پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    علم امیرالمومنین علیه السلام / یکم: حدیث ثقلین

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۰۵ ب.ظ

    یکم: حدیث ثقلین

    «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ.»

    «من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم؛ مادامی که به آن دو تمسک جویید هرگز و ابدا گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم، و آن دو از همدیگر جدا نمی شوند تا اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند.»

    شعیب الارنؤوط در تحقیق مسند احمد، بعد از نقل طرق حدیث ثقلین، درباره ی معنای آن می نویسد:

    [حافظ ابوالحسن محمد بن عبدالهادی] سندی گوید: «إنی تارک فیکم؛ یعنی بعد از مرگ من./ الثقلین: ثقل با دو فتحه: هر چیز نفیس مصون. / حبل ممدود: ... یعنی بر شما باد به اینکه بعد از من از جهت علمی و عملی قرآن را مراعات و محافظت کنید./ وعترتی: مثل اینکه پیامبر n آن ها را قائم مقام خودش قرار داد؛ پس همانطور که در حیاتش قرآن و پیامبر بود، همینطور بعد از ایشان، قرآن و اهل بیتش است؛ اما قائم مقامی آن ها در وجوب محبت و مراعات و نیکی به آنان است، نه در عمل به اقوال و نظرات آن ها (!!!)، بلکه مرجع در عمل: قرآن و سنت است، و خداوند متعال داناتر است.»

    (شعیب الارنؤوط:) می گوییم: «اینکه مراد از فرمایش پیامبر n: «وعترتی اهل بیتی» همان وجوب مراعات آن ها و محبت به آن ها و اجتناب از بدی کردن و اذیت کردنشان است، در حدیث زید بن ارقم در صحیح مسلم به آن تصریح شده است، آنجا که فرمود: «"وأهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی"» و آنچه که از آن وجوب اقتدا به آن ها و اخذ اقوالشان و عمل به آن وارد شده؛ مانند فرمایش حضرت که:  "لن تضلوا بعدهما"، یا : "لن تضلوا إن اتبعتموهما"،سندهایش ضعیف است و صلاحیت احتجاج ندارد ... .!»[1]

    از کلام شعیب الارنؤوط و سندی روشن می شود که چنانچه حدیث ثقلین با الفاظی مانند «لن تضلوا بعدهما» در مورد اهل بیت b ثابت شود، ادعای شیعه در مورد وجوب پیروی از اهل بیت b، اقتدا به آنان، اخذ اقوالشان و عمل به آن _که با اعلمیت اهل بیت b تلازم دارد_ ثابت می شود.

    در مورد حدیث ثقلین در صحیح مسلم از زید بن ارقم نیز باید توجه داشت که این متن، شاذ است و در خود آن نیز زید بن ارقم تصریح کرده که دچار فراموشی شده است:

    «به خدا سوگند که عمرم زیاد و عهدم با رسول الله n کهن شده و بسیاری از آنچه از او شنیده بودم را فراموش کرده ام. پس آنچه را که برای شما می گویم، بپذیرید و آنچه را که نمی گویم، مرا به گفتن آن مجبور نسازید»[2]

    بنابراین، اینکه عده ای با اصل قرار دادن این حدیث، نقل های دیگر از حدیث ثقلین، به خصوص روایات صحیح السند دیگر از زید بن ارقم راجع به تمسک به اهل بیت b را نادیده می گیرند و مدعی می شوند که در حدیث ثقلین، تنها وصیت به اهل بیت آمده، نه تمسک به آن ها، بی انصافی و تلبیس است.

    در ادامه طرق حدیث ثقلین با الفاظ «لن تضلوا» نسبت به پیروی از اهل بیت b را می آوریم.

     

     

    طُرُق حدیث ثقلین با لفظ «لن تضلّوا»

    حدیث ثقلین با الفاظی مانند:«ما إن أخذتم به لن تضلوا»، «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا» و ... در کتب اهل سنت با اسانید معتبر از پنج نفر از صحابه نقل شده است:

    1. حضرت علی g با 2 سند.
    2. زید بن ارقم با 8 سند، که یکی از طریق «ابی الضحی» است و دیگری از «ابوطفیل». از خود ابوطفیل چندین نفر این حدیث را نقل کرده اند که عبارتند از: حبیب بن ابی ثابت، سلمه بن کهیل و حکیم بن جبیر.
    3. ابوسعید خدری.                                     4.جابر بن عبدالله.                                         5. زید بن ثابت.

    اول: حضرت علی g

    سند اول:

    « علی g فرمود: رسول خداn در زیر درختى در محل «خم» قرار گرفته بود، طولى نکشید که از زیر درخت بیرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود: اى مردم! مگر نه این است که گواهى می‌دهید خداى تعالى پروردگار شماست؟ در پاسخ گفتند: آرى! فرمود: مگر نه این‌ است که گواهى می‌دهید خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند و خدا و رسول او مولاى شمایند؟ گفتند: آرى! فرمود: بنابراین، کسى که خدا و رسول او مولاى او هستند، به راستى این شخص (علی) مولاى اوست. اینک، در میان شما چیزی مى‏گذارم که اگر از آن بگیرید، هرگز گمراه نخواهید شد: یکى کتاب خدا که یک طرف آن در دست حق تعالى است و طرف دیگرش در اختیار شماست و دیگرى، اهل بیت من است.»[3]

    سند این روایت را بوصیری[4] و ابن حجر[5] صحیح و شعیب الارنؤوط،[6] ابن ظافر الشهری[7] و باسم الجوابره[8] حسن دانسته اند.

    سند دوم:

    ابوبکر بزار با طریق دیگری از حضرت علی g حدیث ثقلین را با لفظ « إِنِّی مَقْبُوضٌ، وَإِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَأَهْلَ بَیْتِی، وإِنَّکُمْ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُمَا» روایت کرده[9] که سندش حداقل در متابعات معتبر است.[10]

    دوم: زید بن ارقم

    سند اول: روایت یعقوب بن سفیان الفسوی (متوفای 277 هـ) با سند صحیح طبق حکم برنامه جوامع الکلم.[11]

    سند دوم: روایت بلاذری (متوفای 279 هـ) از طریق حبیب بن ابی ثابت از ابو طفیل با سند حسن طبق حکم برنامه جوامع الکلم.[12]

    سند سوم: روایت ترمذی در سننش با تحسین آن. [13]

    برنامه ی جوامع الکلم به خاطر محمد بن فضیل، حکم به حسن بودن این سند داده است.[14]

    اما شعیب الارنؤوط و دکتر بشار عواد معروف در تحقیق کتاب تقریب التهذیب، نظر ابن حجر مبنی بر صدوق بودن «محمد بن فضیل» را رد کرده و رأی به وثاقت او داده اند؛[15] لذا این سند نیز صحیح است.

    این روایت انقطاع نیز ندارد؛ زیرا طبق سند قبلی، حبیب بن ابی ثابت حدیث ثقلین را از طریق ابوطفیل از زید بن ارقم نقل کرده است و حتی طبق روایتی که دارقطنی با سند معتبر نقل کرده،[16] راوی تصریح می کند که ابوطفیل حدیث ثقلین را در حضور حبیب بن ابی ثابت نقل کرد (به نقل از زید بن ارقم)[17].

    اما اینکه شعیب الارنؤوط با استناد به سخن علی بن مدینی (:لقی ابن عباس وسمع من عائشة، ولم یسمع من غیرهما من الصحابة) و نظر بخاری (:ولم یذکر البخاری فی "التاریخ الکبیر" 2/313 سماعه إلا من ابن عباس وابن عمر) حدیث حبیب از ابوطفیل را منقطع دانسته، باید گفت که بخاری نظر نداده و سماع حبیب از ابوطفیل را نفی نکرده است! نظر علی بن المدینی نیز اولاً با سخن بخاری در تعارض است؛ ثانیاً خلاف روایتی است که صراحت دارد حبیب بن ابی ثابت در مجلس حدیث ابوطفیل حاضر بود و ثالثاً علمای اهل سنت در صحابه بودن ابوطفیل اختلاف کرده اند و ممکن است که علی بن المدینی و بخاری او را جزء صحابه ندانسته باشند! ضمن اینکه عبدالله بن عدی جرجانی به سماع حبیب از ابو طفیل تصریح کرده است.[18]

    کثیر التدلیس والارسال بودن حبیب بن ابی ثابت را نیز شعیب الارنؤوط رد کرده است؛[19] لذا اساسا عنعنه ی او نیز مشکلی در صحت سند ایجاد نمی کند. به خصوص که حسین سلیم اسد سند این روایت را صحیح دانسته و تصریح کرده است که: «قرینه ای دال بر مدلس بودن این حدیث وجود ندارد؛ زیرا سبب ضعف سند، همان تدلیس است و نه عنعنه.»[20]

    و در جای دیگر بعد از نقل اقوال علما، در نهایت می گوید: «از آنچه گذشت، واضح می شود که اصل، قبول روایت مدلس ثقه است با هر صیغه ای که روایت شود (اعم از عن، حدثنا، اخبرنا و...) تا اینکه روشن شود که آن روایت، مدلس است.»[21]

    سند چهارم: همان روایت سلمه بن کهیل از ابو طفیل از زید بن ارقم به نقل یحیی بن سلمه که در بحث سماع حبیب بن ابی ثابت از ابوطفیل گذشت.

    سند پنجم: روایت حاکم از طریق سلمه بن کهیل از ابوطفیل از زید با تصحیح سند.[22]

    سند ششم: روایت دارقطنی از طریق سلمه بن کهیل از ابوطفیل[23]  با سند معتبر.[24]

    سند هفتم: روایت شجری جرجانی با سند دیگر از طریق سلمه بن کهیل از ابوطفیل. [25]

    سند هشتم: روایت طبرانی از طریق حکیم بن جبیر از ابو طفیل از زید بن ارقم[26] با سند معتبر.[27]

    سوم: ابو سعید خدری

    عطیه عوفی از ابو سعید خدری از رسول خدا n نقل کرده است که فرمود: «همانا من در میان شما چیزی می گذارم که اگر از آن اخذ کنید، هرگز بعد از من گمراه نمی شوید؛ دو شیء گرانبها که یکی بزرگتر از دیگری است و آن کتاب خدای بلند مرتبه و ریسمان متصل به آسمان تا زمین است و دیگری عترتم اهل بیتم. بدانید که این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند.»[28]

    حسین بن مسعود بغوی شافعی (ت 516 هـ) که ذهبی از او به عنوان «الشَّیْخُ، الإِمَامُ، العَلاَّمَةُ، القُدْوَةُ، الحَافِظُ، شَیْخُ الإِسْلاَمِ، مُحْیِی السُّنَّة» یاد کرده،[29] سند این روایت را حسن غریب (حسن لذاته) دانسته و محقق کتاب، شعیب الارنؤوط گفته است که این حدیث به خاطر داشتن شاهد از حدیث زید بن ثابت و جابر، تقویت شده و حدیثی قوی است.[30]

    ألبانی نیز این سند را به خاطر داشتن شواهد، حسن دانسته است.[31]

    چهارم: جابر بن عبدالله

    امام صادق g از امام باقر g و ایشان از جابر بن عبد الله نقل کرده است که گفت: رسول خدا n را در حجه الوداع در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوای خود سوار بود و خطبه می خواند. شنیدم که می فرمود: «ای مردم، همانا من چیزی را بین شما بر جای می گذارم که اگر آن را بگیرید، هرگز گمراه نخواهید شد و آن: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم است.»

    ترمذی گوید: «این حدیث، از ابوذر، ابو سعید خدری، زید بن ارقم و حذیفه بن اسید نیز نقل شده است و این، حدیثی حسن و غریب است.»[32]

    برنامه جوامع الکلم در متابعات و شواهد، حکم به حسن بودن این سند داده است.[33]

    ألبانی نیز گویا این روایت را در متابعات معتبر دانسته و لذا حکم به صحتش داده است.[34]

    پنجم: زید بن ثابت

    «رَوَاهُ عَبْدُ بْنُ حُمَیْدٍ: ثَنَا یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ، ثَنَا شَرِیکٌ، عَنِ الرُّکَیْنِ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانٍ، عَنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ n: " إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابُ اللَّهِ عزوجل وَعِتْرَتِی، وَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا الْحَوْضَ ".»

    حافظ بوصیری بعد از نقل این روایت، می گوید: «هَذَا إِسْنَادٌ رُوَاتُهُ ثِقَاتٌ»[35]

    ختم کلام اینکه، محمد ناصرالدین ألبانی نیز حدیث ثقلین را با لفظ «لن تضلوا» پذیرفته و در کتاب صحیحش چنین آورده است:

    «" یا أیها الناس! إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا، کتاب الله وعترتی أهل بیتی ".»[36]

    شیخ مصطفی بن العدوی وهابی نیز حدیث ثقلین با لفظ لن تضلوا را صحیح لغیره دانسته است.[37]

     

    [[1]] مسند احمد ط الرسالة ، ج 17 ص 174-175 ح 11104 قال السندی: قوله: "إنی تارک فیکم"، أی: بعد موتی. الثًقلین: الثقل، بفتحتین: کل شیء نفیس مصون، ومنه هذا الحدیث، کذا فی "القاموس". أحدهما أکبر: هو الکتاب، لأنه إمام الکل: العترة، وغیرهم. حبل ممدود: له لیرتقی به أهل الأرض إلى أهل السماوات، وقد جاء: "الماهر فی القرآن مع البررة الکرام"، أی: فعلیکم مراعاته بعدی علماً وعملاً = وحفظاً. وعترتی: کأنه صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جعلهم قائمین مقامه، فکما کان فی حیاته القرآن والنبی، کذلک بعده القرآن وأهل بیته، ولکن قیامهم مقامه فی وجوب المحبة والمراعاة والإحسان، لا فی العمل بأقوالهم وآرائهم، بل المرجع فی العمل: الکتاب والسنة، والله تعالى أعلم. قلنا: وقد ورد التصریح بأن المراد من قوله صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: "وعترتی أهل بیتی" هو وجوب مراعاتهم ومحبتهم، واجتناب ما یسوؤهم، والاحتراز عما یؤذیهم، فی حدیث زید بن أرقم عند مسلم -وقد ذکرناه فی الشواهد آنفاً- ونصه: "وأهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی"، وما ورد مما یفهم منه وجوب الاقتداء بهم، والأخذ بأقوالهم والعمل بها، مثل قوله: "لن تضلوا بعدهما"، أو: "لن تضلوا إن اتبعتموهما"، فأسانیده ضعیفة لا یصلح الاحتجاج بها

    [[2]] صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل علی 2ج 4 ص 1873 ح 2408 حدثنی زهیر بن حرب وشجاع بن مخلد جمیعا عن بن علیة قال زهیر حدثنا إسماعیل بن إبراهیم حدثنی أبو حیان حدثنی یزید بن حیان قال انطلقت أنا وحصین بن سبرة وعمر بن مسلم إلى زید بن أرقم فلما جلسنا إلیه قال له حصین لقد لقیت یا زید خیرا کثیرا رأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم وسمعت حدیثه وغزوت معه وصلیت خلفه لقد لقیت یا زید خیرا کثیرا حدثنا یا زید ما سمعت من رسول الله صلى الله علیه وسلم قال یا بن أخی والله لقد کبرت سنی وقدم عهدی ونسیت بعض الذی کنت أعی من رسول الله صلى الله علیه وسلم فما حدثتکم فاقبلوا وما لا فلا تکلفونیه

    [[3]] وَقَالَ إِسْحَاقُ: أنا أَبُو عَامِرٍ الْعَقَدِیُّ، عَنْ کَثِیرِ بْنِ زَیْدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: إِنَّ النَّبِیَّ n حَضَرَ الشَّجَرَةَ بِخُمٍّ، ثُمَّ خَرَجَ آخِذًا بِیَدِ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: " أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى رَبُّکُمْ؟ " قَالُوا: بَلَى، قَالَ : " أَلَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ، وَأَنَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أَوْلِیَاؤُکُمْ؟ " فَقَالُوا: بَلَى. قَالَ: " فَمَنْ کَانَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مَوْلَاهُ، فَإِنَّ هَذَا مَوْلَاهُ، وَقَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابُ اللَّهِ تَعَالَى، سَبَبُهُ بِیَدِهِ، وَسَبَبُهُ بِأَیْدِیکُمْ، وَأَهْلُ بَیْتِی "

    [[4]] إتحاف الخیرة، ج 7 ص 210 ح 6683 قال الحافظ البوصیری : رَوَاهُ إِسْحَاقُ بِسَنَدٍ صَحِیحٍ 

    [[5]] المطالب العالیة، ج 16 ص 142 ح 3943 قال العسقلانی: هذا إسناد صحیح

    [[6]] مسند أحمد، ج 17 ص 172 پاورقی ح 11104 وثالث من حدیث علی ... عن محمد بن عمر بن علی، عن أبیه، عنه، مرفوعاً، بلفظ: "إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا: کتاب الله، سببه بید الله، وسببه بأیدیکم، وأهل بیتی"، وإسناده حسن. ارنؤوط در تحقیق کتاب شرح مشکل الآثار، ج 5 ص 13 ح 1760 نیز سند این روایت را حسن دانسته است.

    [[7]] المطالب العالیه ت الشثری، ج 16 ص 142-144 ح 3943 قال الشهری: حسن بهذا الإسناد.

    1. راوی مورد اشکال سند این روایت، «کثیر بن زَیْد الأسلمی» است که حافظ ابن حجر در کتاب تقریب التهذیب او را «صدوقٌ یخطئُ» دانسته؛ اما شعیب الارنؤوط و دکتر بشار عواد معروف نظر ابن حجر را رد کرده و این راوی را «صدوقٌ حسن الحدیث» دانسته اند. تحریر تقریب التهذیب، ج 3 ص 192 رقم 5611

    البته خود حافظ ابن حجر در کتب دیگرش تصریح کرده که این راوی حسن الحدیث است. تغلیق التعلیق على صحیح البخاری، ج 3 ص 282 و تلخیص الحبیر، ج 2 ص 133 رقم 794 .

    ألبانی (کتاب السنة ومعه ظلال الجنة، ج 2 ص 360 رقم 775 و سلسلة الأحادیث الصحیحة، ج 7 ص 1556 رقم 3584)، وصی الله عباس (فضائل الصحابة، ج 2 ص 953 ح 1849)، حسین سلیم اسد (موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 6 ص 144 رقم 1890) و عبدالملک بن دهیش (الأحادیث المختارة، ج 3 ص 259 ح 1063) نیز کثیر بن زید را حسن الحدیث دانسته اند.

    احمد محمد شاکر اما این راوی را ثقه دانسته است. مسند احمد، ج 2 ص 246 ح 1529

    [[8]] السنة لابن أبی عاصم، ج 2 ص 1026-1027 رقم 1602 إسناده حسن

    [[9]] البحر الزخار، ج 3 ص 89 ح 864  حدثنا الحسین بن علی بن جعفر ، قال : نا علی بن ثابت ، قال : نا سعاد بن سلیمان ، عن أبی إسحاق ، عن الحارث ، عن علی ، قال : قال رسول الله صلی الله علیه وسلم : إنی مقبوض وإنی قد ترکت فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی وإنکم لن تضلوا بعدهما

    [[10]] بررسی سند روایت طبق برنامه جوامع الکلم:

    الحسین بن علی الکوفی: ثقة / علی بن ثابت الکوفی: صدوق حسن الحدیث / سعاد بن سلیمان التمیمی: مقبول. ابن حجر او را «صدوقٌ یُخطئُ» دانسته است. تقریب التهذیب، رقم 2225 / أبو إسحاق السبیعی: ثقة مکثر. در مورد عنعنه ی او در اینجا، از آنجایی که روایت را با واسطه از صحابی نقل کرده، لذا عدم تصریحش به سماع، طبق نظر شعیب الارنؤوط و دکتر بشار عواد معروف، مشکلی ایجاد نمی کند. تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 40  ومن ذلک أیضًا وصفُ عدد من التابعین الذین لم یُدرکوا أحدًا من الصحابة، أو بعضهم، وأرسلوا أحادیثهم بالتدلیس مثل ... وأبو إسحاق السبیعی ونحوهم. فهؤلاء وأمثالهم إذا رَوَوْا عن الصحابة لم یُقبل حدیثُهم إلا إذا صرحوا بالسماع منهم، أما إذا رَوَوْا عن التابعین ولم یصرِّحوا بالسماع، فَیُقْبَلُ حدیثهم.

    توثیق الحارث بن عبد الله الأعور

    ((أبو بکر بن أبی داود: کان أفقه الناس ، وأفرض الناس ، وأحسب الناس / أبو عیسی الترمذی: فیه مقال ، ضعفه بعض أهل العلم / أحمد بن صالح المصری: ثقة ما أحفظه ، وما أحسن ما روى عن علی وأثنی علیه ، قیل له فقد قال الشعبی : کان یکذب ، قال : لم یکن یکذب فی الحدیث إنما کان کذبه فی رأیه / ابن حجر العسقلانی: قال فی التقریب : کذبه الشعبی فی رأیه ، ورمی بالرفض ، وفی حدیثه ضعف / أحمد بن شعیب النسائی: ذکره فی الضعفاء والمتروکین ، وقال : لیس بالقوی ، ومرة : لیس به بأس / ابن کثیر الدمشقی: کان حافظا للفرائض معتنیا بها وبالحساب / یحیی بن معین: ضعیف ، ومرة : لیس به بأس ، ومرة : ثقة فیما یرویه عن علی بن أبی طالب.)) منبع: برنامه جوامع الکلم.

    از این اقوال علمای اهل سنت روشن می شود که حارث راستگو بوده و علی الخصوص احادیثش از حضرت علی g معتبرند بنابر نظر احمد بن صالح المصری و یحیی بن معین و این روایت نیز از آن جمله است.

    حسین سلیم اسد الدارانی در تحقیق کتاب موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 4 ص 43-45 ح 1154 سند روایت حارث اعور را حسن دانسته و سپس به طور مفصل به توثیق وی پرداخته است. همچنین در مسند الدارمی، ج 1 ص 638 ح 902.

    [[11]] المعرفة والتاریخ، ج 1 ص 295 (ح 599) حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده متصل ، رجاله ثقات / «حَدَّثَنَا یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا جَرِیرٌ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِی الضُّحَى، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: قَالَ: النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم: " إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابُ اللَّهِ عزوجل وَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، وَأَنَّهُمَا لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَى الْحَوْضِ.»

    ابی الضحی (مسلم بن صبیح الهمدانی) در سال 100 هـ و زید بن ارقم نیز در سال 68 هـ از دنیا رفته اند؛ لذا هم عصر بوده و ابی الضحی امکان نقل روایت از زید بن ارقم را داشته است. ضمن اینکه ابی الضحی ثقه است و متهم به تدلیس نیست.

    [[12]] أنساب الأشراف، ج 1 ص 281 (ح 794) حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن رجاله ثقات عدا عبد الملک بن محمد الرقاشی وهو صدوق حسن الحدیث ، وأحمد بن یحیى البلازری وهو صدوق اختلط بآخره / «حدثنا عبد الملک بن محمد بن عبد الله الرقاشی، حدثنا یحیى بن حماد، حدثنا أبو عوانة، عن الأعمش، عن حبیب بن أبی ثابت عن عامر بن واثلة أبی الطفیل: عن زید بن أرقم قال: کنا مع النبی صلى الله علیه وسلم فی حجة الوداع فلما کنا بغدیر خم أمر بدوحات فقمن ثم قام فقال: کَأَنِّی قَدْ دُعِیتُ فَأَجَبْتُ إِنَّ اللَّهَ مَوْلایَ وَأَنَا مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ، وَأَنَا تَارِکٌ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَمْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ، فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ وَلِیُّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ " قال: قلت لزید: أنت سمعت هذا من رسول الله صلی الله علیه وسلم قال: ما کان فی الدوحات أحد إلا وقد رأى بعینه وسمع بأذنه ذلک.»

    [[13]] سنن الترمذی، ج 5 ص 663 ح 3788 «حدثنا علی بن المنذر کوفی حدثنا محمد بن فضیل قال حدثنا الأعمش ...عن حبیب بن أبی ثابت عن زید بن أرقم رضی الله عنهما قالا: قال رسول الله n: " إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، أَحَدُهُمَا أَعْظَمُ مِنَ الْآخَرِ، کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، وَعِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، وَلَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ، فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِیهِمَا " قال هذا حدیث حسن غریب.»

    [[14]] «إسناده حسن رجاله ثقات عدا محمد بن الفضیل الضبی وهو صدوق عارف رمی بالتشیع.»

    [[15]] تحریر تقریب التهذیب، ج 3 ص 306-307 رقم 6227 محمد بن فُضَیْل بن غَزْوانَ، بفتح المعجمة وسکون الزای، الضَّبِّی مولاهم، أبو عبد الرحمن الکُوفی: صدوقٌ عارفٌ رُمِیَ بالتَّشَیُّعِ، من التاسعة، مات سنة خمس وتسعین. ع.• بل: ثقةٌ، فقد احتج به الشیخان فی "صحیحیهما"، ووثقه ابنُ معین، وابنُ سعد، والعجلیُّ، ویعقوب بن سفیان، وقال ابنُ المدینیُّ: ثقةٌ ثبت فی الحدیث، وقال الدارقطنیُّ: کان ثبتًا فی الحدیث، وقال أحمد: کان یتشیع، وکان حسن الحدیث، وقال أبو زرعة: صدوقٌ من أهل العلم، وقال النسائیُّ: لیس به بأس، وقال أبو حاتم: شیخ. ومن تکلّم فیه فإنما تکلّم لأجل ما نُسب إلیه من التشیع، وهی علة غیر قادحة.

    [[16]] بررسی سند روایت:

    القاسم بن زکریا المطرز: ثقة حافظ / یوسف بن موسى الرازی: صدوق حسن الحدیث / عبید الله بن موسى العبسی: ثقة یتشیع/ یحیى بن سلمة الحضرمی: توثیقش می آید / سلمة بن کهیل الحضرمی: ثقة

    توثیق یحیی بن سلمه:

    ابو یوسف مِزّی در شرح حالش، 22 تلمیذ برای او نام می برد که نشان از متروک نبودن او دارد. تهذیب الکمال  ج 31   ص 361 رقم 6838

    لذا ابن عدی جرجانی بعد از شرح حال او و نقل روایاتش، در نهایت می گوید: «با وجود ضعفش، حدیثش نوشته می شود.»

    الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 7 ص 197 رقم 2103 ومع ضعفه یکتب حدیثه

    ابن حبان نام او را در کتاب «الثقات» خود آورده است.

    الثقات، ج 7 ص 595 رقم 11630 یحیى بن سلمة بن کهیل الحضرمی یروى عن أبیه روى عنه ابنه وأهل الکوفة مات سنة تسع وسبعین ومائة فی أحادیث ابنه إبراهیم بن یحیى عنه مناکیر

    البته ابن حبان نام یحیی را در کتاب «المجروحین» خود نیز آورده و او را منکر الحدیث خوانده است.

    المجروحین، ج 3 ص 112 رقم 1196

    ترمذی در سننش از یحیی بن سلمه حدیثی نقل کرده و سندش را تحسین نموده است. سپس اضافه کرده که او در حدیث تضعیف شده است.

    سنن الترمذی، ج 5 ص 672 ح 3805 حدثنا إبراهیم بن إسماعیل بن یحیى بن سلمة بن کهیل حدثنی أبی عن أبیه عن سلمة بن کهیل ... هذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه من حدیث بن مسعود لا نعرفه إلا من حدیث یحیى بن سلمة بن کهیل ویحیى بن سلمة یضعف فی الحدیث

    محمد بن اسحاق بن خزیمه (متوفای 311 هـ) از یحیی بن سلمه دو حدیث در صحیحش نقل کرده است.

    صحیح ابن خزیمة، ج 1 ص 147 ح 289 و ص 319 ح 628

    حاکم نیز در مستدرکش از او چندین روایت نقل کرده و سندش را تصحیح نموده است.

    المستدرک على الصحیحین، ج 2 ص 269 ح 2970 و ج 3 ص 528 ح 5963

    حاکم در جای دیگر، ضمن تصحیح سند یکی از روایات یحیی بن سلمه از پدرش و اهل صنعت دانستن او، تصریح کرده است که حتی به احادیث منفرد او از پدرش که مختص اوست نیز اعتراض نمی شود.

    المستدرک على الصحیحین، ج 4 ص 650 ح 8796 هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخْرِجَاهُ، وَتُرِکَ حَدِیثُ یَحْیَى بْنِ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِیهِ، مِنَ الْمُحَالاتِ الَّتِی یَرُدُّهَا الْعَقْلُ، فَإِنَّهُ لا خِلافَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الصَّنْعَةِ، فَلا یُنْکَرُ لأَبِیهِ أَنْ یَخُصَّهُ بِأَحَادِیثَ یَتَفَرَّدُ بِهَا عَنْهُ

    [[17]]  جزء أبی الطاهر، ج 1 ص 50 ح 152 حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ زَکَرِیَّا بْنِ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُوسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، قَالَ: أَخْبَرَنَا یَحْیَى بْنُ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِی الطُّفَیْلِ وَمَعَهُ حَبِیبُ بْنُ أَبِی ثَابِتٍ وَمُجَاهِدٌ وَنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ أَبُو الطُّفَیْلِ: حَدَّثَنِی زَیْدُ بْنُ أَرْقَمَ، أَنَّ النَّبِیَّ n نَزَلَ بَیْنَ مَکَّةَ وَالْمَدِینَةَ عِنْدَ سَمُرَاتٍ خَمْسٍ دَوْحَاتِ عِطَاسٍ فَکَنَسَ النَّاسُ لِرَسُولِ اللَّهِ n مَا تَحْتَ السَّمُرَاتِ، ثُمَّ رَاحَ عَشِیَّةً فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ، ثُمَّ قَالَ: " إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا اتَّبَعْتُمُوهُمَا، کِتَابَ اللَّهِ عزوجل وَأَهْلَ بَیْتِی عِتْرَتِی "، ثُمَّ قَالَ: " أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ " قَالَهَا ثَلاثَ مَرَّاتٍ، قَالَ النَّاسُ: بَلَى، قَالَ: " فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ "، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِهِ فَرَفَعَهَا، قَالَ یَحْیَى: وَکَانَ النَّاسُ یَجِیئُونَ إِلَى أَبِی فَیَقُولُونَ: إِنَّ حَبِیبَ بْنَ أَبِی ثَابِتٍ یَقُولُ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ، قَالَ: إِنِّی قَدْ سَمِعْتُ مَا سَمِعُوا، وَلَکِنْ قَدْ نَسِیتُ "

    [[18]]  الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 2 ص 406 رقم 526 حبیب بن أبی ثابت قال لنا بن سعید واسم أبی ثابت هندی الکاهلی کوفی سمع بن عباس وابن عمر وأبا الطفیل

    [[19]] تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 245 رقم 1084 حَبِیب بن أبی ثابت: قیس - ویقال: هِند - بن دِینار الأَسَدیُّ مولاهُم، أبو یحیى الکُوفیُّ: ثقةٌ فقیهٌ جلیلٌ، وکان کثیرَ الإِرسال والتدلیس، من الثالثة، مات سنة تسع عشرة ومئة. ع.• قوله: "وکان کثیرَ الإِرسال والتدلیس" فیه نَظَر، فإن هذا القول لا یصحُّ. وقد نَقَمُوا علیه روایة حدیث تَرْک الوُضوء من القُبْلَة، وحدیث المستحاضة، فقالوا: لم یسمعه من عُرْوة، وبعضهم قال: لم یسمع من عروة شیئًا. وهذه دعوى رَدَّها ابنُ عبد البر بأن حبیب بن أبی ثابت قد روى عمن هو أکبرُ من عروة وأقدم موتًا، وقال أیضًا: لا شک أنَّه لَقِیَ عروة. وقال أبو داود فی کتاب "السنن": وقد روى حمزة الزیات، عن حبیب، عن عروة بن الزبیر، عن عائشة حدیثًا صحیحًا. وقول ابن عدیّ فیه یَدُلُّ على أنَّه حجة ثقة، ولم یذکره بتدلیل. ونعتقد أن وصفه بالتدلیس من قبل ابن خزیمة وابن حبَّان إنما هو من أجل هذا الحدیث فقط وحدیث المستحاضة، فکان ماذا؟ ! . أما قول ابن حجر فی "طبقات المدلسین": یُکثِر التدلیس، وَصَفَه بذلک ابنُ خزیمة والدارقطنی وغیرهما، یردُّه کلامُه فی مقدمة "الفتح".

    [[20]] مجمع الزوائد ت أسد، ج 18 ص 451 ح 14961 وهذا إسناد صحیح لأنه غیر مصحوب بقرینة تدل علی أن هذا الحدیث مدلس، لأن سبب ضعف الإسناد هو التدلیس ولیس بعنعنة والله أعلم.

    [[21]] مجمع الزوائد ت أسد، ج 18 ص 545 ح 15118 ومما تقدم یتضح أن الأصل قبول روایة المدلس الثقة بأیة صیغة رویت حتی یتبین أنها مدلسة.

    [[22]]  المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 118 ح 4577 «حدثناه أبو بکر بن إسحاق ودعلج بن أحمد السجزی قالا أنبأ محمد بن أیوب ثنا الأزرق بن علی ثنا حسان بن إبراهیم الکرمانی ثنا محمد بن سلمة بن کهیل عن أبیه عن أبی الطفیل عن بن واثلة أنه سمع زید بن أرقم رضی الله عنه یقول نزل رسول الله صلى الله علیه وسلم بین مکة والمدینة عند شجرات خمس دوحات عظام فکنس الناس ما تحت الشجرات ثم راح رسول الله صلى الله علیه وسلم عشیة فصلى ثم قام خطیبا فحمد الله وأثنى علیه وذکر ووعظ فقال ما شاء الله أن یقول ثم قال إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا إِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمَا، وَهُمَا: کِتَابُ اللَّهِ، وَأَهْلُ بَیْتِی عِتْرَتِی قال أتعلمون إنی أولى بالمؤمنین من أنفسهم ثلاث مرات قالوا نعم فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم من کنت مولاه فعلی مولاه.» / قال الحاکم: شاهده حدیث سلمة بن کهیل عن أبی الطفیل أیضا صحیح على شرطهما

    [[23]] جزء أبی الطاهر، ج 1 ص 50 ح 151 «حدثنا أبو بکر القاسم بن زکریا بن یحیى المقرئ قال حدثنا محمد بن حمید قال حدثنا هارون بن المغیرة عن عمرو بن أبی قیس عن شعیب بن خالد عن سلمة بن کهیل عن أبی الطفیل سمع زید بن أرقم سمع النبی صلى الله علیه وسلم یقول " أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا اتَّبَعْتُمُوهُمَا، الْقُرْآنَ وَأَهْلَ بَیْتِی عِتْرَتِی "، ثُمَّ قَالَ: " هَلْ تَعْلَمُونَ أَنِّی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ؟ " ثَلاثَ مَرَّاتٍ، فَقَالَ النَّاسُ: نَعَمْ، فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم: " مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیُّ مَوْلاهُ ".»

    [[24]] بررسی سند روایت:

    القاسم بن زکریا المطرز: ثقة حافظ / محمد بن حمید التمیمی: توثیقش می آید / هارون بن المغیرة البجلی: صدوق حسن الحدیث / عمرو بن أبی قیس الرازی: صدوق حسن الحدیث / شعیب بن خالد البجلی: صدوق حسن الحدیث / سلمة بن کهیل الحضرمی: ثقة / عامر بن واثلة اللیثی: له إدراک / زید بن أرقم الأنصاری: صحابی

    توثیق محمد بن حمید الرزای:

    وی مختلف فیه است همانطور که دارقطنی گفته؛ یحیی بن معین، جعفر بن محمد الطیالسی و احمد حنبل توثیقش کرده اند و ابو داود که جز از ثقه روایت نمی کند (تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 31 وروى عنه أبو داود وهو لا یروی إلا عن ثقة)، از او روایت نقل کرده و ابو یعلی الخلیلی او را با الفاظ «کان حافظا، عالما بهذا الشأن، رضیه أحمد ویحیى» مدح و تعدیل کرده و ...

    منبع: برنامه جوامع الکلم.

    نور الدین هیثمی در جمع بندی اقوال مختلف علمای اهل سنت، در جایی او را ثقه دانسته است:

    «وفی إسناد البزار محمد بن حمید الرازی وهو ثقة وفیه خلاف وبقیة رجاله وثقوا.» ترجمه: «و در إسناد بزار، محمد بن حمید رازی وجود دارد که ثقه است و در موردش اختلاف شده است و بقیه ی رجالش توثیق شده اند.» مجمع الزوائد، ج 9 ص 290

    احمد محمد شاکر نیز ابن حمید را ثقه دانسته و سند روایاتش را تصحیح کرده است:

    تفسیر الطبری، ت شاکر، ج 3 ص 181 ح 2253 «ابن حمید: هو محمد بن حمید بن حیان الرازی الحافظ. سبقت روایة الطبری عنه مرارًا کثیرة، ووثقناه فی 2028. ونزید هنا أنه وثقه ابن معین وغیره. وأنکروا علیه أحادیث، وأجاب عنه ابن معین بأن"هذه الأحادیث التی یحدث بها، لیس هو من قبله، إنما هو من قبل الشیوخ الذی یحدث به عنهم". وقال الخلیلی: "کان حافظًا عالمًا بهذا الشأن، رضیه أحمد ویحیى". وعرض عبد الله بن أحمد على أبیه ما کتبه عنه، فقال: أما حدیثه عن ابن المبارک وجریر، فصحیح، وأما حدیثه عن أهل الری، فهو أعلم".»

    تفسیر الطبری، ت شاکر، ج 1 ص 480 ح 640 حدثنا محمد بن جریر، قال: حدثنا محمد بن حمید ... لأنه خُلق من أدیم الأرض. قال الشاکر: هذا إسناد صحیح

    [[25]]  الأمالی، ج 1 ص 190 «أخبرنا إسحاق بن إبراهیم بن طلحة بن إبراهیم بن غسان بقراءتی علیه فی جامع البصرة ، قال حدثنا أبو القاسم علی بن محمد بن عبید بن کثیر الکوفی العامری ، قال حدثنا إسحاق بن محمد بن مروان ، قال حدثنا أبی ، قال حدثنا عباس بن عبد الله ، قال حدثنا سلیمان بن قرة عن سلمة بن کهیل ، قال حدثنا أبو الطفیل أنه سمع زید بن أرقم یقول : نزل رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم بین مکة والمدینة عند سمرات خمس دوحات عظام ، فقام تحتهن أناخ رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم عشیته یصلی ، ثم قام خطیبا فحمد الله عز وجل وأثنى علیه ، وقال ما شاء الله أن یقول : ثم قال : ' أیها الناس إنی تارک فیکم أمرین لن تضلوا ما اتبعتوهما ، القرآن وأهل بیتی عترتی ، ثم قال تعلمون أنی أولى بالمؤمنین من أنفسهم ؟ قالوا بلى یا رسول الله ، فقال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم : ' من کنت مولاه فإن علیا مولاه ' .»

    [[26]]  المعجم الکبیر، ج 3 ص 66 ح 2681 «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ حُمَیْدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ الْغَنَوِیُّ، عَنْ حَکِیمِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: " إِنِّی لَکُمْ فَرَطٌ، وَإِنَّکُمْ وَارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ، عَرْضُهُ مَا بَیْنَ صَنْعَاءَ إِلَى بُصْرَى، فِیهِ عَدَدُ الْکَوَاکِبِ مِنْ قِدْحَانِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِی فِی الثَّقَلَیْنِ؟ " فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الثَّقَلانِ ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: " الأَکْبَرُ کِتَابُ اللَّهِ، سَبَبٌ طَرَفُهُ بِیَدِ اللَّهِ، وَطَرَفُهُ بِأَیْدِیکُمْ، فَتَمَسَّکُوا بِهِ لَنْ تَزَالُوا، وَلَنْ تَضِلُّوا، وَالأَصْغَرُ عِتْرَتِی، وَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ، وَسَأَلْتُ لَهُمَا ذَاکَ رَبِّی، فَلا تَقْدُمُوهُمَا فَتَهْلِکُوا، وَلا تُعَلِّمُوهُمَا، فَإِنَّهُمَا أَعْلَمُ مِنْکُمْ "»

    [[27]] بررسی سند روایت:

    محمد بن عبد الله الحضرمی: ثقة حافظ / جعفر بن حمید العبسی: ثقة /

    عبد الله بن بکیر الغنوی: در برنامه ی جوامـع الکلـم، به اشتباه به او رتبه ی مقـبــول داده شده است؛ چرا که علاوه بر ابـن حبان که نام او را در کتاب الثقات خود آورده (الثقات، ج 8 ص 335 رقم 13742) و زکریا بن یحیی الساجی که از او به عنوان «من أهل الصدق ولیس بقوی» یاد کرده (لسان المیزان، ج 3 ص 264 رقم 1130)،  یحیی بن معین نیز او را توثیق کرده است. تاریخ ابن معین (روایة الدوری)، ج 3 ص 404 رقم 1965 سمعت یحیى یقول عبد الله بن بکیر الغنوی لا بأس به.

    حاکم نیز سند روایت عبدالله بن بکیر را تصحیح کرده است. المستدرک على الصحیحین، ج 4 ص 101 ح 7012 /

    حکیم بن جبیر الأسدی: تفصیل توثیقش در اواخر کتاب، در بحث استدلال امام سجاد g به حدیث منزلت خواهد آمد. اما کوتاه سخن اینکه، حسین سلیم اسد الدارانی در تحقیق مسند الحمیدی به طور مفصل به شرح حال حکیم بن جبیر پرداخته و در آخر چنین نتیجه گیری کرده است: « بنابراین دل گرایش می یابد به تقدیم و برتری سخن ابو زرعه (راستگویی حکیم)، و به این که حکیم حسن الحدیث است.» مسند الحمیدی، ج 2 ص 207-210 ح 1024 لذا فإن النفس تجنح إلی تقدیم ما قاله أبو زرعة (محله الصدق)، وإلی أن حکیماً هذا حسن الحدیث، والله أعلم.

    [[28]] مسند أحمد بن حنبل، ج 3 ص 59 ح 11578 حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا بن نمیر ثنا عبد الملک بن أبی سلیمان عن عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم انی قد ترکت فیکم ما ان أخذتم به لن تضلوا بعدی الثقلین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتی أهل بیتی الا وانهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض

    [[29]] سیر أعلام النبلاء، ج 19 ص 439

    [[30]] شرح السنة (ت: الأرناؤوط)، ج 14 ص 118-119 ح 3914 وله شاهد من حدیث زید بن ثابت عند أحمد .. وآخر عند الترمذی من حدیث جابر یتقوی بهما، فهو حدیث قوی.

    [[31]] سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج 4 ص 357 ح 1761 قال الألبانی: وهو إسناد حسن فی الشواهد

    [[32]] سنن الترمذی، ج 5 ص 662 ح 3786 حدثنا نصر بن عبد الرحمن الکوفی حدثنا زید بن الحسن هو الأنماطی عن جعفر بن محمد عن أبیه عن جابر بن عبد الله قال رأیت رسول الله صلى الله علیه وسلم فی حجته یوم عرفة وهو على ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول یا أیها الناس إنی قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلوا کتاب الله وعترتی أهل بیتی قال وفی الباب عن أبی ذر وأبی سعید وزید بن أرقم وحذیفة بن أسید قال وهذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه

    [[33]] «إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا زید بن الحسن القرشی وهو مقبول.»

    [[34]] صحیح و ضعیف سنن الترمذی للألبانی، ج 8 ص 286 ح 3786 قال الألبانی: صحیح

    [[35]] إتحاف الخیرة المهرة بزوائد المسانید العشرة، ج 6 ص 329 ح 5950

    [[36]] سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ج 4 ص 355 ح 1761

    [[37]] المنتخب من مسند عبد بن حمید، ج 1 ص 214 ح 240 إنی تاریک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلّوا:کتاب الله، وعترتی أهل بیتی؛ فإنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی