پایگاه تحقیقاتی وصایت

وبلاگ رسمی حسین قربانی دامنابی
پایگاه تحقیقاتی وصایت

جهت دانلود کتب، روی تصاویر کلیک راست کنید و سپس گزینه ی open link را بزنید.

  • ((مجموعه آثار حسین قربانی دامنابی))
  • طبقه بندی موضوعی

    دلیل اول: حدیث طیر مشوی

    حسین قربانی | شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۳۵ ب.ظ

    دلیل اول: حدیث طیر مشوی

    مرغ یا پرنده ای را برای رسول خدا n آ‌وردند؛ آن حضرت دستانش را بلند کرد و فرمود:

    «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِک إِلَیک، یأْکلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِر.»

     «خدایا محبوب ‌ترین خلق در نزد خودت (غیر از من) را بیاور تا با من از این مرغ بخورد.»

    پس، حضرت علی g آمد و با رسول خدا n هم غذا شد ... .

    حدیث طیر، طبق نقل ابن کثیر دمشقی از استادش ذهبی، بیش از 90 سند دارد:

    «شیخ ما ابو عبد الله ذهبی در جزئی که طرق این حدیث را در آن جمع آوری کرده، بعد از اینکه طرق متعددی را آورده، گفته است: این حدیث از وجوه باطل و مظلمه (اسناد ضعیف) از حجاج بن یوسف و ... نقل شده است. سپس بعد از ذکر جمیع طرقش گفته است: مجموع آن ها بیش از 90 نفر می شود ... .»[1]

    اما شمس الدین ذهبی در کتاب هایش تصریح کرده است که این حدیث، اصل دارد و ساختگی نیست:

    «حدیث طیر با اینکه اسناد آن ضعیف است، اما طرق فراوانی دارد که من مجموع آن ها را در یک مجموعه آورده ام؛ صحیح نیست، اما من اعتقاد ندارم باطل (ساختگی) باشد.»[2]

    «اما حدیث طیر، جداً طرق بسیاری دارد که من کتاب مستقلی درباره آن نوشته‌ام. مجموع این طرق ثابت می‌کند که این روایت اصل و ریشه دارد و ساختگی نیست.»[3]

    حافظ سید احمد بن الصدیق الغماری (متوفای1380هـ) حدیث طیر را متواتر دانسته و به صراحت گفته است که هرکس آن را باطل بداند ناصبی است و اگر حدیث طیر صحیح نباشد، هیچ روایت صحیحی نمیتوان پیدا کرد و اضافه کرده است که این روایت، از هفت نفر از صحابه نقل شده که تنها با 97 سند از انس بن مالک نقل شده است:

    «اگر حدیث طیر صحیح نباشد، دیگر هیچ روایتی در دنیا صحیح نیست و هیچ روایتی متواتر نخواهد شد. این روایت را از انس، 97 راوی نقل کرده اند و عدد راویان از آنها بسیار بیشتر است؛ و همچنین از چند صحابی دیگر؛ از جمله خود علی، عائشه و ابن عباس نقل شده است که آنچه الان حضور ذهن دارم، هفت نفر از صحابه اند، به صورتی که امام محمد بن جریر طبری مجموعه آنها را در یک مجلد بزرگ جمع آوری کرده است. بعد از او نیز حافظ ابن بقا که این روایت را در مجلس خویش در بغداد خواند، اما بر او شوریده و از مسجد بیرونش کردند و صندلی او را که بر روی آن روایت می خواند با آب شستند.»[4]

    حاکم نیشابوری پس از تصحیح سند حدیث طیر از انس، می گوید:

    «بیش از سی نفر از اصحاب انس بن مالک حدیث طیر را از او نقل کرده‌اند و این روایت از علی g، ابوسعید خدری و سفینه نیز صحیح است.»[5]

    ابن حجر عسقلانی نیز این حدیث را حسن دانسته است.

    سعد بن عبد الله بن عبد العزیز آل حمید در ذکر اسامی علمایی که حدیث طیر را معتبر دانسته اند، نام حافظ ابن حجر عسقلانی را آورده و می گوید:

    «گروهی دیگر از علما با آن ها مقابله کرده و قائل به صحت یا حسن بودن این حدیث شده اند؛ از جمله:

    1. ابو عبد الله حاکم نیشابوری در اینجا در همین کتاب المستدرک

    2. ابن جریر طبری

    گذشت که ابن کثیر ذکر کرد که طبری مجلدی دارد که در آن طرق و الفاظ این حدیث را جمع آوری نموده است و ظاهر سخن ابن کثیر می رساند که طبری این حدیث را صحیح می دید، اگر چه به آن تصریح نکرد.

    3. ابن حجر

    نظر ابن حجر برای این حدیث، مختلف شده است؛ پس در لسان المیزان درباره ی این حدیث می گوید: آن خبری منکر است و ذهبی در المیزان (میزان الاعتدال) گفته است: این حدیثی منکر است و ابن حجر در لسان تأییدش کرده است.

    و در جواب هایش درباره ی احادیثی که به جعلی بودن توصیف شده اند، در کتاب "المصابیح من مشکاة المصابیح" این حدیث را ذکر کرده است که پاره ای از سخنان از اوست. سپس گفته است: حاکم گوید: از انس بیش از سی نفر آن را روایت کرده اند. سپس برای آن شواهدی از گروهی از صحابه ذکر کرده است و در نزد طبرانی؛ از جمله از سفینه و ابن عباس نقل شده است که سند هر یک از آنها نزدیک به هم هستند. پس حافظ ابن حجر گویا در جوابهایش مایل به درست بودن حدیث است و مورد اعتماد، نظر متأخر از دو نظرش است و خدا داناتر است.»[6]

    مولوی حسن الزمان حیدر آبادی بعد از بررسی بعضی طرق حدیث طیر، می نویسد:

    «گذشت که طریقی از طرق این حدیث، صحیح بر شرط شیخین و دو طریقش نیز صحیح بود و یکی بر شرط ترمذی صحیح و دیگری حسن بود؛ پس با وجود همه ی اینها، به خرافه ی ابن جوزی و گزافه ابن تیمیه گوش داده نمی شود و به آنچه که گفته شده طرقش زیاد است، ولی همه اش ضعیف است نیز توجه نمیشود... بلکه واجب است که گفته شود برای این حدیث، اسانید متظافره (متعدد) و مسانید متواتره وجود دارد»[7]

    بعد از این مقدمه، در بیان اجمالی کثرت طرق این حدیث، ما در اینجا تنها اسانید معتبر این حدیث متواتر را ذکر می کنیم.

    سند اول:

    «یحیی بن ابی کثیر از انس بن مالک نقل کرده است که گفت: ام أیمن مرغی را در میان دو تکه نان به رسول خدا n هدیه کرد. وقتی رسول خدا n آمد، سؤال کرد: آیا چیزی در نزد شما هست؟ پس مرغ را آوردند. آن حضرت دستانش را بلند کرد و فرمود: خدایا محبوب ترین خلائق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد. پس علی g آمد. من گفتم: رسول خدا n مشغول است! مدتی بعد دوباره رسول خدا n وارد شد و کمی از مرغ را خورد و دوباره دعا کرد: خدایا محبوب ترین خلائق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد. پس علیg آمد. بین من و او سر و صدا شد. پس رسول خدا n فرمود: هر کس که هست، بگذار وارد شود. پس داخل شد. رسول خدا n فرمود: پروردگارا او را دوست بدار. این سخن را سه بار تکرار کرد. پس علی g با پیامبر n از آن مرغ خورد تا هر دو دست کشیدند.»[8]

    این روایت را طبرانی نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم حکم به صحت سندش داده است.[9]

    تنها اشکالی که مخالفین به سند این روایت گرفته اند، ارسال یحیی بن ابی کثیر است؛ بدین معنی که او این حدیث را از یک نفر شنیده و واسطه ی میان خود و انس بن مالک را حذف کرده است.[10]

    در حالی که یحیی بن ابی کثیر، انس بن مالک را دیده و از او حدیث نقل کرده است.

    ابو الحسن دارقطنی درباره ی یکی از احادیث او (أَفْطَرَ عِنْدَکُمُ الصَّائِمُون) می گوید:

    «تردیدی نیست که یحیی بن أبی کثیر أنس را دیده، اما این روایت را از أنس نشنیده است؛ دلیل آن نیز روایتی است که ابن مالک از هشام از یحیی نقل کرده است که گفته: برای من از انس نقل شد.»[11]

    حاکم نیشابوری نیز همین مطلب را گفته است:

    «از یحیی بن ابی کثیر از انس بن مالک نقل شده است که پیامبر n فرمودند: "کان إذا أفطر عند اهل بیت... ." ابو عبد الله (حاکم نیشابوری) گفته است: نزد ما روایت یحیی بن ابی کثیر از انس بن مالک از وجوه مختلف ثابت شده است بجز اینکه او این حدیث را از انس نشنیده است و برای آن علتی وجود دارد.»[12]

    بنابراین روشن شد که یحیی بن ابی کثیر فقط همین حدیث «کان إذا أفطر عند اهل بیت ...» را از انس نشنیده که آن هم با دلیل ثابت شده است؛ لذا برای اثبات عدم سماع مستقیم حدیث طیر توسط یحیی از انس، مدعیان باید دلیل اقامه کنند؛ چرا که بر مبنای سخن دارقطنی و حاکم روشن شد که اصل بر این است که یحیی احادیثش را مستقیما از انس شنیده است مگر اینکه خلافش ثابت شود.

    نهایتاً اینکه بر فرض ارسال یحیی بن ابی کثیر و عدم سماعش از انس، ابو حاتم رازی تصریح کرده است که وی تنها از ثقات روایت نقل می کند:

    «عبد الرحمن گفت: از پدرم شنیدم که می گفت: یحیی بن ابی کثیر امامی است که فقط از ثقه حدیث نقل میکند.»[13]

    بنابراین در هر صورت، این روایت صحیح السند است.

    سند دوم:

    «حَدَّثَنَا سُفْیَانُ بْنُ وَکِیعٍ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، عَنْ عِیسَى بْنِ عُمَرَ، عَنِ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: کَانَ عِنْدَ النَّبِیِّ n طَیْرٌ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی هَذَا الطَّیْرَ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ فَأَکَلَ مَعَهُ

    این روایت را ترمذی نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم در متابعات و شواهد حکم به حسن بودن سندش داده است.[14]

    ابن حجر عسقلانی بعد از نقل حدیث ترمذی، در پاسخ به اشکال سند آن (السدی) می گوید:

    «می گویم: مسلم از او روایت نقل کرده و گروهی توثیقش کرده اند؛ از جمله شعبه، سفیان و یحیی القطان. و حاکم از طریق...آن را روایت کرده... و گفته است: از انس بیش از سی نفر این حدیث را روایت کرده اند. سپس برای آن شواهدی از گروهی از صحابه ذکر کرده و طبرانی از سفینه و ابن عباس آن را روایت کرده که سند همه ی آن ها نزدیک به هم است.»[15]

    احمد میرین البلوشی تصریح می کند که ابن حجر با دفاع از سدی، حدیث ترمذی را تحسین کرده است:

    «و [حافظ ابن حجر] آن را تحسین کرده است در جواب هایش درباره ی احادیثی که به جعلی بودن توصیف شده اند و به آخر کتاب مشکاة المصابیح الحاق شده اند (ج 3 ص 333). در آنجا گفته است:

    «السدی اسماعیل بن عبد الرحمن از او مسلم روایت نقل کرده است و گروهی توثیقش کرده اند که از جمله آن ها شعبه، سفیان و یحیی القطان است.»[16]

    همین روایت را ابن عساکر با سندی بهتر (در سندش سفیان بن وکیع الرؤاسی که مقبول است وجود ندارد) نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم سندش را تحسین کرده است:

    «أَخْبَرَنَا أَبُو غَالِبِ ابْنُ الْبَنَّا، أنا أَبُو الْحُسَیْنِ بْنُ الآبَنُوسِیِّ، أنا أَبُو الْحَسَنِ الدَّارَقُطْنِیُّ، نا مُحَمَّدُ بْنُ مَخْلَدِ بْنِ حَفْصٍ، نا حَاتِمُ بْنُ اللَّیْثِ، نا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى، عَنْ عِیسَى بْنِ عُمَرَ الْقَارِئِ، عَنِ السُّدِّیِّ، نا أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَطْیَارٌ فَقَسَمَهَا وَتَرَکَ طَیْرًا، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ "، فَجَاءَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَدَخَلَ یَأْکُلُ مَعَهُ مِنْ ذَلِکَ الطَّیْرِ، قَالَ الدَّارَقُطْنِیُّ: تَفَرَّدَ بِهِ عِیسَى بْنُ عُمَرَ، عَنِ السُّدِّیِّ.» [17]

    این سند نیز از معتبرترین اسانید این حدیث است؛ چرا که طبق برنامه ی جوامع الکلم همه ی رجالش ثقه هستند بجز السدی که صدوق حسن الحدیث است، بر خلاف سند ترمذی که در آن راوی با درجه ی مقبول وجود داشت و در متابعات و شواهد به درجه ی حسن می رسید.

    «السدی» را شعیب الارنؤوط صدوق حسن الحدیث و امام در تفسیر دانسته و تصریح کرده است که تنها به خاطر تشیعش بر او خدشه کرده اند و سپس می گوید: «مفهوم تشیع در زمان او غیر از آن است که بعد از آن شناخته شد؛ پس آن علتی است که خدشه وارد نمی کند.»[18]

    محمد ناصر الدین ألبانی که راهی برای تضعیف این سند نیافته، ادعا کرده است که عبیدالله بن موسی طبق نقل أحمد بن عثمان الأودی، همین روایت را از «إسماعیل بن سلمان الأزرق» نقل کرده؛ لذا در این سند به اشتباه به جای او، اسماعیل السدی آمده است![19]

    در جواب اشکال ألبانی می گویم:

    اولا: در سند روایات فقط اسماعیل گفته نشده، تا بشود گفت از آنجایی که در سند روایت دیگر اسماعیل بن سلمان آمده، پس منظور از اسماعیل در اینجا نیز اوست، بلکه السدی یا اسماعیل السدی آمده است. و همچنین طریق نقل عبیدالله بن موسی از السدی با طریق نقل او از اسماعیل بن سلمان متفاوت است. اگر یکی بود، آن وقت نیز میشد احتمال داد که این دو اسماعیل، یک نفر هستند.

    ثانیا: طریق نقل عبیدالله بن موسی از السدی نیز صحیح است. چرا ألبانی احتمال نداده که منظور از اسماعیل بن سلمان در روایت دیگر، همان اسماعیل السدی است؟!

    ثالثا: نسائی و دیگران از طریقی غیر از عبیدالله بن موسی نیز این روایت را از السدی نقل کرده اند! که در ادامه می آید.

    سند سوم:

    « أَخْبَرَنِی زَکَرِیَّا بْنُ یَحْیَى، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عَبْدِ المَلِکِ، عَنْ عِیسَى بْنِ عُمَرَ، عَنِ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، أَنّ النَّبِیَّ n کَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ، یَأْکُلُ مَعِی مَنْ هَذَا الطَّیْرِ، فَجَاءَ أَبُو بَکْرٍ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، وَجَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ "

    این روایت را نسائی نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم در متابعات و شواهد حکم به حسن بودن سندش داده است.[20]

    سند چهارم:

    « قَالَ لِی مُحَمَّدُ بْنُ یُوسُفَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: ثنا زُهَیْرٌ، قَالَ: ثنا عُثْمَانُ الطَّوِیلُ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: أُهْدِیَ لِلنَّبِیِّ n طَائِرٌ کَانَ یُعْجِبُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ هَذَا الطَّیْرَ "، فَاسْتَأْذَنَ عَلِیٌّ فَسَمِعَ کَلامَهُ، فَقَالَ: " ادْخُلْ "

     این روایت را بخاری در تاریخش نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم در متابعات و شواهد حکم به حسن بودن سندش داده است.[21]

    سند پنجم:

    « حَدَّثَنِی أَبُو عَلِیٍّ الْحَافِظُ، أَنْبَأَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَیُّوبَ الصَّفَّارُ، وَحُمَیْدُ بْنُ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ الزَّیَّاتُ، قَالا: ثنا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِیَاضِ بْنِ أَبِی طَیْبَةَ، ثنا أَبِی، ثنا یَحْیَى بْنُ حَسَّانَ، عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ بِلالٍ، عَنْ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: کُنْتُ أَخْدُمُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَقُدِّمَ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فَرْخٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: " اللَّهُمُ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ "، قَالَ: فَقُلْتُ: اللَّهُمُ اجْعَلْهُ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَلَى حَاجَةٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَلَى حَاجَةٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " افْتَحْ "، فَدَخَلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: " مَا حَبَسَکَ عَلَیَّ "، فَقَالَ: إِنَّ هَذِهِ آخِرَ ثَلاثِ کَرَّاتٍ یَرُدَّنِی أَنَسٌ یَزْعُمُ إِنَّکَ عَلَى حَاجَةٍ، فَقَالَ: " مَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ؟ " فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَمِعْتُ دُعَاءَکَ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ یَکُونَ رَجُلا مِنْ قَوْمِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: " إِنَّ الرَّجُلَ قَدْ یُحِبُّ قَوْمَهُ "

    این روایت را حاکم نقل کرده و بر شرط شیخین تصحیحش کرده است.[22]

    شمس الدین ذهبی نیز همه ی رجال این سند را مورد وثوق دانسته و نوشته است:

    «حاکم گفته است: حدیث طیر با این سند، به شرط شیخین صحیح است و من (ذهبی) می گویم: رجال سند، همگی ثقه هستند بجز ابن عیاض که من او را به جعل این حدیث متهم کرده بودم تا اینکه بر من آشکار شد که او راستگو است.»[23]

    سند ششم:

    ابن کثیر دمشقی می نویسد:

    «این روایت را ابن ابی حاتم، از عمار بن خالد، از اسحاق الارزق از عبد الملک بن سلیمان از انس نقل کرده و این سند، از اسناد حاکم بهتر است.»[24]

    می گویم: تمام رجال سند این روایت طبق برنامه ی جوامع الکلم ثقه هستند و سند روایت، صحیح است.[25]

    سند هفتم:

    «از سفینه خادم رسول خدا n نقل شده است که برای رسول خدا n مرغی آوردند. آن حضرت فرمود: «پروردگارا ! محبوب ترین مخلوق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد»؛ پس علی g آمد و رسول خدا n فرمود: خدایا، علی g را دوست بدار.»[26]

    نور الدین هیثمی بعد از نقل این روایت می گوید:

    «این روایت را بزار و طبرانی به صورت مختصر نقل کرده اند و رجال طبرانی، رجال صحیح است بجز فطر بن خلیفه که او نیز ثقه است.»[27]

    شوکانی نیز همان سخن هیثمی را تکرار کرده است.[28]

    تمام رجال سند این روایت، ثقه یا صدوق هستند بجز «سلیمان بن قرم» که از رجال صحیح مسلم بوده و او نیز توثیق شده است. [29]

    اما چرا حدیث طیر با این همه سند و اسناد معتبری که دارد، اکثر علمای عامه آن را تضعیف کرده و ساختگی دانسته اند؟ آن ها نیز که جرأت دسته قبلی را ندارند، از پذیرش صریح صحت روایت خودداری کرده اند؟ مانند سُبکی شافعی که می گوید:

    «این که ادعا شود حدیث طیر جعلی است، نیکو نیست.»[30]

    جواب، واضح و روشن است؛ چون این روایت اساس و بنیان عقائد اهل سنت را زیر سؤال می برد و حقانیت شیعه را به اثبات می رساند.

    طبیعی است که وقتی امیر مؤمنان g برترین مخلوق در نزد خداوند باشد، عقلا و شرعا نوبت به ابوبکر، عمر و عثمان نمی رسد؛ بنابراین اکثر علمای عامه با وجود ده ها سند و طریق نتوانسته اند صحت روایت را بپذیرند.

    محمد ناصر الدین ألبانی بعد از نقل برخی از سند های حدیث طیر، به این حقیقت اشاره کرده و دلالت روایت را دلیل موضع گیری اهل سنت در برابر آن اعلام کرده است:

    «خلاصه: پس حدیث از نظر کثرت طرق مشکلی ندارد؛ اما نیاز به سلامت متن دارد؛ پس اگر ائمه منکر این حدیث شده اند، به خاطر آن چیزی است که متن روایت ثابت می کند و آن برتری علی (g) بر شیخین (ابو بکر و عمر) است. علاوه بر این که متن روایت نیز رکیک است و اضطراب دارد ... .

    می گویم: پس اگر حدیث در اکثر طرق، با این الفاظ بود که از نظر معنا اختلافی در آن نیست و با لفظ تفضیل «برترین خلق تو» نبود، ممکن بود که طرفدار اثبات آن شویم و مانند حدیث صحیح رایت می شد که در برخی از روایات آن آمده: به درستی که پرچم را به دست مردی می دهم که خداوند به دست او فتح خواهد کرد، او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. این روایت را بخاری و مسلم نقل کرده اند؛ اما حدیث طیر در اکثر طرقش با لفظ اسم تفضیل «أحب=محبوب ترین» آمده، به همین خاطر حکم به ضعف روایت کرده اند، چنانچه پیش از این نیز گذشت.»[31]

    احمد میرین البلوشی در تحقیق کتاب خصائص نسائی، برای حدیث طیر  30 طریق از انس بن مالک ذکر کرده و سپس اضافه کرده است که این حدیث، از سفینه، ابن عباس، حضرت علی g و یعلی بن مره نیز نقل شده است؛ اما او نیز در نهایت حکم به بطلان حدیث کرده و سخنان نواصبی چون ابن تیمیه و ابن کثیر را شاهدی برای تأیید نظرش آورده است!![32]

    تعارض حدیث طیر با حدیث عمرو بن عاص !!

    محمد ناصر الدین ألبانی در مقام رد حدیث طیر، گفته است:

    «پس حدیث طیر مخالفت می کند با حدیث عمرو بن عاص که از پیامبر n درباره ی محبوب ترین مردم در نزدش پرسید و حضرت فرمود: عایشه! عمرو گوید: گفتم: از مردها چه کسی؟ فرمود: پدرش !! »[33]

    می گویم: حدیث عمرو بن عاص 2 سند دارد که در هر دو سند، دشمنان اهل بیت (منافقان) قرار دارند؛ از جمله خود عمرو بن عاص که دشمنی اش با امیرالمومنین g را در میدان جنگ به ظهور رساند.

    جالب اینکه خود عایشه، بنا بر روایات معتبر اهل سنت، حضرت زهرا B و امیر مومنان علی g را محبوب ترین اشخاص در نزد پیامبر n دانسته و حتی به این خاطر، به رسول خدا n اعتراض کرده است!

    روایت نعمان بن بشیر

    «نعمان بن بشیر می گوید: ابوبکر برای ورود بر  پیامبر n اجازه خواست و صدای عائشه را شنید که بلند شده است، در حالی که می گفت: به خدا قسم، فهمیدم که علی (g) در نزد تو از پدرم و من محبوب تر است و دو یا سه مرتبه این را گفت. ابوبکر اجازه گرفت و داخل شد و به سمت عائشه رفت و گفت: ای دختر فلانه، نشنوم که صدایت را بر رسول خدا n بالا می بری.»[34]

    این روایت را احمد بن حنبل نقل کرده و شعیب الارنؤوط سندش را حسن[35] و احمد شاکر صحیح دانسته است[36] و نیز نسائی نقل کرده و ابو اسحق حوینی[37] و احمد میرین البلوشی[38] سندش را تصحیح کرده اند. حافظ ابن حجر عسقلانی[39] و ألبانی[40] نیز سندش را صحیح دانسته اند.

    روایت جمیع بن عمیر

    «جمیع بن عمیر گفت: همراه مادرم بر عایشه وارد شدیم؛ پس شنیدم که از پشت پرده درباره ی علی g سؤال شد. گفت: از من درباره ی مردی سؤال نمودی که احدی را محبوبتر از او و همسرش در نزد پیامبر n نمی شناسم.»[41]

    این روایت را نسائی نقل کرده[42] و ابو اسحق حوینی سندش را تصحیح نموده است[43] و نیز حاکم نقل و تصحیح کرده است.[44]

    نظر بریده اسلمی

    «پسر بریده اسلمی گوید: مردی نزد پدرم آمد و سوال کرد که کدامین مردم از زنان در نزد رسول خدا n محبوبتر بود؟ پدرم گفت: محبوبترین مردم از زنان در نزد رسول خدا n، فاطمه B و از مردان، علی g بودند.»[45]

    این روایت را ترمذی نقل و تحسین کرده[46]، نسائی نقل نموده و ابو اسحق حوینی سندش را صحیح دانسته[47] و نیز حاکم نقل و تصحیح کرده و ذهبی نیز با نظر او موافقت نموده است.[48]

    نظر ابوذر غفاری

    عبدالله بن عدی (متوفای 365 هـ) با سند حسن[49] از معاویه بن ثعلبه روایت می کند که گفت:

    «مردی به نزد ابوذر (رضوان الله علیه) آمد، در حالی که او در مسجد نشسته بود و علی g جلویش نماز می خواند، پس گفت: ای ابا ذر، آیا به من نمی گویی که محبوب ترین مردم در نزد تو چه کسی است؟ چرا که به خدا قسم می دانم که محبوب ترین آن ها در نزد تو، محبوب ترین فرد در نزد رسول الله n است.

    ابوذر گفت: قسم به کسی که جانم در دست اوست، همانا محبوب ترین مردم در نزد من، محبوب ترین آنها در نزد رسول الله n است و او، این شیخ است و به علی g اشاره کرد.»[50]

     

    [[1]] البدایة والنهایة، ج 7 ص 353 وقال شیخنا أبو عبدالله الذهبی فی جزء جمعه فی هذا الحدیث بعد ما اورد طرقا متعددة نحوا ما ذکرنا ویروى هذا الحدیث من وجوه باطلة أو مظلمة عن حجاج بن یوسف و... ثم قال بعد ان ذکر الجمیع الجمیع بضعة وتسعون نفسا اقربها غرائب ضعیفة واردؤها طرق مختلفة مفتعلة وغالبها طرق واهیة

    [[2]] سیر أعلام النبلاء، ج 13 ص 233  وحدیث الطیر على ضعفه فله طرق جمة وقد أفردتها فی جزء ولم یثبت ولا انا بالمعتقد بطلانه

    [[3]] تذکرة الحفاظ، ج 3 ص 1042-1043 واما حدیث الطیر فله طرق کثیرة جدا قد افردتها فی مصنف ومجموعها هو یوجب ان یکون الحدیث له أصل

    [[4]] جؤنة العطار فی طُرف الفوائد ونوادر الأخبار ، عنوان 42 النواصب یبطلون حدیث الطیر المتواتر، ج 1 ص 27-28 وبعد , فإذا لم یکن حدیث الطیر صحیحاً؛ فلا یصح فی الدنیا حدیث البتة , ولا یقع تواتر بخبر بالمرة. فقد رواه عن أنس ( سبعة وتسعون راویاً ) مائة إلا ثلاثة بأعدادها مضاعفة من الطرق عنهم , وورد مع ذلک عن جماعة من الصحابة منهم ( علی ـ نفسه ـ , وعائشة , وابن عباس ) وتمام سبعة من الصحابة فیما یحضرنی الآن , بحیث أفرد طرقه الإمام محمد بن جریر الطبری فی مجلد ضخم , ومن بعده جماعة منهم الحافظ ابن القا الذی أملی مجلساً فیه ببغداد فقاموا إلیه وأخرجوه من المسجد وغسلوا الکرسی الذی کان یملی علیه بالماء

    [[5]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 141 ذیل ح 4650  وقد رواه عن أنس جماعة من أصحابه زیادة على ثلاثین نفسا ثم صحت الروایة عن علی وأبی سعید الخدری وسفینة

    [[6]] مختصر تلخیص الذهبی، ج 3 ص 1474 ذیل ح 563 فقد قابلهم طائفة أخرى ذهبت إلى القول بصحة الحدیث، أو حسنه، منهم:1 - أبو عبد الله الحاکم، هنا فی المستدرک. 2 - ابن جریر الطبری: تقدم أن ابن کثیر ذکر أن الطبری له مجلد فی جمع طرق وألفاظ هذا الحدیث، وظاهر کلام ابن کثیر أن الطبری یرى صحة الحدیث، وإن لم یصرح به.

    3 - ابن حجر: وقد اختلفت نظرة ابن حجر للحدیث، ففی لسان المیزان (3/ 336) یقول عن الحدیث: "هو خبر منکر". وقال الذهبی فی المیزان (1/ 602): "هذا حدیث منکر"، وأقره ابن حجر فی اللسان (2/ 354). وفی أجوبته عن الأحادیث التی وصفت بالوضع فی کتاب المصابیح (3/ 1787 - 1788 من مشکاة المصابیح) ذکر الحدیث، وبعض الکلام عنه، ثم قال: "قال الحاکم رواه عن أنس أکثر من ثلاثین نفساً، ثم ذکر له شواهد عن جماعة من الصحابة، وفی الطبرانی منها عن سفینة، وعن ابن عباس، وسند کل منهما متقارب". فالحافظ ابن حجر فی أجوبته کأنه یمیل إلى تحسین الحدیث، والمعوّل علیه: المتأخر من قولیه،

    [[7]] القول المستحسن، ص 363-364 قلت: قد تقدم ان طریقا من طرقه صحیحة علی شرط الشیخین واثنتین صحیحتان ایضا واخری صحیحة علی شرط الترمذی واخری حسنة فمع هذا کله لا یصغی الی خرافة ابن الجوزی وجزافة ابن تیمیة ولا یلتفت الی ما فی التذکرة عن المختصر له طرق کثیرة کلها ضعیفة ... بل یجب ان یقال ان له اسانید متظافرة ومسانید متواترة

    [[8]] حدثنا أحمد قال حدثنا سلمة بن شبیب قال حدثنا عبد الرزاق قال أخبرنا الأوزاعی عن یحیى بن أبی کثیر عن أنس بن مالک قال أهدت أم أیمن إلى النبی طائرا بین رغیفین فجاء النبی فقال هل عندکم شیء فجاءته بالطائر فرفع یدیه فقال اللهم ائتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطائر فجاء علی فقلت إن رسول الله مشغول وإنما دخل النبی آنفا النبی من الطائر شیئا ثم رفع یده فقال اللهم ائتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطائر فجاء علی فارتفع الصوت بینی وبینه فقال النبی لها خلة من کان یدخل فقال النبی والی یا رب ثلاث مرات فأکل مع رسول الله حتى فرغا

    [[9]] المعجم الأوسط، ج 2 ص 206-207 ح 1744 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده متصل ، رجاله ثقات

    [[10]] خصائص امیر المومنین g للنسائی ت احمد میرین البلوشی، طریق 28 از انس، ص 33

    [[11]] علل الدارقطنی = العلل الواردة فی الأحادیث النبویة، ج 1 ص 45 ولا شک أن یحیى بن أَبی کثیر رأى أنسا ولکنه لم یسمع منه هذا الحدیث والدلیل على ذلک ما رَواه ابن المُبارک عن هِشام عن یحیى قال: حدثت عَن أَنس

    [[12]] معرفة علوم الحدیث، ج 1 ص 117 عن یحیى بن أبی کثیر عن أنس بن مالک أن النبی کان إذا أفطر عند أهل بیت قال أفطر عندکم الصائمون وأکل طعامکم الأبرار ونزلت علیکم السکینة قال أبو عبد الله قد ثبت عندنا من غیر وجه روایة یحیى بن أبی کثیر عن أنس بن مالک إلا أنه لم یسمع منه هذا الحدیث وله علة

    [[13]] الجرح والتعدیل، ج 9 ص 141 رقم 599 نا عبد الرحمن قال سمعت أبى یقول یحیى بن أبى کثیر امام لا یحدث الا عن ثقة

    [[14]] سنن الترمذی،ج 5 ص 636 ح 3721 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا سفیان بن وکیع الرؤاسی وهو مقبول

    [[15]] شرح الطیبی على مشکاة المصابیح المسمى بالکاشف عن حقائق السنن (ت: هنداوی)، ج 1 ص 353-354 ح 16 قلت: أخرج له مسلم ، ووثقه جماعة ، منهم شعبة وسفیان ویحیی القطان . وأخرجه الحاکم من طریق ... قال الحاکم رواه عن أنس أکثر من ثلاثین نفساً، ثم ذکر له شواهد عن جماعة من الصحابة، وفی الطبرانی منها عن سفینة، وعن ابن عباس، وسند کل منهما متقارب

    [[16]] خصائص أمیر المؤمنینg، ص 36 وحسّنه فی الأجوبة عن أحادیث وقعت فی مصابیح السنة ووصفت بالوضع، ملحقة بآخر مشکاة المصابیح (313:3) قال: "السدی اسماعیل بن عبد الرحمن أخرج له مسلم ، ووثقه جماعة ، منهم شعبة وسفیان ویحیی القطان"

    [[17]] تاریخ مدینة دمشق، ج 42 ص 254 ح 44284 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده حسن رجاله ثقات عدا السدی الکبیر وهو صدوق حسن الحدیث

    [[18]]  تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 136 رقم 461 إسماعیل بن عبد الرحمن بن أبی کَرِیمة السُّدِّیُّ، بضم المهملة وتشدید الدال، أبو محمد الکُوفیُّ: صدوقٌ یَهمُ ورُمِیَ بالتشیع، من الرابعة، مات سنة سبع وعشرین. م 4. بل: صدوق، حسن الحدیث، إمام فی التفسیر، ما نُقِمَ علیه سوى التشیُّع، ومفهوم التشیع فی زمانه غیر الذی عُرف فیما بعد، فهی علة غیرُ قادحة...

    [[19]] سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج 14 ص 76 ح 6575 قلت: فأنا أخشى أن یکون قول (عبید الله بن موسى) فی الإسناد المتقدم: "إسماعیل السدی" من تخالیطه التی أشار إلیها الإمام أحمد ... جعله مکان: (إسماعیل بن سلمان) المتروک، فإن إسناد البزار إلیه بذلک صحیح، فالحدیث إنما هو حدیث ابن سلمان هذا المتروک، ولیس حدیث (إسماعیل السدی) الثقة

    [[20]] سنن النسائی الکبرى، ج 5 ص 107 ح 8398 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا مسهر بن عبد الملک الهمدانی وهو مقبول

    [[21]] التاریخ الکبیر، ج 2 ص 2 ح 1488 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده حسن فی المتابعات والشواهد رجاله ثقات وصدوقیین عدا عثمان الطویل وهو مقبول

    [[22]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 141 ح 4650 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه

    [[23]] میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 6 ص 53 رقم 7186 محمد بن أحمد بن عیاض روى عن أبیه أبی غسان أحمد بن عیاض عن أبی طیبة المصری عن یحیى بن حسان فذکر حدیث الطیر وقال الحاکم هذا على شرط البخاری ومسلم . قلت الکل ثقات إلا هذا فأنا أتهمه به ثم ظهر لی أنه صدوق

    [[24]] البدایة والنهایة، ج 7 ص 352 وقد رواه ابن أبی حاتم عن عمار بن خالد الواسطی عن اسحاق الأزرق عن عبدالملک بن أبی سلیمان عن انس وهذا اجود من اسناد الحاکم

    [[25]] عبد الرحمن بن أبی حاتم الرازی : ثقة / عمار بن خالد التمار : ثقة / إسحاق بن یوسف الأزرق : ثقة / عبد الملک بن میسرة الفزازى : ثقة / أنس بن مالک : صحابی

    [[26]] المعجم الکبیر، ج 7 ص 82 ح 6437 حَدَّثَنَا عُبَیْدٌ الْعِجْلِیُّ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدٍ الْجَوْهَرِیُّ، ثنا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثنا سُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ، عَنْ سَفِینَةَ، مَوْلَى النَّبِیِّ n أَنَّ النَّبِیَّ n أُتِیَ بِطَیْرٍ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ یَأْکُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ n: " اللَّهُمَّ وَالِ "

    [[27]] مجمع الزوائد، ج 9 ص 126 قال الهیثمی: رواه البزار والطبرانی باختصار ورجال الطبرانی رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة

    [[28]] در السحابة للشوکانی، ص 222 رقم 101

    [[29]] بررسی سند روایت:

    الحسین بن محمد العجلی: ثقة متقن حافظ / إبراهیم بن سعید الجوهری: ثقة حافظ / الحسین بن محمد التمیمی: ثقة / فطر بن خلیفة المخزومی: صدوق رمی بالتشیع / عبد الرحمن بن أبی نعم البجلی: صدوق حسن الحدیث.

    توثیق سلیمان بن قرم التمیمی:

    شمس الدین ذهبی نام او را در زمره ی ثقات در کتاب «ذکر من تکلم فیه وهو موثق» آورده است.

    ذکر من تکلم فیه وهو موثق، ج 1 ص 93 رقم 146  سلیمان بن قرم أبو داود الضبی ... م د ت س وثقه أحمد وغیره ...

    حسین سلیم اسد الدارانی سند روایت او را حسن دانسته و سپس جرح و تعدیل های او را آورده است.

    مسند ابی یعلی الموصلی، ج 9 ص 42 ح 5105 إسناده حسن، سلیمان بن قرم ... وقال ابن معین ایضاً: «لیس به بأس». وقال أحمد: «ثقة، لا بأس به» ووثقه ابن حبان وقال ابن عدی: «وسلیمان بن قرم احادیثه حسان».

    ابوبکر البزار نیز سلیمان را توثیق نموده است. مسند البزار، ج 5 ص 123 ح 1707 سلیمان بن قرم ولیس به بأس

     

    [[30]] طبقات الشافعیة الکبرى، ج 4 ص 169  وأما الحکم على حدیث الطیر بالوضع فغیر جید

    [[31]] سلسلة الأحادیث الضعیفة، ج 14 ص 184 ح 6575 وبالجملة، فالحدیث لا ینقصه کثرة طرق، وإنما یفتقر إلى سلامة المتن، فإنما أنکر من الأئمة هذا الحدیث لما یظهر من متنه من تفضیل علی على الشیخین رضی الله عنهم، بالإضافة لما فی متنه من رکة اللفظ والاضطراب ... قلت: فلو أن الحدیث کان فی أکثر طرقه بلفظ من هذه الألفاظ المتفقة المعنى -، ولم تکن باسم التفضیل "أحب خلقک" -، لکان من الممکن القول بثبوته، ویکون کحدیث الرایة الصحیح الذی فی بعض روایاته: لأعطین الرایة رجلاً یفتح الله على یدیه، یحب الله ورسوله، ویحبه الله ورسوله ... " رواه البخاری (4210) ، ومسلم (7/127) . لکن الواقع أن أکثر الروایات بلفظ اسم التفضیل: "أحب".. ومن هنا جاء الحکم علیه بالوضع -کما تقدم- .

    [[32]] خصائص أمیر المؤمنین g ، ص 29-36

    [[33]] سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة، ج 14 ص 182 ح 6575 فحدیث الطیر یخالف حدیث عمرو بن العاص: أنه سأل النبیn عن أحب الناس إلیک؟ قال: "عائشة". قال: قلت: من الرجال؟ قال: "أبوها"

    [[34]] حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا أبو نعیم ثنا یونس ثنا العیزار بن حریث قال قال النعمان بن بشیر قال استأذن أبو بکر على رسول الله فسمع صوت عائشة عالیا وهى تقول والله لقد عرفت ان علیا أحب إلیک من أبی ومنى مرتین أو ثلاثا فاستأذن أبو بکر فدخل فأهوى إلیها فقال یا بنت فلانة الا أسمعک ترفعین صوتک على رسول الله

    [[35]] مسند أحمد بن حنبل، ج 30 ص 372-373 ح 18421 قال شعیب الأرنؤوط: إسناده حسن

    [[36]] مسند أحمد بن حنبل،ج 14 ص 169 ح 18333 قال الشاکر: إسناده صحیح

    [[37]] خصائص علی للنسائی، ص 92-93 ح 105 قال الحوینی: إسناده صحیح

    [[38]] خصائص علی للنسائی، ص 126، ح 110 قال أحمد میرین البلوشی: إسناده صحیح

    [[39]] فتح الباری، ج 7 ص 27 در شرح ح 3462 واخرج أحمد وأبو داود والنسائی بسند صحیح عن النعمان بن بشیر قال استأذن أبو بکر على النبی فسمع صوت عائشة عالیا وهی تقول والله لقد علمت ان علیا احب إلیک من أبی

    [[40]] سلسلة الأحادیث الصحیحة للألبانی، ج 6 ص 944 - 946 ح 2901

    [[41]] أخبرنا عمرو بن علی قال حدثنا عبد العزیز بن الخطاب ثقة قال حدثنا محمد بن إسماعیل بن رجاء الزبیدی عن أبی إسحاق الشیبانی عن جمیع بن عمیر قال دخلت مع أمی على عائشة فسمعتها تسألها من وراء الحجاب عن علی فقالت تسألینی عن رجل ما أعلم أحدا کان أحب إلى رسول الله (ص)منه ولا أحب إلیه من امرأته

    [[42]] سنن النسائی الکبرى، ج 5 ص 139 ح 8496

    [[43]] خصائص علی للنسائی، ص 94 ح 107 قال الحوینی: إسناده صحیح

    [[44]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 167 ح 4731 قال الحاکم: هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه

    [[45]] أخبرنا زکریا بن یحیى قال حدثنا إبراهیم بن سعید قال حدثنا شاذان عن جعفر الأحمر عن عبد الله بن عطاء عن ابن بریدة قال جاء رجل إلى أبی فسأله أی الناس کان أحب إلى رسول الله من النساء فقال کان احب الناس إلى رسول الله من النساء فاطمة ومن الرجال علی

    [[46]] سنن الترمذی، ج 5 ص 698 ح 3868 قال أبو عیسى الترمذی: هذا حدیث حسن غریب

    [[47]] خصائص علی للنسائی، ص 94 ح 108 قال الحوینی: إسناده صحیح

    [[48]] المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 168 ح 4735

    [[49]] بررسی سند روایت:

    عبد الله بن أبی داود السجستانی: ثقة / عباد بن یعقوب الرواجنی: صدوقٌ رافضیٌّ، حدیثه فی البخاری مقرون. تحریر تقریب التهذیب، ج 2 ص 182 رقم 3153 / علی بن هاشم بن البَرِید: صدوقٌ یتشیَّعُ، من صغار الثامنة، مات سنة ثمانین، وقیل: فی التی بعدها. بخ م 4. تحریر تقریب التهذیب، ج 3 ص 56 رقم 4810 / داودُ بن أبی عوفٍ سویدٍ التمیمی: صدوق شیعیٌّ ربما أخطأ، من السادسة. ت س ق. تحریر تقریب التهذیب، ج 1 ص 376 رقم 1805 / معاویة بن ثعلبة: ابن حبان نام او را در کتاب الثقات، ج 5 ص 416 رقم 5480 آورده و حاکم و ذهبی نیز سند روایتش را تصحیح کرده اند. المستدرک على الصحیحین، ج 3 ص 130 ح 4617. از طرفی ذهبی اقل مرتبه ی کسی که حاکم حدیثش را تصحیح کند، حسن الحدیث می داند: «وإن صَحَّحَ له کالدارقطنی والحاکم، فأقلُّ أحوالهِ: حُسْنُ حدیثه» الموقظة فی علم مصطلح الحدیث للذهبی، ص 78

    [[50]] الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 3 ص 82 ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ الأَشْعَثِ، ثنا عَبَّادُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا عَلِیُّ بْنُ هِاشَمٍ، عَنْ أَبِی الْجُحَافِ، عَنْ  مُعَاوِیَةَ  بْنِ  ثَعْلَبَةَ ، قَالَ: " جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی ذَرٍّ وَهُوَ جَالِسٌ فِی الْمَسْجِدِ، وَعَلِیٌّ یُصَلِّی أَمَامَهُ، فَقَالَ: یَا أَبَا ذَرٍّ، أَلا تُحَدِّثَنِی بِأَحَبِّ النَّاسِ إِلَیْکَ؟ فَوَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَبَّهُمْ إِلَیْکَ أَحَبَّهُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ، قَالَ: أَجَلْ وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّ أَحَبَّهُمْ إِلَیَّ أَحَبَّهُمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم هُوَ ذَاکَ الشَّیْخُ وَأَشَارَ إِلَى عَلِیٍّ"

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی