پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    علم امیرالمومنین علیه السلام / چهارم: حدیث باب مدینه العلم

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۲:۱۱ ب.ظ

    از جمله احادیثی که اعلمیت امیرالمومنین g را ثابت می کند، حدیث « أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ» است؛ همانطور که شاه عبدالعزیز دهلوی به دلالت آن اعتراف کرده و گفته است:

    «اگر شخصی باب مدینه العلم شد، چه لازم است که صاحب ریاست عام هم باشد بلافصل بعد از پیغمبر؟ غایه ما فی الباب آن که یک شرط از شرایط امامت در وی به وجه اتم متحقق گشت؛ از وجدان یک شرط، وجود مشروط لازم نمی آید.»[1]

    این حدیث در کتب اهل سنت از چند نفر از صحابه نقل شده است که بعضی از اسانید آن معتبرند و در مجموع، به مرتبه ی صحت می رسد.

    جالب اینکه ابن جوزی حنبلی که در دشمنی با احادیث فضایل اهل بیت D گوی سبقت را از همگان ربوده، این حدیث را با پنج طریق از امیرالمؤمنین g، ده طریق از ابن عباس و دو طریق از جابر بن عبدالله نقل می کند و سپس در آخر نتیجه می گیرد که این حدیث، ساختگی است !!!

    «حدیث دهم در ذکر مدینة العلم است، و آن از علی g، ابن عباس و جابر نقل شده است. و اما حدیث علی g  پنج طریق دارد ... و اما حدیث ابن عباس ده طریق دارد ... .»[2]

    در ادامه ما بعضی از طرق معتبر این حدیث را ذکر می کنیم:

    1. حضرت علی g

    ترمذی در سنن خود از طریق «محمد بن عمر بن الرومی»[3] از «قاضی شریک بن عبدالله»[4]، از سلمه و او از سوید بن غفله از صُنابحی از حضرت علی g روایت کرده است که رسول الله n فرمودند: «من خانه حکمتم و علی درِ آن است.»[5]

    به شهادت محب الدین طبری (عالم سُنی در قرن هفتم) در دو کتابش، ترمذی این حدیث را حسن [غریب] دانسته است.[6] اما در چاپ های موجود از کتاب سنن ترمذی، نظر وی به صورت «هَذَا حَدِیثٌ غَرِیبٌ مُنْکَرٌ» آمده است. مؤید نقل طبری، آن است که ترمذی از راوی مورد اتهام این سند؛ یعنی محمد بن عمر بن الرومی در جای دیگر از کتاب سنن خود روایتی را نقل کرده و درباره ی سندش چنین اظهار می دارد: «هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ لَا نَعْرِفُهُ إلا من حدیث بن الرُّومِیِّ عن عَلِیِّ بن مُسْهِرٍ.»[7] یعنی ترمذی حدیث او را اقلاً از نوع حسن لذاته می داند! 

    همین حدیث را ابو جعفر طبری (محدث، مورخ و مفسر مشهور اهل سنت، ت 310 هـ) با همین سند نقل کرده و آن را صحیح السند دانسته است.[8]

    ابن عساکر شافعی اما این حدیث را از طریق «سُوَید بن سعید الهروی»[9] از شریک از سلمه و او از صنابحی از حضرت علی g و ایشان از رسول خدا n به صورت «من شهر علمم و علیg دروازه آن است؛ پس هر کس قصد ورود به شهر را دارد، باید از دروازه آن وارد شود.» روایت کرده و برنامه جوامع الکلم حکم به حسن بودن سندش داده است.[10]

    2. عبد الله بن عباس

    این حدیث را محدثان اهل سنت با سندهای صحیح و حسن از طریق سه راوی مورد وثوق، به نقل از ابومعاویه از اعمش از مجاهد و او از ابن عباس از رسول الله n روایت کرده اند.

    این سه راوی عبارتند از:

    1. «ابو الصلت عبدالسلام بن صالح هروی» که حافظ ابن حجر در جمع بندی وی را صدوق دانسته است.

    2. «محمد بن جعفر الفیدی» که ارنؤوط او را صدوق حسن الحدیث دانسته؛ اما در حقیقت وی ثقه است.

    3. «محفوظ بن بحر الانطاکی» [از «موسی بن محمد الانصاری»] که سلیم اسد وی را ثقه دانسته است.

    در ادامه به بررسی این سه سند می پردازیم.

    سند اول: روایت ابو الصلت عبدالسلام بن صالح هروی[11]

    «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْهَرَوِیُّ بِالرَّمْلَةِ، ثنا أَبُو الصَّلْتِ عَبْدُ السَّلامِ بْنُ صَالِحٍ، ثنا أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِینَةَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ "

    این روایت را حاکم نقل و تصحیح کرده و راوی مورد اشکال آن (ابو الصلت هروی) را نیز توثیق نموده است.[12]

    سند دوم: روایت محمد بن جعفر الفیدی

    حاکم به دنبال روایت ابو الصلت هروی از ابن عباس، همین حدیث را با دو سند از محمد بن جعفر الفیدی و او با همان سند ابو الصلت، آن را از ابن عباس روایت کرده است:

    «ابو الصلت ثقه و مورد اعتماد است؛ چرا که من از محمد بن یعقوب از عباس بن محمد دوری شنیدم که میگفت: از یحیی بن معین درباره ابو الصلت هروی سؤال کردم. پس گفت: ثقه است. گفتم: مگر او همانی نیست که از ابو معاویه از اعمش حدیث «أنا مدینة العلم» را نقل کرده است؟ پس گفت: محمد بن جعفر الفیدی که مورد اعتماد و امانت دار است نیز آن را نقل کرده است.

    شنیدم از ابو نصر احمد بن سهل، فقیه قبانی و پیشوای زمانش در بخارا که می گفت: شنیدم از صالح بن محمد بن حبیب الحافظ که می گفت: درباره ی ابو الصلت هروی سؤال شد. پس گفت: یحیی بن معین بر ابوالصلت وارد شد، در حالی که من نیز همراه او بودم، بر او سلام کرد. وقتی از پیش او خارج شد، من به دنبالش رفتم و گفتم: نظر شما درباره ابو الصلت چیست؟ یحیی بن معین گفت: او راستگو است. من به او گفتم: او همانی است که روایت اعمش از مجاهد از ابن عباس را نقل کرده که رسول خدا n فرمود: من شهر علم هستم و علیg دروازه آن است؛ پس هر کس می خواهد وارد شهر شود، باید از دروازه وارد شود. پس گفت: این روایت را الفیدی نیز از ابو معاویه از اعمش نقل کرده، همان طوری که ابو الصلت روایت کرده است.»[13]

    هر دو سند مذکور معتبر هستند که ما تنها به بررسی سند طریق اول که بر مبنای نظرات رجالی شیخ شعیب الارنؤوط و دکتر بشار عواد معروف در کتاب تحریر تقریب التهذیب صحیح است، اکتفا می کنیم.[14]

    سند سوم: روایت موسی بن محمد الانصاری

    خیثمة بن سلیمان الأطرابلسی (متوفای 343 هـ) که ذهبی از وی به عنوان « الإِمَامُ الثِّقَة» یاد کرده[15] از شیخش «محمد بن عَوْف بن سفیان الطائیّ» که حافظ ابن حجر و شعیب ارنؤوط او را « ثقةٌ حافظ» دانسته اند[16] از «محفوظ بن بحر الانطاکی» که ابن حبان و حسین سلیم اسد الدارانی وی را «ثقه» دانسته اند[17]، از طریق «موسی بن محمد الانصاری» که شعیب الارنؤوط وی را «ثقه» دانسته،[18] از ابومعاویه از اعمش از مجاهد و او از ابن عباس این حدیث را به صورت «" أَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیُّ بَابُهَا "» نقل کرده[19] و برنامه جوامع الکلم حکم به حسن بودن سندش داده است.[20]

    در مورد اشکال به عنعنه ی ابو معاویه از اعمش از مجاهد از ابن عباس نیز باید گفت که:

    اولا: «ابو معاویه» از بهترین شاگردان اعمش و «مجاهد» نیز از بهترین شاگردان ابن عباس است و هیچ کدام مدلس نیستند؛ لذا عنعنه ی آن ها ضرری به اعتبار سند نمی زند.

    ثانیا: هر چند اعمش مدلس است؛ اما این حدیث را با واسطه ی مجاهد تابعی از ابن عباس صحابی نقل کرده؛ لذا طبق نظر شعیب الارنؤوط و بشار عواد معروف، عنعنه ی او در این شرایط حمل بر اتصال می شود.[21]

    ثالثا: همانطور که حسین سلیم اسد گفته: «اصل، قبول روایت مدلس ثقه است با هر صیغه ای که روایت شود (اعم از عن، حدثنا، اخبرنا و...) تا اینکه روشن شود که آن روایت، مدلس است.»[22]

    رابعا: بخاری و مسلم عنعنه ی ابو معاویه از اعمش از مجاهد را در صحیح های خود آورده اند.[23] عنعنه ی مجاهد از ابن عباس را نیز علمایی مانند شعیب الارنؤوط[24] و ألبانی[25] صحیح السند دانسته اند.

    بنابراین سند روایت ابو معاویه به صورت معنعن، بر شرط شیخین صحیح است؛ یعنی در بالاترین درجه ی صحت سندی قرار دارد!

    3. جابر بن عبد الله

    حاکم این حدیث را با سندش از جابر نیز نقل کرده که در تعلیق بر سند قبلش، تصحیحش نموده است.[26]

    تصحیح و تحسین حدیث توسط علمای اهل سنت

    تعدادی از علمای بزرگ عامه، این حدیث را معتبر دانسته اند که در ادامه مدارکش را می آوریم.

    1. یحیی بن معین

    خطیب بغدادی می نویسد:

    «اما حدیث أعمش که ابو صلت آن را از ابو معاویه نقل کرده است، احمد بن حنبل و یحیى بن معین آن را رد کردند؛ سپس یحیى جستجوى بیشترى کرد؛ پس سند دیگرى پیدا کرد که کس دیگرى غیر از ابو صلت نیز آن را از ابو معاویه نقل کرده... قاسم مى‌گوید که از یحیی درباره این روایت سؤال کردم. گفت: صحیح است.»[27]

    جالب اینکه خطیب بغدادی در ادامه از عباس بن محمد الدوری نقل می کند که می گفت:

    «شنیدم که یحیی بن معین، ابو صلت عبدالسلام بن صالح را توثیق می کرد. پس گفتم یا به او گفته شد: او همان کسی است که از ابو معاویه از اعمش، حدیث «أنا مدینة العلم وعلی بابها» را نقل کرده است. پس [یحیی بن معین] گفت: از جان این بیچاره چه می خواهید؟ آیا اینطور نیست که این حدیث را محمد بن جعفر الفیدی نیز از ابو معاویه نقل کرده است؟»[28]

    2. ابو عیسی ترمذی

    قبلا تحسین این حدیث توسط ترمذی را از محب الدین طبری (عالم سُنی در قرن هفتم) نقل کردیم.

    3. ابن جریر طبری

    گذشت که او سند روایت حضرت علی g را صحیح دانسته بود.

    4. حاکم نیشابوری

    گذشت که او سه تا از سندهای این حدیث از ابن عباس و جابر بن عبد الله را تصحیح کرده است.

    5 ، 6 و 7. حافظ ابو سعید علایی ، زرکشی و ابن حجر عسقلانی

    حافظ ابو سعید علایی بعد از بحث درباره ی اسانید روایت ابن عباس، در نهایت این حدیث را از قسم حسن و قابل احتجاج می شمارد.

    بدر الدین زرکشی از حافظ علایی چنین نقل می کند:

    «نتیجه آن که این حدیث با مجموع دو طریقی که از ابو معاویه و شریک نقل شده است، به درجه «حسن» می رسد که می شود به آن احتجاج کرد؛ لذا ضعیف نیست، چه رسد به این که جعلی و ساختگی باشد.»[29]

    بدر الدین زرکشی نیز با سکوتش در مقابل این سخن، عملا با نظر او موافقت می کند.

    ابن حجر عسقلانی نیز بعد از نقل این حدیث از ابن عباس، می گوید:

    «این حدیث در کتاب مستدرک حاکم طرق متعدد دارد که کمترین درجه آن این است که این روایت اصل و ریشه دارد؛ پس شایسته نیست که حدیث ساختگی به آن اطلاق شود.»[30]

    اما سیوطی تصریح می کند که حافظ علایی و حافظ ابن حجر، صریحا این روایت را تحسین کرده اند.[31]

    ملا علی قاری نیز تحسین حافظ علایی و ابن حجر را نقل کرده است.[32]

    8. شمس الدین سخاوی

    حافظ شمس الدین سخاوی نیز حدیث ابن عباس را حسن دانسته است.[33]

    9. عبدالرحمن سیوطی

    سیوطی درباره ی این حدیث می گوید:

    «درست این است که این حدیث حسن است و صحیح نیست آنطور که حاکم گفته و ساختگی هم نیست آنطور که گروهی گفته اند.»[34]

    سیوطی پس از نقل اشکالاتی که توسط علمای اهل سنت و به ویژه مغرضانی همچون ابن جوزی بر این روایت وارد شده، و برخی دیگر که روایت را «حسن» دانسته اند، در نهایت این چنین نتیجه گیری کرده است:

    «من نیز همیشه از این روایت، همین جواب ها را می دادم، تا این که به تصحیح ابن جریر طبری برخوردم که در کتاب تهذیب الآثار، روایت علی g را تصحیح کرده بود و همچنین دیدم که حاکم روایت ابن عباس را تصحیح کرده است. پس از استخاره، به ارتقاء این حدیث از مرتبه «حسن» به مرتبه صحیح یقین کردم.»[35]

    10. محمد بن یوسف صالحی شامی

    «ترمذی و دیگران از رسول خدا n نقل کرده اند که فرمود: «من شهر علمم و علی دروازه آن است.» حق این است که این روایت «حسن» است، همانطور که حافظ علائی و حافظ ابن حجر گفته اند.»[36]

    11. ابن حجر هیتمی مکی

    «اما حدیث «أنا مدینة العلم وعلی بابها» پس آن حدیثی «حسن» است، بلکه حاکم گفته «صحیح» است.»[37]

    12. عبد الرؤوف مناوی

    «این روایت به اعتبار طرقش حسن است. نه صحیح است و نه ضعیف؛ چه برسد به اینکه موضوع باشد آنطور که ابن جوزی خیال کرده است.»[38]

    13. زرقانی مالکی

    وی حدیث ابن عباس را حسن و حدیث حضرت علی g را حسن لغیره دانسته است.[39]

    14. محمد بن علی شوکانی

    «حافظ ابن حجر عسقلانی گفته است: "سخن درست در مورد این حدیث خلاف سخن آن دو؛ یعنی ابن جوزی و حاکم است و حدیث از قسم حسن می باشد و به درجه ی صحت نمی رسد و به درجه ی کذب و دروغ هم تنزل نمی یابد." انتهای سخن او . و همین سخن درست است؛ زیرا یحیی بن معین، حاکم و پیروانشان در توثیق ابو الصلت اختلاف کردند. پس با وجود این اختلاف، این روایت صحیح نیست؛ بلکه حسن لغیره است به خاطر زیادی طرقش، همانطور که بیان کردیم و طرق دیگری نیز دارد که صاحب اللآلی (سیوطی) و غیر او ذکر کرده اند.»[40]

    می گویم: همانطور که گفتیم، روایت ابن عباس یک سند صحیح از طریق «محمد بن جعفر الفیدی» و یک سند حسن از طریق «موسی بن محمد الانصاری» دارد (+ پنج طریق دیگر)[41]؛ لذا اساسا وابسته کردن حکم سند حدیث ابن عباس به ابوالصلت هروی، وجهی ندارد.

    15. محمد حبیب الله الشنقیطی

    شنقیطی مالکی بعد از تأیید نظر سیوطی در صحت این حدیث، می نویسد:

    «کوتاه سخن اینکه معنایش بدون شک صحیح است، به خصوص از روایت ابن عباس با لفظ «من شهر علمم و علی g دروازه ی آن است، پس هرکس طالب علم باشد، باید از آن وارد شود» و آن با وقوعش به اجماعِ بدون اختلاف تأیید می شود؛ چرا که مردم پیوسته از دروازه ی ایشان به علم رسیده اند؛ زیرا از وی درباره هر مشکلی می پرسیدند.»[42]  

     

    [[1]] تحفه ی اثنا عشری، ص 388

    [[2]] الموضوعات، ج 1 ص 261 و 262  الحدیث العاشر فی ذکر مدینة العلم ، وفیه عن علی وابن عباس وجابر . فأما حدیث علی رضی الله عنه فله خمسة طرق ... وأما حدیث ابن عباس فله عشرة طرق

    [[3]] ابن حبان نام او را در کتاب «الثقات» خود آورده (الثقات، ج 9 ص 71 رقم 15241) است. از طرفی طبق نظر شعیب الارنؤوط و دکتر بشار عواد معروف، اگر شخصی را ابن حبان توثیق کند و از او چهار نفر یا بیشتر روایت نقل کنند، او صدوق حسن الحدیث می شود (تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 33-34)؛ لذا از آنجایی که طبق آمار برنامه جوامع الکلم، از این راوی 31 نفر روایت نقل کرده اند، وی به درجه ی صدوق حسن الحدیث می رسد. ضمنا جرح هایی که به وی شده، غیر مفسر است؛ لذا توثیق ابن حبان مقدم می شود (أجوبة الحافظ ابن حجر العسقلانی، ص 141).

    [[4]] حسین سلیم اسد الدارانی در تحقیق کتاب «موارد الظمآن إلى زوائد ابن حبان، ج 5 ص 338-342 ح 1701» به طور مفصل به ذکر جرح و تعدیل های شریک بن عبدالله و پاسخ به ادله ی تضعیف وی پرداخته و در نهایت وی را حسن الحدیث دانسته است.

    [[5]]  سنن الترمذی، ج 5 ص 637 ح 3723 حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیل بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ بْنِ الرُّومِیِّ، حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنْ سُوَیْدِ بْنِ غَفَلَةَ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ n: " أَنَا دَارُ الْحِکْمَةِ وَعَلِیٌّ بَابُهَا ".

    [[6]] ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ج 1 ص 77  عن علی رضی الله عنه قال قال رسول الله n ( أنا دار الحکمة وعلی بابها ) أخرجه الترمذی وقال حدیث حسن.

    الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج 3 ص 159 عن علی علیه السلام قال: قال رسول الله -صلى الله علیه وسلم: "أنا دار الحکمة وعلی بابها" أخرجه الترمذی وقال: حسن غریب.

    [[7]] سنن الترمذی، ج 5 ص 676 ح 3815

    [[8]] تهذیب الاثار مسند علی، ج 3 ص 104 قال الطبری: هذا خبر صحیح سنده

    [[9]] احمد شاکر سند روایت سوید بن سعید را تصحیح کرده ( المسند للإمام أحمد، ج 1 ص 361 ح 456 ) و در جای دیگر نیز به توثیق او پرداخته است. المسند للإمام أحمد، ج 1 ص 369 رقم 477 وشیخه سوید بن سعید: وثقه الإمام أحمد والعجلی وغیرهما، وقال البغوی: (کان من الحفاظ، وکان أحمد ینتقی علیه لولدیه فیسمعان منه). وتکلم فیه بعضهم، والراجح ما قلنا. لأن أحمد لم یکن یأذن لابنه عبد الله أن یسمع إلا من الثقات، مات سوید سنة 240 عن 100 سنة.

    [[10]] تاریخ مدینة دمشق، ج 42 ص 378 ح 44629 أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُظَفَّرِ عَبْدُ الْمُنْعِمِ بْنُ عَبْدِ الْکَرِیمِ، وَأَبُو الْقَاسِمِ زَاهِرُ بْنُ طَاهِرٍ، قَالا: أنا أَبُو سَعْدٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، أنا أَبُو سَعِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرِ بْنِ الْعَبَّاسِ، أنا أَبُو لَبِیدٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ، نا سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ، نا شَرِیکٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ کُهَیْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِیِّ، عَنْ عَلِیٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ n: " أنا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ بَابَ الْمَدِینَةِ ".

    [[11]] توثیق ابو الصلت الهروی طبق برنامه جوامع الکلم:

    یحیی بن معین: ثقة صدوق إلا أنه یتشیع ، ومرة : قد سمع وما أعرفه بالکذب ، ومرة : لم یکن من أهل الکذب وهذه الأحادیث التى یرویها ما نعرفها / أبو داود السجستانی: ضابط ، ورأیت ابن معین عنده / ابو عبد الله الحاکم: روى مناکیر ، ومرة ذکره فی المستدرک ، قال : ثقة مأمون / أحمد بن محمد المالینی: سئل عن عبد السلام فقال نعیم بن الهیصم ثقة / البرهان الحلبی: الرجل الصالح إلا أنه شیعی جلد / المزی: أدیب فقیه عالم / ابن حجر العسقلانی: قال فی التقریب: صدوق له مناکیر ، وکان یتشیع ، وأفرط العقیلی فقال : کذاب. تقریب التهذیب، ج 1 ص 355 رقم 4070.

    [[12]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 137 ح 4637 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه وأبو الصلت ثقة مأمون

    [[13]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 137 ذیل ح 4637 فَإِنِّی سَمِعْتُ أَبَا الْعَبَّاسِ مُحَمَّدَ بْنَ یَعْقُوبَ فِی التَّارِیخِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ الْعَبَّاسَ بْنَ مُحَمَّدٍ الدُّورِیَّ، یَقُولُ: سَأَلْتُ یَحْیَى بْنَ مَعِینٍ، عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: ثِقَةٌ. فَقُلْتُ: أَلَیْسَ قَدْ حَدَّثَ عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ "؟ فَقَالَ: قَدْ حَدَّثَ بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْفَیْدِیُّ وَهُوَ ثِقَةٌ مَأْمُونٌ. سَمِعْتُ أَبَا نَصْرٍ أَحْمَدَ بْنَ سَهْلٍ الْفَقِیهَ الْقَبَّانِیَّ إِمَامَ عَصْرِهِ بِبُخَارَى، یَقُولُ: سَمِعْتُ صَالِحَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ حَبِیبٍ الْحَافِظَ، یَقُولُ: وَسُئِلَ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ، فَقَالَ: دَخَلَ یَحْیَى بْنُ مَعِینٍ وَنَحْنُ مَعَهُ عَلَى أَبِی الصَّلْتِ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ، فَلَمَّا خَرَجَ تَبِعْتُهُ، فَقُلْتُ لَهُ: مَا تَقُولُ رَحِمَکَ اللَّهُ فِی أَبِی الصَّلْتِ؟ فَقَالَ: هُوَ صَدُوقٌ. فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّهُ یَرْوِی حَدِیثَ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا "، فَقَالَ: قَدْ رَوَى هَذَا ذَاکَ الْفَیْدِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، کَمَا رَوَاهُ أَبُو الصَّلْتِ.

    [[14]] بررسی سند روایت:

    1. «محمد بن یعقوب بن یوسف بن معقل بن سنان أبو العباس الأصم مولى بنی أمیة النیسابوری راوی المذهب، کان إماما، ثقة، حافظا، ضابطا، صدوقا، دینا ... .» طبقات الشافعیین لابن کثیر، ص 270
    2. «عباسُ بن محمد بن حاتم الدُّورِی، أبو الفَضْل البغدادی، خُوَارَزمیُّ الأصل: ثقةٌ حافظٌ، من الحادیة عشرة، مات سنة إحدى وسبعین، وقد بلغ ثمانیًا وثمانین سنة. 4.» تحریر تقریب التهذیب، ج 2 ص 188 رقم 3189
    3. «یحیى بن مَعِین بن عَوْن الغَطَفَانی مولاهم، أبو زکریا البغدادی: ثقةٌ حافظٌ مشهورٌ إمامُ الجَرْح والتَّعدیل، من العاشرة، مات سنة ثلاث وثلاثین بالمدینة النبویة... .» تحریر تقریب التهذیب، ج 4 ص 102 رقم 7651
    4. «محمدُ بن جعفر الفَیْدی ... صدوقٌ حسن الحدیث، فقد روى عنه جمع من الثقات، وذکره ابن حبان فی "الثقات"، ولا نعلم فیه جرحًا.» تحریر تقریب التهذیب، ج 3 ص 222 رقم 5786

    می گویم: طبق همین روایت حاکم که با سند صحیح از یحیی بن معین نقل کرده، او این راوی را ثقه دانسته است؛ لذا وی با این توثیق، ثقه می شود، نه صدوق حسن الحدیث؛ اما متاسفانه ارنؤوط و همکارش از توثیق او غفلت کرده اند.

    1. «محمد بن خَازِم، بمعجمتین، أبو معاویة الضَّرِیر الکوفی، عَمِیَ وهو صغیرٌ: ثقةٌ أحفظُ الناس لحدیث الأعمش وقد یَهِمُ فی حدیث غیرِه، ...ع.» تحریر تقریب التهذیب، ج 3 ص 234 رقم 5841
    1. «سُلَیمان بن مِهران الأسدی الکاهلی، أبو محمَّد الکوفی، الأعمش: ثقة حافظ عارف بالقِراءاتِ، وَرِعٌ لکنه یُدلس، من الخامسة، مات سنة سبع وأربعین، أو ثمان، وکان مولده أول سنة إحدى وستین. ع.»

    تحریر تقریب التهذیب، ج 2 ص 78 رقم 2615

    1. «مجاهد بن جَبْر، بفتح الجیم وسکون الموحدة، أبو الحَجَّاج المخزومی مولاهم، المکیُّ: ثقةٌ إمام فی التفسیر وفی العلم، من الثالثة، مات سنة إحدى - أو اثنتین أو ثلاث أو أربع - ومئة، وله ثلاث وثمانون. ع.»

    تحریر تقریب التهذیب، ج 3 ص 347 رقم 6481

    بنابراین سند این روایت (بدون توجه به تعدد طرق) بر مبنای رجالی شعیب الارنؤوط و دکتر بشار عواد معروف حداقل حسن است که آن هم به خاطر غفلت آن دو از توثیق یحیی بن معین می باشد و الا الفیدی را نیز باید ثقه می دانستند که بدین ترتیب سند این روایت بر مبنایشان صحیح می بود.

    جهت اطلاع از تفصیل بحث سندی، رجوع شود به کتاب «النقد الصحیح لما اعترض علیه من احادیث المصابیح» تألیف حافظ علائی که محققش شیخ محمود سعید ممدوح در پاورقی آن مفصل به بررسی و تصحیح سند حدیث انا مدینة العلم به روایت محمد بن جعفر الفیدی پرداخته و به شبهات آن پاسخ داده است.

    [[15]] سیر أعلام النبلاء، ج 15 ص 412 الإِمَامُ الثِّقَة المُعَمَّر، مُحَدِّث الشَّام، أَبُو الحَسَنِ خَیْثَمَة بنُ سُلَیْمَانَ بنِ حَیْدَرَة بنِ سُلَیْمَانَ القُرَشِیّ الشَّامِیّ الأَطْرَابُلُسِی، مُصَنِّف(فَضَائِل الصَّحَابَة).کَانَ رَحَّالاً جَوَّالاً صَاحِب حَدِیْثٍ.

    [[16]] تحریر تقریب التهذیب، ج 3 ص 301 رقم 6202 محمد بن عَوْف بن سفیان الطائیُّ، أبو جعفرٍ الحمصیُّ: ثقةٌ حافظٌ، من الحادیة عشرة، مات سنة اثنتین - أو ثلاث - وسبعین. د عس.

    [[17]] مجمع الزوائد ت الدارانی، ج 2 ص 62-63 رقم 314 فی الأوسط -مجمع البحرین ص (15) - من طریق محمد بن عبد الله الحضرمی، حدثنا محفوظ بن بحر الأنطاکی، حدثنا الولید بن عبد الواحد، عن ابن لهیعة، عن عطاء بن دینار، عن سعید بن جبیر، عن ابن عمر ... وهذا إسناد ضعیف لضعف ابن لهیعة، وروایة عطاء بن دینار، عن سعید بن جبیر -صحیفة. وباقی رجاله ثقات. الولید بن عبد الواحد التیمی، روى عنه أکثر من واحد، وما رأیت فیه جرحاً، ووثقه ابن حبان. ومحفوظ بن بحر الأنطاکی، قال ابن عدی فی الکامل 6/ 2433: "سمعت أبا عروبة یقول: کان محفوظ یکذب ... " ثم أورد له حدیثاً منکراً وقال: "ولیس هذا من قبل محفوظ بن بحر، إلا أن محفوظاً له أحادیث یوصلها، وغیره یرسلها، وأحادیث یرفعها وغیره یوقفها على الثقات". وذکر الذهبی فی "میزان الاعتدال" 3/ 444 الجزء الأول مما قاله ابن عدی، وأورد حدیث (أنا مدینة الحکمة وعلی بابها) واعتبره من بلایاه، وتعقب هذا الحافظ ابن حجر فی "لسان المیزان" 5/ 19 بقوله: "وهذا الحدیث قد رواه غیره عن أبی معاویة، فلیس هو من بلایاه". ثم ذکر الجزء الثانی مما قاله ابن عدی، وهذا میل منه إلى قبوله. وفات الجمیع أن ابن حبان ذکره فی ثقاته 9/ 204 وقال: "مستقیم الحدیث".

    [[18]] شرح مشکل الآثار ت الارنؤوط، ج 6 ص 192 رقم 2403 موسی بن محمد الأنصاری ثقة، وثقه ابن معین، وقال أبو حاتم: لا بأس به

    [[19]] حَدَّثَنَا ابْنُ عَوْفٍ، حَدَّثَنَا مَحْفُوظُ بْنُ بَحْرٍ الأَنْطَاکِیُّ، حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدٍ الأَنْصَارِیُّ الْکُوفِیُّ، عَنْ أَبِی مُعَاوِیَةَ، عَنِ الأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا مَرْفُوعًا " أَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ، وَعَلِیُّ بَابُهَا "

    [[20]] من حدیث خیثمة، ج 1 ص 200 (ح 176) حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن رجاله ثقات عدا محفوظ بن بحر الأنطاکی وهو صدوق حسن الحدیث

    [[21]] تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 40 ومن ذلک أیضًا وصفُ عدد من التابعین الذین لم یُدرکوا أحدًا من الصحابة، أو بعضهم، وأرسلوا أحادیثهم بالتدلیس مثل سلیمان بن مهران الأعمش، وحبیب بن أبی ثابت، ویحیى بن أبی کثیر، والحسن البصری، وأبو إسحاق السبیعی ونحوهم. فهؤلاء وأمثالهم إذا رَوَوْا عن الصحابة لم یُقبل حدیثُهم إلا إذا صرحوا بالسماع منهم، أما إذا رَوَوْا عن التابعین ولم یصرِّحوا بالسماع، فَیُقْبَلُ حدیثهم.

    [[22]] مجمع الزوائد ت أسد، ج 18 ص 545 ح 15118 ومما تقدم یتضح أن الأصل قبول روایة المدلس الثقة بأیة صیغة رویت حتی یتبین أنها مدلسة.

    [[23]] صحیح البخاری، ج 1 ص 458 ح 1295 و صحیح مسلم، ج 1 ص 327 ح 442 «... حدثنا أبو معاویة عن الأعمش عن مجاهد عن ... .»

    [[24]] مسند احمد ط الرسالة، ج 5 ص 136 ح 2991 قال الارنؤوط: إسناده صحیح على شرط الشیخین / حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ...

    [[25]] الثمر المستطاب فی فقه السنة والکتاب، ج 2 ص 837  أخرجه الإمام أحمد : ثنا یحیى بن حماد : ثنا أبو عوانة عن الأعمش عن مجاهد عن ابن عباس به وهذا سند صحیح رجاله کلهم ثقات رجال الشیخین .

    [[26]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 138 ح 4639 حاکم درباره ی این حدیث در تعلیق بر حدیث سابق گفته است: ولهذا الحدیث شاهد من حدیث سفیان الثوری بإسناد صحیح / حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْفَقِیهُ الإِمَامُ الشَّاشِیُّ الْقَفَّالُ بِبُخَارَى، وَأَنَا سَأَلْتُهُ، حَدَّثَنِی النُّعْمَانُ بْنُ الْهَارُونِ الْبَلَدِیُّ بِبَلَدٍ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ الْحَرَّانِیُّ، ثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، ثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ خُثَیْمٍ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عُثْمَانَ التَّیْمِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: " أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ، وَعَلِیٌّ بَابُهَا، فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ "

    [[27]] تاریخ بغداد، ج 11 ص 49  واما حدیث الأعمش فان أبا الصلت کان یرویه عن أبی معاویة عنه فأنکره أحمد بن حنبل ویحیى بن معین من حدیث أبی معاویة ثم بحث یحیى عنه فوجد غیر أبی الصلت قد رواه عن أبی معاویة ...عن بن عباس قال قال رسول الله n أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأت بابه قال القاسم سألت یحیى بن معین عن هذا الحدیث فقال هو صحیح

    [[28]] تاریخ بغداد، ج 11 ص 50 أخبرنا محمد بن علی المقرئ أخبرنا محمد بن عبد الله النیسابوری قال سمعت أبا العباس محمد بن یعقوب الأصم یقول سمعت العباس بن محمد الدوری یقول سمعت یحیى بن معین یوثق أبا الصلت عبد السلام بن صالح فقلت أو قیل له إنه حدث عن أبی معاویة عن الأعمش أنا مدینة العلم وعلی بابها فقال ما تریدون من هذا المسکین ألیس قد حدث به محمد بن جعفر الفیدی عن أبی معاویة هذا أو نحوه

    [[29]] التذکرة فی الأحادیث المشتهرة، ج 1 ص 164-165  وقال الحافظ أبو سعید العلاء هذا الحدیث ذکره ابن الجوزی فی الموضوعات وقال غیره وعندی فی ذلک نظر ... والحاصل ان الحدیث ینتهی لمجموع طریقی أبی معاویة وشریک إلى درجة الحسن المحتج به ولا یکون ضعیفا فضلا عن ان یکون موضوعا انتهى

    [[30]] لسان المیزان، ج 2 ص 122 رقم 513  وهذا الحدیث له طرق کثیرة فی مستدرک الحاکم أقل أحوالها أن یکون للحدیث أصل فلا ینبغی أن یطلق القول علیه بالوضع

    [[31]] الحاوی للفتاوی، ج 2 ص 51 «الحدیث التاسع والثلاثون : حدیث : أنا مدینة العلم وعلی بابها أخرجه الترمذی من حدیث علی ، والطبرانی والحاکم وصححه من حدیث ابن عباس وحسنه الحافظان : العلائی ، وابن حجر.»

    [[32]] مرقاة المفاتیح، ج 11 ص 253 «لکن قال الحافظ أبو سعید العلائی الصواب أنه حسن باعتبار طرقه لا صحیح ولا ضعیف فضلا عن أن یکون موضوعا ، ذکره الزرکشی . وسئل الحافظ العسقلانی عنه فقال : إنه حسن لا صحیح کما قال الحاکم ولا موضوع کما قال ابن الجوزی.»

    [[33]] المقاصد الحسنة، ج 1 ص 170 ح 189 «وأحسنها حدیث ابن عباس بل هو حسن.»

    [[34]] تاریخ الخلفاء، ج 1 ص 170  هذا حدیث حسن علی الصواب لا صحیح کما قال الحاکم ولا موضوع کما قاله جماعة

    [[35]] جامع الأحادیث، ج 16 ص 259 ذیل ح 7881  وقد کنت أجیب بهاذا الجواب دهرا إلاى أن وقفت علاى تصحیح ابن جریر لحدیث علی فی تهذیب الآثار مع تصحیح ( ک ) لحدیث ابن عباس ، فاستخرت الله وجزمت بارتقاء الحدیث من مرتبة الحسن إلاى مرتبة الصحة والله أعلم

    [[36]] سبل الهدى والرشاد، ج 1 ص 509 روى الترمذی وغیره مرفوعا : ' أنا مدینة العلم وعلی بابها ' والصواب الحدیث حسن . کما قال الحافظان العلائی وابن حجر

    [[37]] الفتاوى الحدیثیة، ج 1 ص 192  وأما حدیث أنا مدینة العلم وعلى بابها فهو حدیث حسن بل قال الحاکم صحیح

    [[38]] التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 1 ص 253  أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأت الباب ... عق عد طب ک وصححه عن ابن عباس عد ک عن جابر بن عبد الله وهو حسن باعتبار طرفه لا صحیح ولا ضعیف فضلا عن کونه موضوعا ووهم ابن الجوزی

    [[39]] مختصر المقاصد الحسنة، ص 79 ح 170 « ح: أنا مدینة العلم وعلی بابها ، فمن أتی العلم فلیأت من بابها. حسن من حدیث ابن عباس لنفسه , ومن حدیث علی حسن لغیره.»

    [[40]] الفوائد المجموعة فی الأحادیث الموضوعة، ج 1 ص 349 قال الحافظ ابن حجر والصواب خلاف قولهما معا یعنی ابن الجوزی والحاکم وأن الحدیث من قسم الحسن لا یرتقی إلى الصحة ولا ینحط إلى الکذب انتهى وهذا هو الصواب لأن یحیى بن معین والحاکم قد خولفا فی توثیق أبی الصلت ومن تابعه فلا یکون مع هذا الخلاف صحیحا بل حسنا لغیره لکثرة طرقه کما بیناه وله طرق أخرى ذکرها صاحب اللآلىء وغیره

    [[41]] سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج 6 ص 522-525 ح 2955 وقد وقفت على جماعة تابعوا أبا الصلت فی روایته عن أبی معاویة، فأنا أسوق لک أسماءهم للنظر فی أحوالهم ... فهؤلاء ستة متابعین لأبی الصلت ، لیس فیهم من یقطع بثقته ، لأن من وثق منهم، فلیس توثیقه مشهورا

    [[42]] کفایة الطالب لمناقب علی بن أبی طالب، ص 123 وبالجملة فإن معناه صحیح بلا شک، لا سیما ما کان من روایة ابن عباس بلفظ: «أنا مدینة العلم وعلی بابها، فمن أراد العلم فلیأته من بابه». ویؤید ذلک الوقوع بالإجماع دون نزاع، إذ قد أتی الناس العلم من بابه دواماً، حیث کانوا یسألونه عن کل معضلة.

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی