پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    بخش پنجم: محبوبیت امیر المومنین علیه السلام

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ

    بخش پنجم: محبوبیت امیر المومنین علیه السلام

    طبق آیات و روایات معتبر اهل سنت، امیرالمومنین g محبوب ترین شخص در نزد خدا و رسول بود؛ و می دانیم که معیار محبت و دوستی در نزد خداوند، تقوا و دیانت شخص است، چنانکه در قرآن کریم میفرماید:

    P إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکم.O [1]

    «گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»

    بنابراین، وقتی ثابت شود که امیرمؤمنان g گرامی ترین فرد نزد خداوند است، ثابت می شود که آن حضرت از هر جهت برترین فرد در میان خلایق است.

    خداوند در قرآن کریم، گروهی از انسان ها را به خاطر اعمال خاصی که انجام می دهند و فضائلی که دارند، ستایش کرده و صراحتا فرموده است که آن ها را دوست دارد و آن ها عبارتند از :

    نیکو کاران (بقره: 195 و...) ، توابین و متطهرین (بقره: 222) ، مطهرین (توبه: 108) ، متقین (آل عمران: 76 و ...) ، صابرین (آل عمران: 146) ، متوکلین (آل عمران: 195) ، مقسطین (مائده: 42) و مجاهدین (صف: 4) .    

    یعنی امیرمؤمنان g سردار نیکوکاران، پاک ترین پاکان، امام پرهیزگاران، قهرمان صبر و شکیبائی، نماد و نمود متوکلان، سالار عادلان و پرچم دار و پیشاهنگ جهادگران است.

    خلاصه، هر صفت نیکی را که بشمارید و خداوند آن را دوست داشته باشد، امیرمؤمنان g بالاترین درجه آن را برخوردار است؛ چرا که آن حضرت محبوب ترین مخلوق خداوند است و خداوند بندگانش را تنها به خاطر همین اعمال و صفات نیک است که دوست دارد.

    در یک کلام: آن چه خوبان همه دارند، او تنها دارد.

    علمای اهل سنت نیز به این حقیقت اعتراف کرده و گفته اند که محبوب ترین شخص در نزد خدا و رسول، افضل صحابه است.

    شاه ولی الله دهلوی

    ((و اما مقدمه ثانیه پس از آن جهت که از ضروریات دین است که مقصود از عبادات و طاعات و اشغال صوفیه و غیر آن نیست الا حصول منزلت نزدیک خدای تعالی، و انبیاء فاضل نشدند بر غیر خود و اولیاء بهتر نشدند از غیر خود الا از جهت منزلت عند الله. شیخین احب بودند از سائر صحابه نزدیک آن حضرت n، پس احق بالخلافة باشند... و مراد از حُب این‌جا حب مقاربت است در منزلت ...

    مقدمهء ثانیه از آن جهت که آن حضرت n نطق به هوا نمی‌کند. حب او خصوصاً از جهت کمال به هوا نیست؛ پس احبّیت دلالت می‌کند بر افضلیت.))[2]

    ولی الدین بن العراقی

    شهاب الدین قسطلانی می نویسد:

    «پس اگر بگویی: کسی که معتقد باشد خلفای اربعه به ترتیب افضل هستند، اما محبتش به بعضی از آنها [بر خلاف ترتیب] بیشتر باشد، آیا گناهکار است یا نه؟

    پس شیخ الاسلام ولی بن العراقی چنین جواب داده است که: محبت یا برای امر دینی است و یا برای امر دنیوی؛ پس محبت دینی ملازم با افضلیت است و کسی که افضل باشد، محبت ما به او بیشتر است؛ پس زمانی که در مورد یکی از آن ها اعتقاد داشتیم که او افضل است، سپس غیر او را از جهت دین بیشتر دوست داشتیم، در اینجا تناقض پیش می آید. بله اگر غیر افضل را برای امر دنیوی مانند قرابت و نیکی بیشتر از افضل دوست داشتیم، در مورد آن تناقضی نیست و امتناعی وجود ندارد.

     پس کسی که معترف باشد به اینکه افضل امت بعد از پیامبرش n ابوبکر است، سپس عمر، سپس عثمان و سپس علی g، اما مثلا محبتش به علی g بیشتر از ابوبکر باشد، اگر این محبت از جهت دینی باشد، معنا ندارد؛ چرا که محبت دینی با افضلیت تلازم دارد همانطور که بیان شد و این فقط زبانی به افضلیت ابوبکر اعتراف می کند و اما قلبش علی g را افضل می داند؛ به خاطر اینکه محبت دینی او به علی g بیشتر از ابوبکر است و این جایز نیست و اگر این محبت مذکور دنیوی باشد، به خاطر بودنش از نسل علی g یا غیر آن، در این صورت امتناعی ندارد و خداوند داناتر است.»[3]

    قاضی عیاض

    وی در مورد محبت خدا می نویسد:

    «اما خالق جل جلاله منزه از اغراض است و محبتش به عبدش موجب می‌شود که امکانات در اختیار آن بنده قرار بگیرد که در نهایت سعادت باشد و معصوم باشد و به او توفیق بدهد و اسباب قرب را برایش فراهم کند و رحمتش را بر او افاضه کند و پرده ها را از قلبش بردارد تا با قلبش ببیند و به او با بصیرت بنگرد و همانطور شود که در حدیث فرموده است: "هنگامی که او را دوست بدارم، شنوایی اش می شوم که با آن بشنود، بینایی او می شوم که با آن ببیند و زبانش می شوم که با آن سخن بگوید."

    و جایز نیست که از این، غیر از تجرد برای خدا، انقطاع به سوی خدا، رویگردانی از غیر خدا، صفای قلب برای خدا و اخلاص حرکات برای خدا فهمیده شود.»[4]

    حدیثی که قاضی عیاض به آن اشاره کرده، در صحیح بخاری آمده است.[5]

    در ادامه به طور مفصل به بررسی ادله ی احبیت امیرالمومنین g می پردازیم.

     

    [[1]] الحجرات: 13

    [[2]] ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء، ج 2 ص 282 مقصد ثانی، فصل هفتم

    [[3]] المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، ج 2 ص 704-705 فإن قلت: من اعتقد فى الخلفاء الأربعة الأفضلیة على الترتیب المعلوم، ولکن محبته لبعضهم تکون أکثر، هل یکون آثما أم لا؟ فأجاب شیخ الإسلام الولى بن العراقى: أن المحبة قد تکون لأمر دینى، وقد تکن لأمر دنیوى، فالمحبة الدینیة لازمة للأفضلیة، فمن کان أفضل کانت محبتنا الدینیة له أکثر، فمتى اعتقدنا فى واحد منهم أنه أفضل ثم أحببنا غیره من جهة الدین أکثر کان تناقضا، نعم إن أحببنا غیر الأفضل أکثر من محبة الأفضل لأمر دنیوى کقرابة وإحسان فلا تناقض فى ذلک ولا امتناع، فمن اعترف بأن أفضل الأمة بعد نبیها- صلى الله علیه وسلم- أبو بکر ثم عمر ثم عثمان ثم على، لکنه أحب علیّا أکثر من أبى بکر مثلا، فإن کانت المحبة المذکورة محبة دینیة فلا معنى لذلک، إذ المحبة الدینیة لازمة للأفضلیة کما قررناه، وهذا لم یعترف بأفضلیة أبى بکر إلا بلسانه، وأما بقلبه فهو مفضل لعلى لکونه أحبه محبة دینیة زائدة على محبة أبى بکر، وهذا لا یجوز، وإن کانت المحبة المذکورة محبة دنیویة لکونه من ذریة على أو لغیر ذلک من المعانى فلا امتناع والله أعلم. انتهى.

    [[4]] کتاب الشفا، ج 1 ص 165 فأما الخالق جل جلاله فمنزه عن الأغراض ، فمحبته لعبده تمکینه من سعادته ، وعصمته وتوفیقه وتهیئة أسباب القرب ، وإفاضة رحمته علیه ، وقصواها کشف الحجب عن قلبه حتى یراه بقلبه ، وینظر إلیه ببصیرته ، فیکون کما قال فی الحدیث : فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به ، وبصره الذی یبصر به ، ولسانه الذی ینطق به . و لا ینبغی أن یفهم من هذا سوى التجرد لله ، والإنقطاع إلى الله ، والإعراض عن غیر الله ، وصفاء القلب لله ، وإخلاص الحرکات لله

    [[5]] «خداوند می فرماید: هر فردی که با دوست من دشمنی کند، با او اعلان جنگ می کنم و محبوب ترین عمل ها در نزد من که  بنده ام  به وسیله انجام دادن آنها می تواند به من نزدیک شود، واجباتی است که بر او فرض نموده ام و بنده ام همواره با انجام دادن سنت ها به  من نزدیک می شود تا اینکه او را دوست می دارم و زمانی که او را دوست داشتم،  شنوایی اش می شوم که  با آن بشنود، بینایی  او می شوم که با آن ببیند، دستش خواهم شد که با آن بگیرد و پایش می شوم که با آن راه برود و اگر چیزی از من درخواست کند، به  او عطا میکنم و اگر از شری به من پناه ببرد، قطعا او را پناه می دهم و در هیچ کاری به اندازه قبض روح بنده مومنم که مرگ را نمی پسند و من نیز ناراحت شدن او را نمی پسندم، متردد نمی شوم.»

    صحیح البخاری، ج 5 ص 2384 ح 6137 حدثنی محمد بن عثمان بن کرامة حدثنا خالد بن مخلد حدثنا سلیمان بن بلال حدثنی شریک بن عبد الله بن أبی نمر عن عطاء عن أبی هریرة قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم إن الله قال من عادى لی ولیا فقد آذنته بالحرب وما تقرب إلی عبدی بشیء أحب إلی مما افترضت علیه وما یزال عبدی یتقرب إلی بالنوافل حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به وبصره الذی یبصر به ویده التی یبطش بها ورجله التی یمشی بها وإن سألنی لأعطینه ولئن استعاذنی لأعیذنه وما ترددت عن شیء أنا فاعله ترددی عن نفس المؤمن یکره الموت وأنا أکره مساءته

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی