ج 3 ص 46

    [[2]] بررسی سند روایت:

    عبدة بن سلیمان الکِلابی، أبو محمد الکوفیّ، یقال: اسمه عبدُ الرحمن، ثقة ثبت. تحریر تقریب التهذیب، ج 2 ص 400 رقم 4269 / عبد الملک بن أبی سلیمان: میسرة العَرْزَمی: بل: ثقةٌ. همان، ج 2 ص 383 رقم 4184 / عطاء بن أبی رَبَاح: ثقةٌ فقیهٌ فاضلٌ. همان، ج 3 ص 13 رقم 4591.

    [[3]] سیر أعلام النبلاء، ج 5 ص 78

    [[4]] المصنف ت الشثری، ج 18 ص 71 رقم 34281 حَدَّثنا عَبْدَةُ بْنُ سُلَیْمَانَ, عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ أَبِی سُلَیْمَانَ, قَالَ: قلْت لِعَطَاءٍ: کَانَ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللهِ صَلى الله عَلیهِ وسَلمَ أَحَدٌ أَعْلَمَ مِنْ عَلِیٍّ, قَالَ: لاَ, وَاللهِ مَا أَعْلَمُهُ!.

    [[5]] «فقد روى بن سعد بإسناد صحیح عن بن عباس قال إذا حدثنا ثقة عن علی بفتیا لم نتجاوزها .» فتح الباری، ج 7 ص 73 ذیل رقم 3504

    «وقال ابن عباس أعطی علی تسعة أعشار العلم ووالله لقد شارکهم فی العشر الباقی قال وإذا ثبت لنا الشیء عن علی لم نعدل إلى غیره.»  تهذیب الاسماء، ج 1 ص 317

    [[6]] صحیح البخاری، ج 4 ص 1628 ح 4211  قال عمر ... وأقضانا علی

    [[7]] فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2 ص 647 ح 1100 طبق برنامه ی جوامع الکلم، سندش حسن است / حدثنا عبد الله قثنا عبید الله القواریری قال نا مؤمل قثنا بن عیینة عن یحیى بن سعید عن سعید بن المسیب قال کان عمر یتعوذ بالله من معضلة لیس لها أبو حسن

    مناوی نیز به صحت این قضیه، اقرار کرده و گفته است: « و صحیح است از چندین طریق که عمر پناه می برد از گروهی که او در میانشان نباشد.» فیض القدیر، ج 3 ص 46-47 وصح عنه من طرق أنه کان یتعوذ من قوم لیس هو فیهم  

    [[8]] التبصرة، ج 1 ص 443  وکان الخلق یحتاجون إلى علم علی حتى قال عمر رضی الله عنه آه من معضلة لیس لها أبوحسن

    [[9]] کشف المشکل، ج 1 ص 176  وکان کبراء الصحابة یرجعون إلیه فی رأیه وعلمه، حتى کان عمر یتعوذ من معضلة لیس لها أبو حسن

    [[10]] «کان أبو بکر وعمر یشاورانه ویرجعان إلى رأیه وکان کل الصحابة مفتقرا إلى علمه وکان عمر یقول أعوذ بالله من معضلة لیس لها أبو الحسن ؛ ابوبکر و عمر با او مشورت می کردند و به نظرش مراجعه می کردند و همه ی صحابه نیازمند علمش بودند و عمر همواره میگفت: به خدا پناه میبرم از معضل و مشکلی که ابو الحسن (علی ) برای حل آن نباشد.» المنتظم، ج 5 ص 68

    [[11]] «وسؤال کبار الصحابة لهه ورجوعهم إلى فتاویه وأقواله فی المواطن الکثیرة والمسائل المعضلات مشهور = سؤال بزرگان صحابه از علی g و رجوعشان به فتاوا و اقوال ایشان در جاهای متعدد و در مشکل ترین مسائل، مشهور است.»

    تهذیب الاسماء، ج 1  ص 317

    [[12]] ظافر القاسمی، از اساتید علوم اسلامی اهل سنت می نویسد:

    «به همین نحو، از فجر اسلام در دوره ی خلافت خلفای راشدین شورای قضاوت شکل گرفت. ما احدی از آنان را نمی یابیم که از مشورت گرفتن حیا کنند؛ نه ابوبکر و نه عمر و نه عثمان. اما علی بن ابی طالب c اعلم صحابه به علم قضاوت بود و ظاهر آن است که با او مشورت می کردند و او با کسی مشورت نمی کرد و چه کسی می داند؟ ورع امام چه بسا او را به این می خوانده که سوال کند و مشورت بگیرد؛ اما کتاب ها برای ما حادثه ای را نقل نکرده اند که در آن علی بن ابی طالب c از احدی از صحابه مشورت گرفته باشد.»

    نظام الحکم فی الشریعة والتاریخ الاسلامی، ج 2 ص 329 «على هذا النحو نشأت شورى القضاء منذ فجر الإسلام ،أیام الراشدین. فلا نجد أحدا منهم یستحی من الإستشارة ،لا أبا بکر، ولا عمر، ولا عثمان. أما علی بن ابی طالب فقد کان اقضى الصحابة والظاهر انه کان یستشار ولایستشیر. ومن یدری ؟ فإن ورع الإمام ربما دعاه لأن یسأل وأن یستشیر ولکن لم ترو لنا الکتب حادثه استشار فیها علی أحد من الصحابة»

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی